سریال زندگی در بهشت | قسمت 11

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «لیلا»، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

سلام به استاد ، مریم جان و دوستان عزیزم

اولین بار که از زبان استاد شنیدم ، قرارِ از زندگی در پرادایس ، سریالی درست کنند و اسمشو بذارند : زندگی در بهشت، یه سری نجواها تو ذهنم شروع کردن به پچ پچ کردن :

– آخه دونفر آدم ، مگه چقدر میتونند، ماجرا داشته باشن، اونم در زندگی تو یه جای واحد، حالا اگه تو مسافرتی جایی بودند شاید میشد.

_ یا اگه تعداد نفرات بیشتر بود، شاید هر کدومشون هر چند روز یکبار به یه ماجرایی برمیخورد که میتونست پتانسیل فیلمبرداری رو داشته باشه.

_ آخه زندگی توی یه کلبه، حالا چهارتا هم دار و درخت و یه دریاچه آبم کنارش باشه، مگه چه ماجراهایی میتونه خلق کنه، که هر روز فیلمبرداری بشه و تازه به چشم بیننده هم جذاب و دیدنی بیاد.

– آخه زندگی شخصی یه فرد ، مگه واسه چند نفر مهمه ، که مردم بیان وقتشونو بذارند و این فیلما رو نگاه کنند؟

_ استاد و مریم جون واسه خودشون عجب چالشی درست کردند ها!

حالا مجبورند واسه هر روز، یه شرایطی رو درست کنند، یه اتفاقاتی رو خلق کنند تا به چشم بیننده جذاب بیاد.

_ اصلا جدای از بحث سریال، این دونفر اونجا حوصله شون سر نمیره!؟ مگه زندگی تو اونجا چقدر میتونه سرگرمی و جذابیت داشته باشه؟

_ اون درختا و اون دریاچه با اون ماهیهای گوشتخوارش، و اون جای بزرگ و پرت، که تا یه مسافتی دورش آدم پیدا نمیشه، آدم شبها، از ترس نمیتونه بخوابه اونجا

اما تصمیم گرفتم بدون توجه به نجواهای ذهنم، فقط در سکوت بشینم و نظاره گر باشم، تا ببینم این سریال چطور قراره پیش بره.

و بعد از این چند قسمت واقعا درک کردم که هر کس کارشو بسپاره به خدا و فارغ از جلبِ تایید و توجهِ دیگران به کارش ادامه بده، چطور خدا کارشو به زیباترین و راحتترین شکل ممکن راه میندازه و چطور کارشو و محصولشو به چشم مردم ارزشمند و زیبا جلوه میده …

به قول خودتون در یکی از فایلها :

《 تو به خدا وصل بشو، ملت عاشقت میشن. تو نمیخواد برای این ملت کاری بکنی، تو وصل بشو به خداوند، تمام جهانو عاشقت میکنه. تو فقط اونو به عنوان پروردگارت، به عنوان قدرتمندترین فرمانروای کائنات باور کن، تو فقط به اون تکیه کن، تو فقط به اون توکل کن، ببین فوج فوج آدم، عاشقت میشن، همه کار برات میکنن. اگر بازیگری ، ملت میریزن سینماها، فیلماتو ببینن. اگر خواننده ای ملت میریزن تو کنسرت صداتو بشنون. اگه بیزینس منی، ملت میریزن محصولاتتو میخرن. تو اونو باووور کن، به خدا دیگه نمیخواد کاری انجااام بدی. اون همه کارو برات انجام میده …》

و حالا میبینم ، چطور ملت ریختن تو سایت، دارن این سریال رو میبینن

سریالی که دو بازیگر داره به نام سید حسین عباسمنش و مریم شایسته

یه لوکیشن به نام پرادایس

یک کارگردان به نام خداوند

و فیلمنامه؟

در واقع فیلمنامه ای نداره و داره بداهه فیلمبرداری میشه!

و عجب مدیرِ مُدَبریه این ربِ ما!

سریالی که بازیگراش دارن خودشونو زندگی میکنند و واسه ساخت این سریال هیچ برنامه و دیالوگ و فیلمنامه از پیش تعیین شده ای ندارند. و عجیبه که این سریال توحیدی تر، جذابتر و آموزنده تر از هر سریالی میشه که سالها روش فکر و ایده پردازی شده! و اولین درسِ عملی که از این سریال گرفتم این بود، و این شد یه مصداق بارز از اینکه:

به خدا توکل کنم ، خودم باشم ، بدون تلاش برای جلب نظر و توجه مردم ، فقط اونووو باور کنم، این وظیفه منه، و در قبالِ انجام این وظیفه اونم وظایف خودشو به بهترین نحو، در قبال من انجام میده. اونم بقیه کارم رو به بهترین شکل کارگردانی میکنه، قدم به قدم هدایتم میکنه، کارمو در چشم مردم ارزشمند و زیبا جلوه میده …

جدای از این بحث ، چیز دیگه ای که میخواستم بگم، اینه که چقدر فرقه بین آموزش تئوری و آموزش عملی. شما همیشه میگین برای تغییر باور، جدای از ساختن باورهای سازنده و تکرار و تکرارشون، باید بگردم دنبال مثالهایی که بتونه اون باور رو در ذهنِ من کاملا منطقی کنه … و چه مثال زنده ای بهتر از خودتون؟ یعنی زندگی روزمره شما و نحوه عکس العمل شما در مواجه با اتفاقات، رو که میبینم، انگار نشستم سر کلاسِ خصوصی با شما. انگار این منم که هر روز اون اتفاقات رو دارم تجربه میکنم. همش از خودم میپرسم ، اگه اینجا من بودم ، الان چکار میکردم ؟؟؟ مثلا در مورد همین قسمت، اگه من به جای مریم جان بودم و اون تخت دست و پای منو تنگ کرده بود چکااار میکردم؟ جوابش اینجوری اومد: هیچی، دیگه تخت جزء ضروریات هر خونه ایه. عمرا من تخت رو حذف کنم و فقط تشک و زیریش رو نگه دارم!

حالا که سر این کلاس عملی نشستم میخوام تا اونجا که میتونم با دید ریزبینانه تری نکاتش رو هایلایت کنم. زیباتر کردن لزوما با ورود چیزای جدید اتفاق نمیفته، گاهی حذفِ بعضی اشیا، افراد و اعمال، باعثِ آراسته تر شدن زندگی و ایجاد فضای بیشتری برای استفاده بهتر میشه.

_ لزوما این باور تو ذهن ما جا افتاده که بعضی از کارا مثل تعمیرات، کشاورزی، برقکشی و … واسه آقایونه و ما خانوما باور کردیم اینو و معمولا از دست به آچار و ابزار زدن میترسیم، اما میبینیم، با وجود اینکه استاد خودش هست، اما مریم جان دست به اچار میشه و پیچای تختو باز میکنه، نمیگه حالا من برم سراغ کارای زنونه تر، استاد خودش میاد بازش میکنه. همونطور که در قسمتهای قبل دیدیم استاد آشپزی کردن و نگفتن این کار زنونست.

_ در ادامه میبینیم استاد، به قول خودشون، به راحتی و در کسری از ثانیه، با ابزار مناسب کارو تموم میکنن … _ اون کاغذ الگوداری که باهاش جا حوله ای ها رو نصب کردن، چقدر کارو راحتتر کرده بود . پس میشه با ایده های خیلی ساده، کارا رو کلی آسونتر و سریعتر پیش برد.

_ نکته بعد اینه که مریم جون لباسشویی رو واسه دو سه تا دستمالی که میندازه توش روشن میکنه، اما مامان من از قدیم تو ذهن ما اینطور جا انداختن که تا وقتی اونقدری لباس چرک، جمع نشده که لباسشویی پر بشه، لباسشویی رو روشن نکنیم، چون تو مصرف آب و برق اسراف میشه و (و الله لا یحب المسرفین)

– مریم جان از نظافت سرویس فیلم میگیره ، چرا؟ چون تماام کاراشو ارزشمند میبینه. نمیگه حالا مردم چی میگن، حالا اینکه خیلی کار مهم و ارزشمندی نیست واسه فیلمبرداری، برم سراغ کارای مهمتر

_ نکته بعد اینه که تمام اشیا و ابزار در نزدیکترین قسمتی از خونه قرار گرفتند که احتمالا اونجا لازم میشن و اینطوری میشه بهشون راحتتر دسترسی داشت، مثل سینی روی کانتر واسه قوطیهای ادویه، کمد ابزار و آچارها جلوی در ورودی، سینی وسایل مربوط به درست کردن قهوه روی کابینت ووو …

استاد یه جمله طلایی گفتین تو لایو پونزدهم که از دیروز مدام دارم بهش فکر میکنم، بچه ها تو لایو پرسیدن: چی میشه زندگی تو بهشت هم تکراری بشه؟ و شما گفتین با ناشکری کردن، با ناشکری کردن همه چیز تکراری میشه .. فکر میکنم مرز بین جهنم و بهشت، همین کفور یا شکور بودن ماست.

خدایا کمکم کن بتونم چشممو به دیدن زیباییها عادت بدم، گوشمو برای شنیدن آواها و حرفهای زیبا و روحنواز، زبانم رو برای بیان حرفهایی که ارزشمندتر از سکوت هستند و قلبم رو برای لمس و پراکنش محبت و عشق

خدایا شکرت …


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه زارع» در این صفحه: 2
  1. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2990 روز

    بنام خالقی که مرا انسان وخالق زندگی ام آفرید

    سلام به استاد ارجمندم ومریم بانوی زیبا ودوستان الهی ام

    سلام به روی ماهت مریم جانم ، حب در راستای بهبود بیشتر مریم جان تصمیم گرفتند تا یه نگاهی به وسایلی که دارند استفاده می‌کنند بیاندازند تا از وسایلی که داریم وامکاناتی که هست بهتر استفاده کنیم

    عاشقتم بانو که همه چیز را تحت کنترل خود دارید

    جمله طلایی مریم جان همیشه وسایلی که الان داریم این پتانسیل را دارند که به ما خدمت بیشتری کنند

    ای جانم مریم جان خودش دست به آچار میشه تا پیچهای تخت را باز کند وچقدر من این استقلال وجودی شما را دوست دارم البته که من خودم هم سعی کردم همین جور عمل کنم ارزش ابزار مناسب هم که اینجا مشخص میشه

    خدای من شکرت که هرروز داره این آگاهیها بوسیله این فایلهای ارزشمند برا من تکرار وتکرار میشه از این بهتر مگه داریم مگه میشه

    با اینکه برنامه اینه که تخت را بیرون ببرید ولی ابتدا دستمال کشی میکنید

    خب استاد جان هم که با ابزار فوق پیشرفته آمدند کمک تا در کسری از ثانیه پیچ های تخت را محکم کنند

    خب در ادامه کار با پرسیدن سوال مناسب که این قاب به جز زیبایی چه کارآیی داره جز اینکه رفت وآمد را سخت کرده تصمیم گرفتند فقط زیر تختی وروتختی را نگه داریم وقاب را حذف کنیم در اصل وفتی بهبودی انجام میدیم باز هم اگر سوال مناسب بپرسیم چطور از این ساده تر وچطور از این راحت تر بازم میتونیم عملکرد بهتری در راستای بهبودها داشته باشیم خدایا شکرت

    خب رو تختی وزیر تختی را گذاشتیم تا آفتاب بخوره وبقول مریم جانم انرژیشون مثبت بشه

    احسنت احسنت چقدر شما سخاوتمندید که تصمیم گرفتید تا تخت را ببخشید به کسی میتونه ازش استفاده مفید بکنه

    ای جانم مریم جان درسته که این تخت زیباست ،ولی فقط زیبایی کافی نیست وباید کار آیی وراحتی رو هم به همراه خودش داشته باشد وچون این تخت فقط زیبا بود برای ما درنتیجه تصمیم گرفتیم آن را ببخشیم که ازش استفاده مفیدی بکند

    خدای من چقدر این فضا هرروز زیباتر وزیباتر میشه عجب رنگی به خود گرفته آسمان چقدر فضای اطراف دریاچه زیبا زیبا شده

    خب تخت هم قرار شد بدیم به لری،چقدر این لری دوست داشتنی وپرانرژی هست چقدر خوش وسرزنده وسرحال هست آدم لذت میبره از معاشرت باهاش

    ای جانم حیوان خونگی اش هم همراهش هست وچه بامزه دنبال لری میدوه

    خب الان زمان استراحت با یه صبحانه عالی ،ای جانم سوپ سبزیجات ،سالاد آووکادو وپیاز ویه نوع سبزیجات دیگه ودر آخر کافی فرد اعلا نوش جان بنظر خیلی خوشمزه میاد

    احسنت به این ذهن‌های خلاق چقدر تحسین برانگیزند که الگو هم همراه کا فرستادند واینجوری کار را راحت تر وآسان تر کردند دقیقا با یه ایده ساده چقدر در زمان وانرژی صرفه جویی میشود نتیجه نهایی هم که عالی بود

    خب سرویس هم که ضدعفونی وتمیز ومرتب شد خداقوت مریم بانو

    چه باحال البته من خودم هم همیشه اینکار رو میکنم اصلا دوست ندارم لباس چرک و… جمع بشه تا ماشین لباسشویی را روشن کنم حتی اگر دوتیکه لباس هم باشه ماشین روشن میکنم

    به به عجب معجون آووکادویی شود مریم جان نوش جان

    خب استاد جان هم که بیرون مشغول محکم کردن پایه های چتر سایه بان هستند وچه جالب وچه عالی که این چتر قابل تنظیم هست

    عجب فضا ومنظره زیبایی نوش جونتون اسموتی حرفه ای مریم جان اینجور که شما تعریف کردید استاد ماهم دیوانه شدیم

    خدایا شکرت روز به روز پرادایس زیباتر وزیباتر میشه

    مریم جان میتونم احساست رو درک کنم تغییر دکوراسیون خانه آن هم با حذف وسایل اضافه در پایان کار یه احساس خیلی خوبی به آدم میده چقدر هم فضا دلنشین تر شده و چه انرژیی دارد وچقدر همه چیز مرتب تر ومنظم تر شده خدایا شکرت

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2990 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به استادان گرانقدرم ودوستان توحیدیم در این سایت الهی

    خدارا سپاسگزارم که امروز هم به فرصت نوشتن داد

    همیشه جا برای بهبود بیشتر هست

    چقدر این جمله بار مثبت داره با یکم تامل وفکر کردن متوجه میشیم در تمام زمینه ها جا برای بهبود هست وهمیشه برای بهبود بخشیدن به روش زندگی اضافه کردن وسایل یا آگاهی لازم نیست وگاهی این بهبودی در راستای حذف وسایل اضافه که شاید زیبا باشند ولی کار آیی لازم را نداشته باشند وآگاهیهایی که همه از آن اطلاع دارند ولی به رشد وبهبود من کمک نمی کند باشه این قسمت سریال زندگی در بهشت را من تشبیه کردم به حذف ورودی های نامناسب مثل تلویزیون وشبکه های اجتماعی که در ظاهر شاید زیبایی هایی به همراه داشته باشه ولی به رشد وتغییر من کمکی نمیکنه وآگاهیهایی که به من القا می‌کنند سبب تقویت باورهای اشتباه در ذهن من میشه در این قسمت یکبار دیگه‌ ارزش ابزار به من ثابت شد چقدر کارها آسان وراحت انجام میشه وقتی ابزار مناسب آن در دسترس باشد

    بازنگری اینکه ببینیم به چه نحو داریم از وسایل استفاده می‌کنیم

    همیشه امکانات ووسایل این پتانسیل را دارند که به ما خدمت بیشتری کنند

    ذهن های خلاقی که چنین ایده هایی را در جهت خدمت به انسان به کار گرفتند تحسین می‌کنم بسته شدن پیچ ها در کسری از ثانیه به راحترین شکل ممکن

    در راستای حذف وسایل اضافه از خودمون پرسیدیم این کار به جز زیبایی چه فوایدی برایمان دارد پرسیدن سوال مناسب وهدایت به جواب درست

    با این جمله مریم متوجه شدم در هر شرایطی با پرسیدن سؤال‌های خوب هدایت میشیم به ایده های عالی

    لاری با آن سگ بامزه اش چقدر این مرد تحسین برانگیزه

    بعد از آنتراکتی که مریم جان به خودش واستاد جان دادند آن هم بایک صبحانه مفصل سوپ سبزیجات، سالاد آووکادو وخیار،یه نوع غذای دیگه وکافی فرد اعلا ،آگاهیهای دور احساس لیاقت برایم تداعی شد که چقدر برای جسمت ارزش قائل هستی وبه فکر سلامتی جسمت هستی

    با یک ایده ساده به ساده ترین شکل ممکن آویز حوله جدید نصب شدودر وقت وانرژی صرفه جویی شد

    بعد تمیز وضدعفونی کردن سرویس بهداشتی به بهترین وجه ممکن وگذاشتن خوشبو کننده

    چقدر همه چیز تمیز وعالی شد وبعد هم مریم جان یه اسموتی آووکادو هیولا درست کردند

    خدای من آن ایده سایه بان چقدر فوق العاده وعالی بود وبراحتی کار انجام شد

    در این فضای فوق العاده در کنار دریاچه زیر سایه از این منظره بی‌نظیر لذت ببریم خدایا شکرت بخاطر این بهبودهای در ظاهر کوچک که نتایج. بزرگ بزرگتری را به همراه دارد آسایش وآرامش بیشتر ،پیداشدن ایده ها ،عمل به آنها که عمل به آن ایده های جدید هم دوباره راحتی وآسایش بیشتری بدنبال دارد واین است سیستم جاری بودن انرژی در جهان

    چه صحنه زیبایی دریاچه،وآسمان آبی ودرختان سرسبز که نظاره گر تصاویر زیبای خود برسطح دریاچه هستند چه دلنواز وروح انگیز است حس میکنم هوای ملسی داره واین بهترین غذای روح هست تا به آرامش وصلح درونی برسد

    جملات مریم جان را برای خودم تکرار میکنم تا در ذهنم بماند گاهی وقتها لازم است با حذف کردن چیزهای اضافه تغییراتی را در زندگی خود ایجاد کنیم تا به آرامش برسیم وفضای جدیدی را برای خودمان بسازیم با انرژی بیشتر وفضای مطبوع تر بعضی وقتا تغییرات بزرگ با حذف کردن یکسری چیزا اتفاق می افته ،حدف کردن کارهای اضافه ای که داریم انجام میدیم ووقت وزمان وانرژیمون را گرفته وقتی آنها را حذف میکنیم یه عالمه فضا باز میشه وانرژی مون هست که صرف کارهایی بشه که اهمیت بالایی دارند وارزشهای خیلی زیادی درست میکنند

    درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: