https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-15.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-12-17 07:51:202020-12-18 09:30:18سریال زندگی در بهشت | قسمت 115
149نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
تمام مرغ و خروس ها و…..پشت شیشه تضاهرات کرده اند و منتظر خانم شایسته تا غذایشان را بدهند و صبحانه خوشمزه را مثل هر روز از دستان ایشان دریافت کنند.
مرغ و خروس ها برای غذا مانند توپ فوتبال از این سوی پل به آن سوی پل می روند، به دور موتور استاد حلقه زده اند تا بلکه موفق شوند.
موتور هنوز گرم نشده است و استاد منتظرند تا بتوانند حرکت کنند و هنگامی که رفتند همه به دنبالشان روانه شدند.
بالاخره غذا رسید و این خیل معترض گرسنه مشغول خوردن دانه شدند و باز هم صدای تگرگ به گوش می رسد.
چه منظره دیدنی و جالبی این اعتراض و اعتصاب مرغ و خروس ها به وجود آورد.
صبحانه ای که در انتظار استاد است و خانم شایسته حتی نان آن را خودشان درست کرده اند که به همراه تخم مرغ سرو می شود. نوش جان.
تراکتور را که هنوز در گل است را با ترفندهایی که زدید باز هم نتوانستید بیرون بیاورید. زیر چرخهای تراکتور تنه های درختان قطع شده را قرار دادید نشد.
برای بهتر شدن احساستان و به نظر رسیدن ایده ای جدید به سراغ مرغ و خروس ها آمدید به آنها باز غذا دادید و با آنها کمی بازی کردید و با یک ایده دیگر به سراغ تراکتور رفتید. تسمه ای را با یا تکه چوب به لاستیک عقب تراکتور بستید باز هم فایده ای نداشت و طناب پاره شد قرار است که با زنجیر همین ترفند را فردا امتحان کنید.
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا چقد باحال همه آمدن دم خونه چقد این باحالن واقعا خیلی دوست داشتنی هستن خدایاشکرت چه با حال همراهتون میان خدای من دنبال استاد هم راه افتاد واقعا اینا بی نظیرن خدایاشکرت تحسین میکنم این همه خلاقیت خانم شایسته عزیز رو واسه درست کردن صبحانه عالی خدایاشکرت تحسین میکنم رابطه عالیتون رو واقعا عاشق رابطه واین با هم بودنتون رو خیلی دوست داشتنی هست منم میخوام خدا عجب صبحانه ی فوق العاده ای نوش جان و تحسین بابت همکاری کردنتون وتلاش واسه در اوردن تراکتور و بازم دیدن جوجی ها چقد اینا به آدم انرژی میدن واقعا عالی بود خدایاشکرت سپاس فراوان بابت دیدن این قسمت زیبا خدایاشکرت درپناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
مریم جان چقدر خندیدم همان ابتدای ویدئو که مرغا جمع شده بودن و گفتید اعتصاب کردن و تجمع جلوی درب خیلی خوبییی
واقعناااا این مرغا میتونن توی این جنگل وسیع بهتربن غذاها رو پیدا کنن و بخورن و بگردن و لذت ببرن…اومدن صب اول وقت اونجا چیکار..تنبل شدن رفته دیگه عادت کردن به راحتی …نمیدونم والا
اما بگم از زیبایی اونجا توی فصل زمستون که از زیبایی پارادایس کم نکرده..درسته همه جا بی رنگ شده اون برق و نشاط رو نداره اما خیلییییی زیباست..یاد انسان بودنموم افتادم در جوانی و میانسالی و پیری که تماما زیبایی هستش..هر فصلی زیبایی خودشو داره مثل دوره زندگی ما از کودکی تا پیری
اما من متوجه شدم آدم هرچی سنش بالاتر میره زیباتر میشه یه جوری دیگس
الان که زمستون اونجارو دیدم این مسائل تداعی شد دوباره..اونجا الان یه فنجان قهوه داغ خامه ایی خوشمزه میخواد که همینطور که مینوشی به اطراف نگاه کنی و لذت ببری و یه جورایی لذتتو دوچندان کنی..البته برای اونایی که قهوه و نسکافه دوس دارن..نوش جان
نکته بسبار مهمی که در این چند قسمت اخیر برای من مهمتر بود اینکه با برخورد به مسائل تمام ایده هایی رو که داربد امتحان کنید اگه جواب داد که بسیار عالی اگر جواب نداد رها کنی و به کارهایی مشغول بشید که میتونید در اون لحظه انجامش دبد و احساستونو خوب کنید و مطمئن باشید برای مسئله شما خداوند ایده ایی رو الهام میکنه نگران نباشید و رها شوید.چقدر دوس داشتم این رها بودن مریم جان رو آفرین..و چقدر این اصطلاحاتی که طنزگونه هستش که میگید رو دوس دارم..هر جا با هر اتفاقی یه اصطلاحی دارید که بگید که باعث خنده بشه..ابن خصلت شما دو تحسین میکنم مریم گلی.این تیکه هات خیلی خوبن
دیشب با هدایت خداوند فیلمی رو دیدم از لامبورگینی
چقدر جالب بود که من نمیدونستم فامیل این آقا لامبورگینی هستش نه برند ماشین..این آقا در یه خانواده ضعیف کشاورز به دنیا اومد و بعد از اومدن از سربازی یا ارتش به خونه کلی ایده داشت..اما پدرش مخالفت میکرد میگفت تو دیوانه ایی با نمیشه اشتباستو کلی از این جور حرفا اما پسر مصمم بود و با ساخن تراکتور کارش رو شروع کرد ..به پدرش گفت مبخوام تراکتوری کوچکتر کم هزینه تر و ارزانتر بسازم که کار تو راحتتر بشه.اما پدرش میگفت تو دیوانه ایی و خلاصه اینکه وقتی مصمم بودنشو دید حمایتش کدد..یا یه جمله ایی افتادم که وقتی کاری رو میخوایی انجام بدی و اطرافیانت مخالفت میکنن بعد همین آدما در کنارت قرار میگیرن و حمایتت میکنن..در نهایت که فیلمش کلی نکات بی نظر داشت.اینکه کلا با نمیشه و نمیتونم مخالف یود و هر کسی از همکارانش از این کلمات استعاده میکرد به هیچ عنوان قبول نمیکرد..کار نشد نداره و تمام
راستش اولین درسی که از این قسمت گرفتم اینه که اگر یه ایده ای به ذهنمون رسید در اولین فرصت عملیش کنیم فرقی نمیکنه جواب بده یا نده،اگر جواب داد که عالیه ولی اگر نداد ذهنمون خلوت میشه و اجازه میده ایده ی بعدی به ذهنمون برسه، اینو الان که نوشتم یاد حرف استاد افتادم درمورد تصمیم گیری که میگه تصمیم بگیرین فرقی نمیکنه درست یا غلط ولی تو تردید و بلاتکلیفی نمونید اگر تصمیم درستی بود که عالیه ولی اگر نبود تجربه میشه ولی بین زمین و هوا نیستین. انقد تصمیم بگیریم تا عضله ی تصمیم گیریمون قوی بشه و انقد ایده هارو عملی کنیم تا ایده های بهتر و کار راه بنداز تر بیاد به ذهنمون،
درس بعدی مثل همیشه مثبت نگری عزیزدلم خانوم شایسته بود در اوج فرو رفتن در گل دوربین گرفت بالا و گفت خدایا شکرت،ازون طرف هم امید میده که اره قطعا با زنجیر میاد بیرون استاد عزیزمو که نگو چقدر قشنگ ذهنشو کنترل میکنه وقتی اینهمه تلاش کرد و نتیجه نداد بازم خوش اخلاق و مهربون و سرشار از ارامشه،
بعد اون قطعا میرسیم به زیبایی وصف ناپذیر این مخلوقات جذاب خداوند، وقتی دنبال استاد راه میفتن یاد راه پیمایی میفتم دم خروس ها چقد زیباست این رنگ سبز تو هیچ مدادرنگی و بوم نقاشی ای نیست جز بوم خداوند
یکی از دوستان از عادت به حاضری خوردن این پرنده ها صحبت کرده بود از تنبل شدن و بی خاصیت شدن و اینکه دنبال لقمه ی اماده اند دقیقا یاد اوایل مرغ و خروس خریدنتون افتادم که فقط چنتا دونه بودن و میرفتن باقیمونده ی غذا و حشره میخوردن حتی علف میخوردن ولی از وقتی لقمه ی بی تلاش و حاضری هست حتی اون قدیمی هام به خودشون زحمتی نمیدن و این درس بزرگی بود بنظرم
خدا رو شکر میکنم با توجه به زیبایی هایی که در این فایل نمایان بود رو به کار بردم برای پیشرفت ثروت وخودشناسی
استاد وخانم شایسته عزیز ازشماممنونم با زحماتتون در مورد این فایل ها چقدر انگیزه من رو بالاتر از قبل بردید ودرسهای زیادی از شما یاد گرفتم مخصوصا تراکتور وچگونگی در آوردن آن
خداروشکر میکنم امروز وقتی به تضاد خوردم چالش اینکه حالا چکارکنم که آن را انجام بدم خداوند در ها رو به روی من بازکرد ومسیر رو راحت تر وهمواره تر میکند
از همه دوستان عزیز با کامنتهای زیبا ودوست داشتنی وسرشار از تجربه سپاس گزارم
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام به استاد عشق وعزیزدل پر از محبتشون. چقدر تو سریال من زیبایی و نکات خوب دیدم ویاد گرفتم اینکه مرغ وخروسها انقدر رنگاشون خوشگل بودوقتی دونه میخوردم نگاه که میکردم احساس میکردم یه قالی خوش رنگ ونگار انداختن بس که خوشکل وزیبا بودن خدا روشکر بابت این همه زیبایی خداروشکر بابت رابطه ی زیبا پر از حس خوب این دونفر باهم ،اگه این تراکتور برای شوهرم بود من دیگه باید سکوت میکردم چون چنان عصبی میشد وبه هم میریخت که دیگه فقط باید سکوت میکردم و تا درشم نمیورد دست بردار نبود اونم به قیمت اعصاب خوردی خودش ومن ،ولی خداروشکر استاد جان انقدر در آرامش وحس خوب بودن رفتن کارشون انجام دادن وصبحانشون هم خوردن با خیال راحت ورفتن تا تراکتور زیبا و پر خیر و برکت رو در بیارن وخداروشکر تحسین میکنم این رابطه ی خوب و عالی رو که استاد همیشه به ایده های مریم جان گوش میدن واهمیت میدن وخداروشکر تحسین میکنم این اخلاق زیباو خوب استاد را که با مریم جان تبادل نظر میکنن آن هم به نرمی وارامی در حالی که من تو رابطه های اطرافم دیدم که چقدر مردان عصبی هستن و وقتی همچین اتفاقی میوفته دیگه خانمش حق نظر دادن نداره و این بر میگرده به اینکه من در مدار روابط بد قرار دارم و واقعا تحسین میکنم این رابطه ی زیبا پر از عشق رو خدایا شکرت منم از وقتی زندگی در بهشت نگاه میکنم ارتعاش روابط خوب رو میفرستم وگرنه من همون روابط بد رو باور کرده بودم وفک میکردم یک قانون یکسان برای همه ی روابط مشترک هست خدایا شکرت بابت این رابطه ی خدایی،خدایا شکرت بابت این هوای زیبا وفضای زیبای پردایس خدایا شکرت بابت این درختان و دریای زیبا که چشمم با دیدن این همه زیبایی بیناییش بیشتر میشه، دلم شادتر میشه وحسم پر از حس خدایی میشه خدایا هر لحظه شکرت بابت این سایت خدایا شکرت بابت این حس عالی خدایا شکرت که منو انقدر دوست داری
این قسمت از سریال بهشتی..دقیقا با مدار من هماهنگ شده…
کله صبح بوقی و بوقه.افراد جمع کردن برای اعتراض غذا…
و خودشونم اولین نفر.با اعتماد بنفس زیاد جلوی در بازرسی میکنن😁..استاد بیا ما گشنمونه!
چقدر این بهشت زیباست..چقدر پر انرژی…
این مرغا دقیقا! مثل ما ادمها هست.هر کدوممون یه سری اخلاق و خصوصیاتی دارییم…خیلی صحنه زیبایی بود..مخصوصا این بوقی و بوقه…
هر کدوم از رفتارهای این عزیزان بهشتی.برای ما درس داره…
اعتماد بنفس رو داره به ما یادآور میشه..که برای رسیدن به هدفمون اونچیزایی که نیازه. و ما را به احساس خوب میرسونه عمل کنیم..
و دویدن اونا بسمت خواستهاشون.و تلاش کردن.و خسته نشدن.یکی دیگر از مزیتاشون بود….و قانون و طبیعتشونو دارن به خوبی عمل میکنن.
و نکته بعد…اینا میدونن این سرو غذا باید کجا انجام بشه.بهمین خاطر در حال آماده باش در اون قسمت قرار میگیرن…
مادر مرغی و بچش..چقدر یادم از قبلا خودم اومد…همه بخاطر اون دیدگاه مذهبی که از بچگی به ما نشون داده بودن..
همیشه یه حالت خجالتی تو اینجور مواقعی داشتم.بهمین خاطر همیشه گرسنگی از خودم میکشدم…
یه باوری بهمون القا کرده بودن.اگه جایی باشی گرسنه موندی تعارفی باشی و بگی نمیخام.یه حالت رودروایسی داشته باشی..اینجور بهتره..😨..
اگه بر عکسش عمل کنی.میگن طرف نخورده هست..
چقدر زیبا این باورهامون با دیدن این فایل بهشتی.مثل همون آشغال زیر مبلی …خودشو نشون میده.
حتی اون دوتا جوجه…اونا هم دقیقا کمبود اعتماد بنفس. و عزت نفس…خودشونو کنار یه درخت قاییم کرده بودن..یه حالت افسرده و خجالتی…بهمین خاطر رشد خاصی نکرده بودن😀…
عزیزم واقعا این مرغای زیبای بهشتی هر کدوم دقیقا اون پاشنه .ی آشیلهای ما رو براویت تصویر نشون میده.😄
چقدر نحوه خوردنشون زیبا بود..دقیقا مثل تگرگی که از آسمون میاد.با صدای بلند میخوره
به زمین..انگار تو تمام عمرشون غذا نخوردن.
صحنه.ی که مرغا سوار موتور شدن چقدر فان بود…از عجله نمیدونستن چکار کنن..
..
این عجله داشتنها!بازم به ما ادمها بر میگرده!.میدونیم نعمتهای خداوند همیشه جاریه..ولی از شدت عجله حاضریم خودمونو به در دیوار بزنیم….(پاشنه آشیل خودم تا قبل از این اگاهی ها بوده..)بازم باید مدام روش کار کنم.
اون قسمت جوراب شلواری.چقدر خندیدم..😁.نکات مثبت مریم جون.
یه شب خواب دیدم از مرغای پردایس بهم هدیه دادن..دقیقا رنگش زرد گل گلی بود!
بر میگردیم به داستان تراکتور…
و کنترل ذهن استاد و مریم جون…(واقعا همین نکته ایی که میگین.ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست…همینه!….
قانون تکامل رو در این مدتی که من عضو این سایت شدم..خیلی واضح درکش میکنم.
دقیقا با تضادهایی که برامون پیش میاد هست..
چون تضاد در هر برهه ایی در زندگیمون مثل استاد برامون پیش میاد…
واقعا همون عمل به ایمان همینجا خودشو نشون میده…
من به نوعه اول راه خیلی برام سخت بود.که بتونم باهاش کنار بیایم احساسمو خوب بگیریم.نزارم که تضاد گریبانم بشه..(احساسمو بد کنه)…
چقدر استاد تو این برهه زیبا عمل میکنه…
و من بعد از اون روز تضاد و با قانون همراه شدن..چقدر بعداش احساس خوشبختی میکنم. (در کل یه حس خاصیه)….
الان واقعا این درک برام بولد شده…
هر کسی نمیتونه که بتونه تو تضادها کنترل ذهن داشته باشه…و استاد و مریم جون.
و روز پر از تضاد با رحمت الهی شروع میکنن..و بخشیدگی خداوند را در دل تضادها اون خوشنودی خداوند را پخش میکنه…
استادم واقعا بهتون تحسین میکنم.نکته مهم یه انسان همینه..کنترل ذهن در هر شرایطی.
شما استاد عزیز چقدر راحت از پس این شرایط بر میایین…
حتی کانون توجهتون..حتی افکارتون..واقعا تحسین میکنم..
این قسمت از فایل بهشتی..داره تمام قانون کبهانی رو با تصویر نشونمون میده…
خیلی سعیمو میکنم.و تنها کاری که میکنم از اون محیط دور میشم…یا با توکل بخدا میرم تو دلش….که همین.خداوند داره اون باورهای که قبلا گریبانم بود رو بهم نشون میده..
چون من قبلا خیلی غر میزدم.نمیتونستم از پس اونکار بر بیاییم.همش بد بیراه میگفتم به خودموو اووون
واقعا این عملگرا بودن…یه تاهد کامل میخاد.
نمیشه تو حرف بگی…
مثل شما..که چند بار این موضوع برات پیش اومد ولی تونستین با آرامش و چند بار تاکیید کردن و راهکار بعدی رو با ارامش بدست بیاریید….
استاد عزیزم..من با دیدن این دو سریال عزیزتون..خیلی قانون رو درک میکنم..ولی هر روز بیشتر برام بولد میشه..تا بیشتر کار کنم.
چقدر قانون خداوند سریع عمل میکنه.دقیقا پاداشش همون لحظه هست..که فقط احساست درکش میکنه…
بسیار ممنون و سپاسگزارتونم.که قانون رو بصورت واضح بروایت تصویر نشونمون میدین….
چقدر ما سعادتمندیم.که در این راه و این مسیر شما را همراهی میکنیم..
بزرگترین کار روزمره من هدایت و هم مدار شدن با بزرگتر شدن ظرفمه..انشالله که بتونم این سریالها رو با یاری خداوند پیگیر باشم.
تا ابد…..دددددد
استاد عزیزم و مریم جان عزیز..خیلی لطف میکنید…بابت لحظه به لحظه این تدوینها.بی نهایت سپاسگزارتونم..سپاسگزارتونم سپاسگزارتونم
وااای خدایااا چقدر این مرغیا و خروس و بوقیا سرگرم کنندن کلی میخندم از دستشون 🤣
اون صحنه که دنبال موتور میدوییدن من بلند بلند داشتم میخندیدم مریم جونم خندش گرفت خخخ والا همشون بامزن
عجب هوای سرد باحالی تازه با اینکه من سرمایی هستم و سرما رو نمیتونم خیلی تحمل کنم اما سرمای پرادایس یجور باحالیه البته همه چیز پرادایس خفنه
خدایا مریم جون دیوونمون کردی با این غذاها که بوش از این فاصله هم استشمام میشه به به نوش جان
تراکتور گوگولی ما گیر افتاده چقدر تو خوشگلی آخه جونم برای ایده های نابتون و گزارش عالی خانم شایستههه بلههه میریم برای حل مسئله راستی من عاشق اون میلواکی هیولا هم هستم که مثل کره درخت میبره پسر 😂 قرررر قررر فرت
قربون شما برم من خانم پر انرژی که اینهمه انرژی مثبت میفرستین برای استاد که همون یه کوچولو خستگی هم از بین بره دقیقا مثل اسباب بازی افتاده
والا بخدا از بس شما روی خط قانون هستید مطمئنم گیر کردن این تراکتور هم بی علت نبوده شاید شما اگه این هیولای ماداگاسکار گیر نمیفتاد اصلا از وجود اون باتلاق خبردار نمیشدین شاید یکی از دلایلش این باشه و البته که مسائله یا تضاد بوجود میاد قطعا راه حلش هم تو دلش هست مخصوصا شما که استاد حل مسائل هستین
وقتی میگین بوقه من کلی میخندم 🤣 بوقی و بوقه
قیافه هاشون وقتی به شیکمشون دست زدین جوری بود که نکن خانم مگه من با شما شوخی دارم وااای 🤣 چه جدی هستن چوم نمیدونم چی چیا
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تظاهراتی در پرادایس.
تمام مرغ و خروس ها و…..پشت شیشه تضاهرات کرده اند و منتظر خانم شایسته تا غذایشان را بدهند و صبحانه خوشمزه را مثل هر روز از دستان ایشان دریافت کنند.
مرغ و خروس ها برای غذا مانند توپ فوتبال از این سوی پل به آن سوی پل می روند، به دور موتور استاد حلقه زده اند تا بلکه موفق شوند.
موتور هنوز گرم نشده است و استاد منتظرند تا بتوانند حرکت کنند و هنگامی که رفتند همه به دنبالشان روانه شدند.
بالاخره غذا رسید و این خیل معترض گرسنه مشغول خوردن دانه شدند و باز هم صدای تگرگ به گوش می رسد.
چه منظره دیدنی و جالبی این اعتراض و اعتصاب مرغ و خروس ها به وجود آورد.
صبحانه ای که در انتظار استاد است و خانم شایسته حتی نان آن را خودشان درست کرده اند که به همراه تخم مرغ سرو می شود. نوش جان.
تراکتور را که هنوز در گل است را با ترفندهایی که زدید باز هم نتوانستید بیرون بیاورید. زیر چرخهای تراکتور تنه های درختان قطع شده را قرار دادید نشد.
برای بهتر شدن احساستان و به نظر رسیدن ایده ای جدید به سراغ مرغ و خروس ها آمدید به آنها باز غذا دادید و با آنها کمی بازی کردید و با یک ایده دیگر به سراغ تراکتور رفتید. تسمه ای را با یا تکه چوب به لاستیک عقب تراکتور بستید باز هم فایده ای نداشت و طناب پاره شد قرار است که با زنجیر همین ترفند را فردا امتحان کنید.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا چقد باحال همه آمدن دم خونه چقد این باحالن واقعا خیلی دوست داشتنی هستن خدایاشکرت چه با حال همراهتون میان خدای من دنبال استاد هم راه افتاد واقعا اینا بی نظیرن خدایاشکرت تحسین میکنم این همه خلاقیت خانم شایسته عزیز رو واسه درست کردن صبحانه عالی خدایاشکرت تحسین میکنم رابطه عالیتون رو واقعا عاشق رابطه واین با هم بودنتون رو خیلی دوست داشتنی هست منم میخوام خدا عجب صبحانه ی فوق العاده ای نوش جان و تحسین بابت همکاری کردنتون وتلاش واسه در اوردن تراکتور و بازم دیدن جوجی ها چقد اینا به آدم انرژی میدن واقعا عالی بود خدایاشکرت سپاس فراوان بابت دیدن این قسمت زیبا خدایاشکرت درپناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
به نام الله هدایتگرم الله وهاب و رزاقم
سلام به روی ماه تک تک شما عزیزان همراه و همسفرم
سلام به روی ماه مریم بانو و استاد عزیزم
مریم جان چقدر خندیدم همان ابتدای ویدئو که مرغا جمع شده بودن و گفتید اعتصاب کردن و تجمع جلوی درب خیلی خوبییی
واقعناااا این مرغا میتونن توی این جنگل وسیع بهتربن غذاها رو پیدا کنن و بخورن و بگردن و لذت ببرن…اومدن صب اول وقت اونجا چیکار..تنبل شدن رفته دیگه عادت کردن به راحتی …نمیدونم والا
اما بگم از زیبایی اونجا توی فصل زمستون که از زیبایی پارادایس کم نکرده..درسته همه جا بی رنگ شده اون برق و نشاط رو نداره اما خیلییییی زیباست..یاد انسان بودنموم افتادم در جوانی و میانسالی و پیری که تماما زیبایی هستش..هر فصلی زیبایی خودشو داره مثل دوره زندگی ما از کودکی تا پیری
اما من متوجه شدم آدم هرچی سنش بالاتر میره زیباتر میشه یه جوری دیگس
الان که زمستون اونجارو دیدم این مسائل تداعی شد دوباره..اونجا الان یه فنجان قهوه داغ خامه ایی خوشمزه میخواد که همینطور که مینوشی به اطراف نگاه کنی و لذت ببری و یه جورایی لذتتو دوچندان کنی..البته برای اونایی که قهوه و نسکافه دوس دارن..نوش جان
نکته بسبار مهمی که در این چند قسمت اخیر برای من مهمتر بود اینکه با برخورد به مسائل تمام ایده هایی رو که داربد امتحان کنید اگه جواب داد که بسیار عالی اگر جواب نداد رها کنی و به کارهایی مشغول بشید که میتونید در اون لحظه انجامش دبد و احساستونو خوب کنید و مطمئن باشید برای مسئله شما خداوند ایده ایی رو الهام میکنه نگران نباشید و رها شوید.چقدر دوس داشتم این رها بودن مریم جان رو آفرین..و چقدر این اصطلاحاتی که طنزگونه هستش که میگید رو دوس دارم..هر جا با هر اتفاقی یه اصطلاحی دارید که بگید که باعث خنده بشه..ابن خصلت شما دو تحسین میکنم مریم گلی.این تیکه هات خیلی خوبن
دیشب با هدایت خداوند فیلمی رو دیدم از لامبورگینی
چقدر جالب بود که من نمیدونستم فامیل این آقا لامبورگینی هستش نه برند ماشین..این آقا در یه خانواده ضعیف کشاورز به دنیا اومد و بعد از اومدن از سربازی یا ارتش به خونه کلی ایده داشت..اما پدرش مخالفت میکرد میگفت تو دیوانه ایی با نمیشه اشتباستو کلی از این جور حرفا اما پسر مصمم بود و با ساخن تراکتور کارش رو شروع کرد ..به پدرش گفت مبخوام تراکتوری کوچکتر کم هزینه تر و ارزانتر بسازم که کار تو راحتتر بشه.اما پدرش میگفت تو دیوانه ایی و خلاصه اینکه وقتی مصمم بودنشو دید حمایتش کدد..یا یه جمله ایی افتادم که وقتی کاری رو میخوایی انجام بدی و اطرافیانت مخالفت میکنن بعد همین آدما در کنارت قرار میگیرن و حمایتت میکنن..در نهایت که فیلمش کلی نکات بی نظر داشت.اینکه کلا با نمیشه و نمیتونم مخالف یود و هر کسی از همکارانش از این کلمات استعاده میکرد به هیچ عنوان قبول نمیکرد..کار نشد نداره و تمام
فیلم خوبی بود.
استادجان و مریم جانم از شما سپاسگزارم
در پناه الله یکتا باشید
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته ی گل
راستش اولین درسی که از این قسمت گرفتم اینه که اگر یه ایده ای به ذهنمون رسید در اولین فرصت عملیش کنیم فرقی نمیکنه جواب بده یا نده،اگر جواب داد که عالیه ولی اگر نداد ذهنمون خلوت میشه و اجازه میده ایده ی بعدی به ذهنمون برسه، اینو الان که نوشتم یاد حرف استاد افتادم درمورد تصمیم گیری که میگه تصمیم بگیرین فرقی نمیکنه درست یا غلط ولی تو تردید و بلاتکلیفی نمونید اگر تصمیم درستی بود که عالیه ولی اگر نبود تجربه میشه ولی بین زمین و هوا نیستین. انقد تصمیم بگیریم تا عضله ی تصمیم گیریمون قوی بشه و انقد ایده هارو عملی کنیم تا ایده های بهتر و کار راه بنداز تر بیاد به ذهنمون،
درس بعدی مثل همیشه مثبت نگری عزیزدلم خانوم شایسته بود در اوج فرو رفتن در گل دوربین گرفت بالا و گفت خدایا شکرت،ازون طرف هم امید میده که اره قطعا با زنجیر میاد بیرون استاد عزیزمو که نگو چقدر قشنگ ذهنشو کنترل میکنه وقتی اینهمه تلاش کرد و نتیجه نداد بازم خوش اخلاق و مهربون و سرشار از ارامشه،
بعد اون قطعا میرسیم به زیبایی وصف ناپذیر این مخلوقات جذاب خداوند، وقتی دنبال استاد راه میفتن یاد راه پیمایی میفتم دم خروس ها چقد زیباست این رنگ سبز تو هیچ مدادرنگی و بوم نقاشی ای نیست جز بوم خداوند
یکی از دوستان از عادت به حاضری خوردن این پرنده ها صحبت کرده بود از تنبل شدن و بی خاصیت شدن و اینکه دنبال لقمه ی اماده اند دقیقا یاد اوایل مرغ و خروس خریدنتون افتادم که فقط چنتا دونه بودن و میرفتن باقیمونده ی غذا و حشره میخوردن حتی علف میخوردن ولی از وقتی لقمه ی بی تلاش و حاضری هست حتی اون قدیمی هام به خودشون زحمتی نمیدن و این درس بزرگی بود بنظرم
خیلی ممنون از دواستاد نازنینم
بنام خدای هدایتگر و مهربان
سلام خدمت استاد وخانم شایسته عزیز وتمام دوستان خوبم
خدا رو شکر میکنم با توجه به زیبایی هایی که در این فایل نمایان بود رو به کار بردم برای پیشرفت ثروت وخودشناسی
استاد وخانم شایسته عزیز ازشماممنونم با زحماتتون در مورد این فایل ها چقدر انگیزه من رو بالاتر از قبل بردید ودرسهای زیادی از شما یاد گرفتم مخصوصا تراکتور وچگونگی در آوردن آن
خداروشکر میکنم امروز وقتی به تضاد خوردم چالش اینکه حالا چکارکنم که آن را انجام بدم خداوند در ها رو به روی من بازکرد ومسیر رو راحت تر وهمواره تر میکند
از همه دوستان عزیز با کامنتهای زیبا ودوست داشتنی وسرشار از تجربه سپاس گزارم
همه ی شما را به خدای بزرگ میسپارم خدانگهدار
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام به استاد عشق وعزیزدل پر از محبتشون. چقدر تو سریال من زیبایی و نکات خوب دیدم ویاد گرفتم اینکه مرغ وخروسها انقدر رنگاشون خوشگل بودوقتی دونه میخوردم نگاه که میکردم احساس میکردم یه قالی خوش رنگ ونگار انداختن بس که خوشکل وزیبا بودن خدا روشکر بابت این همه زیبایی خداروشکر بابت رابطه ی زیبا پر از حس خوب این دونفر باهم ،اگه این تراکتور برای شوهرم بود من دیگه باید سکوت میکردم چون چنان عصبی میشد وبه هم میریخت که دیگه فقط باید سکوت میکردم و تا درشم نمیورد دست بردار نبود اونم به قیمت اعصاب خوردی خودش ومن ،ولی خداروشکر استاد جان انقدر در آرامش وحس خوب بودن رفتن کارشون انجام دادن وصبحانشون هم خوردن با خیال راحت ورفتن تا تراکتور زیبا و پر خیر و برکت رو در بیارن وخداروشکر تحسین میکنم این رابطه ی خوب و عالی رو که استاد همیشه به ایده های مریم جان گوش میدن واهمیت میدن وخداروشکر تحسین میکنم این اخلاق زیباو خوب استاد را که با مریم جان تبادل نظر میکنن آن هم به نرمی وارامی در حالی که من تو رابطه های اطرافم دیدم که چقدر مردان عصبی هستن و وقتی همچین اتفاقی میوفته دیگه خانمش حق نظر دادن نداره و این بر میگرده به اینکه من در مدار روابط بد قرار دارم و واقعا تحسین میکنم این رابطه ی زیبا پر از عشق رو خدایا شکرت منم از وقتی زندگی در بهشت نگاه میکنم ارتعاش روابط خوب رو میفرستم وگرنه من همون روابط بد رو باور کرده بودم وفک میکردم یک قانون یکسان برای همه ی روابط مشترک هست خدایا شکرت بابت این رابطه ی خدایی،خدایا شکرت بابت این هوای زیبا وفضای زیبای پردایس خدایا شکرت بابت این درختان و دریای زیبا که چشمم با دیدن این همه زیبایی بیناییش بیشتر میشه، دلم شادتر میشه وحسم پر از حس خدایی میشه خدایا هر لحظه شکرت بابت این سایت خدایا شکرت بابت این حس عالی خدایا شکرت که منو انقدر دوست داری
سلام
ایده های فوق العاده برای رهایی تراکتور از چاله
چقدر عالی که با صبر و حوصله ایده های متفاوت را اجرا میکنید و اصلا عجله ای برای رهایی تراکتور ندارید همین مطلب قابل ستودن است
استاد هم با عشق به حرفهای مریم جان گوش میدن و ایدها را اجرا میکنند
بنام خداوند بخشنده مهربان و همیشگی..
این قسمت از سریال بهشتی..دقیقا با مدار من هماهنگ شده…
کله صبح بوقی و بوقه.افراد جمع کردن برای اعتراض غذا…
و خودشونم اولین نفر.با اعتماد بنفس زیاد جلوی در بازرسی میکنن😁..استاد بیا ما گشنمونه!
چقدر این بهشت زیباست..چقدر پر انرژی…
این مرغا دقیقا! مثل ما ادمها هست.هر کدوممون یه سری اخلاق و خصوصیاتی دارییم…خیلی صحنه زیبایی بود..مخصوصا این بوقی و بوقه…
هر کدوم از رفتارهای این عزیزان بهشتی.برای ما درس داره…
اعتماد بنفس رو داره به ما یادآور میشه..که برای رسیدن به هدفمون اونچیزایی که نیازه. و ما را به احساس خوب میرسونه عمل کنیم..
و دویدن اونا بسمت خواستهاشون.و تلاش کردن.و خسته نشدن.یکی دیگر از مزیتاشون بود….و قانون و طبیعتشونو دارن به خوبی عمل میکنن.
و نکته بعد…اینا میدونن این سرو غذا باید کجا انجام بشه.بهمین خاطر در حال آماده باش در اون قسمت قرار میگیرن…
مادر مرغی و بچش..چقدر یادم از قبلا خودم اومد…همه بخاطر اون دیدگاه مذهبی که از بچگی به ما نشون داده بودن..
همیشه یه حالت خجالتی تو اینجور مواقعی داشتم.بهمین خاطر همیشه گرسنگی از خودم میکشدم…
یه باوری بهمون القا کرده بودن.اگه جایی باشی گرسنه موندی تعارفی باشی و بگی نمیخام.یه حالت رودروایسی داشته باشی..اینجور بهتره..😨..
اگه بر عکسش عمل کنی.میگن طرف نخورده هست..
چقدر زیبا این باورهامون با دیدن این فایل بهشتی.مثل همون آشغال زیر مبلی …خودشو نشون میده.
حتی اون دوتا جوجه…اونا هم دقیقا کمبود اعتماد بنفس. و عزت نفس…خودشونو کنار یه درخت قاییم کرده بودن..یه حالت افسرده و خجالتی…بهمین خاطر رشد خاصی نکرده بودن😀…
عزیزم واقعا این مرغای زیبای بهشتی هر کدوم دقیقا اون پاشنه .ی آشیلهای ما رو براویت تصویر نشون میده.😄
چقدر نحوه خوردنشون زیبا بود..دقیقا مثل تگرگی که از آسمون میاد.با صدای بلند میخوره
به زمین..انگار تو تمام عمرشون غذا نخوردن.
صحنه.ی که مرغا سوار موتور شدن چقدر فان بود…از عجله نمیدونستن چکار کنن..
..
این عجله داشتنها!بازم به ما ادمها بر میگرده!.میدونیم نعمتهای خداوند همیشه جاریه..ولی از شدت عجله حاضریم خودمونو به در دیوار بزنیم….(پاشنه آشیل خودم تا قبل از این اگاهی ها بوده..)بازم باید مدام روش کار کنم.
اون قسمت جوراب شلواری.چقدر خندیدم..😁.نکات مثبت مریم جون.
یه شب خواب دیدم از مرغای پردایس بهم هدیه دادن..دقیقا رنگش زرد گل گلی بود!
بر میگردیم به داستان تراکتور…
و کنترل ذهن استاد و مریم جون…(واقعا همین نکته ایی که میگین.ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست…همینه!….
قانون تکامل رو در این مدتی که من عضو این سایت شدم..خیلی واضح درکش میکنم.
دقیقا با تضادهایی که برامون پیش میاد هست..
چون تضاد در هر برهه ایی در زندگیمون مثل استاد برامون پیش میاد…
واقعا همون عمل به ایمان همینجا خودشو نشون میده…
من به نوعه اول راه خیلی برام سخت بود.که بتونم باهاش کنار بیایم احساسمو خوب بگیریم.نزارم که تضاد گریبانم بشه..(احساسمو بد کنه)…
چقدر استاد تو این برهه زیبا عمل میکنه…
و من بعد از اون روز تضاد و با قانون همراه شدن..چقدر بعداش احساس خوشبختی میکنم. (در کل یه حس خاصیه)….
الان واقعا این درک برام بولد شده…
هر کسی نمیتونه که بتونه تو تضادها کنترل ذهن داشته باشه…و استاد و مریم جون.
و روز پر از تضاد با رحمت الهی شروع میکنن..و بخشیدگی خداوند را در دل تضادها اون خوشنودی خداوند را پخش میکنه…
استادم واقعا بهتون تحسین میکنم.نکته مهم یه انسان همینه..کنترل ذهن در هر شرایطی.
شما استاد عزیز چقدر راحت از پس این شرایط بر میایین…
حتی کانون توجهتون..حتی افکارتون..واقعا تحسین میکنم..
این قسمت از فایل بهشتی..داره تمام قانون کبهانی رو با تصویر نشونمون میده…
استاد😐.بعضی موقعها..اینم بخاطر اون نجوای ذهن..تضادها یکم برام رنج اوره…
خیلی سعیمو میکنم.و تنها کاری که میکنم از اون محیط دور میشم…یا با توکل بخدا میرم تو دلش….که همین.خداوند داره اون باورهای که قبلا گریبانم بود رو بهم نشون میده..
چون من قبلا خیلی غر میزدم.نمیتونستم از پس اونکار بر بیاییم.همش بد بیراه میگفتم به خودموو اووون
واقعا این عملگرا بودن…یه تاهد کامل میخاد.
نمیشه تو حرف بگی…
مثل شما..که چند بار این موضوع برات پیش اومد ولی تونستین با آرامش و چند بار تاکیید کردن و راهکار بعدی رو با ارامش بدست بیاریید….
استاد عزیزم..من با دیدن این دو سریال عزیزتون..خیلی قانون رو درک میکنم..ولی هر روز بیشتر برام بولد میشه..تا بیشتر کار کنم.
چقدر قانون خداوند سریع عمل میکنه.دقیقا پاداشش همون لحظه هست..که فقط احساست درکش میکنه…
بسیار ممنون و سپاسگزارتونم.که قانون رو بصورت واضح بروایت تصویر نشونمون میدین….
چقدر ما سعادتمندیم.که در این راه و این مسیر شما را همراهی میکنیم..
بزرگترین کار روزمره من هدایت و هم مدار شدن با بزرگتر شدن ظرفمه..انشالله که بتونم این سریالها رو با یاری خداوند پیگیر باشم.
تا ابد…..دددددد
استاد عزیزم و مریم جان عزیز..خیلی لطف میکنید…بابت لحظه به لحظه این تدوینها.بی نهایت سپاسگزارتونم..سپاسگزارتونم سپاسگزارتونم
وااای خدایااا چقدر این مرغیا و خروس و بوقیا سرگرم کنندن کلی میخندم از دستشون 🤣
اون صحنه که دنبال موتور میدوییدن من بلند بلند داشتم میخندیدم مریم جونم خندش گرفت خخخ والا همشون بامزن
عجب هوای سرد باحالی تازه با اینکه من سرمایی هستم و سرما رو نمیتونم خیلی تحمل کنم اما سرمای پرادایس یجور باحالیه البته همه چیز پرادایس خفنه
خدایا مریم جون دیوونمون کردی با این غذاها که بوش از این فاصله هم استشمام میشه به به نوش جان
تراکتور گوگولی ما گیر افتاده چقدر تو خوشگلی آخه جونم برای ایده های نابتون و گزارش عالی خانم شایستههه بلههه میریم برای حل مسئله راستی من عاشق اون میلواکی هیولا هم هستم که مثل کره درخت میبره پسر 😂 قرررر قررر فرت
قربون شما برم من خانم پر انرژی که اینهمه انرژی مثبت میفرستین برای استاد که همون یه کوچولو خستگی هم از بین بره دقیقا مثل اسباب بازی افتاده
والا بخدا از بس شما روی خط قانون هستید مطمئنم گیر کردن این تراکتور هم بی علت نبوده شاید شما اگه این هیولای ماداگاسکار گیر نمیفتاد اصلا از وجود اون باتلاق خبردار نمیشدین شاید یکی از دلایلش این باشه و البته که مسائله یا تضاد بوجود میاد قطعا راه حلش هم تو دلش هست مخصوصا شما که استاد حل مسائل هستین
وقتی میگین بوقه من کلی میخندم 🤣 بوقی و بوقه
قیافه هاشون وقتی به شیکمشون دست زدین جوری بود که نکن خانم مگه من با شما شوخی دارم وااای 🤣 چه جدی هستن چوم نمیدونم چی چیا
بریم تا فردا که این هیولا رو بیاریم بیرون 😌
سلام
همه فرکانسها که یکی باشد خیلی جواب می دهد مثل اعتراض دست جمعی مرغ و خروسها یعنی غر می زنن ها اساسی
چقدر شرطی شدن با صدای موتور ما هم می توانیم خودمان را برای بعضی مقاصد خوب خود و باورای خوب خود خود راشرطی کنیم
دارن می گویند این چه وضعیه ما گشنه هستیم هلاکیم به داد مابرسین
خدایا شکرت برای این همه زیباییها آسمان زیبا و این هوای معرکه که قشنگ حسش می کنم
تا آخرین لحظه همیشه تلاشمان را بکنیم و دست از تلاش و سعی و حل مسائل برنداریم
برای پیشرفت در هر جنبه از زندگی باید مسائل را حل کنیم
هر چه مسائل بیشتری را حل کنیم بیشتر موفق می شویم
به مغز خود باورای خوب را بدهیم و خود را قدرتمند کنیم یعنی با باورای قدرتمند قدرتمند می شویم چرا که بهتر اقدام می کنیم
هر کسی معطل کنه یک جا بمونه عقب می مونه و کتک می خوره یکسره باید درجال بهبود روند زندگی خود باشیم – اصل بقای اصلح –
همیشه مثبت باشیم و بدانیم که نیروی مثبت قوی است و انرژی بیشتری هم برای ما دارد
همیشه جهت فکری و حرف و عمل ما مثبت باشد
برای هر کاری تمام سعی ات را انجام بده متوقف نشو و ادامه بده
احساس خوب = اتفاقات خوب
ضعیف باشی و کاری نکنی پیشرفت نکنی از بین می روی
همیشه هر راهی را که می توانیم اقدام کنیم نتیجه می گیریم نتیجه نگیریم تجربه کسب می کنیم
برای هر کاری همه جوانب را در نظر بگیریم
سلامت و خوشبخت باشید