سریال زندگی در بهشت | قسمت 116 - صفحه 3

198 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید ساسان حسامی گفته:
    مدت عضویت: 1887 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد و مریم خانم مهربان

    خدا شاکر هستم به خاطر بودن این فضا و همراهان عزیزی که با خواندن نظراتشون یه لحظه با خودم فکر میکنم چه عالی و با چه دید وسیعی به موضوع نگاه میکنن دوستان عزیز و ممنون ازشما استاد عزیز که هم خودتون خوب زندگی میکنید و هم دنیا جایی بهتری برای زندگی برای دیگران میکنید البته اونایی که در مدارش باشن و الزما همه افراد نیستن .

    خدا روشکر که تراکتور گیر کرد که من بیننده ببینم که کنترل ذهن و شیوه حل مسائل که استاد همیشه میگه و اینکه کسی نتیجه میگیره که بتونه ذهنشو کنترل کنه و استاد خیلی عالی این کار انجام میده وبرای بیرون اوردن تراکتور به تمام الهامات عمل کردن و این خودش به نوعی ازمون خطا کردن هست همون جور که استاد در اخر فایل با مثالی از ادیسون که صد راهی که نمیشود لامپ با هاش اختراع کرد فهمید اینجا هم به چند روشی که نمیشود تراکتور ازاد کرد فهمید و این که حرکت کنیم و به تضاد یا مشکلاتی تو مسیر زندگی برمیخوریم اما اگر بتونیم عینکمون عوض کنیم (که البته یکی از پاشنه اشیل خودم هست به صورت جدی)که تضاد ها اومدن تا بزرگتر بشیم و بفهمیم چه میخوایم و به سمت اون حرکت کنیم و زیاد کمال گرا نباشیم مثل مریم خانم و خودم که اصلامشکلی نباشه که بخواهیم حلش کنیم یا اگر مشکلی پیش اومد عزا بگیرم (خودم)که چرا اصلا بو جود اومده وفکر کنیم مشکلات ابدی هستن ولی بقول مریم عزیز حتما یه راه حلی داره به قول استاد اول باید ارام باشیم و جواب اون مشکل تو دل خودش هست واینکه ما به دنیا اومدیم تا تضاد ها رو حل کنیم و کمک کنیم به رشد جهان و اصلا ادم که مشکل نداشته باشه روی زمین نیست و در زیر زمین خفته هست و چقدر عالی میگه استاد که باور هاشون خیلی داغون بوده و الان اگاهانه اون بهتر کردن و به من میگه که استاد ازیه سیاره دیگه نیومده و قبلا باورهاشون مثل من بوده و با تمرین الان به اینجا رسیدن که هر روز هم بهتر میشن وچقدر خوب که تئوری و عملی اینکه استاد مبینم که میتونه با یه تماس از یدک کش استفاده کنه همه شرایط مالیشو هم داره ولی میخواد تجربه کن خودشو وبه من درس بده که از مشکلات نترس وبرو تو دلشون

    و اگر الهام بهت شد بهش عمل کن (مثل جدا کردن بوش هاک)و وقتی عمل کردم حتی اگر به نتیجه دلخواه نرسیدو ولی ازش درس گرفتم و من بزرگتر کرده خدارو شکر استادی داریم که راحت خرید میکنه بی دغه دغه و دستان خدایی هستن که حتی وقتی نیستن کارها رو انجام میدن مثل لری .

    استاد دوست دارم و برای خودم وشما و همه دوستان عزیز بهترین هارو از الله یکتا خواستارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
  2. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1835 روز

    به نام الله یکتا

    به نام خدایی که در عظمتش همین بس که بندگانی چون استاد من داره

    سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم و مریم بانوی یاور همیشه مومن

    این روزهای ابری و غبار آلود و سرد این چند روز گذشت و یک روز آفتابی آمد

    آفتاب آمد دلیل آفتاب …

    و به قول مریم بانوی عزیز روز گشایش گره ها فرا رسید

    به قدری ذوق کردم از دیدن اون جکوزی که خدا میدونه ….

    به چند دلیل :

    همین یکی دو روز پیش بود که با خودم فکر میکردم تو این سرمای این روزهای پرادایس چی می شد اگه استاد یه جکوزی داشتن که بخار آب گرم ازش بیرون میزد و بعد از کار روزانه

    خستگی رو از تنشون بیرون میکردن

    البته تو ذهنم یه اتاق چوبی ساخته بودم با پنجره های بزرگ شیشه ای که در وسط اون یه جکوزی دقیقا قهوه ای قرار گرفته بود و استاد رو تجسم کردمتوی این جکوزی و از لذتشون

    لذت بردم

    و وقتی دیدم این جگوزی زیبا و بزرگ . مجهز رو

    گفتم الله اکبر ….

    خدایا شکرت همین دورز پیش تو ذهنم ساختم و الان دیدم ….

    دلیل بعدی که کلی ذوق کردم از دیدن این جکوزی اینه که من عاشق آبم و خیسی و نم و طوبت و استخر و شنا و آب بازی

    شاید خنده دار باشه ولی یکی از بزرگ ترین پوینت های یه خونه تو ذهن من اینه که اون خونه یک حمام بزرگ با وان یا جکوزی داشته باشه این خیلی مهم تره از بیقه امکانات اون خونه برای من ..

    و روزی نیست که تو تجسم هام توی جکوزی رو به جنگلم در ویلای زیبام آرامش نگیرم

    یه جکوزی که پنجره ای رو به جنگل داره و دور برش چند تا شمع روشنه …..

    و دیدن این جکوزی برام یه نشونه بود که امین نزدیکه به وقوع پیوستن رویات —-

    و بی صبرانه منتظرم کیف استادم رو تو این جکوزی بی نظیر و با امکانات ببینم و منم لذت ببرم

    خدایا شکرت

    پردایس هر روز بهتر از دیروز داره میشه …

    بریم سراغ داستان تراکتور و آقای لری که بالاخره من این لری رو دیدم که چه شکلیه

    چون حرفش رو شنیده بودم ولی خودش رو ندیده بودم

    و چه احساس خوبی بهم دست داد با دیدنش مخصوصا با اون سیبیل های دسته موتوری و اون عینک و استایل خاص و آمریکایی طورش

    بالاخره روز گشایش فرا رسید و پس از موفقیت آمیز نبودن پروژه های مختلف اون یدک کش اومد و به راحتی تراکتور رو در آورد

    تراکتور درومدولی حالا زنجیرها و چوب هایی که برای حل مشکل به کار گرفته بودند خودشون شده بودن مشکل

    راستش رو بخواید وقتی این صحنه رو دیدم یاد خودم افتادم که برای حل مشکلاتم میرفتم سراغ آدمای اشتباه

    و حرف هایی که اون آدم ها به من میزدند و باورهای غلطشون و راه حل های اشتباهشون می شدن یه مشکل جدید

    چون من همیشه میخواستم یکی بیاد از بیرون مشکل منو رفع کنه …

    که الان دارم کلی انرژی می زارم که همون ها رو رفع کنم و از باورام پاک کنم

    اون صحنه ای که تراکتور اومد بیرون و مریم بانو رفتن فیلم گرفتن …

    گفتم الله اکبر از قدرتت خدا

    ببین این زمین آرامی که زیر پای منه و من بهش توجه ندارم چند سانتیمترش با مخلوط شدن کمی آب چه قدرتی داره که این همه زحمت کشیده شد برای رهایی از این چند سانتمیر گل و لای

    واقعا چه عظمتی داره خدایی که چند سانتیمتر از خاک ملک بی نهایتش این چنین نیرویی در خودش نهفته

    و اون چند تا گیاهی که سالم مونده بودن زیر تراکتور برام جالب بود که میشه تو جایی که اون شاخه درخت قطور له میشه

    میشه که یه گیاه به این سستی سالم بمونه ……

    گر نگه دار من آنست که من میدانم

    شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

    راستش من اصلا آدم فنی نبودم تا قبل آشنایی با استاد

    البته الانم نیستم

    ولی میخوام باشم و دارم یه کارایی میکنم

    دقیقا به قول مریم بانو من فقط میخواستم از مسئله دوری کنم

    یه خاطره خنده دار بگم براتون تا عمق فاجعه ای که این باور غلط برام ایجاد کرده بود رو متوجه بشید

    من قبل از ازدواج تو یه آپارتمان تنها زندگی میکردم و شیر آشپرخونه خراب شده بود

    شیری که با عوض کردن یه واشر ساده درست میشد

    و من اینقدر خودمو ناتوان میدیدم که حتی اون موقع یکبار هم به خودم این زحمت رو ندادم که ببینم مشکل این شیر چیه …

    خلاصه صبح ها که میرفتم سرکار برای اینکه این شیر که شب تا صبح چکه میکرد

    دیگه چکه نکنه

    میرفتم فلک آب رو که توی راهرو آپارتمان بود می بستم

    و شبا وقتی میومدم میدیدم یکی بازش کرده

    و با خودم میگفتم حتما سرایدار میاد چک میکنه واینقدر ذهنم درگیر داستانای دیگه بود فکر نمیکردم چرا شیری که من صبح ها میبندم شب باز میشه…

    خلاصه یه بار صبح که در آپارتمانم رو بستم و رفتم شیر آب رو تو راهرو ببندم دیدم همسایه روبرویی با شلوارک در و باز کرد و حمله کرد به من و داد زد که گرفتمت بالاخره

    و من همینطوری خشکم زده بود و شوکه شده بودم که این از جون من چی میخواد

    و اون داد میزد که این مارو بیچاره کرده ……

    و من هاج و واج فقط نگاهش میکردم …

    خلاصه بعد چند دقیقه فهمیدم من هر روز صبح میومدم آب خونه این بنده خدا رو قطع میکردم شاتباهی به جای خونه خودم و این بابا هم صبح زود میرفته و زن و بچش بهش زنگ میزدن که بابا آب قطعه

    و اون روز رو مرخصی گرفته که بالاخره منو شکار کنه :)))

    خلاصه با ازدواج یه کم بهتر شدم ولی بازم فکر میکردم کارای فنی مال آدمای بیکار هست

    و آدمای پول دار و خاص نیازی نیست کاری انجام بدن و به راحتی با پول دادن میتونن از کسی بخوان که بیاد این کارو انجام بده و وقتشون رو تلف نکنن

    میدونیه چیه الان و این چند وقته با آگاهی هایی که از استاد گرفتم

    اولا فهمیدم که آدمی به عظمت استادم

    که همین حالا میتونن چندین و چند بیزنس رویایی رو راه بندازن به غیر آموزش این مطالب الهی به ما

    ولی باز ایشون میان و خودشون خیلی کارا رو انجام میدن و وقت میزارن

    و از خودم پرسیدم چرا؟

    و دریافتم که این یک باور بسیار غلط بوده که در ناخودآگاه من شکلش رو عوض کرده و من رو به اشتباه انداخته

    یادم اومد که پدر عزیزم همه کارها رو خودشون میکردن و هر بار من میخواستم کاری کنم میگفتن

    امین تو نمیتونی

    امین دست نزن

    امین خرابش میکنی و …..

    و حالا من امینی که با این باور بزرگ شده بودم

    و اختیار زندگیم دستم بود باز هم میترسیدم و فکر میکردمم نمیتونم

    ولی این باور خودش رو پیچیده بود تو یه زرورق خوشگل

    که امین کار فنی برای آدمای سطح پایین هست …..

    و خداروشکر میکنم که استاد به استادانه ترین شکل این باور رو تومن ویران کردن و این بت سنگی رو خورد کردن

    همین چند روز پیش بود که برای اولین بار اسباب بازی بچم رو درست کردم

    و به خودم گفتم امین تونستی و باز هم میتونی …

    به بچمم همیشه میگم و خواهم گفت که بابا تو میتونی …..

    میخوام من حالا که این آگاهی رو دریافت کردم

    تخم نتونستن و ترسیدن از شکست رو تو ذهن بچم نکارم

    و در عوض باور توسنتن و شدن رو تو ذهنش بکارم

    و دیگه پرورش و رشدش با خودش و مدد الله یکتا

    چقدر زیبا بود اون رنگین کمانی که شکل گرفت وقتی استاد داشت تراکتور رو میشست

    خداشاهده این چند قسمت رو انگار استنلی کوبلیک کارگردانی میکرد

    اینقدر که صحنه ها سینمایی بود آدم باورش نمی شد که یه مستنده

    چند روز سرد و غبار آلود و داستان گل و تراکتور و ایمان و باور و تلاش

    و حالا یه روز آفتابی که دستان خدا سرازیر شدن به سمت پرادایس

    و حالا این رنگین کمان زیبا

    و کلام زیباتر استاد

    استاد عزیزم و نازنیم و مرد عملم

    شما با حرفاتون مثل اون تراکتور

    شلنگ آب رو گرفته بودید رو ذهن و روح و روان گل گرفته من و داشتید در واقع روح و روان من رو می شستید و پاک میکردید

    خیلی خوشحال شدم دقیقا چیزی رو گفتید

    که من از دیشب دلشتم بهش عمل میکردم و کمی شک داشتم که با حرفاتون شک من تبدیل به یقین و ایمان شد

    کل دیروز رو داشتم فکر میکردم برای یک کار انقلابی تو کارم و دیروز چند ساعتی زدم بیرون و رانندگی کردم و با خودم و خدای خودم حرف زدم

    و بالاخره گفتم امین انجامش بده هر چی شد بزار بشه ولی حداقل افسوسش رو نمیخوری که چرا عمل نکردم

    تو برو جلو و به قول استاد بقیش بهت گفته میشه

    حتی یه جایی داد زدم سر خودم که باید انجامش بدی و انجام دادم

    و حالا این حرفاتون و این گنج هایی که در دل من نشوندید

    همونایی بود که باید میشنیدم

    که امین نتیجه همین کارهایی هست که داری میکنی هر چند در ظاهر نتیجه نده ولی مقدمه ودلیل پیشرفت های بعدی میتونه باشه

    چقدر کیف کردم با اون مثال بازی کامپیوتری و اون تبر ….

    به قول حضرت حافظ :

    به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

    و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

    استاد عزیزم خیلی کیف کردم با حرف های آخرتون و خیلی لذت بردم و خیلی درس گرفتم

    مریم بانوی عزیز همش ضمن گوش دادن به حرفای استاد

    داشتم از شما سپاسگزاری میکردم برای این همه حوصله و انرژی و زحمتی که میکشید برای فیلم گرفتن

    که کل پاکسازی اون تراکتور رو فیلم گرفتید و بک گراندی شد برای حرف های نورانی استاد

    و یه نشونه ظاهری برای پاک سازی گل و.لای از ذهن و باورهای غلط من

    عاشقتونم و عاشقتونم

    خدایا شکرت برای دیدن و درک این قسمت

    امروز یه سری حرف ها شنیدم و یه سری اتفاقات ناخواسته افتاد

    امروز یه سری حرف ها شنیدم در ارتباط برای نوشتن برای شما و این سایت الهی

    ولی من دیگه اون امین قبل نیستم که اجازه بدم حرف ها من تحت تاثیر قرار بدن

    من به راهم ایمان دارم و تا پای جان پای شاگردی شما استاد عزیزم

    و شناخت خودم و خدای خودم و ساختن زندگی که میخوام ایستادم

    دست از طلب ندارم تا کام من برآید

    یا تن رسد به جانان

    یا جان ز تن برآید …..

    خدایا شکرت خدایا عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 111 رای:
    • ناشناس گفته:
      مدت عضویت: 2369 روز

      وژداناً پاره شدم اَ خنده😂😂😂😂😂😁😁😁

      فشار خنده کاری باهام کرد که کار تا دستشویی هم کشید، امین باورت نمیشه توی دستشویی هم نمیتونستم جلو خندمو بگیرم… الان هم بعد رفع حاجت دوباره اومدم بنویسم، یعنی این خاطره ی تو همش تو ذهنم مرور میشد

      کجا کجا؟؟؟!!!!! بالاخره گیرت آوردم …. های مردم این مردک ما رو آواره کرده 😂😂😂 …

      پ موقع تعریف خاطرت فکر نمیکردی من میلاد که عشق خندیدنم، احتمال داره اَ خنده جر بخورم؟!!!!😆😊😂

      عاشقتم امین جان

      خیلی دوستت دارم دوست عزیزم 💜💖💕

      من به ندرت برای کامنت دوستام پیغام میذارم، ولی وقتی کامنتات رو میخوندم اونقدر توی دلم تحسینت می‌کردم که دیگه این حسمو باید بهت منتقل میکردم…. چقدر من توی این مدتی که تمرکزی مستمر کامنت میذاشتی تحسینت می‌کردم و با فایو استار دادن بهت عشق و تحسینمو ابراز میکردم…. خیلی زیبا ساده و روان دیدگاه هاتو به رشته تحریر درمیاری… خیلی خوشحالم که توی خانواده مون هستی و متعهدانه روی خودت کار میکنی…بی نهایت ازت سپاسگزارم و قدر دان وجود ارزشمندت هستم امین دوست داشتنی😍😘🙌😉😆😊💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        امین گفته:
        مدت عضویت: 1835 روز

        سلام میلاد عزیز

        خدارو شکر برای از ته دل خندینت

        راستش خودمم خیلی خوش خندم و نمیتونم جلوی خودمو بگیرم :))

        ممنون بابت لطف و محبتت به نوشته من

        انشالله که همیشه لبت خندون و تنت سلامت و کارتت پر پول باشه برادر عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2333 روز

      به نام الله یکتا و سلامی گرم به داداش عزیزم آقا امین

      آقا واقعا قدردان شما هستم که اینقدر زیبا قوانین رو برامون مینویسید و مرور میکنید

      خود قانون به کنار، تبحر شما در بیان اشعار زیبا در زمان و جای مناسب که دیگه اشک منو در میاره

      هزاران احسنت بر وجود ارزشمندت و آفرین به اقدامات عالی که انجام میدید که همشون در مسیر تکامل، الزامیه

      بازم ممنونم و برای شما مسیری سراسر لذت و شادی با حال خوب آرزو دارم👌💯💯

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        امین گفته:
        مدت عضویت: 1835 روز

        سلام بر شما بانوی عزیز

        من از شما و همه دوستان سپاسگزارم که وقت میزارید و نوشته های من رو میخونید

        و ممنونم برای لطفتون

        البته که خود شما استاد هستید در نوشتن …..

        در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حسین حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2097 روز

      امین جان سلام

      خداقوت

      منم وقتی خوندم کلی خنده ام گرفت

      اما حس مدرسه بهم دست داد حس موقعی که تو مدرسه کلی دانش آموز تو کلاس هستن و همه با جدیت دنبال یادگیری و آموختنن یکی از بچه های باحال کلاس یه لطیفه یا خاطره یا حرکتی میزنه و کل کلاس منفجر میشن

      ممنون واسه انفجار کلاس

      و خداروشکر که با قلم نافذت هم نکته میگی هم میخندونی

      بازهم بخندون

      متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        امین گفته:
        مدت عضویت: 1835 روز

        سلام حسین جان عزیز

        و ممنون از لطف و محبت و توجه شما

        اتفاقا با اینکه درسم خوب بود ولی همیشه کلاس رو هم میریختم تو تمام مقاطع تحصیلی و با اینکه شاگرد اول تا سوم بودم همیشه

        ولی خب یه پام دم دفتر بود واسه همین داستانا

        یه ترمم که بهم اخراجی داشت میخورد تو دانشگاه

        راستش نمیدنم اینو بزارم حسن یا پاشنه آشیل نمیدونم ….

        ولی عاشق این بودم بچه ها رو بخوندنم همیشه و یه جوری کلاسو بریزم به هم

        و مخصوصا تو دانشگاه که دیگه استادا سایمو با تیر میزدن

        البته فقط تو زنگ ادبیات چه تو مدرسه و چه دانشگاه ساکت ساکت میشدم و واقعا فقط همین درس بود که تو کلاس گوش میدادم به معلم و استاد

        منو بردی به فضای اون موقع حسین جان با نوشتت

        ان شالله که همیشه لبت خندون باشه برادر عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1912 روز

      سلام امین جان ،دوست عزیز هم فرکانسی ام .امروز هدایت شدم به این فایل زیبا وکامنت فوق العاده ی شما .بارها وبارها با خوندن کامنت های زیبا وپر محتوای شما تحسینتون کردم .با اینکه زمان عضویت من وشما تو این سایت بهشتی تقریبا همزمان بوده ولی از نگارش زیبای شما واقعا لذت می برم .مخصوصا اشعار نابی که تو نوشتن به کار می برید .خدا رو هزاران مرتبه شکر به خاطر این هدایت زیباتون، این استاد ناب وخانواده ی دوست داشتنی عباسمنش .این روزها جدا شدنم از بدنه ی جامعه رو بیشتر حس می کنم وخودم رو عاشقانه تحسین می کنم ،واقعا متعهدانه روی خودم کار می کنم به تازگی متوجه شدم بعد از دوسال باور ساختن ،گاهی ذهن من مثل این تراکتور در گل ولای باورهای محدود کننده ی سال‌های گذشته ام گیر میفته وانرژی های نابم رو میگیره وتو این لحظات متوجه شدم خدای مهربون بهم گفت آزاده تو مسیر خواسته هات با باورهات هماهنگ نیست یه پات روی ترمزه یه پات روی گاز برای همینه فقط داری انرژی میذاری ومی گی چرا نمیشه .این روزها تمام تمرکزم رو گذاشتم روی دوره ی کشف قوانین و تازه متوجه شدم خدای من چقدر ترمز وبارها محدود کننده توذهن منه پس اینا کجا بودند .ببخشید کامنتم طولانی شد ،من از خوندن کامنت زیبات متوجه شدم که همون باوری که تو ذهن شما از بچگی گذاشتند تو ذهن من هم گذاشتند واون هنوز با من بوده ولی خدا رو شکر تو این دوسال خیلی خوب روی خودم کار کردم واز تغییرات مثبت شخصیتم لذت می برم .ما همگی توانایی انجام هر کاری رو داریم به شرطی که خودمون رو باور کنیم .عاشقانه دوستت دارم وبهترینها رو براتون آرزو دارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    عباس کریمی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2604 روز

    سلام و درود بر تمامی دوستان.خسته نباشید

    چندتا نکته در مورد این این فایل: اولا استاد عباس منش بعد از ۵ سال زندگی در آمریکا هنوز بلد نیستند انگلیسی صحبت کنند فقط ییییییییییییی و میخندن اگر من اونجا بودم یه ماه زبان انگلیسی رو قورت میدادم گواردیولا و مورینیو دو هفته مثل بلبل زبان یاد گرفتند.

    ۲-سید حسین عباس منش بعد از ده سال تلاش بی وقفه برگشت به ژن ایرانیش …آخه این مرغ و خروسا مال یه پیرمردای ۸۰یا ۹۰ ساله هستن که دیگه توانایی کار ندارن نه تو که جوان هستی من به جات بودم میرفتم شرکت می زدم فروشگاه های زنجیره ای یا هتل یا …مثل آمریکاییها تا لحظات آخر تلاش میکنند .. چرا سریع خودتو منزوی کردی و بازنشسته شدی برو نیویورک واشنگتن و با چندتا آمریکایی شریک شو و کارهای بزرگ انجام بده…من توی این چند سال ندیدم حتی یک بار کت و کروات زدی و از یک اداره یا شرکت فیلم گرفته باشی…آخه فقط مرغ و خروس و سفر که زندگی نمیشه باید مثمر ثمر واقع شویم.

    ۳- امروز این عزیز دلت چقدر میگفت ایده ایده ایده انگار میخاست چیزی رو کشف یا اختراع کنه… اگه من بجات بودم همون اول زنگ میزدم چرثقیل و تراکتور رو در میاورد در ضمن اون بیل عقب تراکتور رو هم برام نصب میکردن.. بعد تموم این ایده هات نتیجه نگرفتی بعد میخای دو ساعت در موردش صحبت کنی.

    ۴- لیونل مسی پیکه رونالدو همشون با این همه معروفیت و مشغول بودن ۳ یا ۵ بچه دارن تو بجای این جوجه ها سه چهارتا بچه بیار که از ثروتت لذت ببرن ولی چه میشه کرد شما ایرانیا رو نمیشه تغییر داد. مخالف بچه هستید و بجاش سگ پشمالو و جوجه و خروس میارید.

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    سلام به شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    اگر بگم بزرگ ترین درس رو امروز از شما یاد گرفتم دروغ نگفتم !

    شیوه ای که شما با مشکلات برخورد میکنین و حل میکنید برای من خیلی جذاب بود. انسان های معمولی زمانی که به مشکلی بر میخورن به جای اینکه به حل اون مشکل فکر کنن و برای اون راه حلی پیدا کنن فقط به خود مشکل فکر میکنن و به هیچ یک از ایده هاشون عمل نمیکنن شما امروز به من یاد دادید نترسم و اگر ایده ای به ذهنم اومد سریع به اون عمل کنم

    واقعا به خاطر این سریال زیبا از شما ممنونم چون خیلی به من کمک کرد تا بتونم زندگی ایده آلی که فکر نمیکردم وجود داشته باشه رو به چشم خودم ببینم! هزاران سپاس از شما

    و شکر خداوند که شما رو به من معرفی کرد!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    جواد گفته:
    مدت عضویت: 1659 روز

    در مورد این فایل باید بگم که خیلی عالی بود و فهمیدم خداوند هر لحظه در حال الهام بخشیدن و ایده های جدید به ماست…و باز هم دوباره خداوند از طریق دستانش به من اموخت که باید در هدفم ثابت قدم باشم و حرکت کنم برای حل تمام مسایل زندگی و با حالی خوب وعالی با توکل به پروردگار یکتا زندگی خودم را خودم خلق کنم و به حرکت ادامه دهم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    حدیثه گفته:
    مدت عضویت: 2259 روز

    این خودش یه هدایت بود برام دیدن این فایل😍😍😍امروز وقت نداشتم ببینم ولی یه حسی گفت این فایلو ببین و دقیقا جواب سوالمو گرفتم این سوال چند ماهی بود برام پیش اومده بود که من موقع انجام اونکاری که بهم گفته شد حسم خیلی خوب بود تمام وجود میگفت برو انجامش بده با یه قطعیت کامل نه اینکه جواب نگیرم از اون کار ولی دلخواهمم نبود با خودم گفتم نکنه اشتباه کردم نکنه حرف خدا نبوده حالا چطوری الهاماتو تشخیص بدم

    که شما امروز با توضیحاتت قشنگتو کاملا روشن کردین موضوعو برام

    از خدای هدایتگرم ممنون و همچنین از شما❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    به نام خالق یکتای هستی

    به نام مهربان خدایی که مرا خالق مطلق زندگیم آفرید

    سلام استادان گرانقدرم و دوستان مسیر آگاهی

    خدایا هزاران بار شکرت که امروز نعمت زندگی سالم و پر از حال خوب و آرامش رو بهم هدیه دادی

    خدایا ممنونم که امروز تونستم با حال خوب، قسمت های 115 و 116 رو با هم نگاه کردم چون حس کردم این دو قسم یه جورایی مکمل هم هستند و منم به این حس پاسخ مثبت دادم و هر دو قسمت رو دیدم و چقدر آگاهی و درس داشت چقدر حال خوبی داشت برام

    دوباره زندگی در این بهشت سراسر زیبایی و آگاهی ادامه داره و مواردی ایجاد شدن که باعث میشن هم ایده هامون رو اجرا کنیم، هم خودمون رو یه تستی کنیم که چند مرده حلاجیم

    خدایا هزار بار شکرت بابت این جوجوهای ناز نازی که چه شوق و ذوقی دارن و چقدر شور و هیجان آدم رو برای زندگی و برای ادامه دادن بیشتر و بیشتر میکنن

    خدایی چقدر کار خوبی کردید که اینا رو مهمون این بهشت کردید و من کلی با نگاه کردن به کاراشون، به سر و صداهاشون و رفتاراشون یه جورایی حس آرامش بهم میدن و به من یادآوری میکنن که زندگی در جریانه و تو چه آگاهانه حالتو خوب نگه داری و چه بد، زندگی میگذره اما انسانهای دانا و عاقل، اونایی که قوانین زندگی رو یادگرفتن و به خداوند و سیستم آفرینش ایمان دارن، همیشه سعی میکنن که حال خوب خودشن رو حفظ کنن تا همواره در مسیر رشد، در مسیر بهبود و دریافت هدایت های دائمی قرار بگیرن

    میببینید چقدر این مرغ و خروسا بی خیالن؟؟؟؟ میان جلو در، توی دست و پا، روی موتور و همه جوره زندگی رو راحت میگیرن و میدونن هیچ روزی، بدون روزی نمیمونن

    میدونن خداوندی که خلقشون کرده براشون آب و دونه هم فراهم کرده و با دست مهربونترین آدما در اختیارشون قرار میده و اونا هم با این شور و شوق و سر و صدا، دائم شکرگذاری میکنن..

    مریم جون همیشه میگن این بچه های معترض، اما من میگم شاید اینا دارن با زبون مرغی، از خداوند سپاسگذاری میکنن و هر چی سر و صداشون بیشتره یعنی راضی تر هستن….

    خدایا هزاران بار شکرت

    امروز قراره مجدد تمرکزی بریم توی کار بیرون آورن اون تراکتور…

    میدونید…. من فکر میکنم یعنی به نظرم طبق قانون هر کاری راهی داره.. یعنی برای هر کاری باید از مسیر درستش رفت و البته تجربه کردن توی این مسیر هم خیلی عالیه

    توضیحات استادم رو در پایان این فایل خیلی هم تائید میکنم و هم به گوش دل و جانم سپردم که در مسیر من و مسیر همه افراد، گاهی میتونه تضادههایی پیش بیاد که قطعا براشون راه حل هایی وجود داره و اون چیزی که ماها رو میتونه به سمت راه حل هدایت کنه این هست که ایمان داشته باشیم به نیروی غیب. همون نیرویی که متعهد شده که همیشه ما رو هدایت کنه البته با این شرط که ما هم گوش شنوا و دلی صاف و خالی داشته باشیم تا بگیریم اون هدایت ها رو..

    یعنی این هم نیاز به تکامل داره و هر کسی با توجه به رشد خودش، نوع هدایتش رو دریافت میکنه و دوباره با توجه به درکش اجرا میکنه و دوباره اون فردی که خیلی عاقله و هوشیار، از اون تجربه ای که توی کارش و مسیرش بدست آورده، برای بقیه کارهاش و اقداماتش هم استفاده میکنه..

    چقدر عالی بود این جمله که: آقاااا تلاشتون و اقداماتتون رو به هدف و رسیدن به نتیجه خاص گره نزنید..

    استاد یادم میاد که توی دوره عزت نفس هم این مورد رو تی یکی از جلسات توضیح دادید. اینکه ماها همینطور که هستیم با شرایط فعلیمون، افرادی لایق وشایسته و دوست داشتنی هستیم و نباید شخصیت و ارزشمندی خودمون رو به نتایج اعمالمون گره بزنیم چون بعضی مواقع اقدامات ما همون موقع نتیجه نمیدن و یا شاید اون اقدامات باید صورت بگیرن تا تکامل طی بشه و بعدا ما به نتیجه برسید و اینطوری اگه دوست داشتن و ارزشمندی خودمون رو گره بزنیم به نتیجه، شاید خیلی مواقع برامون ناامیدی بیاره، بی ایمانی بیاره وبه خودمون بگیم من که اقدام کردم پس چرا نشد؟؟ من که عمل کردم به ایده پس چرا نتیجه اونی که میخواستم نشد؟؟

    پس این به من ثابت میکنه که اون اقدام و اون کارها و عمل به ایده ها و الهامات در اون زمان، یه گام بوده توی مسیر که شاید نتیجه فوری نداشته اما قطعا با ادامه دادن، با ایمان داشتن با توکل به خداوندی که جریان هدایتش به سمت همه بنده هاش همیشه برقراره اما ماها بسته به گنجایش درونمون دریافتش میکنیم، نتایج و رسیدن به اونها و زمانشون، متفاوته… آقااا این خیلی مهمه و اینکه ذهن و نجواهاش کنترل بشه..

    من دیروز دنبال یسری کاغذا میگشتم. مطمئن بودم که داخل چه پاکتی هستن اما انگار یه پرده جلو چشمام بود که نمیدیدمشون و هی میگشتم و یه لحظه که ناامید شده بودم نشستم و یه نفس عمیق کشیدم و با یه لبخنر گفتم خدایاااا خودت میدونی این کاغذا چقدر برام مهمن پس کمک کن پیداشون کنم . بعدش چند دقیقه نشستم و ذهنمو منحرف کردم. یه دفعه یه چیزی به ذهنم رسید که مجدد برو همون پاکتی که فکر میکنی رو یا دقت بیشتر بگرد رفتم و اون پاکت رو نگاه کردم و دیدم اون ته پاکت، اون کاغذایی که میخواستم تا شده و زیر دو تا برگه دیگه مخفی شده بودن…..

    میدونید این همون کنترل ذهن هست، این همون ایمان به خدا و هدایتش هست که البته خیلی خیلی جای کار داریم تا خوب برامون جا بیفته آخه خیلی زمانا یه جورای دیگه عمل کردید و عادت کردیم اما با تکرار و تمرین و ایمان ایمان، حتما بهترین نتایج برامون پیش میاد حتما….

    یه چیز خیلی خوب دیگه که این قسمت مجدد تکرار شد اون دستان بی نهایت خداوند بودن که همیشه برای یاری رساندن به شما حاضرن… این آقای لری مهربون و دوست داشتنی با اون سبیلای جالبش، همه جوره کمک کار شما هست.. هم خودش کمک میکنه و هم بالا سر کارگرا وای میسه تا شما با خیال راحت و با عشق و راحتی و بدون نگرانی برید و کاراتون رو انجام بدید و من خیلی تبریک یگم این هات تاپ حرفه ای که معلومه خیلی کار درسته… چه جای با صفایی هم نصب شد و خیلی قراره باهاش حال کنید.. گوارای وجودتون این همه امکانات ناب و اصل جنس و شیککککککک…. خدایا ثروتمند شدن بهترین کار و منطقی ترین روش برای آزاد بودن و زندگی کردن به سبک شخصی خود هست و من تحسین میکنم استاد عزیزم و مریم جون رو که لایق این ثروت ها هستن..

    ممنونم و سپاسگذار بابت این فایلهای دوست داشتنی ..گاهی باید چندین بار دیدشون تا جریان دریافت ها کامل بشه و من گاهی با دیدن مجدد یه فایل، برداشت های کاملا متفاوتی رو دارم و این نشون میده منم دارم آروم آروم پیش میرم و رشد میکنم…

    راستی این شستشوی تراکتور توی آخر فایل، خیلی حال داد یعنی بعد از اون همه کش و قوس، نیاز داشت که یه تمیزکاری مشت بشه که به لطف صاحب مهربون و قدرشناسش، داره به بهترین شکل انجام میشه و آماده چالش های بعدی…” هر آنچه مرا نکشد، قویترم میکند”

    خدایا ممنونم که بهم ارزش دیدن و درک آگاهی ها و توان نوشتن دادی تا یه روز زیبای دیگه رو هم ، مکتوب کنم

    ما هستیم قوی تر و با انگیزه تر از همیشهههههههههه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
    • -
      گندم گفته:
      مدت عضویت: 1881 روز

      با سلام و درود فراوان خدمت استاد عزیز، مریم عزیز و دوست آگاهم زهرا عزیز

      چقدر متن زیبایی از وجودتون تراوش کرد و به جان من نشست.

      من به دلایلی هنوز موفق به دیدن این قسمت از سریال عشق و آگاهی نشدم. اما به خودم گفتم خب درسته که فعلا نمیتونی فایل رو ببینی، ولی میتونی کامنت های دوستان آگاهت رو بخونی! و خوشحالم که به این ندا گوش کردم چون در متن شما چند نکته بسیار مهم و جالب پیدا که دقیقا همین الان نیاز داشتم بهم گوشزد و یادآوری بشن. خداوند سمیع و بصیرم، خداوند وهابم سپاسگزارم که همواره هدایتم میکنی💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        زهرا حسینی گفته:
        مدت عضویت: 2333 روز

        به نام الله یکتا و سلام به دوست گلم

        خدا رو هزار بار شکر که چنان قدرت و توانایی به من و نوشتم داد که روی شما نازنین، تاثیر مثبتی داشته

        ممنونم عزیزم که برام نوشتی و عشق وجودت رو بهم منتقل کردی

        برای هممون در این مسیر آگاهی، هدایت های دائمی خداوندم رو آرزو دارم💐💐

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1315 روز

      یپاسگزارم دوست عزیز..کامنتتون بسیار زیبا بود..

      چقدر این سریال زتدگی در بهشت زیباست.تو تمام عمرم به زیبایی این خانواده عزیز دوستداشتنی عباسمنش عزیز نه!دیدم…و نه!شنیدم…

      همه پر از هیجان و عشق و شور و شعف..

      سپاسگزار سپاسگزار…

      چقدر قانون الهی زیباست..من دقیقا شبیه یه گویی پر از نور شدم.که هر روز با تفکر و تامل به این اموزه ها…پر نورتر میشم.خداداند با خرید این دوره ها چی بشم..نا گفتنیه..

      واقعا ارزش مخلوقات بودنمو الان درک میکنم…

      اگه هر انسانی به این دید از اشرف بودن خودش…چقدر دنیا جای پیشرفت داره..چقدر حالمون تغییر میکنه..

      بقول استاد تو کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم…

      بیان کردن..سنت الهی بهمین صورته!.. یه تعدادی به این نقطعه میرسن…

      چقدر تضادها به شخص خودم کمک کرد.چقدر جایی که الان هستم .هر ثانیه از روز دارم بزرگتر میشم..

      چقدر نورم داره گسترش پیدا میکنه..

      مخصوصا تو دل تضادهایی که برام پیش میاد..الله اکبر..

      همون کنترل ذهن..چقدر کاربرد داره..و کنترل ورودی ها.و نحوه افکارمون…

      من همیشه همین موضوع برام سوال بود؟.

      میگفتم چرا بعضی موقع این اتفاقات باید برام پیش بیاد!

      همیشه خودمو سرافکنده میکردم.الان میدونم اون چی بوده!….

      یه باور بهمون قبولونده بودن…

      انسانی که ایمانش زیاده همیشه دار مکافات زیاد داره!…همین برام ؟…شد که یعنی چی.

      مذهب بد این موضوع رو به ما فهمونده….

      این استاد عزیز.چقدر با عملشون و تضادهای این بهشت زیبا..منی که هنوز اموزشها رو کار نکردم.الان درکش میکنم.

      باید تضادها باشن.تا تو رشد کنی.و بتونی خودتو رشد و گسترش بدی…

      بهمین خاطر تمام فرشته ها رو به انسان سجده زدند..

      و نتایج بعد تضادها خودشو نشون میده…

      من یجوری شدم.تا تضادی بر میخورم..براش شعر میخونم.آخ جون تضاد😄..برام شیرین شده

      حتی کوچکترین….

      انشالله بتونیم با یاری خداوند ادامه بدییم…

      و پاداش این تضاد و حل اون! چقدر منو خوشحال میکنه…

      و بازم سپاسگزار تک به تک کامنت بچها هستم.چقدر زیبا قانون رو تامل و اونا رو برامون تو سایت میزارن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        زهرا حسینی گفته:
        مدت عضویت: 2333 روز

        به نام خدای هدایتگرم و سلام به شما فاطمه مهربانم

        بسیار ممنونم که برام نوشتید و حس خوبی که گرفتید رو به من هم منتقل کردید

        بله تضادها برای زندگیمون واجب هستن تا اولا قدر همه داشته هامون رو بدانیم و سپاسگذار باشیم و ثانیا در راستای خواسته های جدیدتر هم اقدام کنیم

        خواسته بسازیم و براشون اقدام کنیم، حرکت کنیم و بدانیم که حرکت و رشد جزو ذات جهانه و اگه میخوایم باشیم و لذت ببریم، باید حرکت کنیم هرچند گاهی حرکت ها و نتایج ، طول میکشن اما باید انجام بشن

        ممنونم باز هم و امیدوارم در راستای شادی سلامتی آرامش و عشق دائمی در حرکت باشیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    علیرضا خنجری گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    سلام سلام

    بچه ها

    میدونید مشکل ما چیه

    میدونید پاشنه آشیل ما کجاست

    اینکه ما باور و ایده را با عمل کردن جدا میبینیم

    مثل اینکه خدا و ثروت را جدا میبینیم

    خدا به کیا پاداش میده

    به کسانی ک

    ایمان دارند و عمل صالح انجام میدن

    تو قرآن ایمان و عمل صالح باهم میاد

    ن جدا از هم

    یه مثال

    مثلا من باور دارم که عسل شفاس

    و درمان تمام بیماری هاست

    بعد مثلا من یک مریضی کوچیک میگیرم

    خب من باید عسل بخورم یا ن

    باید عمل کنم یا ن

    ببینید

    ما یک باور ها میشنویم و درک میکنیم

    بعد الگو های موفق میبینیم

    بعدش ایده ها میاد

    بعدش عمل میکنیم

    عمل میکنیم

    تاکید میکنم منظور از عمل کردن

    کوه کندن نیستا

    جزر و بدبختی کشیدن نیستا

    پدرت در بیاد نیستا

    مثلا من میدونم

    خروجی های من

    شخصیت من

    حاصل ورودی های منه

    پس باید ورودی هام را کنترل کنم

    مثلا سراغ تلوزیون و اخبار نرم

    نباید ببینیم و بشنوم

    این میشه عمل کردن

    ی کامبک بزنیم به قسمت قبل سریال

    استاد میدونی

    من ۲۲ سالمه

    بعد تا چندسال پیش ما با مادربزرگم زندگی میکردیم

    خونه شون یک حیاط داره ک خیلی با صفاست

    کفش شن و خاکه

    و پر از گل و گیاه

    درخت انگور و انجیر و هلو هست

    بعد من مرغ داشتم

    هر روز باهاشون عشق میکردم

    بهشون دونه میدم

    یادمه ۸ ۹ سالم بود

    عاشقانه باهاشون بازی میکردم

    و بعدش خودمون خونه گرفتیم و مستقل شدیم

    دیشب و امروز خونه شون بودم

    صبح رفتم مرغ ها را بیرون کردم

    مرغ ها از دایی ام هست

    و نشسته بودم نگاهشون میکردم

    اونا هم دنبال زندگی خودشون بودن

    دنبال غذا بودن

    چندتاشون هم حموم افتاب گرفته بودن

    داشتم با لذت نگاهشون میکردم

    بعد رفتم سه تارم را اوردم و براشون

    موسیقی میزدم

    مرغ ها هم شاد

    یهو گفتم ببین علی

    تو هم مثل استاد داری لذت میبریا

    داری عشق میکنیا

    بعد هم یه ایده ای بهم رسید

    اخه من هم عاشق حیواناتم

    هم عاشق موسیقی

    فوق العاده دوسشون دارم

    و سر اینکه داشتم برای مرغ ها ساز میزدم

    یه ایده بهم رسید ک میشه

    این دوتا کاری ک عاشقشونم را

    ترکیبشون کنم 😍😍😍😍😍

    یه نکته دیگ ای ک هست

    امروز صبح داشتم تو طبیعت قدم میزدم و جلسه ی ۴

    قدم اول را میشنیدم

    که یهو یه گفتگویی با خودم کردم

    من هنوز تو فکر اردک مهاجر بودم

    در قسمت قبل

    بعد گفتم تو مثل اردک نیستی

    تو مثل براونی نیستی

    تو مثل مرغ هایی ک منتظر بودن

    استاد بهشون دونه بده

    بعد گفتم چطور

    بعد درونم گفت

    تو ک میری کار و در امد داری

    و تنها راه در امدت را گذاشتی از همین کار و بقیه دستان خدا را بستی

    ت هم منتظری ک اخر ماه بشه و حقوقت را بگیری

    در صورتی ک تو دنیا پر از نعمت و فراوانیه

    گفتم ااااااااااااااااا راست میگیا

    حالا میگی باید چیکار کرد

    درونم گفت

    این یک حل مسئله است مثل یک بازی

    ک مرحله مرحله پیش میری که برنده بشی

    بیا از اون حقوقی ک در میاری

    را بیشتر و بیشترش کن

    از خوده پوله پول بساز

    من گفتم که

    اره زدی تو هدف

    ولی چطور

    درونم گفت

    صبور باش

    اروم اروم

    قدم به قدم

    بهت میگم

    و هست تا بگه

    و همزمانی جلسه چهارم قدم اول و این قسمت و قسمت قبل بهم یاد داد که

    حتما حتما حتما حتما

    باید به ایده هام عمل کنم

    خبرهای خوبی در اینده دارم براتون

    توکل بر خدا که او کافیست 💛

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2333 روز

      به نام الله یکتا

      سلام علیرضا عزیز

      ممنونم برادر بابت کامنتهای خوبی که مینویسید

      چقدر حسم با وجود شما دوستانم عالیه

      هر کدوم با مدار و سبک شخصی خود، تجربه ها و دریافت هایی دارید که با خوندنشون من رو به فکر وادار میکنه که همیشه میشه بهتر بود، همیشه میشه پولدارتر بود، میشه آرام تر و ساد تر بود

      منم تایید میکنم این مورد مهم رو که عمل از ایده جدا نیست و اصلا نتیجه ایده ها، عمل کردن هست، یعنی همون تصمیم و اجرا و بعد کسب تجربه، رشد کردن و نتیجه گرفتن که هی با تکرار، بیشتر و بهتر هم میشن

      بازم ممنونم و براتون توی مسیر رشد و پیشرفت، جاده ای سبز و صاف و پر از زیبایی آرزو دارم✌✌

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Abby گفته:
      مدت عضویت: 1784 روز

      سلام علی

      بهت آفرین میگم با این سن کم به نتیجه های عالی رسیدی. تحسینت میکنم برای پشتکار و ادامه دادن و رسیدن به هدفت. الهی موفق باشی در تمام مراحل زندگیت. از نوشته ات حسی خیلی خوبی گرفتم.

      شاد، سلامت ودر پناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مهسا فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    سلام به استاد فوق العاده عالی ام و مریم جان ❤️

    ازتون‌ واقعا ممنونم بابت تهیه ی فیلمهایی که مارو هدایت می‌کنه به سمت عالی ترینها.

    استاد نکاتی که در مورد تراکتور گفتید بی نهایت کاربردی بود نکته ای که گفتید ایمانی که عمل نیاورد فقط حرف بیهوده است بی نظیر بود و این به من کمک می‌کنه که در زندگی ام با ایمان به خدا قدمهایم را محکم‌تر بردارم و تسلیم موقعیت کنونی ام نشوم و برای تحقق خواسته هایم پا فراتر بگذارم تا نتیجه ی مطلوبم را بگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    به نام خالق زیبایی و آسانی ها

    سلام به خانم و آقای دوست داشتنی خودمون در زندگی در بهشت

    سلام به تک تک دوستانی که در سایت هستن و راه شون رو از بدنه جامعه جدا کردن و در این محیط با تمرکز لیزری حضور دارن.

    💚💚💚💚💚💚

    قبل از پرداختن به نکاتی که منو متوجه خودش کرده، قبل از اینکه بپردازم به مرور این نکات پر درس و تصاویر زیبا و دیدن عادت ها و رفتارهای انگیزه بخش و پر درس استاد و مریم یا هر چیزی دیگه ایی در این قسمت… دوست دارم ذهنم رو رها کنم از درس هایی که دقایق پیش باهاش مواجه شدم.

    امروز گوشی به من رسید برای نوشتن کامنت، آخه آقای همسر با لپ تاپ خیلی تمرکزی داشت تایپ میکرد، از اونجایی که درک میکنم شروع نوشتن با خودمون هست اما برای پایان زمان خاصی نمیشه متصور شد. گفتم پس بریم که ما هم جز سبقت گیرندگان برای نوشتن خوبی ها و زیبایی ها باشیم.

    امان از گوشی و فضای مجازی که تمرکز رو از آدم می رباید. از واتساپ و اینستا و پیام های تلگرام گرفته تا هرچیز حواس پرت کن دیگه…

    نمیدونم چی شد رفتم تلگرامم رو چک کنم، چند روزی بود بازش نکردم دیدم خیلی راحت با فیلترشکن خودش باز هست و پیام های خصوصی ام رو دیدم.

    یک دوست جدیدی که چند روز پیش بهم پیام داده بود، برام ویس گذاشته بود.

    این دوست که من اصلا نمیشناسم شون به من پیام دادن چقدر گروه فلانی سوت و کور شده. منم فقط به ایشون جواب دادم که من دیگه توی اون گروه نیستم. ایشون به من جواب داده بود که چیکار میکنید تمرین هم انجام میدین و… گفتم من الان فقط تمرکزم روی سایت استادعباسمنش هست و یکجورایی اونجا دارم تمرین انجام میدم…

    وبعد این نوشته من کلی ویس گذاشته بود و اینکه ایشون هم قانون جذب رو اول از کجا و بعد الان با استادعباسمنش کار میکنن از دوره قانون آفرینش ایشون و فایل های دانلودی که گرفتن کار میکنن… از جذب ها و موفقیت هاش و خرید تیباشون گفت و کلی خوشحال شدم، خیلی صحبت ها شد من متوجه شدم جهان چه جالب نمونه هایی رو سر راه من قرار میده تا من بیشتر تایید کنم تحسین کنم و… از کارش گفت و انگار نتورک هست و پونزی رو یادم اومد و تجربه های خودم رو گفتم. اما متوجه شدم از بچه های داخل سایت نیست و احتمالا اون دوره رو جور دیگه ایی خریده یا بدست آورده و دیگه ادامه ندادم و فقط به یاد آوردم مهم اینه آدم درست و اصولی با تکامل به خواسته هاش برسه. به یاد آوردم هرچند حرف های دلنشین و مثبت و قانون جذبی میزنه اما شاید باورهای منو ضعیف کنه. پس ادامه ندم چون از استاد عزیر یادگرفتم که اگر چیزی درست نباشه احساست زودتر از همه میفهمه، ادامه ندم تا مدارم رو پایین نکشه. خلاصه که با همه حس خوب اولشو. کنجکاوی ها و این ارتباط جالب خواستم که بیام جایی که بودنم در اون فقط داره منو تقویت میکنه، حتی اگر با جملاتم باورهای مخرب رو بریزم بیرون یا مسئله ایی رو پیدا کنم فقط خودمم و خودم….

    نمیدونم چرا بعضی ها اصرار دارند خارج از اینجا گروه های مثبت اندیشی و جمع عباسمنشی تشکیل بدن. بنظرم بچه های درست و حسابی خالص تر و متعهد تر با همین امکانات موجود در سایت سیراب میشن از ارتباط داشتن با بقیه… اونا میشن فرع.

    خداروشکر که من خیلی حواشی های به ظاهر زیبا رو در تلگرام و واتساپ کم کردم.

    فقط اینستا جدیدا پست میذارم اونم برای دل خودم، بتونم میرم دوباره چک میکنم کانال ها یا پیج های دیگه رو هم پاک میکنم تا حتی بازش کردنش وقت منو، تمرکز منو نگیره. با اینکه خیلی چیزهای خوب دارم اما باید فرعیات رو کم کنم تا میتونم حذف کنم.

    حتی میخوام امروز با جرات مندی تمام فایل هایی که از پارسال دیگه نگاه شون نمیکنم چون بدون تکامل و. از راه میانبر و نادرست به دستم رسیده پاک کنم، قول شرف میدم.

    امروز روز حل مسائل هست قول مریم جان.

    خدایا شکرت که ۱۱۶ امین قسمت رو هم دانلود کردیم و با اشتیاق تر و آگاه تر دیدیم.

    خدایا احساس میکنم یک گره هایی باز میشه از ذهنم وقتی فقط مینویسم و برای نوشتن مینویسم. برای درک بیشتر برای جریان یافتن مینویسم خدایا شکرت بخاطر این اتفاقات…

    عکس همین قسمت یعنی اینکه بعد از هرسختی آسانی است و کلی رشد و آگاهی.

    چقدر خوشحال شدم این قسمت تراکتور خان رو ازاد و رها میبینمش اونم در حال استحمام با آب گوارا و تمیز…

    چقدر تجربیات بهمون اضافه شد با دیدن این مسئله و حل این مسئله…

    خدایا شکرت که همه چی برامون درس داره وقتی ما بخواهیم و آماده دریافت باشیم.

    😍چقدر باحال بود لری رو بعد مدتی دیدیم. پیرمردی دوست داشتنی با اون استایل باحالش، انگار دلم برای لری تنگ شده بود.

    مردی پر از تجربه، پر از تلاش، پر از امید و حرکت. واقعا بچه ها آقای لری هم خودش نمادی از گذر یک عمر زندگی با عزت و شور و. عشقه. کسی که داره خوب زندگی میکنه و خیرش و برکتش رو به جهان میرسونه.

    مثلا اینبار خیلی اصولی و کار درست اومده بود زیر کلبه. تو قایق روی آب در شرایط جالب و. جدید داشت کار انجام میداد…. مریم جان ممنون که آقای لری رو در حین کار کردن توی آب زیر کلبه هم بهمون نشون دادی. مردی که واقعا براش درست انجام دادن کارها یک ارزشه، چون براش کارش ارزشمنده خیرش ارزشمنده….

    ✨وای دمش گرم که با استاد رفتن سراغ حل مسئله تراکتور اونم با اون ماشین خفن و خوش رنگش… تلاش کردیم اما متوجه شدیم این راه هم جواب نمیده….

    یک ماشین یا جرثقیل حرفه ایی اومد مثل کره تراکتور اسباب بازی به گل نشسته مون رو درآورد. خدایا شکرت چقدر حرفه ایی 👌

    وای یک چیز جدید دیدیم چقدر باحال بود اون… مبارک تون باشه. استاد ومریم عزیز تحسین میکنم که اینقدر راحت هر چی دلتون بخواین میخرین، تهیه میکنین و یکجای مناسب براش فراهم میکنید. اون هیولا چطوری از اینور اومده این طرف کلبه… هرجوری که اومده مهم اینه خیلی خوش اومده. انگار قراره یک تجربه های لذت بخش رو اهالی با اون برای خودشون ایجاد کنن.

    🛀 یک وان بزرگ، یک جکسوزی خفن. من که دفعه اولم بود همچین چیزی دیدم. واسه خودش هیولایی بود. خدایا شکرت بخاطر این همه ثروت، این همه آزادی، این همه امکانات، این همه تکنولوژی در خدمت بشر، این همه ایده، این همه…. وای خدایا چقدر فراوانی میشه دید…

    در موقع که اون افراد برای جکوزی مشغول کار بودن و مریم و استاد بعد کلی خرید و کار تازه رسیدن پارادایس. چه صحنه جالبی بود یک مرد پیر و باتجربه در کنار دوتا مرد جوان… خیلی تصویر جالبی بود چندتا حرفه ایی با قدمت های مختلف داشتن برای این بهشت زیبا خدمت رسانی میکردن…

    چقدر اون آقا با حوصله و دقت داشت برای استاد توضیح میداد که اون قوطی ها یا مایع وپودرها چی هستن و باید چطوری استفاده بشن. واقعا خدایا شکرت بخاطر این آدم های خوب و حرفه ایی🙏

    چقدر تو همین قسمت ردپای تکامل رو میشه دید تو همین وان جکوزی جذاب.خدایی دم تون گرم با ایده نصب دوش و توجه به این زیبایی حالا یک امکان و آپشن اضافه شد،نصب شد وای که چه تجربه و حالی…خدایاشکرت

    راستی چقدر همه چیز اینجا زیباست، به موقع است و هماهنگه.

    استاد جان راستی اون هودی آبی فلوریدایی تون هم خیلی زیبا و خوش رنگه و بهتون میاد و با شما هماهنگه انگار…

    💕چقدر دوست داشتم دیدن یک تراکتور از گل دراومده، که حالا داره از تیر و ترکش هایی که از مسئله ایجاد شده براش پیش اومده بود پاکسازی میشد.

    اونم با چه عشق و دقتی… با چه فشار آبی چه تمرکزی.

    استاد عالی بود در حین تمیز کردن تراکتور برامون با یک جدیت خاصی که فکر کنم وقتی دارین مسئله مهمی رو توضیح میدین، یا درس میدین صداتون رو گذاشته بودین، واقعا ممنونم ازتون بی نهایت سپاس گزارم.

    چقدر خوب از مسئله و حل مسئله و تجربه هایی که در مسیر حل این مسئله پیدا میکنیم عالی گفتین، اینکه مهم اجرای ایده ها بود چیز یادگرفتن حتی از شکستها و عدم موفقیت ها بود نه اینکه ما ایده مون رو عمل کنیم و همونجا جواب بگیریم.

    اینکه جواب مدنظر رو از ایده مون اگر همونجا نمیگیریم صبور باشیم و فقط پیش بریم و متوقف نشیم،امیدوار باشیم و در ادامه مسیر قطعا اون تحربه ها و اون حرکت ها بسیار بسیار ایده ها کاربردی تری میشن و قطعا در یک سطح و مرحله زندگی مون اون تجربه چنان به کار می آید که با هیچ تجربه یا امکانی نمیتونیم مرحله رو رد کنیم. استاد مثال اون بازی کامپیوتری رو خیلی زیبا زدین قشنگ داستان رو برامون جا انداخت ومنطقی کرد که بابا اون تبری که بخاطرش کلی تلاش کردی در اون مرحله،درسته که اینجا کارآمد نبود، درسته مسئله موجود رو حل نکرد اما صبور باش یکم بری بالاتر چنان این تبر به دردت میخوره که اگر اونو نمیداشتی نمیشد بری مرحله بعد…..استاد واقعا ممنونم که اینقدر واضح و گویا موضوع رو برامون توضیح دادین.واقعا تحسین تون میکنم بخاطر این مهارتی که در درس زندگی دادن به ما ماهرانه و صادقانه عمل میکنید.

    📌تضاد ها قسمتی از روند یادگیری است برای ما

    📌 خوشبخت کسی نیست که مشکل و تضادی نداشته باشه، کسی خوشبخته که اینقدر خوب در مسیر زندگی پیش بره تا مسئله حل کن قهار و ماهر بشه.

    📌ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

    بله حرف مفت است که من میگم خدا هست اما نگرانم، میگم خدا هست اما به ایده هام عمل نمیکنم، میگم خدا هست اما یادم میره قدرت مطلق اونه و گاهی قدرت رو میدم دست کسی دیگه. واقعا حرف مفته که میگم خدا هست ولی آرامش نداشته باشم….

    خدایا شکرت که در مسیر اقدام به ایده هایم هستم

    خدایا شکرت که آرامشی در درونم حس میکنم که نیازی نیست بگم خدا هست فقط

    خدایا شکرت که نگران سوال های بی جوابم نیستم و دارم یاد میگیرم که همه جواب ها پیش تو دانای مطلقه

    خدایا شکرت که اینقدر خود کلمه فراوانی فراوانی داره که فقط باید فروانی ها رو پیدا کنیم.

    خدایا شکرت که دارم روی خودم بخوبی کار میکنم و مسائل ام رو پیدا میکنم و برای حل شون فقط از تو یاری میجویم.

    خدایا اینقدر شکرت که دیگه فقط میدونم که چقدر نمیدونم و چقدر لایق شکرگزاری در لحظه لحظه نفس کشیدنم هستی.

    خدا جونم شکرت که دارمت بیشتر میشناسمت بیشتر میبینمت، درکت میکنم.

    خدایا شکرت که با قانون جذب سال ها پیش آشنام کردی تا یاد بگیرم اصل تویی نه یک گوشه نشستن و حرفهای خوب زدن.

    خدایا شکرت که قوانین ات اینقدر دقیق و درست کار میکنه که اتفاق ها و آدم های زندگیمو راحت با فیلتر این قوانین میتونم درک کنم و بیشتر و بیشتر میشه ایمانم که قوانیت هیچ مرز و محدودیتی نداره.

    خدایا شکرت که سکوت زبان توست و هیاهو های وجود منو برای کشف کردن جهت میده و راهنمای راهم میشه.

    کافی است که در جریان هدایت بی انتهات قرار بگیرم.

    کافی است که حرکت کنم با توکل بتو.

    کافی است که فقط از همین امکانات موجود استفاده کنم.

    کافی است که همیشه و همه جا تو را به یاد بیاورم.

    کافی است که فقط باشم و برای بودنم متوقف نباشم.

    💚💚💚💚💚

    ما زنده برآنیم که آرام نگیریم

    موجیم که آسودگی ما عدم ماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      حسین حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2097 روز

      فهیمه جان سلام

      عزیز دلم

      دست خداوند برای آشنایی با استاد و…

      افتخار میکنم ازین که همسر توانمندی چون تو دارم

      الان که دارم مینویسم توام داری قولی که دادی رو عملی میکنی و فایل هایی که به صورت دیگه ای خریدی رو پاک میکنی

      با وجود اینکه میدونم چقدر برات ارزشمنده و برات اینکار سخته

      اما تو تونستی و خداروشکر

      خداروشکر که هستی عزیزم

      متشکرم از تو وجودت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2161 روز

        سلام به تو عزیزدلم

        پیامت رو دیدم اشکت تو چشمام جمع شده(کاش از اتاق کارت الان نیای بیرون تا من راحت با حسم بنویسم و بغضی که دارم رو کنترل کنم)

        خیلی خیلی خوشحالم که منم دستی هستم از دستان خداوند برای آشنایی تو با استاد برای این سایت…

        قطعا این فرکانس های قشنگ وناب تو بوده که همچین دستی رو سر راهت قرار داده و تو رو در زمان مناسب خودت و طی تکامل های خاص خودت به اینجا رسونده.

        واقعا من از تو بیشتر ممنونم که هستی که قابل افتخاری با حضورت برام پیش من در اینجا…این همه تغییر و این همه تعهد داری خرج میدی و باهم و به یاری الله یکتا زندگی خلق میکینم و روز و روزگارمون رو میسازیم…

        من حس میکنم که ما در آینده جاهایی رو میبینیم و هجرت هایی رو با هم در این مسیر زندگی انجام میدیم که فقط اشک شوق از چشمامون میاد بیرون. اون لحظه خیلی به ما نزدیکه چون ما داریم بهش نزدیک میشیم چون ما داریم خالص تر و اماده تر میشیم برای دریافت های بیشتر….وای که چقدر قلبم گواهی میده و چه تپشی گرفته و چطور داره میکوبه به سینه ام.نمیدونم دیگه چطور احساسم رو بیان کنم.

        ممنونم که برام نوشتی دوست عباسمنشی من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: