https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-17.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-12-19 09:23:082020-12-20 11:07:20سریال زندگی در بهشت | قسمت 117
250نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام او خالقی زیبایی آفرین نظم دهنده و نظیف است…
سلام به استاد جان و مریم بانو قهرمان
سلام به تک تک دوستان عزیز، صمیمی تر از هر خانواده ایی در جهان
چقدر کیف کردم، چقدر لذت بردم و چقدر ذوق زده شدم که مریم بانو برامون از خودش از شیوه هاش قراره بگه. عکس قسمت ۱۱۷ رو دیدم گفتم جانمی جان این قسمت مریمو داریم و تابلو ها رو دیدم یاد خونه ویلایی تمپا افتادم اخه اونا رو اونجا هم داشتین و با خودم همیشه میگفتم ایول به این سلیقه و انتخاب…
چقدر خوبه که دوربین جوری تنظیم هست که استاد مشغول کار خودش و مریم عزیز هم مشغول کار خودش و البته مشغول فیلم برداری برای ما و تهیه یک قسمت زیبا و پر درس برای ما. خدایا شکرت بخاطر این امکانات و ایده ها.
وای من از ذوق نمیدونم چی بگم از کجا بگم.
واقعا یک قسمت بینظیر دیگه رو خلق کردی مریم عزیز ودوست عباسمنشی من، سردمدار این ایل و تبار و خانواده صمیمی….
با تمرکز لیزری میریم برای این قسمت ۱۱۷:
مقدمه اولش دیدن یک پرنده خوشگل و ناناز
که خیلی عجیب بود که پشت در خونه نشسته بود و جفتش هم دم در خونه مرده بود.
خیلی عجیب بود که با این همه زبر و زرنگی شون چطور تکونی نمیخوره.
یک معمای بزرگ که شاید هیچ وقت متوجه نشیم پیغام بعضی چیزها چیه اما تنها ایده همینه که اون کاری که در اون لحظه از دستمون برمیاد انجام بدیم. بهش آب و غذا بدیم و ببریمش تا یکم حالش بهتر بشه.
بله در همین حین از زیبایی اون بال های زیباش و دیدن این خلقتش لذت میبریم و سعی میکنم این معما و مسئله فکر ما رو درگیر نکنه و فقط از زیبایی و رنگش و اون چشمان قشنگش لذت ببریم.
این نشانه میتونه برای ما بچه ها ادامه درس حل اون مسئله و درسی که یاد گرفتیم باشه.(گیر کردن تراکتور و در نهایت حل شدن مسئله و نکته آخری که استاد به زیبایی در قسمت ۱۱۶ اشاره کرد) اینجا هم انگار باید رها کنیم و به کارهای دیگه مون بپردازیم.
خب امروز روز رحمت الهی است….چقدر عالی اینو گفتی.
میریم برای تمیزکاری با اصول مریم جان کدبانوی بینظیر
تمیز کاری روزانه داریم و تقریبا هر ماه یک خونه تکونی اساسی…
وای که چقدر لذت میبردم از توضیحاتت و چقدر تحسینت میکردم چون من عاشق این تمیزی و طرز تفکر شما هستم.
واقعا این تمیزی اونم با عشق و دقت یک انرژی خالصی داره.
چقدر قشنگ اشاره کردی به مدل کار کردنت روی دوره ها و مقایسه اون با تمیزکاری
اولین بار که دوره رو میگیری با دقت فراوان گوش میدی، خالص، با نکته برداری اساسی و لیزری پیش میری و بعد در حین کار یا تو ماشین گوش میدی و میذاری که ذهنت از اون آگاهی ها سرشار بشه و همیشه در برخورد با اون اگاهی ها قرار بگیره. اما یک نکته قشنگی رو گفتی بعد یک مدتی دیگه اون شنیدن هایی که تو ماشین یا در حین انجام کارها داری دیگه میبینی انگار جواب نمیده و میری که دوباره تمرکزی آگاهی رو تمرکزی دریافت کنی تا دوباره خالص بشن این تکرارها و مرور فایل ها…حالا این سبک کار کردن رو دوره هات رو با سبک تمیزکاری میشه بررسی کنیم. (یک تمیز کاری روزانه یک تمیز کاری لیزری و اساسی)
وقتی خونه خیلی کثیف هست و انرژی اش افت کرده و اون حس تمیزی رو کم داره پس با یک تمرکز لیزری و خالصانه میریم سراغ تمیزکاری اساسی.
اینجا میشه گفت وقتی ما متوجه باشیم که ذهن مون که نیاز داره چیزی یاد بگیره برای ادامه بهتر زندگی کردن و بهبود شرایط زندگی و یا مهارت خاصی وقتی میدونیم که این خود ما هستیم که خالق زندگی مون هستیم و میدونیم که این باورهای ماست که زندگی ما رو داره خلق میکنه پس دست به کار میشیم و میریم تا اون قسمت ها رو درست کنیم، یاد بگیریم، بهبود بدیم، پاکسازی کنیم و …
وای که چقدر خوب میشد ذهن مون رو هم میشد مثل یک خونه ببینیم و ببینیم کجاهاش هست که از همه بیشتر نیاز داره تا تمیز بشه یا بهبود لازم داره و بعد بر اساس الویت دست بکار بشیم.(البته فکر کنم با مهارت بیشتر میتونیم ببینیم و با علائم متوجه بشیم. به امید اون روزی که به چنین رشد و مهارتی برسم)
وای چقدر چیز داره میاد تو ذهنم نمیتونم بنویسم سرعت زیاده…….خدایا چه جالبه
ذهن ما هم میشه شبیه خونه باشه
ذهن ما هم نیاز به تمیزکاری داره خونه هم نیاز به تمیز کاری داره.
ذهن ما همه قسمت هاش باید پاکسازی بشه فرقی نداره خونه هم همینطور از اشپزخونه و اتاق و سرویس بهداشتی گرفته تا سینک و لباسشویی و در و دیوار….
ذهن ما متشکل از کلی قسمت های مختلف هست که هرکدوم مسئول یک چیزی هستن حالا به اون جزئیات نمیتونم بنویسم اما میشه گفت بخش های مختلف ذهن یا بهتر جزئی فقط بگم بخش های مختلف باورهای ما که هرکدوم مسئول یک بخش از زندگی ما هستند مثلا یک مجموعه باورهایی داریم که مسئول روابط ما هستند(مثلا یک مجموعه وسایلی داریم که تو آشپزخونه هستن و بخش نیازهای شکمی ما رو انجام میدن.) یک مجموعه باورهایی داریم که اتاق سلامتی ما رو تشکیل میدن یک مجموعه باورهایی داریم که اتاق مالی ما رو تشکیل میدن و …. خب همه اینا در یک مکانی هستن بنام خونه بنام ذهن بنام تن نمیدونم یکجایی همه هستن و همه اینا مواجه میشن با باد و اب و بارون و خاک و نرمه های غذا و اشغال هایی که بخاطر جابجایی و حرکت و … پیش میاد. ما با جامعه با شبکه های اجتماعی از طریق شنیدن و دیدن و حتی فکر کردن ذهن مون برخورد میکنه با این چیزها که گاهی انباشته میشه باعث گرد وغباری میشن که انگار روی ذهن رو میگیرن.
اون چیزها باورها یا اون سطوح رو تحت تاثیر خودش قرار میده..
پس ما دائما باید حواس مون به ورودی ها باشه.
باشه هست اما کافی نیست چون برای خالص کردن و درک کردن آگاهی های جدید مثل مریم جان باید رفت یک گوشه خلوت کرد و پاکسازی کرد تا انرژی خالص تر بشه تا دریافت راحت تر بشه تا ….
گاهی خالص میشیم و دوباره تکرار اونا بصورت ناخوداگاه هم برامون کافیه اما بعد مدتی میبینیم نه جواب نمیده و راه آگاهی ها کمی ناخاصی گرفته و باز دوباره میریم برای پاکسازی اساسی حتی اگر ظاهرا تمیز باشن و مدت زیادی نگذشته باشه از نظافت…
حالا این خونه رو اینجوری دسته گل نگه داشتن هم همینه. یک روند تکراری با عشقی هست چون ما میدونیم خونه یک دکمه نداره بزنیم خب دیگه همه چیز همینجوری براق و تمیز بمونه. زندگی در گذره و ما هم در خونه در جریان چیزهایی میاد و میره تا ما دوباره یادبگیریم و از این تکرارها درس بگیریم.
درس بگیریم که این روند بهبود های ذهنی همیشگی هستن. به قول استاد تمامی نداره بهتر شدن باورها و یا اینکه اگر یک مدت روی اون ها کار نکنیم یا کنترل شون نکنیم دوباره گردی روشون میشینه و از کیفیت شون کاسته میشه. پس کار کردن روی باورها یک روند همیشگی است. این نهایت عدل خداونده این نهایت شور و شوق زندگی که هر روز جایی برای بهتر شدن هست و انتهایی نداره و اصلا زندگی با همه تکرار شدن هاش اصلا تکراری نیست.
ما از زندگی بد برداشت کردیم من بخودم یاداوری میکنم که زندگی رو تکرار هر روز نبینم بلکه بهبود و رشدهایی ببینم برای بهتر شدن.
مسیری ببینم برای بدست آوردن ها و تجربه کردن ها…
خدایا چقدر من یهو ذهنم از این تمیز کاری کلی چیز یاد میگیره.
اینکه با دقت تمیز کنیم یاد بگیرم هرچقدر هم تمیز بازهم جا داره برای بهتر شدن.
اینکه یادبگیرم اصلا به ظاهر قضیه نگاه نکنم و کار درست رو به درستی انجام بدم.
چقدر دوست داشتم که برامون از مایع های شوینده ات نشون دادی و با جزئیات کاربردشون رو گفتی.
هر کدوم از محصولات و آگاهی ها و تلاش های ما کاربردی دارن برای یک قسمت از پاکسازی باورها و خالص کردن انرژی ذهن مون. گاهی از اون محلول ها ترکیبی استفاده میکردی بر اساس تجربه ات پس گاهی باید وقتی دوتا محصول رو از استاد داریم ترکیب کنیم چون شاید مکمل و کمک کننده هم هستن. مثلا فایل های دانلودی با سریال زندگی در بهشت برای من گاهی ترکیب میشن تو یک روزم و عجب معجونی میشه و چه تمیز کاری میشه تو ذهنم…(البته باید مراقب هم باشیم چون ترکیب بعضی ز مواد شیمیایی چیز بدی میشه و خطرناک و شاید ترکیبی کار کردن محصولات هم همیشه خوب نباشن و باعث گیجی و سردرگمی بشن. پس همیشه همه روش ها همه جا،جواب نمیده احتمالا)
اینکه خودت مایل هستی کارهای نظافت خونه رو انجام بدی ، چون برای خودت مثل یک تفریح کردی و ازش لذت میبری چون دیدگاه قشنگ و درستی داری هرجایی که دستی میکشی نظافتی انجام میدی بخشی از امواج انرزی تو اونجا پخش میشه و چه بهتر از خودت که انرژی خودت در تمام قسمت های خونه پخش بشه.
منم این احساس رو دارم وقتی که حسابی روی یک قسمت و نظم دادن یا تمیز کردن یک قسمت از خونه دست به کار میشم انگار ذهن منم مرتب میشه. من اینکار رو با گوش دادن موسیقی و در همون حین رقصیدن یا فایلهای استاد رو گوش دادن برای خودم لذت بخش میکنم.
حقیقتا خیلی کدبانو گری مثل شما بلد نیستم. نمیخوام خودمو با شما مقایسه بکنم نمیخوام توانایی های خودم رو با شما مقایسه کنم اصلا اینجوری مقایسه کردن رو دوست ندارم. میخوام بگم منم سبکی دارم شاید مشابه شما برای لذت بردن از همین کارها)مثلا خیلی آشپزی کردن رو دوست ندارم یا اینکه وقت بذارم همه اش در کارهای خونه مشغول باشم. اما برای لذت بردن از اینکار اونا رو ترکیب میکنم با کارهای مورد علاقه ام.
من ولی نظافت رو واقعا دوست دارم شده گاهی حوصله نداشته باشم و خونه واقعا افتضاح بشه اما سعی میکنم دوباره خودمو رفرش کنم و با عشق مشغول بشم به احیای خونه تا دوباره هم خودم هم محیطی که دارم توش زندگی میکنم پر از انرژی بشه. البته الان این بی حوصلگی کم شده شاید من یکسری باورهای نامناسب درباره کارهای خونه دارم یا اینکه علایقی دارم که کمی با انجام این سبک کارها مغایرت دارند. نمیدونم اما قطعا کار درست انجام دادن حس عالی به آدم میده و من میدونم که نظافت و تمیزکاری و منظم کردن محیط اطرافم درست ترین کار دنیاست. چون من لایق اینم که در محیطی زیبا و منظم و تمیز زندگی کنم. چون من اینقدر ارزشمند هستم که باید محیط اطرافم رو ارزشمند کنم حتی با گردگیری ساده….
خدایا شکرت
من الان متوجه شدم که ادم تمیز قطعا عزت نفس خوبی رو برای خودش داره.
البته گاهی این تمیزی زیاد موجب دردسر میشه مثلا بعضی ها وسواس میگیرن و باید حواس مون باشه تبدیل به کمال گرایی نشه احتمالا کمال گرایی ربطی به عزت نفس نداره درسته ظاهرش مثل عزت نفس خوبه اما یک تله است و یک نقاب هست تا خودمون رو از خیلی چیزها محروم کنیم یا کار رو برای خودمون سخت کنیم…
واقعا مریم جان ممنونم بخاطر این فایل زیبا و پر از انرژیهای پاک و ارزشگذاری هایی که بخودت و محیطت میکنی.
واقعا ممنونم بخاطر توضیحاتت
تو حرف هات دقت کردم اشاره کردی حواست هست تا دوباره کاری نشه کارها و جوری پیش میری تا همه چی در یک روال درست و بی تکرار پیش برن.
چقدر ممنونم از اینکه نشون دادی چه دستمال های مختلفی رو داری استفاده میکنی و کارایی هاشون و حتی دلیل استفاده از اون ها رو به ما با صبر و حوصله گفتی. اتفاقا من میخوام دوتا دستمال جدید بخرم و جنس دستمال هام رو مختلف انتخاب میکنم منم دلایلی برای انتخابم دارم.
اخ این آهنگی که گذاشتی منو برد به فایل های سفر به دور امریکا و این لذت تمیزکاری ات رو در ذهن من ناخودآگاه با لذت تفریح و شادی همراه کرد. نمیدونم از دستی این آهنگ رو برامون انتخاب کردی یا هدایتی بود هر چی بود عالی بود.ممنون واقعا
اشاره قشنگی کردی به وجود حشرات موذی
اینکه منطقت این بود اینا غذا میخوان و با تمیزکاری اساسی اون جاهای خاص دیگه تغذیه ایی ندارن و خودشون دیگه اینورا پیداشون نمیشه…خدایی دمت گرم.
فکر کنم این فایل علاوه بر اینکه برای خانم ها خیلی درس و نکته کاربردی داشت و کلی درسهای نهفته برای همه بچه های زندگی در بهشتی داره،چه اقایون و چه خانم ها.
حتی باعث شد که هر کدوم از آقایون که این فایل رو میبینن دقت بیشتری در نظافت داشته باشن و اینکه چه کار ارزشمندی هست این پاکسازی….
چقدر جالب اونی که توی اینه سروی بهداشتی افتاده بود همون رباته بود داره فیلمبردای میکنه درسته؟
چقدر نحوه لباس پوشیدنت رو دوست داشتم.قطعا از بانوی زیبا اندیشی مثل شما چیزی غیر این انتظار نمیره.
چقدر عالی که در کوتاه کردن موهات خود کفا هستی واقعا با تمام وجودم بهت احسنت گفتم واقعا دمت گرم….
چقدر باحال اون حشره ها رو آوردی به ما هم نشون بدی دمت گرم. منم از گرفتن حشرات نمیترسم. تازه تو یکی از اردوهای دانشگاه مون مارمولک گرفتم…..
چقدر خوب اون پرنده تا دیدی حالش بهتر شد آزادش کردی. خدایی قشنگ و خوشگل بود اما جیش های مبارکش با تمیز کاری شما اصلا سازگاری نداشت…
موقعی که میخواستی بگیریش خیلی باحال بود میخواستی هدایتش کنی به در خروجی اما حالیش نبود طفلی. اما خودش رفت تو سرویس بهداشتی گیر افتاد و با کلی اینور و اونور و تلاش تو بالاخره رفت که بره به دامان طبیعت…
چه جالب اشاره کری که یکجورایی زندگی تون روستایی هست مرغ و حیاط دارین و باید بیشتر به تمیزکاری حواست باشه و من یادم اومد بابا دمتون گرم راست میگی شما تو این اوضاع عجب خونه ایی دارین و چطور نگهداری میکنید از وسایل و محیط اطراف تون، که انگار نو نو هستن.
عجب برقی انداختی کف راهرو رو، آشپزخونه رو ، سرویس بهداشتی که عالی بود و چقدر اون چوب ها رو من دوست دارم. چقدر روح دارن.
ناگفته نماند منم به تمیز بودن دستشویی خیلی خیلی اهمیت میدم حتی یک گل مرداب مصنوعی یک گوشه دستشویی برای تزیین گذاشتم و از این سنگ های کریستال آبی و دوتا گلدان کوچولو زرد. سرویس بهداشتی رو تا جایی که بشه گاهی دکورش رو هم عوض میکنم.
چقدر خوب اون چای ساز رو برق انداختی. من همیشه برام سوال بود سرکه تنها بذارم بجوشه یا با آب قاطی کنم.ممنون که با زبان تصاویر و زبان شیوا و گویای خودت منو راهنمایی کردی.
چقدر اون تابلو ها رو که نصب کردی رو دوست دارم. خیلی خیلی دوست دارم. ساده و پر از حرف…
منم تو فکر تابلوهای زیبا و با مسما برای خونه ی قشنگ مون هستم.
وای که چقدر اون عروسکی های باحال که پات بودن بانمک بودن و دوست داشتنی….
نوش جونت اون قهوه، نوش جونت که رو به پنجره و طبیعتی بینظیر نشستی و انرژی گرفتی برای ادامه کارهای خونه…واقعا خدا قوت چندین ساعت مشغول کار بودی با عشق و بدون ذره ایی خستگی…واقعا خداروشکر که مثل یک دوست صمیمی باهات احساس دوستی میکنم و ازت چیزهای خیلی خیلی زیادی دارم یاد میگیرم.
ممنون که اجازه دادی تا در بخشی از کارهای شخصی و خلوت هات با تو باشیم و ازت چیزها یاد بگیریم و با زبان تصاویر آگاهی هایی رو به ما یادآور بشی.من آخر فایل که خواستی خداحافظی کنی بوس برات فرستادم و لذت بردم از این فایل. از صمیم قلبم دوستتان دارم….
چقدر این فایل رو دوست داشتم و چقدر خوبه که جلوی دوربین اومدی خداروشکر که هر بار داری رشد میکنی و بزرگتر میشی و ما رو هم همراه خودت رشد میدی. چقدر خوبه استاد بزرگوار و آزادی داریم و این همه سود و سود به خودش و ما داره میرسونه با این همه نگرش های زندگی سازی و این همه گوش به زنگ بودن های هدایت ها و الهامش داره پیش میره…
خدایا شکرت یکبار دیگه دیدیم یک ئعالمه زیبایی و حس خوب رو
خدایا شکرت یکبار دیگه همراه بودم با بندگان خوبت و دستان نابت روی زمین
خدایا شکرت که من تونستم بنویسم نجواها و وسوسه ها و این گردوغبارها مانع من نشدن
خدایا شکرت که هستم و بازهم مینویسم تا جایی که نوشتن هایم به خلق های بینظیر تبدیل بشن.
خدایا شکرت که هرروز من کلی کامنت دارم و در سایت اینقدر مشغول شدم که اصلا صحبت کردن با دوستان دیگه در تلکرام و واتساپ برام غریبه شده
(یک پاکسازی دوباره و دوباره اون قسمت ها هم لازم دارن)
خدایا شکرت که روزها تو سایت حسابی مشغولم و شب ها در رویاهام با قوانین و استاد و مریم جان
خدایا شکرت که اینقدر جهانت رو عادلانه با قوانین ثابت آفریدی تا من خالق زندگی خودم باشم و یاد بگیرم تا خالص تر شوم تا وقتی چیزی رو درخواست میکنم و جهان بی درنگ مرا اجابت کند مثل برقی که بعد تمیزی نثار خونه میشه….
با خودم میگفتم شما یک شم هنری دارینا درست حس کرده بودم.آفرین که پاشنه آشیل تون رو پیدا کردین.
تبریک میگم که همسرتون همراه تر از قبل با شما فایل از استاد دیدن قطعا بزودی خبر میدی که تو سایت خودش عضو شده و داره فایل دانلود میکنه و شما رو صدا میزنه امین جان بیا فایل جدید گرفتم…
واقعا انگار این اهرم رنج و لذت رو باید جای جای زندگیمون چک کنیم. با سرشت و اصل مون هم چک کنیم.
جالب بود برای منم که این بچه هنری ها چرا اغلب شون موهای شولیده دارن یا یکم انگار زیادی شلخته هستن…البته از دیدگاه متد رفتارشناسی DISC میشد یکم توجیه کنم و برام منطقی بشه. چون این تیپ آدم ها اغلب الگوی رفتاری S بالایی دارند. حالا اینجا جای بررسی این الگو ها نیست و الان دیگه نمیخوام آدم ها رو با این ابزار ببینم و پیش داوری کنم. اما الان میدونم این اهرم های اشتباه و الگوهای نادرست این رفتارها رو تشدید میکنه. مثلا جدیدا متوجه شدم جوان های هنری و روشن فکر تو کافه کتاب ها به جای آرامش گرفتن از کتابها از دود سیگار آرامش میگیرن و … یا وقتی از بتهوون و موتسارت با هم حرف میزنن یا میخوان اثر هنری خلق کنن انگار یک ژست جدید شده که دختر و پسر غرق دود باشن و شلخته وشولیده از هنرمندان و افرد برجسته حرف بزنن…بنظرم با این پاشنه آشیلی که به زیبایی اشاره کردین در جامعه هم اهرم های رنج و لذت جابجا شده چه در هنرمندان چه در هر زمینه دیگه ایی …
اینطوری میشه که مفاخر گذشته ماندگار تر میشن چون با سرشت ما هماهنگتر بودن مثل آثار بس عمیق مولانا…چه بسا که الان اشعار ایشان رو هم گاهی ما چپه فهمیدیم…
چقدر زیبا نوشتی:
به جای راه حل های موقتی برای آرامش و برای مقاومت در برابر افکار منفی
باید اون درزهای مخفی و اون باورای مخفی درونت رو پیدا کنی و پاکشون کنی
کامنت شما رو خوندم واقعا لذت بردم. چقدر زیبا اشاره کردی و چقدر خوشحال شدم که در حال پیشرفت های زیاد هست که وقت نمیکنی کامنت بذاری. چون اسم شما برام تو این مدت جدید اومد و دیدم ایول از قدیمی ها هستین فقط از بس شلوغی های خوبی دارین وقت ندارین….
واقعا اقا مگه داریم…….
تو این سایت و سریال و کامنت ها اصلا ما یک چیزهایی میبینیم و میخونیم که وقتی به اطرافیانم نگاه میکنم که پای سریال ای تلویزیون سرگرم هستن میگم طفلی ها خبر ندارن از اینجا.
برای شما بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا خواستارم.
چقدر خوب اشاره کردی به مایع شوینده داستان ساز. واقعا اون دوتا فایل “شهود و الهام الهی” عالی بودن. خوشحالم که دوستانی دارم با ذهنی آماده برای مهاجرت…ما هم امسال گذرنامه مون رو هدایتی رفتیم گرفتیم و مصمم تر برای تغییر مکان زندگی هستیم. ما گرفتیم حالا چطوری و کجاش رو دیگه الله اعلم….
چقدر خوب اشاره کردی که خوب بلده با ذهن چطور رفتار کنه و به خودش جایزه میده و از کار عالی خودش در تمیزکاری تعریف میکنه و خودش رو یکجورایی تحسین میکنه…منم باید یکم خودمو تحسین کنم. مثلا منم تو برق انداختن مهارت دارم.اما باید یادبگیرم این عادت ها و رفتارها رو بیشتر از قبل…. ممنون بخاطر این یاداوری ها
با آرزوی ایمان افزون تر و قدم های استوارتر برای شما دوست عزیز
ولی تا جایی که من یادگرفتم ما فقط مسئول خودمون هستیم مسئول هیچ کسی نیستیم پس اصلا خودتون رو ناراحت نکنید. اون پرنده میتونست مثل خیلی از پرنده های دیگه آزاد باشه پس خودش این مرگ رو هم در اون مکان رقم زده حالا علتش هر چی یا هرکسی میخواد باشه. اون اصلا میتونست اونجا نباشه…
حالا از این موضوع بگذریم شاید بهتره به درس این قضیه نگاه کنیم به ذهن من اینطور خطور کرد که شاید نشانه این بوده که شما چون بهش تعلق خاطر داشتین و خیلی دوستش داشتین خداوند و جهان خواسته تا ایمان و عکس العمل شما رو بسنجه. اینجاهاست که شیطان نجوا میکنه شاید مثلا در غالب یک باور به ظاهر خوب یا عذاب وجدان یا هر چی…
شاید براتون لازم بوده تا یک تحولی ایجاد کنید در نگرش هاتون و مثل این قسمت خیلی لیزری دنبال اصل کثیفی ها بریم و تغذیه ندیم به سوسک ها و حشرات موذی ذهن و اونا رو پاکسازی کنیم.
شاید وقتشه که ما بچه های سایت اینو درک کنیم که اصل بقای اصلح همه جا داره کار خودش رو میکنه.پس خیلی قوی رو باورهامون کار کنیم…
براتون بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند خواستارم
ممنون از اینکه نوشتی. بله برای ما خانم ها خوب بود. البته خوب که نه عالی…برای همه عباسمنشی ها خانم و آقا عالی بود.
ما چون یادمون میره که خودمون هستیم که زندگی مون رو خلق میکنیم برامون بعضی چیزها تکراری میشه مثل همین نظافت و آشپزی و … اما بدونیم که این انرژی محیط به ما برمیگرده و این انرژی ماست که به محیط داده میشه و اونو اینطور بی روح یا حتی کثیف و نامرتب میکنه با چنان انگیزه ایی این کار تکراری رو انجام میدیم که تکراری دوست داشتنی میشه و این تکراری اصلا تکراری نیست. چون هربار با چیز جدید و الودگی جدید مواجه میشیم و راه حل های جدید و روش های جدید…
من تو کامنت خودم نوشتم خیلی واقعا برام این قسمت درس داشت واقعا باید به خودمون که ارزش میدیم به محیطی که داریم زندگی میکنیم ارزش بدیم چون ما لایق بهترین ها هستیم.
چه جالب که شما هم مثل نامنظمی رو مغزتون هست و دوست ندارین با این محیط کار کنین. افرین به شما و واقعا تحسین تون میکنم و درود بر شما پاشدین و دست به اقدام شدین و مشغول نظافت شدین و انرژی رو در محیط اطراف تون به جریان انداختین.
چه جالب که مریم جان کرمانی بودن الان یادم اومد که گفت و چه جالب تر که شما هم همشهری هستین با ایشون…
خیلی ممنون که اینقدر خوب دارین روی خودتون کار میکنید ممنون که هستین.
با ارزوی بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی برای شما
به نام او خالقی زیبایی آفرین نظم دهنده و نظیف است…
سلام به استاد جان و مریم بانو قهرمان
سلام به تک تک دوستان عزیز، صمیمی تر از هر خانواده ایی در جهان
چقدر کیف کردم، چقدر لذت بردم و چقدر ذوق زده شدم که مریم بانو برامون از خودش از شیوه هاش قراره بگه. عکس قسمت ۱۱۷ رو دیدم گفتم جانمی جان این قسمت مریمو داریم و تابلو ها رو دیدم یاد خونه ویلایی تمپا افتادم اخه اونا رو اونجا هم داشتین و با خودم همیشه میگفتم ایول به این سلیقه و انتخاب…
چقدر خوبه که دوربین جوری تنظیم هست که استاد مشغول کار خودش و مریم عزیز هم مشغول کار خودش و البته مشغول فیلم برداری برای ما و تهیه یک قسمت زیبا و پر درس برای ما. خدایا شکرت بخاطر این امکانات و ایده ها.
وای من از ذوق نمیدونم چی بگم از کجا بگم.
واقعا یک قسمت بینظیر دیگه رو خلق کردی مریم عزیز ودوست عباسمنشی من، سردمدار این ایل و تبار و خانواده صمیمی….
با تمرکز لیزری میریم برای این قسمت ۱۱۷:
مقدمه اولش دیدن یک پرنده خوشگل و ناناز
که خیلی عجیب بود که پشت در خونه نشسته بود و جفتش هم دم در خونه مرده بود.
خیلی عجیب بود که با این همه زبر و زرنگی شون چطور تکونی نمیخوره.
یک معمای بزرگ که شاید هیچ وقت متوجه نشیم پیغام بعضی چیزها چیه اما تنها ایده همینه که اون کاری که در اون لحظه از دستمون برمیاد انجام بدیم. بهش آب و غذا بدیم و ببریمش تا یکم حالش بهتر بشه.
بله در همین حین از زیبایی اون بال های زیباش و دیدن این خلقتش لذت میبریم و سعی میکنم این معما و مسئله فکر ما رو درگیر نکنه و فقط از زیبایی و رنگش و اون چشمان قشنگش لذت ببریم.
این نشانه میتونه برای ما بچه ها ادامه درس حل اون مسئله و درسی که یاد گرفتیم باشه.(گیر کردن تراکتور و در نهایت حل شدن مسئله و نکته آخری که استاد به زیبایی در قسمت ۱۱۶ اشاره کرد) اینجا هم انگار باید رها کنیم و به کارهای دیگه مون بپردازیم.
خب امروز روز رحمت الهی است….چقدر عالی اینو گفتی.
میریم برای تمیزکاری با اصول مریم جان کدبانوی بینظیر
تمیز کاری روزانه داریم و تقریبا هر ماه یک خونه تکونی اساسی…
وای که چقدر لذت میبردم از توضیحاتت و چقدر تحسینت میکردم چون من عاشق این تمیزی و طرز تفکر شما هستم.
واقعا این تمیزی اونم با عشق و دقت یک انرژی خالصی داره.
چقدر قشنگ اشاره کردی به مدل کار کردنت روی دوره ها و مقایسه اون با تمیزکاری
اولین بار که دوره رو میگیری با دقت فراوان گوش میدی، خالص، با نکته برداری اساسی و لیزری پیش میری و بعد در حین کار یا تو ماشین گوش میدی و میذاری که ذهنت از اون آگاهی ها سرشار بشه و همیشه در برخورد با اون اگاهی ها قرار بگیره. اما یک نکته قشنگی رو گفتی بعد یک مدتی دیگه اون شنیدن هایی که تو ماشین یا در حین انجام کارها داری دیگه میبینی انگار جواب نمیده و میری که دوباره تمرکزی آگاهی رو تمرکزی دریافت کنی تا دوباره خالص بشن این تکرارها و مرور فایل ها…حالا این سبک کار کردن رو دوره هات رو با سبک تمیزکاری میشه بررسی کنیم. (یک تمیز کاری روزانه یک تمیز کاری لیزری و اساسی)
وقتی خونه خیلی کثیف هست و انرژی اش افت کرده و اون حس تمیزی رو کم داره پس با یک تمرکز لیزری و خالصانه میریم سراغ تمیزکاری اساسی.
اینجا میشه گفت وقتی ما متوجه باشیم که ذهن مون که نیاز داره چیزی یاد بگیره برای ادامه بهتر زندگی کردن و بهبود شرایط زندگی و یا مهارت خاصی وقتی میدونیم که این خود ما هستیم که خالق زندگی مون هستیم و میدونیم که این باورهای ماست که زندگی ما رو داره خلق میکنه پس دست به کار میشیم و میریم تا اون قسمت ها رو درست کنیم، یاد بگیریم، بهبود بدیم، پاکسازی کنیم و …
وای که چقدر خوب میشد ذهن مون رو هم میشد مثل یک خونه ببینیم و ببینیم کجاهاش هست که از همه بیشتر نیاز داره تا تمیز بشه یا بهبود لازم داره و بعد بر اساس الویت دست بکار بشیم.(البته فکر کنم با مهارت بیشتر میتونیم ببینیم و با علائم متوجه بشیم. به امید اون روزی که به چنین رشد و مهارتی برسم)
وای چقدر چیز داره میاد تو ذهنم نمیتونم بنویسم سرعت زیاده…….خدایا چه جالبه
ذهن ما هم میشه شبیه خونه باشه
ذهن ما هم نیاز به تمیزکاری داره خونه هم نیاز به تمیز کاری داره.
ذهن ما همه قسمت هاش باید پاکسازی بشه فرقی نداره خونه هم همینطور از اشپزخونه و اتاق و سرویس بهداشتی گرفته تا سینک و لباسشویی و در و دیوار….
ذهن ما متشکل از کلی قسمت های مختلف هست که هرکدوم مسئول یک چیزی هستن حالا به اون جزئیات نمیتونم بنویسم اما میشه گفت بخش های مختلف ذهن یا بهتر جزئی فقط بگم بخش های مختلف باورهای ما که هرکدوم مسئول یک بخش از زندگی ما هستند مثلا یک مجموعه باورهایی داریم که مسئول روابط ما هستند(مثلا یک مجموعه وسایلی داریم که تو آشپزخونه هستن و بخش نیازهای شکمی ما رو انجام میدن.) یک مجموعه باورهایی داریم که اتاق سلامتی ما رو تشکیل میدن یک مجموعه باورهایی داریم که اتاق مالی ما رو تشکیل میدن و …. خب همه اینا در یک مکانی هستن بنام خونه بنام ذهن بنام تن نمیدونم یکجایی همه هستن و همه اینا مواجه میشن با باد و اب و بارون و خاک و نرمه های غذا و اشغال هایی که بخاطر جابجایی و حرکت و … پیش میاد. ما با جامعه با شبکه های اجتماعی از طریق شنیدن و دیدن و حتی فکر کردن ذهن مون برخورد میکنه با این چیزها که گاهی انباشته میشه باعث گرد وغباری میشن که انگار روی ذهن رو میگیرن.
اون چیزها باورها یا اون سطوح رو تحت تاثیر خودش قرار میده..
پس ما دائما باید حواس مون به ورودی ها باشه.
باشه هست اما کافی نیست چون برای خالص کردن و درک کردن آگاهی های جدید مثل مریم جان باید رفت یک گوشه خلوت کرد و پاکسازی کرد تا انرژی خالص تر بشه تا دریافت راحت تر بشه تا ….
گاهی خالص میشیم و دوباره تکرار اونا بصورت ناخوداگاه هم برامون کافیه اما بعد مدتی میبینیم نه جواب نمیده و راه آگاهی ها کمی ناخاصی گرفته و باز دوباره میریم برای پاکسازی اساسی حتی اگر ظاهرا تمیز باشن و مدت زیادی نگذشته باشه از نظافت…
حالا این خونه رو اینجوری دسته گل نگه داشتن هم همینه. یک روند تکراری با عشقی هست چون ما میدونیم خونه یک دکمه نداره بزنیم خب دیگه همه چیز همینجوری براق و تمیز بمونه. زندگی در گذره و ما هم در خونه در جریان چیزهایی میاد و میره تا ما دوباره یادبگیریم و از این تکرارها درس بگیریم.
درس بگیریم که این روند بهبود های ذهنی همیشگی هستن. به قول استاد تمامی نداره بهتر شدن باورها و یا اینکه اگر یک مدت روی اون ها کار نکنیم یا کنترل شون نکنیم دوباره گردی روشون میشینه و از کیفیت شون کاسته میشه. پس کار کردن روی باورها یک روند همیشگی است. این نهایت عدل خداونده این نهایت شور و شوق زندگی که هر روز جایی برای بهتر شدن هست و انتهایی نداره و اصلا زندگی با همه تکرار شدن هاش اصلا تکراری نیست.
ما از زندگی بد برداشت کردیم من بخودم یاداوری میکنم که زندگی رو تکرار هر روز نبینم بلکه بهبود و رشدهایی ببینم برای بهتر شدن.
مسیری ببینم برای بدست آوردن ها و تجربه کردن ها…
خدایا چقدر من یهو ذهنم از این تمیز کاری کلی چیز یاد میگیره.
اینکه با دقت تمیز کنیم یاد بگیرم هرچقدر هم تمیز بازهم جا داره برای بهتر شدن.
اینکه یادبگیرم اصلا به ظاهر قضیه نگاه نکنم و کار درست رو به درستی انجام بدم.
چقدر دوست داشتم که برامون از مایع های شوینده ات نشون دادی و با جزئیات کاربردشون رو گفتی.
هر کدوم از محصولات و آگاهی ها و تلاش های ما کاربردی دارن برای یک قسمت از پاکسازی باورها و خالص کردن انرژی ذهن مون. گاهی از اون محلول ها ترکیبی استفاده میکردی بر اساس تجربه ات پس گاهی باید وقتی دوتا محصول رو از استاد داریم ترکیب کنیم چون شاید مکمل و کمک کننده هم هستن. مثلا فایل های دانلودی با سریال زندگی در بهشت برای من گاهی ترکیب میشن تو یک روزم و عجب معجونی میشه و چه تمیز کاری میشه تو ذهنم…(البته باید مراقب هم باشیم چون ترکیب بعضی ز مواد شیمیایی چیز بدی میشه و خطرناک و شاید ترکیبی کار کردن محصولات هم همیشه خوب نباشن و باعث گیجی و سردرگمی بشن. پس همیشه همه روش ها همه جا،جواب نمیده احتمالا)
اینکه خودت مایل هستی کارهای نظافت خونه رو انجام بدی ، چون برای خودت مثل یک تفریح کردی و ازش لذت میبری چون دیدگاه قشنگ و درستی داری هرجایی که دستی میکشی نظافتی انجام میدی بخشی از امواج انرزی تو اونجا پخش میشه و چه بهتر از خودت که انرژی خودت در تمام قسمت های خونه پخش بشه.
منم این احساس رو دارم وقتی که حسابی روی یک قسمت و نظم دادن یا تمیز کردن یک قسمت از خونه دست به کار میشم انگار ذهن منم مرتب میشه. من اینکار رو با گوش دادن موسیقی و در همون حین رقصیدن یا فایلهای استاد رو گوش دادن برای خودم لذت بخش میکنم.
حقیقتا خیلی کدبانو گری مثل شما بلد نیستم. نمیخوام خودمو با شما مقایسه بکنم نمیخوام توانایی های خودم رو با شما مقایسه کنم اصلا اینجوری مقایسه کردن رو دوست ندارم. میخوام بگم منم سبکی دارم شاید مشابه شما برای لذت بردن از همین کارها)مثلا خیلی آشپزی کردن رو دوست ندارم یا اینکه وقت بذارم همه اش در کارهای خونه مشغول باشم. اما برای لذت بردن از اینکار اونا رو ترکیب میکنم با کارهای مورد علاقه ام.
من ولی نظافت رو واقعا دوست دارم شده گاهی حوصله نداشته باشم و خونه واقعا افتضاح بشه اما سعی میکنم دوباره خودمو رفرش کنم و با عشق مشغول بشم به احیای خونه تا دوباره هم خودم هم محیطی که دارم توش زندگی میکنم پر از انرژی بشه. البته الان این بی حوصلگی کم شده شاید من یکسری باورهای نامناسب درباره کارهای خونه دارم یا اینکه علایقی دارم که کمی با انجام این سبک کارها مغایرت دارند. نمیدونم اما قطعا کار درست انجام دادن حس عالی به آدم میده و من میدونم که نظافت و تمیزکاری و منظم کردن محیط اطرافم درست ترین کار دنیاست. چون من لایق اینم که در محیطی زیبا و منظم و تمیز زندگی کنم. چون من اینقدر ارزشمند هستم که باید محیط اطرافم رو ارزشمند کنم حتی با گردگیری ساده….
خدایا شکرت
من الان متوجه شدم که ادم تمیز قطعا عزت نفس خوبی رو برای خودش داره.
البته گاهی این تمیزی زیاد موجب دردسر میشه مثلا بعضی ها وسواس میگیرن و باید حواس مون باشه تبدیل به کمال گرایی نشه احتمالا کمال گرایی ربطی به عزت نفس نداره درسته ظاهرش مثل عزت نفس خوبه اما یک تله است و یک نقاب هست تا خودمون رو از خیلی چیزها محروم کنیم یا کار رو برای خودمون سخت کنیم…
واقعا مریم جان ممنونم بخاطر این فایل زیبا و پر از انرژیهای پاک و ارزشگذاری هایی که بخودت و محیطت میکنی.
واقعا ممنونم بخاطر توضیحاتت
تو حرف هات دقت کردم اشاره کردی حواست هست تا دوباره کاری نشه کارها و جوری پیش میری تا همه چی در یک روال درست و بی تکرار پیش برن.
چقدر ممنونم از اینکه نشون دادی چه دستمال های مختلفی رو داری استفاده میکنی و کارایی هاشون و حتی دلیل استفاده از اون ها رو به ما با صبر و حوصله گفتی. اتفاقا من میخوام دوتا دستمال جدید بخرم و جنس دستمال هام رو مختلف انتخاب میکنم منم دلایلی برای انتخابم دارم.
اخ این آهنگی که گذاشتی منو برد به فایل های سفر به دور امریکا و این لذت تمیزکاری ات رو در ذهن من ناخودآگاه با لذت تفریح و شادی همراه کرد. نمیدونم از دستی این آهنگ رو برامون انتخاب کردی یا هدایتی بود هر چی بود عالی بود.ممنون واقعا
اشاره قشنگی کردی به وجود حشرات موذی
اینکه منطقت این بود اینا غذا میخوان و با تمیزکاری اساسی اون جاهای خاص دیگه تغذیه ایی ندارن و خودشون دیگه اینورا پیداشون نمیشه…خدایی دمت گرم.
فکر کنم این فایل علاوه بر اینکه برای خانم ها خیلی درس و نکته کاربردی داشت و کلی درسهای نهفته برای همه بچه های زندگی در بهشتی داره،چه اقایون و چه خانم ها.
حتی باعث شد که هر کدوم از آقایون که این فایل رو میبینن دقت بیشتری در نظافت داشته باشن و اینکه چه کار ارزشمندی هست این پاکسازی….
چقدر جالب اونی که توی اینه سروی بهداشتی افتاده بود همون رباته بود داره فیلمبردای میکنه درسته؟
چقدر نحوه لباس پوشیدنت رو دوست داشتم.قطعا از بانوی زیبا اندیشی مثل شما چیزی غیر این انتظار نمیره.
چقدر عالی که در کوتاه کردن موهات خود کفا هستی واقعا با تمام وجودم بهت احسنت گفتم واقعا دمت گرم….
چقدر باحال اون حشره ها رو آوردی به ما هم نشون بدی دمت گرم. منم از گرفتن حشرات نمیترسم. تازه تو یکی از اردوهای دانشگاه مون مارمولک گرفتم…..
چقدر خوب اون پرنده تا دیدی حالش بهتر شد آزادش کردی. خدایی قشنگ و خوشگل بود اما جیش های مبارکش با تمیز کاری شما اصلا سازگاری نداشت…
موقعی که میخواستی بگیریش خیلی باحال بود میخواستی هدایتش کنی به در خروجی اما حالیش نبود طفلی. اما خودش رفت تو سرویس بهداشتی گیر افتاد و با کلی اینور و اونور و تلاش تو بالاخره رفت که بره به دامان طبیعت…
چه جالب اشاره کری که یکجورایی زندگی تون روستایی هست مرغ و حیاط دارین و باید بیشتر به تمیزکاری حواست باشه و من یادم اومد بابا دمتون گرم راست میگی شما تو این اوضاع عجب خونه ایی دارین و چطور نگهداری میکنید از وسایل و محیط اطراف تون، که انگار نو نو هستن.
عجب برقی انداختی کف راهرو رو، آشپزخونه رو ، سرویس بهداشتی که عالی بود و چقدر اون چوب ها رو من دوست دارم. چقدر روح دارن.
ناگفته نماند منم به تمیز بودن دستشویی خیلی خیلی اهمیت میدم حتی یک گل مرداب مصنوعی یک گوشه دستشویی برای تزیین گذاشتم و از این سنگ های کریستال آبی و دوتا گلدان کوچولو زرد. سرویس بهداشتی رو تا جایی که بشه گاهی دکورش رو هم عوض میکنم.
چقدر خوب اون چای ساز رو برق انداختی. من همیشه برام سوال بود سرکه تنها بذارم بجوشه یا با آب قاطی کنم.ممنون که با زبان تصاویر و زبان شیوا و گویای خودت منو راهنمایی کردی.
چقدر اون تابلو ها رو که نصب کردی رو دوست دارم. خیلی خیلی دوست دارم. ساده و پر از حرف…
منم تو فکر تابلوهای زیبا و با مسما برای خونه ی قشنگ مون هستم.
وای که چقدر اون عروسکی های باحال که پات بودن بانمک بودن و دوست داشتنی….
نوش جونت اون قهوه، نوش جونت که رو به پنجره و طبیعتی بینظیر نشستی و انرژی گرفتی برای ادامه کارهای خونه…واقعا خدا قوت چندین ساعت مشغول کار بودی با عشق و بدون ذره ایی خستگی…واقعا خداروشکر که مثل یک دوست صمیمی باهات احساس دوستی میکنم و ازت چیزهای خیلی خیلی زیادی دارم یاد میگیرم.
ممنون که اجازه دادی تا در بخشی از کارهای شخصی و خلوت هات با تو باشیم و ازت چیزها یاد بگیریم و با زبان تصاویر آگاهی هایی رو به ما یادآور بشی.من آخر فایل که خواستی خداحافظی کنی بوس برات فرستادم و لذت بردم از این فایل. از صمیم قلبم دوستتان دارم….
چقدر این فایل رو دوست داشتم و چقدر خوبه که جلوی دوربین اومدی خداروشکر که هر بار داری رشد میکنی و بزرگتر میشی و ما رو هم همراه خودت رشد میدی. چقدر خوبه استاد بزرگوار و آزادی داریم و این همه سود و سود به خودش و ما داره میرسونه با این همه نگرش های زندگی سازی و این همه گوش به زنگ بودن های هدایت ها و الهامش داره پیش میره…
خدایا شکرت یکبار دیگه دیدیم یک ئعالمه زیبایی و حس خوب رو
خدایا شکرت یکبار دیگه همراه بودم با بندگان خوبت و دستان نابت روی زمین
خدایا شکرت که من تونستم بنویسم نجواها و وسوسه ها و این گردوغبارها مانع من نشدن
خدایا شکرت که هستم و بازهم مینویسم تا جایی که نوشتن هایم به خلق های بینظیر تبدیل بشن.
خدایا شکرت که هرروز من کلی کامنت دارم و در سایت اینقدر مشغول شدم که اصلا صحبت کردن با دوستان دیگه در تلکرام و واتساپ برام غریبه شده
(یک پاکسازی دوباره و دوباره اون قسمت ها هم لازم دارن)
خدایا شکرت که روزها تو سایت حسابی مشغولم و شب ها در رویاهام با قوانین و استاد و مریم جان
خدایا شکرت که اینقدر جهانت رو عادلانه با قوانین ثابت آفریدی تا من خالق زندگی خودم باشم و یاد بگیرم تا خالص تر شوم تا وقتی چیزی رو درخواست میکنم و جهان بی درنگ مرا اجابت کند مثل برقی که بعد تمیزی نثار خونه میشه….
سلام و درود به تو امین عزیز
چه خاطره باحالی تعریف کردی ممنون.
و بازهم یک شعر دیگه از مولانا و لذت بردم…
با خودم میگفتم شما یک شم هنری دارینا درست حس کرده بودم.آفرین که پاشنه آشیل تون رو پیدا کردین.
تبریک میگم که همسرتون همراه تر از قبل با شما فایل از استاد دیدن قطعا بزودی خبر میدی که تو سایت خودش عضو شده و داره فایل دانلود میکنه و شما رو صدا میزنه امین جان بیا فایل جدید گرفتم…
واقعا انگار این اهرم رنج و لذت رو باید جای جای زندگیمون چک کنیم. با سرشت و اصل مون هم چک کنیم.
جالب بود برای منم که این بچه هنری ها چرا اغلب شون موهای شولیده دارن یا یکم انگار زیادی شلخته هستن…البته از دیدگاه متد رفتارشناسی DISC میشد یکم توجیه کنم و برام منطقی بشه. چون این تیپ آدم ها اغلب الگوی رفتاری S بالایی دارند. حالا اینجا جای بررسی این الگو ها نیست و الان دیگه نمیخوام آدم ها رو با این ابزار ببینم و پیش داوری کنم. اما الان میدونم این اهرم های اشتباه و الگوهای نادرست این رفتارها رو تشدید میکنه. مثلا جدیدا متوجه شدم جوان های هنری و روشن فکر تو کافه کتاب ها به جای آرامش گرفتن از کتابها از دود سیگار آرامش میگیرن و … یا وقتی از بتهوون و موتسارت با هم حرف میزنن یا میخوان اثر هنری خلق کنن انگار یک ژست جدید شده که دختر و پسر غرق دود باشن و شلخته وشولیده از هنرمندان و افرد برجسته حرف بزنن…بنظرم با این پاشنه آشیلی که به زیبایی اشاره کردین در جامعه هم اهرم های رنج و لذت جابجا شده چه در هنرمندان چه در هر زمینه دیگه ایی …
اینطوری میشه که مفاخر گذشته ماندگار تر میشن چون با سرشت ما هماهنگتر بودن مثل آثار بس عمیق مولانا…چه بسا که الان اشعار ایشان رو هم گاهی ما چپه فهمیدیم…
چقدر زیبا نوشتی:
به جای راه حل های موقتی برای آرامش و برای مقاومت در برابر افکار منفی
باید اون درزهای مخفی و اون باورای مخفی درونت رو پیدا کنی و پاکشون کنی
با ارزوی پیشرفت های درونی و بیرونی
اراتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی عزیز
سلام آقا محسن اصغری
کامنت شما رو خوندم واقعا لذت بردم. چقدر زیبا اشاره کردی و چقدر خوشحال شدم که در حال پیشرفت های زیاد هست که وقت نمیکنی کامنت بذاری. چون اسم شما برام تو این مدت جدید اومد و دیدم ایول از قدیمی ها هستین فقط از بس شلوغی های خوبی دارین وقت ندارین….
واقعا اقا مگه داریم…….
تو این سایت و سریال و کامنت ها اصلا ما یک چیزهایی میبینیم و میخونیم که وقتی به اطرافیانم نگاه میکنم که پای سریال ای تلویزیون سرگرم هستن میگم طفلی ها خبر ندارن از اینجا.
برای شما بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا خواستارم.
اراتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام ودرود به شما دوست عباسمنشی
سلام آقا امیررضا عزیز
چقدر زیبا نوشتی. ممنونم که نوشتی. ممنونم که اینقدر خوب نکات رو دید و برامون نوشتی و یاداور شدی.
خیلی ان جمله رو دوست داشتم که گفتی:
⭐وقتی تو برای انرژی ارزش قائل باشی ، انرژی هم برای تو ارزش قائل میشه و شکل خوبش رو به تو نشون میده!⭐ هر عملی ، عکس العملی داره! قانون سوم نیوتن!
واقعا عالی نوشتی دمتون گرم خدایی…
و چه جالب گفتی که پیدا کردن باورهای محدود کننده هم تکامل میخواد.واقعا ممنونم از وجودت که هستی که این انرژی رو به جریان میندازی.
واقعا که شما خودت یکی از الماس های سایت هستی دوست عزیز.
تحسینت میکنم بخاطر این نگرش و نگاه نکته بین و زیبانگرت…
برای شما از خدا بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو خواهانم
اراتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی عزیز
سلام شهرزاد جان
ممنونم که نوشتی و چقدر با تو موافقم و چقدر خوب پیشرفت میکنی و هر روز روی خودت بخوبی کار میکنی.
واقعا بهت افتخار میکنم که اینقدر عالی روی خودت زمان میذاری تا بهتر از قبل خودت بشی تا خوب زندگی کنی و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنی.
چقدر واقعا این جمله مریم جان رو منم دوست داشتم:
تمیز کردن خونه رو نمیخوام با کسی شریک بشم….
برایتان بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو آرزو میکنم دوست عزیز
اراتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و دوست عزیز و عباسمنشی من
سلام آسو جان
چقدر خوب اشاره کردی به قورت دادن قورباغه بزرگه.
چقدر خوب اشاره کردی به مایع شوینده داستان ساز. واقعا اون دوتا فایل “شهود و الهام الهی” عالی بودن. خوشحالم که دوستانی دارم با ذهنی آماده برای مهاجرت…ما هم امسال گذرنامه مون رو هدایتی رفتیم گرفتیم و مصمم تر برای تغییر مکان زندگی هستیم. ما گرفتیم حالا چطوری و کجاش رو دیگه الله اعلم….
چقدر خوب اشاره کردی که خوب بلده با ذهن چطور رفتار کنه و به خودش جایزه میده و از کار عالی خودش در تمیزکاری تعریف میکنه و خودش رو یکجورایی تحسین میکنه…منم باید یکم خودمو تحسین کنم. مثلا منم تو برق انداختن مهارت دارم.اما باید یادبگیرم این عادت ها و رفتارها رو بیشتر از قبل…. ممنون بخاطر این یاداوری ها
با آرزوی ایمان افزون تر و قدم های استوارتر برای شما دوست عزیز
ارادتمند شما فهیمه …
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی
سلام علی عالمیان عزیز
چقدر جالب این همزمانی برای شما اتفاق افتاده.
ولی تا جایی که من یادگرفتم ما فقط مسئول خودمون هستیم مسئول هیچ کسی نیستیم پس اصلا خودتون رو ناراحت نکنید. اون پرنده میتونست مثل خیلی از پرنده های دیگه آزاد باشه پس خودش این مرگ رو هم در اون مکان رقم زده حالا علتش هر چی یا هرکسی میخواد باشه. اون اصلا میتونست اونجا نباشه…
حالا از این موضوع بگذریم شاید بهتره به درس این قضیه نگاه کنیم به ذهن من اینطور خطور کرد که شاید نشانه این بوده که شما چون بهش تعلق خاطر داشتین و خیلی دوستش داشتین خداوند و جهان خواسته تا ایمان و عکس العمل شما رو بسنجه. اینجاهاست که شیطان نجوا میکنه شاید مثلا در غالب یک باور به ظاهر خوب یا عذاب وجدان یا هر چی…
شاید براتون لازم بوده تا یک تحولی ایجاد کنید در نگرش هاتون و مثل این قسمت خیلی لیزری دنبال اصل کثیفی ها بریم و تغذیه ندیم به سوسک ها و حشرات موذی ذهن و اونا رو پاکسازی کنیم.
شاید وقتشه که ما بچه های سایت اینو درک کنیم که اصل بقای اصلح همه جا داره کار خودش رو میکنه.پس خیلی قوی رو باورهامون کار کنیم…
براتون بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند خواستارم
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی
سلام محبوبه امیدوار عزیز
ممنون از اینکه نوشتی. بله برای ما خانم ها خوب بود. البته خوب که نه عالی…برای همه عباسمنشی ها خانم و آقا عالی بود.
ما چون یادمون میره که خودمون هستیم که زندگی مون رو خلق میکنیم برامون بعضی چیزها تکراری میشه مثل همین نظافت و آشپزی و … اما بدونیم که این انرژی محیط به ما برمیگرده و این انرژی ماست که به محیط داده میشه و اونو اینطور بی روح یا حتی کثیف و نامرتب میکنه با چنان انگیزه ایی این کار تکراری رو انجام میدیم که تکراری دوست داشتنی میشه و این تکراری اصلا تکراری نیست. چون هربار با چیز جدید و الودگی جدید مواجه میشیم و راه حل های جدید و روش های جدید…
من تو کامنت خودم نوشتم خیلی واقعا برام این قسمت درس داشت واقعا باید به خودمون که ارزش میدیم به محیطی که داریم زندگی میکنیم ارزش بدیم چون ما لایق بهترین ها هستیم.
براتون بهترین انگیزه های درونی رو ارزو میکنم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی
سلام محمود احمدی عزیز
چه جالب که شما هم مثل نامنظمی رو مغزتون هست و دوست ندارین با این محیط کار کنین. افرین به شما و واقعا تحسین تون میکنم و درود بر شما پاشدین و دست به اقدام شدین و مشغول نظافت شدین و انرژی رو در محیط اطراف تون به جریان انداختین.
چه جالب که مریم جان کرمانی بودن الان یادم اومد که گفت و چه جالب تر که شما هم همشهری هستین با ایشون…
خیلی ممنون که اینقدر خوب دارین روی خودتون کار میکنید ممنون که هستین.
با ارزوی بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی برای شما
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی
سلام هستی عزیز
ممنون که نوشتی و از خودت و از پیشرفت هات گفتی. واقعا تحسینت میکنم واقعا بهت افتخار میکنم که اینقدر خوب داری روی خودت کار میکنی.
چقدر کیف کردم که گفتی الان 20 میلیون پس انداز داری، یعنی منم میتونم یواش یواش به این مرحله برسم.
چقدر خوشحال شدم که دوره 12 قدم رو شرکت کردی و الان قدم دوم رو داری طی میکنی و قطعا منم در زمان مناسب این دوره رو میخرم…
ممنون دوست عزیز که هستی و خوب زندگی میکنی و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنی
با آرزوی بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی برای شما
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده