سریال زندگی در بهشت | قسمت 118 - صفحه 16

به نام الله یکتا و هدایتگرم

سلام استادجان و مریم بانو و سلام به تک تک عزیزان

واقعا این عمل چیه که ما در مقابلش اینقدر مقاومت داریم؟!!!!

منم وقتی اومدم توی مسیر این آگاهیها فکر میکردم باید فقط مثبت فکر کنم و جذب کنم..الان تازه یواش یواش دارم متوجه میشم.خیلی یواش یواش

من احساس میکنم و با توجه به درک الانم میفهمم که اگه ما حرکت کنیم در هر جهتی که بخواهیم هرآنچه بخواهیم رو تجربه و به دست میاریم برای همین این ذهن لامصب نمیزاره میگه حالا بشین ،حالا زوده تو نمیخواد کاری کنی باید خودش بشه دیگه و از این جور نجواها ….ما هم که تنبل میگیم باشه خجالت میکشم واقعا از خودم و تواناییهایی که دارم و دارم خودم باعث میشم که زندگی زیباییم رو در بهترین حالت ممکن تجربه نکنم…خدایا خودت کمکم کن قدرت و جسارت ایمان با عمل رو بهم بده

اما خودمونیم کلی تغییرات اساسی دارم که خودم لذت میبرم از داشتنشون و خودمو تحسین میکنم..همین آرامش درونی..همین ایمانی که در الخیر فی ما وقع است که نهادینه کردم در وجودم…راستی این گوگل کیپ رو هم وقتی این فایل رو گوش دادم نصب کردم و کلی کارهایم رو یاداشت کردم…کلی عمل گرا شده مریم خانم

یه تجربه میخوام بگم از همین چند روز که این ایمانی که دارم راجع بهش حرف میزنم چجوری در عمل داره خودشو نشون میده..ایمانی که حرف مفت نزد…یه تضاد الان چندروزه که وادد زندگی ما شده ظاهرش خوب نیست اما همان روزی که این خبر رو شنیدم اولین جمله ایی که گفتم الخیر فی ما وقع و احساسم رو خوب کردم و چنان آرامشی همه وجودم رو گرفت که نگو…زندگیمو گرمتر هدایت کردم غذاهای خوشمزه درست کردم و نگاهم به نعماتی بود و هست که در خانه من و در اطرافم هست که کمم نیست خدایی و رابطه ام با همسرم و همکارانم بی نظیر و خدایی اینقدر هست که بتونم ساعتها بنویسم میخوام بگم با انگیزه تر از قبل به محل کارم اومد و مشتریانم هم بیشتر بودن و پول از همه طرف به سمتم اومده و میاد…امروز داشتم می اومد سمت محل کارم یه جایی رو باید پیاده بیام یه لحظه رفته بودم توی فکر که با یه صدایی بلند به خودم اومدم یه آقایی داشت با فریاد به دوستش میگفت نگرانن نباششششش و من اونو شنیدم و سریع ناخودآگاه گفتم چشم خداجونم شنیدم پیامتو عشقم میدونی و از قلبم باخبری که آرامش دارم و به راهم ادامه دادم و رسیدم به محل کارم..خدایا شکرت که شغلی دارم اونم توی محله ایی که همیشه آرزو داشتم اونجا باشم و خونم هم اونجا باشه..هرروز دارم میام اینجا اینها همه لطف پروردگارمه هرروز کاری دارم که بیایم و تا شب لذت ببرم و اتفاقات عالی و خبرهای عالی رو بشنوم…خدایا عاشقتم من تمام اینارو میبینم..راستی بگم که محل کار من یه ایوان بزرگ داره که کنار ایوان 2تا درخت توت بزرگگگ داره یکی سفید و شیرین یکی سیاه و ترش و شیرین خدای من صدای پرندگان هوای مطبوع و باد خنکی که داره ما هم میز و صندلی گذاشتیم اینجا زیر سایه این درختان و شنیدن صدای پرندگان غذا میخوریم و صحبت میکنیم و استراحت میکنیم بعد از انجام کارمان…من به این جای زیبا هدایت شدم.خدایا شکرت من عاشقتم ارباب عشق و نعمت و سخاوت و روزی و ثروت بی نهایت و مهربان و هزاران خصلت بی نظیری که داری..خدایاشکرت شکرت شکرت️️

از روزی که فایل آموزه ها از یک بازی رو گوش دادم البته بارها و بارها هر روز که بیدار میشم میگم مریم فقط برای امروز فقط امروز پاک باش از هر گونه نجوا احساس بد و ناخواسته ها..فقط برای امروز فقط امروز آرام باش و از داشته هات لذت ببر و شکرگزار باش و کوچکترین نعماتت رو ببین…هررروز این جمله رو تکرار میکنم و انجامش میدم در عمل به خاطر همین به خودم افتخار میکنم چون آرامشی عجیب بهم میده و داده

خدایا بابت این آگاهیها که در مدار شنیدن و دیدنشان هستم کمال تشکر رو دارم ..منو در همین مسیر ثابت قدم بدار و در همین مسیر هدایتم کن و بمیران

در پناه الله یکتا باشید