سریال زندگی در بهشت | قسمت 120

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار محمد عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خداوندی که قوانینی ثابت برای خلق دلخواه زندگیمون در جهان هستی قرار داده

خدایا شکرت که میشه انقدر آزادی توی زندگی داشت که مرغ و خروس هات رو پرورش بدی و از بزرگ شدنشون و نگهداریشون لذت ببری، میتونی بری آمازون به راحتی هر ابزاری که مورد نیازت هست برای تجربه کردن و لذت بردن از زندگی رو با بهترین کیفیتش خریداری کنی و زندگی رو به معنای واقعی تجربه کنی. واقعا که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست چرا که این آزادی، این رفاه، این آسایش، این توانایی اجرا کردن ایده ها، این تجربه کردن نجاری، تجربه کردن پرورش مرغ و خروس، اینکه ملک بی نظیر در بهترین نقطه ی دنیا که سرشار از انرژی مثبت و زیبایی هست، حاصل ثروت معنوی ایست. این فایل چقدر نکات مثبت داره.. میگن آدم هایی که پولدار هستن پول از خود بی خودشون میکنه.. پول باعث میشه آدم های خیلی بدی بشن، پول باعث میشه مغرور بشن و باعث میشه کلی آدم ها رو اذیت کنن و خونشون رو تو شیشه کنن.. اما این فایل نشون میده انسان های ثروتمند انسان های پولدار سراسر عشق و زیبایی رو اشاعه میکنن.. انسان های ثروتمند خوب زندگی میکنن و خوبی رو ترویج میکنن.. انسان های ثروتمند بسیار خوب هستن و پولشون همیشه برای افزایش کیفیت زندگیشون، افزایش خوبی ها در جهان هستی مصرف میشه، برای تجربه های بیشتر.. برای حل مسائل بیشتر، برای گسترش خداوند، برای اشاعه حس و حال های خوب.. یک فرد ثروتمند میتونه بره این دستگاه های هیولای نجاری و چوب هاش رو تهیه کنه و بشینه با عشق ایده هاش رو اجرا کنه و مسائل زندگیش رو حل کنه، آیا از این کار مقدس تر؟ اینکه بری ابزارهایی رو تهیه کنی که ضمن اینکه باهاشون تفریح میکنی و چیز یادمیگیری، باعث میشه خونه ات کیفیت بالاتری پیدا کنه؟ چقدر ماجراجویی های این تجارب جدید رو دوست دارم.. من از همون بچگیم عاشق این بودم که به آزادی ای برسم که بتونم هر چی میخوام رو خلق کنم! یکی از بازی های مورد علاقه‌ام Sim City و کلا بازی های سبک خونه سازی و شهر سازی و کلا خلق کردن بود. همیشه تو دوران کودکی و راهنمایی و حتی دبیرستان خوره آزمایشگاه مدرسه بودم و برای خودم تو خونه آزمایشگاه در حد توانم درست کرده بودم و مواد شیمیایی و … رو بررسی میکردم. دنبال اختراع و اکتشاف و تجربه های جدید بودم. میخواستم چیزهای جدید درست کنم و از این فرآیند خیلی لذت میبردم. فکر نمیکنم کسی تو کیهان باشه که این کار براش جذاب نباشه.. ماجراجویی کردن و خلق چیزهای جدید.. چرا که همه ی ما خالق به دنیا اومدیم.. خالق زندگی.. و الان داریم مجهز میشیم به ابزارهایی که توانایی های خلقی که داریم رو بهمون نشون میده و یادمیگیریم چطور از این ابزارهای قدرتمند درونی ای که داریم برای خلق زندگیمون استفاده کنیم و خدارو بی نهایت از بابت این آزادی که بواسطه شناخت قوانین بدست میارم سپاسگزارم. هیچ سپاسگزای بالاتر از این نیست که خودت خالق تمام جنبه های زندگیت باشی. چقدر لذت بردم از تخم مرغ های چوبی که برای پر بار کردن محصولات طراحی شده.. چه ذهن خلاق و ثروتمندی داشته فردی که این ایده رو پیدا کرده.. تصور کنید.. یک نفر میفهمه وقتی یکی از مرغ ها تخم میگذاره بقیه هم ترغیب میشن که سریع تر تخم بگذارن.. دمش گرم چه تیزبینی داشته .. حالا همون آدم یا آدم های دیگه ای میان از این تجربه استفاده میکنن و کار رو به این تخم مرغ های مصنوعی میرسونن و باعث میشن تولیدات بارها و بارها افزایش پیدا کنه! و این یعنی راه حل هر مسئله ای درون خودشه و حتی حاضر نیست شق القمر کنی برای افزایش بازدهی.. از همون جایی که هستی به ساده ترین شکل ممکن میشه بازدهی و به تبع فروش رو افزایش داد.. چقدر لذت بردم از این پایه های میز هیولا برای بریدن چوب ها.. چقدر کار رو آسون کرده دیگه لازم نیست اون میز های سنگین رو حمل و نقل کنی… چقدر هم خلاق هستن در ساخت محصولات.. دکه طراحی کرده و نوشته Try me.. و اون گیره های بی نظیر چوب .. واقعا چقدر نشون میده که همه ی مسائل حل شونده هستن؟ من با گیره های قدیمی کار کردم خیلی زمان بر هست و مهم تر از اون خیلی باعث میشه کج و کوله بشه وسیله ات چون باید بپیچونی و لرزش کار رو خراب میکنه اما این گیره ها چقدر عالی طراحی شدن که یک سوته میچسبن به وسیله ها و کار رو راحت کردن.. هر بار که استاد میگه چند تاش رو سفارش دادم در مدل های مختلف عاشق این ثروت مقدس میشم.. به خداوندی خدا که فقر جز عقده و کمبود و حرص و خشم و در یک کلام بدبختی چیزه دیگه ای نمیاره. چقدر تجربه ها رو خواستیم تجربه کنیم اما به خاطر کمبود ثروت خودمون رو محروم کردیم.. چقدر به خاطر کمبود ثروت ترسیدیم چقدر ایمانمون به خدا کمتر شده.. و این ثروت معنوی و مقدس هست چرا که به آزادی میده. و اصلا استاد عباس منش الگویی هست برای اینکه به ما بگه میشود ثروتمند باشی و شاد باشی و از زندگیت لذت ببری برعکس الگوهای نامناسب دیگه که باید بندازیمشون دور. چقدر با رعایت اصول ایمنی و مراقبت خوب و با ایمان چوب ها رو برش داده شدن .. واقعا چقدر خوبه که آدم هم تجربه های لذت بخش داشته باشه و هم در سلامت کامل کارهاش رو انجام بده.. اینم یک موهبت دیگه ای که ثروت داره میتونه لوازم با کیفیت بخری که بالاترین میزان سلامت در هنگام کار رو بهت میده و حتی اون تیغه ها خودشون سریع متوقف میشن که به هیچی آسیب نرسه و هنگام کار کردن باهاشون جان عزیزت رو حفظ کنی.. پس ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست.. اصلا باورم نمیشه خدای من چقدر زیباست.. چه بخاری کرده دریاچه.. چه هوای سردی.. چه ایمان حرفه ای که در این خونه به راحتی و شادی زندگی می‌کنید، چه هات تپ بی نظیری.. ین لذت بدرن از زندگی در هر شرایط رو خیلی دوست دارم.. در هوای سرد داخل آب داغ هات تپ تجربه کردن زیبایی ابر و مه ای که تو وا تشکیل شده و لذت بردن از اون.. الله اکبر از این معنوی بودن ثروت این تجارب فوق العاده رو با خودش به همراه میاره.. خب از اونجایی که من دارم زیبایی هارو بعد از دیدن تصاویر به خاطر میارم و مینویسم.. اون قسمتی که اومدین زیر شاپ رو با چوب پوشوندین خیلی ایده حرفه ای بود و همه ی ابزارهای لازمش فراهم داشتین و به نظرم خیلی شاپ خوشکل تر شد و البته من عاشق این سری دستگاه های هیولا میلواکی شدم که با برق انقدر خفن همه ی کارها رو با کیفیت انجام میده.. احسنت به این برند فوق العاده.. و درس های زیبای این قسمت حرکت کردن، ایمان داشتن، بر اساس چک لیست پیش رفتن و برنامه داشتن برای هر روز حرکت و پیشرفت کردن، ایجاد توانایی حل مسئله و کنترل ذهن با باورهای مناسب و در نهایت از اون مسئله به خوبی بیرون اومدن هست و من این زیبایی ها رو تحسین میکنم.. و البته اون سینک بی نظیییییییر رو یادم اومد بگم که چقدر این سینک جدید بهتره و چه شیر آبی هیولایی داره استیل با کیفیت.. واقعا این تصاویر بهمون نشون میده که هر روز نعمت ها داره توی زندگی همه مون بیشتر و بیشتر میشه و چشم هام باعث میشه بیشستر باز بشه بیشتر نعت ها و فراوانی ثروت رو ببینم و ازش لذت ببرم. خدایا شکرت به خاطر اینکه این تصاویر زیبا رو به ما رسوندی از طریق دستان مهربانانه مریم و استاد سید حسین عباس منش عزیز. هر روز به سمت زیبایی های بیشتر هدایت شوید.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    489MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

133 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناشناس» در این صفحه: 1
  1. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2386 روز

    سلام خانواده قشنگم سلام عزیزای دلم… سلامی از جنس عشق و سلامتی به روی ماه همتون… عاشقانه تک تکتون رو دوست دارم عزیزای دلم 💖💜💗

    تقریباً ۲۴ ساعتی میشه نخوابیدم، گاهی مواقع که انفجار انرژی درونم بپا میشه و بکوب مشغول کار و برنامه هام میشم خواب و خوراک هم یادم میره ( اهرم رنج و لذته داره کار خودشو می‌کنه)… فکر کنم رکورد بیدار موندنم دو روز کامل باشه بعید میدونم بتونم سه روز بیدار بمونم احتمال اینکه برم تو حالت اغماء و برنگردم بالا میره… ولی اینم یادمه چند سال پیش دو روز بی وقفه خوابیدم و اصلا حالیم نشد که دو روز تمام خوابیدم، توی حالت خواب اونقدر اورگنایز و عملکرد ریکاوری مغز تند و سریعه که گذر زمان واست کند میشه

    هنوز فرصت نکردم که چند قسمت اخیر رو ببینم، تازه رسیدم خونه که استراحت کنم حسم گفت این قسمت رو ببینم، حین تماشا یه خاطرات خنده دار و باحالی داره یادم میاد…

    کِریم!! کدوم کِریم ؟؟!!! کِریم آغ من گو!!!!!😂😂😊😉😁 وژدانا فکر کنم با این روند فشار خنده، بعد اتمام کامنت کارم تا دستشویی هم بکشه 😉😂

    آغااااااا…. برید ببینم برید ببینم …. بچه ی بی تربیت 😂😂😂😉😉😁😁 مریم نخند نخند که وقتی میخندی منم با خنده های باحال تو بیشتر می‌خندم…. روده بُر شدم با دیدن این فایل 😂😂😁😀

    اونجا رو باش… اونجا رو…. ینی نفسم تو سینه حبس شد وقتی اون حرکت آکروباتیک مرغ و خروسی رو دیدم… به اون خروس وحشی بگو خو لامصب چرا اینقدر خشن کار می‌کنی مگه برده گیر آوردی که اینجوری با خشونت سوار میشی و با نوک پرای سر مرغی رو میکشی؟!!!!!… یکم لطیف تر باش مرد مومن…

    آغا یادمه وقتی بچه بودم و روزای تعطیل میرفتم روستای مادربزرگم اینا، همیشه این جفت گیری حیوونا ذهنمو درگیر میکرد که اینا دارن چیکار میکنن؟؟!!!!! وقتی میدیم که اونجوری رفتار میکنن خیال میکردم که با هم دعوا دارن، وقتی میدیدم خروسه با زور هیکل گندش داره به مرغا حمله میکنه …منم بچه بودم دیگه و این حرفا حالیم نبود معصومیت و وجدان درونم خودشو بروز میداد، غیرتی میشدم و با چوب و سنگ میفتادم دنبال خروس ناشی که انتقام مرغای مظلوم رو بگیرم… فکر کنم دوران راهنمایی بودم که برای مدت کوتاهی مادرم اینا مرغ و جوجه توی حیاط خونه نگهداری میکردن، یه مرغ ناز و خوشگل داشتیم که من روش کراش داشتم… چند بار دیدم که با خروس همسایه رفت و آمد داره… یه روز که از مدرسه برگشتم … یهو با یه صحنه ای مواجه شدم که یهو شوکه شدم…. دیدم خروس محله داره مرغی خودم رو جلوی چشام چیز میکنه….. حس «معصومیت از دست رفته» بهم دس داد… یجورایی حس تجاوز بهم دس داد… آمپرم رفت بالا… نه گفتم ها …. نه گفتم نه… عین سگ هار افتادم دنبال خروسه… بنده خدا خروسه وقتی تهاجم برق آسای منو دید کرک و پراش ریخت از ترس اسهال کرد… اونقدر دنبالش دویدم که خودش خسته شد و در نهایت تسلیمم شد…

    چنان خرخرشو با دستام فشار دادم که از دهنش کف میزد بیرون… خروسِ تخمِ سگ… بی تربیت… این همه مرغ توی این محله هست چه گیری دادی به حنا مرغی من… التماس کردن فایده نداره باید تقاص پس بدی…. آغا ما هم توی دوران بچگی عالمی داشتیم واسه خودمون، رفتم بند رو دور گردن خروسه حلقه کردم با یه اهرم چوب با دستم بند رو پایین میکشیدم… یمرتبه جعبه کارتن تکیه گاه زیر پاشو پرت کردم…. اعدام…. بعد چن دیقه که به گوه خوردم افتاد ولش کردمُ و با شرط قرار وثیقه و قرارداد آزادش کردم…

    آهان یادم اومد؛ یادمه وقتایی که میرفتم روستا بارها با صحنه جفت گیری الاغ ها یا جفت گیری پازن(پاژَن) و بزها مواجه میشدم… وقتی میدیم الاغه داره با او وزنش میپره رو اون یکی، من تو کَتَم نمیرفت و مظطرب و خجالت زده میشدم… الاغه با یه نگاه عاقل اندر صفی بهم نیگا میکرد که چته مگه ایرادی داره؟!!! منم عصبی شدمو با سنگ و چوب فراریش دادم… اما امسال دیگه وقتی با این صحنه مواجه شدم، خودم پیش قدم شدمو رفتم جلو و با پا زدم پشت پای الاغ ماده تا بشینه… آخه چه کاریه ایستاده، تعادلی واسشون نمیمونه… یا امسال برای اولین بار توی گاوداری جفت گیری گاوها رو از نزدیک دیدم… باورم نمیشد که گاوها هم………… صحنه های مثبت هیژده عجیبی بود…. من هاج و واج موندم… برگااام ررریخت….

    القصه خلاصه داستان؛ جفت گیری و تولید مثل هر جکو جونوری رو دیدم… از سوسمار بگیر تااااا سلول و باکتریهای زیر میکروسکوب….

    همه رو دیدم از نزدیک به جز صحنه جفت گیری انسان↩ (ای پیغمبر بزنه تو کمر آدم دروغگو 😂😂😂😉😉😉😎😎😎)

    خیلی جالبه واقعاً… بارها و بخصوص امروز صبح این صحنه رو دیدم که گربه بعد دستشویی، با پنجه هاش خاک رو روی فضله می‌کشه و یجورایی دفنش میکرد… چقدر این صحنه امروز برام نحسین برانگیز بود…چقدر از ته دلم شعور و فهم این حیوون ناز و خوشگل خدا رو تحسین کردم… حتی از خیلی از آدما با فرهنگ تر رفتار کرد… کاری که خیلی از آدما بدون رعایت اصول دفن، در طبیعت ممکنه انجام بدن… وقتی نقش و نگارای به جا مونده از مرغا رو روی تخته دیدم، خیلی بهتر درک کردم تفاوت فهم و شعور غریزی حیوونا رو…

    استاد ماشاالله هزار ماشاالله بهترین tv مارکت رو داری، بهتون پیشنهاد می‌کنم مستند هفت جهان و یک سیاره( با گویندگی دیوید آتنبرو افسانه ای با ۹۴ سال سن) و مستند سرنگتی رو با کیفیت 4K دانلود و روی تی وی ببینید و برای ما از tv فیلم بگیرید… بهتون قول میدم که من مستند باز بهتون تضمین میکنم که اگه یه قسمتشو ببینید، دیوانه وار تمامشو با تمام وجود میبینید و کلی خواسته و ایده جدید خارق العاده براتون ساخته میشه… به معنای واقعی کلمه طبیعت و حیات وحش رو با پوست و استخوان درک خواهید کرد…

    واقعا هر چی به طبیعت و شگفتی های خلقت و حیات وحش نظاره و تامل کنیم کمه… حیوونا همه چیشون تکراری و یکنواخته بدون قدرت انتخاب یا سلیقه چون فقط از روی غریزه عمل میکنن… میخورن،میخوابن،جفت گیری و تولید مثل میکنن، تعامل و مشارکت جمعی دارن و برای حفظ بقا و تداوم نسل میجنگن…. همیشه با خودم مرور میکنم که تفاوت میان ما و حیوونا چیه و اینکه مثل حیوانات صرفاً غریزی رفتار و زندگی نکنم…. این انتخاب ماست که روی بعد حیوانی زندگی کنیم یا بعد الهی….

    یعنی ماشاالله هزار ماشاالله استاد… آفرین بر درک و شعور بی نظیرتون از عملکرد طبیعت و مکانیزم جهان… بی نهایت من جهان بینی شما رو تحسین میکنم استاد و مریم عزیزم… یعنی من وقتی توی لایو ۱۶ دیدم که با چه تسلط و نگاه ژرفی روند شایستگی تکاملی طبیعت، انتخاب جنسی و صفات چشمگیر حیوانات، رفتارهای جانوری و مفاهیم زیبا و عمیق ژنتیک جمعیت رو از زاویه بسیار کلان توصیف میکردید، مغزم سوت کشید از این همه مطالعه و تحقیق و آگاهی پخته شما… برام حیرت آور بود که منی که سال ها درس بیولوژی خوندم ولی شما با اون همه تسلط و نگرش با جهان بینی عمیق و توحیدی فرآیند پویایی جمعیت و کیهان رو تشریح میکردید و به جریان تظاهرات که پایین برج خونتون بود تعمیمش دادید…. کار از تحسین گذشته من به ولله… من خراب این خردورزی و هوشمندی شما شدم… بی نهایت تحسین برانگیزه

    خدایا شکرت شکرت چقدر حس لذت بخشیه وقتی میبینم شما استاد عزیزم هرچی لازم و دوست دارید رو به آسمون ترین شکل ممکن تهیه و تدوین میکنید… ینی فکر کنم شما ویژه ترین مشتری آمازون باشید توی امریکا از بسکه بی نهایت خرید متنوع و خاص داشتید…. ینی با این روند پیشروی شما از تجربه کار و حرفه ها ، بعد تجربه برقکاری و نجاری احتمالا یه سرکی هم به جوشکاری بزنید… ماشاالله استاد ماشاالله… حسابی کلی تجربه و مهارت جدید بدست آوردید… بخدا آدم ابزار هایی رو میبینه که اصلاً نمی‌دونستیم وجود خارجی دارن… بی نهایت آفرین میگم بهت استاد که هم قدرت سرچینگ بالایی داری و خیلی فرز هر ابزاری رو متناسب با شرایط کشف و شناسایی میکنید و هم خیلی با تسلط و اعتماد به نفس بالا ازشون بهترین استفاده ممکن رو می‌بری… بخدا کمتر کسی تو دنیا با این ویژگی پیدا میشه که اینقدر حرفه ای و هوشمندانه ابزار های متنوع رو شناسایی و استفاده کنه…

    این چند روز اخیر خیلی خیلی خیلی بهم خوش گذشت، اونقدر غرق در لحظه و لذت بردن بودم که یادم می‌رفت بیام سایت و بنویسمشون… اون کلاه نرم و خوش رنگ روی با آرم اسب روی سرت چقدر قشنگه و بهتون میاد.. من سال هاست که کلاه نکردم روی سرم( کلا از ساعت، گردن بند،انگشتر، کلاه، عینک و یا هر چیز اضافی اصلا استفاده نمیکنم و خیلی احساس سبکی و رهایی و سادگی بیشتری میکنم وقتی چیزی بهم وصل نیست)… ولی شب یلدا که از روستای مادربزرگم اینا خواستم برگردم شهر از شدت سرما مجبور شدم کلاه کاسکت موتور سیکلت استفاده کنم… خیلی حس باحالیه وقتی هندزفری هم با صدای استاد توی گوشت باشه، انگار حس فضانوردی رو داری که توی کلاه و لباس فضا نوردیه و بیسیم توی گوششه… وقتی صدای نفس کشیدن و دم و بازدم های روح بخش خودم رو از درون فضای کیپ کلاه می‌شنیدم احساس زنده بودن احساس یکی بودن با خدا بهم دس میداد… چقدر شب خاطره انگیز و لذت بخشی رو ساختیم…. من دقیقاً متولد شب یلدام و یجورایی اسم دخترونم میشه یلدا… اون شب که با ندای درونم رفتم روستای مادریم، دیدم سفره پهنه و کلی خوراکیای خوشمزه و جورواجور آمادست… شیرینی دستپخت خواهر گلم… پفیلا و پفک( من عاشق پفکم)… هندونه و انار و انواع میوه… ژله و دم نوش…. زیر پتوی گرم مادر بزرگ عزیزم کنار بخاری نشستم و یه دل سیر از نعمت های خدا تناول میکردم و با عشق و لبخند از اعماق وجود شکرگزاری میکردم…. مادرم و خواهرم اون شب برای تولدم کادو و هدیه ارزشمند بهم دادن و یجورایی توی جمع سورپرایز شدم…. اون شب وقتی برگشتم خونه توی رخت خواب فقط اشک شوق و سپاس گزاری میریختم و بالش زیر سرم خیس خیس شد….

    استاد من هیچوقت جشن تولد نداشتم… ولی اینو هم بگم که هیچگاه مثل خیلیا نشده که یجورایی خلا و عقده جشن و کادو تولد داشته باشم…. خیلیا روز تولدشون رو همه جا جار میزنن و با پست و استوری و ازین کارا یجورایی شاید بخوان جلب توجه کنن… ولی خود من اصلاً اهل این کارا نیستم و به طور کلی به زمان و تقویم و ازین جور حرفا اهمیتی نمیدم… دلم هم نمیخاد که خودمو در قالب زمان و سن و سال محدود کنم و راستیتش یه چیزای رو خدا بهم الهام کرد که دقیقاً دقیقا به این یقین رسیدم که باوری که من دارم راجبه زمان و سن می‌سازم به جرات میتونم بگم که نایابه و به شدت منحصربفرد… نتایجش رو در بلند مدت می‌بینم( راجبش هیج جا واضح صحبت نمیکنم چون فقط و فقط خودم ازش سردرمیارم و به شدت شخصی و شهودیه)… میخام قانون رو به چالش بکشم و باهاش بازی کنم ببینم تا کجاها جواب میده….(الگوبرداری از بنجامین باتن زنده و واقعی یعنی زلاتان ابراهیموویچ خیلی داره بهم کمک می‌کنه منتها با رویکرد و ذهنیتی بهتر و خاصتر)…. خیلی خیلی باورها رو خدا بهم پیشنهاد میده که آگاهانه بسازمشون و خودم واسه خودم تمرین و برنامه تعیین میکنم… خودم خودجوش و مستقل دارم در مسیر چالش ها و تضادها و تجربه ها برای خودم باورهای پولادین و گاها به شدت منحصربفرد می‌سازم….

    یجاهایی یه سری ابزارهای ذهنی نیاز دارم که خودم بارای اولین بار واسه خودم توی وجودم مسازمش و خلقش می‌کنم تا بتونم در ادامه مسیر با آزادی و خلاقیت بیشتری به مسیر ادامه بدم….

    ای جانم این سویشرت آبی فلوریدایی چقدر قشنگه و بهتون میاد…

    زیرش نوشته فوتبال!!!! توی امریکا فوتبال به معنای فوتبال امریکایی (راگبی، لیگ NFL) میدونن… و به فوتبال معروف خودمون میگن ساکر(soccer)… خیلی اهل فوتبال نیستن و بیشتر به به خاطر NBA , NFL طرفدار سرسخت بستکبال و راگبی هستن….

    لیگ MLS ( فوتبال) خوبی داره و بیشتر مکزیکی ها و سرخ پوستا و مهاجراش پیگیر فوتبالن….

    اخیراً ،سوپر گل زلاتان ابراهیموویچ بهترین گل تاریخ mls آمریکا انتخاب شد… گل دیوانه وارش در اولین بازیش در بذر ورود به زمین بازی دربی لس انجلس… برید گلای جنون آمیزی که که توی لیگ آمریکا زده رو ببینید… تا جلال و شکوه زیبایی های خدا براتون بیشتر و بیشتر هویدا بشه… توی برنامه جیمی کیمیل ازش راجبه اون گل پشم ریزون سوال میپرسه…..

    با همون اعتماد به نفس معروف و خاصش میگه که قبل از اینکه بیام آمریکا یه فکرایی داشتم با خودم گفتم وقتی بیام، میدونم که بی آنجلس زلزله میاد اما این یکیش بخاطر اینه که من پا به لس آنجلس گذاشتم! میخواستم یه کار بزرگ کنم.. می‌دونی که هر فیلم خوبی هم یه شروع خوبی داره؟!!

    برید مصاحبه های مسحور کنندش رو ببینید… معجون بسیار قدرتمندی از خودباوری اعتماد به نفس و کنترل ذهن و قدرت کلامه… یکی از قویترین ورودی های ذهنی و خوراک های خوشمزه روح من، مصاحبه های زلاتان ابراهیموویچ و زیدانه….

    اوه مای لُرد… یه لحظه هنگ کردم وقتی استاد رو توی فضای مه آلود و ابری دیدم… عجب تدوین حرفه ای و خفنی … آدم اگه خبر نداشته باشه احساس میکنه یجورایی فتوشاپه… خدای من خدای من…. باورم نمیشه این منظره بی نظیر….

    الله اکبر این همه جلال

    الله اکبر این همه شکوه

    کریستالا رو نیگا تو رو خدااااااا…. خدای شکرت شکرت که در مدار دیدن این همه زیبایی و فراوانی با شکوهم…

    چرا خیلیا فکر میکنن باید خیییلیی پولدار شد تا بتونن آزادانه هر لذت و تجربه ی دلخواه رو بچشن… چرا فکر میکنیم باید اول ثروتمند شد تا بعد بتونیم خیلی از خواسته هامون رو آزادانه تجربه کنیم.. چرا از همون جایی که هستیم با خلاقیت و ذهنی غنی از داشته هامون نهایت لذت و استفاده رو نبریم.. این مثل این میمونه که آدم بیاد بگه من باید به فلان هدف و جایگاه برسم تا احساس خوشبختی و موفقیت کنم… چرا اینقدر ذهنمون رو شرطی کنیم و لذت بردن و تجربه خواسته هامون به بعد از ثروتمند شدن موکول کنیم و به تاخییر بندازیم؟!!!!! بخدا یچیزی میگم شاید بخندید حالا که اینطوری شد میخام یکاری کنم… دلم جکوزی و سونا خواست اونم توی هوای آزاد…دستگاه جکوزی شما رو ندارم ولی ذهنی رها و خلاق که دارم….

    الان دمای پیش ما شبا زیر صفره…. یه دیگ و قابلمه یا تشت خیلی بزرگ گیر میارم…. توش آب می‌ریزم میذارم روی شعله تا خوب داغ بشه…. میذارم کف حیاط توی هوای آزاد یخ بندون…. عین دوران بچگی میشینم توی دیگ و تشت و با آب بازی میکنم…..البته اگه توش جا بشم😂😂😉😆😊😍😍😆

    به به…. عجب جکوزی بشود… عمل به ایده رو به تاخییر نمیندازم … مرد نیستم اگه این کارو نکنم

    عاشق شما «میلا»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: