سریال زندگی در بهشت | قسمت 121 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

سریال بهشت قسمت 121

با سلام خدمت استاد عزیز

خدایا شکرت که باز فرصتی برام فراهم شد که با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار

همون لحظات اول که این سینک ظرفشویی رو میبینم بقول استاد باید استاپ کنم و فکر کنم چون نکته های زیادی توش هست:

اینکه مریم جان میخواد ظرف شستن رو توی همچین سینک جادار و با کیفیتی از همه لحاظ تجربه کنه این یعنی تونسته لیاقت داشتن همچین چیزی رو در خودش ایجاد کنه .وای که چقدر حرفهای استاد داره برام مرور میشه اونجایی که در مورد مادرشون صحبت میکردن چند سال پیش که اگر مادر من با دست لباس میشوره یا با دست جارو میکشه نتیجه باورهای خودشه و گرنه هستن کسانی که از ماشین لباسشویی و از جارو برقی استفاده مینن و خیلی راحت کارهاشون رو انجام میدن.

اینکه مریم جان به همچین خواسته ای رسیدن که کار ور براشون راحت تر و لذت بخش تر میکنه نتیجه باورهای خوبشه و ااگر من هم میخوام همچین چیزی رو داشته باشم باید باورهای خوذدم رو تغییر بدمو باید باور فراوانی رو حتی توی مدل و نوع سینک ظرفشویی رو در خودم ایجاد کنم تا هدایت بشم به چیزی بهتر از این چیزی که الان دارم .

باید باورم رو در مورد فراوانی فرچه ی ظرفشویی روی این سینک هم ایجاد کنم . اگر من دارم الان با اسکاچی ظرف میشورم که بعد از ی مدت کوتاهی بد بو میشه باید با دیدن این فرچه که رطویت توش نمیمونه و ماندگاری بیشتری هم داره و تازه به خود سینک هم میچسبه و نیازی به جای مخصوص نداره که فضای سینک رو هم اشغال کنه این باور رو در خودم ایجاد کنم که ی همچین چیزی هم هست که چند تا خواسته ی من رو با هم براآورده میکنه و لذت شستن رو برای من چند برابر میکنه . فقط باید باور کنم که هست و بخوام

اینکه این سینک اینقدر گود هست که آب به اطراف پخش نمیشه این هم برا من لذت بخشه چون با تجسم کردن داشتنش دیگه مجبور نیستم هر بار که ظرف میشورم مواظب باشم که آب رو کابینت ها نپاشه که بعد دستمال به دست هی مرتب خشکشون کنم و کلی تو وقت و انرژیم صرفه جویی کنم

با دیدن نظمی که مریم جان داخل کابینت ها ایجاد کرده بودم یاد ایده ی خودم افتادم برای تقسیم بندی کمد لباسهام و چقدر لذت بردم که برام یادآوری شد که من قدرت حل مساله رو از خیلی سال پیش داشتم فقط نمیدونستم که همچین چیزایی رو حل مساله میگن. بعد از آشنایی با استاد و دیدن سریال بهشت فهمیدم ی همچین چیزایی هم حل مساله است آخه قبلش فکر میکردم حل مساله چیز عجیب و غریبیه

مریم جان حرف که از اون سینی های بزرگ شد چه خاطرات خوشی برام مرر شد در مورد بهشت:

غلبه کردن استاد بر ترس سر بریدن اون بزها

جرات و جسارت شما در قصابی کردن اونها

جگرهای خوشمزه ای که بر بدن زده شد

هدایت شدن اون بز زخمی و شکل گرفتن فایل هدایت قدم ششم

اینکه استاد ی زمانی عاشق زدن کباب بر بدن بود اما وقتی از این خواسته اشباع شد آگاهانه اون رو کنار گذاشت به خاطر شکل گرفتن خواسته ی جدیدشون که بالا بردن انرژیشون بود

وقتی ا به اینا فکر میکنم قشنگ مفهوم بزرگ شدن ظرف انسان ها رو متوجه میشم که چقدر هم شما و هم استاد و هم ما بچه های

سایت در طول این مدت بزرگ و بزرگتر شدیم با تجربه هایی که پشت سر گذاشتیم

میدونین استاد با دیدن اون قهوه ساز اونم از این فاصله چی به ذهنم اومد؟

حرفهای شما در مورد اینکه اگر فرکانس آدم خوب باشه مخاطب این رو دریافت میکنه نیاز به چیز اضافی نیست که این رو اثبات کنه .حالا این قهوه ساز هم همین طوره . فرکانسی که داره میفرسته فرکانس کیفیت بالاست . تمام وسایلش حتی اون سطل آشغالش که جز لوازم یدکیشه هم داره این فرکاتس رو میفرسته

خدایا شکرت که داری باز هم از زبان استاد بهم یادآوری میکنی که ثروت چقدر باشکوهه .چقدر باشکوهه که چند تا خونه داشته باشی و هر خونه ای هم تمام امکانات رو داشته باشه

آخ با دیدن اون چفیه چه دگرگونی توی باورهای من راجع به این کالا رخ داد. چیزی که در اکثریت موارد برای من نماد نظاهر و ریاکاری ی سری آدم بوده الان نماد فراوانی ایده هاست توی ی شرکتی مثل آمازون و چقدر من تفاوت دیدگاه ها رو اینجا خوب درک کردم که ی شرکتی مثل آمازون این محصول رو تولید میکنه و به ثروت خودش اضافه میکنه و واونوقت توی کشور ما از این محصول که تولید خودمون هم نیست استفاده میشه تا شوآف بشه در مورد یکسری باورهای غلط مذهبی که بقول قرآن هیچ منفعتی هم برامون نداره و هیچ کمکی به رشد و پیشرفتمون هم نمیکنه .

چقدر کیفیت این چفیه هم هالیه از دور داره داد میزنه

چقدر لذت بردم که اون خانم با اون سنش داشت تبلیغ همچین وسیله ای رو میکرد .چقدر این مردم آمریکا فعالن و اهل اقدام و حرکت واسه همین هم اینقدر این کشور پیشرفته اس

و چقدر اونجایی که مریم جان گفتن فیلم دیدن و تئوری شنیدن دیگه بشه وقت عمل و دست بکار شدنه خودم رو به خودم ارجاع داد که این سوال رو از خودم بپرسم که تا چه حد آگاهیهایی رو که از فایل های استاد شنیدم و دیدم رو بهشون عمل کردم ؟!!!حالا چه با ام پی تری چه با ام پی فور چه با کیفیت اچ دی چه بی اچ دی!!! مهم اون عمله اس که من باید خودم رو بهشون متعهد کنم

چقدر از این گوش بزنگ بودن این گنی ها خوشم میاد که بهم یادآوری می کنن که من هم همین جوری باید گوش بزنگ نشانه ها باشم تا پیامشون رو دریافت کنم چقدر تو این زمینه نیاز به کار دارم

و دیدن اون خانم با اون وضعیت جسمیش و اون دقیق کار کردن و مسئول بودنش تلنگری بود برای من که بهانه ها رو برای انجام دادن کار بذارم کنار و بواسطه زن بودن محدودیت ها رو برای انجام دادن کارها نپذیرم

با دیدن اون دفترچه ی راهنما یاد قرآن افتادم که اگر ما همانطوری که به این دفترچه ها اعتماد میکنیم و قدم به قدم جلو میریم تا اون وسیله مورد نظرمون رو بسازیم چقدر خوب میشه همین قدر هم به قرآن اعتماد کنیم و سنگ بنای زندگیمون رو بر اساس اون درست کنیم. البته من خودم رو میگم و دوستانی مثل خودم رو که در حال پیشرفت هستیم و گرنه استاد که اینکار رو کرده و نتیجه هم تو زندگیش مشخصه

خدای من چه غروب قشنگی چقدر برام آشناس آخه همین امروز توی حیاط خونم داشتم این صحنه رو میدیدم . الان که دارم این صحنه رو میبینم بیشتر به قدرت تحسن زیباییها پی میبرم و یقینم بیشتر میشه . دیدن همچین صحنه هایی در محیط زندگی من حاصل دیدن و تحسین کردن صحنه های مشابه توی سریال بهشته .و حالا دارم به این فکر میکنم حالا که اینطوریه پس من میتونم زیبایی های دیگه ای گه توی بهشت دارم میبینم رو هم تجربه کنم مثل هم دلی و همراهی و رابطه ی عاشقانه استاد و مریم جان رو . بقول استاد وقتی قانون توی اون مورد جواب داده توی این مورد هم جواب میده کافیه که من باورهای درستی توی این مورد هم ایجاد کنم

خدای من اون کلبه با اون ال ای دی ها توی شب چقدر رویایی شده . با وجود اینکه اون اسپیکره روشنه اما آرامش پردایس رو میشه از بک گراند کاملا درک کرد چقدر همه جا رو سکوت زندگی بخشی بقول مریم جان فرا گرفته

الله اکبر از این صحنه های بارانی . شکوه و عظمت رب رو میشه توی این لحظات بیشتر درک کرد و بقول استاد پیام این پدیده های طبیعی خضوع و خشوع بیشتر در پیشگاه پرودگاره .در یک لحظه ی آرامش به ی طوفان و ی طوفان به ی آرامش تبدیل میشه و همه ی این کارها نمایش قدرت تنها رب و مالک جهانه باشد که پند پذیریم.

وای وای وای خدای من اون صحنه غروب واقها حیرت انگیزه

الله اکبر از این نمایش

الله اکبر از این اقتدار

الله اکبر از این عظمت

براستی که لا اله الا هو

هو رب العالمین

و داستان هدایت شما به نزدن اون سقف همون داستان:

الله یهدی من یشا و یضل من یشا

براستی که هر کس در مدار هدایت باشه فقط اتفاقات خوب رو تجربه میکنه

سپاس استاد برای این فایل بینظیر