سریال زندگی در بهشت | قسمت 124 - صفحه 10

166 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فوزیه بازیان گفته:
    مدت عضویت: 1005 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانواده گرامیش ، این فایل به من حس بسیار خوبی داد واز این بابت خدا را شاکرم ،آرامشی که در چهره استاد دیدم و از لحن صحبت کردن خانم شایسته گرامی احساس کردم برایم بسیار ارزشمند و فوق‌العاده بود ،با عشق کار می کردند و از همه مهمتر از کارشون لذت می بردند و این یک درس بسیار بزرگی بود برای من،همواره سپاسگزار لطف خداوندم به خاطر این همه زیبایی ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    معصومه خالق گفته:
    مدت عضویت: 942 روز

    سلام خدا قوت به این دومرغ عشق که هم دیگه رو کامل کردن وهمیشه همراه هم هستن توتمام مراحل زندگیشون خدایا شکرت که شما انقدر باهم همیار وهم فرکانس وعاشق هم هستین

    میدونی این هدایت امروزم بود

    بهم فهموند

    نا امیدنباش قدم بردار واگه وسط راه به مشگلی خوردی

    فکر کن وراه رو پیدا کن وبیشتر از ذهن خلاقت کار بکش حتما یه راهی پیدا میکنی مث استاد که وقتی تو نصب چرخ به مشگل برخورد وکوتاه نیومد

    دوم این که قانون تکاملت رو طی کن وقدم به قدم حرکت کن ولی با پشتکار جلو برو هرچند قدمات کوتا ه باشه اشگال نداره ولی همین اقدامات کار رو جلو میبره

    سوم اینکه انقدر ذوق وشوق داشته باش که حتی از این شوق شب هم با انرژی وامید کارکنی لذت ببری

    سوم اینکه انقدر همه چی رو برای خودت سخت نکن با لذت وتفریح وشادی کار کن که خسته نشی مث استادم که شوخی می‌کرد ومیخندید واز طبیعت وحیوانات اطرافش هم لذت می‌برد وبا آرامش کار رو جلو میبرد وقتی خسته میشد به خودش فشار نمی آورد وبعداز یه استراحت کوتاه برمی‌گشت به کار وشروع دوباره

    چهارم این که ترمز های ذهنیم رو ببینم ورفع اش کنم مث مرغ وخروس ها که بعضیهاشون راحت راه رو پیدا میکردن ولی بعضی هم عجله میکردن وبه درودیوار برخورد میکردن وبه هدفشون نمی‌رسیدند

    منم باید ترمز هام رو پیدا کنم واینقدر تو درو دیوار نباشم وبا تمرکز ذهن وآرامش راه درست روپیدا کنم واینجوری به هدفم میرسم به راحتی وزیبای خدایا شکرت

    پنجم این که عوامل بیرونی نباید مانع کار من بشن واونها رو برطرف کنم واز سر راهم برشون دارم تا بهتر تمرکز کنم مث استاد که دید گنی ها مانع کارش شدن ، اول سرشون داد زد بعد بلندشدن وقدرت نمای کردن

    وششم اینکه ظاهر بین نباشم گاهی یه چیز یا یا فرد ضعیف به نظر میاد ولی همون هم میتونه باقدرت کارتو رو انجام بده ومشگلت روحل کنه مث همون سیم وکابل هیولا که ازچند سیم نازک درست شده بود

    البته اگه بخوام استفاده از ابزار رو هم بگم که همینطور ادامه پیدا میکنه

    پسرم صدام میکنه منتظره ‌که باهاش بازی کنم پس تمومش میکنم

    موفق وشادباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    آرزو رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 826 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    امروز که بیدار شدم احساس کردم دیگه شکل تمرینام برام جذاب نیست و باید برم مرحله بعد و خلاقانه تر برا خودم تمرین طراحی کنم که در توضیحات این فایل هم دیدم به همین اشاره شده ، از خدا میخوام که ایده های جذابی بهم بده تا تمرینای عالی تری بسازم و یه جورایی ذهنمو بیشتر به چالش بکشم در عین لذت بردن .

    من به شخصه وقتی با قانون آشنا شدم تحت تاثیر فیلم راز فکر میکردم یه چیز مخفی و پنهانی که کسی نمیدونه و … ولی هرچی پیش رفت کم کم بعد مدتها تونستم مصداق هاش رو توی رفتار آدما ببینم و مطابقت بدم آخه درسته که الگوها تاثیر دارن ولی یه جاهایی ذهنم جوری رفتار میکرد که انگار برا بقیه آره میشه ولی تو نه فرق داری و تا زمانی که نتونستم در نزدیکان خودم الگوهاش رو پیدا کنم نتونسته بودم کمی ذهنمو قانع کنم ، دیشب که با همسرم درباره کارش حرف میزدیم خیلی اتفاقات واضحی رو میگفت که من در ذهنم با قانون میسنجیدم و میدیدم دقیقا مطابقه هرچند همسرم اصلا اهل این مباحث نیست ولی ناخوداگاه و طبیعی انجام میده یه سری کارا رو و به نظرش هم کاملا طبیعیه ، مثال میارم که پایدارترش کنم در ذهنم ، همسرم رستوران داشت و بنا به دلایلی از مجبور شد بفروشه و به نقطه صفر برسه ، خب حالا از دید سوم شخص این داستان رو ببینم ، یه مدیر رستوران به جایی رسیده که طلبکارا رو رد کرده ولی کلی قسط داره و البته یه زندگی که یکماهه شروع شده و مخارج خودشو داره و به ظاهر هنرش رمزهای خوش طعم شدن کباب و انواع مرینت کردن و مدیریت کردن افراد و … ، بقیه بهش پیشنهاد میدن بره سرآشپز شه ولی یه گاردی داره که نمیزاره مدیر رستوران بره آشپز بشه ، میره هرچی ته حساباش مونده درمیاره تا بره تو یه شغل کااااااملا غیر مرتبط ، کاری که هیچی ازش بلد نیست حتی ب بسم الله رو ولی میگه یاد میگیرم ، دوماه اول لنگ میزنه همه ملامتش میکنن که اخه چرا نمیری یه جا دو ریال بهت بدن خیالت تخت باشه تو ازدواج کردی تو مسئولی تو اجاره خونه داری قسط داری و… ولی ادامه میده بعد سه ماه یکم مهارت پیدا میکنه و به همون میزان درآمد ، یه شب میره خونه و صورتش عین گچ از ترس سفیده به خانومش میگه امشب اولین پروژه ی درست درمون رو باید انجام بدم ، ترسیده ولی میخواد انجامش بده ، شغلش طوریه که پروژه ای که میخوان اگه رأس تایم انجام نشه دیگه پولی پرداخت نمیکنن و تازه بخاطر انجام نشدن باید ضرر و زیان مشتری هم پرداخت بشه ، اولین بار که انجامش داد و دومین و سومین ، هربار اعتماد به نفسش بالاتر رفت هربار قسطای بیشتری پرداخت کرد و بار ذهنیش کمتر شد بعد به جایی هدایت شد که بجای منتظر مشتری بودن با کسی قرارداد بست که دائم باهاش کار کنه ، اینا در عرض 2سال اتفاق افتاد و الان کسایی که 15_16ساله تو اون شغلن به همسرم میگن تو چطوری اینو پیدا کردی که دائم کار کنی؟ یا تو از کی خرید میکنی که دستش برات خوب بوده ؟ الان همسرم انقد بهتر شده که تایم هایی که نمیتونه کار تحویل بده اضافه هاشو میسپاره به کسایی که سابقه دارهای این کارن ، و جسارت و ایمانش برام خیلی قابل تحسینه که خدا اینجوری به ایمان جواب میده (هرچند خودش اینو یه ارزش نمیدونه و فکر میکنه خب همه مردا جسورن دیگه مگه میشه مرد بشینه کاری نکنه! و اینو همه دارن !)

    و یه چیز جالب تر که دربارش حرف میزدیم اینکه میگفت روز اول که میخواستم پروژه استارت بزنم گفتم خدایا من اصلا نمیدونم این چجور کار میکنه خودت یه کاری کن لاقل تا یکی دوسال چیزیش نشه که من گیر کنم چون دست تنهام نه پولی مونده و هم بلد نیستم چیکارش کنم لاقل این مدت کار کنه و جالب اینجاست میگفت عجب قراردادی با خدا بستم دقیقا بعد حدود دوسال تازه یه سری مشکلا توش ایجاد میشه ولی الان هم بلدترم هم لاقل میتونم یه حرکتایی بزنم یا بسپارم به کسی و…

    به قول استاد توی دوره عزت نفس : نگران نباش که کاری رو بلد نیستی این ایمانو داشته باش که یاد میگیری

    تفکر مثبت ، سپاسگزاری ، تجسم و… اینا قسمتی از ماجراست ، جسارت و عمل کردن بخش بزرگتریه ، در این قسمت استاد اقدام کرد به ساخت چیکن تراکتور و هربار با یه ایده بهترش کرد اگه مدتها مینشست تا با یه ایده ی کامل شروع کنه هنوزم نشسته بود …

    حرکت کنم و قدم اولمو با قدم صدم کسی مقایسه نکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    چیکن تراکتور در پرادایس 2

    استاد در حال دویدن هستند و مرغ و خروس ها هم به دنبال ایشان.

    امروز اراده کرده اید که تا مرحله آخر ساخت چیکن تراکتور شروع به کار کنید. ابزارها آماده است و ایده های جدید هم از راه رسیده است.

    چون در حرکت سازه ممکن است اسکلت ان ایراد پیدا کند، قرار شد دو طرف پایین آن را ببندید تا از عرض هم محکم شود و به نظر منطقی می رسد.در فروشگاه لوز وسایل مناسب را نتوانستید پیدا کنید و به فروشگاه دیگری رفتید و طبق پیشنهاد آنها وسیله ای را خریدید که این ایده را قابل اجرا می کرد.

    تراکتور باز هم به کمک آمد و کارها را ساده تر کرد.

    صدای مرغ و خروس ها همیشه و همزمان پس زمینه تصاویر است و تمرکز استاد را کمی تحت تاثیر قرار می دهد. صد رحمت به صدای تراکتور.

    چرخهای چیکن تراکتور در حال نسب شدن است.

    تیری چوبی را در میان تیرهای بالای سازه پیچ می کنید تا بتوانید فنس‌ها را نسب کنید.

    ایده ای جدید برای چرخهای چیکن تراکتور که به جای یک چرخ دو چرخ ببندید و هم محکم‌تر است و هم درست روی زمین قرار می گیرد.

    شب شده است و فنسهای سه طرف را نسب کرده و بدنه هم تمام شد و اکنون نوبت نسب در است.

    صبح شده و هوا عالی و بهاری.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1391 روز

    به نام الله یکتا و هدایتگرم

    استادجانم نمیدونید با چه لذتی این ساخت و ساز شمارو دنبال میکنم من خودمم خیلی ساخت رو دوست دارم..توی هر زمینه ایی کپو همین امر باعث شد که چندین سال در یک شرکت خودرو ساز مشغول باشم که خط تولید و کاموایر داشت و هر قسمت روی این خط کاموایر متصل میشد و مجدد روی ریل قرار میگرفت و نفر بعدی مرحله بعدی رو متصل میکرد…اینو گفتم که بگم خیلی دوس دارم تولید و ساختن هیجان انگیزه برام…همین ابزارا پیچ و مهره ها دریل مته و ……

    چقدر این اتصالات پراز درس هست..خدایا شکرت چقدر زیباست آن زمان که به تضادی برخورد میککنی و در هایت میدونی که هایت الله به کمکت میاد واین عالیه و در نهایت کمک و هدایت الله به یاری شما آمد مثل همیشه به خاطر ایمانی که به این امر دارید..چقدر تحسینتون کردم استاد جان و مریم جان

    یعنی میخواستم پاشم بیام اونجا این گنی هارو حسابی بزنم

    چی میگننن اینقدر صدا دارن آخه نمیزارن صدا به صدا برسه آخه

    استادجانم و مریم جانم بازهم سپاسگزار شما هستم.و عاشقانه منتظر دیدن اون بنایی که میخواید بسازید هستم

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا تحسین میکنم این همه تلاش و لذت بردن از کاراتون رو واقعا بی نظیره خدایاشکرت تحسین میکنم ثروت استاد رو که خیلی راحت ایده هاشون رو اجرایی میکنه خدایاشکرت تحسین میکنم رابطه عالیتون و این همکاری کردنتون و این ذوق و شوق تون رد واقعا تحسین برانگیزه چقد عالی شد واقعا وای خدا چقد این مرغ وجوجه ها باحالن همش پیش استاد میان و عصبانی شدن استاد هم باحاله وای چقد خندیدم خدایاشکرت تحسین میکنم این آزادی مالی و زمانی و مکانی استاد رو واقعا که لذت میبرم از این همه حس و حال خوب واین همه نعمت وثروت وفراوانی چقد این پردایس زیبا بود زیبا تر شد واقعا خدا یا شکرت عالی بود سپاسگزارم از شما دو عزیز در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1038 روز

    بنام نامی الله.

    خدایاشکرتتتتت برای آگاهی

    خدایاشکرتتتتت برای شرایطی که فراهم شده تا این ودیو قشنگو و پر از آگاهی رو ببینم .

    سلام به پرودایس زیبامون ،

    خدایاشکرت برای این هوای تازه و این دریاچه همیشه قشنگ.

    خدای من گنی هارو چقدرربزرگ شدن ،یا روزایی افتادم که تازه سر از تخم درآورده بودن ،جوجه هایی بودن و الان برا خودشون خانم و آقاهایی شدن.

    یاد اون فایلی افتادم که صدای جیک جیکشون از دستگاه جوجه کشی میومد و مریم جون با هزارتاااا ذوق اونارو تو دستاش میگرفتو ،بهشون آب و دونه داد ،براشون مادری کردو الان چقدر بزرگ شدن،خدایاشکرتتتت ،این روند یه شبه نبوده بزرگ شدن ایناام کلی با تکامل بوده.

    تحسینت میکنم استاد عزیزم که برای کوچیک ترین چیزا شکر گزاری میکنی،شکر میکنی که بزرگ شدن مرغو و خروسارو مببینی ،خدای من خروس هامون چقدر قشنگ میخونن و چه فضای عاااالی پرودایس با صدای این پرنده هااااا:)

    استاد تحسینتون میکنم که همیشه در حال انجام یه کار جدید هستین،و اینااا همش درسهههه،درس،اینکه عمل کنیم قدم اولی رو برداریم نگران قدم های بعدی نباشیم،باقیشو خدا الهام میکنه:)

    روند بهبودم تکاملی هست،اینکه ایده هارو تست کنیم و پیش بریم ،

    و بالاخره بین اون ایده هااا،یه درست و از سمت پروردگار میاد .

    خدایاشکرت.

    عاشقتمممم استاد که همیشه از مریم جون تعریف میکنی و تحسین میکنی،چقدر عاااالی که همیشه همراه همین،عاشق همین،و دقیقا یه رابطه سراسر عشق بدون وابستگی دارین.

    چقدر قشنگه خنده هاتون ،تو دل این بهشتتتتت زیبااااا ،اتقدر فرکانستون عالی که همه مرغو جوجه هاااا و گنی هاا دوست دارن کنار شماااا باشن :)

    خدای مهربونم هر لحظه مارو هدایت کن.

    خدایاشکرتتتتتتتتت.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1038 روز

    به نام خدای مهربانم …

    سلااااااام

    سلاااام پر انرژی و پر از عشق به خانواده خوبم من ،خداروشکر برای کانون گرم این خانواده ،سلام به استادِجان و مریم جانم ،،،،مریم جون امروز توی خونه ما ذکر و خیر شما بود،مامان میگه مهساااا چقدر منظم شدی این ارگنایز ارگنایزو از کی یادگرفتی ،منم گفتم مامان یه فرشته ماه هست ،یه کدبانوی گل هست ،یه زن قوی هست که اسمش مریم ،گفتم مامان نمیدوووونی از همه نظر گله گللللل ،همه خونش تمیزه ،منظمه ، موفقهههه ،منم این نظم و تربیت الانمو از اون دارم یادمیگیرم ،مریم جان شما الگو یک زن به تمام عیاری برای من ،،،، همچنین تحسینت میکنم عزیزم برای این رابطه عاشقانه ای که با استاد داری ،چقدر خوبهههه این همراهی توو کنار استاد و باهم بودنتون این پرودایسو زیبا و زیبا تر کرده ،خدایاشکرت برای مریم نازمون،،،،

    و امااا برسم به فایل ،خدای مننننننن استاد انقدر با این فایل خندیدم ،انقدر با حرفای شیرینتون و خنده های ناز مریم جان خندیدم که نگووووو ،اصلا منم اونجاام انگار کنارتونم و همش گفتم عزیززرزززم استادو ببین چقدر ماه و قشنگ و بامزه صحبت میکنه ،استاد عزیزمون توووو همه چیییی فوق العادس ،استاد از بس انرژیت عالی عزیزم که اون پرنده ها و مرغا نمیتونن سمت شما نیان ،اونجاااا پر از انرژی و حال خوبه ،بهشون حق بدین با اون مغز مرغیشون بخوان کنارتون باشن ،،،:)

    استاد عزیزم بهت افتخار میکنم ،تو کاری اگرم سررشته نداری ،ولی میری تو دلش ،میگید من بلد نیستم اماااا اولین قدمو برمیدارم خداست که هدایتم میکنه ،و همیشه ام موفق ترین بودین .

    خدایاشکرت برای این ابزار هاااا و اینجاست که به ارزش ابزار پی میبریم ،بخصوص اون گیره هااا بخدا که کار پنج تا کارگر رو انجام میدن ،شاید کوچیک باشن و نگاهشون کن چقدررررر کارایی دارند ،خدایاشکرت روز به روز کارهااا آسان تر انجام میشه و همیشه استادمون چقدر خوبه که در مدار آسانی هاست .

    خدایاشکرت میخوام صمیمانه سپاسگزاری کنم از اینکه مثل بقیه مردم زندگی نمیکنم در این لحظه خیلی از مردم دارن به ناخواسته ها و نازیبایی ها توجه میکنن در حالی که من در این سایت و در این خانواده حضور دارم و دارم زیبایی هارو تحسین میکنم و مننننننننن خوشبخت ترینم چون در مسیر دریااا حرکت نمیکنم مثل بقیه و من دارم مخالف جریان دریا میرم ،شاید اولش سخت باشههه امااا وقتی رو روال میوفتم…

    میرسم به ساحل امن ،حال خوب ….

    میرسم به عشق ….

    میرسم به هماهنگ کردن روح و ذهنم ….

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    بنام تنها خالق هستی

    سلام خدمت این سریال بهشتی که مریم جان با عشق فیلمبرداری میکند..

    استاد عزیزم هر بار کار کردن روی سریال زندگی در بهشت.شخص من روندم در کارم بهتر میشه! یجوری تسلیم میشم که فقط عمل کنم.

    من از تمام وجودم سپاسگزار ثانیه ها و لحظه های ناب این سریال هستم.خیلی دوستتون دارم.بی نهایت.

    از نکات خوبی که یاد گرفتم از این سریال.

    عملگرایی..

    دقیقا همینه.وقتی که توکل به الله شروع میکنیم به حل اون مسائل دقیقا اون جاهایی که سردرگم هستیم.اون نقطعه عطف خودشو پیدا میکنه! و همین باعث میشه ظرف وجودیمون بزرگتر بشه.

    من دقیقا این مورد تو بیشتر کارام بهش بر میخورم.

    حتی براونی.یه حیوان هست.قبلی که شروع به خوردن کنه.همه جوانب یافتن غذا رو سنجید و قدم برداشت..چون زمستان هست علفهایی که الان به مزاجش بیاد شاد مثل فصل بهار یکم کمتر پیدا بشه..ولی این حیوان خودش قبل از اقدام تمام فکراشو میکنه اینم از قوه درونیش..بعد قدم بر میداره.و خداوند بکمکش میاد.

    همین گنی ها و خروسا..که پرواز کنان بسمت غذاشون هستن..

    امروز اتفاقا برای من روز رحمتی بود.از کتاب رویایی که رویا نیستن فصل سوم.خیلی مناسبتش به این سریال و دیگر قسمتها پیوند داشت.برام!….

    میدونی چرا همون تسلیم شدنمون.همین آمیختن ذهن و روحمون..باورهای قدرتمند کننده..چقدر خوبه ما با کمک این سریال زندگی در بهشتمون بیشتر متوجه این آگاهیها میشیم..

    هر چی جلوتر میرم.بسته به مدارم بیشتر متوجه درونی این اموزه ها میشم.

    چقدر استاد دقیقا عملکرد شما دقیق و طبق برنامه ریزیه. هر روز یه برنامه جدید واسه بهبود زندگیتون قدم بر میداریم.

    دقیقا منم دارم طی همین برنامه پیش میرم.اینم طبق الهاماتی که میشه.

    استاد امروز یه پروژه کاری به تورم خورد.یکی از دوستانم بهم پیشنهاد داد.طبق آموزه های شما.و درک کردن وجود خدادند در هر لحظه از زندگیم.دقیقا مثل این لاستیکی که شما میخاستین بزارین اقدام کردیم بعد الهامات خداوند رسید.

    منم یه نشانه گذاشتم گفتم خدایا من اینکار رو انجام بدم.و دلیلشم میخام.

    من اولش بهش گفتم فکرمو میکنم بهت خبر میدم.چون دقیقا تو همین پروسه یسری تجربه قبل داشتم.و چک و لگدشو خورده بودم!

    و نشانه بهم گفت انجام ندم!…

    و یسری توجیهاتی به ذهنم اومد.

    من کار دوخت دوز سرویس خواب (بصورت سنتی و مدرن)و الان کارای جدید انجام میدم.و این خط ادامه داره..

    متوجه شدم.اصول کار تو این خط وجود نداره!

    چون طبق توضیحات شما.و کارایی که قبلا شراکتی انجام داده بودم.اصلا دیگه برام خوشایند نیست.

    همین فهمیدن قانون و عمل کردن به اون باعث شد من کنترل ذهن کنم.با کمال ارامش بتونم براحتی (نه)بهش بگم.

    بقول شما این آنوزشا شاید روز اول شروع قانون به پول بزرگی نرسید..ولی از خیلی از خطرات و یا خیلی چیزای دیگه محفوظ میمونید..

    استاد عزیزم من بخاطر همین پاشنه.ی آشیل به مدت چند سال چک و لگداشو خوردم.

    و فهمیدم اینکار اصول و قواعد درستی نداره! طبق استانداردهای من.و ایشون!

    و از خداوند خواستم بهم گفت انجامش نده.و بازم هدایتم کرد که از تمامی جنبه ها بشینم بررسی کنم…..و جوابشو گرفتم.ممنونم از خداوندگارم.که هر لحظه باهامه

    و دقیقا الهامات با قدم برداشتن بصورت تکاملی پیش میاد.مثل شما قدم به قدم این سازه هدایت شدین به سازه بزرگتر

    بسیار بهتون تبریک میگم تحسینتون میکنم که این فضای بهشتی که ما رو بیشتر به درنمون روشنتر میکنه.تا با عمق بیشتری افکارمونو بزرگتر کنیم..

    خوشبختی یه انسان همینه.که ذهن و رحمون با هم هماهنگ بشه..

    این جمله زیبای دوست عزیزم که کامنت منتخبی این سریال بود واقعا زیبا بود.

    خدا برای تو شود همانی

    که همان را خداوند میدانی

    بسیار سپاسگزارشما استاد عزیزم هستم.

    یچیزیم بگم کنترل ذهن بسیار کار دشواریه(بخاطر پاشنه های اشیلمون.و ترمزامون)

    همینکه باهاش مقابله مکنیم لذتشم بی نهایته

    این موضوع اشرف مخلوقات بودن خداوند هر روز داره برام بولد میشه.که چقدر ماها هر روز میتونم پیشرفتای جدیدی کنیم..فقط با همین تکنیک قوانین الهی.

    بازم سپاسگزارتونم.به امید یه شب رحمت الهی که به امید خودش ادامه داره .و وارد یه روز رحمت دیگه الله بشیم!

    این روزها و شبها برام شده یه پازل..که هر چی پیش میرم نقش و نگارش زیباتر میشه.مثل یه دار قالی برام میمونه که هر چی بافته میشه.اون نقشه ها زیباتر میشن!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    سلام به شما عزیزان واستاد گرامی وخانم شایسته عزیز خدا را شکر که باز با دیدن این فایل کلی ایده های نو و جذاب یاد گرفتم کلی عشق و محبت و کلی اطلاعات خوبی در مورد مرغها وکنی های چقدر دوست داشتنی این مرغها وکنی های چه لذتی دارد غذا دادن به این نازنین ها فضا پر بود از لحظات روحانی چه ایده خوبی شما عزیزان طراحی کرده‌اید چقدر باذوق و علاقه وبا عشق تمام کنار هم لذت می‌برید و ایده های نو و عالی هم درست می‌کنید تحسین می کنم این همه عشق و علاقه مندی شما به پیشرفت وحرکت

    حرکت در دل هر نا شناخته ای آفرین به شما که اول قدم برمی‌دارید و بعد جواب مسائل در خود

    مسئله پیدا می کنید مثل تنظیم چرخهای چیکن

    چقدر ابزار های جالب و جدیدی برای هر کاری ابزار مخصوصی ساخته شده که کارها راحت تر انجام شود واقعا خدا قوت با این اراده شما عزیزان دراین کار تحسین می کنم این همه نعمت وثروت وزیبا که‌ شما عزیزان در زندگی خودتان خلق کردید

    من لذت می برم از این طبیعت زیبای پردایس که هر کجا نگاه میکنی پر است از فراوانی وعشق و حال خوب خدا را شکر که من هم در این مسیر زیبا و قشنگ قرار دارم واز دیدن این زیبایی ها لذت می‌برم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: