https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/01/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-01-05 07:28:222021-01-09 22:54:09سریال زندگی در بهشت | قسمت 124
166نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
داشتم یه پرونده بود آماده میکردم توی اداره برای کشیک نوروزی پارکهای سطح شهر
یهو یه الهامی اومد که برو تو سایت یه کامنت بزار تا حالت خوبتر بشه
حالم خوب بود اصلاً ناراحت نبودم غصه دار نبودم اتفاقاً خیلی هم حالم خوب بود امیدوار بودم
آخه 10 دقیقه قبلش رفتم بالای پشت بام و به خدا گفتم خداجون عزیز دلم قربونت برم
با خیلی احساس خوب با تشکر با سپاسگزاری ولی یه حالتی بینابین داشتم
گفتم عزیز دلم ماشین من جعبه فرمون هیدرولیک ساینا میخواد و نزدیک 10 تومن هزینشه
پولشو بده دیگه– از کجا و چه جوریش با تو من پولشو میخوام
نجوای شیطان اومد که چون از اول تا حالا پسانداز برای ماشین کنار نذاشتی الانم حق نداری درخواست بکنی که پول بده
بعد من به خدا گفتم این راست میگه این شیطون راست میگه؟؟؟؟؟
توی خدا کی گفتی که فقط تو این حالتها بیا پیش من
فقط تو این وقتها بیا پیش من
تو همیشه گفتی بیا عزیزم حتی اگه بالاترین گناهان رو کردی بیا عزیزم پیش من
حتی اگه بالاترین گرفتاریها رو داری بیا پیش من عزیز من
خوب منم الان اومدم نمیدونم چه جوریش از کجا فقط اینو میدونم – مهدی پسر من تبلت میخواست تبلت رایگان براش درست کردی دوچرخه میخواست دوچرخه رایگانم براش درست کردی–برا خود منم خیلی کارا کردی
من که نگفتم این جعبه فرمون هیدرولیک و رایگان بهم بده یا نمیدونم جور دیگه بده من گفتم من پولشو میخوام که برم یه جعبه فرمون بخرم بدم درستش کنه
میخوای پولشو در بیارم بهش بدم
میخوای رایگان بدی
من نمیدونم از چه طریقی از از چه راهی
چجوریش با توعه
راستی میخواستم ازت تشکر کنم
گفتی – به من گفتی پاشو برو تعمیرگاه جعبه فرمون ماشینت سفت شده نشون بده
من پا شدم رفتم تعمیرگاه و اون حرفاییو که باید میزدی به من از طریق جلوبندی ساز ماشینم به من زدی
جلوبندی ساز دوست قدیمیم بود بهم گفت چی دوست داری بشنوی
گفتم چی بگم
اولین بار بود اینجوری بدون مقدمه میگفت
گفتم آره یه خورده دلسردم نسبت به پروژم – تمام و ادامه ندادم
راستش ترسیدم از فرکانس منفی
تو از زبون علی بهم گفتی
به من گفتی حسام جان تو پروژهتو میخوای راه بندازی یهو که نمیشه برسی به نقطه 100 –قدم به قدم –با لذت –با احساس خوب حرکت میکنی توی پروژه و من قدم به قدم بهت میگم
یاد حرف استاد افتادم
میگفت تا قدمی که به تو گفته شده برنداری قدم بعدی به تو گفته نمیشه
منم یه قدمی داشتم که آقا اول باید
++نقشه راه داشته باشی
++بعد راجع به این موضوعات من متن داشته باشم که این موضوعات مربوط به چیه
++بعد فیلم اون متنها رو با احساس خوب توی یوتیوب بزاری
++بعد قدم بعدی بهت گفته میشه
منم اینو که از جلوبندی سازم شنیدم کوپ کردم یهو — گرخیدم — شوکه شدم ک از کجا میدونه — پیش خودم گفتم ک آره دقیقا همینه —-
ادامه داد که گفت یه مرتبه تو نمیتونی بیای اینجا —چقدر جالب به جلوبندیسازم گفتم من دلسرد شدم نسبت به مسیرم و پروژهای که میخوام راه بندازم
چقدر جالب
مثال زد بهم گفت من نزدیک 35 ساله که تو رو میشناسم اگه امروز
بهم بگی من میخوام بیام شاگرد تو بشم من به تو میگم
++زودتر از همه بیا مغازه اولین نفر و مغازه رو جارو کن
++وسایلو ابزارا رو مرتب سر جاهاش بچین
++هر موقع صدات کردیم آچار دستمون بده
++چایی برامون درست کن و کارای دیگه
بعد تو اون موقع به من میگی که چرا جعبه فرمون دستت نمیدم که باز کنی و ببندی — آخه میشه همچین چیزی—–
هیچ وقت تو روز اول به من نمیگی میزونه فرمون ماشینا رو میزون کردنشو بدم به تو با دستگاه انجام بدی
چون بلدش نیستی
پس دست از این قرتی بازیات وردار
دست از این سوسول بازیات وردار
برو همون قدمایی که خدا بهت گفته و بهت الهام کرده را انجام بده اون کارای اولیه رو انجام بده تا بعدش هدایت بشی
شوکه شدم ک از کجا میدونه —
پیش خودم گفتم ک آره دقیقا همینه —-
این پیغامو الهام خداوند بود
و من خدا جون چقدر ازت ممنونم بابت این که حس منو انقدر خوب کردی راهو نشونم دادی چشممو باز کردی تعهدمو سنجیدی که آیا من حاضرم روزی چند ساعت برای پروژم وقت بزارم یا حاضر نیستم آیا حاظرم براش قربانی کنم از وقتم — از مهمترین سرمایه عمرم حاضرم قربانی کنم
؟؟؟؟؟؟؟
فقط اینو میدونم
فقط اینو میدونم که اصلاً رفتن ب جلوبندی سازی دوستم
این حسی که به من گفتش برو جلوبندیسازی ببین چرا فرمون ماشینت یه ذره سفت شده
این اصلاً جعبه فرمون ماشین بهانهای بود که من پیغام خدا رو بشنوم
دلیلم چیه ؟؟
دلیلمم اینه که به دوستم گفتم که چه کار باید بکنم برای فرمون ماشینم ؟؟؟؟؟؟
گفتش که
میتونی هیچ کاری هم انجام ندی چون یه ذره در حد 10 درصد فرمونت سفتتر شده تو هم که جوونی سختت نیست میتونی با همین کار بکنی میتونی هم بری نووشو بخری 10 میلیون بندازی روش — در هر صورت لاستیکت صاف نمیشه یا آسیبی به جلوبندی ماشینت نمیرسه
اینم دلیل اینکه فرمون ماشین بهانهای بود که من مسیرمو پیدا بکنم
عرض سلام و درود خدمت استاد عزیزم و همچنین سلام میکنک به خانم فیلم بردار عزیز دل استاد عباس منش
استاد جان دوباره بعد از مدتی اومدم که بهتون بگم چقدر داره زندگیم فوق العاده پیش میره و همش مدیون الله مهربان و قوانین بدون تغییر الله بزرگ هستم و همچنین هدایت ها و آموزش های فوق العاده دقیق شما
من بعد از ره اندازی شغلم به مدت 4 سال در یک مغازه اجاره ای بودم و امسال سال چهارم است به لطف خدای بزرگ و با ورود به فرکانس ثروت و کار کردن روی باور هام از بسیاری از همکارانم در این زمینه موفق تر هستم فروش فوق العاده خوب
تمام چک ها بدهی ها بدون لحضه ای دور شدن پرداخت شده بسیار از لحاظ مالی پیشرفت کردم
و مستقل شدم از خانواده حتی من به پدرم پول قرض میدهم و مغازه ام پر از اجناس زیاد شد و مشتری های فوق العاده ثروتمند و درجه 1
استاد به طور معجزه آسا خداوند یک مغازه 3 طبقه به من داد : دستانش را طوری هدایت کرد که با کمترین مبلغ من به یک مغازه 3 طبقه برسم و در مکانی که فوق العاده برای شغل من خوب است.
و دیگر نیازی به اجاره دادن نیست استاد به طور فوق العاده معجزه وار من مغازه ای را خریدم که مبلغ اصلی آن حدود 2.5 میلیارد تومن است ولی من 400 میلیون پول بیشتر ندادم و آن هم در چند قسط و فوق العاده باور نکردنی
واقعا خدا را شکر گذارم که از آنجایی که حتی فکر نمیکنی آنچان به تو عشق و ثروت و نعمت و آرامش و خوشبختی و روابط خوب میده که آنچنان برات باور نکردنی که واقعا به شدت قدرتمند بودن خداوند ایمان میاری
سلام به استاد عزیز و مریم خانم شایسته و دوستان عزیزم …سپاس گزار خدایی ام که منو در این مسیر و در این راه قرار داد و سپاس گزاری خدایی ام که پیوسته منو می گستراند …
رد پای من برای 16 مهر :
چیزی که در این قسمت های فایل های زندگی در بهشت مورد توجه من قرار گرفت کار کردن شما دو عزیز و استقبال از کار کردن بود .
به قولی، باعث ضربه به باورهای بتنی در ذهن من شد. باوری که من را کوچک می کند در ذهنم خراب بشود. در مقابل اتفاقی دز ذهنم پدید بیاید و رشد کند کدخدا می دوند چقدر متو رشد می دهد…
شاید خیلی زمان های پیش ،کار رو با رنج کشیدن مساوی می دونستیم . و این موضوع باعث فرار از کار و حتی باعث یک تضاد جدید می شد . و مرتب ترسیدن از کار باعث عقب انداختن اون ها به یک زمانی دیگر مب شود …
ولی با فایل های شما به این نتیجه می رسم . نه بابا کار می تواند با لذت همراه باشد . با رشد همراهه …
چه زیبا که وقتی هرکاری داری انجام می دهی اینو با خودت مرور کنی خدا می دوند ، این کار چقدر باعث بزرگ شدن من می شود . خدا می دوند ، چقدر این مسائلی که یاد گرفتم، می توانم جاهای دیگر استفاده کنم . مثلا این سازه ای که شما ساختید استاد عزیز !
ساختن این سازه چقدر شما رو از لحاظ مهارتی رشد داد و با قواعد و قوانین آشنا کرد !
و چه لذت می برم از نحوه برخورد شما با تضاد ها ( شاید مهدیه ی چند سال پیش از تضادی ، فاجعه ای می ساخت . و در ذهنم تداعی می شد ، دیگر نمی توانم بیشتر پیش بروم . ولی بسیار متفاوت شدم! ) و چقدر فایل های زندگی در بهشت تاثیر شگرفی داشت …
یک باور مهم هر تضاد به معنای باز کردن یک راه جدید هست . هر مسئله ای راه حلی دارد و خیلی خیلی از تضاد های ما، انسان های دیگر بهش برمی خورند و جواب بهش می دهند و با اون پول ساختن . ثروت ساختن . ما هم می توانیم انجام دهیم !
و یک مسئله ای که مانع از استقبال من از کار می شد ، فکر می کردم ثروتمند بودن و ثروتمند شدن مساوی با کار نکردنه…
در حالی که انسانی که به خودارزشمندی برسد . خود را لایق کشف کردن می ببند. وخلاق هست . و کشف کردن خودمون فقط با کار کردن اتفاق می افتد !
احساس بی ارزشمندی ما باعث فرار از کار می شود …
و احساس غروری که دلیلش کم ارزشمندی ماست . مانع از استقبال ما از کار می شود…
انسان ثروتمند انسان خلاقی هست که دنبال کشف راههای نو هست . و کشف اتفاق های جدید …
این ویژگی من هست و من فوق العاده ماجراجو و دنبال کشف کردنم . ولی این ویژگی گاهی زیر باور نا مناسب پنهون می شود …
به هر حال استاد عزیز : وقتی می بینم توی این طبیعت بکر زیبا یک گوشه ی دنج ، در حالی که بدون نظر و تایید دیگران یلشید، نشستید روی زمین و ساعت ها در گیر درست کردن این سازه هستید . و درباره اش فکر می کنید و فکر می کنید .یک راه جدید کشف می کنید …
و از هر فکری و تضادی استقبال می کنید و به گرمی ازش استقبال می کنید !
من عاشق این ویژگی فوق العاده ام …
و یک باور مهم که دوست دارم با گوشت و خونم آمیخته بشود ؛ کار کردن لذتی هست که منو باید حالا ارضا کند . منو الان بسازد و نه آینده …
و همیشه در کار کردن اون قدر دو دوتا چهار تا می کنیم و بعد اگر فکر کنیم سود کمی در آینده به ما می بخشد . اصلا ولش می کنیم ، : نه این کار منو ثروتمند نمی کند . نه اینکار باعث می شود به چشم نیایم و …
ولی دارم از شما یاد می گیرم نه کار خاص باعث ثروتمندی من نمی شود . خدا هست که باعث ثروتمندی من می شود .ذهن باز من برای اتفاقات و احساسات من ، قلب من را برای اتفاقات باز می کند…
و این فکر وقتی با گوشت و خونت قاطی بشود …
تو، هرکاری رو با عشق انجام می دهی …
از هر تضادی استقبال می کنی …
توی لحظه می مونی …
و می خندی … به کاری که انجام می دهی با لذت نگاه می کنی …
و عجله نداری …. و عرق نمی ریزی ، آه از وجودت نمی کشی، مرتب نمی گی چه کاری بود، چه غلطی کردم که این کار رو انجام دادم .
عشق می کنی انجامش می دی !تضادی به وجود اومد ، می گی: وای قراره یک راه در ذهن و در قلب من باز بشود . و خداوند الهام می کند …
استاد عزیز یک چیزی که در ذهن من همیشه یک کار سخت بوده و من می گریزم ازش ، ارتباط برقرار کردن با انسان های جدید و کمک خواستن ازشون هست …
چیزی که همیشه از خدا می خواهم شرایط شما ست، با اینکه به زبان مسلط نیستید ولی مرتب ارتباط برقرار می کنید و در کشور دیگر چیزهایی دیدید و راههایی کشف کردید . که به قول شما کسانی که نسل ها زندگی می کنند، کشف نکردند . و بعد سپاس گزاری از خود هست …
اولین و بهترین درجه سپاس گزاری به نظر من ، سپاس گزاری و قدرشناسی از خودمون و دنیای خودمونه !
درک کردن جهان وجودی خودمونه و درک خوبی های خودمون هست و تشکر از خودمونه … چیزی که در فایل های شما از شما و مریم خانم مرتب می بینم …
احترام به خودمونه!
نکته ی بعد که باید حتما درباره اش بنویسم و مرورش کنم . این هست که اتفاقات باعث خوشبختی من نمی شود . نگاه من و باور های من مهمه و این ها به اتفاقات معنا می بخشد!
شاید از نگاه دیگری، مرغ و بوی مرغ و سروصدای مرغ بشود ، یک دلیل باعث عدم احساس خوشبختی و غرغر کردن …
ولی عاشق احساس خوب شما هستم و تعامل شما با مرغ ها و گنی ها …
مرتب بهشون می خندید … باهاشون شوخی می کنید . در اوج اینکه دنبال راه حل هستید برای آسانتر شدن ها و هدایت به سوی آسانی ها ولی باعث نمی شود دلیلی بشود برای عدم احساس خوشبختی و نبودن در لحظه حال …
چه لذت بردم استاد اونجایی که به صورت ناخداگاه گفت : خدا رو شکر که داریم بزرگ شدن این موجودات رو می بینیم …
قلبم لرزید و احساس شادی کردم و گفتم واقعا این دلیل کمی برای احساس خوشبختی نیست …
اینکه خداوند بهت فرصت داده تا ببینی و تماشا کنی !
تا ببینی و با تماشای آگاهانه گسترش پیدا کنی !
روح و قلبت بزرگ بشود، دلیل کمی برای عدم احساس خوشبختی نیست…
و در اوج اینکه ما انسانیم و اینکه گاهی بیان کنیم . مثلا سرو صدای گنی ها مثلا می تواند سر ما رو ببرد …
گاهی مثبت اندیشی را دیگه اور دوز می کنیم …
و اون قدر مثبت اندیش می شیم که بدتر منفی اندیشی ازش میبارد…
و استاد عزیز …
عاشق تکامل شما هستم. ولی حالا که دارم فایل های شما رو از نو می بینم یک درس مهم اینکه چاق باشیم . لاغر باشیم باعث ارزشمندی ما نمی شود . باعث احساس پرشدگی ما نمی شود …
این خود ما هستیم که به وجود آورنده احساس خوبیم و این احساسات از مل شروع می شود …
با خودم فکر کردم استاد عباسمنش چاق لاغر تفاوت چندانی ندارد و در ارزشمندند هر دوشون …
و این می تواند در زندگی من هم جریان پیدا کند …
مهدیه عزیزم زندگی کن …
لذت ببر …
به خودی خود و بی دلیل به خند و شاد باش …
تو هم هر لحظه متکامل تر می شی و رشد می کنی …
و به خدای خودت نزدیک تر می شی …
گوهر وجودی خودت رو می شناسی …
ثروتمند می شود …
ولی چیزی که تغییر نمی کند اصل تو هست …
تو در ابتدای مسیر همان قدر خدا رو داری که انتهای مسیر داری … ( گرچه درکت بیشتر می شود )
ولی مقدار ارزشمندی ات برابر خواهد بود …
سپاس از شما و فایل شما که لاعث لحظه ای تفکر در من شد …
راستش استاد اینکار هایی که انجام دادید در حقیقت تخصص من هست. و همش به خودم میگفتم بابا اینجا ایراد داره، فلان جا اگر این کارو بکنه استاد بهتر میشه و غیره.
بعد به خودم اومدم دیدم تمام این کارها را بلدم و هنوز بعضی اوقات شک میکنم به مسیر، در صورتی که میتونم قدم به قدم پیش برم و نتیجه بگیرم.
اولین نکته، استاد اون سقفی که نصب کردید باید سینوسی ها به سمت پایین باشه، واسه همینه که آب میده و الان چادر روش نصب کردید.
دوم اینکه باید همپوشانی داشته باشه که آب نفوذ نکنه.
سوم اینکه سینوسی های کوچک که برای دیواره استفاده کردید هم باید به 90 درجه بچرخند، و قسمت بالایی زیر شیروانی باشه تا آب نفوذ نکنه.
من از بچگی مرغ داشتن را تجربه کردم. ولی مطمئنم چون شما مطالعه بیشتری نسبت به من داشتید تو این موضوع بهتر از من عمل میکنید.
من فقط چندتا سوال دارم. چه غذایی به مرغ ها الان میدید که هم اینقدر تخم میگذارند و هم مدفوع شون بو نمیده؟
خیلی برام خوبه بدونم. چون میخوام توی کارخانه که ان شاءالله چند وقت دیگه راه اندازی میشه یه 30 تایی مرغ داشته باشم.
و احتمالا یه چیکن تراکتور مثل شما براشون درست کنم.
خیلی ممنونم استاد عزیزم.
دلم خیلی براتون تنگ شده. میدونم هیچ ربطی نداره این سوالات به موضوع سایت ولی میتونه یک قسمت جدید برای سریال زندگی در بهشت باشه، که این روزها خواستهی من هست.
ان شاءالله که هدایت میشیم.
عاشقتونم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
️️️️️️️
نمیدونم چی شد یهو
داشتم یه پرونده بود آماده میکردم توی اداره برای کشیک نوروزی پارکهای سطح شهر
یهو یه الهامی اومد که برو تو سایت یه کامنت بزار تا حالت خوبتر بشه
حالم خوب بود اصلاً ناراحت نبودم غصه دار نبودم اتفاقاً خیلی هم حالم خوب بود امیدوار بودم
آخه 10 دقیقه قبلش رفتم بالای پشت بام و به خدا گفتم خداجون عزیز دلم قربونت برم
با خیلی احساس خوب با تشکر با سپاسگزاری ولی یه حالتی بینابین داشتم
گفتم عزیز دلم ماشین من جعبه فرمون هیدرولیک ساینا میخواد و نزدیک 10 تومن هزینشه
پولشو بده دیگه– از کجا و چه جوریش با تو من پولشو میخوام
نجوای شیطان اومد که چون از اول تا حالا پسانداز برای ماشین کنار نذاشتی الانم حق نداری درخواست بکنی که پول بده
بعد من به خدا گفتم این راست میگه این شیطون راست میگه؟؟؟؟؟
توی خدا کی گفتی که فقط تو این حالتها بیا پیش من
فقط تو این وقتها بیا پیش من
تو همیشه گفتی بیا عزیزم حتی اگه بالاترین گناهان رو کردی بیا عزیزم پیش من
حتی اگه بالاترین گرفتاریها رو داری بیا پیش من عزیز من
خوب منم الان اومدم نمیدونم چه جوریش از کجا فقط اینو میدونم – مهدی پسر من تبلت میخواست تبلت رایگان براش درست کردی دوچرخه میخواست دوچرخه رایگانم براش درست کردی–برا خود منم خیلی کارا کردی
من که نگفتم این جعبه فرمون هیدرولیک و رایگان بهم بده یا نمیدونم جور دیگه بده من گفتم من پولشو میخوام که برم یه جعبه فرمون بخرم بدم درستش کنه
میخوای پولشو در بیارم بهش بدم
میخوای رایگان بدی
من نمیدونم از چه طریقی از از چه راهی
چجوریش با توعه
راستی میخواستم ازت تشکر کنم
گفتی – به من گفتی پاشو برو تعمیرگاه جعبه فرمون ماشینت سفت شده نشون بده
من پا شدم رفتم تعمیرگاه و اون حرفاییو که باید میزدی به من از طریق جلوبندی ساز ماشینم به من زدی
جلوبندی ساز دوست قدیمیم بود بهم گفت چی دوست داری بشنوی
گفتم چی بگم
اولین بار بود اینجوری بدون مقدمه میگفت
گفتم آره یه خورده دلسردم نسبت به پروژم – تمام و ادامه ندادم
راستش ترسیدم از فرکانس منفی
تو از زبون علی بهم گفتی
به من گفتی حسام جان تو پروژهتو میخوای راه بندازی یهو که نمیشه برسی به نقطه 100 –قدم به قدم –با لذت –با احساس خوب حرکت میکنی توی پروژه و من قدم به قدم بهت میگم
یاد حرف استاد افتادم
میگفت تا قدمی که به تو گفته شده برنداری قدم بعدی به تو گفته نمیشه
منم یه قدمی داشتم که آقا اول باید
++نقشه راه داشته باشی
++بعد راجع به این موضوعات من متن داشته باشم که این موضوعات مربوط به چیه
++بعد فیلم اون متنها رو با احساس خوب توی یوتیوب بزاری
++بعد قدم بعدی بهت گفته میشه
منم اینو که از جلوبندی سازم شنیدم کوپ کردم یهو — گرخیدم — شوکه شدم ک از کجا میدونه — پیش خودم گفتم ک آره دقیقا همینه —-
ادامه داد که گفت یه مرتبه تو نمیتونی بیای اینجا —چقدر جالب به جلوبندیسازم گفتم من دلسرد شدم نسبت به مسیرم و پروژهای که میخوام راه بندازم
چقدر جالب
مثال زد بهم گفت من نزدیک 35 ساله که تو رو میشناسم اگه امروز
بهم بگی من میخوام بیام شاگرد تو بشم من به تو میگم
++زودتر از همه بیا مغازه اولین نفر و مغازه رو جارو کن
++وسایلو ابزارا رو مرتب سر جاهاش بچین
++هر موقع صدات کردیم آچار دستمون بده
++چایی برامون درست کن و کارای دیگه
بعد تو اون موقع به من میگی که چرا جعبه فرمون دستت نمیدم که باز کنی و ببندی — آخه میشه همچین چیزی—–
هیچ وقت تو روز اول به من نمیگی میزونه فرمون ماشینا رو میزون کردنشو بدم به تو با دستگاه انجام بدی
چون بلدش نیستی
پس دست از این قرتی بازیات وردار
دست از این سوسول بازیات وردار
برو همون قدمایی که خدا بهت گفته و بهت الهام کرده را انجام بده اون کارای اولیه رو انجام بده تا بعدش هدایت بشی
شوکه شدم ک از کجا میدونه —
پیش خودم گفتم ک آره دقیقا همینه —-
این پیغامو الهام خداوند بود
و من خدا جون چقدر ازت ممنونم بابت این که حس منو انقدر خوب کردی راهو نشونم دادی چشممو باز کردی تعهدمو سنجیدی که آیا من حاضرم روزی چند ساعت برای پروژم وقت بزارم یا حاضر نیستم آیا حاظرم براش قربانی کنم از وقتم — از مهمترین سرمایه عمرم حاضرم قربانی کنم
؟؟؟؟؟؟؟
فقط اینو میدونم
فقط اینو میدونم که اصلاً رفتن ب جلوبندی سازی دوستم
این حسی که به من گفتش برو جلوبندیسازی ببین چرا فرمون ماشینت یه ذره سفت شده
این اصلاً جعبه فرمون ماشین بهانهای بود که من پیغام خدا رو بشنوم
دلیلم چیه ؟؟
دلیلمم اینه که به دوستم گفتم که چه کار باید بکنم برای فرمون ماشینم ؟؟؟؟؟؟
گفتش که
میتونی هیچ کاری هم انجام ندی چون یه ذره در حد 10 درصد فرمونت سفتتر شده تو هم که جوونی سختت نیست میتونی با همین کار بکنی میتونی هم بری نووشو بخری 10 میلیون بندازی روش — در هر صورت لاستیکت صاف نمیشه یا آسیبی به جلوبندی ماشینت نمیرسه
اینم دلیل اینکه فرمون ماشین بهانهای بود که من مسیرمو پیدا بکنم
خداجون عاشقتم
مرسی
عاشقتم
ووووووووووووووو
خدایا هر آنچه که در زندگیم دارم از آن توست
خدایا شکرت که خانه ام را با آرامش و عشق پر کردی…
خدایا شکرت که سلامتی عزیزانم را حفظ کردی و از آنها مراقبت میکنی
خدایا شکرت که ذهنم را برای دریافت ایده های نو خلاق باز کردی
خدایا شکرت که مسیرهای جدیدی از ثروت و برکت را به رویم گشودی
خدایا شکرت که لبریز از نور و آگاهی و عشق هستم
خدایا شکرت که همیشه در کنارم هستی و در هر لحظه از زندگی راهنمایی ام میکنی
خدایا شکرت که با هر نفسی فرصتی برای رشد و یادگیری میدهی و دلگرمم میکنی
خدایا شکرت که سختی ها و خوشی ها با منی و هر چالش را به هر فرصتی برای بهتر شدن تبدیل میکنی
خدایا شکرت که حتی در لحظات تاریک هم نور امیدت را برایم روشن نگه میداری
خدایا شکرت برای هر لبخندی که از ته دل میزنم و هر لحظه ای که به خاطر تو شاد هستم
به نام خداوند یکتا
سلام و به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
خدایا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی.
ببین مرغ و خروس ها رو چطور میرن دنبال استاد
خدایا شکرت چقدر تصویر زیبایی
برونی رو ببین ،جناب همیشه مظلوم و آروم
سازه زیبامون هم در حال اتمام هست و بسیار خفن
ابزار مفید هم که واقعاً عالیه ،،چقدر کارای داره
چقدر کار رو راحت میکنه ،،خدایا شکرت
تراکتور هیولا مون هم که واقعاً کار را اندازه و اصل کار رو انجام میده ،،بسیار قدرتمند و حرفه ای
مرغ و خروس ها هم همیشه در صحنه حضور دارن و کلی هم سر و صدا میکنن ،،،اینا دیگه حالیشون نیست
فقط خرابکاری و سر و صدا بلدن ،،البته تخم هم میذارن
ویه صفای به بهشت میدن ،،خدایا شکرت
استاد بلبرینگ رو نصب کردی ولاستیک رو نصب کردی
جناب خروس هم تأیید کرد
استاد خیلی ایده خوبی اجراء کردی جفت لاستیک انداختی عالی شد،،
مرحله به مرحله ،،پیش رفتین و داره عالی میشه
خیلی خوب و عالی از کار در اومد
استاد خیلی لذت بخشه وقتی اینطور مرغ و خروس ها دور و برت میان و بالا و پایین میپرن
منم خیلی دوست دارم این صفحه رو
خدایا سپاسگزارم ازت ،،خدایا شکرت
استاد سازه جدید هم که در حال اجرا هست
به امید خدای مهربان ،،در روز های آینده
شاد و تندرست باشید
به نام الله مهربان بخشنده و هدایتگر
عرض سلام و درود خدمت استاد عزیزم و همچنین سلام میکنک به خانم فیلم بردار عزیز دل استاد عباس منش
استاد جان دوباره بعد از مدتی اومدم که بهتون بگم چقدر داره زندگیم فوق العاده پیش میره و همش مدیون الله مهربان و قوانین بدون تغییر الله بزرگ هستم و همچنین هدایت ها و آموزش های فوق العاده دقیق شما
من بعد از ره اندازی شغلم به مدت 4 سال در یک مغازه اجاره ای بودم و امسال سال چهارم است به لطف خدای بزرگ و با ورود به فرکانس ثروت و کار کردن روی باور هام از بسیاری از همکارانم در این زمینه موفق تر هستم فروش فوق العاده خوب
تمام چک ها بدهی ها بدون لحضه ای دور شدن پرداخت شده بسیار از لحاظ مالی پیشرفت کردم
و مستقل شدم از خانواده حتی من به پدرم پول قرض میدهم و مغازه ام پر از اجناس زیاد شد و مشتری های فوق العاده ثروتمند و درجه 1
استاد به طور معجزه آسا خداوند یک مغازه 3 طبقه به من داد : دستانش را طوری هدایت کرد که با کمترین مبلغ من به یک مغازه 3 طبقه برسم و در مکانی که فوق العاده برای شغل من خوب است.
و دیگر نیازی به اجاره دادن نیست استاد به طور فوق العاده معجزه وار من مغازه ای را خریدم که مبلغ اصلی آن حدود 2.5 میلیارد تومن است ولی من 400 میلیون پول بیشتر ندادم و آن هم در چند قسط و فوق العاده باور نکردنی
واقعا خدا را شکر گذارم که از آنجایی که حتی فکر نمیکنی آنچان به تو عشق و ثروت و نعمت و آرامش و خوشبختی و روابط خوب میده که آنچنان برات باور نکردنی که واقعا به شدت قدرتمند بودن خداوند ایمان میاری
و خدایی که بشدت کافی است
سلام
براتون خوشحالم بابت نتایجی که گرفتین و امیدوارم روز به روز موفقتر بشین
و من که روزهای اول شروع کارم هست البته هنوز مشتری ندارم
سعی میکنم نجواهای ذهنمو خاموش کنم و ناراحت نباشم و حسمو خوب کنم و نگم از کجا و چطوری!ایناشو نمیدونم خدا میدونه توکل کردم به خودش
انشاالله
موفق بشم
در ضمن عکس پروفایلتون توجه امو جلب کرد
درپناه الله یکتا باشید
سلام درود بر شما
استاد عباس منش یه جمله ای دارن که میگن که تو توکل کن به خدا و بدون که خدا وظیفه جواب توکل کردن تو رو بده
خدا خیلی عشقه خیلی زیاد وقتی که بهش توکل میکنی و تسلیم میشی در مقابلش اینقدر قشنگ میچینه برات که اصلا به فکرت نمیرسه
اصلا آیه قرآن داریم که میگه از جایی به شما روزی میرسانیم که حتی فکرش رو هم نمیکنید
در واقع ما به پدرمون داداشمون فامیلمون بزرگ محلمون بیشتر اعتماد داریم تا خدا
آیا قرآن میگه که وقتی ما بخواهیم یکسو ببریم بالا کیو که بتونه جلو ما رو بگیره
یعنی چی یعنی تو وقتی باورات درسته و تو مسیر رشد قرار داری و توکل میکنی و تسلیم هستی کسی نمیتونه جلوتو بگیره تو محکومی به موفق شدم ولاغیر
ولی به اندازه ای تغییر میکنی که باورات عوض بشن
و این مسیر یه مسیر تکاملیه و باید آروم آروم طی بشه در واقع بستگی به میزانی که روی خودتون کار میکنید
من اینقدر نتایج زیادی گرفتم که حد نداره فقط این جا تا این حد تونستم بگم
انشالله که موفق و پیروز و سر بلند و سعادتمند و ثروتمند باشید
و عکس پروفایل یعنی خدا بزرگتر است از سختی ها و آسانی های شما
سلام به شما
ممنونم بابت پاسخ زیباتون
ناخودآگاه اشکم در اومد
هر بار با خودم تکرار میکنم حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
هر روز به سایت سر میزنم و چندین ساعت کار میکنم روی خودم
انشاالله بتونم باورهای قدرتمندکننده بسازم و توکلم و ایمانمو قویتر کنم
ممنون از شما بابت دل پاک و انرژی مثبتتون
هزاران بار برگرده به زندگیتون
درپناه خدا
سلام به برادر توحیدی عزیزم
خیلی اتفاقی هدایت شدم به خوندن کامنتت و چقدر لذت بردم واز ذوق نوشته وموفقیتهای شما من اشکم دراومد و واقعا از تمام وجودم تحصینتون میکنم…
یعنی دقیقا صبح که باعشقم داشتم در مورد مغازه وفروش …. واینکه باید استمرار داشته باشیم و کنترل ذهن کنیم قطعا جواب میده ..اومدم سایت به کامنت شماااا..
خدااا با کامنت شما به من پیام داد که قطعا برای شماهم شدنیه به شرط ایمان وکار کردن مستمر روی باورهام.
بازم تحسینتون میکنم وبهتون تبریک میگم .خیلی خیلی خوشحال شدم.
الهی هرروزتون پر باشه از معجزه های خداااااا
سلام به استاد عزیز و مریم خانم شایسته و دوستان عزیزم …سپاس گزار خدایی ام که منو در این مسیر و در این راه قرار داد و سپاس گزاری خدایی ام که پیوسته منو می گستراند …
رد پای من برای 16 مهر :
چیزی که در این قسمت های فایل های زندگی در بهشت مورد توجه من قرار گرفت کار کردن شما دو عزیز و استقبال از کار کردن بود .
به قولی، باعث ضربه به باورهای بتنی در ذهن من شد. باوری که من را کوچک می کند در ذهنم خراب بشود. در مقابل اتفاقی دز ذهنم پدید بیاید و رشد کند کدخدا می دوند چقدر متو رشد می دهد…
شاید خیلی زمان های پیش ،کار رو با رنج کشیدن مساوی می دونستیم . و این موضوع باعث فرار از کار و حتی باعث یک تضاد جدید می شد . و مرتب ترسیدن از کار باعث عقب انداختن اون ها به یک زمانی دیگر مب شود …
ولی با فایل های شما به این نتیجه می رسم . نه بابا کار می تواند با لذت همراه باشد . با رشد همراهه …
چه زیبا که وقتی هرکاری داری انجام می دهی اینو با خودت مرور کنی خدا می دوند ، این کار چقدر باعث بزرگ شدن من می شود . خدا می دوند ، چقدر این مسائلی که یاد گرفتم، می توانم جاهای دیگر استفاده کنم . مثلا این سازه ای که شما ساختید استاد عزیز !
ساختن این سازه چقدر شما رو از لحاظ مهارتی رشد داد و با قواعد و قوانین آشنا کرد !
و چه لذت می برم از نحوه برخورد شما با تضاد ها ( شاید مهدیه ی چند سال پیش از تضادی ، فاجعه ای می ساخت . و در ذهنم تداعی می شد ، دیگر نمی توانم بیشتر پیش بروم . ولی بسیار متفاوت شدم! ) و چقدر فایل های زندگی در بهشت تاثیر شگرفی داشت …
یک باور مهم هر تضاد به معنای باز کردن یک راه جدید هست . هر مسئله ای راه حلی دارد و خیلی خیلی از تضاد های ما، انسان های دیگر بهش برمی خورند و جواب بهش می دهند و با اون پول ساختن . ثروت ساختن . ما هم می توانیم انجام دهیم !
و یک مسئله ای که مانع از استقبال من از کار می شد ، فکر می کردم ثروتمند بودن و ثروتمند شدن مساوی با کار نکردنه…
در حالی که انسانی که به خودارزشمندی برسد . خود را لایق کشف کردن می ببند. وخلاق هست . و کشف کردن خودمون فقط با کار کردن اتفاق می افتد !
احساس بی ارزشمندی ما باعث فرار از کار می شود …
و احساس غروری که دلیلش کم ارزشمندی ماست . مانع از استقبال ما از کار می شود…
انسان ثروتمند انسان خلاقی هست که دنبال کشف راههای نو هست . و کشف اتفاق های جدید …
این ویژگی من هست و من فوق العاده ماجراجو و دنبال کشف کردنم . ولی این ویژگی گاهی زیر باور نا مناسب پنهون می شود …
به هر حال استاد عزیز : وقتی می بینم توی این طبیعت بکر زیبا یک گوشه ی دنج ، در حالی که بدون نظر و تایید دیگران یلشید، نشستید روی زمین و ساعت ها در گیر درست کردن این سازه هستید . و درباره اش فکر می کنید و فکر می کنید .یک راه جدید کشف می کنید …
و از هر فکری و تضادی استقبال می کنید و به گرمی ازش استقبال می کنید !
من عاشق این ویژگی فوق العاده ام …
و یک باور مهم که دوست دارم با گوشت و خونم آمیخته بشود ؛ کار کردن لذتی هست که منو باید حالا ارضا کند . منو الان بسازد و نه آینده …
و همیشه در کار کردن اون قدر دو دوتا چهار تا می کنیم و بعد اگر فکر کنیم سود کمی در آینده به ما می بخشد . اصلا ولش می کنیم ، : نه این کار منو ثروتمند نمی کند . نه اینکار باعث می شود به چشم نیایم و …
ولی دارم از شما یاد می گیرم نه کار خاص باعث ثروتمندی من نمی شود . خدا هست که باعث ثروتمندی من می شود .ذهن باز من برای اتفاقات و احساسات من ، قلب من را برای اتفاقات باز می کند…
و این فکر وقتی با گوشت و خونت قاطی بشود …
تو، هرکاری رو با عشق انجام می دهی …
از هر تضادی استقبال می کنی …
توی لحظه می مونی …
و می خندی … به کاری که انجام می دهی با لذت نگاه می کنی …
و عجله نداری …. و عرق نمی ریزی ، آه از وجودت نمی کشی، مرتب نمی گی چه کاری بود، چه غلطی کردم که این کار رو انجام دادم .
عشق می کنی انجامش می دی !تضادی به وجود اومد ، می گی: وای قراره یک راه در ذهن و در قلب من باز بشود . و خداوند الهام می کند …
استاد عزیز یک چیزی که در ذهن من همیشه یک کار سخت بوده و من می گریزم ازش ، ارتباط برقرار کردن با انسان های جدید و کمک خواستن ازشون هست …
چیزی که همیشه از خدا می خواهم شرایط شما ست، با اینکه به زبان مسلط نیستید ولی مرتب ارتباط برقرار می کنید و در کشور دیگر چیزهایی دیدید و راههایی کشف کردید . که به قول شما کسانی که نسل ها زندگی می کنند، کشف نکردند . و بعد سپاس گزاری از خود هست …
اولین و بهترین درجه سپاس گزاری به نظر من ، سپاس گزاری و قدرشناسی از خودمون و دنیای خودمونه !
درک کردن جهان وجودی خودمونه و درک خوبی های خودمون هست و تشکر از خودمونه … چیزی که در فایل های شما از شما و مریم خانم مرتب می بینم …
احترام به خودمونه!
نکته ی بعد که باید حتما درباره اش بنویسم و مرورش کنم . این هست که اتفاقات باعث خوشبختی من نمی شود . نگاه من و باور های من مهمه و این ها به اتفاقات معنا می بخشد!
شاید از نگاه دیگری، مرغ و بوی مرغ و سروصدای مرغ بشود ، یک دلیل باعث عدم احساس خوشبختی و غرغر کردن …
ولی عاشق احساس خوب شما هستم و تعامل شما با مرغ ها و گنی ها …
مرتب بهشون می خندید … باهاشون شوخی می کنید . در اوج اینکه دنبال راه حل هستید برای آسانتر شدن ها و هدایت به سوی آسانی ها ولی باعث نمی شود دلیلی بشود برای عدم احساس خوشبختی و نبودن در لحظه حال …
چه لذت بردم استاد اونجایی که به صورت ناخداگاه گفت : خدا رو شکر که داریم بزرگ شدن این موجودات رو می بینیم …
قلبم لرزید و احساس شادی کردم و گفتم واقعا این دلیل کمی برای احساس خوشبختی نیست …
اینکه خداوند بهت فرصت داده تا ببینی و تماشا کنی !
تا ببینی و با تماشای آگاهانه گسترش پیدا کنی !
روح و قلبت بزرگ بشود، دلیل کمی برای عدم احساس خوشبختی نیست…
و در اوج اینکه ما انسانیم و اینکه گاهی بیان کنیم . مثلا سرو صدای گنی ها مثلا می تواند سر ما رو ببرد …
گاهی مثبت اندیشی را دیگه اور دوز می کنیم …
و اون قدر مثبت اندیش می شیم که بدتر منفی اندیشی ازش میبارد…
و استاد عزیز …
عاشق تکامل شما هستم. ولی حالا که دارم فایل های شما رو از نو می بینم یک درس مهم اینکه چاق باشیم . لاغر باشیم باعث ارزشمندی ما نمی شود . باعث احساس پرشدگی ما نمی شود …
این خود ما هستیم که به وجود آورنده احساس خوبیم و این احساسات از مل شروع می شود …
با خودم فکر کردم استاد عباسمنش چاق لاغر تفاوت چندانی ندارد و در ارزشمندند هر دوشون …
و این می تواند در زندگی من هم جریان پیدا کند …
مهدیه عزیزم زندگی کن …
لذت ببر …
به خودی خود و بی دلیل به خند و شاد باش …
تو هم هر لحظه متکامل تر می شی و رشد می کنی …
و به خدای خودت نزدیک تر می شی …
گوهر وجودی خودت رو می شناسی …
ثروتمند می شود …
ولی چیزی که تغییر نمی کند اصل تو هست …
تو در ابتدای مسیر همان قدر خدا رو داری که انتهای مسیر داری … ( گرچه درکت بیشتر می شود )
ولی مقدار ارزشمندی ات برابر خواهد بود …
سپاس از شما و فایل شما که لاعث لحظه ای تفکر در من شد …
سلام استاد عزیزم.
به لطف الله یکتا من امروز هدایت شدم به این فایل.
راستش استاد اینکار هایی که انجام دادید در حقیقت تخصص من هست. و همش به خودم میگفتم بابا اینجا ایراد داره، فلان جا اگر این کارو بکنه استاد بهتر میشه و غیره.
بعد به خودم اومدم دیدم تمام این کارها را بلدم و هنوز بعضی اوقات شک میکنم به مسیر، در صورتی که میتونم قدم به قدم پیش برم و نتیجه بگیرم.
اولین نکته، استاد اون سقفی که نصب کردید باید سینوسی ها به سمت پایین باشه، واسه همینه که آب میده و الان چادر روش نصب کردید.
دوم اینکه باید همپوشانی داشته باشه که آب نفوذ نکنه.
سوم اینکه سینوسی های کوچک که برای دیواره استفاده کردید هم باید به 90 درجه بچرخند، و قسمت بالایی زیر شیروانی باشه تا آب نفوذ نکنه.
من از بچگی مرغ داشتن را تجربه کردم. ولی مطمئنم چون شما مطالعه بیشتری نسبت به من داشتید تو این موضوع بهتر از من عمل میکنید.
من فقط چندتا سوال دارم. چه غذایی به مرغ ها الان میدید که هم اینقدر تخم میگذارند و هم مدفوع شون بو نمیده؟
خیلی برام خوبه بدونم. چون میخوام توی کارخانه که ان شاءالله چند وقت دیگه راه اندازی میشه یه 30 تایی مرغ داشته باشم.
و احتمالا یه چیکن تراکتور مثل شما براشون درست کنم.
خیلی ممنونم استاد عزیزم.
دلم خیلی براتون تنگ شده. میدونم هیچ ربطی نداره این سوالات به موضوع سایت ولی میتونه یک قسمت جدید برای سریال زندگی در بهشت باشه، که این روزها خواستهی من هست.
ان شاءالله که هدایت میشیم.
عاشقتونم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.