https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/01/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-01-05 07:28:222021-01-09 22:54:09سریال زندگی در بهشت | قسمت 124
166نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خالق یکتا و معبود بی همتای من خداوند رزاق و بخشنده
سلام به استاد عزیزم
سلام بر خانم شایسته مهربونم
سلام بر دوستان عزیز این سایت توحیدی و ارزشمند
استاد از شما ممنونم که این چنین ایده هاتون را عملی می کنین و با اجرا کردنشون هدایت میشین و با طی کردن قدم های متوالی به خواستتون می رسین و به ما هم یاد میدید که اینگونه برای رسیدن به خواسته هامون قدم برداریم و جدی بگیریمشون
دو روز بود مهمون داشتم و خیلی فرصت نداشتم که کامنت بخونم، فایل گوش بدم، سریال ببینم
انگار که یه چیزی کم داشتم چقدر این دنبال کردن فایلها و خوندن کامنت ها من عوض کرده به طوری که خودم اصلا متوجه نیستم و اینو با اومدن مهمونم فهمیدم
منو این دوستم چند سال پیش خیلی با هم خوب بودیم البته با هم همسایه بودیم و بعد از چند سال که اونهاخونشون را فروختن ما از هم جدا شدیم .
ولی همچنان با هم در ارتباط هستیم البته به صورت تلفنی اونم کم
وقتی که ایشون اومد خونمون حرفهایی که می زد منو یاد اون موقع می انداخت با خودم میگفتم واقعا من این مدلی بودم اصلا باورم نمیشه خودش هم گفت که خیلی تغییر کردم
استاد به حدی که فقط دوست داشت من براش حرف بزنم و خیلی دوست داشت بیشتر با هم باشیم سر یه سری مسایلی گیر داشت که برای من اصلا اون مسایل به حساب نمیومدن با خودم میگفتم این کار که خیلی راحته چرا تو این زمینه مشکل داره بعد با خودم گفتم زینت تو هم اول اینجوری بودی یادت نیست سر چه چیزهای الکی خودتو اذیت میگردی و الان ببین چقدر قوی شدی و راحت مسایلت را حل می کنی بدون اینکه از کسی کمک بگیری
استاد من متوجه خلی چیزها شدم تغییرات بسیار بزرگ که هزاران برابر از اون خواسته هایی که الان دارم بار ارزش ترند ولی این نجواهای شیطانی نمیذاشت من اونها را ببینم
خدا را شکر که این دوستم اومد خونمون و من این تغییرات را به وضوح دیدم و کلی شاد شدم یعنی به حدی تغییر کرده بودم که همسر ایشون فهمیده بود و سر یه چیزهایی که همسرشون مشکل داشت به من گفت باهاش صحبت کنم و بهش یاد بدم
هر چقدر من از شما تشکر کنم بازم نیمتونم حق مطلب را ادا کنم
استا بی نهایت بی نهایت از شما و خانم شایسته عزیز تشکر می کنم که کمک کردین بهم تا اینقدر تغییر کنم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
خالا بریم سر این قسمت از سریال بی نظیرمون
چقدر من این ابزارهای شما را تحسین می کنم همشون تر و تمیز و کاربردی و چقدر باعث شدن که شما و خانم شایسته عزیز براحتی کارهاتون را باهاشون با لذت انجام بدین
عجب چیکن شاه هیولایی درست کردین استاد ماشاالله به شما م ماشالله یه خانم شایسته که همیشه پایه هستن و شما را همراهی می کنند احسنت بر هر دو نفر شما
ای جانم گنی های پر سر و صدا با انرژی که با دعواهای استاد هم همچنان به کارشون ادامه میدن اینجاست که باید ازشون الگو برداری کنیم که تحت هر شرایطی به مسیری که ایمان داریم درسته ادامه بدیم و با تضاد هایی که پیش میاد درجا نزنیم
ای جانم جوجه خروسهامون هم مرد شدن و دارن با آواز خوندنشون به هم اعلام می کنن که آره ما دیگه بزرگ شدیم و استاد جان که همیشه شکرگزار نعمتهایت هستی حتی برای آوازخوندن جوجه خروسهات یه این میگن بنده شاکر خداوند
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
وای باز استاد چه ایده خفن دیگه ای داری هی آدم هر قسمت از سریال را میبینه مشتاق تر میشه برای دیدن قسمت بعدی سریال
من هم چون واقعا می خوام واقعا یاد بگیرم دلم نمیاد بدون اینکه کامنت بزارم یا چند کامنت بخونم برم قسمت بعدی جلوی این کنجکاوی مقدسم را میگیرم و روزانه دیدن یه قسمت از سریال را به خودم جایزه میدهم تا حیابی یاد بگیرم نه اینکه تند تند ببینم و برم جلو
خدایا شکرت که بودن در این سایت و دیدن این سریال را روزیم کردی
عجب غذای خوش مزه و عالی برای ذهنم هست
از این قسمت یاد گرفتم که برای انجام دادن کاری منتظر نباشم که همه راه حل ها را تو آستینم داشته باشم با اولین ایده ای که به ذهنم میاد شروع کنم و بعد قدم به قدم هدایت بشم و اگر هم در دل کار به تضادی برخورد کردم درجا نزنم و ادامه بدم این درجا زدن استاد پاشنه آشیلم هست تو هر کاری انجام میدم که یه جاش درست پیش نمیرفت خیلی سریع ناامید می شدم و دیگه ادامه نمیدادم ولی الان یاد گرفتم که صبور باشم و با این باور که خداوند همه راه حلها را میدونه و من اگر در آرامش باشم به من الهام میکنه ادامه بدم و توسط خداود هدایت میشم
همین یه درس خیلی خیلی برام ارزشمند هست کما اینکه من خیلی بیشتر از اینها دریافتی دارم از این سریال
بازم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
یه وقتهایی استاد یه دفعه یه حس های قشنگ و عجیبی بهم نسبت به خداوند و زندگی بهم دست میده یه کم با این حس غریبه هستم نمیدونم یه حس آرامش هست امید هست سکوت هست نمیدونم چیه ولی هر چی که هست حس قشنگیه و خیلی برام لذت بخش هست مطمئن هستم که ادامه بدم بیشتر میشه و من بهتر درکش می کنم در هر صورت خیلی دوسش دارم .
استاد عاشقتم دوستت دارم بی نهایت
خانم شایسته من عاشق شما هم هستم و دوستتون دارم بی نهایت
بچه گل سایت همتون را دوست دارم
برای هممون آرزوی تندرستی دلی شاد و ثروت فراوان اعتماد به نفس بالا و خوش بختی و سعادتمندی در دنیا و آخرت دارم
شاد باشیم و دلی را شاد کنیم
خدایا ازت بی نهای سپاسگزارم
تا ابد سپاسگزارم خالق یکتا و معبود بی همتای من دوستت دارم خدای بی نهایت دوست داشتنی و ستودنی من عاشقتم خدا که اینقدر مهربون هستی عزیز دلم جان جانانم من قربونت برم که این قدر با من مهربون و منو همین جور که هستم دوست داری و اصلا قضاوتم نیمکنی و همیشه دنبال این هستی که منو به مسیرهای بهتر و راحتتر هدایت کنی تا با لذت به خواسته هام برسم و از زندگی کردن در این دنیای قشنگ لذت ببرم و جوری زندگی کنم که هم در این دنیا با عزت و سربلند باشم و هم در آخرت
خدای خودت پشت و پناه من هستی و من فقط بر تو توکل میکنم که چون فقط خودت برام کافی هستی معبود من
خداجونم با تمام وجودم دارم بهت نزدیکتر میشم من در آغوش تو هستم عزیز دل
سلام خدا قوت به این دومرغ عشق که هم دیگه رو کامل کردن وهمیشه همراه هم هستن توتمام مراحل زندگیشون خدایا شکرت که شما انقدر باهم همیار وهم فرکانس وعاشق هم هستین
میدونی این هدایت امروزم بود
بهم فهموند
نا امیدنباش قدم بردار واگه وسط راه به مشگلی خوردی
فکر کن وراه رو پیدا کن وبیشتر از ذهن خلاقت کار بکش حتما یه راهی پیدا میکنی مث استاد که وقتی تو نصب چرخ به مشگل برخورد وکوتاه نیومد
دوم این که قانون تکاملت رو طی کن وقدم به قدم حرکت کن ولی با پشتکار جلو برو هرچند قدمات کوتا ه باشه اشگال نداره ولی همین اقدامات کار رو جلو میبره
سوم اینکه انقدر ذوق وشوق داشته باش که حتی از این شوق شب هم با انرژی وامید کارکنی لذت ببری
سوم اینکه انقدر همه چی رو برای خودت سخت نکن با لذت وتفریح وشادی کار کن که خسته نشی مث استادم که شوخی میکرد ومیخندید واز طبیعت وحیوانات اطرافش هم لذت میبرد وبا آرامش کار رو جلو میبرد وقتی خسته میشد به خودش فشار نمی آورد وبعداز یه استراحت کوتاه برمیگشت به کار وشروع دوباره
چهارم این که ترمز های ذهنیم رو ببینم ورفع اش کنم مث مرغ وخروس ها که بعضیهاشون راحت راه رو پیدا میکردن ولی بعضی هم عجله میکردن وبه درودیوار برخورد میکردن وبه هدفشون نمیرسیدند
منم باید ترمز هام رو پیدا کنم واینقدر تو درو دیوار نباشم وبا تمرکز ذهن وآرامش راه درست روپیدا کنم واینجوری به هدفم میرسم به راحتی وزیبای خدایا شکرت
پنجم این که عوامل بیرونی نباید مانع کار من بشن واونها رو برطرف کنم واز سر راهم برشون دارم تا بهتر تمرکز کنم مث استاد که دید گنی ها مانع کارش شدن ، اول سرشون داد زد بعد بلندشدن وقدرت نمای کردن
وششم اینکه ظاهر بین نباشم گاهی یه چیز یا یا فرد ضعیف به نظر میاد ولی همون هم میتونه باقدرت کارتو رو انجام بده ومشگلت روحل کنه مث همون سیم وکابل هیولا که ازچند سیم نازک درست شده بود
البته اگه بخوام استفاده از ابزار رو هم بگم که همینطور ادامه پیدا میکنه
پسرم صدام میکنه منتظره که باهاش بازی کنم پس تمومش میکنم
سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم و مریم بانوی عزیز یاور همیشه مومن
استاد عزیز م خدارو بسیار شاکرم برای آشنایی با شما و همدمی با آگاهی های شما
شب تا صبح و صبح تا شب من ضمن انجام کارهای روزانم شده شنیدن و دیدن شما
و شما و صدای شما همیشه تو گوشم طنین اندازه چه موقع کار و چه موقع استراحت و غذاخوردن و …..
و این همدمی با شما از زمانی که قدم گذاشتم تو دوره ۱۲ قدم به لطف الله یکتا داره لذت بخش تر و لذت بخش تر میشه
دیشب حدود ساعت های ۲ بود خوایبدم و تا صبح خواب شما رو دیدم یعنی تو خواب هم شما داشتید حرف میزدید و من گوش میکردم و لذت میبردم
واقعا ترکیب محصولات با فایل های دانلودی و این زندگی در بهشت معجونی شده برای من و ترکیب این ها با هم چه کمک بزرگی به من و امثال من میکنه در درک درست قانون
وقتی شما تو قدم دوم درباره تجسم صحبت میکنید و من اینجا میبینم این همه فعالیت رو و نتیج رو
خیلی بهتر میفهمم که کجا باید تجسم کرد و کجا باید حرکت کرد و کجا باید رها کرد …
استاد این ها خیلی نکته های طلایی هست برای من و همه بچه ها
یعنی ضمن اینکه داریم به صورت تئوری آمورزش میبینیم
به صورت مستند و واقعی و عملی هم داریم زندگی شما و مریم بانوی عزیز رو که بر اساس قانون برنامه ریزی شدرو میبینیم و درس میگیریم
مثل همین داستان چرخ و بلبرنگ
در ظاهر یک تضاد و لی مثل همیشه به یه چیز بهتر
به یه اقدام بهتر و یه نتیجه بهتر ختم میشه
مثل دیدن تصادفی لری و معرفی شدن اون ابزار فروشی که همه ما دیگه الان میدونیم اینا تصادفی نیستند
استاد عزیز و نازنینم
یکی بزرگترین نعمت هایی که با وجود نازنینتون وارد زندگیم شده
ویران شدن باور به حوادث و اتفاقات تصادفی و شانسی هستش
که خدا میدونه من چقدر استرس داشتم سر این باور و این داستان
و حتی تو یه برهه ای از زندگی چنان وسواس و استرسی من رو فرا گرفته بود
که فکر میکردم خیلی اتفاقی یه روز یه کسی یه چیزی میتونه بیاد و همه زندگی من رو تحت تاثیر قرار بده
و همیشه تو ذهنم و حتی توی خواب مواظب بودم و همه چیو چک میکردم و ……
استاد عزیز من باورم این بود که خدا بالاخره تو زندگی هر کسی یه مشکلی رو وارد میکنه که اونو به خودش نزدیک تر کنه و یا عدالت رو برقرار کنه
و زندگی آرام و با لذت امکانش صفره روی این کره خاکی ……
ولی بعد از آشنایی با قانون و شما و از همه مهمتر دیدن زندگی شخصیتون
این باور داره هر روز کمتر میشه
که امین میشه …..
ببین زندگی استاد رو میشه …..
میشه یه زندگی داشت سراسر از شادی و آرامش
و هر اتقاق به ظاهر بدی هم وقتی وارد این زندگی میشه باعث یک خیر و لذت جدید میشه با توجه به پاسخ و نوع نگاه توحیدی و الهی استاد به اون قضیه
و من از اون آدمی که از سایه خودشم میترسید دارم میشم یه امینی که هر روز شجاع تر و آرام تر نسبت به روز قبل
من همیشه از زندگیم و جایگاهم شکایت داشتم و حس قربانی شدن داشتم
ولی الان با همه تضادهایی که هست تو زندگیم با خودم فکر که میکنم
میگم خدایا شکرت منم دارم حس میکنم زندگیم بهشتیه
چون فرمون زندگیم اومده دست خودم …..
چون دیگه اتفاق معنی نداره برام
هر چه هست داره از وجود خودم و باورام ریشه میگیره
و اتفاق ها و تضادهای به ظاهر بد داره اون ناپاکی های درونم رو رو میکنه برام تا اصلاحشون کنم
یه شعری دارن ن حضرت مولانا :
بهر غسل ار در روی در جویبار
بر تو آسیبی زند در آب خار
گر چه پنهان خار در آبست پست
چونک در تو میخلد دانی که هست
خارخار وحیها و وسوسه
از هزاران کس بود نه یک کسه
باش تا حسهای تو مبدل شود
تا ببینیشان و مشکل حل شود
یعنی اگر وارد یک جوی آب زلال میشیم و خاری در پامون میره درسته ممکنه اون خار درد داشته بشه ولی نتیجش اینه که مارو از وچود اون خار در اون جوی آب به ظاهر پاک و زلال آگاه میکنه و میتوینم پاک سازیش کنیم
حالا همین تضادها و ناخواسته ها من رو کمک میکنن که با دادن جواب درست بهشون وقتی که اتفاق میافتن
با شناسایی باورهای اشتباه و غلط و فرکانس های مخرب
نه تنها اون ها رو پاک کنم از وجودم
بلکه منتظر نتیجه های درخشان و لذت بخش آینده باشم از این پاک سازی ….
برای همین این حس بهم دست داده که زندیگم بهشتی شده به لطف الله یکتا
به خاطر اینکه دارم مسئولیت همه چیز رو میپذیرم
دیگه تصادف و اتفاق تو زندگیم معنی نداره چون هر چیزی چه خوب و چه در ظاهر بد میدونم از کجا داره ربشه میگیره
و با دیدن تضادها
به این فکر میکنم چه باور و چه فرکانسی این رو آورده تو زندگیم و میرم سراغش تا با تغییر باورهام و فرکانس هام جواب درستی به این تضاد بدم
خلاصه آرام ترم به لطف الله یکتا
و استاد این تغییر حاصل نشده جز با اینکه من خودمو بمبارون کردم با حرفای شما و ویران کردم و دارم از نو میسازم
مثل همین پرادایس زیبا
بعد اون پاکسازی ها …..
حالا نوبت ورود کامیون ها و ماشین آلات سنگین و خاک و مصالح هست برای تکامل تدریجی پرادایس به یک پردایس با امکانات بهتر و لذت بخش تر
و یادمون نمیره و یامون هست که شما
از همون پرادایس بدون این امکانات هم داشتید لذت میبردید
از اون همه کار و تلاش برای پاک سازیش لذت میبردید
و الان از این سازندگی هم در حال لذت بردن هستید
و سرانجام این لذت در به ثمر نشستن این امکانات و سازه های جدید هم به مدد الله یکتا ادامه خواهد داشت
و این برای من امین یه درسه که از همین الانم لذت ببرم و از مسیری که دارم میرم و نتایجی که به امید الله یکتا قراره بیاد تو زندگیم هم لذت ببرم
برای همینه که من از همین حالا زندگیمو بهشتی میبینم
چون فرمون زندگیم حس میکنم تو دستای خودمه و دارم با آرامش و بدون عجله جرکت میکنم و از این مسیر زیبا لذت میبرم
در حالی که از نتایج حاصل از قدم گذاشتن تو این مسیر که ان شالله قراره برام اتفاق بیفته
هیجان زده ام و از هیمن حالا دارم حسشون میکنم
و هر تضادی و هر ناخواسته ای رو تو این راه رو یه وسیله یا می بینم برای اینکه اومده بهم بگه گه واقعا چی میخوام
و منو تو این راه داره هدایت میکنه
وقتی احساسم حتی به این تضادها خوبه ومن دستی از دستای خدا میبینمشون برای هدایتم تو این مسیر الهی
استاد و مریم بانوی عزیز خیلی هیجان زده ام از این سازه ها و بناهای جدیدی که داره تو پرادایس ساخته میشه
چون اولا اینقدر برام عزیزید که از لذتتون با تمام وجود لذت میبرم
و همچنین میدونم یه دونه پیچ هم تو این پرادایس برای من کلی درس داره
چه برسه به این سازه های شگفت انگیزی که قراره ساخته بشه
و چه درس هایی که منو و بچه ها
هم از دیدن مسیر ساخته شدنشون بگیریم و چه از آماده شدنشون
به امید الله یکتا
سپاس برای اشتراک این قسمت الهی
عاشقتونم و عاشقتونم
خدایا شکرت برای توفیق دیدن و نوشتن برای این قسمت زندگی در بهشت
خدایا شکرت خدیا عاشقتم
پی نوشت :
یک ناخواسته و تضادی تو کارم ایجاد شده بود همین یک ساعت پیش
یه مشتری میخواست پول واریز کنه و همه چی اوکی بود که با یه پیام و یه درخواست به ظاهر همه چیز ریخت بهم ….
و ازم خواست یه امکانی رو تو سایت بهش بدم که تا الان نداشتیم و نداریم
اگر قبلنم بود همه وجودم رو استرس میگرفت و همش به این پولی که قرار بود واریز بشه و نشد فکر میکردم
ولی کارو رها کردم و اومدم نشستم پای زندگی در بهشت
و همزمان با دیدن این سریال با خودم حرف میزدم
اول از همه از خودم پرسیدم امین این مشتری داره حرف زور میزنه آیا؟
یعنی درخواستش منطقی نیست ؟
من اگه درخواستشو قبول کنم
از روی ترس میخوام یه کاری کنم یا واقعا درخواستش درست و منطقیه ؟
و به خودم جواب دادم نه داره درست میگه مشتری و درخواستش درسته
بعد با خودم گفتم نکنه این تضاد مثل این چرخ تو این قسمت میمونه که ظاهرش مشکله ولی باعث شه یه امکانات بیشتری به کارم اضافه بشهه
و درونم جواب داد درسته میتونه این تضاد و پاسخ درست بهش باعث ایجاد امکانات بیشتر بشه
چون وقتی برای این مشتری انجامش بدی برای بقیه هم و تو موارد مشابه هم میتونی استفاده کنی از این امکان جدید
خلاصه با آرامش زندگی در بهشت رو دیدم و بعدش براش نوشتم و خیلی آرام در حالی که نمیدوستم واقعا چطور باید این قسمت جدید رو رو سایتم ایجاد کنم دقیقا و لی یه چیزایی به ذهنم رسید
تلفنم رو برداشتم و به برنامه نویسم زنگ زدم جواب نداد
بدون اینکه حسمو بد کنم بهش تو واست اپ پیام دادم و اونم شروع کرد به جواب دادن همون موقع
ایده ای که برای حل این تضاد به ذهنم میرسید رو گفتم و نوشتم براش و جریان رو تعریف کردم و طبق درسی که از استاد گرفتم از برنامه نویسم پرسیدم از این همه ساده تر میشه ….
و در پاسخ
اون جواب الهی و هدایت الهی اومد
و برنامه نویسم یه روش خیلی ساده تر بهم معرفی کرد
و این آرامشی که برای خودم ایجاد کردم و این مراقبه ای که با دیدن این سریال الهی ایجاد کردم
نتیجش این شد که چند تا از دست های الهی
مشتری و برنامه نویسم دست به دست هم بدن تا سایت من امکاناتش بیشتر و بهتر بشه ….
درست مثل لغزش بلبرنگ این چرخها که نتیجش یه چیز بهتر و تکاملی تر شد
اینارو اومدم به نوشتم اضافه کنم که بگم استاد عزیزم چه برکت و چه برکت ها و نعمت هایی رو داره این سریال بهشتی به زندگی من و امثال من سرازیر میکنه
با تغییر دید و نوع نگاه ما به زندگی و اتفاقات روزانه و پاسخ های متفاوتی که ما داریم میدیم به نسبت قبل
به برکت شما و مریم بانوی عزیز و این سریال بهشتی و لطف الله یکتا
و اومدم این مطلب رو به کامنتی که نیم ساعت پیش نوشته بودم و منتظر تاییدش بودم اضافه کنم
تا ازتون بازم تشکر کنم و ایمانم رو قویتر کنم بانوشتن و یادآوریش
نسبت به راهی که در پیش گرفتم با راهنمایی استاد فرزانه و نازنینی همچون شما استاد عزیزم
عاشقتونم به خدا ….
خدایا شکرت برای وجود استاد تو زندگیم
خدایا نمیدونم چطور شکر کنم نعمت های بی نهایت حاصل از َآشنایی با استاد عزیزم رو ..
تاریخ تولد واقعی من روزی هست که عضو این سایت الهی شدم
سلام ودرود فراوان به استاد ومریم عزیز وسلام پر برکت خداوندبرشمابادراستی چقدر همه کار ها به خوبی پیش میره با قانون احساس خوب =اتفاق خوب امروز بهترین هارو استاد برای خودش خلق کرد واقعا که انسان با شناخت خودش توانایی هایی رو پیدا میکنه که اصلا نمی دونسته که چنین توانایی داره به همین دلیل هست که خداوند قدرت تفکر تأمل واندیشه رو درون انسان قرار داده که هروز خودشو بیشتر وبیشتر بشناسه وهمچنین خدای خودشوواقعا قدرت خداوند در سراسر جهان متجلی شده اینو فقط بندگان محبوب خداوند درک میکنند فقط کسانی که سوره حمدرا درک کردن (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان) استاد هم همیشه خدایی را در تموم زندگیش ستایش میکنه که از همه لحاظ بی نیازه و هر روز استاد و نه تنها استاد وتمام کسانی که در این مسیر قرار دارندو به بهترین مسیر هدایت میکنه واقعا خدایا شکرت (الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رحمتگر مهربان)واقعا که خداوند با بنده های خاص خودش مهربونه واون قدربهشون ایده های خوب الهام میکنه نه تنها ایده بله هی بندگان محبوب شو هدایت میکنه (مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ [و] فرمانروای روز جزاست)وبه راستی که در همه کار هاش عادل هست وبه همه کمک میکنه ولی این ما انسان ها هستیم که خوب بندگیشو نمی کنیم (إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ [بار الها] تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم)به راستی که این آیه رو استاد عزیز در سریال زندگی در بهشت خیلی خوب رعایت میکنه( اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۶﴾ما را به راه راست هدایت فرما)وامروز استاد از خداوند خواست که اونو به بهترین مسیر هدایت کنه وخداوند چنان ایده هایی به استاد دادکه واقعا جز زیبایی چیز دیگری نبود( صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ راه آنان که گرامى شان داشته اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان)واقعا زیباست که همه چیز برای استاد اون جور که میخواد خلق میشه ومن هم از این بابت خوشحالم ومن هم سعی میکنم انسان توحیدی باشم استاد عزیزم ومریم عزیز انشاالله در پناه الله یکتا سالم سلامت وسعادت مند ثروت منددر دنیا وآخرت باشید
استادجان شمانمونه ی واضحی ازثروت هستین برای ما،الگوی زنده وقابل مشاهده،بقول اون تیکه کلام ها،ثروتمندواقعی خودتی سلیمان اداتوهم نمیتونه دربیاره،مادیدگاه ثروتمنداستادعباسمنش روداریم میبینیم ونتیجه ی قابل مشاهده ش روهم که سندمحکمی براثباتش هست روداریم میبینیم،یعنی دیدن این صحنه هابقدری دلیل والگوی قوی هست برای ما،که همین دیدن باعث میشه ماهم درمدارثروت باشیم ،چقدرلذتبخشه،اون قسمتی که گفتیدیه سازه درست میکنن توپرادایس قندتودل هممون داره آب میشه🤩😍😎چقدرمنتظریم که روندکاریشوببینیم ،بدونیم چه نقشه هایی براش کشیدین اصلاچیه وچی میشه،لطفاهرروزبزاریدزندگی دربهشت رو🙏
امروزهم که تولایوواقعاعالی بوداون سخن هایی که بسیارارزشمندتربودن،چون واضحتردرموردعملگرایی گفتید،گره بزرگی درزندگی من بااون حرفابازشد،من ازوقتی که باشمابودم باورهاروبزرگترکردم واقدام روکمتر،بعدفهمیدم این فقط کج فهمی من بودکه هرکسی که باقانون جذب آشنامیشه اولش فکرمیکنه که بافقط فکرکردن همه چی اوکی میشه،چون تجسم وتوجه برای چیزایی تاثیرگذارهم هستن واتفاقاتی هم میفته مثل قانون همزمانی طرف باورمیکنه که آره دیگه همه چی بافکرکردن حله ونیازی نیست من کاری کنم،مثلامن مینویسم یک فردثروتمندبه من میادوپیشنهادکاری میده ومن میلیاردرمیشم و…درصورتی که این همون عامل بیرونیه ومسیرنادرست،تکامل نیازه ،اقداااااااام نیازه،درهیچ شرایطی نباااااایدراکدباشیم وبی حرکت،بایدحرکت کنیم ،توپای درراه بنه وهیچ مپرس خودراه بگویدت که چون بایدکرد(البته این غزل رواستادتغییردادن😄یکمی ولی اصل منظورهمونه)ماهدف اولیه مون مشخص میشه برامون وقتی که احساس کردیم واقعامیخوایمش اقدام میکنیم وپاداش اقدام هدایت الله هست که بهترین مسیره،بقول یکی ازدوستای همفرکانسمون،خداخدمتکارمانیست،خدافقط به ماراه رونشون میده واین ماهستیم که تصمیم میگیریم عمل کنیم یانه،ونتیجه هم باجمع زدن باورها،فرکانسهاواعمال مابهمون داده میشه
عاشقتانم 😊😘❤🌷🌹
همگی عشقیدونور
استادازکلمات جالبی هم که میگیدماکلی میخندیم😅😁😄😂
مثل عصرآکواریوم(آکواریوس)یاهواپونولولونولنو😂😂😂اینومنم نمیدونم ولی تاجایی که دیدم چهارتاکلمه داره،که ذهن روباهاش پاکسازی میکنن درحالی که دوتاش بارمنفی هم داره فکرکن هرروزهی بگی متاسفم ،لطفامراببخشید🤔😐
بااینکه دل کندن ازسایت ولی خب یجابایدبریم دیگه،😉😂😂
توبغل خداباشین ،عشق وشادی وثروت وحال خوب فراوان
برنامه خندوانه هم ببینیدازاول،سطح انرژی تون خیلیییی میره بالا،اونایی که به هردلیلی نمیبینن،بدون مقاومت رو۵ثانیه بخندیدالکی تاواقعی بشه وهرروز۵ثانیه اضافه کنید،افرادی هستن که روزی ۳۰،۴۰دقیقه ۴صبح بیدارمیشن ومیخندن
امروز با دیدن این فایل خاطرهای به ذهنم رسید خالی از لطف نیست.
من آدم بسیار فنی هستم. و تولید هواسازهای صنعتی دارم. قدر تک تک ابزارهای درجه یک را که استاد استفاده می کنه را از عمق وجود می دانم. زیرا امروز که این متن را می نویسم با کمترین ابزار ممکن دارم پروژه ای را اجرا می کنم که به مخیله کسی هم خطور نمی کند که می شود این کار را انجام داد. زیاد وارد جزعیات نمی شوم. زیرا نکته مهمتری را اصل قرار دادم.
پارسال همین زمانها بود که من اتفاقی را تجربه کردم که باعث شد به یک باور بسیار را گشا برسم.
دو روز بعد از ماجرای شالیزار که شرح آن را در لایو شماره نه استاد توضیح داده ام سفری را در مدت کوتاهی تجربه کردم که مرا بی نیاز از همه عوامل خارجی کرد. و من فهمیدم که من به هیچ چیزی نیاز ندارم جز خود خود خدا…
آن روز از صبح کنترل ذهن نداشتم. کاملا بی دلیل. و یک گنگی عجیبی را در وجودم حس می کردم. همسرم هم جویای احوالاتم شد و نتوانست حرفی از من بکشد. بعد ناهار هرچه کردم بخوابم نتوانستم. بلند شدم . از آنجایی که آن روزها اولویتم را گذاشته بودم بر الهامات انگار کسی می گفت و من عمل می کردم. گفته شد که ماشینت را سوار شو و حرکت کن. واقعا نمی دانسم کجا و چرا؟ حرکت کردم. پرسیدم الان چه بکنم؟ گفت برو به سمت اتوبان زنجان تهران. رفتم. گفتم الان چه کنم؟ گفت که گوشی را خاموش بکن. کردم. گفتم الان چه کنم؟ گفت که باید بروی اصفهان؟ تردید کردم و گفتم که اصفهان چه کنم؟ گفت تو که خیلی کار بلدی چرا می ترسی؟ گفتم که به همسرم اطلاع بدم؟ گفت تو مهربانتری یا من؟ گفتم که به قول ابراهیم پس خدایا نفرات را دور آنها جمع کن تا دوری و نبود مرا کمرنگ تر بکنند.
به مسیرم ادامه دادم. تقریبا هیچ چیزی در ماشین نداشتم. زیرا بعد از شب شالیزار برایم الهام شده بود که هر چه در ماشین هست باید خالی کنم. واقعا هیچ در ماشین نگذاشتم که بماند.
همین خلا کردن وسایل ذهنم را مشغول کرد. ولی گفتم که نیازی به آنها نیست که خدا گفت که باید خالی کنم.
بعد از حدودا ۳۰کیلومتر گفت امیر تو در راه خدا به هیچ نیاز نداری. چرا ماشین را با خودت می بری؟ گفتم که خوب چه کنم؟ گفت ماشین رو هم بذار و برو. اول مقاومت عجیبی داشتم. وسط اتوبان ؟ پیاده؟ تو این سرما؟ کجا؟ ولی گفتم که او با من است پس به این هم نیاز ندارم. زدم کنار و پیاده شدم و گفت که کیف پول رو هم بذار اینجا بمونه. گوشی و کاپشن رو هم اینطور. انجام دادم حتی سویبچ رو هم بر نداشتم. هزاران نجوا داشتم ولی برهمه آنها غلبه کردم. پیاده راه افتادم با کت و شلوار . وسط اتوبان. کمی که از ماشین دور شدم دستم را در جیبم کردم و دیدم ده هزار تومن پول است. گفت آن را هم بگذار و برو.
برگشتم و اطاعت کردم.
کمی که پیاده رفته بودم پرایدی بوق زد و گفت کجا می ری؟ گفتم که مستقیم می رم. گفت تا قزوین می برم تورا . گفتم پول ندارم. گفت مشکلی نیست. بالاخره تا قزوین رفتیم و تو عوارضی مرا پیاده کرد. واقعا نمی دانستم که چرا این حرکت را انجام دادم ولی نمی خواستم که از الهامات سر پیچی بکنم. هوا سرد بود و من به دنبال ماشین. بالاخره یک نفر حاظر شد که مرا با خودش تا پل فردیس ببرد. گفتم پول ندارم. گفتم بیا بالا.
وقتی به پل فردیس رسیدم پیاده شدم. سرما در استخوانهایم نفوذ می کرد. خیلی منتظر شدم به خیلی ها گفتم که تا تهران می رم و پول ندارم. ولی نبردند. تا اینکه یک اتوبوس مرا تا ورودی اتوبان آزادگان رساند. وقتی پیاده شدم هوا بهتر شده بود آنچنان سرد نبود. کمی منتظر ماندم. تا یک ماشین مرا تا خروجی اتوبان قم ببرد. خیلی طول کشید ولی هیچ ماشینی نگه نداشت. با خودم گفتم که حرکت می کنم تا سرما در جانم رسوخ نکند. پیاده راه افتادم. نمی دانم تا کجا پیاده رفتم ولی حدودا ۲یا ۳ ساعتی طول کشید. در اتوبان آزادگان . فکر می کنم حدود ساعت ۱۱ شب بود. در این چند ساعت پیاده روی تو ذهنم به دنبال یک هم فرکانسی بودم. احساس کردم که امشب یک زیبا رویی مرا مهمان خود خواهد کرد. نمی دانم چرا احساسم بر این بود که الان دختری با ماشینی مدل بالا ترمز خواهد کرد و بعد از سوار شدن خواهم فهمید که او هم در پی پیدا کردن خدا و سرنوشت خود آواره خیابانهاست. بعد یک شب روحانی بسیار پر بحث و گفت و گو راجب خدا را خواهیم گذراند. هی به دنبال آن زیبا رو بودم که شام مهمانم کند و … ساعتها با خودم صحبت کردم. با خدا راز و نیاز کردم و با انتظار زیبا رو قدم زدم. آن لحظه که دیگر احساس می کردم پاهایم توان راه رفتن ندارد به خدا گفتم این زیبا رو که گفتی پس کجاست؟ ناگهان انگار آتشی در دلم شعله گرفت. که به قول شاعر
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت
او گفت زیبا روی تو منم… این جمله ناگهان اشک ها را بر گونه هایم جاری ساخت. ناگهان صدای گریه ام تمام فضای اتوبان را پر کرد. دیگر خستگی و گرسنه گی را در یک لحظه فراموش کردم. احساس کردم تمام مدت با آن زیبا رو بودم و او را ندیم. او مرا مهمان هزاران نعمت کرده و من ندیدم. او برایم تا صبح لالایی گفته و من نشنیدم. او برایم شام خوشمزه داده و من بی توجه خورده ام.
داشتم از این همه غفلت می سوختم. که گفت امیر حالا برگرد. این همان چیزی بود که باید می فهمیدی!!!! خیلی مقامت در برگشت داشتم. ولی به هر ترتیبی که بود رفتم آنطرف اتوبان. با شرایطی سخت برگشم به خانه که شاید روزی ادامه این سفر را تا خانه و اتفاقات بعد از آن را بنویسم. ولی الان نکته ای را که دنبال می کنم چیز دیگری است. من از آن شب تا به امروز متوجه شدم که من به هیچ چیز و هیچ کس نیازی ندارم جز ربی که هیچ گاه بیشتر از توان من از من نمی خواهد. این باعث شد که من تمام محدودیت های ذهنی ام را برای شروع کسب و کارم بشکنم. و امروز که یک سال از آن موضوع می گذرد من واقعا با دستی کاملا خالی پروژه ای گرفته ام که اصلا تصورش را نمی توانستم بکنم. و شرایط و موقعیت ها و نفراتی در مسیرم قرار گرفت که کلا نیاز به ابزار را هم در خودم شکستم. امروز من تولید بدون کارخانه دارم.تمام کار های ساخت رو به دیگران سپرده ام و من فقط دو نفر نیرو بصورت پیمانکار گرفته ام برای مونتاژ دستگاه هایم. به قول ملاصدرا او برایت ابزار می شود. او برایت کارگاه می شود. او برایت بازار یاب می شود. او برایت نیروی کار می شود.
الان ساعت ۴.۳۷ صبح پنج شنبه است. این داستان را بعد از یک سال وقتی مرور کردم دیدم ماجرا رسیدن به این باور بود که ((من به هیچ چیزی نیاز ندارم جز خود او))
خدایا شکرت که اولا تونستم بنویسم. و دوما که این سایت هست تا مطمئن بشیم کسانی هستند که این حرف ها را درک می کنند.
درود بر استاد عباسمنش عزیز و مریم جان شایسته و همه دوستانم در این خانواده صمیمی
خیلی لذت میبرم وقتی وارد سایت میشم سایتی متفاوت با محتوی متفاوت با دنیایی متفاوت .
وقتی نود و نه درصد افراد جامعه غرق در هیاهوی جهان هستند ، ما اینجا از ساخت یه لونه مرغ و سر و صداشون و غذا خوردنشون لذت می بریم ، انگار تا حالا مرغ ندیدیم ! از دیدن یه تراکتور و ابزار کار ذوق می کنیم از اینکه استادمون داره ما رو در تجربیاتش شریک میکنه ذوق زده میشیم و فارغ از هیاهوی جهان از این سریال بهشتی کلی آگاهی کسب می کنیم و درس میگیریم .
خیلی لذت بخشه وقتی همه استرس اخبار منفی رو دارن اما من انگار توی خونم بهار نارنج و گل گاو زبون جریان داره و این تفاوت نوع نگاه به زندگی و دنیا رو همه مدیون شما هستم استاد عزیزم . از شما تمرکز بر زیبایی ها را آموختم از شما یاد گرفتم که احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب . خیلی لذت بخشه وقتی از این سریال عشق مودت در روابط رو از شما و مریم جان شایسته یاد میگیرم وقتی پا به پای هم دونه دونه مسائل پردایس رو حل می کنید و هر روز یه قابلیت جدید به این بهشتمون اضافه می کنید و هر دو در کنار هم با عشق تو سرما و گرما کار می کنید .
خیلی لذت بخشه وقتی این همه فراوانی و نعمت رو میبینی و سپاسگزاری می کنی و به مغز منطقیت یه الگو نشون میدی و یه جایی هست که کلی می تونی ازش درس بگیری .
وقتی چرخها رو روی چیکن تراکتور نصب کردید و مسئله رو حل کردید یاد زمانی افتادم که رباتیک تدرس میکردم و وقتی بچه ها می تونستند ربات رو به حرکت در بیارن و حل مسئله یاد میگرفتند چقدر ذوق میکردن و من هم کلی ازشون یاد میگرفتم .
بعضی وقتا پسرم (پارسا ) می پرسه استاد که می تونه هر چی بخواد بخره پس چرا خودش اینا رو می سازه ؟
و بعد می بینه که چطور با این ساخت و سازها در مقیاس کوچک و روبرو شدن با بعضی مسائل مثل گیر کردن تراکتور و … استاد با حل کردنشون به ما نشون میده که هر مسئله ای قابل حله به شرط اینکه سوالات قدرتمند کننده بپرسیم و خداوند هم هدایت میکنه ما رو به سمت پاسخ درست حتی اگه اون مسئله نصب کردن چرخ برای چیکن تراکتور باشه !
در حقیقت استاد با اشتراک گذاشتن این سریال بهشتی بزرگترین درسها رو به ما میده مهم اینه که در مدار درک و عملش قرار بگیریم .
خدا رو شکر می کنم بابت این سریال بهشتی و درسهای فوق العاده اش
خدا رو شکر می کنم بابت اینهمه نعمت و ثروت و فراوانی
خدا رو شکر می کنم بابت زیبایی هایی که هر روز از این سایت متفاوت می بینم
خدا رو شکر می کنم بابت آگاهی هایی که از مطالب سایت دریافت می کنم
خدا رو شکر می کنم بابت تفاوتم با بدنه جامعه
به خودم افتخار می کنم و به خودم می بالم که استادی چون شما دارم و در عصری زیست می کنم که شما هم هستید .
بی صبرانه منتظرم تا قسمتهای بعدی سریال زندگی در بهشت رو ببینم و تغییرات جدیدی که در پردایس قراره رخ بده !
استاد عزیزم بهتون افتخار می کنم و امیدوارم به زودی آمریکا ببینمتون .
خدا رو شکر میکنم که با استفاده از اینترنت میتونم به این دوستان هم فرکانسی وهم ارتعاشی متصل بشم واز برکات وزیباییهای این سایت بهره مند بشم.
چیزی که بینهایت برام جالب هست وتلنگر خوبی بهم زد این هست که سبک زندگی استاد داره با زبان بی زبانی بهم میگه که نتیجه اصلا مهم نیست واین توان وشجاعت واراده این انسانهای زیبا وبزرگ در چالش طلبی وهجوم بردن به دل تضادها وترسها هست که مهم هست, اگر نتیجه مطلوب بود که پله ای بالاتر براشون مهیا شده برای غلبه بر ترسها و وسیعتر شدن.
واگر نتیجه جالب نبود لااقل در شکستن ترس ورفتن تو دلشون موفق بودن وتجربیات بیشتری بدست آوردن که همه اش به قول مریم جان سود وسود وسود…واقعا درس بزرگیه که با وصف اینکه تمام تلاشت رو به کار میگیری اما نتیجه زیاد برات مهم نیست.خدا رو بینهایت شکر
وای خدایا چقدرررر ذوق زده شدم از اینکه استاد گفت که یک بنای بزرگ ووسیع قراره اونجا درست بشه ,خدا رووبینهایت شکر بخاطر این همه فراوانی.انقدر ذوق زده وهیجان زده شدم که انگار قراره برای خودم باشه.
واقعا خدا رو شکر
از دیگر نکات زیبای این فایل اینه که استاد ومریم جان تصمیم گرفتن که همون روز کار اون بنا رو تموم کنن وهمین کار رو هم کردن وبه نحو احسن وبسیار بسیار مبتکرانه ودست ودلبازانه کار تراکتور شا رو انجام دادن ومطمئن هستم که اگر بخوان یکی دیگه بسازن خیلی خیلی سریعتر وحتی زیباتر ومجهز تر سازه بعدی رو خواهند ساخت.
خیلی برام جالب هست که با وجود اون همه ابزاری که دارن هنوز,دنبال ابزار ساده تر وبهتر هستن وهرگز از خریدن ابزارهای دیگر وکاربردیتر دریغ نمیکنن.
همکاری عاشقانه مریم عزیز وهماهنگی الهی وفوق العاده این دو عزیز رو بینهایت تحسین میکنم.
استاد از ته دل خوندن خروس رو تحسین میکنه وازش لذت میبره وبابتش خدا رو شکر میکنه وبهش میگم جاااانم جاااانم وبهش میگه حنجره طلایی, این حجم شکرگزاری ولذت از خوندن یک خروس که شاید از دید بعضیها گوش خراش هم بیاد منو عمیقا تحت تاثیر قرار داد. این حجم از قابلیت تحسین کردن ولذت بردن و شکرگزاری رو عمیقا تحسین وستایش میکنم ,واقعا عاشق این خصلتهای زیبا وحیات بخش والهی هستم وبا تمام وجودم تحسین میکنم. اینها گوهرها وگنجهای گرانبهای خفته یا نیمه بیدار همه ما هستن بینهایت خدا رو بابت این قابلیتها شکر میکنم.
خدایا چقدر گسترش و تغییر لذتبخشه وچقدر خدا ما رو در این مهم کمک میکنه عاشقانه خدا رو شکر میکنم.
ایده ها هدایتهای خیییلی زیادی رو که در ساخت وتجهیز تراکتور شا بکار بردین تحسین میکنم واقعا تنتون سلامت ولبتون خندون ودلتون توحیدی ووجودتون الهی باشه.
خداوند همه چیز رو دقیق و زیبا کنار هم میچینه و با فرکانس هایی من میفرستم با توجه به هدایت هایی میخام در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میگیرم
اون ویدیویی که باید ببینم، میبینم
نظرات دوستان رو همون لحظه ای به تلنگر نیاز دارم میخونم
واقعا خدایا شکرت
دوباره ذهنم داشت میگفت کامنت نوشتن به کجاته! بیخیال
بیا بریم، کلی کار مهمی داری ها
اما با کامنت منتخب این جلسه، دیدم دوستم راس میگه
با همین کامنت نوشتن ها و خوندن کامنت بچها، با همین فایل ها و مداومت همه نتایج رخ میده. آدم عادت هاش فرق میکنه
وگرنه همه بچها میتونن بگن ما عضو سایت عباسمنش هستیم!
ولی اگر من نیام، فعال نباشم
عمل نکنم، پا روی ترسام نذارم، به فایل ها گوش کنم و عمل نکنم که فایده نداره
خدایا شکرت من دوباره دارم کامنت مینویسم و خیلی ذوق زده و هیجان زده هستم. شکرت
واااای چه فایلی ، چه صحنه ای اول فایل دیدیم که گنی ها برای غذا دیدن صرف نمیکنه بدون، شروع کردن پرواز کردن
چه صحنه باحالی بود
و به نظرم حضورشون در پارادایس یه حال و هوا دیگه ای داده
کلا صدا پرنده و حیوانات به نظرم حس خوبی میده اما نه مثل گنی ها😂
خیلی بامزه بود استاد، من کلی به شوخی های شما با گنی ها خندیدم
چه خروس نازی، چه بزرگ شدن، چه سفید و ناز. خداروشکر
یه موردی که خیلی برام جالب بود و خیلی یاد گرفتم. شاید اگر من میدونستم این بازی میکنه و جواب نمیده میگفتم ولش کن! مجبور نیستم بعدا دوباره کاری کنم
دقیقا چیزی که تو ذهنم موقع دیدن فایل اومد
اما شما خیلی راحت گفتی انجام میدیم با توکل به خداوند مهربان
یکم تعجب کردم
اما حقیقتا منم قبل از اینکه شما ایده دو تا چرخ رو بدین تصویرش رو در ذهنم دیدم. به خودم گفتم چرا استاد اینو انجام نمیده!؟ گفتم شاید نباید یه چرخ داخل باشه و باید حتما بیرون باشع. خلاصه همچین فکری
وقتی شما ایده رو گفتی و همون ایده بود خیلی خوشحال شدم و گفتم چه جالب
اولا اینکه درس گرفتم به خدا توکل کنم، نترسم و قدم اول رو همیشه بردارم با اینکه شاید از نظر منطق من درست نباشه
و وقتی قدم اول رو برمیداری، ایده ها به ما گفته میشه. نشون میده خداوند همه ما رو هدایت میکنه و این عالیه
سلام به همه همفرکانسی ها، سلام به استاد عزیزم سلام به مریم جان، امروز این فایل نشانه من بوده… استاد میگن وقتی به فایلی نشانه میشه براتون فایل رو ببینید توضیح ش رو بخونید، کامنت ها رو بخونید، صد در صد جواب تون رو میگیرید، صد در صد،،، من امروز توی کارتم به یک تضادی برخوردم، وای حس خودم رو بد نکردم، با خودم گفتم این یک شرایط به ظاهر ناخواسته س، حل میشه، و هوا نکردم ، باآرامش گذاشتم آسترکشی کارم خشک بشه و به یاری خدا حال میشه مشکلی که داره من به دنیا نیامده م که مشکل حل کنم، من به دنیا اومدم که کار مورد علاقه م رو انجام بدم، وقتی با کشیدن تک تک خطوط گلها روی دسته چوبی کیف ها لذت میبرم پس لااااجرم نتیجه عالی لذت بخش و دلخواه م میشه و مشتری م لذت میبره وقتی کیف ش رو توی سال جدید استفاده میکنه، خداوند راهش رو بهم میگه، من لازم نیست دنبال راه بگردم، بجای چهکنم چهکنم من اومدم دفترم رو باز کردم و شروع به سپاسگزاری آگاهانه کردم، از دکور جدید اتاقم از هوای بهاری بینظیر از سیب خوش طعمی که داشتم میخورم، و مطالب این فایل نشانه امروز مقاله و کامنت ها و ویدیو قطعا در تایید کارهای هست که امروز انجام دادم من کارم رو درست انجام میدم پس نتیجه هم لاااااجرم کامل و با کیفیت اتفاق میفته،،،،
الان من میرم فایل تصویری رو میبینم، کامنت ها رو بیشتر میخونم، و فردا انشالا از نتیجه کارم و خشک شدن آسترکشی براتون مینویسم…
سلام دوباره، الان که مینویسم هنوز از کامنتم یک روز نگذشته، من نتیجه حرفهای که توی کامنت قبل نوشتم رو گرفتم، من ، من ، من اتفاقی که توی کار م افتاد رو خودم شخصا به اون نتیجه دلخواه م تغییر داده، آسیب دیدن محصولی که طراحی کرده بودم و باید به مشتری میرسید رو من گفتم این فقط یک اتفاق به ظـــــاهر ناخواسته س و من تسلیم ش نمیشم، این چوب، این رنگ، این آسترکشی چوب مسخر من هستند و من دستور میدم چطور عمل کنند، امروز خیلی خیلی خیلی ماهرانه ترمیم ش کردم و بی نظیر شد، و نتیجه ای که از این تضاد کوچک گرفتم این بود که خدا میخواد بهم نشون بده چقدر ارزش و لیاقت دارم، چقدر ماهر و متخصص و کار درست هستم، امروز به خودم آفرین گفتم وقتی کار رو ترمیم کردم و این یک نتیجه بی نظیر عالیه عالی، خدایا شکرت که اینقدر دوستم داری و بهم یادآوری میکنی چقدر ارزشمند هستم، چقدر کاری که میکنم ارزشمند و منحصر بفرده، خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت، من هر هدفی دارم بهش میرسم، صد در صد و لاجرمممم جهان مسخر منه … خدایا شکرت
به نام خالق یکتا و معبود بی همتای من خداوند رزاق و بخشنده
سلام به استاد عزیزم
سلام بر خانم شایسته مهربونم
سلام بر دوستان عزیز این سایت توحیدی و ارزشمند
استاد از شما ممنونم که این چنین ایده هاتون را عملی می کنین و با اجرا کردنشون هدایت میشین و با طی کردن قدم های متوالی به خواستتون می رسین و به ما هم یاد میدید که اینگونه برای رسیدن به خواسته هامون قدم برداریم و جدی بگیریمشون
دو روز بود مهمون داشتم و خیلی فرصت نداشتم که کامنت بخونم، فایل گوش بدم، سریال ببینم
انگار که یه چیزی کم داشتم چقدر این دنبال کردن فایلها و خوندن کامنت ها من عوض کرده به طوری که خودم اصلا متوجه نیستم و اینو با اومدن مهمونم فهمیدم
منو این دوستم چند سال پیش خیلی با هم خوب بودیم البته با هم همسایه بودیم و بعد از چند سال که اونهاخونشون را فروختن ما از هم جدا شدیم .
ولی همچنان با هم در ارتباط هستیم البته به صورت تلفنی اونم کم
وقتی که ایشون اومد خونمون حرفهایی که می زد منو یاد اون موقع می انداخت با خودم میگفتم واقعا من این مدلی بودم اصلا باورم نمیشه خودش هم گفت که خیلی تغییر کردم
استاد به حدی که فقط دوست داشت من براش حرف بزنم و خیلی دوست داشت بیشتر با هم باشیم سر یه سری مسایلی گیر داشت که برای من اصلا اون مسایل به حساب نمیومدن با خودم میگفتم این کار که خیلی راحته چرا تو این زمینه مشکل داره بعد با خودم گفتم زینت تو هم اول اینجوری بودی یادت نیست سر چه چیزهای الکی خودتو اذیت میگردی و الان ببین چقدر قوی شدی و راحت مسایلت را حل می کنی بدون اینکه از کسی کمک بگیری
استاد من متوجه خلی چیزها شدم تغییرات بسیار بزرگ که هزاران برابر از اون خواسته هایی که الان دارم بار ارزش ترند ولی این نجواهای شیطانی نمیذاشت من اونها را ببینم
خدا را شکر که این دوستم اومد خونمون و من این تغییرات را به وضوح دیدم و کلی شاد شدم یعنی به حدی تغییر کرده بودم که همسر ایشون فهمیده بود و سر یه چیزهایی که همسرشون مشکل داشت به من گفت باهاش صحبت کنم و بهش یاد بدم
هر چقدر من از شما تشکر کنم بازم نیمتونم حق مطلب را ادا کنم
استا بی نهایت بی نهایت از شما و خانم شایسته عزیز تشکر می کنم که کمک کردین بهم تا اینقدر تغییر کنم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
خالا بریم سر این قسمت از سریال بی نظیرمون
چقدر من این ابزارهای شما را تحسین می کنم همشون تر و تمیز و کاربردی و چقدر باعث شدن که شما و خانم شایسته عزیز براحتی کارهاتون را باهاشون با لذت انجام بدین
عجب چیکن شاه هیولایی درست کردین استاد ماشاالله به شما م ماشالله یه خانم شایسته که همیشه پایه هستن و شما را همراهی می کنند احسنت بر هر دو نفر شما
ای جانم گنی های پر سر و صدا با انرژی که با دعواهای استاد هم همچنان به کارشون ادامه میدن اینجاست که باید ازشون الگو برداری کنیم که تحت هر شرایطی به مسیری که ایمان داریم درسته ادامه بدیم و با تضاد هایی که پیش میاد درجا نزنیم
ای جانم جوجه خروسهامون هم مرد شدن و دارن با آواز خوندنشون به هم اعلام می کنن که آره ما دیگه بزرگ شدیم و استاد جان که همیشه شکرگزار نعمتهایت هستی حتی برای آوازخوندن جوجه خروسهات یه این میگن بنده شاکر خداوند
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
وای باز استاد چه ایده خفن دیگه ای داری هی آدم هر قسمت از سریال را میبینه مشتاق تر میشه برای دیدن قسمت بعدی سریال
من هم چون واقعا می خوام واقعا یاد بگیرم دلم نمیاد بدون اینکه کامنت بزارم یا چند کامنت بخونم برم قسمت بعدی جلوی این کنجکاوی مقدسم را میگیرم و روزانه دیدن یه قسمت از سریال را به خودم جایزه میدهم تا حیابی یاد بگیرم نه اینکه تند تند ببینم و برم جلو
خدایا شکرت که بودن در این سایت و دیدن این سریال را روزیم کردی
عجب غذای خوش مزه و عالی برای ذهنم هست
از این قسمت یاد گرفتم که برای انجام دادن کاری منتظر نباشم که همه راه حل ها را تو آستینم داشته باشم با اولین ایده ای که به ذهنم میاد شروع کنم و بعد قدم به قدم هدایت بشم و اگر هم در دل کار به تضادی برخورد کردم درجا نزنم و ادامه بدم این درجا زدن استاد پاشنه آشیلم هست تو هر کاری انجام میدم که یه جاش درست پیش نمیرفت خیلی سریع ناامید می شدم و دیگه ادامه نمیدادم ولی الان یاد گرفتم که صبور باشم و با این باور که خداوند همه راه حلها را میدونه و من اگر در آرامش باشم به من الهام میکنه ادامه بدم و توسط خداود هدایت میشم
همین یه درس خیلی خیلی برام ارزشمند هست کما اینکه من خیلی بیشتر از اینها دریافتی دارم از این سریال
بازم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
یه وقتهایی استاد یه دفعه یه حس های قشنگ و عجیبی بهم نسبت به خداوند و زندگی بهم دست میده یه کم با این حس غریبه هستم نمیدونم یه حس آرامش هست امید هست سکوت هست نمیدونم چیه ولی هر چی که هست حس قشنگیه و خیلی برام لذت بخش هست مطمئن هستم که ادامه بدم بیشتر میشه و من بهتر درکش می کنم در هر صورت خیلی دوسش دارم .
استاد عاشقتم دوستت دارم بی نهایت
خانم شایسته من عاشق شما هم هستم و دوستتون دارم بی نهایت
بچه گل سایت همتون را دوست دارم
برای هممون آرزوی تندرستی دلی شاد و ثروت فراوان اعتماد به نفس بالا و خوش بختی و سعادتمندی در دنیا و آخرت دارم
شاد باشیم و دلی را شاد کنیم
خدایا ازت بی نهای سپاسگزارم
تا ابد سپاسگزارم خالق یکتا و معبود بی همتای من دوستت دارم خدای بی نهایت دوست داشتنی و ستودنی من عاشقتم خدا که اینقدر مهربون هستی عزیز دلم جان جانانم من قربونت برم که این قدر با من مهربون و منو همین جور که هستم دوست داری و اصلا قضاوتم نیمکنی و همیشه دنبال این هستی که منو به مسیرهای بهتر و راحتتر هدایت کنی تا با لذت به خواسته هام برسم و از زندگی کردن در این دنیای قشنگ لذت ببرم و جوری زندگی کنم که هم در این دنیا با عزت و سربلند باشم و هم در آخرت
خدای خودت پشت و پناه من هستی و من فقط بر تو توکل میکنم که چون فقط خودت برام کافی هستی معبود من
خداجونم با تمام وجودم دارم بهت نزدیکتر میشم من در آغوش تو هستم عزیز دل
سلام خدا قوت به این دومرغ عشق که هم دیگه رو کامل کردن وهمیشه همراه هم هستن توتمام مراحل زندگیشون خدایا شکرت که شما انقدر باهم همیار وهم فرکانس وعاشق هم هستین
میدونی این هدایت امروزم بود
بهم فهموند
نا امیدنباش قدم بردار واگه وسط راه به مشگلی خوردی
فکر کن وراه رو پیدا کن وبیشتر از ذهن خلاقت کار بکش حتما یه راهی پیدا میکنی مث استاد که وقتی تو نصب چرخ به مشگل برخورد وکوتاه نیومد
دوم این که قانون تکاملت رو طی کن وقدم به قدم حرکت کن ولی با پشتکار جلو برو هرچند قدمات کوتا ه باشه اشگال نداره ولی همین اقدامات کار رو جلو میبره
سوم اینکه انقدر ذوق وشوق داشته باش که حتی از این شوق شب هم با انرژی وامید کارکنی لذت ببری
سوم اینکه انقدر همه چی رو برای خودت سخت نکن با لذت وتفریح وشادی کار کن که خسته نشی مث استادم که شوخی میکرد ومیخندید واز طبیعت وحیوانات اطرافش هم لذت میبرد وبا آرامش کار رو جلو میبرد وقتی خسته میشد به خودش فشار نمی آورد وبعداز یه استراحت کوتاه برمیگشت به کار وشروع دوباره
چهارم این که ترمز های ذهنیم رو ببینم ورفع اش کنم مث مرغ وخروس ها که بعضیهاشون راحت راه رو پیدا میکردن ولی بعضی هم عجله میکردن وبه درودیوار برخورد میکردن وبه هدفشون نمیرسیدند
منم باید ترمز هام رو پیدا کنم واینقدر تو درو دیوار نباشم وبا تمرکز ذهن وآرامش راه درست روپیدا کنم واینجوری به هدفم میرسم به راحتی وزیبای خدایا شکرت
پنجم این که عوامل بیرونی نباید مانع کار من بشن واونها رو برطرف کنم واز سر راهم برشون دارم تا بهتر تمرکز کنم مث استاد که دید گنی ها مانع کارش شدن ، اول سرشون داد زد بعد بلندشدن وقدرت نمای کردن
وششم اینکه ظاهر بین نباشم گاهی یه چیز یا یا فرد ضعیف به نظر میاد ولی همون هم میتونه باقدرت کارتو رو انجام بده ومشگلت روحل کنه مث همون سیم وکابل هیولا که ازچند سیم نازک درست شده بود
البته اگه بخوام استفاده از ابزار رو هم بگم که همینطور ادامه پیدا میکنه
پسرم صدام میکنه منتظره که باهاش بازی کنم پس تمومش میکنم
موفق وشادباشید
به نام الله یکتا
سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم و مریم بانوی عزیز یاور همیشه مومن
استاد عزیز م خدارو بسیار شاکرم برای آشنایی با شما و همدمی با آگاهی های شما
شب تا صبح و صبح تا شب من ضمن انجام کارهای روزانم شده شنیدن و دیدن شما
و شما و صدای شما همیشه تو گوشم طنین اندازه چه موقع کار و چه موقع استراحت و غذاخوردن و …..
و این همدمی با شما از زمانی که قدم گذاشتم تو دوره ۱۲ قدم به لطف الله یکتا داره لذت بخش تر و لذت بخش تر میشه
دیشب حدود ساعت های ۲ بود خوایبدم و تا صبح خواب شما رو دیدم یعنی تو خواب هم شما داشتید حرف میزدید و من گوش میکردم و لذت میبردم
واقعا ترکیب محصولات با فایل های دانلودی و این زندگی در بهشت معجونی شده برای من و ترکیب این ها با هم چه کمک بزرگی به من و امثال من میکنه در درک درست قانون
وقتی شما تو قدم دوم درباره تجسم صحبت میکنید و من اینجا میبینم این همه فعالیت رو و نتیج رو
خیلی بهتر میفهمم که کجا باید تجسم کرد و کجا باید حرکت کرد و کجا باید رها کرد …
استاد این ها خیلی نکته های طلایی هست برای من و همه بچه ها
یعنی ضمن اینکه داریم به صورت تئوری آمورزش میبینیم
به صورت مستند و واقعی و عملی هم داریم زندگی شما و مریم بانوی عزیز رو که بر اساس قانون برنامه ریزی شدرو میبینیم و درس میگیریم
مثل همین داستان چرخ و بلبرنگ
در ظاهر یک تضاد و لی مثل همیشه به یه چیز بهتر
به یه اقدام بهتر و یه نتیجه بهتر ختم میشه
مثل دیدن تصادفی لری و معرفی شدن اون ابزار فروشی که همه ما دیگه الان میدونیم اینا تصادفی نیستند
استاد عزیز و نازنینم
یکی بزرگترین نعمت هایی که با وجود نازنینتون وارد زندگیم شده
ویران شدن باور به حوادث و اتفاقات تصادفی و شانسی هستش
که خدا میدونه من چقدر استرس داشتم سر این باور و این داستان
و حتی تو یه برهه ای از زندگی چنان وسواس و استرسی من رو فرا گرفته بود
که فکر میکردم خیلی اتفاقی یه روز یه کسی یه چیزی میتونه بیاد و همه زندگی من رو تحت تاثیر قرار بده
و همیشه تو ذهنم و حتی توی خواب مواظب بودم و همه چیو چک میکردم و ……
استاد عزیز من باورم این بود که خدا بالاخره تو زندگی هر کسی یه مشکلی رو وارد میکنه که اونو به خودش نزدیک تر کنه و یا عدالت رو برقرار کنه
و زندگی آرام و با لذت امکانش صفره روی این کره خاکی ……
ولی بعد از آشنایی با قانون و شما و از همه مهمتر دیدن زندگی شخصیتون
این باور داره هر روز کمتر میشه
که امین میشه …..
ببین زندگی استاد رو میشه …..
میشه یه زندگی داشت سراسر از شادی و آرامش
و هر اتقاق به ظاهر بدی هم وقتی وارد این زندگی میشه باعث یک خیر و لذت جدید میشه با توجه به پاسخ و نوع نگاه توحیدی و الهی استاد به اون قضیه
و من از اون آدمی که از سایه خودشم میترسید دارم میشم یه امینی که هر روز شجاع تر و آرام تر نسبت به روز قبل
من همیشه از زندگیم و جایگاهم شکایت داشتم و حس قربانی شدن داشتم
ولی الان با همه تضادهایی که هست تو زندگیم با خودم فکر که میکنم
میگم خدایا شکرت منم دارم حس میکنم زندگیم بهشتیه
چون فرمون زندگیم اومده دست خودم …..
چون دیگه اتفاق معنی نداره برام
هر چه هست داره از وجود خودم و باورام ریشه میگیره
و اتفاق ها و تضادهای به ظاهر بد داره اون ناپاکی های درونم رو رو میکنه برام تا اصلاحشون کنم
یه شعری دارن ن حضرت مولانا :
بهر غسل ار در روی در جویبار
بر تو آسیبی زند در آب خار
گر چه پنهان خار در آبست پست
چونک در تو میخلد دانی که هست
خارخار وحیها و وسوسه
از هزاران کس بود نه یک کسه
باش تا حسهای تو مبدل شود
تا ببینیشان و مشکل حل شود
یعنی اگر وارد یک جوی آب زلال میشیم و خاری در پامون میره درسته ممکنه اون خار درد داشته بشه ولی نتیجش اینه که مارو از وچود اون خار در اون جوی آب به ظاهر پاک و زلال آگاه میکنه و میتوینم پاک سازیش کنیم
حالا همین تضادها و ناخواسته ها من رو کمک میکنن که با دادن جواب درست بهشون وقتی که اتفاق میافتن
با شناسایی باورهای اشتباه و غلط و فرکانس های مخرب
نه تنها اون ها رو پاک کنم از وجودم
بلکه منتظر نتیجه های درخشان و لذت بخش آینده باشم از این پاک سازی ….
برای همین این حس بهم دست داده که زندیگم بهشتی شده به لطف الله یکتا
به خاطر اینکه دارم مسئولیت همه چیز رو میپذیرم
دیگه تصادف و اتفاق تو زندگیم معنی نداره چون هر چیزی چه خوب و چه در ظاهر بد میدونم از کجا داره ربشه میگیره
و با دیدن تضادها
به این فکر میکنم چه باور و چه فرکانسی این رو آورده تو زندگیم و میرم سراغش تا با تغییر باورهام و فرکانس هام جواب درستی به این تضاد بدم
خلاصه آرام ترم به لطف الله یکتا
و استاد این تغییر حاصل نشده جز با اینکه من خودمو بمبارون کردم با حرفای شما و ویران کردم و دارم از نو میسازم
مثل همین پرادایس زیبا
بعد اون پاکسازی ها …..
حالا نوبت ورود کامیون ها و ماشین آلات سنگین و خاک و مصالح هست برای تکامل تدریجی پرادایس به یک پردایس با امکانات بهتر و لذت بخش تر
و یادمون نمیره و یامون هست که شما
از همون پرادایس بدون این امکانات هم داشتید لذت میبردید
از اون همه کار و تلاش برای پاک سازیش لذت میبردید
و الان از این سازندگی هم در حال لذت بردن هستید
و سرانجام این لذت در به ثمر نشستن این امکانات و سازه های جدید هم به مدد الله یکتا ادامه خواهد داشت
و این برای من امین یه درسه که از همین الانم لذت ببرم و از مسیری که دارم میرم و نتایجی که به امید الله یکتا قراره بیاد تو زندگیم هم لذت ببرم
برای همینه که من از همین حالا زندگیمو بهشتی میبینم
چون فرمون زندگیم حس میکنم تو دستای خودمه و دارم با آرامش و بدون عجله جرکت میکنم و از این مسیر زیبا لذت میبرم
در حالی که از نتایج حاصل از قدم گذاشتن تو این مسیر که ان شالله قراره برام اتفاق بیفته
هیجان زده ام و از هیمن حالا دارم حسشون میکنم
و هر تضادی و هر ناخواسته ای رو تو این راه رو یه وسیله یا می بینم برای اینکه اومده بهم بگه گه واقعا چی میخوام
و منو تو این راه داره هدایت میکنه
وقتی احساسم حتی به این تضادها خوبه ومن دستی از دستای خدا میبینمشون برای هدایتم تو این مسیر الهی
استاد و مریم بانوی عزیز خیلی هیجان زده ام از این سازه ها و بناهای جدیدی که داره تو پرادایس ساخته میشه
چون اولا اینقدر برام عزیزید که از لذتتون با تمام وجود لذت میبرم
و همچنین میدونم یه دونه پیچ هم تو این پرادایس برای من کلی درس داره
چه برسه به این سازه های شگفت انگیزی که قراره ساخته بشه
و چه درس هایی که منو و بچه ها
هم از دیدن مسیر ساخته شدنشون بگیریم و چه از آماده شدنشون
به امید الله یکتا
سپاس برای اشتراک این قسمت الهی
عاشقتونم و عاشقتونم
خدایا شکرت برای توفیق دیدن و نوشتن برای این قسمت زندگی در بهشت
خدایا شکرت خدیا عاشقتم
پی نوشت :
یک ناخواسته و تضادی تو کارم ایجاد شده بود همین یک ساعت پیش
یه مشتری میخواست پول واریز کنه و همه چی اوکی بود که با یه پیام و یه درخواست به ظاهر همه چیز ریخت بهم ….
و ازم خواست یه امکانی رو تو سایت بهش بدم که تا الان نداشتیم و نداریم
اگر قبلنم بود همه وجودم رو استرس میگرفت و همش به این پولی که قرار بود واریز بشه و نشد فکر میکردم
ولی کارو رها کردم و اومدم نشستم پای زندگی در بهشت
و همزمان با دیدن این سریال با خودم حرف میزدم
اول از همه از خودم پرسیدم امین این مشتری داره حرف زور میزنه آیا؟
یعنی درخواستش منطقی نیست ؟
من اگه درخواستشو قبول کنم
از روی ترس میخوام یه کاری کنم یا واقعا درخواستش درست و منطقیه ؟
و به خودم جواب دادم نه داره درست میگه مشتری و درخواستش درسته
بعد با خودم گفتم نکنه این تضاد مثل این چرخ تو این قسمت میمونه که ظاهرش مشکله ولی باعث شه یه امکانات بیشتری به کارم اضافه بشهه
و درونم جواب داد درسته میتونه این تضاد و پاسخ درست بهش باعث ایجاد امکانات بیشتر بشه
چون وقتی برای این مشتری انجامش بدی برای بقیه هم و تو موارد مشابه هم میتونی استفاده کنی از این امکان جدید
خلاصه با آرامش زندگی در بهشت رو دیدم و بعدش براش نوشتم و خیلی آرام در حالی که نمیدوستم واقعا چطور باید این قسمت جدید رو رو سایتم ایجاد کنم دقیقا و لی یه چیزایی به ذهنم رسید
تلفنم رو برداشتم و به برنامه نویسم زنگ زدم جواب نداد
بدون اینکه حسمو بد کنم بهش تو واست اپ پیام دادم و اونم شروع کرد به جواب دادن همون موقع
ایده ای که برای حل این تضاد به ذهنم میرسید رو گفتم و نوشتم براش و جریان رو تعریف کردم و طبق درسی که از استاد گرفتم از برنامه نویسم پرسیدم از این همه ساده تر میشه ….
و در پاسخ
اون جواب الهی و هدایت الهی اومد
و برنامه نویسم یه روش خیلی ساده تر بهم معرفی کرد
و این آرامشی که برای خودم ایجاد کردم و این مراقبه ای که با دیدن این سریال الهی ایجاد کردم
نتیجش این شد که چند تا از دست های الهی
مشتری و برنامه نویسم دست به دست هم بدن تا سایت من امکاناتش بیشتر و بهتر بشه ….
درست مثل لغزش بلبرنگ این چرخها که نتیجش یه چیز بهتر و تکاملی تر شد
اینارو اومدم به نوشتم اضافه کنم که بگم استاد عزیزم چه برکت و چه برکت ها و نعمت هایی رو داره این سریال بهشتی به زندگی من و امثال من سرازیر میکنه
با تغییر دید و نوع نگاه ما به زندگی و اتفاقات روزانه و پاسخ های متفاوتی که ما داریم میدیم به نسبت قبل
به برکت شما و مریم بانوی عزیز و این سریال بهشتی و لطف الله یکتا
و اومدم این مطلب رو به کامنتی که نیم ساعت پیش نوشته بودم و منتظر تاییدش بودم اضافه کنم
تا ازتون بازم تشکر کنم و ایمانم رو قویتر کنم بانوشتن و یادآوریش
نسبت به راهی که در پیش گرفتم با راهنمایی استاد فرزانه و نازنینی همچون شما استاد عزیزم
عاشقتونم به خدا ….
خدایا شکرت برای وجود استاد تو زندگیم
خدایا نمیدونم چطور شکر کنم نعمت های بی نهایت حاصل از َآشنایی با استاد عزیزم رو ..
تاریخ تولد واقعی من روزی هست که عضو این سایت الهی شدم
خدایا شکرت برای این آشنایی و تولد دوباره ….
سلام ودرود فراوان به استاد ومریم عزیز وسلام پر برکت خداوندبرشمابادراستی چقدر همه کار ها به خوبی پیش میره با قانون احساس خوب =اتفاق خوب امروز بهترین هارو استاد برای خودش خلق کرد واقعا که انسان با شناخت خودش توانایی هایی رو پیدا میکنه که اصلا نمی دونسته که چنین توانایی داره به همین دلیل هست که خداوند قدرت تفکر تأمل واندیشه رو درون انسان قرار داده که هروز خودشو بیشتر وبیشتر بشناسه وهمچنین خدای خودشوواقعا قدرت خداوند در سراسر جهان متجلی شده اینو فقط بندگان محبوب خداوند درک میکنند فقط کسانی که سوره حمدرا درک کردن (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان) استاد هم همیشه خدایی را در تموم زندگیش ستایش میکنه که از همه لحاظ بی نیازه و هر روز استاد و نه تنها استاد وتمام کسانی که در این مسیر قرار دارندو به بهترین مسیر هدایت میکنه واقعا خدایا شکرت (الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رحمتگر مهربان)واقعا که خداوند با بنده های خاص خودش مهربونه واون قدربهشون ایده های خوب الهام میکنه نه تنها ایده بله هی بندگان محبوب شو هدایت میکنه (مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ [و] فرمانروای روز جزاست)وبه راستی که در همه کار هاش عادل هست وبه همه کمک میکنه ولی این ما انسان ها هستیم که خوب بندگیشو نمی کنیم (إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ [بار الها] تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم)به راستی که این آیه رو استاد عزیز در سریال زندگی در بهشت خیلی خوب رعایت میکنه( اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۶﴾ما را به راه راست هدایت فرما)وامروز استاد از خداوند خواست که اونو به بهترین مسیر هدایت کنه وخداوند چنان ایده هایی به استاد دادکه واقعا جز زیبایی چیز دیگری نبود( صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ راه آنان که گرامى شان داشته اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان)واقعا زیباست که همه چیز برای استاد اون جور که میخواد خلق میشه ومن هم از این بابت خوشحالم ومن هم سعی میکنم انسان توحیدی باشم استاد عزیزم ومریم عزیز انشاالله در پناه الله یکتا سالم سلامت وسعادت مند ثروت منددر دنیا وآخرت باشید
سلام🙋♂️سلامی به وسعت نعمت ربّ العالمین
استادجان شمانمونه ی واضحی ازثروت هستین برای ما،الگوی زنده وقابل مشاهده،بقول اون تیکه کلام ها،ثروتمندواقعی خودتی سلیمان اداتوهم نمیتونه دربیاره،مادیدگاه ثروتمنداستادعباسمنش روداریم میبینیم ونتیجه ی قابل مشاهده ش روهم که سندمحکمی براثباتش هست روداریم میبینیم،یعنی دیدن این صحنه هابقدری دلیل والگوی قوی هست برای ما،که همین دیدن باعث میشه ماهم درمدارثروت باشیم ،چقدرلذتبخشه،اون قسمتی که گفتیدیه سازه درست میکنن توپرادایس قندتودل هممون داره آب میشه🤩😍😎چقدرمنتظریم که روندکاریشوببینیم ،بدونیم چه نقشه هایی براش کشیدین اصلاچیه وچی میشه،لطفاهرروزبزاریدزندگی دربهشت رو🙏
امروزهم که تولایوواقعاعالی بوداون سخن هایی که بسیارارزشمندتربودن،چون واضحتردرموردعملگرایی گفتید،گره بزرگی درزندگی من بااون حرفابازشد،من ازوقتی که باشمابودم باورهاروبزرگترکردم واقدام روکمتر،بعدفهمیدم این فقط کج فهمی من بودکه هرکسی که باقانون جذب آشنامیشه اولش فکرمیکنه که بافقط فکرکردن همه چی اوکی میشه،چون تجسم وتوجه برای چیزایی تاثیرگذارهم هستن واتفاقاتی هم میفته مثل قانون همزمانی طرف باورمیکنه که آره دیگه همه چی بافکرکردن حله ونیازی نیست من کاری کنم،مثلامن مینویسم یک فردثروتمندبه من میادوپیشنهادکاری میده ومن میلیاردرمیشم و…درصورتی که این همون عامل بیرونیه ومسیرنادرست،تکامل نیازه ،اقداااااااام نیازه،درهیچ شرایطی نباااااایدراکدباشیم وبی حرکت،بایدحرکت کنیم ،توپای درراه بنه وهیچ مپرس خودراه بگویدت که چون بایدکرد(البته این غزل رواستادتغییردادن😄یکمی ولی اصل منظورهمونه)ماهدف اولیه مون مشخص میشه برامون وقتی که احساس کردیم واقعامیخوایمش اقدام میکنیم وپاداش اقدام هدایت الله هست که بهترین مسیره،بقول یکی ازدوستای همفرکانسمون،خداخدمتکارمانیست،خدافقط به ماراه رونشون میده واین ماهستیم که تصمیم میگیریم عمل کنیم یانه،ونتیجه هم باجمع زدن باورها،فرکانسهاواعمال مابهمون داده میشه
عاشقتانم 😊😘❤🌷🌹
همگی عشقیدونور
استادازکلمات جالبی هم که میگیدماکلی میخندیم😅😁😄😂
مثل عصرآکواریوم(آکواریوس)یاهواپونولولونولنو😂😂😂اینومنم نمیدونم ولی تاجایی که دیدم چهارتاکلمه داره،که ذهن روباهاش پاکسازی میکنن درحالی که دوتاش بارمنفی هم داره فکرکن هرروزهی بگی متاسفم ،لطفامراببخشید🤔😐
بااینکه دل کندن ازسایت ولی خب یجابایدبریم دیگه،😉😂😂
توبغل خداباشین ،عشق وشادی وثروت وحال خوب فراوان
برنامه خندوانه هم ببینیدازاول،سطح انرژی تون خیلیییی میره بالا،اونایی که به هردلیلی نمیبینن،بدون مقاومت رو۵ثانیه بخندیدالکی تاواقعی بشه وهرروز۵ثانیه اضافه کنید،افرادی هستن که روزی ۳۰،۴۰دقیقه ۴صبح بیدارمیشن ومیخندن
باییییییییی🙋♂️😘😘😘😘😘🤪🤪🤪🤪🤪😄😄😄😄😄😄😂😂😂😂😂😂😂😂😂😉😉😉😉😅😅😅😅😅😅😅😍🤩🤩🤩🤩😎😎😎😎😎😎😎🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌹
به نام الله رب مطلق است
امروز با دیدن این فایل خاطرهای به ذهنم رسید خالی از لطف نیست.
من آدم بسیار فنی هستم. و تولید هواسازهای صنعتی دارم. قدر تک تک ابزارهای درجه یک را که استاد استفاده می کنه را از عمق وجود می دانم. زیرا امروز که این متن را می نویسم با کمترین ابزار ممکن دارم پروژه ای را اجرا می کنم که به مخیله کسی هم خطور نمی کند که می شود این کار را انجام داد. زیاد وارد جزعیات نمی شوم. زیرا نکته مهمتری را اصل قرار دادم.
پارسال همین زمانها بود که من اتفاقی را تجربه کردم که باعث شد به یک باور بسیار را گشا برسم.
دو روز بعد از ماجرای شالیزار که شرح آن را در لایو شماره نه استاد توضیح داده ام سفری را در مدت کوتاهی تجربه کردم که مرا بی نیاز از همه عوامل خارجی کرد. و من فهمیدم که من به هیچ چیزی نیاز ندارم جز خود خود خدا…
آن روز از صبح کنترل ذهن نداشتم. کاملا بی دلیل. و یک گنگی عجیبی را در وجودم حس می کردم. همسرم هم جویای احوالاتم شد و نتوانست حرفی از من بکشد. بعد ناهار هرچه کردم بخوابم نتوانستم. بلند شدم . از آنجایی که آن روزها اولویتم را گذاشته بودم بر الهامات انگار کسی می گفت و من عمل می کردم. گفته شد که ماشینت را سوار شو و حرکت کن. واقعا نمی دانسم کجا و چرا؟ حرکت کردم. پرسیدم الان چه بکنم؟ گفت برو به سمت اتوبان زنجان تهران. رفتم. گفتم الان چه کنم؟ گفت که گوشی را خاموش بکن. کردم. گفتم الان چه کنم؟ گفت که باید بروی اصفهان؟ تردید کردم و گفتم که اصفهان چه کنم؟ گفت تو که خیلی کار بلدی چرا می ترسی؟ گفتم که به همسرم اطلاع بدم؟ گفت تو مهربانتری یا من؟ گفتم که به قول ابراهیم پس خدایا نفرات را دور آنها جمع کن تا دوری و نبود مرا کمرنگ تر بکنند.
به مسیرم ادامه دادم. تقریبا هیچ چیزی در ماشین نداشتم. زیرا بعد از شب شالیزار برایم الهام شده بود که هر چه در ماشین هست باید خالی کنم. واقعا هیچ در ماشین نگذاشتم که بماند.
همین خلا کردن وسایل ذهنم را مشغول کرد. ولی گفتم که نیازی به آنها نیست که خدا گفت که باید خالی کنم.
بعد از حدودا ۳۰کیلومتر گفت امیر تو در راه خدا به هیچ نیاز نداری. چرا ماشین را با خودت می بری؟ گفتم که خوب چه کنم؟ گفت ماشین رو هم بذار و برو. اول مقاومت عجیبی داشتم. وسط اتوبان ؟ پیاده؟ تو این سرما؟ کجا؟ ولی گفتم که او با من است پس به این هم نیاز ندارم. زدم کنار و پیاده شدم و گفت که کیف پول رو هم بذار اینجا بمونه. گوشی و کاپشن رو هم اینطور. انجام دادم حتی سویبچ رو هم بر نداشتم. هزاران نجوا داشتم ولی برهمه آنها غلبه کردم. پیاده راه افتادم با کت و شلوار . وسط اتوبان. کمی که از ماشین دور شدم دستم را در جیبم کردم و دیدم ده هزار تومن پول است. گفت آن را هم بگذار و برو.
برگشتم و اطاعت کردم.
کمی که پیاده رفته بودم پرایدی بوق زد و گفت کجا می ری؟ گفتم که مستقیم می رم. گفت تا قزوین می برم تورا . گفتم پول ندارم. گفت مشکلی نیست. بالاخره تا قزوین رفتیم و تو عوارضی مرا پیاده کرد. واقعا نمی دانستم که چرا این حرکت را انجام دادم ولی نمی خواستم که از الهامات سر پیچی بکنم. هوا سرد بود و من به دنبال ماشین. بالاخره یک نفر حاظر شد که مرا با خودش تا پل فردیس ببرد. گفتم پول ندارم. گفتم بیا بالا.
وقتی به پل فردیس رسیدم پیاده شدم. سرما در استخوانهایم نفوذ می کرد. خیلی منتظر شدم به خیلی ها گفتم که تا تهران می رم و پول ندارم. ولی نبردند. تا اینکه یک اتوبوس مرا تا ورودی اتوبان آزادگان رساند. وقتی پیاده شدم هوا بهتر شده بود آنچنان سرد نبود. کمی منتظر ماندم. تا یک ماشین مرا تا خروجی اتوبان قم ببرد. خیلی طول کشید ولی هیچ ماشینی نگه نداشت. با خودم گفتم که حرکت می کنم تا سرما در جانم رسوخ نکند. پیاده راه افتادم. نمی دانم تا کجا پیاده رفتم ولی حدودا ۲یا ۳ ساعتی طول کشید. در اتوبان آزادگان . فکر می کنم حدود ساعت ۱۱ شب بود. در این چند ساعت پیاده روی تو ذهنم به دنبال یک هم فرکانسی بودم. احساس کردم که امشب یک زیبا رویی مرا مهمان خود خواهد کرد. نمی دانم چرا احساسم بر این بود که الان دختری با ماشینی مدل بالا ترمز خواهد کرد و بعد از سوار شدن خواهم فهمید که او هم در پی پیدا کردن خدا و سرنوشت خود آواره خیابانهاست. بعد یک شب روحانی بسیار پر بحث و گفت و گو راجب خدا را خواهیم گذراند. هی به دنبال آن زیبا رو بودم که شام مهمانم کند و … ساعتها با خودم صحبت کردم. با خدا راز و نیاز کردم و با انتظار زیبا رو قدم زدم. آن لحظه که دیگر احساس می کردم پاهایم توان راه رفتن ندارد به خدا گفتم این زیبا رو که گفتی پس کجاست؟ ناگهان انگار آتشی در دلم شعله گرفت. که به قول شاعر
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت
او گفت زیبا روی تو منم… این جمله ناگهان اشک ها را بر گونه هایم جاری ساخت. ناگهان صدای گریه ام تمام فضای اتوبان را پر کرد. دیگر خستگی و گرسنه گی را در یک لحظه فراموش کردم. احساس کردم تمام مدت با آن زیبا رو بودم و او را ندیم. او مرا مهمان هزاران نعمت کرده و من ندیدم. او برایم تا صبح لالایی گفته و من نشنیدم. او برایم شام خوشمزه داده و من بی توجه خورده ام.
داشتم از این همه غفلت می سوختم. که گفت امیر حالا برگرد. این همان چیزی بود که باید می فهمیدی!!!! خیلی مقامت در برگشت داشتم. ولی به هر ترتیبی که بود رفتم آنطرف اتوبان. با شرایطی سخت برگشم به خانه که شاید روزی ادامه این سفر را تا خانه و اتفاقات بعد از آن را بنویسم. ولی الان نکته ای را که دنبال می کنم چیز دیگری است. من از آن شب تا به امروز متوجه شدم که من به هیچ چیز و هیچ کس نیازی ندارم جز ربی که هیچ گاه بیشتر از توان من از من نمی خواهد. این باعث شد که من تمام محدودیت های ذهنی ام را برای شروع کسب و کارم بشکنم. و امروز که یک سال از آن موضوع می گذرد من واقعا با دستی کاملا خالی پروژه ای گرفته ام که اصلا تصورش را نمی توانستم بکنم. و شرایط و موقعیت ها و نفراتی در مسیرم قرار گرفت که کلا نیاز به ابزار را هم در خودم شکستم. امروز من تولید بدون کارخانه دارم.تمام کار های ساخت رو به دیگران سپرده ام و من فقط دو نفر نیرو بصورت پیمانکار گرفته ام برای مونتاژ دستگاه هایم. به قول ملاصدرا او برایت ابزار می شود. او برایت کارگاه می شود. او برایت بازار یاب می شود. او برایت نیروی کار می شود.
الان ساعت ۴.۳۷ صبح پنج شنبه است. این داستان را بعد از یک سال وقتی مرور کردم دیدم ماجرا رسیدن به این باور بود که ((من به هیچ چیزی نیاز ندارم جز خود او))
خدایا شکرت که اولا تونستم بنویسم. و دوما که این سایت هست تا مطمئن بشیم کسانی هستند که این حرف ها را درک می کنند.
شاد باشید.
به نام خداوند بخشنده بی منت و بی نهایت
درود بر استاد عباسمنش عزیز و مریم جان شایسته و همه دوستانم در این خانواده صمیمی
خیلی لذت میبرم وقتی وارد سایت میشم سایتی متفاوت با محتوی متفاوت با دنیایی متفاوت .
وقتی نود و نه درصد افراد جامعه غرق در هیاهوی جهان هستند ، ما اینجا از ساخت یه لونه مرغ و سر و صداشون و غذا خوردنشون لذت می بریم ، انگار تا حالا مرغ ندیدیم ! از دیدن یه تراکتور و ابزار کار ذوق می کنیم از اینکه استادمون داره ما رو در تجربیاتش شریک میکنه ذوق زده میشیم و فارغ از هیاهوی جهان از این سریال بهشتی کلی آگاهی کسب می کنیم و درس میگیریم .
خیلی لذت بخشه وقتی همه استرس اخبار منفی رو دارن اما من انگار توی خونم بهار نارنج و گل گاو زبون جریان داره و این تفاوت نوع نگاه به زندگی و دنیا رو همه مدیون شما هستم استاد عزیزم . از شما تمرکز بر زیبایی ها را آموختم از شما یاد گرفتم که احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب . خیلی لذت بخشه وقتی از این سریال عشق مودت در روابط رو از شما و مریم جان شایسته یاد میگیرم وقتی پا به پای هم دونه دونه مسائل پردایس رو حل می کنید و هر روز یه قابلیت جدید به این بهشتمون اضافه می کنید و هر دو در کنار هم با عشق تو سرما و گرما کار می کنید .
خیلی لذت بخشه وقتی این همه فراوانی و نعمت رو میبینی و سپاسگزاری می کنی و به مغز منطقیت یه الگو نشون میدی و یه جایی هست که کلی می تونی ازش درس بگیری .
وقتی چرخها رو روی چیکن تراکتور نصب کردید و مسئله رو حل کردید یاد زمانی افتادم که رباتیک تدرس میکردم و وقتی بچه ها می تونستند ربات رو به حرکت در بیارن و حل مسئله یاد میگرفتند چقدر ذوق میکردن و من هم کلی ازشون یاد میگرفتم .
بعضی وقتا پسرم (پارسا ) می پرسه استاد که می تونه هر چی بخواد بخره پس چرا خودش اینا رو می سازه ؟
و بعد می بینه که چطور با این ساخت و سازها در مقیاس کوچک و روبرو شدن با بعضی مسائل مثل گیر کردن تراکتور و … استاد با حل کردنشون به ما نشون میده که هر مسئله ای قابل حله به شرط اینکه سوالات قدرتمند کننده بپرسیم و خداوند هم هدایت میکنه ما رو به سمت پاسخ درست حتی اگه اون مسئله نصب کردن چرخ برای چیکن تراکتور باشه !
در حقیقت استاد با اشتراک گذاشتن این سریال بهشتی بزرگترین درسها رو به ما میده مهم اینه که در مدار درک و عملش قرار بگیریم .
خدا رو شکر می کنم بابت این سریال بهشتی و درسهای فوق العاده اش
خدا رو شکر می کنم بابت اینهمه نعمت و ثروت و فراوانی
خدا رو شکر می کنم بابت زیبایی هایی که هر روز از این سایت متفاوت می بینم
خدا رو شکر می کنم بابت آگاهی هایی که از مطالب سایت دریافت می کنم
خدا رو شکر می کنم بابت تفاوتم با بدنه جامعه
به خودم افتخار می کنم و به خودم می بالم که استادی چون شما دارم و در عصری زیست می کنم که شما هم هستید .
بی صبرانه منتظرم تا قسمتهای بعدی سریال زندگی در بهشت رو ببینم و تغییرات جدیدی که در پردایس قراره رخ بده !
استاد عزیزم بهتون افتخار می کنم و امیدوارم به زودی آمریکا ببینمتون .
در پناه الله یکتا محفوظ باشد
سلام به دوستان بهشتی واستاد ومریم بهشتی
خدا رو شکر میکنم که با استفاده از اینترنت میتونم به این دوستان هم فرکانسی وهم ارتعاشی متصل بشم واز برکات وزیباییهای این سایت بهره مند بشم.
چیزی که بینهایت برام جالب هست وتلنگر خوبی بهم زد این هست که سبک زندگی استاد داره با زبان بی زبانی بهم میگه که نتیجه اصلا مهم نیست واین توان وشجاعت واراده این انسانهای زیبا وبزرگ در چالش طلبی وهجوم بردن به دل تضادها وترسها هست که مهم هست, اگر نتیجه مطلوب بود که پله ای بالاتر براشون مهیا شده برای غلبه بر ترسها و وسیعتر شدن.
واگر نتیجه جالب نبود لااقل در شکستن ترس ورفتن تو دلشون موفق بودن وتجربیات بیشتری بدست آوردن که همه اش به قول مریم جان سود وسود وسود…واقعا درس بزرگیه که با وصف اینکه تمام تلاشت رو به کار میگیری اما نتیجه زیاد برات مهم نیست.خدا رو بینهایت شکر
وای خدایا چقدرررر ذوق زده شدم از اینکه استاد گفت که یک بنای بزرگ ووسیع قراره اونجا درست بشه ,خدا رووبینهایت شکر بخاطر این همه فراوانی.انقدر ذوق زده وهیجان زده شدم که انگار قراره برای خودم باشه.
واقعا خدا رو شکر
از دیگر نکات زیبای این فایل اینه که استاد ومریم جان تصمیم گرفتن که همون روز کار اون بنا رو تموم کنن وهمین کار رو هم کردن وبه نحو احسن وبسیار بسیار مبتکرانه ودست ودلبازانه کار تراکتور شا رو انجام دادن ومطمئن هستم که اگر بخوان یکی دیگه بسازن خیلی خیلی سریعتر وحتی زیباتر ومجهز تر سازه بعدی رو خواهند ساخت.
خیلی برام جالب هست که با وجود اون همه ابزاری که دارن هنوز,دنبال ابزار ساده تر وبهتر هستن وهرگز از خریدن ابزارهای دیگر وکاربردیتر دریغ نمیکنن.
همکاری عاشقانه مریم عزیز وهماهنگی الهی وفوق العاده این دو عزیز رو بینهایت تحسین میکنم.
استاد از ته دل خوندن خروس رو تحسین میکنه وازش لذت میبره وبابتش خدا رو شکر میکنه وبهش میگم جاااانم جاااانم وبهش میگه حنجره طلایی, این حجم شکرگزاری ولذت از خوندن یک خروس که شاید از دید بعضیها گوش خراش هم بیاد منو عمیقا تحت تاثیر قرار داد. این حجم از قابلیت تحسین کردن ولذت بردن و شکرگزاری رو عمیقا تحسین وستایش میکنم ,واقعا عاشق این خصلتهای زیبا وحیات بخش والهی هستم وبا تمام وجودم تحسین میکنم. اینها گوهرها وگنجهای گرانبهای خفته یا نیمه بیدار همه ما هستن بینهایت خدا رو بابت این قابلیتها شکر میکنم.
خدایا چقدر گسترش و تغییر لذتبخشه وچقدر خدا ما رو در این مهم کمک میکنه عاشقانه خدا رو شکر میکنم.
ایده ها هدایتهای خیییلی زیادی رو که در ساخت وتجهیز تراکتور شا بکار بردین تحسین میکنم واقعا تنتون سلامت ولبتون خندون ودلتون توحیدی ووجودتون الهی باشه.
خدا رو بابت این خانواده الهی وبا احساس شکر میکنم.
سلام سلام
خداروشکر
خداوند همه چیز رو دقیق و زیبا کنار هم میچینه و با فرکانس هایی من میفرستم با توجه به هدایت هایی میخام در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میگیرم
اون ویدیویی که باید ببینم، میبینم
نظرات دوستان رو همون لحظه ای به تلنگر نیاز دارم میخونم
واقعا خدایا شکرت
دوباره ذهنم داشت میگفت کامنت نوشتن به کجاته! بیخیال
بیا بریم، کلی کار مهمی داری ها
اما با کامنت منتخب این جلسه، دیدم دوستم راس میگه
با همین کامنت نوشتن ها و خوندن کامنت بچها، با همین فایل ها و مداومت همه نتایج رخ میده. آدم عادت هاش فرق میکنه
وگرنه همه بچها میتونن بگن ما عضو سایت عباسمنش هستیم!
ولی اگر من نیام، فعال نباشم
عمل نکنم، پا روی ترسام نذارم، به فایل ها گوش کنم و عمل نکنم که فایده نداره
خدایا شکرت من دوباره دارم کامنت مینویسم و خیلی ذوق زده و هیجان زده هستم. شکرت
واااای چه فایلی ، چه صحنه ای اول فایل دیدیم که گنی ها برای غذا دیدن صرف نمیکنه بدون، شروع کردن پرواز کردن
چه صحنه باحالی بود
و به نظرم حضورشون در پارادایس یه حال و هوا دیگه ای داده
کلا صدا پرنده و حیوانات به نظرم حس خوبی میده اما نه مثل گنی ها😂
خیلی بامزه بود استاد، من کلی به شوخی های شما با گنی ها خندیدم
چه خروس نازی، چه بزرگ شدن، چه سفید و ناز. خداروشکر
یه موردی که خیلی برام جالب بود و خیلی یاد گرفتم. شاید اگر من میدونستم این بازی میکنه و جواب نمیده میگفتم ولش کن! مجبور نیستم بعدا دوباره کاری کنم
دقیقا چیزی که تو ذهنم موقع دیدن فایل اومد
اما شما خیلی راحت گفتی انجام میدیم با توکل به خداوند مهربان
یکم تعجب کردم
اما حقیقتا منم قبل از اینکه شما ایده دو تا چرخ رو بدین تصویرش رو در ذهنم دیدم. به خودم گفتم چرا استاد اینو انجام نمیده!؟ گفتم شاید نباید یه چرخ داخل باشه و باید حتما بیرون باشع. خلاصه همچین فکری
وقتی شما ایده رو گفتی و همون ایده بود خیلی خوشحال شدم و گفتم چه جالب
اولا اینکه درس گرفتم به خدا توکل کنم، نترسم و قدم اول رو همیشه بردارم با اینکه شاید از نظر منطق من درست نباشه
و وقتی قدم اول رو برمیداری، ایده ها به ما گفته میشه. نشون میده خداوند همه ما رو هدایت میکنه و این عالیه
خداروشکرت
سلام به همه همفرکانسی ها، سلام به استاد عزیزم سلام به مریم جان، امروز این فایل نشانه من بوده… استاد میگن وقتی به فایلی نشانه میشه براتون فایل رو ببینید توضیح ش رو بخونید، کامنت ها رو بخونید، صد در صد جواب تون رو میگیرید، صد در صد،،، من امروز توی کارتم به یک تضادی برخوردم، وای حس خودم رو بد نکردم، با خودم گفتم این یک شرایط به ظاهر ناخواسته س، حل میشه، و هوا نکردم ، باآرامش گذاشتم آسترکشی کارم خشک بشه و به یاری خدا حال میشه مشکلی که داره من به دنیا نیامده م که مشکل حل کنم، من به دنیا اومدم که کار مورد علاقه م رو انجام بدم، وقتی با کشیدن تک تک خطوط گلها روی دسته چوبی کیف ها لذت میبرم پس لااااجرم نتیجه عالی لذت بخش و دلخواه م میشه و مشتری م لذت میبره وقتی کیف ش رو توی سال جدید استفاده میکنه، خداوند راهش رو بهم میگه، من لازم نیست دنبال راه بگردم، بجای چهکنم چهکنم من اومدم دفترم رو باز کردم و شروع به سپاسگزاری آگاهانه کردم، از دکور جدید اتاقم از هوای بهاری بینظیر از سیب خوش طعمی که داشتم میخورم، و مطالب این فایل نشانه امروز مقاله و کامنت ها و ویدیو قطعا در تایید کارهای هست که امروز انجام دادم من کارم رو درست انجام میدم پس نتیجه هم لاااااجرم کامل و با کیفیت اتفاق میفته،،،،
الان من میرم فایل تصویری رو میبینم، کامنت ها رو بیشتر میخونم، و فردا انشالا از نتیجه کارم و خشک شدن آسترکشی براتون مینویسم…
سلام دوباره، الان که مینویسم هنوز از کامنتم یک روز نگذشته، من نتیجه حرفهای که توی کامنت قبل نوشتم رو گرفتم، من ، من ، من اتفاقی که توی کار م افتاد رو خودم شخصا به اون نتیجه دلخواه م تغییر داده، آسیب دیدن محصولی که طراحی کرده بودم و باید به مشتری میرسید رو من گفتم این فقط یک اتفاق به ظـــــاهر ناخواسته س و من تسلیم ش نمیشم، این چوب، این رنگ، این آسترکشی چوب مسخر من هستند و من دستور میدم چطور عمل کنند، امروز خیلی خیلی خیلی ماهرانه ترمیم ش کردم و بی نظیر شد، و نتیجه ای که از این تضاد کوچک گرفتم این بود که خدا میخواد بهم نشون بده چقدر ارزش و لیاقت دارم، چقدر ماهر و متخصص و کار درست هستم، امروز به خودم آفرین گفتم وقتی کار رو ترمیم کردم و این یک نتیجه بی نظیر عالیه عالی، خدایا شکرت که اینقدر دوستم داری و بهم یادآوری میکنی چقدر ارزشمند هستم، چقدر کاری که میکنم ارزشمند و منحصر بفرده، خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت، من هر هدفی دارم بهش میرسم، صد در صد و لاجرمممم جهان مسخر منه … خدایا شکرت