سریال زندگی در بهشت | قسمت 127 - صفحه 2

بنام خدای هدایتگرم

سلام به پارادیس قشنگمون

سلام به استاد عزیزم مریم جانم و خانواده گل عباسمنش

چقدر نکاتی که از جوی عزیز گفتید جالب و باورساز بود.

وقتی قانون زندگیو بلد باشی و بدونی که مهمترین کار ما دراین دنیا لذت بردن و تجربه خودمون هست دیگه اونوقته که سن و سال رنگ میبازه اونوقته که تو دیگه به رقم سنت نگاه نمیکنی بلکه میدونی اصل چیه و دنبال اصل میری دنبال همون چیزی که لذت بیشتری به تو میده و به گسترش و شکوفایی بهتر و بیشتر تو کمک میکنه اونوقته که تو میدونی سبک شخصیت و استانداردهای زندگیت چیه و براساس اون پیش میری و اون چراغ راهنمای توست ، راهنمای ارزشهای توست نه فرعیاتی مثل سن و …و این ابتدای فایل که توصیف شخصیت جو بود چقدر مرتبط با موضوع همین فایل و پروژه استاد و مریم جان بود

خیلی لذت بردم از شخصیت جو و ممنون که استاد برامون گفتید باورهای خوبی تو ذهنم شکل گرفت که تو ،تو هرسنی میتونی همونی باشی که میخوای میتونی بهترین سفرهارو کنی و میتونی بهترین لباساتو بپوشی و تو90 سالگی با عشق و شادی و لذت درس کنی :))))))) و شمع های تولدتو فوت کنی :))) این موضوع و این باور تو کشور ما خیلی نیاز به رشد داره

من تو سفربه دور آمریکا تو 2جا دیگه هم چنین اشخاصی با این روحیه یادمه که اوموقع خیلیی برام جدید و جالب بود چون تقریبا جز اولین بارام بود که با چنین موضوعی و اینجور پیرمردها پیرزنهای زنده دل و با عزت نفس آشنا میشدم یکی مادر اون خانمی که به خونش دعوتتون کرد و اون خانم با مادر 90 سالش میخواستن برن دور جهان بگردن و یکی دیگه هم اون اقای مهندس پرانرژی که فکر کنم 70 سالشون بود و با داشتن نوه دوباره صاحب فرزند شده بودن و دوقلو داشتن و چه باعشق میخواستن دنیا رو بگردن

از نظر من برای اینا واقعا سن یک عدده فقط و بنطرم خیلی در آمریکا این باور هست حداقل تو فایلهایی که ما از شما دیدیم و خداروشکر این باور قشنگ داره دروجود ما هم قوت بیشتری میگیره

دیروز داشتم فایلی که درباره الگوها در قم 4 بود گوش میدادم و جالبه که امروز تو این فایل هم این الگو داشتم میدیدم مثل آقای جو که پدرش الگوی خوبی بوده در شاد زندگی کردن و این باور خوب توش شکل گرفته که میشه تو هرسنی گشت و لذت برد .یجای دیگه مربوط به مرغا بود که گفتید براشون نردبون ساختید و چند باری بهشون نشون دادید بهشون کمک کردید که برن بالا تا یاد گرفتن که میشه ربطش داد به قانون وقتی تو یچیزی میبینی و انجامش میدی بعد با تکرار دیگه به عادت تو تبدیل میشه یعنی دیگ اون باور با تکرار که به یه رفتار و عمل تو تبدیل شده و ناخودآگاه دیگه انجام میدی یعنی تو حیوانات هم به همین صورته با تکرار یه عادت درونشون شکل میگیره پس ما که دیگه انسانیم با یه ابرکامپیوتری بنام مغز در وجودمون پس با تکرار و دیدن چقدر میتونیم عادتهای عالی در وجودمون پرورش بدیم و تغییر بدیم خودمونو

استاد شما راستی مرغ و خروساتون هم قانونی تربیت شدن انقدر تغییر تو این مدت داشتن و جابحایی هی خونه جدید شرایط جدید دیگه یاد گرفتن زود وفق بدن خودشونو با محیط :)) از بس خودتون اهل تغییر و مهاجرت هستید عملکردتون رو آدما که هیچ رو حیوونا هم تاثیر میزاره

تو ی فایلی استاد میگفتند عضله تصمیم گیریتون قوی کنید تصمیم گیری هم عضله هست باید روش کار کنید با تصمیماتی که میگیرید مدام بهتر و قوی تر میشه مثل سایر عضلات و الان من به عینه دیدم که چطور شما در عمل این گونه عضلاتی مثل تصمیم گیری رو تقویت میکنید.

این فایل خیلی نکته داشت و ازجهات مختلف برای من تعبیر و مفهموم

اول از اینجا شروع میکنم که خیلی برای من بارزش بود استاد شما گفتید با ساختن این سازه چقدر درسها یاد گرفتید و هم برای مرغ و خروسا یه فضای بهتر و بهبود یافته تامین شد هم اینکه برای من و عزیزدلم کلی درس داشت کلی تجربه کردیم کلی چیزهای جدید یاد گرفتیم و موضوع حل مساله.چقدر عالی که الان دارم تو عمل میبنم که چطور با تجربه کردن اتفاقاتی که دوست داریم میتونیم ظرف وجودمونو از هرجنبه ای رشد بدیم یعنی چه از بعد تصمیم گیری و انتخاباتی که باید کنیم و چه از مسایلی که در طول این مسیر حل میکنیم و ایده هایی که عملی میکنیم و…

و از طرفی به تاثیرش در روابط اشاره کردید که برام جالب بود واقعا همینه وقتی ی زوج باهمکاری کاری انجام میدن یا خلق میکنند چقدر همکاری صحیح، بهتر حرف زدن و ارتباط گرفتن باهمو بهتر یاد میگیرن چون تمرکزشون روی یک هدف و خواسته هست و نگاه مختلفی به این موضوع دارن و هم با هم فکری به نقطه اشتراک میرسن و هم اینکه با شخصیت و نوع تفکر هم دیگه بهتر آشنا میشن و این کمک میکنه به شناخت بهتر طرفین از هم

شما به این موارد مهم که با ساخت این سازه اتفاق افتاد اشاره کردید ولی به نظر من مهمترین اتفاق و درس این سازه برای ما بود

استاد انگار سر کلاس عملی یک پروژه ای نشستیم که قراره با آموزه هایی که استاد دادن انجام بشه یعنی جلسات عملی که ما قراره نوع عملکرد شمارو در قالب تجربه یک پروژه واقعی ببینیم ولی نکته مهمش این بود که همه چی واقعی واقعی بود یعنی شما اصن با هدف اینکه من میخوام این کارو انجام بدم تا بچه ها عملکرد من رو ببینند نبود بلکه هدف شما چیز دیگه ای بود و و این تیکه واقعی از عملکردتون درباره یک ایده خیلی آموزنده بود مریم جان واقعا درست میگن که من از عملکرد و نگاه کردن به استاد کلی چیز یاد گرفتم و بهتر درک کردم واقعا چقدر نگاه کردن شما و الگوهای موفقی چون شما میتونه به آدم کمک کنه

برای مثال من تو رفتار شما خیلی بهتر موضوع هدایت شدن و عمل کردن به ایده رو متوجه شدم .اینکه وقتی رفتیم تو دل کار با اولین مانع نگیم ای بابا نکنه من اشتباه متوجه شدم و این اصن الهام نبود اصن اگه این ایده به من الهام شده پس چرا این مساله برام پیش اومد چرا به این مانع خوردم درحالیکه توعمل شما داریم یاد میگیریم که ممکنه مانع باشه ولی هدایت میشی به برطرف کردنش و توانایی حل مساله یعنی همین ایمان داشتن به هدایت خدا که بارها شما گفتید یعنی همین .من میرم کارو انجام میدم ایده و هرچیزی هر مساله ای هم باشه ایمان دارم خدا هدایتم میکنه و اینطوریه که آدم تواناییهاش در دل تجربه ها بزرگ وبزرگتر میشه شجاعتش بیشتر و باوراش قویتر

در دل این عملکرد شما و موانعی که ایجاد میشد مثل شکستن مته یا کج بودن چرخها و … شما تو دل مساله یا راهکارها رو تست میکردید یا رهاش میکردید تا سرزمان درستش به ایده بهتری هدایت بشید همه اینا رو میشه کلی ازش درس گرفت در نحوه عملکردن به ایده هامون

و راهکارها و ایده های جالبی مثل آویز کردن آب و غذای مرغها یا خونشون در ارتفاع روی توری که باعث میشه زیرشون دیگه کثیف نشه و اینارو طی تکامل بهش رسیدید یعنی در دل تضادی که بابت کثیفی جای مرغها خوردید به این ایده هدایت شدید و…

یا بحث نیروهای غیبی، دستان خدا و… باز هم تو این ایده کوچیک دیدیم که آقای جو عزیز یهو سرکلش پیدا شد و هم به استاد کمک کردن هم اینکه استاد گفتن خیلی فکر و ایده های خوبی داشتن و تحسینشون میکردن و تو حل مسائل یه آدم باتجربه دنیادیده هم برای پیشبرد بهتره این ایده همراه شد

یعنی تو این پروژه کوچیک خیلی میشه ردپاهای قانون دید و از عملکرد شما یاد گرفت

قسمت قبلی هم گفتم دیدن شما به من جسارت بیشتری داده که انجام بدم کارهایی که لذت میبرم و نگم بزار بعدا یا بگم فعلا کارهای مهمتری هست … تو دل تجربه کردناست که آدم تواناییهاش در ابعاد مختلف گسترش پیدا میکنه و اینجوریه که ظرف وجودی آدم بزرگتر میشه البته تمرکز روی هدف اصلی هم رو نباید فراموش کرد

اون بوقلمونه خودشیفته جذابمون هم که شاهکار بود تو این قسمت چه بادی به غبغب انداخته بود و مغرورانه قدم میزد. چه اعتماد به نفسی داشتا:))))) چقدر انصافا زیبا شده بود و پرهای سپید یکدستشد چه حس خوبی رو منتقل میکرد و باز هم سرود گروه گنی ها که مورد استقبال استاد قرار نگفت اصن این گنیا چقدررر نمکن.

ی نکته جالب دیگه هم احترام به سلایق و علایق همدیگه در روابط شما دونفر که مثلا مینی تریلر علاقه استاد بود و مریم جان هم همراهی کردن و مخالفتی نداشتن.

خیلی نکته دیگه هم هست ولی اینا الان بنظرم مهمتر بود

استاد عزیزم مریم جانم باز هم سپاسگزار شما هستم برای تمام آموزه های تئوری و عملی و این تصاویر آموزشی و عالی که ما هم یاد میگیریم هم از زیباییها لذت میبریم.دیدن و شنیدن شما نوید روشنی و امید میده که باید ادامه داد و ایمان داشت که در راه درست و طبق قوانین پیش رفتن لاجرم نتایج عالی خلق میشن چون خالق ماهستیم دوستون دارم

بچه های گل سایت مرسی از همتون که با کامنت ها و تجربیات و نگاه قشنگتون به درک بهتر مفاهیم و ادامه دادن با ایمان بیشتر کمک میکنید

آرزوی بهترینها برای هممون دارم چون ما ما لایق عالیترینها هستیم