سریال زندگی در بهشت | قسمت ١39 - صفحه 10

سلام و درود

نشانه ی امروزم این فایل بود.

چون قبلا این فایل را دیده بودم متن نوشتاری فایل را خواندم گفتم سر فرصت دوباره این فایل را می بینم.

امتیاز منفی

می دونید چرا؟ راستش من امروز می خواستم برم درمانگاه برای کاری و من به شدت رفتن به درمانگاه برایم ایجاد مقاومت کرده است . در واقع من صحبت های استاد را شنیده بودم که با باورهای درست سلامتی می گفتند سالهاست چکاب نکردند و آزمایش ندادند.

من می خواستم با الگو از ایشون از رفتن به درمانگاه و چکاب و هر چیزی که مربوط به دوا و درمان است طفره بروم. غافل از این بودم که من هنوز باورهای سلامتی ام به اندازه ای استاد قوی و پایدار نیست. بنابراین نجوای ذهنم در مواقعی که شاید یک نشانه ای از بیماری بود زیاد بود و خود این نجوای ذهن کار را دشوار می کرد.

من متوجه شدم که همان مثال معروف استاد است که می گوید شما کویر را نگاه داشتید می خواهید توش برنج بکارید.

با همه ی این دلایل تصمیم داشتم به درمانگاه بروم و قبل از رفتن نشانه ی خودم را پرسیدم. راستش اول صبح گفتم دلم برای زندگی در بهشت تنگ شده است ولی انتظار داشتم نشانه ام فایل دیگری باشد به همین دلیل فقط متن را خواندم و به درمانگاه رفتم و برگشتم و الان نشستم به دیدن فایل.

یکدفعه فهمیدم که چرا این فایل به عنوان نشانه امده است و به من یادآوری کرد اگر نشانه می پرسی دیگه اینقدر اما و اگر نیار.

این نشانه من بود برای اینکه زمان هایی که ممکن است کنترل ذهن سخت باشد و فکر کنی محیط درمانگاه یا بیمارستان محیط مثبتی نیست با دیدن این فایل ها توجه ات را از بیماری بگیر و تمرکز کن بر نکات مثبت

تمرکز بر نکات مثبت و زیبایی ها را وظیفه زندگی خودت بدان. این را اصل بدان نه اینکه باشه حالا سر فرصت اینکار را می کنم الان کارهای مهمتری هست. نه ، کار مهم تو همین توجه به نکات مثبت در زمان اکنون است. وقتی تو تمرکزت بر زیبایی ها و شکرگزاری باشد لاجرم اتفاقات به شکلی تغییر می کند که هم ظاهر هم باطن آن زیبا خواهد بود. وقتی تو توجه می کنی به نکات مثبت می توانی وجود خدا را لمس کنی و آرامش و اطمینانت بیشتر خواهد شد و خواهی دید که زندگی تنها اون نکته ی منفی که الان ذهن تو را مشغول کرده نیست.

دیدن خیابانهای شلوغ شهر تمپا با این انسانهای شاد و سرحال که اینگونه مسرور از پیروزی تیم شان با دیگران به شادی برخاسته بودند فارغ از تمام حاشیه های زندگیشان این ساعت را در کنار بقیه می گذراندند اینگونه به همدیگر لبخند می زدند و با دست تکان دادن به همدیگر شادی خود را به اشتراک می گذاشتند.

دیدم که انسانها کنار هم می توانند چه انرژی بالایی داشته باشند این انرژی بالا را دریافت کردم مهم نیست که من کجام اما به راستی به تک تک انها اندیشیدم که آیا همه ی اینها در زندگیشان چیزی نداشتند که ذهنشان را درگیر کند حتما داشتند اما آگاهانه آن ساعات را برای شادی اختصاص داده بودند و ماا بچه های سایت باید همیشه با آموزه های استاد این تمرین را انجام دهیم.

صحبت استاد که همیشه کار باید از این ساده تر باشه به من یادآوری کرد که کلا چیزی را در هیچ کجا سخت نگیرم و به دنبال آسانی باشم و زمانی که به دنبال آسانی باشم راحتی من را پیدا خواهد کرد و این چقدر لذتبخش است.

خیابانهای شهر آن رودخانه عمیق و زیبا و پل های متحرک واقعا نماد زیبایی قدرت و ثروت این کشور است به راستی که این کشور لایق بهترین هاست.

انشالله ما هم به توجه به زیبایی ها به چنین شهرهای زیبا و تمیز و سرزنده هدایت شویم.

رابطه ی زیبای استاد و مریم جان . رابطه ی عاشقانه و پر از احترام به راستی قابل ستایش است.

مناعت طبع استاد و عزیز دلشون ستودنی است.

متوجه شدم که آنچه من می اندیشم همیشه نمی تواند درست باشد و وقتی من هدایت خواستم اعتماد کنم. من می اندیشیدم الان باید یک فایل جدی و آگاهی بخش گوش کنم اما باید که فایل تصویری پر از زیبایی و شوخی های دلنشین استاد و مریم جان را باید می دیدم تا احساسم هزار بار بهتر و بهتر شود.

پاینده باشید استاد عزیز

دوستت دارم مریم دوست داشتنی و مهربان