دیدگاه زیبا و تأثیرگزار علیرضا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام به دوستان عزیزم و استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
بدون مقدمه بگم استاد دارید توی این چند قسمت آخر سریال زندگی در بهشت غوغا به پا میکنید مخصوصا توی این 10 یا 15 قسمت آخر آخر این سریال از وقتی با درون و اسکوتر دارید فیلم میگیرید قشنگ اون حس رو به من منتقل میکنه که انگار من اونجا هستم و خدارو شکر میکنم که شما رو به این مسیر هدایت کرد(خرید این وسایل).
استاد توی این قسمت هم که شگفت زده کردید من رو خیلی حس خوبیه تو آمریکا دوستی داشته باشی که ایرانی بلد باشه صحبت کنه اصلن خیلی حس خوبیه برای من برای شما دوستان نمیدونم انگار توی کشور خودتی و خیلی خیلی حس خوبی داره .
و چقدر آدم های خوبی هستند چقدر خوشحال و سر زنده هستند دوستان استاد مثل خودشون و این اتفاق هم چیزی نیست چز قانون که این افراد رو بهم جذب میکنه و همدیگر رو پیدا میکنه من مطمئن هستم که استاد هم خیلی از دوست هایی که توی آمریکا داره مثل larry و همین دوست عزیزی که اسمش رو بادم رفت اون چند خانواده ای که به پارادایس اومدن و مهمون استاد شدن خیلی اتفاقی با استاد آشنا شدن مثل خود من و همه ی کاربران سایت که با این سایت عالی آشنا شدیم دوستان به خاطر بیارید زمانی که با این سایت آشنا شدید همه ی شما یک دساتان متفاوتی دارید من خودم توی تلگرام یک فایل از استاد دیدم و اصلن اون موقع نمیدونستم قانون جذب چیه و با استاد آشنایی نداشتم حتی این فکر قبلن به ذهن من خطور نکرد که من میتونم ماشین خارجی داشته باشم! چه برسد به اینکه چند ماشین خارجی داشته باشم اما به لطف اینترنت و فضای محازی حتی افرادی داخل ایران الان میشناسم که چندین ماشین خارجی و خانه های بسیار خوب و سطح زندگی خیلی خوبی مثل استاد دارند.
دوستان اینجا یه نکته ای لازم دونستم بهتون بگم و اینه که وقتی به رویا های خودتون رو تجسم میکنید اصلن به این فکر نکنید که مثلن این پول وفلان چیز از کجا و به چه طریقی به شما میرسه فقط این باور رو تقویت کنید که متونید به اون برسید شما بینهایت هستید چون روح شما بینهایته من خودم اصلن باورم نمیشد از یک کانال تلگرام با این سایت آشنا شدم بقیه ی مسائل زندگی هم به همین شکل هست.
اون هم کانال تلگرامی بود که پکیج های اساتید رو به صورت رایگان قرار می داد من اونجا یک نظر سنجی تو اون کانال دیدم که سوال نظر سنجی این بود:
پکیج های کدام استاد بیشترین تاثیر را در زندگی شما داشته و باورتون نمیشه گزینه استاد عباسمنش با اختلاف از بقیه جلو تر بود من گفتم خدایا عباسمنش کیه؟ زدم توی اینترنت دیدم بعله یه سایت اورد اونم چه سایتی یادمه یه قسمت از سریال زندگی در بهشت بالای سایت بود استاد نمیدونم یه شاخه ای چیزی رو داشت روی زمین میکشید یه همچین چیزی بود
خلاصه گفتم این چجور ساتیه مگه در مورد موفقیت نیست پس اینجا کجاست و توقع داشتم مثلن عکس یک فرد با کت و شلوار باشه مثل استاد هایی که تو ایران درس میدن دیدم نه بابا داستان خیلی ساده تر از چیزی هست که من فکر میکنم اولش یکم گیج بودم نمیدونستم این سایت آیا بدرد من میخوره یا نه ولی یه چیزی در درون من میگفت همینه پسر! شروع کردم از سریال زندگی در بهشت باورم نمیشد این حجم فیلم و محتوا فقط توسط دونفر داره تولید میشه (چون خودم کار تولید محتوا انجام میدم) و میدونم کلن ساخت ویدئو چه چیز هایی میخواد.
و این باور ها در من شکل گرفت که میشه چندتا خونه و ماشین اونم از بهترین هاش داشت میشه که طوری زندگی کنی که پول برای تو کار کنه نه تو برای پول میشه سیستم سازی کرد و کسب و کار برای تو پولسازی انجام بده و تو فقط رشد بدی اون کسب و کار رو فقط همین و نیازی نیسیت اصلن زحمت زیادی بکشی میشه همه چیز رو آسون بدست آورد حتی گرانترین چیز هارو که خودم هم یه سری چیز هارو توی همین مدت چند ماه کوتاهی که با سایت آشنا شدم بدست آوردم .
خلاصه الان توی همین مدت چند ماه کوتاه کلی آرامش به دست اوردم توی زندگی خیلی زیاد و مدت طولانی غصه چیزی رو نمیخورم بعضی اوقات هست که برای مدت خیلی کم مثلن حالم خوب نباشه اما باز هم سعی میکنم توی اون زمان به قسمت خوب اونکار توجه کنم و حسم رو خوب کنم و روزم رو با فایل های استاد شروع و خاتمه میدم و رابطه خیلی بهتری نسبت به قبل با خدا ، و خانواده دارم که اصلن خودم هم یه جورایی باورم نمیشه تنها پاشنه آشیل من در حال حاظر به دست نیوردنم ثروت هست که اون هم میدونم چون باور های منفی در این زمینه زیاد در وجود من از کودکی ریشه کرده باید تصحیح کنم خودم رو تا به دست بیاورم و یکم به زمان بیشتری نیاز دارم تا اینجای کار خیلی عالی پیش رفتم توی حدود4 ماه روابط خودم رو خیلی زیاد تغییر دادم هر کجا میرم ذهنم مثل آهن ربا افکار مثبت و حس مثبت رو جذب خودش میکنه و این خیلی خوبه آرامش دارم حرص و طمع ندارم اصلن با آدم های معمولی خیلی فرق دارم وقتی به دور و بر خودم مینگرم انگار که من دوباره به دنیا اومدم و خیلی حس مثبتی دارم چون آدم ها دوست دارند همه چیزشون رو فدا کنن تا حس خوبی داشته باشند و لذت ببرند از زندگی ولی من شاید خیلی چز هارو الان ندارم و برای من مهم نیست که چه چیزی رو ندارم چون هیچکس نمیتونه تضمین کنه من تو چند سال آینده قراره چجوری زندگی کنم درآمدم چقدر باشه همسرم کیه و… مهم اینه که چه چیزهایی رو میخوام و چه ورودی هایی دارم به ذهنم وارد میکنم و….
امیدوارم بتونم با این کامنت به شما حس خوبی داده باشم خودم که خیلی حس خوبی داشتم موقع این نوشتن کامنت .در پناه االه یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD227MB15 دقیقه
آرزو میکنم تمام انسان ها سفر درونیش رو شروع کنن و اگر شروع کردن ادامه بدن و غرق بشن در دریای آگاهی و ذهن استدلالی رو برای همیشه خفه کنن!🙏🏻
“و من میدونم عشق ، نیروی محرکه ی این جهانه
پشتِ هرچی عشق بخوابه ، کن فیکون میکنه
این کامنت پشتش عشق خوابیده”😌
این و بدون که انسان کامل وجود نداره !
انسانِ کامل به پوچی میرسه 🤷🏻♀️
خداروشاکرم چون تا لحظه ای که زنده ایم یه نقص برای برطرف کردن و یه پاداش در نتیجه برطرف کردنش داریم و این قشنگیه این جهانه . حالش و ببر دوست خوشگلم.
پس دنبال آدم کامل نباش نه تو خودت، نه تو اطرافت… خودت و آدم های دور و برت رو با تمام نقص هاشون دوست داشته باش این یعنی عزت نفس واقعی.به هر نسبت که نقص های شخصیتیمون ( یا همون ترمزهامون) رو کشف و برطرف میکنیم سطحمون میره بالا و جنس آدم های اطرافمون تغییر میکنه. پس دنبال فرار از آدم های اطرافت نباش فقط برو درونت و از خدا بخواه که ترمزهات رو یکی پس از دیگری از ناخوداگاهت به سطح اگاهت بیاره تا ببینیشون و رفعشون کنی .
پیدا کردن ترمز ها و رفع کردنشون یه مکانیزم کاملا الهی هست .
تو به منبع وصل شو ( یعنی در احساس خوب بمون ) خدا یکی یکی ترمز هات رو برات نمایان میکنه و انزجارِ لازم برای ترک اون ترمز ها رو هم درونت ایجاد میکنه . خودش اهرم رنج و لذت و برات کوک میکنه الله اکبر…🙌🏻
بسم الله الرحمن الرحیم
روز اولی که این سفر رو شروع کردم ذهن استدلالیم خیلی قوی بود !
اون مثِ فرعون بود و من مثِ قوم موسی…
ذهن استدلالیم بر من چیره شده بود، منم که بی ایمان به غیب!
ذهن استدلالیم حتی نمیذاشت یه لحظه به رویاهام فکر کنم.
من میدونستم که رویا دیدن کاریه که از پسش برمیام ولی ذهن استدلالیم مثِ فرعون بالای سرم بود و میگفت یالا خشت بزار یالا کار کن برام ، وقتت رو برای این اَراجیف نزار… تو فقط کاری و میکنی که من میخوام چون من فرمانروای مُلکِ وجود تو هستم، تو برده منی و قدرت تو مُشتِ منه .
اصلا نمیتونستم حتی یه لحظه جلوش وایسم .
جوری منو مجبور به خَرحَمالی و مزد پایین کرده بود که جسم و روحم خسته و کوفته و له بود. افسردگی کل وجودم و گرفته بود . با اینکه رویابافی و بلندپروازی مجانی بود! ولی مثِ یه ابر سیاه بالای سرم وایساده بود و تا میرفتم تو رویا بهم شلاقِ اِسارت میزد .
من حرفاش و باور کرده بودم … من به قدرتِ فرعون ایمان آورده بودم.
من فکر میکردم اگر به حرف موسی گوش بدم و از دستِ فرعون فرار کنم ، قطعا موسی و خدای موسی نمیتونن منو تو صحرا از گرسنگی نجات بدن و من میمیرم چون خدای موسی قدرت نداره چون ضعیفه! چون خزانه و ثروت افتاده تو دستِ فرعونِ ستمگر.من باید بردگیش رو کنم تا اونم یه لقمه غذا بهم بده و باور داشتم این ذلت بهتر از مُردن وسطِ بیابونه.
هر روز عزت نفسم کمتر میشد 😣 فرعون منو خار و ذلیل کرده بود .
دائما تحقیرم میکرد .
فرعون تو تمام امور زندگیم وارد شده بود .
اون دست و پام و بسته بود .
من به فرعون نگاه میکردم… اون صاحب قدرت بود و حسد، نفرت ، کینه و سنگ دلی از ویژگی های بارِزِش بود .
منم وجودم و پر کرده بودم از حسد، کینه و نفرت چون میخواستم یه روزی مث اون قدرتمند بشم.
از نظرم خوشبینیِ موسی حماقتِ محض بود !
نمیتونستم عشق و مهربونیش رو درک کنم . من با عشق و مهربونی بیگانه بودم.
تا اینکه یه روز تونستم برای اولین بار مرگ رو به این زندگی ترجیح بدم .
و دیگه برای یه لقمه نون تقلا نکنم .
اون روز برای اولین بار از نردبونِ ترس پایین اومدم و یه رعد و برق جسارت تو آسمونِ مصر دیدم.
دست موسی رو گرفتم و عازم صحرا شدیم .
خیلی آروم حرکت میکردم قدم هام لغزش داشت و اصلا مطمئن نبودم…
هِی به عقب نگاه میکردم چون جلوی پام چیزی پیدا نبود ، همش شک داشتم که کار درستی کردم یا نه ..
میترسیدم که توی صحرا با دنیایی از آمال، از فرطِ گرسنگی بمیرم ، میترسیدم که موسی فقط یه تَوَهُم باشه ازش میپرسیدم تو واقعی هستی؟ برای واقعی بودن خیلی خوبی !
من آدمی به خوبی تو ندیدم …
خوب تر از اونی که واقعی باشی 😢
هرچی از فرعون فاصله میگرفتم دیگه فکر برگشت به سرم نمیزد . چون خوبیِ موسی منو مَسخ کرده بود.
آخه یجوری شده بودم حالم عوض شده بود برای اولین بار حس عزت نفس و ارزشمندی قلقلکم میداد.
موسی برخلاف فرعون منو با ارزش و قدرتمند میدید.
کم کم حس کردم که قراره به جایی متفاوت تر از مِصر برم.خیلی متفاااوت.. چون دیگه با آدم هایی که برای فرعون کار میکردن متفاوت بودم … من داشتم کاری متفاوت با اونا رو انجام میدادم.
من دل داده بودم به راهی که هیچ فرش قرمزی برام پهن نبود .
و همین بهم حس متفاوت بودن و ارزشمندی میداد!حسی که قبلا هیچوقت تجربه اش نکرده بودم…
وای این حسِ نابِ عزت نفسِ، لذتش حتی از بدست آوردنِ بزرگترین آمال و آرزوهامم بیشتر بود! من هر روز بیشتر تشنه ی عزت نفس میشدم … جرعه جرعه ازش مینوشیدم و تمام روح و تنم بالانس میشد. آخخخ لامصب چه طعمی داره …
هرچی رفتم جلوتر موسی و خدای موسی رو بیشتر باور کردم هرچی میرفتیم جلو واقعی تر میشدن چون داشتن یه معجزاتی میکردن برام که جادویی بود!
وقتی به دریا رسیدیم، گفتم موسی دیگه کارمون تمومه
هیچ راهی برای رد شدن از اینجا نیست
ما هیچ کشتی و قایقی نداریم
من حتی شنا هم بلد نیستم😢
بیا برگردیم شاید فرعون مارو ببخشه شاید از اول نباید میومدیم …
ولی موسی گفت خاموش باش و نترس، خدا راه نجات ماست و دستشو آورد بالا دریا شکافته شد و من دهنم باز مونده بود .
چون صد سال این راهی که جلوم باز شده بود به ذهنم نمیرسید .
حتی تاپ ۱۰۰ ذهنمم نبود😅
وقتی رسیدم به اونطرف دریا برگشتم تا فرعون و تماشا کنم و براش دست تکون بدم ولی اون خیلی وقته غرق شده بود.
وقتی نجات من رسید فرعون غرق شده بود .
در واقع نجات و فرعون تو یه اقلیم نمیگنجید .
فرعون افکار درب و داغونه من بود .
فرعون همون ذهن استدلالی من بود که همیشه دچار شک و تردید و حسد و نفرت و ناامیدیم میکرد .
فرعون همون صدای قوی بود که میگفت نمیشه ،نمیتونی و فکرشم نکن !
فرعونت رو بشناس و ترکش کن دوست من
فرعون تو همونیه که بهت میگه نمیشه، توهم نزن ،هیچ راهی برای رسیدن بهش نیست شک دارم بهش برسی تو کجا و اون کجا …
فرعون تو همونیه که میگه متنفر باش و از همه انتقاد کن از همه آدما …همه شون یه عیبی دارن فقط باید دقت کنی بهشون.
فرعون تو همونیه که میگه حسد بورز چون خدا فقط به اون داده و تو نمیتونی داشته باشیش .
فرعون تو همونیه که میگه وااای از دستش دادی دیگه لِنگه اون پیدا نمیشه ، خیلی بدبختی الان یکی دیگه صاحب اونه چون تو لیاقتش و نداشتی .
آهای تویی که این کامنت و خوندی بگو ببینم فرعون تو کیه؟ پیداش کردی؟ خدای موسی صبرش زیاده قدرتش هم به همه فرعون های عالم میچَربه… فقط ازش کمک بخواه تا فرعونت رو غرق کنه
فقط بسپار بهش و دخالت نکن .
امضا مهسای ۲۴ ساله💪🏻
ووووییی دیوانه شدم
استااااد چقدر حرفه ای شده این قسمت
هزاربار ببینمش بازم جیغ میکشم از خوشگلی
اوووف قلبممممم
عشق کردم با این قسمت
اگه بگن یه فایل از فایلای تصویری انتخاب کن تا زندگیش کنی
من قطعا میگم قسمت ۱۴۴ زندگی در بهشت
انقدر که شبیه به رویاهام بود
انقدر که اون نم بارون و رنگین کمون دقیقا با روحم اجین شده بود
وای خدای من بهشت و رو زمین افریدی اونم به دست مخلوقاتت
ای جانم
من میخوام این فایل و زندگی کنم
این فایل و که دیدم
گفتم یا مهسا میرسی به رویاهات یا میمیری
به هیچی کمتر از رویاهات قانع نمیشی
گفتممم مهسا انقدر به رویاهات فکر میکنی تا خدا بگه بدین بهش بابا دیوونمون کرد این بچه خیلی سمجه حریفش نمیشم
واااای من سمج ترینممممممممم
من به هیچی کمتر از رویاهام قانع نیستم
من یا میرسم بهشون
یا تهش میگم مهسا دمت گرم کل عمرت تو کوتاهی نکردی تا اخرین روز عمرم عاشقانه انتظار قشنگترین تجربه ها رو دارم
تا آخرین روز عمرم وامیسم پای خوشگلیاااااااااااااااااییی ک از ته دل خودمو لایقش میدونم
من دیگه به هیچی کمتر از رویاهام قانع نیستم
این راهی که توش قدم گذاشتم ناامیدی داره ولی برگشت نداره
هروقت ناامید شم چند ساعت وامیسم ولی قدم به عقب هرررررگز
من راهی جز خوشبخت شدن ندارم
بزار همه بگن توهم زدی
من راهی جز خوشبخت شدن ندارم اینو فقط خودم و خدا میدونیم
ممنونم دوست مهربون و صاحب خردم
تحسین شما خیلی به دلم نشست
تَرکِ مِصر راهِ نجات از اسارتِ فرعون بود. فشار برای تغییرِ هرچیزی که در بیرون از خود ، دوستش نداریم نوعی ترمز گرفتن هست و تلاش برای هر تغییرِ درونی اهرمی در جهت رهایی و اجازه دادن به هدایت هست.
ایران بهشت هست ولی زاویه دیدِ بهشتی میخواد.
ماییم که به اتفاقات و مکان ها و افراد ماهیت بهشت و جهنمی میدیم
هدف اصلیِ انسان تجلیِ خدا روی زمین هست و آرزو دارم همه انسان ها خدایی که درونشون دفن شده رو بیرون بکشن.
در پناه الله باشید
و درود به خدای درونت که حضورش در کلامت به صورت برجسته ای نمایان هست 👍🏻🌹🙏🏼