سریال زندگی در بهشت | قسمت 153 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

به نام الله مهربان

سلام

خیلی وقت بود که نیومده بودیم سراغ این پاکسازی درختای پرادایس، خیلی وقت بود نیومده بودیم تو دل این درختایی که به هم گره خوردن، تنه آزادی دارن ولی شاخه هاشون به هم تنیده، چند وقت بود که بینشون نبودیم تا وقتی میبینیمشون یاد باورهای محدود کننده بیوفتیم، باورهایی که خیلی هم شیک و مجلسی واسه خودشون جا درست کردن و قلمدویی به هم زدن، تا جایی که دیگه اون درختای اصلی و بزرگ هم راهشون بسته شده.

به قول استاد همیشه مارو یاد ترمزها میندازن، اینکه اون ترمز اصلیا، بزرگا،معلوما، اونا که تابلو ان، اونا که معلومه ترمزن، ولی نمیشه بهشون رسید و قطعشون کرد قبل از اینکه اون درخچه ها رو نزنی، اونان که راهو بستن، اونان که باعث میشن هرچقدر هم که گاز بدی، باز هم با اون شاخه های گره خوردشون مانع حرکت تو بشن، حتی اگه آدم بینشون هم بخواد بدوه، اگه درختای تنومند و قوی و اصلی باشن، فوقش اینه که یه تنه بهشون میزنی و میری ولی از بین این درخچه ها هرچقدر هم که زور بزنی بیشتر گیر میکنی، تا وقتی که این آشغالهای کوچیکو تمیز نکنی نمیرسی به اون بزرگا، و همیشه اولش همینطوره که باید خیلی انرژی بذاری برای قطع کردنشون، برای کشیدنشون، خیلی انرژی میخواد اولش، ممکنه حتی بیفتی رو زمین و چشمات سیاهی بره، ولی استاد جوابشو داد،

خیلی قشنگ اهرم رنج و لذتی که برای کار استفاده میکردن رو گفتن که درسته که الان خستگی زیاد داره و چند وقته که ورزش نکردن سختشونه، ولی وقتی تمیز بشه، وقتی راه باز بشه، وقتی اون رودخانه نمایان بشه خیلی لذتش بالاتر از اینه، اینی که صندلیتو بذاری کنار رودخانه و چشمه خودت، پاهاتو بذاری تو آب دریاچه خودت، لذت ببری و حافظ بخونی و گذر عمر ببینی، خیلی لذتش بالاتره و این درس بزرگیه که اون نتیجه نهایی که انتظارشو داریمو ببینیم، ازش انگیزه و قدرت بگیریم برای اینکه اگر هم سختی داره اولش ناامید نشیم و ادامه بدیم، استمرار داشته باشیم و وقتی جهان تعهد مارو میبینه برای کمک به ما برای راحت تر و سریعتر و لذتبخش تر رسیدن به هدفمون تمام دستانشو بسیج میکنه تا مارو به هدفمون برسونه.

و فقط نگاه کنید که چقدر ارزششو داشت که اون انرژی گذاشته بشه تا الان اینطوری با خیال راحت، با عشق و لذت استاد میشینه در این آب و عشق میکنه و لذت میبره.

اون نوشابه کوکاکولا واقعا اگه زرنگ باشه میفهمه که کاری که کیفیت کارش براش الان تبلیغ کرد، لذت بردن استاد براش تبلیغ کرد، به قول استاد یه میلیارد دلارم خرج میکرد نمیتونست به همچین حس واقعی و به قولی آخیششش رو به تصویر بکشه، تازه چی؟ در قالب یه رابطه عاشقانه و عاطفانه با باورهای درست بین دو انسان متوکل و قدرتمند و با شکلی بدون وابستگی ، اگه واقعا زرنگ باشه میفهمه که میتونه مثل تسلا به جای اینکه بودجه تبلیغات داشته باشه، پولشو بذاره روی کیفیت کارش و جهان خودش براش تبلیغ میکنه.

خدای من این فرکانس خالص این مرغ و خروسا، فقط و فقط در کنار فرکانسی اینقدر زیبا قرار میگیره که خودش هم با خودش در صلح باشه و چه کسانی این فرکانسو به این خوبی دارن به جز استاد جون و مریم جون. کجا غیر از این فرکانس میتونه محل همچین فرکانسی باشه!

خدایاشکرت

الله اکبر به این هدایت، خدای من اصلا تو وقتی میخوایی هدایت کنی، از جایی که به عقل هیچکسی نمیرسه یه جوری آدمو دقیقا میبری به اونجایی که باید بره، که اصلا دهنا که هیچی بلکه ذهن ها هم باز میمونن،

به قول استاد هدایت واسه هرکس یه مفهومی داره که فقط خود فرد میتونه بفهمه، شاید برای کسی دیگه اون حرکات مرغه معنی خاصی نداشت ولی برای مریم خانم یک هدایت دقیق بود به طرف جایی که پر بود از نعمت، پر از نشانه، پر از بخشش الله، خدایا چقدر تو دقیق این جهانو مدیریت میکنی و ما چقدر فراموش کاریم که فقط و فقط باید به تو توکل کنیم و فقط از تو یاری بخواهیم که اگه دستمونو به تو بدیم، پارو نزنیم، وا بدیم، خودت مارو میبری هرجا که دلت خواست که دقیقا ساحل همونجاست، ساحلی که تو آدمو بهش ببری بهترین نقطه دنیاست، توی اون ساحل همه چیز هست، بهشت هست، ثروت هست، نعمت هست، پاکی هست، روابط عالی هست، زیبایی هست، هنه چیز هست، اونجا جاییه که تو ملک خودت، تو بهشت خودت میتونی علاوه بر دریاچه، چشمه و رودخانه هم داشته باشی، میتونی جنگل خودتو داشته باشی که نیازهای خودشو میتونه خودش تامین کنه.

خدایاشکرت

چقدر این قسمت زیبا بود، چقدر حال خوبی داشت، چقدر یادمون انداخت خیلی چیزارو، خیلی روحمونو نوازش کرد.

خدایاشکرت

عاشقتونم،

دستتون در دست الله یکتا