سریال زندگی در بهشت | قسمت 154 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند وهاب

سلام به رهروان راه حقیقت

بلاخره اومدید لباسهای تیم باکانی یرز رو بخرید جالبه من فک کردم چون گیرتون نیومد اون روز دیگه بیخیال شدید،چه ماسک جالبی استاد،چقد عالیه که این همه لباس تولید شده و به تیم فوتبال کمک میکنه ، خدای من استاد وسط فروشگاه میرقصید و با رقص لباسها رو امتحان میکنید چقد عاشق این حد بالای ازادیم که ادم به جایی هدایت بشه که وسط فروشگاه برقصه هیچکی نمیخنده هیچکی انگ نمی چسپونه ، چقد بانمک میرقصید استاد خدایاشکرت

عع اومدید تمپا دوباره و استادیوم محل برگزاری مسابقه ،چه توپ زیبایی ، لباس سفید شماره دوازده همونی که میخواستید ،چه کاپشن زیبایی استاد فک کنم اندازه ی صدنفر لباس دارید شما ،به به لباس قرمز ،این سفیده چه کیفیتی داره تو تنتون عزیزم استاد میگه لاغر میشیم دقیقا منم با همین منطق چندتا لباس نو خریدم😁،بارانی دکمه فشاری راحت ،لباسهای شمام خیلی خوشکلن مریم نازم ، استاد عاشق این صدای خاصیم که در میارید 😂😂😂 ، جفتتون مبارکتون باشه عشقولی های من خدایاشکرت

واااو چه ماشینی چه رنگی استاد چه با ذوق رفتید جلو واقعا نفهمیدم میشناختینش یا تحسین ثروت و زیبایی بود و طرف انقد با خودش در صلح بود که حتی پشت ماشینم نشون داد که چه سیستمی نصب کرده واقعا از این قدرت تحسین شما و باخود درصلح بودن این اقا شگفت زده شدم خدایاشکرت

چقد شاده ایشون هنوزم دست تکون میده و یک ان استاد مغزم فلش بک زد به تمام صحنه های اینجوری که تو زندگیم دیدم که حالا یا طرف سوار موتور بوده یا ماشین بود اهنگ پخش کرده یا دست تکون داده و ابراز خوشحالی کرده و همیشه پدرم گفته ببین کجا سر این کارهاش سرش به سنگ بخوره و یه …کاری بکنه که خودش و یکی دیگه رو بدبخت کنه و بهمون میگفت این جور ادمها همیشه تصادف میکنن و بدبخت میشن و من الان که این شخصو دیدم در کسر ثانیه مغزم گفت الان صحنه ی بعدی این تصادف کرده و یهو فهمیدم این حرف بابام بوده که شاد بودن و شادی کردن چقد بده و حتی نمیذاشت ما طرف جایی بریم که مردم شاد بودن میگفت اونجا … خونه ست با عرض معذرت و اینها مارو اونقد افسرده بار اورد که هیچوقت هیچ تفریحی نداشتیم حتی سیزده بدر همه عالم میرفتن بیرون پدرم یک اسم رکیک براش گذاشته بود و مارو هیچ جا نمیبرد واسه همین خیلی با مفهوم شادی بیگانه بودیم و به ناچار فقط در شرایط بدتر و بدتر افتادیم و الان که این باور مخفی رو یک ان کشف کردم و کشیدم این همه باور غلط عین پیچک به دنبالش اومدن که حس میکنم پوسیده بودن و بوی گند میدادن تو ذهنم ولی من دیدم که شما هرچقدر شاد بودید شادی بیشتری جذب کردید دیدم رقصیدید خندیدید وسط جمعیت بودید و هلهله سردادید و شادی کردید و نه تنها اتفاق بد نیفتاد بلکه به خوشهای بیشتر هم هدایت شدید خدایاشکرت

خدای من استاد اقاهه قهرمان امریکا قهرمان تیم فوتبال چندروز اخیر اومده پایین از شما دو نفر عکس بگیره چقد فروتنی چقد افتادگی چقد باخود در صلح بودن خدایا ما یکیو میبینم لباسش از لباس ما کهنه تره دماغمونو بالا میگیریم که بله من یه چیزیم تو نیستی و اینها کجان ،

کلاه زیبا و عینک زیبا و ماسکتونم که چریکیه ،اپل واچ ،چقد خوبه که فروشنده ازتون خوشش اومده و براتون کارت هواداری پر کرده و در نتیجه تخفیف گرفتید و استاد تخفیف گرفتن رو ثروت میدونه خدایاشکرت

Thank you mary for recording this file for us

از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست