سریال زندگی در بهشت | قسمت 157 - صفحه 9

به نام خداوند مهربان

سلام استاد و خانم شایسته عزیز

در برگشت از جاده کناره آمدید و هر یک با ماشینی جدا از جاده روستایی و صحنه های زیبایی که دیدید و بعد از هفت روز به پرادایس رسیدید.

می خواستید بهار پرادایس را هر چه زودتر ببینید. لری اصلاحات زیادی برای تراکتور انجام داده است نوبت باز کردن در چیکن تراکتور است که یک هفته بود که مرغ و خروسها را ندیده بودید. بوقی و بوفه که هر دو میتینگ می دادند و مرغ و خروس ها هم که به علفهای پرادایس حمله کردند و واقعا از قفس آزاد شدند و حالا نوبت تخم مرغها است. جای خالی دیگر در نستینگ باکس نیست و تا می توانستند مرغها تخم کرده بودند و همه جمع شده بود یک عالمه.

تخم مرغها را جمع کردید که یک سبد بزرگ پر شده است و هنوز هم باقیمانده است.

استاد بر روی صندلی نشسته اند و مرغ و خروس ها هم به دورشان خانم شایسته هم بوقی و بوقه بر روی چمنها را نوازش می کردند.

باران شدیدی که می بارد و صدای زیبای برخورد دانه های آن بر سقف و دریاچه شنیدنی است.

در یک هوای بهاری قرار است یک اتوماتیک دور برای چیکن تراکتور درست کنید. قطعه ای آهن گالوانیزه را برای در، در نظر دارید که به اندازه مناسب برش می زنید و لبه آن را هم صاف می کنید.

لپی بر روی شانه های استاد نشسته است و لذت می برد.

استاد از جلو حرکت می کنند و مرغ و خروس ها هم به دنبالشان که یکی دیگر از مناظر زیبای امروز بود. در هم نصب شد و بسیار عالی کار می کند.اما چون استحکام ندارد باز هم آن را عوض می کنید و حالا دیگر خاطرتان جمع است که آنها در امنیت کامل هستند.

یکی دیگر از مرغها بر روی تخمها خوابیده و همه امکانات لازم را برای او فراهم کردید ولی مشخص نیست که بالاخره بر روی تخم ها می خوابد و یا دوباره شیرجه می زند در دریاچه و دوباره به نستینگ باکس بر می گردد.

حمام گرفتن مرغ و خروس ها که تماشایی بود و هر کدام در آفتاب در میان گودال کوچکی که ایجاد کرده بودند در حال باز و بسته کردن بال و پرشان بودند.

بعد از یک هفته که به پرادایس برگشتید مانند این بود که بعد از هفت سال برگشته آید. دلتان تنگ شده بود برای صدای لپی، بوفی، بوفه و خروسها و همه این پرندگان زیبا و با ارزش.

خدایا شکرت

عاشقتونیم