دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مینا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به نام خداوند وهاب
سلام به رهروان راه حقیقت
استاد عزیزم سلامی دوباره دارم خدمت شما و مریم نازم این اولین کامنت بروز من در سریاله و من برای کل ۱۵۹ قسمت قبلی کامنت گذاشتم تا بلاخره امروز تونستم بروز بشم و من هم همراه این کامنت سلبریت میکنم شیرینی خریدم و با چای و شیرینی جشنمو تنهایی و با نوشتن این کامنت میگیرم.
هنوز فایل رو باز نکردم و احساس میکنم میخواهم چیزهایی بنویسم از روند تکاملیم از روزی که شروع کردم به نکته نویسی یعنی اولین روزهای ماه اسفند و این یک ماه و نیم من بطور اختصاصی فقط با سریال گذشت شاید اگه نکته نویسی نمیکردم و صرفا میدیدم چندروزه تموم میشد اما امروز و این لحظه وقتی خودم رو با مینایی که اولین بار ۷۴ قسمت دید و یه کامنت بیشتر ننوشت و گذاشت کنار مقایسه میکنم زمین تا اسمان فرق دارم . همیشه فکر میکردم اصرار شما به کامنت گذاشتن فقط بخاطر سایته و حتما بالابودن کامنت منفعت داره و از طرفی حد بالای کمال طلبیم میگفت باید کامنتی بنویسی که حتما لایک بخوره … ولی استاد من طی این اموزش فشرده و از کامنت نوشتن به شناختی از قوانین و خودم رسیدم که باورنکردنیه . من درست مثل کسی عمل کردم که برای یک دوره بها داده و حالا نشسته باجان و دل کار میکنه اینجوری این فایلها رو بلعیدم . خیلی جاها کم اوردم گریه کردم گوشیمو پرت کردم اما دوباره پا شدم قویتر از قبل چون وارد راهی شده بودم که صددرصد یکطرفه بود توی یه اتوبان شلوغ که همه دارن با سرعت بالا میرن نمیشد دیگه دور زد فایلها منو میکشیدن اگاهی ها منو میکشیدن به سمت خودشون و در نتیجه من هربار قویتر از دل تضادهام در میومدم تا جایی که الان من خودمو کسی میبینم که هیچوقت نمیشناختمش … نمیتونم بنویسم چه درسهایی گرفتم چه سوالهایی در ذهن من حل شد چه راههای برای من روشن شد خدای من چه ترمزی از زندگی من برداشته شد استاد اگر بدونید من الان ناخودآگاه یک اه کشیدم اه کسیکه بار سنگینشو زمین گذاشته و داره پرواز میکنه … استاد من طی این فایلها خرد شدم تکه تکه شدم خمیر شدم و از نو ساخته شدم شاید هنوز بنای خیلی کوچکی باشم اما استاد فوندانسیونم برای هزاران طبقه ست … من با مریم شب و روز زندگی کردم من از مریم چیزهایی یاد گرفتم که زاویه ی دید من به زندگی رو بحدی تغییر داده که وقتی یادم میاد قبلا چطور فکر میکردم شرمم میاد … من همراه مریم دماغ باد کرده م شکست و از شرم سرم پایین افتاد … من برام سوال بود که چرا عروس خونواده ی داییم که یه خانم دکتر متخصصه و تهران زندگی میکنه وقتی میاد روستای داییم میره طویله و میگه کمکتون میکنم پهن گاوها رو جمع میکنم چطور لباس کهنه ی مردانه میپوشه میره مزرعه نخود میچینه من فک میکردم اون منگله عقب افتاده ست وقتی تعریفشو میکردن میگفتن اونقد ارومه همیشه لبخند رو لب داره با همسرش بحدی بهم احترام میذارن کسی باورش نمیشه زن و شوهر باشن میگفتم لابد چه بدبختیه که واسه راضی کردن بقیه اینکارها رو میکنه اگه بدبخت نبود مدارش انقد پایین نبود که همچین جذبی داشته باشه و عروس یه خانواده ی روستایی نمیشد تو تهران عروس یه خانواده ی انچنانی میشد ولی بااین فایلها با دیدن مریمی که بانوی اول این سایته با دیدن مریمی که توی امریکا زندگی میکنه و اگه اراده کنه میتونه بره تو گرونترین پنت هاوس گرونترین شهر امریکا زندگی کنه و کلی خدم و حشم بگیره اما اینجا داره فضله ی حیوان جمع میکنه فهمیدم من منگلم من عقب افتاده م نه اون خانم دکتر فهمیدم خانم دکتر مدارش پایین نیست پسر دایی من مدارش بالاست کسی که از اول راهنمایی از روستا رفت و تو شبانه روزیها درس خوند دانشجوی دانشگاه شریف شد و هیچوقت برنگشت پشتشو ببینه و هیچ چیز مانعش نشد تا به رویاش برسه کسیکه الان تو رشته ی مورد علاقه ش دکترا داره و سالها قبل از اینکه مثل الان ثروتمند و صاحب شرکت و پرسنل بشه و یه دانشجوی ساده بود به برادر بزرگترش گفت من یک ریال از ثروت پدرمو نمیخوام همه برای تو ، فهمیدم کسی سرش بالاست که دماغش باد خالی داره اونیکه سرش پر از اگاهی و بیداریه فروتن و افتاده ست از تجربه های جدید نمیترسه چون شخصیتش بالاتر از اینه که با جمع کردن فضله ی گاو و جوجه سنجیده بشه … من فهمیدم هیچ طبقه ی اجتماعی وجود نداره هیچکسی از هیچکسی برتر نیست تنها تفاوت انسانها در اگاهی اونهاست ولاغیر… استاد چی بنویسم که کسیکه این کامنت رو میخونه حال منو بفهمه … حال کسیکه مثل معتادی بود که موادش توجه دیگران بود موادش ترحم و دلسوزی بود موادش کسی بود که یدکش بکشه یه منجی موادش رفتار خوب بقیه بود ولی حالا … نمیشه نوشت استاد نمیشه نوشت من الان چه حالی دارم فقط سکوت میتونه حال منو بیان کنه و کسایی که این کامنت رو میخونن و نمیتونن حالشونو توصیف کنن منو میفهمن ….
میخوام فایل رو باز کنم و وارد دنیای اگاهی ها و زیباییها بشم و نکات زیباشو بنویسم با توکل به الله خدایاشکرت
صدای گرم و جذاب مریم ، فصای بهاری و سرسبز پرادایس ، اروی زیبا ، بلویر میلواکی ، بزرگ مرد پردایس با چکمه های ارتشی که حواسش به همه چی هست حتی افتاب که صبحها کجای پردایس زیباست و عصرها کجا که سلطان توجه به نکات مثبته ، واقعا استاد افتاب زیباییش و وجودش یکی از بزرگترین نعمتهاست حالا خونه ای داشته باشی که هم طلوع و هم غروب توش دیده بشه و نور به داخل خونه بیاد واقعا یک نعمته ، افتاب بحدی انرژییش مثبته که میگن پیاده روی توی افتاب افسردگی رو درمان میکنه ،خونه ی روی اب،دریاچه ، سانتافه ،کوروت ، براونی و انلوه درختان و سرسبزی خدایاشکرت
اتیش زیر خاکستر عین اگاهی ها میمونه یعنی کسیکه چند بار بشنوه که تحسین زیباییها راه ورود زیبایی به زندگیه و روش کار کنه و نتایجشو ببینه این شعله یه که تاابد روشنه حتی اگه از یه جایی به بعد بهش عمل نکنه اینو میدونه حتی اگه فراموشش بشه روزی که تکرار بشه میگه اره میدونم و اکسیژن رسانی بلویر همون عمل به دانسته هاست که باعث میشه اتش زیر خاکستر شعله ور بشه و نتیجه ش سوزندون اون شاخ و برگهای اضافیه که بعدش جاشون چمن تازه سبز بشه ،استاد عزیزم چقد ذوق کردم وقتی در ادامه ی فیلم شماهم مثال مشابی برای اتیش زیر خاکستر زدید خدایا هزاران بار شکرت
چقد قانون تکامل زیباست عجب لطفی خدا به انسان کرده بااین تکامل نه یک شبه به چیزی میرسی که در حدش نیستی نه یک شبه م سقوط وحشتناک میکنی و جالبتر اینکه وقتی یه راهی رو رفتی انگار تریلیه که ساختیش اگر برگشت هم داشته باشی دفعه ی دوم خیلی راحتتر بالا میایی خدایاشکرت
چقد این جاروی دندانه دار خوبه که برگها رو میشه باهاش جمع کرد ، خدای من تمام جهان جزء به جزء فقط بر اساس قوانین یکسانی عمل میکنه یعنی درست در زندگی انسان چه قانونی هست در طبیعت هم دقیقا همین قانونه ، درختی که هرس نشه رشد نمیکنه یا مسیر رشدش نادرست خواهد بود مثل انسانی که شاخ و برگهای اضافیش رو هرس نکنه رشد نمیکنه ، زمینی که بهش افتاب نخوره و زیر برگهای پوسیده بمونه چمن تازه نمیده عین ادمی که اگاهی دریافت نکنه لایه های گندیده ی وجودش رو لایه روبی نکنه رشد نمیکنه و هزاران مثال مشابه خدایاشکرت
گراپل عجب وسیله ی فوق العاده ایه چقد کارها رو راحتتر کرده ،اردکهارو خدا هنوز سفید سفید تمیز تمیزن ، اسکوترها رو مثل اینکه رفته بودید عشق و حال ،صندلی های زیبامون ، مریم عزیزم وقتی داری از جاروی دندونه دار حرف میزنی تعریفشو میکنی اونو در حد گراپل تراکتور میبینی بهم این درس رو میده که چقد باید داشته هامونو محترم بشمریم چقد باید بزرگشون ببینیم چقد باید تعریفشونو بکنیم اصلا خدای من ،من دیونه ی این اموزشهای عملیم وقتی کسی از چیزیش تعریف میکرد بقیه لب و لوچه چرخون و پشت چشم نازک کنان صورتشونو برمیگردوندن که اووف یارو رو چه خودشو تحویل میگیره اما الان میفهمم که باید باید خودتو و تمام داشته تاتو تحویل بگیری در حد تیم ملی خدایاشکرت
عزیزم مریم میگه زمین تعجب کرده فک میکرد دنیا قهوه ایه الان فهمیده اسمون ابیه،تبر برقیه عالی و یک هیزم شکن حرفه ای که قراره واسه شبهای بهاریمون کلی لاگ اماده کنه که بشینیم گپ بزنیم و لذت ببریم ،واقعا دونفر که شب و روز باهمن چقد میتونن حرف برای گفتن داشته باشن که از هم سیر نشن و برای شبهاشون برنامه بچینن غیر از اینکه عشق الهی بینشون باشه و از طرفی استاد سایت زیباترین و بزرگترین نعمت زندگی شماست که یک دریچه ست برای ارتباط با هزاران نفر شما دو نفر فیزیکی کنار هم هستید ولی هزاران نفر روحا در کنار شمان حرف میزنن و شما صداشونو میشنوید و یه جورایی به یک منبع بی پایان ان شاءالله وصل هستید خدایاشکرت
داک مهاجر زیبا ، استاد مرتب لاگ ها رو تو فرغون چیده ،استاد و مریم که برگها رو جمع کردن با بلویر و جارو حالا از خودشون پرسیدن چطوری از این راحتتر و در نتیجه هدایتشدن به دستگاهی که برگها رو جمع میکنه و ان شالله اونم به جمع ابزارالات و ادوات پردایس اضافه میشه خدایاشکرت
استاد عزیزم ما ازشما یاد گرفتیم هر بعد زندگیو رو که ادم همت کنه پاکسازی کنه مثل پردایس زیباتر و زیباتر میشه ،وااو استاد واقعا جایی که نور نیست اسمون به طرز عجیبی زیباست من اولین بار توی سن پونزده شونزده سالگی رفتیم یه روستایی مهمونی شب با دخترشون رفتم بیرون و یک ان اسمان رو دیدم ستارگان و کهکشان راه شیری کاملا معلوم بود خدایا مبهوت شدم و میگفتم اسمان اینجا چراانقد پرستاره و زیباست و طفلک اون دختره میگفت مگه اسمون بی ستاره هم هست حالافکرشو بکن برای شما که توی تمپا شبش عین روزش روشنه و ستاره ها دیده نمیشن اسمون تاریک اینجا دیگه چه نوربارونیه خدایاشکرت
به به چای اتیشی من کل سفر به دورامریکا و زندگی در بهشت منتظر همین چای اتیشی بودم باوجودیکه چایی نمیخورم ولی بازم چای اتیشی یه چیز دیگه ست،ماشالله به زورتون استاد ،چقد کار این تبر راحته ،ای جان این تنه چقد باحال شد کاملا قرینه و زیبا،و مریمم چه زیبا همه رو هرمی چیده و روشم علامت گذاشته،عزیزم اسناد هیزمو گاز میگیره میگه این مداله اصلا یه جوریی لذت بردن رو با کار یکی کردید که ادم حس میکنه هیچوقت خسته نمیشید خدایاشکرت
راستی دیشب تو کامنتم نوشتم دلم بارون میخواد الان یک رعدو برقی میزنه بیا و ببین خدایاشکرت
سپاسگذارم بخاطر این فایل عالی استاد و مریم زیبارو
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
یک خبر خوب
«دوره قانون آفرینش | بخش سوم»، به محصولات سایت افزوده شد.
دوستانی که قبلا «دوره قانون آفرینش | بخش دوم» را خریده اند، می توانند «دوره قانون آفرینش | بخش سوم» را خرید نمایند. ضمن اینکه سیستم سایت به آنها این امکان را داده است که تا 30 روز پس از خرید بخش دوم، بخش سوم دوره قانون آفرینش را با ۴۰٪ تخفیف خرید نمایید.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD412MB26 دقیقه
سلام
چقدر جذب این لذت بردن تون از چیزهای کوچیک شدم.زندگی کردن در حوضچه اکنون و با صلح بودن تون با طبیعت و شاد بودن و چشیدن طعم لذت حتی از برش چوب اتفاقا داشتم قبل تماشای این قسمت دکلمه سهراب سپهری رو میشنیدم و چقدر مرتبط بود با این قسمت
چقدر سهراب شعرهاش بوی خدا میده و پر از آگاهی
………
زندگی
زندگی رسمِ خوشایندی است.
زندگی بال و پری دارد با وسعتِ مرگ،
پَرِشی دارد اندازۀ عشق.
زندگی چیزی نیست، که لبِ طاقچۀ عادت از یادِ من و تو برود.
زندگی جَذْبۀ دستی است که می چیند.
زندگی نوبرِ انجیرِ سیاه، در دهانِ گسِ تابستان است.
زندگی، بُعْدِ درخت است به چشمِ حشره.
زندگی تجربۀ شب پره در تاریکی است.
زندگی حسِّ غریبی است که یک مرغِ مهاجر دارد.
زندگی سوتِ قطاری است که در خوابِ پُلی می پیچد.
زندگی دیدنِ یک باغچه از شیشۀ مسدودِ هواپیماست.
خبرِ رفتنِ موشک به فضا،
لمسِ تنهاییِ ₍₍ ماه ₎₎،
فکرِ بوییدنِ گُل در کُره ای دیگر.
زندگی شستنِ یک بشقاب است.
زندگی یافتنِ سکِّۀ دَهْشاهی در جویِ خیابان است.
زندگی ₍₍ مَجْذورِ ₎₎ آیِنِه است.
زندگی گل به ₍₍ توانِ ₎₎ اَبَدیَّت،
زندگی ₍₍ ضَرْبِ ₎₎ زمین در ضربانِ دلِ ما،
زندگی ₍₍ هندسۀ ₎₎ ساده و یکسانِ نفس هاست.
هر کجا هستم، باشم،
آسمانْ مالِ من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمینْ مالِ من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت؟
من نمی دانم
که چرا می گویند: اسبْ حیوانِ نجیبی است، کبوتر زیباست.
و چرا در قفسِ هیچکسی کَرکَس نیست.
گُلِ شَبْدَر چه کم از لالۀ قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جورِ دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست.
واژه باید خودِ باد، واژه باید خودِ باران باشد.
چترها را باید بست،
زیرِ باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیرِ باران باید بُرْد.
با همه مردمِ شهر، زیرِ باران باید رفت.
دوست را، زیرِ باران باید دید.
عشق را، زیرِ باران باید جُست.
زیرِ باران باید با زن خوابید.
زیرِ باران باید بازی کرد.
زیرِ باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تَرْ شدنِ پی درپی،
زندگی آب تنی کردن در حوضچۀ ₍₍ اکنون ₎₎ است.
رَخْت ها را بِکَنیم:
آب در یک قدمی است.
روشنی را بِچِشیم.
شبِ یک دهکده را وزن کنیم، خوابِ یک آهو را.
گرمیِ لانۀ لکْ لکْ را ادراک کنیم .
رویِ قانونِ چمن پا نَگُذاریم.
در مُؤِسْتان گرۀ ذایقه را باز کنیم.
و دهان را بگشائیم اگر ماه در آمد.
و نگوییم که شبْ چیزِ بدی است.
و نگوییم که شبْ تاب ندارد خبر از بینشِ باغ.
و بیاریم سبد
بِبَریم این همه سرخ، این همه سبز.
صبح ها نان و پَنیرَک بخوریم.
و بکاریم نهالی سرِ هر پیچِ کلام.
و بپاشیم میانِ دو هجا تُخْمِ سکوت.
و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی آید
و کتابی که در آن پوستِ شبنمْ تَرْ نیست
و کتابی که در آن یاخته ها بی بُعْدَنْد.
و نخواهیم مگس از سرِ انگشتِ طبیعت بِپَرَد.
و نخواهیم پلنگ از درِ خِلقت برود بیرون.
و بدانیم اگر کِرْم نبود، زندگی چیزی کم داشت.
و اگر خَنْجْ نبود، لطمه می خُورْدْ به قانونِ درخت.
و اگر مرگ نبود، دستِ ما در پیِ چیزی می گشت.
و بدانیم اگر نور نبود، منطقِ زندۀ پروازْ دگرگون می شد.
و بدانیم که پیش از مرجان، خلائی بود در اندیشۀ دریاها.
……….
سلام به استاد عزیزم ومریم جان
واقعا این زندگی توی طبیعت چه لذتی داره من از قدیمم هاشق زندگی توی طبیعت بودم
چوب و درخت وآفتاب وآب و اصلا حس حالتون من به وجداورد واقعا تحسین میکنم چقدراهل فعالیت ورشد هستید بااینکه صاحب همه چیز هستید و بازهم رابطه ی فوق العاده وگپ و گفت های دونفرتون تحسین میکنم لذت میبرم از شوخی های استاد وقتی اون جوب هارو تو دهنش کرد یعنی همیشه این رفتارهای استاد برای من لذت بخشه
خدایاشکرت که جایی هست من برم ویدئوهایی رو ببینم که درکمال صداقت وسادگی و صمیمیت ساخته شده اصلا بخاطرهمینه که انقدر به دل میشینه چون هیچ ابایی ندارین ازاینکه بگین خالا این تیکه رو که چوبها خوب برش نخوردبیاقطع کنیم ازبعدترش بذاریم !نه همه چیز همونجوری که هست ودرکمال اعتمادبنفس صداقت وصمیمیت گرفته میشه بهتون افتخارمیکنم به امید روزی که بیام ازنتایج عالیم بگم
سلام و درود و دوصد به درود بر ساکنان و رهروان بهشت زیبا
امروز کامنت دوست عزیزمون مینا جان رو خوندم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم..
با این جمله قشنگشون که گفتن فکر میکردن کامنت حتما باید خاص باشه یا لایک بگیره🌷
منم به تبعیت از این حسهای قشنگ پراداریسی مون دست به کار شدم تا قسمتی از این زیبایی ها رو بیان کنم و لذتش و ببرم💪
استاد قشنگمون و مریم جان بی نظیرمون که مکمل حال و هوای خوبه استادن و روزها و شب های و فایلهای پرادایس با چهره ی قشنگ خود گونه شون جنس مخملی تر گرفته …🍃
چقدر این مرغ و خروسا خوشگل و گوگولی مگولی شدن،هرجا استاد میره دنباله رو راه و رسم ایشونن و چقدر این مشارکت خانم و اقای قلب های ما نمونه ست از همراهی و دیدن زیبایی و کلام و حرکت تا الا اخر الله و اکبر از این بهشت فوق العاده با اون دریاچه همیشه منعکس کننده تصویر اسمان و درختان ادم و دیوانه میکنه
چقدر حال دلمون خوبه با این مکالمه قشنگ خانم شایسته و استاد از خود واقعی بودن از تیکه نداختن از تشکر از صفا من که کیف میکنم ..
چقدر این سبزه ها صفای زندگی دارن چقدر قشنگ شده بهشتمون وای که اونجا بودن چه کیفی داره که در تصاویر نمیگنجه اتیش و اون ترتیب قشنگ چوبا و اون نماد روز بکر و تک بود
من عاشق نظم و ترتیب و مرتب بودنم چقدر قابل تحسین اون ابزار و برنامه های چایی و دورهمی تون من که عاشقشم..
سیر نمیشم از طبیعت خدایا شکرت برای این قاب فوق العاده از من تا فلوریدا و شاگردی استاد توحیدی مون سپاسگزارم که فرصت دیدن این زیبایی ها نصیبم شد و برا دل خودم نوشتم برای خانواده عزیزم در پناه الله بهترین ها همون قلبتون شاد و ارام باشید🌺❤
به نام یگانه مدبر بی نظیر کل کیهان، سرچشمه مطلق زیبایی، اعتبار، منزلت، محبت،انرژی،دگرگونی،تغییر و سهولت، مغفرت، مودت، ثروت، نعمت، رحمت، برکت، زیادت، مرحمت،همراهی،هدایت،حمایت،حفاظت و استجابت شور و تمنا و حیات و حرکت، فضل، احسان و برکت، عطا، موهبت و سخاوت
خدااااای من چقدر زیبایی، چقدر نیکویی، چقدر نعمت، پارادایس جلوه گر یه دنیا تصاویر زیبا، رؤیایی و فوق العاده ست، ادم حظ میبره از اینهمهتوافق بین دو نفر بنده عزیز خداوند که تصمیم گرفتند جلوه الوهیت خالص و تمام عیار باشند، ب ماها و ب خودشون هماهنگی با کانون هستی رو یادآور بشن، پس بیایید با هم لطیف باشیم یعنی ب جزئیات زیبایی دقت کنیم، سمیع بشیم، اینجا پارادایس یعنی تلفیق طبیعت و تکنولوژی، از صدای اره برقی لذت ببر همچنانکه از صدای ماکیان و گنی لذت میبری، بصیر بشیم، زیبایی رو با تمام سلولهای چشممون لمس کنیم تا جاییکه عمق زیبایی و ببینیم، آخه چقدر همه چیز زیباست این همراهی احترام و عشق شما دو نفر نسبت بهم، روشنایی روز بهشتی، انعکاس تصاویر آسمان و سرسبزی در این دریاچه، الهی بسیار شکر و تشکر از شما که دستان نمودار و مظهر زیبایی و فراوانی هستید🌹🌹♥♥🙏🙏😍😍
بنام خدا
سلام استاد و مریم جون دوست داشتنی
چقد شما باحالین.. مخصوصا این قسمت که خیلی بهم حال داد و انرژی گرفتم. جقدر ساده و با صفا و خاکی هستین.. واقعا ادم دلش باز میشه پیش شما… ینی وقتی در مورد تغییر و تحول و بهتر کردن پرادایس صحبت میکنین.. از شوق میخوام بال در بیارم و خیلی هیجان زده هستم، انگار که خونه خودمو دارم بهترش میکنم.. چقدر شما محیط زندگیتونو دوست دارین و بهش توجه میکنین و ارزش قائلین… و برای بهتر و زیباتر شدنش هر روز با قدمای کوچیک اما پیوسته بهتر و عالیترش میکنین.. و من عاشقانه و مشتاقانه و بی صبرانه منتظرم که اون روزی رو ببینم که دستگاه برگ جمع کن رو خریدین به لطف الله مهربان.. و همه جا تمیز و بی برگ شده و چمن های سبز و یکدست و کوتاه شده و متراکم همه جا رو پر کرده.. و اینجا بهشت واقعی خداست. خدایا شکرت که در کنار شما عزیزام هستم. و با لذت شما دوچندان لذت میبرم خدا رو هزاران مرتبه شکر. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺❤️❤️❤️❤️❤️
سلام استاد خوبین؟
خیلی خوب بود. ممنونم که صحنه های زندگی و لذت بردن رو به ما هم نشون میدید. قبلا وقتی می گفتید با لذت بردن میشه به موفقیت رسید و باید از مسیر لذت برد.
در موردش یکم که چه عرض کنم، خیلی مقاومت داشتم چون تا قبلش در نتورک کار می کردم علاوه بر کتاب هایی که مسیر سخت رو نشون میداد، جو نتورک و کلا تیمی ما بودیم.. فضا اینقدر سنگین بود که نمیشد نفس کشید.
ینی میگفتن در این مسیر غذا هم نخوردی، نخوردی
فلان لیدر آب زرد بالا می اورده بخاطر گرسنگی و هیچی نخوردن اما جلسات رو برای تیمش برگزار میکرده ولی الان! بیا و ببین و کلی ازش تعریف میکردن.
و من یادم میاد چقدر خودمو گرسنگی میدادم. مثلا روز میومد میرفت یه کلوچه میخوردم.
بعد از اینکه حرفهای شما رو شنیدم، فکر کردم آره همینه. ساده میشه رسید. از مسیر صاف و جنگلی به قول شما سوت هم بزنی. از لحظه هات لذت ببری
اما به همین سادگی نبود.
من این حرفو باور نکرده بودم
فقط مثل طوطی بعد از شما تکرارش کردم.
اما سریال زندگی در بهشت بهم نشون داد، لذت بردن یعنی چی. یه جورایی صحنه ها به من فهموند سپاسگزاری ینی چی؟! اینکه در لحظه زندگی کنی. اینکه نگاه کردن به طبیعت یا از پنجره اتاقت به آسمان آبی خیره شدن یعنی مراقبه کردن.
در لحظه بودن ینی همون مدیتیشن ینی بی ذهنی ینی نه فکر آینده و نه گذشته. من با شما در این سریال زندگی کردم. لحظه هاتون رو نفس کشیدم
و دیدم واااااای اون لذتی که با نتیجه برای من تعریف میشد. برای اینا با کار کردن تعریف میشه با حل مسایل کوچیک. با لذت بردن از همدیگه
برای من با پز دادن تعریف میشد اما برای شما با توجه به نکات مثبت
نمیدونم این بعض درونم رو چطور به شما نشون بدم و بیرون بریزم اما من از شما درس لحظه ها رو گرفتم.
ممنونم بهم زیباترین سریال زندگیم رو بهم هدیه دادین.
سپاس سپاس
سلام و درود استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خداروشکر بابت وجود سرشار از آرامش و انرژی مثبت
چقدر خوبه که به تمیزکاری و ایجاد تغییرات تو پارادایس ادامه میدین و روز به روز به فکر بهبودی هستین …
اینکه باهم دست به دست هم دادین و تو کارا به هم کمک میکنین واقعا تحسین برانگیزه …
چقدر زیبا آتیش رو روشن کردین با زغال هایی که زیره خاکستر بوده و یهو شعله گرفت …
این نشانه افرادی هست که بعد از موفقیت هاشون انگیزشون خوابیده و بعد دوباره بلند میشن با انگیزه بیشتر و موفقیت های بیشتر رو بدست میارن …
مرغ های پارادایس چه کمکی میکنن به شما
و بعد چقدر قشنگ و زیرکانه اومدن برای خرابکاری
تبر برقی هم گه خیلی عالی همه تنه ها رو مثل خلال دندون درآورد و تحویل داد
چقدر قشنگ به خودتون جایزه میدین و خداوند چه تنه ی زیبایی خلق کرده …
ممنونم استاد از این قسمت زیبا
خدایاشکرت
۱۳ / ۸ / ۱۴۰۰
سلام استاد گرامی درود خدمت شما من آماده دریافت معجزه خداوند متعال هستم من هم چند سال پیش خانه و تمام سرمایه که داشتیم از دست دادم والان در مغازه مشغول به فروشندگی لوازم خواب هستم و در خانه کوچک اجاره ای همراه با همسر و دو فرزندم زندگی می کنیم و مقداری بدهکاری والان پکیج کامل آموزش ثروت را خریداری کرده ام و ممنون میشم راهنمایی کنید تا بتوانم زندگی ام را خودم از نو بسازم سپاسگزارم از خدا مهربان که مرا با فایل های صوتی شما آشنا شدم