https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/04/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-14 11:28:592021-04-22 22:28:46سریال زندگی در بهشت | قسمت 162
208نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امروز یه مساله ای اتفاق افتاد و من برای چند لحظه ای عصبانی بودم از دست کسی و بعد از دست خودم بیشتر ناراحت شدم که چرا نتونستم ذهنمو کنترل کنم منکه انقد رو خودم کار میکنم و بقول استاد که گفتن وقتی میتونید بفهمید تغییر کردید و باورسازی کردید که موقع اتفاقات ناجور خودتون رو کنترل کنید ، امیدوارم با تلاش بیشتر و خوندن مطالب بیشتر سایت کنترل ذهنمو ببرم بالا، البته تواین جوور موارد من به سایت پناه میارم که تا اروم شم و بلافاصله مثل اب رو اتیش ،استاد مارو به خودتون وابسته کردید خبر دارید؟
درمورد اون تیکه که گفتید یه خونه تمام شیشه ای خواستید منم همیشه خونه مد نظرمو تو ذهنم تصور میکنم حداقل ۵٠٠متر با حیاط بزرگ پردرخت و اتاق های زیاد و یه خونه ای پر از پنجره و دیوار های سفید که البته پیش هر کسی گفتم فقط مسخره کرده منم دیگه نمیگم.
استاد عاشق رابطتونم شما نه تنها با خودتون در هماهنگی کامل هستید با طرف مقابلتون هماهنگید مریم جان چطور انقد ارومی؟
واقعا تغییرات ارام ارامی که ایجاد کردید کاملا خودشو داره نشون میده عاشق اون قسمت هاییم که میفتید بجون درخت های هرز و مخصوصا تعبیر شما از باورهای منفی به مثابه علف های هرز که باید دایما رسیدگی بشن ،من خودم خیلی رو خودم کار میکنم خودمو حبس کردم تو تنهایی خودم تو اتاقم و فقط با استاد و فایل هاش زندگی میکنم و قلبم ارامش میگیره نتایج هم داره میاد خداروشکر اما هر بار از موضوعی ناراحتم که چرا نتیجه نمیده فقط دلم میگه ادامه بده ادامه بده چشم من همیشه دختر سرسختی بودم بازم ادامه میدم.
به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی ام .سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. این فایل زیبا وآگاهی بخش نشانه ی هدایت امروزم بود .با توضیحات استاد یاد روزهای اولی که عضو سایت شدم افتادم که دقیقا همزمان شد با ساخت سریال زندگی در بهشت به کارگردانی خدای مهربون .اگه یه فیلم قبل از آشنایی با قوانین وعمل به اونها از زندگی ام در تمام جنبه ها گرفته بودم وامروز بعد از گذشت حدود دوسال یه فیلم دیگه می گرفتم که تمام آموزش های شما رو وحی منزل دونستم ودر زندگیم در حد توانم عمل کردم ،ایمان دارم که استاد به من به عنوان یکی از شاگردهای متعهدتون افتخار خواهید کرد . تغییرات این دو ساله ی زندگیم .اول از همه آرامش عالی که تمام وجودم رو فرا گرفته ،شنیدن صدای خداوند و دریافت الهامات ،پیدا کردن مسیر علائقم ،بهبود روابطم ،اینکه به همه ی موجودات عشق می دم وعشق ناب دریافت می کنم .اینکه عاشق خودم شدم وبرای خودم تو زندگیم سنگ تمام می ذارم .به خودشناسی بهتری رسیدم .ترمزهام رو پیدا کردم .قانون تکامل رو بهتر از قبل درک کردم .در زمینه ی رها وتسلیم بودن خیلی بهتر از قبل عمل می کنم . واقعا خودم رو تحسین می کنم .تغییرات شخصیتی من خیلی زیاد بوده ونتایج اون در زندگیم فوق العاده ست.به امید روزی که از نتایج زیبام براتون بگم وهم خداوند وهم شما بهم افتخار کنید .خدای مهربون رو با تک تک سلولهای بدنم سپاسگزارم که من را هدایت کرد وناب ترین استاد دنیا رو تو مسیر زندگیم قرار داد .عاشقانه دوستتون دارم.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربانم و تمام دوستان گلم.
ممنونم از شما دو بزرگوار که زاویه دید دیگری از زندگی رو به امثال من آموزش می دید . زاویه ای که زندگی در ان سرشار از لذت و خوشی است و اگر چنین نباشه طبیعی نیست.
و ممنونم از محمد عزیز با کامنت زیباش.
الان که دارم این کامنت رو می نویسم ساعت ۵ صبح است. دیروز صبح که از خواب بیدار شدم اول یه سری افکار به سراغم اومد که مدتها بود در ذهنم نبود ” که فاطمه تو که هنوز به ثروت نرسیدی اصلا این مسیر رو رها کن و برگرد به افکار و زندگی قبلیت. برو تمام تلاشت رو بزار برای ادامه و رشد در کاری که فقط به خاطر پول و آزادی مکانی و زمانی واردش شدی و تقریبا ۹ سال مشغولش بودی.” البته اینهارو می نویسم تا اول از همه رد پایی باشه برای خودم.
بعد وقتی رجوع کردم به قبل از آبان سال ۹۷ قبل از آشنا شدنم با استاد و زندگی م در اون موقع دیدم چقدر آشفته بودم اگر چه به نسبت الان درآمدم بیشتر بود. (که البته طی این یه سال اوایل درآمدم بد نبود و نیایج نسبتا خوبی داشتم البته به نسبت باورهای محدودی که از نظر ثروت داشتم . ولی بعد از تقریبا یکسال متوجه شدم که تنها دلیل انجام این کار فقط پول است و بس و اگر من به رده های بالای این حرفه برسم اصلا من رو راضی نمی کنه. و من فرزند دیگه می خواهم و همین آگاهی به قانون کمک کرد تا فرزند دومم رو بیارم و الان یکساله هست و من هم نسبت به خودم به شناخت بیشتری رسیدم که دوست دارم توی چه زمینه ای فعالیت بکنم . چون من خودم رو یک آدم باهوش و با استعداد و با پشتکار بسیار می دانم که در هز رمینه ای که فعالیت بکنم می تونم موفق باشم . ولی با خودم درگیر بودم که من واقعا به چی علاقه دارم. چون از بچگی به گونه ای بار اومدم که هر آنچه که فکر می کنم درست هست رو انجام می دم و احساساتم رو در جهت اون کتترل می کنم و از انجام اون کار لذت می برم. و واقعا هم همینطور بود . معمولا توی هر کاری که دست می زدم، آدم نسبتا موفق و راضی و با آرامش و شاد بودم. و هر چی فکر می کردم که چه حرفه ای هست که لذت من از عااقه من و کشش من به اون شکل گرفته نه از معقول بودن اون کار که مفید است و من ناخودآگاه خودم را با لذت بردن از آن هماهنگ کردم. و بعد با مرور اتفاقاتی که برایم افتاده و احساس قبطه که در برخی اوقات به اطرافیان خوردم که خوش به حال فلانی در مسیر علاقه ش داره فعالیت می کنه کاری که دوست داره. )( البته بگم از اونجا که خودم رو می شناسم آدمی نیستم که دایم حسرت زندگی دیگران رو بخورم یا کار به زندگی دیگران داشته باشم ، فهمیدم اون چیزی که باعث شده موفقیت اون آدم به چشمم بیاو به خاطر این بوده که ورزش همیشه برای من بهترین تفریح و سرگرمی بوده و چیزی رو که دوست دارم مشغولش باشم و اوقاتم رو در اون بسر ببرم ورزش هست. با ۲ تجریه ای که در کلاس یوگا و حرکات اصلاحی داشتم فهمیدم با اینکه اصلا قبلا هیچ کلاس ورزشی نرفتم و اولین بار هست که حرکات رو انجام می دم چقدر به نسبت ویگران جلوتر هستم و به قول استاد با صرف انرژی کوچکی رشد قابل توجهی می کنم. و به دلیل باورهای غلط گذشته که افرادی که از نظر هوش و درس ضعیفتر هستند و نمی توانن در رشته های دیگر که دهان پر کن و قابل توجه هست حرفی براز زدن داشته باشن ، سراغ ورزش می روند.
و در حال حاضر با شرایط فعلی این ایده به سرم خورده روی تناسب اندام خود کارکنم تا در زمان مناسب خودش هدایت بشوم که چکار کنم و کجا بروم
همه اینها رو نوشتم برای خودم که بعدها یادم باشه که با چه مسایلی برخورد داشتم و توی زمان خودش چقدر برام بزرگ بوده و چطور به راحتی حل شده و برای مسایل بعدی درسی باشه.
خلاصه امروز یادم اومد که قبل از آشنایی با استاد چقدر آشفته بودم. صبحها با استرس و دل درد ار خواب بیدار می شدم. وقتی چیزی یادم می آمد استرس تمام وجودم و می گرفت که وای چقدر چیزهاست که همینطور فراموش کردم یادم رفته. در صورتی که الان با این شناخت و آگاهی ها وقتی چیزی یادم میاد از خدا تشکر میکنم و می گم الان وقتش بوده که انجام بدم که یادم اومده و همه مسایل هم همینطور هست و خداوند همیشه هدایتم می کنه و همیشه با منه و هر چیزی رو وقتی زمان مناسبش بشه بهم الهام می کنه و از این نیروی همیشه بیدار حاضر و همراه و آگاه سپاسگزارم.
به خودم گفتم فاطمه تو فاطمه ۳ سال پیش نیستی و نمی تونی چشم به روی این همه آگاهی ببندی .
و توی چندین سال زندگی کردی ، پول اولویت اول توی زندگیت بوده و لذتهای خودت رو در مسیری که عقلت بهت می گفت مسیر پولسازی هست هماهنگ می کردی ولی الان می خوام رزقی رو تجربه کنم که خودش دنبالم بیاد و اصلا بهش کاری ندارم. (رها شدن و نچسبیدن) و هر لحظه فقط و فقط می خواهم کاری رو انجام بدم که اون لحظه دوست دارم انجام بدم. پس بعد از حرفهایی که با خودم رد و بدل شد بلند شدم و حرکات ورزشی مد نظرم رو انجام دادم. بعد برای پختن غذا رفتم سراغ یوتویوب و آموزش پخت خورش قیمه مجلسی رو دیدم و همون موقع دست به کار شدم و یه قیمه خیلی خوش مزه درست کردم. که خودم خیلی خودم رو تحسین کردم. و احساس فوق العاده عالی به من دست داد. این رو بگم این احساس خوب بعد چند روز درگیری فکری با خودم که فاطمه گوش کردن بسه باید عمل کنی باید برای حرفه ای شدن در مسیر علاقه کاری بکنی . یالا . چند سال گذشته و تو از نظر مالی کجای کاری؟ درسته که فهمیدی کاری که انجام می دادی و می دی کار مورد علاقه ت نیست ولی برازیکار جدید برای ورزش که فکر می گنی علاقه داری چه قدمی برداشتی؟ و این سولات و کلنجارهای ذهنی که دیوانه ام کرده بود. که با مراجععه به نشانه روزم جواب خدا این بود که فاطمه با این سوالات نشان ده که تو باور کمبود زمان داری و همه اش می گی پس کی به نتیجه می رسی؟ سه سال گذشته ار نظر مالی کجایی. و این نوشته های اندیشه عزیز که اینجا هم ازش تشکر می کنم به من گفت ، در قانون خداوند زمان و عجله معنا ندارد بلکه لذت و آرامش هماهنگ با زبان سیستم خداوند است و در مسیر زندگی باید لذت برد و آرامش داشته باشی و روی باورهات کار کنی و در این مسیر عجله یعنی توقف و از مسیر دور شدن. خلاصه با همه این اوصاف امروز هر لحظه احسال فوق العاده ای داشتم و به هر چیز دست می زدم یا هر کاری می کردم سپاسگزار بودم. و با اینکه نمی دونستم امشب دوباره این فایل برای نشانه روزم می آید یه جورایی حرف محمد عزیز بهم گفته می شد که استفاده با لذت از نعمتهای خداوند خود ش سپاسگزاری هست. و من تمام روز رو با احساس خوب و نجامکارهای جزیی مودد علاقه که به زمانی که وقت نداشتم اونها رو انجام بدم به سر بردم .
و الان با این فایل که نشانه امروز من هست خدا به من می گه آفرین فاطمه. امروز با عملهای هر چند کوپک و احساس خوب تو در مسیر هستی و اگر همینطور پیش بری مثل تغیرات پارادایس می شی و هر روز با حرکت کوچک به رشدس خواهی رسید که قابل قیاس با قبل نخواهی بود.
وقتی کامنت محمد عزیز رو می خوندم تک تک موردهای دو که نوشته از زیاد شدن عزت نفس وقتر به ایده های کوچک عمل می کنی تا سپاسگراری ار نعمت با اسنفاده درست و …
به نام خدای مهربون، زیبا ودوست داشتنی. سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت این هدایت ناب. مدتیست خودم را با خواهرم که حدود دوسال پیش باهم عضو سایت شدیم مقایسه می کردم. ودستاوردهای اون رو مهم ونتایج خودم رو بی ارزش می دونستم، خدای من بدترین چیز تو این مسیر مقایسه ست. اینکه دستاوردهای خودت رو نبینی وکم اهمیت بدونی وفقط تمرکزت روی نتایج دیگران باشه، این ذهن نجواگرم خوب کار خودش رو بلده که وقتی تو تو بهشتی با یه مقایسه حالت رو بد کنه. با هدایتم به این قسمت سریال بهشتی، متوجه شدم که من هر روز باید تغییرات این دوسال با برکت زندگیم رو هر روز به خودم یادآوری کنم وفقط اجازه دارم زندگی امروزم رو با دیروز خودم مقایسه کنم تا حال واحساسم عالی باشه وبتونم الهامات خداوند رو در جهت بهبود زندگیم دریافت کنم. به خودم می بالم که در بهترین زمان به بهترین مسیر هدایت شدم. چقدر من خوشبختم که در دورانی که همه از اوضاع کلی جهان می نالند من هر روز به درک زیباتری از جهان هستی می رسم. خدا وند رو بی نهایت سپاسگزارم. استاد عزیزم ومریم دوست داشتنی ام عاشقانه دوستتون دارم. 😘😘😘😘😘
قسمت قبلی این سریال رو تا نصفه دیدم کامنت نوشته بودم بقیه شو میخواستم شب دوباره بنویسم بعد ارسال کنم الان اومدم تو سایت دیدم هرچی نوشته بودم پاک شده
اول ناراحت شدم بعد گفتم من برای تمرین بر روی تمرکز برنکات مثبت و زیبایی ها نوشته بودم حالا پاک شده باشه اشکالی ندره مهم اون فرکانس بود که ارسال شد
حالا اومدم این قسمت رو ببینم که چه زیبایی های میتونم شکار کنم
خدای من چقدر پرادایس سبز شده چه رنگ قشنگی گرفته خدایا از دیدن این زیبایی سیر نمیشم چه آفتاب نازی تابیده به این زمین بهشت
اون مرغ و خروس ها چه عشقی میکنن تو این بهشت
خیلی این سرسبزی و چمنهای سبزها و درختهای انبوه سبز رو دوست دارم به وجد میام از دیدنشون
قلباً از خدا درخواست بودن در همچین مکانی رو دارم
خدایا شکرت این پرنده ها هم مثل ما عاشق شما هستن پاپری اومده رو شونه ی شما
چه عشقی میکنید با این مرغ و خروس ها
مریم جون چه اسم های باحالی براشون گذاشتی
فصل بهار بی نظیره فکر نکنم کسی باشه که عاشق این فصل نباشه
آدم تو این فصل میخواد طبیعت رو قورت بده این قدر زیبا میشه همه جا
موتور حرفه ای استاد نشان فراوانی ثروت و نشان رسیدن به خواسته هاست
این درون فوق العاده چه امکان خوبی به استاد داده برای فیلمبرداری و چه منظره هایی شکار میکنه که با موبایل نمیشد فیلم گرفت
خدایا شکرت این هم نشان فراوانی ثروت هست
الان که دارم کامنت مینویسم آخر پاییز هست با دیدن این تصاویر بی صبرانه منتظر بهار هستم دلم میخواد زودتر بهار بشه خدایا شکرت هر سال با اومدن فصل بهار اتفاقات جدیدی در زندگی همه ی ما رخ میده انشالله این اتفاقات در راستای رسیدن به اهداف مون باشه
تحسین میکنم مریم. جون بابت موتور سواری کردن
چقدر علائق ما شبیه به هم هستن استاد من هم عاشق خونه ای هستم که بیشترش شیشه باشه نور آفتاب رو کامل انتقال بده داخل
اصلا عاشق روشنایی ام حتی شبها هم خونه رو چراغانی میکنم
وقتی مادر همسرم میاد خونمون یا ما میریم همش لامپ های اضافی رو خاموش میکنه به نحوی تاریک میشه اصلا میخوام خفه بشم بشدت از تاریکی متنفرم
خلاصه که انشالله شما به اون خونه ی شیشه ای تون. برسید
منم هرچه زودتر به خونه ی بزرگ و با پنجره های قدی بزرگ و شیشه ای و پر از نوری که میخوام هرچه زودتر برسم بیام تو سایت شیرینی پخش کنم،😍😍😍
انشالله به زودی زود
خدایا شکرت نهایت لذت رو از گفت و گوی شما بردم چه زیبا از اتفاقات خوب گذشته صحبت میکنید و لذت میبرید
نوش جونتون همه ی این لذت ها و خوشی ها
این زندگی بهشتی سهم کسی جز شما نیست که اینقدر از قانون به درستی و دقیق استفاده میکنید
تحسین میکنم این تعهد شما به قانون را
مریم جون بی نظیر این تغییر های پرادایس با همکاری شما با استاد انجام شده
این همه فعالیت شما و همکاری تون رو تحسین میکنم
دیدن این همه زیبایی و اتفاق تو پرادایس رو مدیون شما هستیم
اگر دستان شما نبود ما از این همه زیبایی بی خبر می موندیم
چه خبر خوبی دادید استاد
این کارگاه وی هست و چطوری نمیدونم ولی میدونم قراره آگاهی های خوبی ضبط بشه
خدارو هزار بار شکر میکنم که که نشانه امروز من این است که من باید سیر تکامل خودم رو پیش ببرم وبا صبر کردن وگذشت زمان خداوند مرا به سوی اهدافم هدایت میکند .از شما استاد عزیزم بسیار بسیار سپاسگزارم مراهدایت گر وهدایت کننده شده اید مطمئنم که خداوند شما ومریم جان را برای من فرستاده است ودر زمان ومکان مناسب مرابه سوی موفقیت های بیشتر هدایت میکند خداوندا بی نهایت از تو سپاسگزارم که مراتنها نمیگذاری وخانوادهای چنین مهربان وتکامل یافته برایم در نظر گرفتهای که به من برای رسیدن به اهدافم کمک میکنند ،سپاسگزارم وعاشق همتون هستم،عاشقتونم وخیلی دوستتتون دارم که هستین .
چه اون تیکه ای شما در ۲۹روز قبل از این فایل ضبط کرده بودین، جنگل، مزارع، خونه ها
همه همه آدمی را به مرز جنون میرسوند
چه اون همه تغییر و تحول در فصل بهار
رنگهای سبز تیره، فسفری، روشن
در کنار هم
چمن یک دست زیر پاهاتون مثل یک فرش سبز😍
آخ استاد دیوانه شدم
این همه زیبایی و درخت رو تحسین کردم و خدارو هزاران بار شکر بخاطر این همه نعمت
دور تا دور پارادایس درخته
تا چشم کار میکنه درختها بیخ هم رشد کردن
و سراسر مسیر اتوبان درختکاری هست😍😍😍
جنگل سرسبز
تمام مسیر هایی شما در این ایالت رفتین، چه مسیرهای فرعی چه جاده های اصلی و اتوبان ها، همه و همه سرسبز هستن😍😍
خدایاا شکرت، خدایا شکرت
خدای من راس میگین چه تغییراتی
راستش وقتی شروع به صحبت کردین
یاد خودم افتادم قبل از بیماری و تعهد دادم پارسال عید، که جدی روی خودم کار کنم و تعهد دادم به خودم🙂 حتی روی برگه نوشتم
با اینکه ذهنم میگفت بابا مهمونی ها رو میخای چکار کنی
جالبه این بیماری اومد و همه چی کنسل شد و من فرصت این رو داشتم روی خودم کار کنم و خیلی خوشحال شدم
گفتم قطعا برای من خیره و از همون اول بود.
دو تا از کلاس هام کنسل شد که تا یک ماه قبلش یه حسی بهم میگفت دیگه نمیخاد بری. بسپار به من و بعد از یک ماه اینجوری شد و من به هدایت خداوند بیشتر رسیدم.
خدایا شکرت
من روی عزت نفس کار کرده بودم اما همون موقع بود که به خودم تعهد دادم هر جلسه بروزرسانی رو گوش میدم تا انجام ندادم تمرین ها رو جلسه بعد نمیرم
همراه شد با این دوران و فضا برام آماده برای تغییر. برای اینکه منم بهشت خودمو راست و ریست کنم. یه دستی به سر و روش بکشم.
اولین ترسی روش پا گذاشتم اینکه تنهایی در شهر دوچرخه سواری کنم. به اندازه مرگ من ترس داشتم و هزار تا باور مسخره اینکه اگر بقیه ببینن یه دختر سوار دوچرخه شده چی میگن!؟ تنهاایی اگر ماشین زیرت بگیره چی؟ اگر تصادف کنی. اگر اگر….
اما من قدم به قدم هدایت شدم و گفتم عیب نداره من تا همین کوچه یه دوری میزنم، بعد رفتم تا خیابون بعدی
بعد رفتم از چهارراه و میدون، کلا ترسم ریخت خداروشکر🙂🙂🙃😍
کلی ماجرا ها همین وسط بود که بهم کمک کرد پا بزارم روی ترس هام.
مثلا رفتیم تو روستایی که من بر ترسم از تاریکی غلبه کردم و شب رفتم تو روستا دور زدم. همون موقع ها، کم کم سریال زندگی در بهشت کمکم کرد که آقا باید این شاخه های هرز رو بزنی
این پیچکها گیر کردن و اجازه نمیدن تو آزاد شی. حرف های خانوم شایسته خیلی تو ذهنم بود که آقا ببین اگر بزنی، خونه بهشتی کم کم نمایان میشه و دوربین از بین درختها خونه رو نشون داد.
خلاصه من هی انگیزه انگیزه که باید آگهی بازرگانی رو انجام بدی، اینجوری نمیشه
رفتم تو دلش برای ۱۵تا جمع و بیشتر انجامش دادم. به صورت تکاملی. اول برای یک نفر بعد ۳ یا چهار نفر و همینجور کم کم بیشتر و ترسم فرو ریخت. خیلی راحتتر میپذیرفتم خودم رو. درکم از گفت وگوهای ذهنم رفت بالا که چقدر مانع من هست و داره تخریبم میکنه که تو نمیتونی! هی منو با بقیه مقایسه میکنی
یعنی خانوم شایسته راس میگفت!
تا وقتی پیچک ها رو نزدم، شاخه ها آزاد نمیشد و اصلا نمیشد تنه اصلی رو دید!
اون روز یادمه چه حال عجیبی داشتم. دلم میخاست بشینم گریه کنم.
یواش یواش باعث شد من کل دکور اتاقم رو تغییر بدم
یادتونه نرده ها رو به راحتی زدین!؟
گفتی بزن آغا جان، بزن
به خودم گفتم کیمیا بسه
اینکه اتاقت اینقدر تاریکه بسه
ینی روز اتاق من مثل شبش بود. گفتم من نور میخام. به مامانم گفتم من میخام کنار پنجره باشم. مامانم گفت شب یخ میکنی، فلان و فلان که همون ترسایی خودم داشتم. با خودم گفتم دیگه بسه
من میخام دنیا رو ببینم. میخام آسمون ببینم
از وقتی تغییر دادم
نور به اتاقم ریخت
امید به من سلام کرد
😍😍😍
گفتم خدایا من اینا رو از خودم محروم میکردم!؟ چرا!؟ فقط برای ترس ها
اینکه نرده باشه، چرا!؟ چون ممکنه پرت بشیم توی آب. استاد هم حرف جالبی گفت که اصلا بیافتیم توی آب، مگه چی میشه!؟ خیس میشیم
من هر روز از بند ها آزاد شدم، همراه سریال حرکت کردم، بزرگ شدم
وقتی اینا رو میگفتید، اشک تو چشمام حلقه زد. گفتم راس میگه چقدر رشد کردیم!
حتی یادم نبود
خیلی جاها با خاطره های زیبایی گفتید برای منم یادآوری شد
مخصوصا گفتین مسیر کمترین مقاومت، با اون اره دستی. یاد خودم افتادم که اینقدر ترس بود، اینقدر شاخ و برگ ها و این علف های هرز در ذهنم، در هم فرو رفته بود که نمیدونستم از کجا شروع کنم!
اما به قول شما با رعایت تکامل و مسیر کمترین مقاومت با همون اره دستی، با همون میزان درکی که داشتم شروع کردم، عمل کردم و خداروشکر به شدت راضی هستم
الان از صفر درآمدم ۵برابر شده. در کار مورد علاقم خیلی ماهر شدم و هر روز کار میکنم. احساس لیاقت رو از یک زاویه دیگه ای درک کردم که آقا جان تو بدون قید و شرط دوست داشتنی و لایق هستی.
اولین باری اینو از زبون استاد و در نوشته های ارزشمند خانوم شایسته خوندم اصلا درک نکردم. گفتم چی میگه؟!
هر چی از اول میخوندم و گوش میکردم
میگفتم چی میگه!؟ یعنی چی!؟
و خداروشکر میکنم خیلی بهتر درک کردم. با دوستام میرم بیرون بدون اینکه کوچیکترین کاری انجام بدم دعوتم کردن و وقتی ازشون تشکر کردم، گفتن بخاطر بودنت ممنونیم. مرسی که اومدی
اون لحظه حس کردم آره همینه، وجود من لایق هست، حضور من ارزشمنده😍😍 خدایا شکرت. 🙂
دیدم مثل این پارادایس ذهن منم مرتب و تمیزتر شده. خیلی بهتر از روز اولش
به قول شما، دفعه اول اصلا نمیشد روی زمین راه رفت، بس که شاخ و برگ بود
اما الان…اصلا قابل مقایسه نیست
خدایا شکرت، خداروشکر. ممنونم که گفتین و یادآوری کردین. دقیقا مثل عکس بعد از عمل بود هم تصاویر و هم توضیحات شما😍😍😍😍
در مورد بهشت کتاب ها میشه نوشت ، چه قدر زیبا توضیح دادن استاد در کنار دیدن بهشت و زیبایی های وصف ناپذیرش که هر بار میبینیم انگار اونجا برای ماست ، خانه ماست و استاد هم خانواده ماست ، فکرشو نمیکردم به یک انسان از دور احساس خانوادگی دست پیدا کنم و این چه قدر زیباست چه قدر دلگرم کنندست و چه قدر استاد وجود شما به پرادایس برکت آورد .
بهشت با شما بهشت تر شد ، زیباتر شد ، کاملتر شد و شما این آرزو وهدف و تو دلم انداختید که منم دوست دارم بهشت خودمو روی زمین بسازم . دوست دارم یک زمین ۲۰ هکتاری تو دل طبیعت بکر داشته باشم که وسطش دریاچه ای روان و جاری داشته باشه مثل بهشت ، دوست دارم یک خانه مدرن و سبک معماری پیشرفته که مثل شما دیوارهاش از شیشه باشه حتی کفش تا من آب زیر پامو ببینم روی این دریاچه بسازم ، دوست دارم باغچه درست کنم از میوه های اورگانیک تغذیه کنم ، ماهی بگیرم ، مرغ و خروس داشته باشم ، تراکتور بگیرم ، اوتوبوس مسافرتی بگیرم ، کلی موتور داشته باشم تا اطراف و بگردم ، اسب داشته باشم تا باهاش لذت ببرم ، هات هاپ بخرم و در زمستان ازش استفاده کنم ، درون بخرم تا باهاش از بهشتم فیلم بگیرم ، کلی امکانات رفاهی ایجاد کنم ، کمپ گردشگری برای مسافران بسازم از اون طریق درآمد زایی هم داشته باشم و لذت ببرم دوست دارم کلی تجربه های زیبا داشته باشم مثل شما و ممنونم این آرزو را در من زنده کردید ،ایجاد کردید چه قدر الان احساس داشتن همچین جایی و میکنم ، چه فرکانس هایی ارسال میکنم ممنونم که هستی استاد ، از کارهای فیلم برداری و تدوین خانم شایسته ممنونم که انقدر با خودش و شما در صلحه . تو بهشتم باشگاه شخصی درست میکنم تا ورزش کنم ، دوست دارم بهشتم در نزدیکی کوه بلندی باشه چون من عاشق کوهم ، دوست دارم کلی حیوانات مختلف و داشته باشم مخصوصا با حیوانات وحشی دوست باشم ، غذا بدم بهشون ، بغلشون کنم چرا که نه من میخوام .
هیچ نشونه ای الان ندارم از داشتن همچین بهشتی اما میدونم قانون میگه میشه و من ازش استفاده میکنم و بهش میرسم خدایا شکرت بات اینهمه زیبایی استاد ممنونتم
چه ایده جالبی شده که تفاوت دو صحنه رو در فاصله یک ماه میشه با کمک درون به خوبی ضبط کرد و مشاعده کرد. این قدرت خداست که به زیبایی جلوه گر شده و اینهمه زیبایی و سرسبزی و طراوت رو به جان زمین عرضه کرده. الهی هزاران مرتبه شکر. من عاشق تغییر و بهبود روز به روز هستم.. از این که این تغییر و بهبود در پرادایس رو با شما همراه بودم و من هم همراه با شما لمسش کردم و ازش لذت بردم و تجربه ش کردم، خدا رو واقعا بابت این تعمت حضور سپاسگزارم. منم مثل شما فقط لذت بردم و شادی کردم این روزهای پرادایس رو.. چقدر اتفاقات عالی افتاد چقدر تغییر های اساسی و کاربردی ایجاد شد، چقدر زیبایی پرادایس چند برابر شد، چقدر خود من پخته تر شدم درسها یاد گرفتم استاد این ایده تون که برای همیشه اینجا زندگی کنین عالیه. چقدر ادم با چشم میبینه و باوراش قوی میشه که با تغییر هایرکوچیک کوچیک میشه بعد یه سال یه محیط جدید یه زندگی جدید رو بسازی. ینی اگه من هم یه سال تصمیم بگیرم که کوچیک کوچیک هر روز خودم رو تغییر بدم و بهتر کنم بعد یه سال شبیه قبلم نخواهم بود. این خیلی بهم امید میده. استاد عزیزم خدا رو شکر میکنم که شما و مریم رو تو زندگیم دارم و ازتون خیلی درسا یاد میگیرم.. خیلی ممنون از اینکه این تجربیات رو با ما هم به اشتراک میگذارین. خدا همیشه حافظ و مراقبتون باشه. بهترین ها رو برای شما و همه دستای عزیزم آرزو میکنم.
سلام استاد عزیزم و مریم جان و دوستان خوبم
امروز یه مساله ای اتفاق افتاد و من برای چند لحظه ای عصبانی بودم از دست کسی و بعد از دست خودم بیشتر ناراحت شدم که چرا نتونستم ذهنمو کنترل کنم منکه انقد رو خودم کار میکنم و بقول استاد که گفتن وقتی میتونید بفهمید تغییر کردید و باورسازی کردید که موقع اتفاقات ناجور خودتون رو کنترل کنید ، امیدوارم با تلاش بیشتر و خوندن مطالب بیشتر سایت کنترل ذهنمو ببرم بالا، البته تواین جوور موارد من به سایت پناه میارم که تا اروم شم و بلافاصله مثل اب رو اتیش ،استاد مارو به خودتون وابسته کردید خبر دارید؟
درمورد اون تیکه که گفتید یه خونه تمام شیشه ای خواستید منم همیشه خونه مد نظرمو تو ذهنم تصور میکنم حداقل ۵٠٠متر با حیاط بزرگ پردرخت و اتاق های زیاد و یه خونه ای پر از پنجره و دیوار های سفید که البته پیش هر کسی گفتم فقط مسخره کرده منم دیگه نمیگم.
استاد عاشق رابطتونم شما نه تنها با خودتون در هماهنگی کامل هستید با طرف مقابلتون هماهنگید مریم جان چطور انقد ارومی؟
واقعا تغییرات ارام ارامی که ایجاد کردید کاملا خودشو داره نشون میده عاشق اون قسمت هاییم که میفتید بجون درخت های هرز و مخصوصا تعبیر شما از باورهای منفی به مثابه علف های هرز که باید دایما رسیدگی بشن ،من خودم خیلی رو خودم کار میکنم خودمو حبس کردم تو تنهایی خودم تو اتاقم و فقط با استاد و فایل هاش زندگی میکنم و قلبم ارامش میگیره نتایج هم داره میاد خداروشکر اما هر بار از موضوعی ناراحتم که چرا نتیجه نمیده فقط دلم میگه ادامه بده ادامه بده چشم من همیشه دختر سرسختی بودم بازم ادامه میدم.
به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی ام .سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. این فایل زیبا وآگاهی بخش نشانه ی هدایت امروزم بود .با توضیحات استاد یاد روزهای اولی که عضو سایت شدم افتادم که دقیقا همزمان شد با ساخت سریال زندگی در بهشت به کارگردانی خدای مهربون .اگه یه فیلم قبل از آشنایی با قوانین وعمل به اونها از زندگی ام در تمام جنبه ها گرفته بودم وامروز بعد از گذشت حدود دوسال یه فیلم دیگه می گرفتم که تمام آموزش های شما رو وحی منزل دونستم ودر زندگیم در حد توانم عمل کردم ،ایمان دارم که استاد به من به عنوان یکی از شاگردهای متعهدتون افتخار خواهید کرد . تغییرات این دو ساله ی زندگیم .اول از همه آرامش عالی که تمام وجودم رو فرا گرفته ،شنیدن صدای خداوند و دریافت الهامات ،پیدا کردن مسیر علائقم ،بهبود روابطم ،اینکه به همه ی موجودات عشق می دم وعشق ناب دریافت می کنم .اینکه عاشق خودم شدم وبرای خودم تو زندگیم سنگ تمام می ذارم .به خودشناسی بهتری رسیدم .ترمزهام رو پیدا کردم .قانون تکامل رو بهتر از قبل درک کردم .در زمینه ی رها وتسلیم بودن خیلی بهتر از قبل عمل می کنم . واقعا خودم رو تحسین می کنم .تغییرات شخصیتی من خیلی زیاد بوده ونتایج اون در زندگیم فوق العاده ست.به امید روزی که از نتایج زیبام براتون بگم وهم خداوند وهم شما بهم افتخار کنید .خدای مهربون رو با تک تک سلولهای بدنم سپاسگزارم که من را هدایت کرد وناب ترین استاد دنیا رو تو مسیر زندگیم قرار داد .عاشقانه دوستتون دارم.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربانم و تمام دوستان گلم.
ممنونم از شما دو بزرگوار که زاویه دید دیگری از زندگی رو به امثال من آموزش می دید . زاویه ای که زندگی در ان سرشار از لذت و خوشی است و اگر چنین نباشه طبیعی نیست.
و ممنونم از محمد عزیز با کامنت زیباش.
الان که دارم این کامنت رو می نویسم ساعت ۵ صبح است. دیروز صبح که از خواب بیدار شدم اول یه سری افکار به سراغم اومد که مدتها بود در ذهنم نبود ” که فاطمه تو که هنوز به ثروت نرسیدی اصلا این مسیر رو رها کن و برگرد به افکار و زندگی قبلیت. برو تمام تلاشت رو بزار برای ادامه و رشد در کاری که فقط به خاطر پول و آزادی مکانی و زمانی واردش شدی و تقریبا ۹ سال مشغولش بودی.” البته اینهارو می نویسم تا اول از همه رد پایی باشه برای خودم.
بعد وقتی رجوع کردم به قبل از آبان سال ۹۷ قبل از آشنا شدنم با استاد و زندگی م در اون موقع دیدم چقدر آشفته بودم اگر چه به نسبت الان درآمدم بیشتر بود. (که البته طی این یه سال اوایل درآمدم بد نبود و نیایج نسبتا خوبی داشتم البته به نسبت باورهای محدودی که از نظر ثروت داشتم . ولی بعد از تقریبا یکسال متوجه شدم که تنها دلیل انجام این کار فقط پول است و بس و اگر من به رده های بالای این حرفه برسم اصلا من رو راضی نمی کنه. و من فرزند دیگه می خواهم و همین آگاهی به قانون کمک کرد تا فرزند دومم رو بیارم و الان یکساله هست و من هم نسبت به خودم به شناخت بیشتری رسیدم که دوست دارم توی چه زمینه ای فعالیت بکنم . چون من خودم رو یک آدم باهوش و با استعداد و با پشتکار بسیار می دانم که در هز رمینه ای که فعالیت بکنم می تونم موفق باشم . ولی با خودم درگیر بودم که من واقعا به چی علاقه دارم. چون از بچگی به گونه ای بار اومدم که هر آنچه که فکر می کنم درست هست رو انجام می دم و احساساتم رو در جهت اون کتترل می کنم و از انجام اون کار لذت می برم. و واقعا هم همینطور بود . معمولا توی هر کاری که دست می زدم، آدم نسبتا موفق و راضی و با آرامش و شاد بودم. و هر چی فکر می کردم که چه حرفه ای هست که لذت من از عااقه من و کشش من به اون شکل گرفته نه از معقول بودن اون کار که مفید است و من ناخودآگاه خودم را با لذت بردن از آن هماهنگ کردم. و بعد با مرور اتفاقاتی که برایم افتاده و احساس قبطه که در برخی اوقات به اطرافیان خوردم که خوش به حال فلانی در مسیر علاقه ش داره فعالیت می کنه کاری که دوست داره. )( البته بگم از اونجا که خودم رو می شناسم آدمی نیستم که دایم حسرت زندگی دیگران رو بخورم یا کار به زندگی دیگران داشته باشم ، فهمیدم اون چیزی که باعث شده موفقیت اون آدم به چشمم بیاو به خاطر این بوده که ورزش همیشه برای من بهترین تفریح و سرگرمی بوده و چیزی رو که دوست دارم مشغولش باشم و اوقاتم رو در اون بسر ببرم ورزش هست. با ۲ تجریه ای که در کلاس یوگا و حرکات اصلاحی داشتم فهمیدم با اینکه اصلا قبلا هیچ کلاس ورزشی نرفتم و اولین بار هست که حرکات رو انجام می دم چقدر به نسبت ویگران جلوتر هستم و به قول استاد با صرف انرژی کوچکی رشد قابل توجهی می کنم. و به دلیل باورهای غلط گذشته که افرادی که از نظر هوش و درس ضعیفتر هستند و نمی توانن در رشته های دیگر که دهان پر کن و قابل توجه هست حرفی براز زدن داشته باشن ، سراغ ورزش می روند.
و در حال حاضر با شرایط فعلی این ایده به سرم خورده روی تناسب اندام خود کارکنم تا در زمان مناسب خودش هدایت بشوم که چکار کنم و کجا بروم
همه اینها رو نوشتم برای خودم که بعدها یادم باشه که با چه مسایلی برخورد داشتم و توی زمان خودش چقدر برام بزرگ بوده و چطور به راحتی حل شده و برای مسایل بعدی درسی باشه.
خلاصه امروز یادم اومد که قبل از آشنایی با استاد چقدر آشفته بودم. صبحها با استرس و دل درد ار خواب بیدار می شدم. وقتی چیزی یادم می آمد استرس تمام وجودم و می گرفت که وای چقدر چیزهاست که همینطور فراموش کردم یادم رفته. در صورتی که الان با این شناخت و آگاهی ها وقتی چیزی یادم میاد از خدا تشکر میکنم و می گم الان وقتش بوده که انجام بدم که یادم اومده و همه مسایل هم همینطور هست و خداوند همیشه هدایتم می کنه و همیشه با منه و هر چیزی رو وقتی زمان مناسبش بشه بهم الهام می کنه و از این نیروی همیشه بیدار حاضر و همراه و آگاه سپاسگزارم.
به خودم گفتم فاطمه تو فاطمه ۳ سال پیش نیستی و نمی تونی چشم به روی این همه آگاهی ببندی .
و توی چندین سال زندگی کردی ، پول اولویت اول توی زندگیت بوده و لذتهای خودت رو در مسیری که عقلت بهت می گفت مسیر پولسازی هست هماهنگ می کردی ولی الان می خوام رزقی رو تجربه کنم که خودش دنبالم بیاد و اصلا بهش کاری ندارم. (رها شدن و نچسبیدن) و هر لحظه فقط و فقط می خواهم کاری رو انجام بدم که اون لحظه دوست دارم انجام بدم. پس بعد از حرفهایی که با خودم رد و بدل شد بلند شدم و حرکات ورزشی مد نظرم رو انجام دادم. بعد برای پختن غذا رفتم سراغ یوتویوب و آموزش پخت خورش قیمه مجلسی رو دیدم و همون موقع دست به کار شدم و یه قیمه خیلی خوش مزه درست کردم. که خودم خیلی خودم رو تحسین کردم. و احساس فوق العاده عالی به من دست داد. این رو بگم این احساس خوب بعد چند روز درگیری فکری با خودم که فاطمه گوش کردن بسه باید عمل کنی باید برای حرفه ای شدن در مسیر علاقه کاری بکنی . یالا . چند سال گذشته و تو از نظر مالی کجای کاری؟ درسته که فهمیدی کاری که انجام می دادی و می دی کار مورد علاقه ت نیست ولی برازیکار جدید برای ورزش که فکر می گنی علاقه داری چه قدمی برداشتی؟ و این سولات و کلنجارهای ذهنی که دیوانه ام کرده بود. که با مراجععه به نشانه روزم جواب خدا این بود که فاطمه با این سوالات نشان ده که تو باور کمبود زمان داری و همه اش می گی پس کی به نتیجه می رسی؟ سه سال گذشته ار نظر مالی کجایی. و این نوشته های اندیشه عزیز که اینجا هم ازش تشکر می کنم به من گفت ، در قانون خداوند زمان و عجله معنا ندارد بلکه لذت و آرامش هماهنگ با زبان سیستم خداوند است و در مسیر زندگی باید لذت برد و آرامش داشته باشی و روی باورهات کار کنی و در این مسیر عجله یعنی توقف و از مسیر دور شدن. خلاصه با همه این اوصاف امروز هر لحظه احسال فوق العاده ای داشتم و به هر چیز دست می زدم یا هر کاری می کردم سپاسگزار بودم. و با اینکه نمی دونستم امشب دوباره این فایل برای نشانه روزم می آید یه جورایی حرف محمد عزیز بهم گفته می شد که استفاده با لذت از نعمتهای خداوند خود ش سپاسگزاری هست. و من تمام روز رو با احساس خوب و نجامکارهای جزیی مودد علاقه که به زمانی که وقت نداشتم اونها رو انجام بدم به سر بردم .
و الان با این فایل که نشانه امروز من هست خدا به من می گه آفرین فاطمه. امروز با عملهای هر چند کوپک و احساس خوب تو در مسیر هستی و اگر همینطور پیش بری مثل تغیرات پارادایس می شی و هر روز با حرکت کوچک به رشدس خواهی رسید که قابل قیاس با قبل نخواهی بود.
وقتی کامنت محمد عزیز رو می خوندم تک تک موردهای دو که نوشته از زیاد شدن عزت نفس وقتر به ایده های کوچک عمل می کنی تا سپاسگراری ار نعمت با اسنفاده درست و …
با اینکه این همه نوشتم ولی مطمن هستم
خدایا شکر و سپاسگزارم..
سلام
دقیقا می شود قانون تکامل را در سریال زندگی در بهشت لمس کرد
واینجاست که مهم است که همیشه عکس شروع وعکس بعدهای کارمان راداشته باشیم
خدا هم زده توی دورتند توی 29 روز چه تغییرات زیبایی درپرادایس هست
من هم با شما خیلی رشد کرده ام دیدن رشد شما چقدر برای من خوب بوده است ووقتی که به قبل ازاین سریال نگاه می کنم خیلی فرق کرده ام
پرادایس روز به روززیباتر میشود و این کاملا مشخص است
به زودی همه چیز عالیتر و عالیتر می شود
تمرکز شما همیشه روی زیباییها و مثبتها و بهتر ها ست و این بیشترین و بهترین درسی است که گرفته ام
Just do it now
به نام خدای مهربون، زیبا ودوست داشتنی. سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت این هدایت ناب. مدتیست خودم را با خواهرم که حدود دوسال پیش باهم عضو سایت شدیم مقایسه می کردم. ودستاوردهای اون رو مهم ونتایج خودم رو بی ارزش می دونستم، خدای من بدترین چیز تو این مسیر مقایسه ست. اینکه دستاوردهای خودت رو نبینی وکم اهمیت بدونی وفقط تمرکزت روی نتایج دیگران باشه، این ذهن نجواگرم خوب کار خودش رو بلده که وقتی تو تو بهشتی با یه مقایسه حالت رو بد کنه. با هدایتم به این قسمت سریال بهشتی، متوجه شدم که من هر روز باید تغییرات این دوسال با برکت زندگیم رو هر روز به خودم یادآوری کنم وفقط اجازه دارم زندگی امروزم رو با دیروز خودم مقایسه کنم تا حال واحساسم عالی باشه وبتونم الهامات خداوند رو در جهت بهبود زندگیم دریافت کنم. به خودم می بالم که در بهترین زمان به بهترین مسیر هدایت شدم. چقدر من خوشبختم که در دورانی که همه از اوضاع کلی جهان می نالند من هر روز به درک زیباتری از جهان هستی می رسم. خدا وند رو بی نهایت سپاسگزارم. استاد عزیزم ومریم دوست داشتنی ام عاشقانه دوستتون دارم. 😘😘😘😘😘
سلام به استاد عزیزم و مریم جونم
قسمت قبلی این سریال رو تا نصفه دیدم کامنت نوشته بودم بقیه شو میخواستم شب دوباره بنویسم بعد ارسال کنم الان اومدم تو سایت دیدم هرچی نوشته بودم پاک شده
اول ناراحت شدم بعد گفتم من برای تمرین بر روی تمرکز برنکات مثبت و زیبایی ها نوشته بودم حالا پاک شده باشه اشکالی ندره مهم اون فرکانس بود که ارسال شد
حالا اومدم این قسمت رو ببینم که چه زیبایی های میتونم شکار کنم
خدای من چقدر پرادایس سبز شده چه رنگ قشنگی گرفته خدایا از دیدن این زیبایی سیر نمیشم چه آفتاب نازی تابیده به این زمین بهشت
اون مرغ و خروس ها چه عشقی میکنن تو این بهشت
خیلی این سرسبزی و چمنهای سبزها و درختهای انبوه سبز رو دوست دارم به وجد میام از دیدنشون
قلباً از خدا درخواست بودن در همچین مکانی رو دارم
خدایا شکرت این پرنده ها هم مثل ما عاشق شما هستن پاپری اومده رو شونه ی شما
چه عشقی میکنید با این مرغ و خروس ها
مریم جون چه اسم های باحالی براشون گذاشتی
فصل بهار بی نظیره فکر نکنم کسی باشه که عاشق این فصل نباشه
آدم تو این فصل میخواد طبیعت رو قورت بده این قدر زیبا میشه همه جا
موتور حرفه ای استاد نشان فراوانی ثروت و نشان رسیدن به خواسته هاست
این درون فوق العاده چه امکان خوبی به استاد داده برای فیلمبرداری و چه منظره هایی شکار میکنه که با موبایل نمیشد فیلم گرفت
خدایا شکرت این هم نشان فراوانی ثروت هست
الان که دارم کامنت مینویسم آخر پاییز هست با دیدن این تصاویر بی صبرانه منتظر بهار هستم دلم میخواد زودتر بهار بشه خدایا شکرت هر سال با اومدن فصل بهار اتفاقات جدیدی در زندگی همه ی ما رخ میده انشالله این اتفاقات در راستای رسیدن به اهداف مون باشه
تحسین میکنم مریم. جون بابت موتور سواری کردن
چقدر علائق ما شبیه به هم هستن استاد من هم عاشق خونه ای هستم که بیشترش شیشه باشه نور آفتاب رو کامل انتقال بده داخل
اصلا عاشق روشنایی ام حتی شبها هم خونه رو چراغانی میکنم
وقتی مادر همسرم میاد خونمون یا ما میریم همش لامپ های اضافی رو خاموش میکنه به نحوی تاریک میشه اصلا میخوام خفه بشم بشدت از تاریکی متنفرم
خلاصه که انشالله شما به اون خونه ی شیشه ای تون. برسید
منم هرچه زودتر به خونه ی بزرگ و با پنجره های قدی بزرگ و شیشه ای و پر از نوری که میخوام هرچه زودتر برسم بیام تو سایت شیرینی پخش کنم،😍😍😍
انشالله به زودی زود
خدایا شکرت نهایت لذت رو از گفت و گوی شما بردم چه زیبا از اتفاقات خوب گذشته صحبت میکنید و لذت میبرید
نوش جونتون همه ی این لذت ها و خوشی ها
این زندگی بهشتی سهم کسی جز شما نیست که اینقدر از قانون به درستی و دقیق استفاده میکنید
تحسین میکنم این تعهد شما به قانون را
مریم جون بی نظیر این تغییر های پرادایس با همکاری شما با استاد انجام شده
این همه فعالیت شما و همکاری تون رو تحسین میکنم
دیدن این همه زیبایی و اتفاق تو پرادایس رو مدیون شما هستیم
اگر دستان شما نبود ما از این همه زیبایی بی خبر می موندیم
چه خبر خوبی دادید استاد
این کارگاه وی هست و چطوری نمیدونم ولی میدونم قراره آگاهی های خوبی ضبط بشه
مرسی بابت همه چیز
در پناه خدا سالم و سلامت باشید
خدارو هزار بار شکر میکنم که که نشانه امروز من این است که من باید سیر تکامل خودم رو پیش ببرم وبا صبر کردن وگذشت زمان خداوند مرا به سوی اهدافم هدایت میکند .از شما استاد عزیزم بسیار بسیار سپاسگزارم مراهدایت گر وهدایت کننده شده اید مطمئنم که خداوند شما ومریم جان را برای من فرستاده است ودر زمان ومکان مناسب مرابه سوی موفقیت های بیشتر هدایت میکند خداوندا بی نهایت از تو سپاسگزارم که مراتنها نمیگذاری وخانوادهای چنین مهربان وتکامل یافته برایم در نظر گرفتهای که به من برای رسیدن به اهدافم کمک میکنند ،سپاسگزارم وعاشق همتون هستم،عاشقتونم وخیلی دوستتتون دارم که هستین .
زهره یوسفی
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین
این قسمت از سریال منو دیوانه کرد
چه اون تیکه ای شما در ۲۹روز قبل از این فایل ضبط کرده بودین، جنگل، مزارع، خونه ها
همه همه آدمی را به مرز جنون میرسوند
چه اون همه تغییر و تحول در فصل بهار
رنگهای سبز تیره، فسفری، روشن
در کنار هم
چمن یک دست زیر پاهاتون مثل یک فرش سبز😍
آخ استاد دیوانه شدم
این همه زیبایی و درخت رو تحسین کردم و خدارو هزاران بار شکر بخاطر این همه نعمت
دور تا دور پارادایس درخته
تا چشم کار میکنه درختها بیخ هم رشد کردن
و سراسر مسیر اتوبان درختکاری هست😍😍😍
جنگل سرسبز
تمام مسیر هایی شما در این ایالت رفتین، چه مسیرهای فرعی چه جاده های اصلی و اتوبان ها، همه و همه سرسبز هستن😍😍
خدایاا شکرت، خدایا شکرت
خدای من راس میگین چه تغییراتی
راستش وقتی شروع به صحبت کردین
یاد خودم افتادم قبل از بیماری و تعهد دادم پارسال عید، که جدی روی خودم کار کنم و تعهد دادم به خودم🙂 حتی روی برگه نوشتم
با اینکه ذهنم میگفت بابا مهمونی ها رو میخای چکار کنی
جالبه این بیماری اومد و همه چی کنسل شد و من فرصت این رو داشتم روی خودم کار کنم و خیلی خوشحال شدم
گفتم قطعا برای من خیره و از همون اول بود.
دو تا از کلاس هام کنسل شد که تا یک ماه قبلش یه حسی بهم میگفت دیگه نمیخاد بری. بسپار به من و بعد از یک ماه اینجوری شد و من به هدایت خداوند بیشتر رسیدم.
خدایا شکرت
من روی عزت نفس کار کرده بودم اما همون موقع بود که به خودم تعهد دادم هر جلسه بروزرسانی رو گوش میدم تا انجام ندادم تمرین ها رو جلسه بعد نمیرم
همراه شد با این دوران و فضا برام آماده برای تغییر. برای اینکه منم بهشت خودمو راست و ریست کنم. یه دستی به سر و روش بکشم.
اولین ترسی روش پا گذاشتم اینکه تنهایی در شهر دوچرخه سواری کنم. به اندازه مرگ من ترس داشتم و هزار تا باور مسخره اینکه اگر بقیه ببینن یه دختر سوار دوچرخه شده چی میگن!؟ تنهاایی اگر ماشین زیرت بگیره چی؟ اگر تصادف کنی. اگر اگر….
اما من قدم به قدم هدایت شدم و گفتم عیب نداره من تا همین کوچه یه دوری میزنم، بعد رفتم تا خیابون بعدی
بعد رفتم از چهارراه و میدون، کلا ترسم ریخت خداروشکر🙂🙂🙃😍
کلی ماجرا ها همین وسط بود که بهم کمک کرد پا بزارم روی ترس هام.
مثلا رفتیم تو روستایی که من بر ترسم از تاریکی غلبه کردم و شب رفتم تو روستا دور زدم. همون موقع ها، کم کم سریال زندگی در بهشت کمکم کرد که آقا باید این شاخه های هرز رو بزنی
این پیچکها گیر کردن و اجازه نمیدن تو آزاد شی. حرف های خانوم شایسته خیلی تو ذهنم بود که آقا ببین اگر بزنی، خونه بهشتی کم کم نمایان میشه و دوربین از بین درختها خونه رو نشون داد.
خلاصه من هی انگیزه انگیزه که باید آگهی بازرگانی رو انجام بدی، اینجوری نمیشه
رفتم تو دلش برای ۱۵تا جمع و بیشتر انجامش دادم. به صورت تکاملی. اول برای یک نفر بعد ۳ یا چهار نفر و همینجور کم کم بیشتر و ترسم فرو ریخت. خیلی راحتتر میپذیرفتم خودم رو. درکم از گفت وگوهای ذهنم رفت بالا که چقدر مانع من هست و داره تخریبم میکنه که تو نمیتونی! هی منو با بقیه مقایسه میکنی
یعنی خانوم شایسته راس میگفت!
تا وقتی پیچک ها رو نزدم، شاخه ها آزاد نمیشد و اصلا نمیشد تنه اصلی رو دید!
اون روز یادمه چه حال عجیبی داشتم. دلم میخاست بشینم گریه کنم.
یواش یواش باعث شد من کل دکور اتاقم رو تغییر بدم
یادتونه نرده ها رو به راحتی زدین!؟
گفتی بزن آغا جان، بزن
به خودم گفتم کیمیا بسه
اینکه اتاقت اینقدر تاریکه بسه
ینی روز اتاق من مثل شبش بود. گفتم من نور میخام. به مامانم گفتم من میخام کنار پنجره باشم. مامانم گفت شب یخ میکنی، فلان و فلان که همون ترسایی خودم داشتم. با خودم گفتم دیگه بسه
من میخام دنیا رو ببینم. میخام آسمون ببینم
از وقتی تغییر دادم
نور به اتاقم ریخت
امید به من سلام کرد
😍😍😍
گفتم خدایا من اینا رو از خودم محروم میکردم!؟ چرا!؟ فقط برای ترس ها
اینکه نرده باشه، چرا!؟ چون ممکنه پرت بشیم توی آب. استاد هم حرف جالبی گفت که اصلا بیافتیم توی آب، مگه چی میشه!؟ خیس میشیم
من هر روز از بند ها آزاد شدم، همراه سریال حرکت کردم، بزرگ شدم
وقتی اینا رو میگفتید، اشک تو چشمام حلقه زد. گفتم راس میگه چقدر رشد کردیم!
حتی یادم نبود
خیلی جاها با خاطره های زیبایی گفتید برای منم یادآوری شد
مخصوصا گفتین مسیر کمترین مقاومت، با اون اره دستی. یاد خودم افتادم که اینقدر ترس بود، اینقدر شاخ و برگ ها و این علف های هرز در ذهنم، در هم فرو رفته بود که نمیدونستم از کجا شروع کنم!
اما به قول شما با رعایت تکامل و مسیر کمترین مقاومت با همون اره دستی، با همون میزان درکی که داشتم شروع کردم، عمل کردم و خداروشکر به شدت راضی هستم
الان از صفر درآمدم ۵برابر شده. در کار مورد علاقم خیلی ماهر شدم و هر روز کار میکنم. احساس لیاقت رو از یک زاویه دیگه ای درک کردم که آقا جان تو بدون قید و شرط دوست داشتنی و لایق هستی.
اولین باری اینو از زبون استاد و در نوشته های ارزشمند خانوم شایسته خوندم اصلا درک نکردم. گفتم چی میگه؟!
هر چی از اول میخوندم و گوش میکردم
میگفتم چی میگه!؟ یعنی چی!؟
و خداروشکر میکنم خیلی بهتر درک کردم. با دوستام میرم بیرون بدون اینکه کوچیکترین کاری انجام بدم دعوتم کردن و وقتی ازشون تشکر کردم، گفتن بخاطر بودنت ممنونیم. مرسی که اومدی
اون لحظه حس کردم آره همینه، وجود من لایق هست، حضور من ارزشمنده😍😍 خدایا شکرت. 🙂
دیدم مثل این پارادایس ذهن منم مرتب و تمیزتر شده. خیلی بهتر از روز اولش
به قول شما، دفعه اول اصلا نمیشد روی زمین راه رفت، بس که شاخ و برگ بود
اما الان…اصلا قابل مقایسه نیست
خدایا شکرت، خداروشکر. ممنونم که گفتین و یادآوری کردین. دقیقا مثل عکس بعد از عمل بود هم تصاویر و هم توضیحات شما😍😍😍😍
خدایا شکرت بهشتمون، بهشتی تر شده
خداروشکر به قول آهنگه میگفت چی بودی چی شدی تو!؟
قبلنا خوب الان توپ شدی تو🙂💃
پرادایس🌎🏞🏕🏡🎨🚌🚤🛣🚘🌕🌙🌛🌚⭐🌤🌪🌫🌬🌧🌦🌟☁️🌠❄🏊♀️🚵♂️🏇🎄✨🍇🍎🥝🍄🍅🍓🍒🍍🍞🍌🍔🍕🌭🥘🍳🥚🥙🍿🍩🍡🎂🍰🥧🍦🥂🍻☕🍸🍾🐎🐏🐣🐤🐥🐦🦃🐔🐓🦆🐸🐊🐢🐟🕊🌻🌴🌵🌷🌾🌿☘⚘🌺🌲🌹🌱🕷🐞🐝
در مورد بهشت کتاب ها میشه نوشت ، چه قدر زیبا توضیح دادن استاد در کنار دیدن بهشت و زیبایی های وصف ناپذیرش که هر بار میبینیم انگار اونجا برای ماست ، خانه ماست و استاد هم خانواده ماست ، فکرشو نمیکردم به یک انسان از دور احساس خانوادگی دست پیدا کنم و این چه قدر زیباست چه قدر دلگرم کنندست و چه قدر استاد وجود شما به پرادایس برکت آورد .
بهشت با شما بهشت تر شد ، زیباتر شد ، کاملتر شد و شما این آرزو وهدف و تو دلم انداختید که منم دوست دارم بهشت خودمو روی زمین بسازم . دوست دارم یک زمین ۲۰ هکتاری تو دل طبیعت بکر داشته باشم که وسطش دریاچه ای روان و جاری داشته باشه مثل بهشت ، دوست دارم یک خانه مدرن و سبک معماری پیشرفته که مثل شما دیوارهاش از شیشه باشه حتی کفش تا من آب زیر پامو ببینم روی این دریاچه بسازم ، دوست دارم باغچه درست کنم از میوه های اورگانیک تغذیه کنم ، ماهی بگیرم ، مرغ و خروس داشته باشم ، تراکتور بگیرم ، اوتوبوس مسافرتی بگیرم ، کلی موتور داشته باشم تا اطراف و بگردم ، اسب داشته باشم تا باهاش لذت ببرم ، هات هاپ بخرم و در زمستان ازش استفاده کنم ، درون بخرم تا باهاش از بهشتم فیلم بگیرم ، کلی امکانات رفاهی ایجاد کنم ، کمپ گردشگری برای مسافران بسازم از اون طریق درآمد زایی هم داشته باشم و لذت ببرم دوست دارم کلی تجربه های زیبا داشته باشم مثل شما و ممنونم این آرزو را در من زنده کردید ،ایجاد کردید چه قدر الان احساس داشتن همچین جایی و میکنم ، چه فرکانس هایی ارسال میکنم ممنونم که هستی استاد ، از کارهای فیلم برداری و تدوین خانم شایسته ممنونم که انقدر با خودش و شما در صلحه . تو بهشتم باشگاه شخصی درست میکنم تا ورزش کنم ، دوست دارم بهشتم در نزدیکی کوه بلندی باشه چون من عاشق کوهم ، دوست دارم کلی حیوانات مختلف و داشته باشم مخصوصا با حیوانات وحشی دوست باشم ، غذا بدم بهشون ، بغلشون کنم چرا که نه من میخوام .
هیچ نشونه ای الان ندارم از داشتن همچین بهشتی اما میدونم قانون میگه میشه و من ازش استفاده میکنم و بهش میرسم خدایا شکرت بات اینهمه زیبایی استاد ممنونتم
خانم شایسته سپاس .
❤💛🧡
بنام خدای یکتای مهربان
سلام استاد عزیزم و مریم جونم
چه ایده جالبی شده که تفاوت دو صحنه رو در فاصله یک ماه میشه با کمک درون به خوبی ضبط کرد و مشاعده کرد. این قدرت خداست که به زیبایی جلوه گر شده و اینهمه زیبایی و سرسبزی و طراوت رو به جان زمین عرضه کرده. الهی هزاران مرتبه شکر. من عاشق تغییر و بهبود روز به روز هستم.. از این که این تغییر و بهبود در پرادایس رو با شما همراه بودم و من هم همراه با شما لمسش کردم و ازش لذت بردم و تجربه ش کردم، خدا رو واقعا بابت این تعمت حضور سپاسگزارم. منم مثل شما فقط لذت بردم و شادی کردم این روزهای پرادایس رو.. چقدر اتفاقات عالی افتاد چقدر تغییر های اساسی و کاربردی ایجاد شد، چقدر زیبایی پرادایس چند برابر شد، چقدر خود من پخته تر شدم درسها یاد گرفتم استاد این ایده تون که برای همیشه اینجا زندگی کنین عالیه. چقدر ادم با چشم میبینه و باوراش قوی میشه که با تغییر هایرکوچیک کوچیک میشه بعد یه سال یه محیط جدید یه زندگی جدید رو بسازی. ینی اگه من هم یه سال تصمیم بگیرم که کوچیک کوچیک هر روز خودم رو تغییر بدم و بهتر کنم بعد یه سال شبیه قبلم نخواهم بود. این خیلی بهم امید میده. استاد عزیزم خدا رو شکر میکنم که شما و مریم رو تو زندگیم دارم و ازتون خیلی درسا یاد میگیرم.. خیلی ممنون از اینکه این تجربیات رو با ما هم به اشتراک میگذارین. خدا همیشه حافظ و مراقبتون باشه. بهترین ها رو برای شما و همه دستای عزیزم آرزو میکنم.