سریال زندگی در بهشت | قسمت 162 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

208 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرجان عرب مختاری سامی گفته:
    مدت عضویت: 2059 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته نازنین و قدردانی برای اشتراک این لحظات زیبا

    وای خدایا شکرت از این همه نعمت و زیبایی. زبان قاصر است از بیان آن و در کلام نمیگنجد . اما مگه میشه ننوشت.

    لحظه به لحظه این فایل لبخند رو به چهره من می آورد. همه آن درس بود و آگاهی.

    چه هماهنگی و یکی شدن فوق العاده ای با طبیعت . از همون اول که اون مرغ روی شونه استاد پرید و خبر از عشق ، دوستی و امنیت میداد.

    تغییر و دگرگونی در طبیعت که با اومدن بهار همه چیز نو میشه. و چه خوبه که ما هم هر روز نو بشیم.چقدر رنگ سبز درختان در بهار زیباست . همیشه عاشق این فصل بودم چون حال طبیعت توی این فصل خیلی خوبه.هر چند پاییز هم زیبایی خاص خودش رو داره و بی نظیره. در واقع چیزی که خیلی دوست دارم دگرگونی و تغییر هست. توی فیلم وقتی تغییر فصل از پاییز به بهار رو میبینم حال عجیبی بهم دست میده. یه جور استحاله.

    چه زندگی زیبایی که هم پیشرفت جهان رو نشون میده مثل داشتن وسیله ای که با اون از بالا میشه زیباترین فیلم برداری رو انجام داد و هم حضور مرغ و خروسها رو کنار خودت داشته باشی. هم از تکنولوژی روز بهره مند بشیم ،هم دور از هیاهوی زندگی شهری و در دل طبیعت باشیم . دیگه بهترین از این میشه؟ خدایا شکرت

    وقتی drone با آرامش بالا رفت احساس کردم اون هم داره از کاری که انجام میده لذت میبره. واقعا همه چیز اینجا روح داره.

    وای خدا ،استاد چقدر آزاد و رها موتورسواری میکنه و هیچ مانعی سر راهش نیست. این یعنی ما هم اگر موانع ذهنی و باورهای محدود کننده رو بشکنیم میتونم آزاد و رها زندگی کنیم و لذت ببریم.

    دیدن دنیا از بالا چقدر زیباتر هست ، چقدر فرق میکنه با زمانی که از روبرو نگاه میکنیم . چون وقتی از روبرو نگاه میکنیم فقط همون محدوده دید خودمون رو میبینیم. اما وقتی از بالا دنیا رو میبینیم هیچ محدودیتی وجود نداره و به عظمت اون بیشتر پی میبریم و همه چیز به گونه دیگری هست. چه خوبه که در زندگی هم نگاهمون رو وسیع تر کنیم و خودمون رو در یک چهارچوب ذهنی نگه نداریم. تهدید ها رو به فرصت تبدیل کنیم . کرونا درست در زمانی اومد که استاد سفر میکردن و از سفر لذت میبردن،پس به جای غر زدن به اینکه چه وضعی هست و داشتیم لذت میبردیم تصمیم میگرن برای زندگی به مکانی برن که به مراتب لذت بیشتری از سفر داشته.یعنی مثل خیلی از آدمها خودشون رو محکوم به سرنوشت نمیکنن . و چه فیلم برداری زیبایی که درست همون لحظه که ایشان در مورد جو محدود کننده و ترسهایی که در جامعه وجود داشته صحبت میکنن و میگن من در این فضا خودم رو نگه نداشتم و به پارادایس اومدم، drone اون کلبه زیبای روی آب رو نشون میده. یعنی ما چقدر قشنگ میتونیم از دل تهدیدها و فضای محدود خودمون رو بیرون بکشیم و به فضای امن و زیبا و آزاد مهاجرت کنیم.

    چقدر خوب میشه با همون امکاناتی که داریم شروع کنیم و استاد عالی این کار رو انجام میدن. زدن درخت ها، برداشتن نرده ها و دیوارها، یعنی برداشتن محدویت ها. گذاشتن شیشه به جای دیوار یعنی کاری کنیم که دنیا رو زیباتر ببینیم.وای خدا من عاشق خونه شیشه ای هستم تا زیبایی ها رو ببینم. از بچگی همیشه خونه برام خیلی مهم بوده . توی بچگی یه کارتون دیدم که افراد توی اون کارتون کلبه قدیمی و فرسوده رو تبدیل به کلبه زیبا و تمیز برای زندگی کردن و همیشه این صحنه جلوی چشمم میومد و لذت میبردم. و چقدر من این بازسازی خونه و تبدیل کردن یک خونه قدیمی که سالها دست نخورده رو به یک خونه جدید دوست دارم چون همزمان شاهد تغییر و دگرگونی و خوب شدن حال خونه میشم. امیدوارم روزی چنین کاری رو انجام بدم.

    چقدر در این فیلم میشنویم که استاد و خانم شایسته شاهد دگرگونی های زیادی در طبیعت بودن. و این تغییرات طبیعت چه درسهای زیادی میتونه به همراه داشته باشه. رعد و برق، بارش باران، رویش قارچ ها و گل ها ، بیرون اومدن عنکبوت ها. خدایا حتی تصورش هم لذت بخش هست چه برسه به اینکه شاهدش باشی. فکر نمیکنم هیچ چیز به اندازه طبیعت به آدم آرامش و درس بده. چه فضای خوبی برای خودشناسی و درک بهتر . چه فضای خوبی برای صلح و دوستی و رها شدن. چه فضای خوبی برای یکی شدن و هماهنگ شدن با کائنات. با دیدن این تصاویر اشک توی چشمانم حلقه زده و آرزو میکنم یه روز چنین فضایی رو تجربه کنم. امیدوارم روزی استاد و خانم شایسته رو در پارادایس ببینم.

    چند شب پیش خواب استاد و خانم شایسته رو میدیدم و خواب دیدم که رفتم پارادایس. با آرزوی محقق شدن رویاها برای همه دویتان هم فرکانسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    انیس ه گفته:
    مدت عضویت: 2211 روز

    سلام به بچههای زندگی در بهشت

    سلام ب استاد عزیزم و مریم نازنین

    واآآی خدای من، برای من کم پیش میاد از شوق اشکم سرازیر بشه، نمیدونم این قسمت چی داشت، همون پرادایس بود ولی انگار برای من تازه تازه بود، دیدن تک تک تصاویرش منو لبریز از شوق و هیجان کرد و اشکام سرازیر میشد، حس میکردم دارم اونجا قدم میزنم، حس میکردم دارم موتور سواری میکنم، خنکی نسیمش صورتم رو نوازش میکرد. خدای من این چه حکمتیه که هر انچه و هر انچه من توی زندگی استاد و مریم عزیز میبینم چیزیه که همیشه دوس داشتم تجربه کنم، عاشق زندگی توی طبیعت، عاشق بیدار شدن با صدای مرغ و خروسا، عاشق صدای طبیعت و سکوتی که فقط صدای پرنده ها میاد تو شب. عاشق این نوع ارتباط بین خودت و عزیز دلت، ارتباطی که همیشه برات تازگی داره، همیشه حرف داری برا گفتن و لذت میبرین از وجود هم، من عاشق اون سادگیه کلام و زندگی هستم، دیدن این سریال و زندگی کردن باهاتون تو این شرایطی که همیشه من عاشقش بودم یه نشونه س، نشونه ی عالی، خدای من چقد زندگی از قاب (زندگی در بهشت) زیباست، خدای من ، منم عاشق خونه شیشه ای هستم، منم به پنجره های کوچیک خونمون هیچ پرده ای نزدم عاشق نورم، عاشق روشنی، واآی بیصبرانه منتظر اون کارگاه هستم و مطمئنم ایده های شما سیر تکاملی دارن و مطمئنم که بهترین میشه، وقتی این خبر رو دادید گفتم خوش ب حال اونایی که امریکا هستن و میرن پرادایس بعد ب خودم گفتم انیس! مطمئن باش کسایی میرن که همفرکانس هستن با اونجاا و استاد. خواستن و حالا دارن نتیجه میبینن، تو هم کافیه بخوای و ادامه بدی و تکاملت رو طی کنی. ازتون یه دنیا ممنونم بخاطر این سریال بینظیر که هیچوقت تکراری نمیشه و پر از درس هست درس و درس و درس به همراه بینهایت لذت، دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    رقیه گفته:
    مدت عضویت: 1626 روز

    سلام❤️استاد عزیز

    به به چه تیپ ارتشی وهماهنگی با محیطتون رنگ سبز نشان صلح وصفا، وطراوت وارامش، واون پا پریه قصه وهمیشه در صحنه که عضو بانمک سریال، خداروشکر چقدر شما و مریم جون رو دوست دارن، وبه حالت اکشن پرید رو دوشتون 😀😀

    پردایس هر لحظه اش پر از اتفاقات ناب وزییاست من خودم از قسمت های ۱۲۰به بعد رو دیدم وقسمت های اولش رو جسته وگریخته نگاه کردم، وادم از دیدن لحظه اش سیر نمیشه هر صبح که بلند میشم اولین کاری که میکنم چشم هام رو میبندم وخدا خدا میکنم قسمت جدیدش بیاد واز لذت زیادی که از دیدن این فایل ها که میبرم لبخندم خود به خود میاد من داستان شروع این سریال رو نمیدونستم زمانی تعریف کردین، دیدم که واقعا واسه شما خیر وپیشرفت وباعث شناخت خودتون شد، واسه ی مریم جون عزیزهم با ترس هاشون کنار اومدن وعاشق طبیعت واین طراوت ونیروی خالص این بهشت شدن وحاضر نیستن این جا رو با جای دیگه عوض کنن، واسه ما هم بهترشدکه بتونم زیبایی ها رو ببینم تحسین کنیم وشکر گذارتر باشیم، ومن تلاش خودم رو می کنم ذره ذره از گذشته ام بهتر باشم وسعی در بهبود خودم وتکرار این اگاهی بکنم وهر وقت خواستم تو کوچه بیراهه برم سریع، سرش رو بگیرم وبرگردم.چون همه چیز از نگاه خوب به جهانت تغییر میکنه وتو رو یه ادم دیگه میکنه، من به این نتیجه رسیدم تا نگاهت عوض نشه توهم عوض نمیشی ولی به لطف این پردایس ادم بهتر زیبایی ها رو میبینه من هر جای خوشکلی رو مبینم اول با پردایس در یه سطح میبینمش ومیگم بهشت خدا همه جا هست واستاد ومریم جون (میگن ای ای ییییی خدای ییییی من چقدر زیباست، خدایا شکرت) ومن این جمله رو از شما برداشتم وبرای هر چیزی از بچه هام گرفته تا طبیعت استفاده میکنم وعجب جمله ی کاربردی وپراز حال خوبه ولحن حرف زدنم هم بهتر شده واحساسی تر از گذشته حرف میزنم

    استاد واقعا بهار حسش مثبت هست وطی تکامل ۲۹ روز از اون حالت زمستونیش، به بهشت سرزنده ونو تبدیل شده ولباس نو وسبز تتش کرده وبه لطف شما ومریم جون گرد گیری وتمیز کاری هم شده وبه زیبایی اش هزار برابر اضافه شده،

    شما از اول ورودتون به پردایس تصمیم به مرتب کردنش کردین اول درخت های هرز دور دریاچه، تا کندن نرده ها تا بهبود وسایل اشپزخونه،……. تا الان بعداز گذشت یکسال جواب اقداماتتون رو میبینید ولذتش رو میبرد، به قول مریم جون شما ذره ذره به صورت تکاملی با وسایل که داشتین شروع کردین وبرنامه های بلند مدتت واسه خودتون بر نداشتین.واروم اروم وبالذت بردن تمام کارها انجام شد، بلکه بهتر از این هم داره میشه باساختن یه خونه شیشه ایی که عاشقشین وبزگذاریه یه کارگاه خود شناسی در بهشت ومن اول تبریک میگم به افرادی که شرکت میکنند وامیدوارم بهترین نتیجه رو بگیرند، واین خواسته درمن هم شکل گرفت، منم روزی در این کارگاه خود شناسی باشم،خدایا شکرت برای قدرت ساخت زندگیمون رو دست خودمون دادی ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    زهره شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1706 روز

    به نام خداوند زیبایی ها🏞️

    سلام به استاد عزیزم🧡

    سلام به مریم جونم💛

    و سلام به همه ی دوستان همراه💙

    خدایا شکرت که هم فرکانس شدم با دیدن این بهشت زیبا

    واقعا هر چی از زیبایی پرادایس بگم کم گفتم اصلا امروز با دیدن این فایل شگفت زده شدم

    خدایا قدرت و عظمتت و شکر که فقط و فقط تو بیست و نه روز آنچنان زیبایی با شروع فصل بهار به پرادایس بخشیدی که قابل توصیف نیست و فقط باید ساعتا ببینی و لذت ببری از این همه زیبایی و نعمت و فراوانی

    استاد هر جای زندگی شما رو نگاه میکنم جز فراوانی چیزی نمیبینم و اینا همه نشون دهنده ی اینه که من راهم و درست انتخاب کردم و عاشق مسیری هستم که خداوند من و هدایت کرد تا اینجا باشم و خوب زندگی کنم

    منکه اصلا از دیدن فایلای زندگی در بهشت خسته نمیشم و هر لحظه خودم و تو طبیعت بکر این بهشت زیبا میبینم و واقعا احساس خیلی خوبی دارم

    خدایا شکرت که اتفاقات و شرایط و جوری کنار هم چیدی که استاد به مدت یکسال بتونه اینجا بمونه و این همه تغییر و تحول ایجاد کنه و ماهم شاهد

    این تغییرات باشیم و بتونیم از این منظره ی فوق العاده و دریاچه ی زیبا و درختان سرسبز و خونه ی منحصر به فرد وسط دریاچه و کلی زیبایی های دیگه بهره مند بشیم و از همه مهم تر شاهد روند تکاملی استاد تو زندگیشون باشیم

    همینطور که استاد گفتن اول با یه اره معمولی شروع به قطع کردن درختا کردن و کلی انرژی صرف اینکار تا اینکه هدایت شدن به سمت تکنولوژی پیشرفته تر و زمان کمتر برای انجام این کار

    همون قانونی که استاد خیلی تاکید میکنه تا برای رسیدن به هر خواسته ای عجله نکنیم و اجازه بدیم تا به طور تکاملی و پله پله هدایت شیم و از همون چیزایی که داریم نهایت لذت و ببریم

    مریم جونم گفتن چون ما از اول قصد نداشتیم اینجا بمونیم با همون امکاناتی که داشتیم شروع به تغییر کردیم و همین امر باعث شد هر روز هدایت بشن به سمت ایده ها و الهامات خدا و عمل کنن و دوباره برن سمت الهام بعدی

    و همینطورم دیدیم که استاد به مدت یکسال تونست با این شیوه پرادایس و از این و به اون رو کنه و کلی تغییرات خوب و مفید و البته بسیار زیبا و ایجاد کنه

    اونجایی که گفتین صبحا به محض اینکه از خواب بیدار میشم میپرم تو دریاچه و حتی دست و صورتمم با آب دریاچه میشورم دیوانه شدم واقعا چه لذتی از این بهتر 😍😍😍😍😍

    استاد من از ته ته ته دلم شما رو تحسین میکنم خوشحالم که استادی مثل شما دارم که برام یک الگو بزرگه و داره من و با قانون جهان آشنا میکنه تا آگاهانه زندگی کنم

    دست به تغییر بزن حتی از کوچکترین چیزا هر روز یه تغییر کوچیک میتونه بعد مدت ها بشه تغییرات بزرگ که زندگیتو تغییر داده و اونجاست که متوجه میشی خیلی بزرگ تر شدی و داری با آرامش بیشتر زندگی میکنی و بیشتر لذت میبری

    تو مدتی که وارد سایت شدم خیلی تغییرات کردم اما هنوزم خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد راه باید برم تا برسم به چیزی که میخوام اما عجله ای ندارم چون میدونم باید قدم به قدم حرکت کنم و از خودم هیچ توقعی ندارم که تو این مدت بشم چیزی که میخوام 😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مرتضی شکراللهی گفته:
    مدت عضویت: 2146 روز

    درود بر شما استاد نازنین وخانم شایسته مهربان

    بارها خواستم یک کامنت بذارم روی سایت اما به محض دریافت الهام، به حرف های دقیقا ۱ثانیه بعد از الهامم گوش میدادم که میگفت بی خیال ،چیکار داری بشین رو خودت کار کن وعمل کن ،حوصله داریا بیا بریم یکم بخوابیم اصلا!!!

    البته اینم بگم کلا وارد هر حوزه ای شدم یه جوری بوده که اهل صحبت کردن نبودم و فقط گوش دادم و موضوع رو گرفتم وتک و تنها مسیرم رو رفتم وفقط عمل کردم و میدونستم که من موفق میشم ،میدونستم که خودم نتیجه ای که میخوام رو رقم میزنم و خداییش همینم میشد!! والبته که الان کمی متفاوت تر نگاه میکنم به داستان در واقع سعی میکنم از غالب من انجامش دادم بیارمش بیرون وبپذیرم که اگر اون موقع هایی هم که تنهایی انجام میدادم هر کاری رو ونتیجه هم میداد به هدایت و الهامم گوش دادم وانجام دادم وشده و اگر در آینده قرار باشه گروهی کاری رو انجام بدم باز تسلیم باشم چون قطعا قراره اون کار خیلی راحت به نتیجه برسه*

    قبل از هر چیز دیگه ای در مورد خودم وآشناییم با استاد عباس منش بگم ، من برق قدرت خوندم وزمانی که مشغول کار در پروژه بازسازی استخر به عنوان مسئول برق حضور داشتم با پیشنهاد برادرم که معمار اجرایی خیلی خوبیه روبرو شدم که گفت بیا برو توی این دوره ی خصوصی دکوراسیون داخلی شرکت کن و منم رفتم ،،،

    توی این دوره عاشق یه دختر شدم——- خلاصه ما دلمون رفت دیگه ،،هیچی ،،

    به این موضوع هم کاری ندارم که عاشقی من درواقع معنیش اون موقع این بود که میخوام اون دختر عروسکی باشه واسه من و طبق خواسته های من عمل کنه خخخ و فکر میکردم عاشقم دیگه ۱سال کلاس میرفتم و هر روز عاشق تر ،، و از جایی که اهل حرف زدن نبودم و به خصوص در این مورد اعتماد به نفس نداشتم که برم جلو و درخواستم رو بگم ،

    و تمام رفتار من از غالب اصلی مرتضی شکراللهی در اومده بود سعی میکردم با رفتارم جلب توجه کنم ،همیشه زودتر از همه از کلاس میرفتم و سر خیابون توی ماشین منتظر میموندم تا اون دختر بیاد و ببینم از کجا میره ؟با کی میره؟ و …..

    از درونم له بودم

    کلاس من پنجشنبه و جمعه بود اکثر اوقات پنجشنبه بعد از کلاس میرفتم با دوستانم باغ و تمام فکر وذکرم این دختر بود

    شب توی باغ دراز کشیده بودم و توی تلگرام تاب میخورم داخل گروه ها و کانال ها یهو یه کانال دیدم که دقیق یادم نمیاد چی نوشته بود اما در مورد قانون جذب بود ،رفتم داخلش و یه کلیپم دیدم و خیلی خوشحال شدم که توی اون فیلم طرف با کمی صحبت در مورد قانون جذب پکیج آموزشی خودش رو تبلیغ میکرد ، آقا من مخم روشن شد که با قانون جذب اون دخترو جذبش میکنم خخخ

    فقط قیمت پکیج کمی بالا بود و من نمیتونستم بخرمش ،فکر کنم ۳۰ ،۴۰ تومن پول داشتم ….دوست من پوکر بازی میکرد ، من با حس خوب گفتم آقا بیا با این پول من بازی کن و زیادش کن تا من بتونم پکیج بخرم وخیلی شاد و خندادن این کارو انجام دادیم و نشستیم پای بازی هی پول داشت زیاد میشد و تقریبا رسیده بود به ۳۰۰ تومن که توی یه بازی همه رو رفیقم باخت ، هیچی ،،

    ما یه سیگار روشن کردیم با حس بد نشستیم و رفیتم توی فکر

    و تقریبا چند هفته بعد یکی از دوستان دیگم اومد خونمون ، این وسط داخل پرانتز بگم که همیشه من انرژیم دلی خوب بوده و اطرافیانم مثلا میگن اگه موری بگه این کارو بکنیم انجام میدیم چون دل موری درست میگه ، دوستم اومده بود خونمون که پیش من شب بشینه پوکر بازی کنه

    اول شب رفتیم بیرون باهم یه تابی بخوریم بهم گفت چته موری چرا گرفته ای؟؟ گفتم من دلم میخواد پکیج قانون جذب رو بخرم که باهاش اون دختره رو جذب کنم میخوام پولی بهت بدم که امشب برای من بازی کنی و انشالله ببری تا اونو بخرم ،، دوستم گفت پکیج چی مرد حسابی من روی فلشم دارم یه پکیج !!!!

    ما رو میگی خوووووشحال

    خلاصه گفت پکیج عباس آقا رو دارم که در مورد قانون جذبه

    اون فایل ها رو برای من ریخت و البته همون شب توی خیابون کمی گوش دادیم که اولش گفت این فایل ها برای کسی که بهاشو پرداخته مجازه و گروه تحقیقاتی عباس منش برای غیر از این راضی نیست در واقع

    من گفتم دادا این فایل درست نیست دیدنش که !! دوستم گفت بابا بی خیال این طرف الان آمریکاست این فایل ها رو هم امیر از فلان دوستش گرفته حالا ما گوش میدیم اون که دیگه رفته آمریکا و راضیه تهش!!!!!!!!!!!!!!!!

    خلاصه ما قبول کردیم

    پکیج قانون آفرینش استاد عباس منش که تازه کاملم نبود و صوتی هم بود

    من از فردا افتادم به گوش دادن و نوشتن و تمرین ، که اوایل متعهدانه نبود تمریناتم

    ولی حالم خیلی خوب بود

    به شدت حواسم جمع بود خیلی خیلی توی بحث معماری با اینکه رشته ی تحصیلیم نبود قوی شدم و درسایی که داده میشد رو با علاقه کار میکردم و البته شوق وذقش از عشقی که نسبت به اون دختر داشتم بود و پشتشم که حالم به خاطر گوش دادن فایل ها خوب بود

    من توی دوره دکور بهترین بودم طرح ها عالی فعالیت وتلاش و دیدم باز بود و همه استادا از من خوششون اومده بود همه ی بچه ها همش میگفتن آقای شکراللهی که بیسته آقای شکراللهی که به راحتی انجام میده این کارو ولی اصل کاری حرفی نمیزد خخخخ

    توی این مدت خیلی به بچه ها کمک میکردم طرحاشونو میزدم حتی برای همین خانم ،،،

    اعتماد به نفس داشتم و در شروع یادگیری نرم افزار تری دی مکس سریعا توی دیوار آگهی آموزش تری دی مکس گذاشتم و هنر جو داشتم و هر چی بیشتر میگذشت من بهتر وبهتر میشدم برای امتحانات عملی تری دی مکس و اوتکد نمره کامل رو میاوردم حتی توی کلاس خحیلی مباحث رو جلو تر از کلاس بودم وجالب بود استادم خیلی موقع درس دادن از من میگفت یهو درس رو قطع میکرد و میگفت مرتضی ببین این گزینه که رفتی و فهمیدی چکار میکنه که بعدا هم به همه درسش میدم این کارم انجام میده ،، و من هی بیشتر و بیشتر میفهمیدم داخل پرانتز از آگاهی امروزم بگم در رابطه با اینکه استادم برای من وقت میذاشت

    بحث رحمن و رحینم بودن خداوند وهابم

    استاد به همه درس میداد و این رحمن بودن رو نشون میده برای همه میگفت اما برای من رحیم هم بود ، االه اکبر چی بگم خیلی موقع ها میشه ساعت ها بهخ این آگاهی هام فکر میکنم غرق میشم در کلمه و معنی اون

    یک روز من به خودم گفتم میرم جلو و حرفمو میزنم اما موقع عمل که شد نجواها بر من پیروز شدن و نتونستم ،عزت نفس نداشتم که رو در رو حرف بزنم

    رفتم شب توی تلگرام حرفمو زدم وایشون هم خیلی عالی و تمیز گفتن من در رابطه ای هستم که میخوام روی تعهدم بایستم، هیچی ،،

    باز حال بد یه مئت هم فایل ها رو گوش ندادم

    آخرای دوره بود که از استخر بهار اخراج شدم که بخوام در موردش حرف بزنم ، مالک اون استخر شخصی بود که آمریکا زندگی میکرد صاحب چند پمپ بنزین بود

    من کلا طوری رفتار میکردم که روزی که مجموعه ایستارت خورد منو بذارن مدیریت بند سازی چون چند ساله که ورزش میکنم

    کلا رفتار هام مظلومانه بود که مثلا بگم بله من خیلی خوبم و من مطیع حرف های شما هستم حاج آقااااا ، مثلا ساعت ۳ بعد ازظهر شده بود و من هنوز ناهار نخورده بودم ولی چون میخواستم خودم رو نشون بدم کاری که اصلا وظیفه ی من نبود رو انجام میدادم ، جوشکار لنگ فلان صفحه بود من ماشین مجموعه رو بر میداشتم میرفتم اون کله ی شهر تا صفحه رو بخرم و بیام که کار راه بیفته و حاجی و مدیر واینا بگن به به چه انسانیه مهندس ، هیچی ،،

    درسشو اگه بخوام بگم که کلی توی حرفام و رفتارم درس هست برای خودم و واقعا کتاب ها میشه نوشت

    خودمو مظلوم گرفتم خب معلومه مورد ظلم قرار میگیرم ،، کاری انجام میدم برای کسی با دید اینکه درآینده اونا برای من فلان کارو انجام بدن ،خلا ایجاد میکردم چاله میکندم و درواقع با توقع کاری انجام میدادم

    آقامن مریض شدم و بستری شدم بیمارستان

    یه نفر از مجموعه نیومد ملاقاتم که هیچ زنگ هم نزدن ! و دقیقا اون مدتی که نبودم سر کار ،سر برج که شد حقوق اون چند روز رو ندادن!!

    حالا کاری به این نداریم که بعدا به خاطر ناراحتی های من خود حاجی حقوقم رو دادن

    اما معلومه این اتفاقات باید برام می افتاده

    می افتاده که من بفهمم اشتباه دارم میرم، اما نمیفهمیدم!!!!

    تهش من اخراج شدم از کارم بخاطر باز همین رفتارم

    اما از جایی که به قول استاد از دید قران ظلمی وجود نداره حلا اگرم به ظاهر مورد ظلم قرار گرفتم خودم باعثش بودم و مظلوم گرفتم خودم رو بارفتارم ،

    من بعد از پروژه استخر به پیشنهاد دوستم آخرای سال ۹۶ رفتم بندر عباس سر کار در نیروگاه گازی خلیج فارس ، حقوق خوب، رفت و آمد پرواز و همه چیز با خرج شرکت بود،

    حالا این اتفاق خوبم برای کارهای خوبی که من از قبل انجام داده بود بود، خیلی کار خوب داریم ، به فلان هم کلاسیم بدون توقع و چاله کندنی کمک کردم ، توی حیاط خونمون باغچه ای وجود نداشت من موزایک ها رو در آوردم و دوتا انگور کاشتم ، کمک به طبیعت و بسیاااااااار زیاد از این مدل کارهایی که واقعا بدون هیچ توقعی انجام میدادم و درسی که برام داشت این بود که من بعد از اخراج شدنم همش ناراحت بودم و میگفتم اینا حق منو خوردن ، منی که این همه از خودگذشتگی داشتم و فلان نباید اخراج میشدم اما رفتم سر کار بهتری با حقوق ۳برابر تقریبا ، یعنی میخوام بگم حتی اگر ظلمم کردن در حقم در واقع ظلمی نبوده کمک بزرگی بوده که من وارد شرایط بهتری بشم و البته که این چیزا رو اون موقع درک نمیکردم،،

    حالا موضوع خیلی خیلی مهم دیگه ای که درک کردم اینه که اولا من علاقه ای به رشته برق ندارم و نداشتم اما فوق لیسانس برق خوندم، چرا خوندم؟؟؟

    یک بار من توی سایت کامنت گذاشتم و داستان تصادف سال ۸۸ رو توضیح دادم ، من به خاطر شرایط بیماریم بعد از تصادف مورد حمایت شدید خانواده قرار گرفتم که این پسر دیگه اون آدم سابق نمیشه وخیلی باید تحت مراقبت باشه و……. اونا به من گفتن تو باید درس بخونی تا بتونی پس فردا یه کار پشت میزی داشته باشی و اگرنه نمیتونی زندگی کنی و از این جور حرفا،

    آره خانواده ام از سر عشق و دلسوزی این کارو میکردن منم شاکر وسپاس گزارم

    و من به این دلیل در رشته ای که نمیفهمیدمش به سختی درس خوندم و به سختی نمره قبولی دریافت میکردم،،

    حالا حساب کنید منی که تجربه کار نیروگاه نداشتم اما حرکت کردنم به سمت این پروژه هم به خاطر حال خوبی که گاها با گوش دادن پکیج ها داشتم بود ،خلاصه که تهش خوشحال نبودم سر اون کار و خب خطرات شدیدی هم که وجود داشت به کنار، من بعد از تقریبا ۳ماه که واحد ۵ راه اندازی شد دیگه برگشتم و گفتم نمیخوام بیام اونجا سر کارچون علاقه ای نداشتم ضمنا اونجاهم فایل گوش میدادم،،

    برگشتم خونه و مدتی فقط و فقط فایل گوش میدادم و چندین سر رسید پر کردم و تمرین انجام میدادم شاید من کل روز رو داشتم روی خودم کار میکردم حتی موقع تمرین در باشگاه ، حتی موقع پیاده رفتن توی خیابون و با نگاهم همه چیز رو همه ی شغل ها رو همه ی درختا ،آسفالتی که بود و من میتونستم با ماشین به راحتی روش حرکت کنم ، کوه ها ، پرنده ها ، آدما و همه و همه رو تحسین میکردم و از بابتشون شکر گذار بودم ، استاد اسم یه کتاب رو میاوردن من کلیپ رو استپ میکردم و اول اون کتاب رو دانلود میکردم و ادامه میدادم بعد کتاب رو میخوندم نت برداری میکردم برای تمرین های جدید سر رسید جدید بر میداشتم،

    از جایی هم که من ساکتم و فقط عمل میکنم هیچ سوالی نداشتم یعنی داشتم ولی فقط از اینترنت و شده بود ساعت ها مطالعه کنم تا بفهمم فلان موضوع چیه و توی این سرچ ها و تحقیقات فهمیدم اصلا پکیج من ناقصه و خب دلم میخواست کامل داشته باشمش عضو سایت اصلی هم نبودم ، یه روز دیدم نوشته پکیج های عباس منش با تخفیف فلان ، من عضو کانال تلگرام بودم نمیدونم اصلی بود یا نه یادمه شماره تلفن آمریکا استاد رو یا از این کانال یا نمیدونم از کجا بدست آوردم که آخر شماره بود۴۵۴۹ من سریعا به ایشون توی تلگرام پیام دادم و گفتم آیا شما اطلاع دارید کسی توی ایران پکیج های شما رو داره به قیمت خیلی کم کیفروشه و حتی گفتم که ما به شما میگیم عباس آقا ،، ایشون پیام دادن و گفتن ممنونم که اطلاع دادین وبله من به خاطر تولد فرزندم تا آخر همین نمیدونم ماه یا روز تخفیف گذاشتم !!!

    من دلم قرص شد

    اما بعد ها توی نمیدونم کدوم فایل شنیدم که استاد گفتن ما تخفیف قبلا داشتیم اما الان دیگه نه و فقط برای ۱۲ قدم هست که اونم دلیل داره که کاری باهاش نداریم،،،

    آقا من با ۵۰ تومن که درواقع ۷۰ تومن بود که تخفیف هم گرفتم خخخخخ این خنده ها برام گریه هستااا!!!!!! هیچی،،

    با شوق و ذوق از طریق جیمیلم بیشتر پکیج ها رو داشتم و همه رو دانلود کردم اما تعهد کرده بودم آروم آروم و بدون عجله و دقیقا همونطور که استاد میگه پیش میرم،

    خیلی خیلی قوی استارت زدم تصویری دیگه قاتنون آفرینش رو میدیدم بارها تکرار میکردم نکته برداری

    یه قران میخواستم که یکی از دوستانم بهم قران بزرگ و خوبی داد که تمام صفحاتش نمیدونم چی چی بود کاغذش فرق داشت خلاصه، آقا من بحث ظلم ،اختلاف ها،شکر گزاری و همه ی موضوعات رو توی قرانم علامت میزدم حالم عاااالی بود ،مستند راز رو دیدم ،پیشگویی آسمانی رو دیدم و مو به مو عمل میکردم همه چیز خوب بود

    من حتی بعد از کتاب تجسم خلاق شاکتی یه کامپیوتر خیلی خوب که نیاز داشتم کانفیگش بالا باشه رو تجسم میکردم در عرض یکی دوماه بعد من بدون دادن ۱۰۰۰ تومانی صاحب کامپیوتر ۲۰ میلیونی شدم وبا اون کار طراحی دکوراسیون داخلی رو شروع کردم خیلی عالی بود درآمد خوب بود ولی بیشتر دوئست داشتم فایل ببینم و تمرین کنم وبیشتر دوست داشتم به جای اینکه زمان بذارم برای محاسبه تعداد یونیت فلان آشپزخونه پروژه ،وقت بذارم برای تمرین پروژه درون خودم و اونو تحلیل کنم،،

    در کنار پکیج ها من فایل های رایگان رو هم میدیدم ویه روزم عضو سایت شدم ضمنا وقتی استاد میگفتن احساس خوب برابر اتفاقای خوب من تمامی این کلمات رو سرچ میزدم مطالعه میکردم ، فکر میکردم در موردشون به قران سر میزدم ، رفقا واقعا وقت گذاشتم ، واقعا تمرین کردم ، چند ساله تلوزیون رو حذف کردم وبه صورت گذری یهو چشمم بخوره بهش چون خانواده من هیچکدومشون توی حوزه فکری من نیستن اوایل برام مهم بود و سعی در تغیرشون داشتم اما امروز اصلا اهمیت نداره چون قدرتی وجود داره که اون خودش همه رو داره هدایت میکنه و من اگه بخوام اونا رو تغییر بدم جدا از اینکه توجه ام رو گذاشتم روی ناخواسته هام ،دارم میگم منم در کنار تو خدا یه قدرتی دارم و میتونم مامانم رو هدایت کنم اما این خلافه ،یجور شرکه من اینو آروم آروم فهمیدم ،،من توی اینترنت فایل های پی دی اف رایگان میخوندم و فایل های رایگان سایت روهمم که میدیدم ، میخوام بگم هر نتیجه ای گرفتم به خاطر اون رایگان ها بوده!!!

    رفقا من بیشتر پکیج هخا رو تا حدوی دیدم و خب به شدت تمرین داشتم ، خیلی حرف ها دارم اما به دلم اومد بسه دیگه برو سر اصل مطلب ، اواخر سال ۹۹ بود من دیگه الهامات رو به شدت بهش توجه داشتم و خب خیلی موضوعات رو پذیرفته بودم ، به دلم اومد برم یک جای آروم و یک بار قران رو کامل بخونم

    که هدایت شدم به تهران پیش دوستم ، همونی که پکیج های استاد رو بهم داد و گفت این پکیج های عباس آقاست،

    روزها کامل تنها بودم و قران رو میخوندم وموضوعاتی که بهم گفته میشد رو میومدم توی سایت هم سرچ میزدم و میخوندم خیلی حال خاصی بود تا اینکه تموم شد میخواستم برگردم خونمون اما دوستم میگفت حالا وایسا ، یادمه میگفت وایسا این دم پخت که من درست کردم رو بخوریم فردا برو و به همین نام و نشون من ۴ روز موندم اونجا شب آرخ که قرار بود فرداش برگردم تا ۴ صبح خوابم نبرد ،دوستم شغلش املاک بود و دائم تو خواب حرف میزد و آدرس خونه و قیمت میداد به مشتری خخخخخ منم جواب میدادم بهش و میگفتم آره همین خوبه، هیچی ،،

    یهو بیدار شد وسرفه کرد وگفت موری گفتم جونم دادا گفت دوس دخترم میگفت صدات خیلی خوبه، در واقع صدای خودش رو میگفت !!!!!!!

    اما این حرف دوستم انگار یه جرقه بود توی سر من

    توی پرانتز بگم که من از سال ۸۷ بعد از دیدن فیلم علی سنتوری عاشق سنتور شدم و با سختی های پیش رو خریدم سنتور رو و گوشی کار کردم و مدت ها توی حوزه موسقی بودم ، حتی میخوندم ، حتی بندر عباس وقتی از کار میومدم خونه میرفتم توی بیابون ها وبا نرم افزار هایی که صدای خواننده رو حذف میکنه آهنگ های مختلف میخوندم،،

    اون شب بعد از این حرف امین یهو یاد خودم افتادم و توی نت سرچ زدم تست صدا ، که یک موسسه اومد بالا و من به امینت گفتم اینجا رو بلدی گفت آره سعادت آباد تقریبا ۴۰ دقیقه راه بود فرداش با موتور رفتیم اونجا که هوا هم سرد بود یادمه استاد عباس منش هم همون شب تقریبا همون موقع ها بود که یه فایل گذاشتن روی سایت که من کامنت گذاشتم و گفتم میخوام برم تست صدا بدم،،،

    رفتم و قبول شدم و همچنین تست های بعدی رو و من الان با اون موسسه قرار داد دارم و به لطف الله رحمن تا پایان امسال آلبومم ساخه میشه،،

    این نتیجه ی خوب و موفقیتم در واقع پاداش خواندن قران و فهمیدن و درک بیشتر وبیشتر تسلیم و از همه مهم ترعمل به ایده ها و الهامات بود همین ،،

    به من الهام شد برو تهران در آرامش قران رو بخون من میتونستم مقاومت کنم و نرم ولی باور کنید انقدر تمرین کردم انقدر مراقب دیده وشنیده وکلام و رفتارم بودم و هستم که میدونستم باید برم ،، اینا هم هیچی ،،

    من روانشناسی ثروت ۱ رو استارت زدم و باور کنید با خودکار های رنگی و زیباترین سر رسید تمام تمرینات و سوال ها رو جواب میدادم با عشق اما هیچی به خدا هیچی ،،

    انسانی وارد زندگیم شد به روش و راه عجیبی و اون باعث شد من بفهمم که بابا تو پول وبها پکیج ها رو ندادی پس نتیجه نمیگیری راهت جنسش درسته اما دنده عقب که نمیتونی تا آمریکا بری گردن درد میگیری

    رفقا همه ی پکیج ها رو حذف کردم ، تمام سر رسید ها رو پاره کردم حتی نت برداری ها از تمام کتاب هایی که استاد گفته بودن رو ، از جیمیلمم حذف کردم

    با اینکه در گذشته سوتفاهم پیش اومده بود و من واقعا نمیدونستم ، بارها هم میدیدم وقتی اول پکیج میگه گروه تحقیقاتی عباس منش راضی نیست ، دقیقا اون لحظه دورنم یه چیزی میگفت تو داری کج میری ، اما من استدلالیم میگفت حالا اگرم اینجوریه بعدا پولشو میدی دیگه،

    یادم نیست چه فایلی بود که من دیدم که استاد گفتن بچه ها نتیجه نمیگیرید اگر بهاشو پرداخت نکنید ، یه چیزی تو همین مایه ها بود من دیگه دلسرد شده بودم و ناراحت بودم که چرا ولی باز میدیدم و تمرین میکردم در واقع عادت شده بود معتاد بودم ،،

    تا اینکه اون دوست خوب وارد زندگیم شد،،

    ضمنا من توی همین حال بدیا پول کتاب رویا هایی که رویا نیستند رو پرداخت کردم که مثلا آروم بشم ،نیتمم بود که پول همه رو واقعا بدم چون من توی زندگیم انصافا خیلی نیک زندگی کردم خیر بودم همه جا الان که خیلی بیشتر،،

    و ضمنا من تمامی فایل ها رو شاید به جرات بگم ۹۰ درصد فایل های رایگان رو دانلود کردم و دیدم و الان هر چی جدیدی بیاد میبینم

    فایل های گفتوگوبا دوستان در کلاپ هاوس که به شدت عجیبن رفقا ،،

    من از این گزینه ی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن هم خیلی استفاده کردم ،

    دقیقا بعد از حذف همه ی سر رسید ها و پکیج ها که پولش رو ندادم من خب تسلیم بودم گفتم الهی هدایتم کن ازت ممنونم که بهم فهموندی ونشونم دادی

    من وقتی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن را زدم ، کتاب رویاهایی که رویا نیستن برام اومد

    فهمدیدم که میگه برو از نو شروع کن من باهاتم تو پول این کتاب رو دادی حالا من فرش قرمز پهن کردم که با این کتاب بخونی و بفهمی و روی این فرشه بیای جلو ، همون تعهد ها رو داشته باش وتمرین کن و بیا من باهاتم ، هیچی،،

    و من شروعش کردم ، خیلی خوشحالم ، ممنونم ازت استاد واقعا ممنونم

    بعد از ۲۴ ساعت زدم مرا به سوی نشانه ام هدایت کن ، فایل ۱۶۲ زندگی در بهشت اومد

    گفتم خب من اینو دیدم ، البته قبلا اگر به فایل تکراری میخوردم میگفتم باید گوشش کنم و گوش میدادم و چیز جدیدی میفهمیدم ،،

    اما برای این گفتم نه

    اسکرول ماوس رو چرخوندم واومدم پایین خوندم دیدگاه زیبای محمد عزیز

    خوندمش

    لحظه به لحظه کلمه به کلمش انگار با من بود و به من میگفت ، درواقع چیزی رو میگفت که حسی ۱۰۰ درصد با انرژی که انقدر قدرت داشت که میخواستم سیستم رو خاموش کنم و همین الان پاشم دست به کار شم،

    این کامنت به من شوقی داد که بیام بنویسم

    چون دیدم این کامنت خیلی برای من عالی بود و منو متاثر کرد به این ایمان رسیدم که شاید کامنت منم که از درونه و من همیشه عادت دارم جزییات رو بگم بتونه خدمتی کنه مثل خدمت محمد به من ، هیچی ،،

    ۱۳ ساله یه کلید تبدیل توی راه پله خونه ما وقتی که چراغ ایستگاه پله هم کف روشن باشه برای اومدن بالا اذیت میکنه و آدم رو محبور میکنه که بره پایین و اون کلید رو خاموش کنه تا این بالاییه به درستی عمل کنه

    من ارشد برق دارم ، چوب خشکم بود توی این مدت تحصیل هر چی هم علاقه نداشت میفهمید کلید تبدیل مدارش چجوریه و منم بلدم ، اما من و خانوادم چند ساله که با این موضوع می سازیم اما من تصمیم گرفتم برم درستش کنم ، توی حیاتمونم هم یدونه از انگورها که کاشته بودم خشکیده و من چند وقتی بود میخواستم چیز جدیدی بکارم خلاصه رفتم از ریشه درش آردم و یه گل رز رونده زیبا کاشتم و کل اون روز رو من مشغول گل کاری بودم کلی گل دیگه کاشتم داخل گلدون ها ی دست سا ز سیمانی که خودمون درست کردیم و برای دوستم که تازه وارد این مسیر شده بردم، هیچی به قول خانم شایسته آقا جان ،،

    من بحث اهرم رنج و لذت رو توی روانشناسی ثروت یک فهمیدم در واقع نفمیده بودم ، چون بهاش رو نداده بودم و من در واقع نامحرم بودم به این آگاهی ها

    اما اینجا توی یه کامنت خیلی چیزا رو درک کردم از جایی میگم درک کردم که منو به عمل واداشت کاری که ۱۳ سال بلدش بودم و اذیتمون میکرد اما عملی انجام نمیدادم ، کارش چی بود ؟؟ تعویض جای دوتا سیم !!!!!!!!!!!

    الان تازه دارم حال خوب رو میفهمم رفقا

    باور کنید من شاید ۳سال و نیم بکوب روی خودم کار کردم اما گمراه بودم

    حتی سر سفره پیش پدر مادرم نمینشستم چون نمیخواستم صدای تلوزیون رو بشنوم و ثپصدای تحلیل فیلم از زبان مادر و پدرم ، هیچ مهمانی نرفتم ، حتی تولد داداش عزیزم که خونه خانمش بود و شلوغ بود چون میدونستم اونجا چیزهایی میشنوم که باید آگاهانه فیلتر بذارم ، بیشتر رفقام رو ترک کردم یکسریشونم رفتن بیرون همینجوری ،شب ها تا خود صبح فایل زیر بالشنتم از گوشی پخش میشد تنها قبل از طلوع آفتاب به کوه میرفتم و با خدا حرف میزدم شگر گزاری میکردم حالمم خوب بودا اما نتیجه نتیجه ی خفنی نبود ،، تمرینات خفن بود ، ورزش پیاده روی همه چیز عالی ولی ، هیچی ،،

    رفقا من نوشتم چون احتمال داره کسی الان اول راه من باشه راه اشتباه من رفقا

    دیگه حرفی ندارم ،

    سپاس بی کران از شما مرد و انسان بزرگوار استاد عباس منش عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی ام .سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. این فایل زیبا وآگاهی بخش نشانه ی هدایت امروزم بود .با توضیحات استاد یاد روزهای اولی که عضو سایت شدم افتادم که دقیقا همزمان شد با ساخت سریال زندگی در بهشت به کارگردانی خدای مهربون .اگه یه فیلم قبل از آشنایی با قوانین وعمل به اونها از زندگی ام در تمام جنبه ها گرفته بودم وامروز بعد از گذشت حدود دوسال یه فیلم دیگه می گرفتم که تمام آموزش های شما رو وحی منزل دونستم ودر زندگیم در حد توانم عمل کردم ،ایمان دارم که استاد به من به عنوان یکی از شاگردهای متعهدتون افتخار خواهید کرد . تغییرات این دو ساله ی زندگیم .اول از همه آرامش عالی که تمام وجودم رو فرا گرفته ،شنیدن صدای خداوند و دریافت الهامات ،پیدا کردن مسیر علائقم ،بهبود روابطم ،اینکه به همه ی موجودات عشق می دم وعشق ناب دریافت می کنم .اینکه عاشق خودم شدم وبرای خودم‌ تو زندگیم سنگ تمام می ذارم .به خودشناسی بهتری رسیدم .ترمزهام رو پیدا کردم .قانون تکامل رو بهتر از قبل درک کردم .در زمینه ی رها وتسلیم بودن خیلی بهتر از قبل عمل می کنم . واقعا خودم رو تحسین می کنم .تغییرات شخصیتی من خیلی زیاد بوده ونتایج اون در زندگیم فوق العاده ست.به امید روزی که از نتایج زیبام براتون بگم وهم خداوند وهم شما بهم افتخار کنید .خدای مهربون رو با تک تک سلول‌های بدنم سپاسگزارم که من را هدایت کرد وناب ترین استاد دنیا رو تو مسیر زندگیم قرار داد .عاشقانه دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    به نام خدای عشق و عاشق ها

    سلام

    این فایل نشانه ی امروزم بود

    …………………….

    چی میشه که آدم هیمشه مثل استاد عزیزم همیشه در مسافرت باشه؟؟؟؟

    یعنی چه میکنه؟؟؟؟/

    یعنی چقدر باورها رو درست کرده اند؟؟؟؟؟؟؟

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم که استاد رو به من هدیه دادی

    دیشب در یک مهمانی بودم که قشنگ می دیدم همه یه جورایی استرس دارن ولی من نه اصلا خیلی راحت صحبت می کردم خیلی راحت بلند شدم و راه رفتم خیلی راحت با میزبان که خاله ام بود صحبت کردم و خیلی بهم خوش گذشت خدا را شکر

    یعنی ترمزها به اندازه یی که توانم بوده تا به الان برداشته شده ، یعنی من کاری نکردم من روی خودم کار کردم خداوند همه ی کارها رو برام میکرد خدا را شکر

    یه نفر بهم میگفت بدم نمیاد یه سگ داشته باشم خیلی همدم آدمه ؟؟؟؟!!!!! من خیلی تعجب کردم و به خودم گفتم استاد میگفت اگر خلایی هست می خواهیم یه جور دیگه اون خلا را برطرف کنیم

    حالا با سگ ، با مشروبات الکلی ، با مواد مخدر و با هزاران راه نادرست

    ولی این راه درست نیست

    این راه پایانی نداره

    خیلی به خودم افتخار کردم و خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که خلاهایی که داشتم را تا تونستم رها کردم

    از جاهایی که می خواستم شیرین کاری کنم که تمومش کردم

    ووو خیلی موارد دیگه

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    علیرضا عزیزیان گفته:
    مدت عضویت: 1189 روز

    به نام پرورگار که ممیراند و سپس زنده می کند

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم

    و خانوم شایسته

    استاد چقدر من این بهشت شما رو دوست دارم

    چقدر این بهشت زیباست

    چقدر من عاشق این پرودایس هست

    سپاس خدایی که چنین قوانیین بی نقص در جهان گذاشته

    قانون تکامل بزرگ ترین درسی بود که من در این

    جا دیدم

    هیچیزی بدون تکامل انجام نمشود

    چقدر زیباست پرودایس

    و از ارزو ها و اهداف من

    بدست اوردن زندگی مثل شما

    ازادی زمانی ازادی مکانی استقلال مالی

    انقدر ثروت دارید انقدر زمان دارید انقدر مکان های دارید

    خدایا شکرت که منو در فرکانس استاد قرار دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    انسیه زمانی مهر گفته:
    مدت عضویت: 713 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عزیزم و مریم نازنینم

    این فایل نشانه امروز من بود یک بار دیگه هم این فایل نشانه ام شد

    هروقت دنبال حال خوب و کنترل ذهن هستم به این سریال هدایت میشم

    استاد عزیزم وقتی نوشته دوست عزیزم رو این فایل خوندم فهمیدم چرا این نشانه ام شد

    استاد من دارم روی خودم کار میکنم اما امروز اتفاقی افتاد که ظاهرش چالش اما میدونم طبق وعده خداوند خیر مطلقه

    استاد عزیزم من امروز توی ستاره قطبی درخواستم نوشتن کامنت توی سایت بود اما نمی دانستم کجا بنویسم که به این فایل هدایت شدم

    ویه نکته دیگه من در برخورد با این چالش به ایده ام عمل کردم و جلوی نجواها را گرفتم استاد شاید این اولین چالشی باشه که می‌خواهم با عمل به قانون حلش کنم البته به طور واضح به گونه ای که بشود منطق من برای حل سایر مشکلات

    این را می‌نویسم تا چند روز دیگر بتوانم دوباره به آن استدلال کنم

    امروز من یک تصادف در حین آموزش رانندگی داشتم نمی‌دانم چه می‌شود اما می‌خواهم با حال خوب وتوکل دنبال منفعتی باشم

    خدایا من تصدیق میکنم شخصیتم له خاطر وجود تو عوض شده انسیه گذشته حتما دراین مواقع زیر بار فشار ذهن تسلیم میشد

    خدایا من این نشانه توی را تصدیق میکنم هر جه بشود خدایا شکرت

    سپاسگزارم استاد عزیز و بانوی مهربان در حال بهبود شخصیت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: