سریال زندگی در بهشت | قسمت 165

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار حسن عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

ما ز بالائیم و بالا می رویم

پیش از آن یک سر به تمپا می رویم :))

ما به زعم خویش عاقل بوده ایم

بعد از این مجنون و شیدا می رویم

سلام سلام سلام

(ای کاش میشد این پیام رو دکلمه طور با صدا میفرستادم)

سلام به اساتید عشق، به جلوه های حرفو عملِ توامان، به نشانه های حقیقی رسیدن و دریافت نعمات الهی در زمین

سلام میکنم به یکایک اعضای دوست داشتنی این خانواده بزرگ توحیدی

سلام مرا نه از روی زمین و نه در روی ماه بلکه از میان ابرها می شنوید (با گوش جان بشنوید)

بار خدایا جلوه هایی از بهشتی که وعده آن را به ما داده ای در این سریال بی مانند نشانم میدهی

من کجا بودم و روزمرگی احوالم بود

سیدی آمد و احوال دگرگونم داد

با دیدن این حجم از زیبایی و تمیزی و آرامش و نظم و صلح درونی مَردم در ابتدای این ویدئو

به یاد این شعر می افتم که میگه

منم که شُهره ی شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

و در ادامه خودم اضافه میکنم

چنان به چشم خود آموختم نکو دیدن

بدی نهان شد و نیست وقت چشم پوشیدن

هر چند که اگر توجهت روی بدی ها و کمبود ها باشه به قول خودتون توی بهشت هم ایراد پیدا می کنی

گرت عیب جویی بُود در سرشت

نبینی ز طاووس جز پای زشت

استاد عزیزم این ویدئو یه محصول آموزشی تخصصی هست واسه سناریو نویسی

واسه تجسم کردن

واسه باور این که حسن جان این یه بازی کامپیوتری نیستا، یه طراحی سه بعدی نیستا، یه انیمیشن نیست پسر خوب! این یه واقعیته که یه انسانی که از نظر سیستم ذهنی عصبی دقیقا شبیه خودته داره تجربه می کنه و باهات به اشتراک میزاره

این مدینه ی فاضله ی تر تمیز فقط تو تصور نیستا، این آدم هایی که میبینی با توجه به هم مدار شدن با اون فرکانس الان دارن تجربه ش میکنن

استاد میگفتین محصولی که با کیفیت باشه وقتی تو دستت میگیری کاملا کیفیتشو حس می کنی، مثل گوشی آیفون. دقیقا وقتی این ساختمونا و این شهر سازی رو میبینی اون مهندسی ساز بودنش رو با تمام وجود حس می کنی و البته که تو همچین جایی باید ماشینی سوار بشی که باهاش جور در بیاد. به قول قدیما در و تخته باید بهم بیاد. نوش جونتون

چقدر اون ایده آبنما رو دوست داشتم که عملکرد ساده ای داشت ولی کاملا میتونه مخاطب رو سرگرم کنه و حس خوبی بده و حتی به نظرم این ایده میتونه تکامل پیدا کنه و با اتصال به یه مکانیزیم فیزیکی موسیقی هم درست کنه (و از اونجایی که من عاشق ایده های پولساز هستم همین مورد میتونه زمینه ساز کلی ابتکارات جدید بشه و واسه مبتکر و کسی که توی پارک بازیش از اون استفاده می کنه پول خلق کنه، یعنی آقا جان اگر علاقه ی شما آب بازی هم باشه میتونی از علاقه ت ثروت خلق کنی، هی نگرد ببین پول تو چه بیزنسی هست)

وای وای وای من اسب میبینم اصلا از خود بیخود میشم، بلافاصله بعد از دیدن این کودکان روی اسب ها به این فکر کردم که خداوند چجور این توانایی رو به انسان داده که اسب های آزاد و سرکش اینچنین رام شدن و یه کودک کم سن و سال داره ازش سواری میگیره

از ایده های بیزنسی اسب مگه میشه گذشت :))) ، تو خواسته هام نوشتم که یه باشگاه بزرگ سوارکاری حرفه ای و تخصصی داشته باشم و صنعت گردشگری و سوارکاری رو باهم ترکیب کنم. به نظرم این صنعت پتانسیل بسیار بالایی داره و افراد ثروتمند زیادی حاضرند واسه اون خدمات پول پرداخت کنن و لذت ببرن، ساخت و فروش لوازم سوارکاری، خدمات تیمار اسب، خدمات زیبایی و آراستن اسب، خدمات آموزش سوارکاری، خدمات تربیت اسب برای انواع مسابقات، ساخت، فروش و تعمیرات تجهیزات حمل و نقل اسب، تهیه و فروش مواد تغذیه اسب، خدمات درمانی اسب، خدمات مربوط به تولید مثل اسب، ساخت اصطبل های مدرن (تو دبی یه اصطبل لاکچری واسه اسب ها هست که از خیلی از هتل ها شیک تره و اسب های گرون قیمت اونجا نگهداری میشن) اصلا نگم براتون که چقدررر ایده پولساز تو این زمینه تو ذهنمه

وسط ایده های پولساز خانم شایسته عزیز رو تحسین می کنم که اینقدر خودشه و بدون این که آرایش خاصی داشته باشه اینقدر با خودش در صلحه و سبک شخصی خودش رو داره و یه تشکر خیلی خیلی زیاد هم دارم از ایشون به خاطر زحمت فیلم برداری این تصاویر و از خداوند بهترین ها رو براشون آرزو دارم

آقا من الان متوجه شدم که چقدر پرنده ها با شیرینکارهاشون میتونن گردشگر جذب کنن و چقدر افراد حاضرند واسه تماشای کارای این پرنده ها مثل اون کلاغ ناقلا و یا ماهی دادن به اون بمب افکن ها :))) پول پرداخت کنن خدای من، چقدر از این قسمت های زندگی در بهشت میشه ایده گرفت و چقدر استاد همیشه در زمان درست و مکان درست هستن که ناب ترین صحنه ها رو شکار می کنن خدایا صد هزار بار شکرت

یعنی زندگی به سبک شخصی توی اون آقای گیتاریست موج میزد، فارغ از این که دیگران چه نظری داشته باشن هر جور دلش میخواسته پوشیده و مدل ریش و سیبیلش هم انتخاب خودشه، خوشت میاد وایسا از نوازندگیم لذت ببر خوشت نمیاد مشکل خودته :))

واقعا خداوند یه مهر خاصی توی وجود مادر هر موجودی قرار داده چقدر اون گربه مادر با بچه ش مهربونه و ضمن این که داره بهش شیر میده داره بچه شو تمیز میکنه

و باز هم ابزار، یه مثلی هست که میگه کولی گفت هر کاری کلوزاری داره، یعنی هر کاری ابزار خودشو میخواد. چقدر چقدر چقدر بشری که یه روزی ابزارش محدود به سنگ و چوب به عنوان نیزه بوده برای شکار و یه سری کارای مبتدی، در تولید ابزار تکامل پیدا کرده و برای هر کاری هر چقدر هم ساده ابزار تخصصیشو ساخته و ثروتی که روز به روز بیشتر میشه و روش های کسب ثروتی که نهایت نداره، فکرشو بکنین تازه یه عده این وسط فقط از معرفی و مقایسه این ابزارها دارن پول در میارن، دیگه ساخت و فروشش که جای خود داره

استاد وقتی داشتین اون تنور رو قبل از بارگیری نشون میداین به این فکر میکردم که الان این تنور میره پرادایس و براونی و مرغ و خروسا و بوقی واینا میان و نگاهی بهش میکنن و نمیدونم چی تو ذهنشون میگذره ولی برای اونا چه فرقی میکنه که یه تیکه سنگ اونجا باشه یا یه ابزار تخصصی و اونا طی هزاران سال همونی که بودن هستن و فقط انسان هست که روز به روز با ابتکاراتش زندگی خودشو تغییر داده و این حجم از تفاوت نسبت به انسان هایی که هزاران سال پیش تو غار زندگی میکردن و نسل امروز بشر وجود داره که یه هلی کوپتر رو از روی زمین با فاصله ۳۰۰ میلیون کیلومتر روی مریخ داره کنترل میکنه و این راه همچنان ادامه داره

عاشقتونم که وسط ویدئو سر صحبت رو در مورد کسب و کار باز میکنین و کلی اطلاعات جالب و درست رو با ما به اشتراک میزارین. چقدر اون صاحب بیزنس تنورها رو تحسین میکنم که اولا با چه دقتی محصولشو بارگیری میکنه و دوما چقدر برای کارش ارزش قائله که یه قیمت بالا واسش در نظر میگیره و علاوه بر رفع نیاز دیگران ثروت قابل توجهی خلق میکنه و چقدر استاد رو تحسین میکنم که بدون توجه به قیمت محصول اون چیزی رو که میخواد رو میخره و حالشو میبره، به خدا اینجا دانشگاهی هست که آگاهیاش منحصر به فرده

استاد بهتون تبریک میگم که اون ایده الهامی در مورد غذا ندادن به مرغ و خروسا جواب داد و دارن جوری تربیت میشن که وابسته نباشن و به غریزه خودشون برگردن و توی طبیعت نیازشونو برطرف کنن واقعا چقدر درس داره که نگران نباشیم و جسارت تست ایده هایی که کار رو میتونه برامون ساده تر کنه داشته باشیم بگذریم که کلی ایده خلق ثروت هم توی این سیستم اتوماتیک کردن جا دادن و آزاد کردن اونا وجود داره

من عاشق و اون تریلر و کلا تجهیزاتی هستم که میشه پشت ماشین بست مثل کاروان و تریلر و … و به همون اندازه که بیزنس ها دارن نیازهای مردم رو کشف میکنن و بهتر بهشون پاسخ میدن دارن ثروت خلق میکنن

خدا رو صد هزار بار شکر که باز هم فرصتی شد تا بیام یه قسمت دیگه از این سریال بی نظیر رو ببینم و کلی لذت ببرم، کلی یاد بگیرم و به کلی ایده عالی که میشه به کار گرفت و همراه با کسب ثروت لذت برد، بیاندیشم

در پناه خدا شاد و سالم و سرزنده باشین

عاشقتونم

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهسا شریفی» در این صفحه: 1
  1. -
    مهسا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1735 روز

    سلام استاد عزیزم. سلام مریم دوست داشتنی و مهربون. سلام به همه ی دوستان گل مثبتم.

    استاااادددد!! الان انقدر هیجان زده ام که اصلا نمیدونم از کجا باید شروع کنم. همیشه سپاسگزار الله مهربانم هستم که منو با قوانینش آشنا کرد، یعنی هر ررروز بهش میگم که خدایا شکرت، خداجونم شکرت که منو در مسیر درست قرار دادی و منو با قوانینت آشنا کردی و اینکه منو با سایت استاد عباسمنش آشنا کردی، منو با بهترین استاد جهان آشنا کردی، چون دیگه الان خیلیا دارند این قانون رو اموزش میدن ولی من تاحالا ندیدم که کسی به خوبی شما اموزش بده و انقدر نفوذ کلام داشته باشه و اینکه سایت شما رنگ و بوی خدایی میده، مثل خودتون و زندگی تون که «توحید» توش موج میزنه. استاد، من همیشه تشنه ی صدای شما هستم و همیشه کلام تون برام تازگی داره، خدایا شکرت. چقدر احساس قشنگیه که آدم خودش خالق زندگیشه، چقدر آرامش بخشه. استادم، واقعا به وجد میام وقتی الله مهربان هرروزز داره بهم نشونه میده، از بی نهایت راه، که منو شگفت زده میکنه که وقتی در مسیر درست باشی، همه چیز واست راحت اتفاق میفته. حتی وقتی مثلا میخوام دنبال یه صفحه ای از نکاتی که از فایل های شما نوشتم بگردم و مرورش کنم، تا دفتر رو باز میکنم، دقیقققاااا همون صفحه ای باز میشه که من میخواستم دنبالش بگردم و این اشک شادی رو به چشمام میاره.یا وقتی میرم خرید، فروشنده خودش به من تخفیف میده چون من اصلا اهل تخفیف و چونه زدن نیستم و یا مثلا دنبال یکی از بچه های سایت میگشتم که اسمشو شنیده بودم که برای خودش سایت زده و دوس داشتم بیام کامنت هاشو بخونم ولی چون اسمش مستعار بود نمیدونستم چجوری پیداش کنم و خداجونم بهم گفت این سوالو توی عقل کل سرچ کن و وقتی سرچ کردم پروفایل همون دوستمون اومد و کلللییی نشونه دیگه که اشکمو در میاره. استاد، من پارسال همین موقع ها بود که با تضادی برخوردم که خودم با باورهای غلطم بوجودش آورده بودم. اما همیشه از خدا سپاسگزارم که اون تضاد پیش اومد تا الان تو این مسیر زیبا باشم چون همیشه خودم ازش میخواستم راه درست رو بهم نشون بده و نشون داد. پارسال همین موقع ها یه گربه ی ناز و ملوس سفید، میومد تو باغچه مون مینشست و میخواست گنجشک های روی درخت ها رو بگیره و بخوره که هیچ وقتم موفق نمیشد!! منم صبح ها مینشستم توی حیاط و یه کمی هم حالم خوب نبود، تازه با قانون آشنا شده بودم و درک درستی ازش نداشتم و کتاب میخوندم. به گربه ی ناز خیره میشدم و انگار بهم لبخند میزد. اینم بگم من انقدر باورهای بد در مورد گربه و سگ داشتم، که همیشه از گربه میترسیدم و حسم بهش بد بود، اینم بخاطر باورهای غلط خانواده و مخصوصا پدرم بود که میگفتند موهاشون بده و مریضی میارن و نجسن و…. از این چرت و پرتایی که به اغلب مون گفتند. همون موقع با خودم گفتم، نه بابا، خدا همه ی موجودات و هر چی که روی زمین هست رو برای ما آفریده، منی که از گربه فراری بودم، حالا خیلی دوسش داشتم. اخه خیلی قشنگ و ناز بود. رفتم و واسش غذا آوردم. دیگه شرطی شده بود و میومد جلوی درمون مینشست و البته هنوزم میاد و مامانم دوسش داره. چند روز بعدش رفتم جلوتر و نوازشش کردم، انقدررر حس خوبی بود، رفتم تو دل ترسم، خیلی خوب بود و اونم میشست تا من نوازشش کنم!! خیلی روحم لطیف شده بود. همه چیزو از جنس خدا میدیدم. اروم شده بودم. تا الان که یکسال شده هنوز پیشمونه و من دوسش دارم و باهام خیلی دستی شده ولی توی خونه همسایه مون که نیمه کارس زندگی میکنه!!! حالا، میرسیم به بحث اصلی و کانـون توجه. ااستاد، من حدود دو ماه پیش سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رو از اول تا اخر دیدم و از شما و مریم جان عزیز خیلی خیلی سپاسگزارم که این سریال هارو برای مایی که نباید تی وی ببینیم آماده میکنید و توجه مون رو روی زیبایی ها میبرید که در عین حال سرگرمی هم داشته باشیم و. من وقتی زندگی در بهشت رو میبینم حالممممم عاااالللییی میشه استاد و انقدر ناخوداگاه تحسین میکنم همه چیو که دهانم خشک میشه و در طول سریال فقط سپاسگزاری میکنم بابت این همه زیبایی. و الان دوباره از اول شروع کردم که هر شب یه قسمتشو ببینم چون خیلی دوسش دارم. و اینم بگم به مریم عزیزم، حالا میخواستم تو قسمتای خودش بگم ولی اینجا هم میگم، مریم جان واقعا ایولللل به این فیلمبرداریت، واقعا کیف میکنم که یه خانم به تمام معنا و کار بلد هستی، انقدددررر عالی فیلم میگیری، مثلا اون قسمت که میخواستی لپی رو بگیری که عادت بدشو ترک کنه و جلوی لانه مامان مرغی تخم نزاره، هم واسه ما فیلم میگرفتی و هم لپی رو گرفتی بردیش و توی مسیر هم ازش فیلم میگرفتی، یا اون قسمت که کیودی اومده بود جلوی کیچن تراکتور بچه ها، چشماتو از خواب که باز کردی یادت بود واسه ما فیلم بگیری یا

    توی آبشار نیاگارا که با اون همه هیجان برای ما فیلم میگرفتی و کللییی قسمتای دیگه، فقط خواستم ازتون تشکر ویژه کنم گل دختر مهربون..

    استاد، من این قسمت رو که یکی دو ماه پیش دیدم چون خودم گربه داشتم، خیلی دوس داشتم و چندبار دیدم و حتی نشون مامانم دادم که ببین این گربه کوچولو ها دارن شیر میخورند!! خیلی احساسم خوب بود. الان چند روزه که این گربه ی ملوس ما زایمان کرده و کجااا؟؟ پشت پنجره اتاق من!! واای خدای من، سه تا بچه ی ناز و ملوس داره که هر لحظه دارم شیر خوردنشون رو میبینم و کلی بههم حس خوب میده. تـوی این چندروز به خودم گفتم خدایااا، من میدونم فرکانس اینو فرستادم که الان دارم اینارو میبینم ولی کی و کجا؟ اصلا یادم نمیومد. اصلا. گفتم خب من سریال زندگی در بهشت رو دیدم، این چندوقته فقط تمرکزم روی فایلای استاد بوده. گفتم خب لابد مامان مرغی و جوجه هاشو دیدم که دم در بودند پس مال همونه، بعد گفتم نه اون که مرغ بود! بعد گفتم خب دختر ریشه و اساسش همون توجهه.. گفتم خدایا، تو بهم بگو این مال کدوم توجهه، میدونم که بهم میگی، چند بار گفتم بهش، و فرداش همونجور که نشسته بودم خدای مهربونم گفت اون قسمت که استاد رفته بود تنور پیتزا رو بخرند، یادته چندبار دیدیش.؟ واای استاد، من اصلا اون قسمتو یادم نبود، خدا گفت و اومدم تو جزوه سریال که نوشته بودم دیدم و قسمتشو پیدا کردم و دیدم ماله قسمت 165هست. انقدر ذوق زده بودم که اصلا بهت زده بودم و خدای مهربونم هررر لحظه داره نشونه هاشو بهم نشون میده و ایمان منو نسبت به قانونش بیشتر و بیشتر میکنه، استاد، هر لحظه دارم معنای کنترل ورودی هارو بهتر میفهمم. با هر اتفاقی که واسم میفته. درصورتیکه من از همون اول آشنایی با قانون با فیلمای مزخرفی که دیده بودم قانون واسم ثابت شده بود ولی در جهت منفی اش. ولی الان با سریال های زیبای شما در جهت مثبتش.

    و اونقدرررر این مسیر زیبا رو ادامه میدم تا نتیجه های بزرگی بگیرم و با نتایجم باهاتون صحبت کنم. شما بهترین الگوی من در همه ی زمینه ها هستین استاد، چون دارم زندگی تون رو میبینم و عملکردتون. اونقدر این مسیر رو ادامه میدم تا خدا بهم افتخار کنه، تا خودم به خودم افتخار کنم، تا شما بهم افتخار کنید و منتظر اون روزی می مونم که در آغوش تون بگیرم و از نتایج بزرگم باهاتون صحبت کنم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: