سریال زندگی در بهشت | قسمت 173 - صفحه 16

استاد عباس منش عزیرم سلام

مریم جون عزیزم سلام

دوستای خوب من سلام

الان دارم با اشک و گریه مینویسم

قسم به بزرگی این کهکشان

قسم به وسعت خلقت

قسم به وسعت این کیهان

امشب برام معجزه شد از کجا بنویسم آخه….

چند وقتیه دارم خوب روی احساس لیاقت کار میکنم و این مصادف شد با جلسه دوم قدم هفتم

استاد تو دوره احساس لیاقت گفتن که همواره دو صدا درون ما دارن صحبت می‌کنند یکی صدای خداوند و یکی صدای شیطان

و کسی که احساس لیاقت بیشتری داره صدای خدارو بیشتر میشنوه

و تو ج دوم قدم هفتم استاد میگن هر کدومتون تو زندگی تون شرایطی وجود داره که دوسش ندارید یا می خواید بهتر بشه برای برون رفت از این وضع به سمت شرایط دلخواه شما فقط تمرکزت رو بزار روی زیبایی ها و شکرگزاری اون شرایط بد خود به خود از زندگیتون میره و بهه تر میشه

حالا چه ربطی داره امشب؟؟

امشب رفتم باشگاه و قبل اینکه برم باشگاه تو محل کارم حالم یکم بد بود و طبق آموزه های جلسه دوم احساس لیاقت گفتگو ها شروع شده بود و ایده ای که به ذهنم رسید این بود که یکسری عبارت تأکیدی درباره عزت نفس و احساس لیاقت ساخته بودم از ساعت 5 و نیم ظهر تا 8 و نیم شب تو باشگاه 3 ساعت بکوب گوش دادم و حالم واقعا عالی شد خلاصه اومدم خونه بهد مدتی خواستم ایربادم رو بزنم شارژ چون سه ساعت بود داشت بکوپ کار می‌کرد دیدم نیست خلاصه رفتم باشگاه تو کوچه خیابون گشتم و … پیدا نشد که نشد

خلاصه اولش حالم بد شد ولی باور کنید باور کنید باور کنید اپن صدای خدا بهم میگفت ببین نگران نباش پیدا میشه و منم گفتم آقا طبق آموزه ج 2 قدم 7ام بیحیال اومدم تو جام بخوابم و تپ صفحه هدایت رو زدم و این قسمت از سریال اومد و داشتم سریال رو میدیم و حالم خوب بود از دیدن زیبایی ها که مادرم اومد گفت پیدا شد….

خدایا شکرت

خدا جونم دیدم که واقعا اون صدا صدای تپ بود

خدا جون دورت بگردم نه به خاطر ایرباد هااااا

خدایا واقعا با چشمم دیدیم که با من صحبت کردی و این نتیجه دوره احساس لیاقت تازه دو جلسه اولهههههههه

خدا جونم دورت بگردم تو هر لحظه داری با من اینجوری صحبت میکنی ولی من نمیشنوم خدایا بزرگترین نعمت این عالم اینه که بتونیم این صدا رپ بشنویم

اونقدر باهام آروم صحبت کرد و گفت نگران نباش عزیزم ویدا میشه

خدایا کاش میشد بگم احساسم رو آخه کلمه پیدا نمیکنم چی بگم آخه……