سریال زندگی در بهشت | قسمت 174 - صفحه 35

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرمان احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2561 روز

    به نام خدا

    و درود بر استاد عزیزم و خانوم شایسته شایسته

    نظر من در مورد سوال اینکه

    کلن من در مورد آمریکا و کشورهای غربی چون توی دوره دبیرستان معلمهایی داشتیم که مخالف سیاست های حکومت حاکم بر ایران بودن و یه جورایی موافق سیاستهای کشورهای غربی بودن

    از چند سال پیش تو ذهنم بود که رسانه های ایران و شنیده های خودم از اطرافیان در مورد خصوصیات منفی غرب میتونه درست نباشه

    ولی این سفرنامه های شما و سریال زندگی در بهشت انگار منو از پله یک برد به صد

    باور داشتم که اونا میتونن خوب باشن ولی این حد از صلح و آرامش و لذت و زیبایی رو که شما به تصویر کشیدین رو حتی نمیتونستم فکرشم بکنم

    حتی الانم که یکی از هم روستایی های من در واشنگتن داره زندگی میکنه من چند باری ازش پرسیدم گفتش که اینجا میتونی به همه آرزو هایی که ایران داشتی برسی مسکن مناسب، خوراک ، پوشاک ، ولی تصویری که شما نشون دادی بهترین حالت ممکن بود

    ولی مهمترین تغییر نگرشی که من از وقتی با شما آشنا شدم در من اتفاق افتاد این بود که:

    بزار از اول بگم من یه آدمی بودم توی یه روستا بزرگ شده بودم با یه سری تفکرات مذهبی، انقد شدید که من اگه میخواستم حقوق انسانی اولیه خودمو مثل رابطه با جنس مخالف یا حقوق اولیه دیگه رو حتی توی ذهنم از خودم بخوام در درونم یه عذاب وجدانی به پامیشد تمام نشدنی

    یادم میاد اون اوایلم که داشت اعتقادتم مثل بت میشکست یه ترسهایی میومد تو وجودم اما من انقد این حرفهای شمارو دوست داشتم که همچنان گوش میدادم و گوش میدادم

    اون وسطا فقط داشتم گوش میکردم انقد قوی نشده بودم که بتونم خودمو ببینم که دارم رشد میکنم و نگران نباشم

    ولی حالا که مدتی گذشته تفکرات خودمو با دیگران و اطرافیانم مقایسه میکنم

    چقد اونا زود وا میدن تو مسائل مختلف و من چقد قویتر شدم

    چقد من اونارو می بینم که مسائل ریز اذیتشون میکنه

    و من چقد راحتم با اون مسائل

    چقد من بهتر شدم ، و خیلی خیلی خوشحالم که از اون تفکرات مذهبی فاصله گرفتم و به چیزهایی که گفتین ایمان آوردم

    سپاسگزارم از زحماتتون

    🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سجاد قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2847 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته و دوستان عزیز.

    یادمه تو مدرسه ی معلمی داشتیم که خیلی در ذهن ما یک انسان با ایمان بود و میگفت در آمریکا مرد با مرد ازدواج میکنه و واسه لذت خودشون هست یا یک بار من تو تلوزیون دیدم که دو پلیس ی خانم را دادن کتک میزنند جلوی بچش یا یک بار در اخبار چند سال پیش میگفت یک مرد همسایه هاشو کشته به دلیل این که اون ها مسلمان بودن یا یک مادری دو بچه داشته که اول اونا رو کشته و بعد خودشو نمیدونم به چه دلیلی و …..این ها در ذهنم بود اما ۱۸۰ درجه تغییر کرد نه دعوایی نه کشت و کشتاری فقط سرسبزی و لذت و شادی و با ایرانی هام که عالی برخورد میکنند و هرچی چرا و پرت بهم گفتند دروغ بوده یا در مورد افغانی ها که بد می گفتن من دوست افغان دارم که خیلی پسر خوبیه و چندین ساله که دورا دور با هم دوست هستیم یا در مورد بختیاری ها یا ما اصفهانی ها و….ولی برعکسش ثابت شده است یا یک بار گفتم که تو مدرسه آمریکا یک دانش اموز همه را به تیربار بسته اکثرا هم تو اخبار اینارو شنیدم البته بچه که بودم یا فیلم آمریکایی می دیدم هر کسی با انسان دیگه حال نمی کرد تق میکشتش‌ .یا ی سری حرف ها که پسر اصلا با دختر حرف نزنه و من بچه بودم و با یک خانم حرف میزدم بابام ی جور عجیبی نگاهم میکرد یا با دختر نباید دوست شد و…یا ی کار گر داشتیم موقعی که من کار اموز بودم میگفت که امام علی گفته پولی انباشته نمیشه مگر از راه نا درست

    ممنون که کامنت من رو خواندید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سهیلا سنجرانی گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    ‌‌‌‌‌‌‌‌ به نام خداوند روزی دهنده

    سلامی به استاد ارزشمندم سلام به مریم بانو عزیز

    استاد عزیز ازپیش فرض های ذهنیم بخوام بگم هرفیلم که میدیدم امریکا همون شکل بود😅 ولی درکل کوچیک که بودیم ازامریکا میترسیدیم بزرگ شدیم از ادماش میترسوندن درصورتی که کشور ما مظلوم پسند هست و همیشه کشورای که بهش ظلم شده رو نشون میده و امریکارو دشمن همه نشون میده به قول شما ویروس ذهنی که وارد مغز ما کردن ولی بادیدن سریال شما و حرف های شما دیدما باز شد افکارمون باحرف های بی نهایت تاثیرگذار شما تغییرکرد

    ذهنیت من منفی و ویرانگر قبل شما وشناخت شما از امریکا ومردمانش

    ذهنیت من مثبت و روشن درمورد شون بعد شناخت شما از امریکا

    چه تزریقات ویروسی وارد مغزمون میکردن که امریکا دشمن جهان مردمش ترور میکنن الله اکبر که اگر من با اون ذهنیت وارد امریکا میشدم حتما این اتفاقات روبرو میشدم

    ولی خداروشکر که شماهستین وپاک کردم همه رو

    استاد هزاران بارخدامو شکرمیکنم که شمارو سر راه من قرار داد و زندگیم تغییر کرد از فایل های رایگان شما من وهمسرم به نتایج بسیار عالی رسیدیم هزاران بارشاکرم خدامو وازشما سپاس گذارم که اینجایین تا ما یادبگیریم که لحظه ولحظه زندگیمون رو خودمون میسازیم وبرای لذت بردن از زندگی کافیه نگاهمون به زندگی .تصویرمون از زندگی.فقط مثبت و زیبا باشه استاد سپاس به خاطر ستاره قطبی که یاد گرفتم از فایل های رایگانتون زندگیمو تغییرداد عالی بود عالی هرچی بگم کم گفتم وتوصیه میکنم به دوستانم حتما برن گوش بدن وحتما عمل ….ارزو دارم تو گفتگو بادوستان صداتونو بشنوم وحرف ها و موفقیت هامو که بیستر وبیشتر میشه تا اون زمان بگم

    خدا یارو یاورتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سهیلا سنجرانی گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    ‌‌‌‌‌‌‌‌ به نام خداوند روزی دهنده

    سلامی به استاد ارزشمندم سلام به مریم بانو عزیز

    استاد عزیز ازپیش فرض های ذهنیم بخوام بگم هرفیلم که میدیدم امریکا همون شکل بود😅 ولی درکل کوچیک که بودیم ازامریکا میترسیدیم بزرگ شدیم از ادماش میترسوندن درصورتی که کشور ما مظلوم پسند هست و همیشه کشورای که بهش ظلم شده رو نشون میده و امریکارو دشمن همه نشون میده به قول شما ویروس ذهنی که وارد مغز ما کردن ولی بادیدن سریال شما و حرف های شما دیدما باز شد افکارمون باحرف های بی نهایت تاثیرگذار شما تغییرکرد

    ذهنیت من منفی و ویرانگر قبل شما وشناخت شما از امریکا ومردمانش

    ذهنیت من مثبت و روشن درمورد شون بعد شناخت شما از امریکا

    چه تزریقات ویروسی وارد مغزمون میکردن که امریکا دشمن جهان مردمش ترور میکنن الله اکبر که اگر من با اون ذهنیت وارد امریکا میشدم حتما این اتفاقات روبرو میشدم

    ولی خداروشکر که شماهستین وپاک کردم همه رو

    استاد هزاران بارخدامو شکرمیکنم که شمارو سر راه من قرار داد و زندگیم تغییر کرد از فایل های رایگان شما من وهمسرم به نتایج بسیار عالی رسیدیم هزاران بارشاکرم خدامو وازشما سپاس گذارم که اینجایین تا ما یادبگیریم که لحظه ولحظه زندگیمون رو خودمون میسازیم وبرای لذت بردن از زندگی کافیه نگاهمون به زندگی .تصویرمون از زندگی.فقط مثبت و زیبا باشه ستاره قطبی که یاد گرفتم از فایل های رایگان به دوستانم توصیه میکنم انجام بدن زنگیتونو ازاین رو به این رو میکنه حرف زیاد دارم استاد عاشقتونم و دستاتونو میبوسم از راه دور وارزو میکنم تو گفتگو بادوستان صداتونو بشنوم وحرفا موفقیتامو که صدبرابر تا اون زمان میشه بگم

    خدا یارو یاورتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سید حسین علوی گفته:
    مدت عضویت: 1593 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون ……من تازه عضو این سایت شدم و اینو هم بگم

    خیلی اهل نوشتن کامنت نیستم ولی این قسمت دیگه نتونستم فقط بیننده باشم گفتم هرجور شده باید حرف دلمو بگم

    اولین چیزیکه منو مجبور کرد که کامنت بذارم آرامشی بود که در لحن و تن صدای استاد بود اونم حین پخش تصاویر .

    که هر بیننده ای رو وادار به واکنش میکنه و نذاش اروم بشینم .

    و اما در مورد امریکا بگم …….

    من از بچگی تو فیلما دیده بودم امریکا پر از کاکتوسه 🌵

    پر از خاکه

    پر از بادهاییه که زوزه میکشن😰

    پره از حیواناتی مثل آفتاب پرست که اصلا دوستشون نداشتم

    همش آفتابه ……گرمه

    با توجه به این شرایط تو ذهنم مردمی رو میدیدم همه غمگین همه افسرده همه تو خاک و افتاب دارن بهم میتازن

    همش بنظرم میومد مردمش خشمگینن …….دارن با تفنگ بهم تیراندازی میکنن …….. پلیسو دیگه نگم اونم پشت گردن مردمو میگیره میندازه تو ماشینای پلیس شاسی بلند مشکی 😅( باور کنین رنگ ماشینو هم تو ذهنم مشکی میدیدم ) و میبره زندان …….تا فایل هاکی رو یخ رو دیدم…( من هنوز موفق بدیدن سریال سفر به آمریکا نشدم) که بابا زمین تا آسمون با اون چیزیکه من تو ذهنم داشتم فرق میکنه …من کجا ذهنم کجا کشور آمریکا کجا……چقد این مردم به دوربین یه فرد غریبه میخندن بجای اینکه اعتراض کنن که اقا فیلم نگیر یا دعوا و سرو صدا راه بندازن و ابراز احساسات میکنن پیش خودم گفتم بابا اینا دیگه عجایب خلقتی هستن ….تا این حد ذهنیت بدی داشتم

    در مورد آمریکاییها همش بنظرم میومد با بدنهای هیکلی و قد بلند دارن جنگ میکنن

    حق همو میخورن …وای خدا منو ببخشه این دیگه چه طرز فکریه که من داشتم …….

    تا این سلسله فایلها و سریالها کلا ذهنیت منو تغییرداد بهم فهموند که بابا تا حالا هر چی فکر کردی الکی و اشتباه بود

    چقد امریکاییها خونگرمن چقد مهربونن چقد واکنش مثبت نشون میدادن نسبت به دوربین استاد

    همه کنار هم با عشق با صمیمیت و با ارامش مسابقه رو دیدن

    رقصیدن خندیدن شادی کردن عیش کردن نوش کردن و…….در نهایت با صلح و صفا راهی خونه هاشون شدن

    چقد خوبه دیدن این صحنه ها

    چقد خوبه یاد بگیریم این نوع رفتار و برخورد با همنوع رو

    چقد حس خوبی به آدم میده که میشه اینجوری هم بود و اینجوری زندگی کرد

    راستی چقد خیابونا تمیز و روشن بود پر بود از چراغهای خوشرنگ پر بود از درختان زیبا و سرسبز

    پر بود از گلهای زینتی زیبا

    خدایا اینهمه زیبایی و اینهمه نعمت تو یه مکان تو یه کشور مگه میشه

    بله که میشه همینجور که شده

    نوش جونتون ای شهروندان مهربون و حرف شنو و با اصالت آمریکایی

    نوش جونتون استاد عزیزم با اون کنترل ذهنتون که هدایت شدین به اون خطه زیبا و خوش اب و هوا و پر از آب

    خدایا همه بندگانت رو براه راست هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آلا گفته:
    مدت عضویت: 2326 روز

    سلام به همه دوستان،

    من اروپا زندگی میکنم و خیلی همیشه شنیده بودم اروپایی ها تمیز نیستن، خسیس هستن و راحت پول خرج نمیکنن، دوستم میگفت من دوتا مهمون خارجی اومدن خونه م تهران و حمامشون دو دقیقه طول کشید و گفتن پول آب خیلی گرونه و وقتی فهمیدن ایران چقدر ارزونه هربار حمامشون نیم ساعت طول میکشید! با دمپایی میومدن بیرون و چون خودشونو نمیشورن همیشه بو میدن.

    خارجیا خیلی جدی و سرد هستن و هرچیو یکبار میگن فقط، ارتباط باهاشون خیلی سخته.

    نظام غربی نظام برده داری هست و باید خیلی مالیات بدن و خیلی معمولی تو خونه های کوچک زندگی کنن.

    کولر و بخاری ندارن و تابستون و زمستون سرما و گرما اذیت کننده ست چون انرژی گرونه و پول نمیدن!

    وای باور کنید که من بااین حجم باورها مهاجرت کردم! خجالت میکشم ازین همه قضاوت و داوری راجع به مردم که شنیده بودم. از دوستانی که یا خارج زندگی کرده بودن یا ارتباط زیادی با خارجیا داشتن.

    من خودم مهاجرت کردم چون عاشق ارتباطاتم و برام مهم هست که همه جور فرهنگی و امتحان کنم و خودمو تو قفس نگه ندارم.

    یک زوز نشستم جملات تاکیدی زیادی بر خلاف باورهایی که شنیده بودم نوشتم و تکرار کردم.

    همه جای دنیا آدمهای مهربون و غیرمهربون داره، همه جای دنیا خسیس و سخاوتمند هست. من کاری ندارم خارجیا چطورین و باور نمیکنم این حجم قضاوت هارو، من میخوام اون آدمها با ذهن باز و ثروتمند و مهربون و جذب کنم.

    حالا من یه همسر خارجی دارم با یه خانواده رویایی، من هیچی از غربت و دلتنگی نمیشناسم و لحظه به لحظه خداروشاکرم که اینقدر سخاوتمندانه منو با بنده های مهربونش احاطه کرده.

    وقتی سریال زندگی تو بهشت و میبینم، زندگی همینجا برام متصور میشه و میگم خدایا ممنون که منم تو بهشت زندگی میکنم.

    دوستان من همیشه در تلاش برای سفر اروپایی بودم و هیچ وقت نمیتونستم به خاطر ویزا و هزینه هاش! الان من دارم در بهترین کشور اروپایی با یه خانواده رویایی زندگی میکنم و لذت میبرم. همش با خودم تکرار میکنم که زندگی الانم، حسرت سالهای قبلم بود و میشه همه چیو بدست آورد.

    آرامشی که هست و اینکه اصلا مردم اعتراض نمیکنن و آرومن، حتی به تصمیمات اشتباه دولتشون و برخی شرایط احتماعی واقعا اعتراض نمیکنن و مبپذیرن، پذیرش بالایی دارن، همون ویژگی که اون دوستان من بهش میگن برده! چون ایرانیا متاسفانه خیلیییی اعتراض کلامی و بی نتیجه دارن و فرکانس خودشونو با اعتراضات و ناشکری ها و توجه به این حجم اتفاقات پایین میارن.

    آزادی که اینجا وجود داره و احترامی که همه به هم میذارن بسیار لذت بخشه.

    بچه ها آزادن و پدرمادرها راحت بچه داری میکنن، بچه ها با دوچرخه میرن مدرسه میان و راحت تعامل میکنن، چیزی که ما اصلا تو ایران نداریم.

    و من صحنه های لب دریای سریال و که میبینم و ازین همه زیبایی و آزادی لذت میبرم و اینکه هرکی سرش تو کار خودشه.

    و آزادی و تنوع در خریدها و فراوانی موجود و قفسه هایی که باحجم بالا پر و خالی میشه.

    ممنون از توجهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    اعظم یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 1631 روز

    سلام استاد جان

    این قسمت سریال زندگی در بهشت بسیار زیبا و تامل بر انگیز بودو دقیقاً دیدگاه من و شاید بیش از نود درصد مردم ایران است.وسیله ای به نام رسانه جمعی وافرادی به نام سیاستمدار بنا به منافع خود باورهای را در مردم در طی سالها به وجود آورد که ثمره آن آمریکا هراسی بودولقب شیطان بزرگ که افراد مذهبی حتی فکر کردن به این کشور را گناه می پنداشتند و هرکس که به این کشور مهاجرت کند کافر شده است.من باور داشتم که آمریکاکشوری نا امن وپر از رعب و وحشت به دور از تمدن متوحش وبدون قانون ،همیشه آمریکا را کشوری می دیدم که در آن هیچ حریمی وجود نداردومردم به حریم همدیگر تجاوز می کنندمردمان این کشور سرد وخشک وبدون احساس هستند.خانواده های آمریکایی به همدیگر هیچ تعهدی اخلاقی وانسانی ندارندوافرادی خود خواه و بی بند وبار هستنددر این جامعه رنگین پوستان هیچ جایگاهی ندارند وبه آنها ظلم می شود وبه مسلمانان به چشم تروریست نگاه می کنندو ایرانیان وشیعیان در این کشور هیچ حقوقی ندارند وبه آنها توهین می شود.در این کشور مردم به شدت عصبی،افسرده و بی نظم وقانون هستند پلیس این کشور از خشن ترین افراد هستندو به مردم هتک حرمت می کنند کشوری جنگ طلب که می خواهد همه جهان را زیرسیطره خود داشته باشد والبته که این دیدگاه را از طریق صدا وسیما وکتابهای موجوددریافت کردم واین موجب می شد که از مردم این کشور متنفر باشم ولی نکته مثبت تکنولوژی وکشاورزی این کشوراست که همیشه مورد تایید حتی مخالفان این کشور بوده است.خدا را شکر که تکنولوزژی موجب شدکه دیدگاه من وبسیاری از مردم عوض شود وواقعیات را بهتر توانستم ببینم با دیدن قسمت های مختلف سفر به دور آمریکا وزندگی در بهشت مردمانی را دیدم مهربان وشاد که در هر زمانی به دنبال شادی تفریح وجشن هستند ویک رویداد ساده جشنی شاد برای آنها دارد در این کشور افراد ورای دین ومذهب وملیت به همدیگر نگاه میکنند وهمه افراد داری حقوق شهروندی هستند و محترم و دولت از آنها حمایت می کنددر این کشور خانواده داری حریم است وافراد پشتیبان یکدیگر هستند یک نو جوان به عنوان یک شهروند دارای حقوق است وهیچ کس نمی تواند او را آزار دهد حتی خانواده می تواند کار کند حقوق خوب دریافت کند وکارآفرینی کند ورشد کند در این کشور اگر کسی اعتراضی دارد تحت حمایت پلیس می تواند اعتراض کند بدون ترس ووحشت نظم وقانون حرف اول را می زند وفروشنده در قبال محصول خود تعهد دارد و اخلاق را رعایت می کند وفقط فروش هدف نیست. در این کشور کمک کردن به همدیگر را وظیفه می دانند . من آمریکا را کشوری شاد و سرسبز وزیبا با مردمانی مهربان یافتم. البته در هر کشور افرادی بی اخلاق و بی بند وبار هم وجود دارد . ولی به قول استاد در جهان بر هر چیز که تمرکز کنی همان را به دست می آوری کسی که به دنبال جنگ ونا امنی باشد همان را به دست می آورد وکسی مانند استاد عباس منش که فقط تمرکز بر روی زیبایی ها دارد و نکات مثبت دارد هیچ چیز به غیر از زیبایی نمی بیندوهمه افرادی که می بیند مهربان هستندودر مدار ایشان وپارادایس زیبا که واقعا قطعه ای از بهشت است.امیدوارم همه دوستان من در گروه عباس منش هر کدام یک پارادایس زیبا داشته باشند و زندگی سر شار از سلامتی وثروت وزیبایی در پناه الله یکتا واستاد عزیزم امیدوارم که سالم و پایدار باشید وراهنمای کسانی که دوست دارند زیبا ببینند وزیبا بشنوند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    سهیل احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2322 روز

    سلام به استاد عزیز و خانوم مریم شایسته عزیز

    و عرض خسته نباشید برای این همه فعالیتی که با عشق برای دوستان عزیز و ما صورت میگیره.

    خدمت استاد عزیزم بگم که من تا جایی که یادم میاد عاشق آمریکا بودم انقدر که حتی ریشه این علاقه رو نمیدونم از کجا بود.

    ولی باز هم به قول شما استاد عزیز ما باز هم از محیط و عوامل اطرافمون تاثیر می پذیریم و افکارمون رو جهت میدن. مثلا این که از رسانه ها می دیدم که مثلا تو فیلم های به قولی وسترن یا تگزاسی به راحتی انسان ها کشته میشن و به راحتی انسان ها رو میکشن یا حتی تو فیلم هایی که حتی خود هالیوود درست میکنه این داستان رو می بینیم و پلیس هایی که تو اخبار نشون داده میشن که شاید حتی 1% هم نمیشن و …. که البته یه چیزی که شاید همون علاقه م به آمریکا بوده توی عمق وجودم میگفت اینا درست نیست.

    که البته به قول شما استاد عزیز ذهن منطقی من شروع می کرد به نجواهای منفی که نشاءت می گرفت از فقدان باورهای درست درباره این موضوع و عدم وجود منبع درست و صادق درباره این موضوع.

    و البته که این علاقه من به آمریکا مثل ریشه یه درخت بود که نمی گذاشت با هر ناملایمتی و بادی کنده بشم و صد البته که تا مقداری اخبار و …. روی من تاثیر داشتن ولی نه خیلی.

    و در مورد طبیعت آمریکا خب تقریبا همین طوری که هست فکر میکردم و این باورم به واسطه ویدئوهایی بود که از آمریکا دیده بودم و می دیدم.

    و باید بگم که برای مهاجرت هم همیشه ترجیح اولم آمریکا بوده و هست.

    تا جایی که هدایت شدم به سایت شما استاد عزیز و کم کم سریال سفر به دور آمریکا و حالا سریال زندگی در بهشت.

    و حالا ذهن منطقی من نشسته روبه روی من و من و منطق سریال های شما در سایت تون درباره آمریکا این ور میز.

    و هر وقت چیزی در مورد آمریکا میگه که منفی هست من به راحتی با مثال هایی از سریال هاتون متقاعدش میکنم.

    مثلا وقتی میگه پلیس آمریکایی بد من بهش یادش میارم قسمت 173 سریال زندگی در بهشت رو که شما بیرون ورزشگاه فیلم گرفته بودین و نشون می دادین که وقت رفتن مردم به خونه هاشون پلیس ها با روی خوش مردم رو هدایت می کردن و یا قسمتی از سریال سفر به آمریکا رو یادش میارم که شما برای کاری اتوبوس مسافرتی تون رو کشیده بودین کنار و گفتین که وقتی پلیس اومده بود پیگیر شده بود که مشکلی براتون پیش نیومده باشه.

    یا مثلا وقتی میگه مردم آمریکا خون گرم نیستن و به راحتی هر کسی رو نمی پذیرن من یادش میارم شبی رو که سوپر لیگ بود و دعوت شده بودین به خونه همسایه تون و هرکسی بدون این که به خودش سخت بگیره هر چقدر غذایی رو که تونسته بود آورده بود و با هم به اشتراک میذاشتن غذاشون رو و خوشی شون رو.

    یا مثلا وقتی میگه مردم آمریکا همه ش تو خشونت هستن من یادش میارم قسمت هایی رو که مردم به واسطه روز شکرگذاری و یا نمایش دورهمی ماشین ها و موتورها اومده بودن بیرون و خوشحالی میکردن و دنبال بهونه ای برای خوشحالی هستن.

    و البته مناظر زیبای آمریکا که ما رو تو احساس تون با خودتون شریک کردین.

    و تحسین آمریکا برای امکاناتی که همه جا در سطح بالایی هست.

    و یادش میارم همسایه عزیزتون لری رو که همیشه به شما کمک میکنه حتی گاهی بدون دریافت دست مزدی.

    و یادش میارم امنیت آمریکا رو که انقدری هست که بسته های آمازون تون تا چند روز که بیرون خونه تون میمونه کسی کاری بهشون نداره و با خیال راحت تا چند روز به مسافرت میرید و وقتی میاید همه چیز سر جاشه.

    یادش میارم که آمریکا انقدر قانونمند هست که شما صبح میرید با ماشین شخصی تون امتحان رانندگی میدید و تا قبل ظهر با گواهینامه تون بر میگردید خونه. 🤣 مگه داریم ؟!!! مگه میشه؟!!!🤣🤣🤣

    و من همیشه متقاعدش می کنم به واسطه منطقی که از شما و تجربیات تون از آمریکا به من رسیده و باید این رو ممنون شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز باشم.

    و قدردان شما هستم که بدون جهت گیری خاصی و بی طرفانه ما رو در زندگی تون و تجربیات تون سهیم می کنید.

    و خدا رو شکر من در این مورد مقاومت خاصی ندارم و به امید روزی که به آمریکا مهاجرت کنم و باز هم بیشتر و بیشتر اینهارو تایید کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    آرین عبّاسی گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    سلام بر خداوند جان و خرد، کز این برتر اندیشه بر نگذرد؛ خداوندِ خورشید و ماه، خداوندِ روزی دِه و رَهنَما!

    سلام خدمت تمامی دوستانِ عزیزم و آقای عباسمنش و خانم شایسته و خانم فرهادی اگر درست بگم!

    خب آرین عبّاسی هستم 1 ساله از تهران!

    قبلا خیلی کامنت می نوشتم اونم چقدر طولانی و خوب!

    یه مدتی هم بود فاصله گرفته بودم بخاطر همون ذهنیت کامنت نوشتنم!

    تازگی ها دوباره برگشتم اما چراغ خاموش یعنی فایل ها رو می بینم و نکته برداری هم می کنم اما کامنت نمی نویسم!

    امروز با خبر شدم که یه مسابقه برگذار داره میشه و سریع گفتم برم توش شرکت کنم و شایستگی خودم رو نشون بدم!

    خب بدون مقدمه میریم سر اصل مطلب و به امید الله اونی که بهترین کامنت رو می نویسه برنده ی این مسابقه هم بشه هر چند که قانون هم همینِ!

    خب آمریکا سلام!

    یادمِ قبلا استاد تو یکی از فایل هاش گفت که انسان وقتی نوزاد مثل یک لوح پاک میمونه که هیچی روش نوشته نشده!

    اما من فکر کنم این موضوع برای من صدق نمیکنه!

    از وقتی که یادم میاد همیشه تو ذهنم به دنبال 3 چیز بودم:

    1. تو آمریکا زندگی کنم!

    2. ماشین فراری داشته باشم!

    3. با مسی رفیق صمیمی باشم!

    به قول معروف این 3 تا رکن مثلث طلایی زندگی من بودن و تقریبا الان هم هستند!

    از بچگی یادم میاد هر وقت که تو مدارس یا تلویزیون و حمایش ها می خواستن مرگ بفرستن!

    همیشه با مرگ فرستادن با اسرائیل اوکی بودم ولی اگه میگفتن مرگ بر آمریکا من ادامه نمیدادم و همیشه میگفتم مگه چه هیزم تری بهتون فروخته!

    انگار یجور غیرت داشتم رو آمریکا!

    البته بگم من الان تکامل خودم رو طی کردم به هیچ چیزی مرگ نمیفرستم و اون بچگی ها خب تاثیر پذیری ام از جامعه بالا بود اما الان خودم دارم شخصیت خودم رو شکل میدم!

    غیرت من رو آمریکا و علاقه شدید من به این کشور نمیدونم از کجا نشات گرفته اما در حال حاضر من واضعا حس می کنم تو این کشور دارم زندگی می کنم!

    چرا!؟ چونکه:

    1. هر وقت سریال زندگی در بهشت رو می بینم حس می کنم انگار خودم اونجام اصا همیشه بغض خاصی منو میگیره و یه حسی بهم میگه سال های بعد میای کنار این دریاچه میشینی و من میگم آی عجب سرنوشت زیبایی بشه!

    2. من تقریبا تمام زندگیم به آمریکا یه ربطی داره!

    صفحه موبال گوشیم لاس وگاس!

    آهنگ موبایلم آمریکایی!

    کلی فیلم های آمریکایی دارم که البته خیلی وقت من فیلم نمیبینم چون قانون رو فهمیدم!

    کره ی زمینی که دارم همیشه رو قاره آمریکا ثابت!

    مجسمه آزادی نیویورک و اون برج های دو قلوِ قدیمی اش رو دارم !

    تابلویِ منهتنِ نیویورک و ماکت ماشین های ساخت کمپانی های ایالات متحده و ملی لباس و …!

    یعنی بعضی موقع ها به خودم میگم پسر تو از یه آمریکایی هم آمریکایی تری!

    من تقریبا کلی هم اطلاعات کوچیک و بزرگ از آمریکا دارم که البته صد درصد از استاد پایین تر اما به جرئت میتونم بگم از خیلی از آمریکایی ها بیشتر!

    من سریال سفر به دور آمریکا رو هنوز ندیدم با اینکه بی صبرانه دوستدارم ببینمش اما اون چیزی که از سریال زندگی در بهشت فهمیدم!

    این بود که آمریکایی ها هم انصافا آدم های مهربون و خون گرمی هستند و این ویژگی های مهمان نوازی و مهربانی فقط مختص به ایران نیست!

    و یه چیز دیگه هم این بود که من همیشه فکر میکردم خیابون های آمریکا کثیف چون به جرئت میتونم بگم تو صد درصد فیلم هاشون که اینجوری نشون میدادن!

    اما دیدم انصافا حداقل اونجایی که استاد رفته چقدر همه چی تمیز و زیباست!

    همونطور که اول هم گفتم من یه غیرتی به آمریکا دارم و میدونیم که اگر کسی رو چیزی تعصب داشته باشه حالا هر چقدر هم بقیه از اون چیز انتقاد کنن اون هنوز عاشقانه دوستدار اون چیز رو !

    منظورم این که من از اول عاشق آمریکا بودم و هر کسی هم ازش بد میگفت من توجهی نمیکردم و برعکس عشقمم بهش بیشتر میشد!

    الان هدف اصلی زندگیِ من اینِ که تجربه های مختلف رو کسب کنم!

    از زندگیم لذّت ببرم!

    استعدادهام رو کشف کنم!

    و برای خودم اعتماد به نفس و ثروت بسازم!

    و باورم اینِ که وقتی تو این موارد تکامل خودم رو طی کردم و به یه جایگاه عالی رسیدم…

    … می تونم مسی رو سوار فراری ام کنم و از لاس وگاس بریم پرادایس و من استاد رو سورپرایز کنم و برم و بغلش کنم!

    تا اینجا این آخرین سناریو زندگیِ من!

    در پناه خداوند موفق، خوشحال و پیروز باشیم همگی در دنیا و آخرت!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2360 روز

    سلام به استاد و مریم عزیزم و همچنین دوستان گرم و صمیمی سایت عباس منش

    من نسبت به کشور آمریکا چندین باور منفی داشتم:

    ۱) من خیلی فیلم آمریکایی میدیدم و هنوزم میبینم. چیزی که از خود فیلم آمریکاییایی که خودشون ساخته بودن نظر منو جلب میکرد و همیشه تو ذهنم بود این بود که این مردم خیلی خشک هستن و من اصلا نمیتونم باهاشون اصلا ارتباط بگیرم و خیلی جاها به چیزایی میخندیدن و حرفایی میزدن که من اصلا نمیفهمیدم که اصلا به چی خندیدن و چی شد!!! (هرچند شاید بخاطر ترجمه غلط و یا عدم درک زبان هم بوده باشه) و همیشه یه فاصله زیادی از نظر ارتباطی بین خودم و مردم آمریکا تصور میکردم. اما با توجه به فایلهای سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت. میدیدم با وجود اینکه از نظر زبان انگلیسی به صورت گاها شمره شمرده صحبت میکردید و آروم آروم مفهوم خودتون رو میرسونید باز هم اونا چقد با حوصله گوش میدادن و بهتون توضیح میدادن. و یا اینکه چقد راحت با هم میخندیدین و چقد راحت باهاشون صحبت میکردید و انگار چن ساله همو میشناسید. مثلا تو اون قسمتی که رفتید ایالت اوهایو برای موتورسواری میدیدم که چقد راحت شما رو وارد تیم خودشون کردن و حتی چرخ موتورتون رو هم باد کردن و چقدباهاشون راحت حرف میزدین. یا مهمونیایی که چقد راحت شما رو میپذیرفتن و حتی چقد راحت شما باهاشون حرف میزدین و راحت حرفای همو متوجه میشدین. مثل اون روز مسابقه که خونه دوستتون رفته بودید یا مراسم فورث آف جولایی که داخل جنگل با یه خانواده آمریکایی نشستین و کلی خوش گذروندین. من دارم نگا میکنم شاید اونقدر از صمیمیت رو من تو ایران نمیدیدم که اونجا و تو فایلای شما دیدم. مثلا من تاحالا نشده بود برم جایی تفریح و با خانواده کناریم که اصلا نمیشناسمشون بشینیم و با هم غذا بخوریم!! یا بورلی عزیز با باغچه زیباش چقد مهربون بود و چقد صادقانه مغازه ای که استاد عزیز و مریم جان میخواستن رو معرفی کرد و حتی تک تک گل و گیاهشو هم با حوصله معرفی میکرد. و چقدددد من احساس میکردم که چقدد اینا به من نزدیک ترن. و همیشه هم خنده به لب بودن. چیزی که خیلی نظرمو جلب کرده بود لبخند مردم امریکا بود و تماسی بود که مریم عزیز حتی بدون صحبت کردن با مردم آمریکا برقرا میکرد اونم فقط با یه بای بای!!!! من بعد از هربار دیدن این فایلا اخلاق خوب این مردم نسبت به مردم غیربومی کشورشون رو تحسین میکردم و اینکه چقد آغوششون بازه برای این مردم غیربومی و نظرم کاملا برگشت. در حال حاضر مردم آمریکا تو ذهن من مردم بسیار شاد و خوشحالی هستن که میشه همه جوره باهاشون ارتباط گرفت و حتی میشه از بودن با این آدما لذت برد.

    ۲) من همیشه تو فیلمای آمریکایی میدیدم که همیشه مردم در حال نوشیدن الکل و مشروب و مست کردنن. و همیشه فک میکردم چقد اینا از نظر روحی کمبود دارن که همش در حال نوشیدن و مست کردنن که بتونن ذهنشون رو آروم کنن. چون اکثرا تو فیلمای آمریکایی میدیدم که هر وقت شخصی یه اتفاق ناگوار براش میوفته یا به سمت مواد مخدر میرفت ویا مشروبات الکلی و سیگار و اینا. در کل تو ذهنم مردم آمریکا رو مردمی دائم الخمر و سیگاری میدونستم که حتی نوجونای دختر و پسرش غرق در این چیزا هستن. اما من با دیدن این فایلا دیدم کاملا عوض شد. من دیدم که جوونای آمریکا چقد اتفاقا از مغزشون استفاده میکنن تا ذهنشون رو با مشروبات مشغول کنن! من تو فایلای شما میدیدم که یه سری شغلایی ایجاد شده که اصلا من شاخ درمیوردم و میگفتن عهههه چه جالب و همش تحسینش میکردم. مثلا اون شخصی که برای سرویس RV اومده بود نظرمو خیلی جلب کرد.ایشون با یه ماشین نقلی و کلی ابزار مورد نیازش به صورت سیار و کاملا خلاقانه برا خودش شغل ایجاد کرده بود و پول در میاورد و صد البت که چقد لذت هم میبرد. یا جمع دوستانه شما تو سفر به دور آمریکا که دوستاتون رو به خونتون دعوت کردین و چقد ساده و حتی بدون هیچ نوع مشروباتی یه شب به یاد موندی رو برا خودتون ساختین. یا اون روحیه ورزشکاری که دوستاتون تو پردایس داشتن رو بگو که تو سن بالا هم حتی براش راه رفتن لذت بخش بود و حتی تو گوشی موبایلش برنامه هم نصب کرده بود که بتونه ببینه چقد مسافت رفته و براش مهم بوده این چیزا. من اصلا تو هیچکدوم از فایلاتون که دوستاتون اومده بودن ندیدم کسی رو که سیگار بکشه!!!! ندیدم که مست باشه!!! یا حتی تو فایل سفر به دور آمریکا که تو یه پارکی مردم زیادی جمع شده بودن و یه خواننده اومده بود داشت میخوند هم ندیدم کسی که سیار دستش باشه و یا مشروب!!! اتفاقا همش غذاهای سالم رو میزشون بود و داشتن با خود واقعیشون از حالشون لذت میبردن! یا حتی خود خواننده هم مست نبود!!!!! ولی دیدم که سرتاسر اومده بودن لذت ببرن از حالشون و توجه کنن به نکات مثبت. از بودن با هم لذت ببرن و انگار براشون مهم بود که تا میتونن بخندن. خداوکیلی چیزی جز پیشرفت و حس مثبت گرفتن از مردم آمریکا ندیدم و دیدم تو این زمینه خیلی تغییر کرد و حتی چقد تحسینشون هم کردم. این همه انرژی مثبت و شادیشونو تحسبن کردم و تو ذهنم یه آدمای سالمی جای گرفتن.

    ۳) با توجه به رسانه های ملی و کلاس های قرآنی و مبلغ های دینی که من و مردم رو به ازدواج با کمترین توقع و بصورت کاملا سنتی تشویق میکردن و جهت رسیدن به خواستشون و رد روابط دوستی وار و ارتباط های بدون ازدواج و تعهد، و همچنین فیلمهای آمریکاییکه تماشا کرده بودم، همیشه تو ذهنم از مردم امریکا این تصور رو داشتم که یه سری از افراد بدون هیچ گونه تعهدی بچه دار شده و بعدا از هم جدا میشن و اون بچه همیشه یا پیش پدره هستش یا پیش مادره و در کل بنیان خانواده رو من تو ذهنم تو امریکا سست میدونستم و اینکه تو امریکا برای ازدواج هیچ شخصی قابل اعتماد نیست!!!. فکر میکردم با توجه به آزادی روابطی که دارن بچه هایی که حتی نمیدونن پدرشون کیه هم زیاد باشه. در صورتی که تو همه ی فایلا من میدیدم که هر بچه ای کنارش اکثر مواقع پدرش بود! مثلا تو فایلای اول سفر به دور امریکا من میدیدم پدر، دختر بچه یا پسر بچش رو داره میگردونه. و یا داره باهاش بازی میکنه. و یا خانواده های زیادی که با کلی بچه دور هم اومده بودن خوش بگذرونن. یا جالب تر از همه برای من خانوده راین بود با ۴ تا پسرررر که اصلا فکرشم نمیکردم خانواده ای تا این حد دووم بیاره که بخواد ۴ تا بچه هم داشته باشه!!!البته چقد هم خانواده شادی بودنننن. یا تو سفر به دور امریکا خانواده کانادایی که باهشون با توپ بازی کردید خیلی دید منو نسبت به این موضوع عوض کرددد. چقد زن و شوهر با هم خوب بودن و اینکه چقد آروم و خوشحال با بچه هاشون بازی میکردن. همه اینا نشونه تعهد و وفاداری بود از یه روابط خانودگی و صد البت لذت اونا از بودن با هم و اینکه چقد از بودن با هم خوشحالنن. از بدنیا اومدن بچه هاشون مثل اون دخترشون که قبل بدنیا اومدنش اسمشو چشم فندوقی گذاشته بودن و چقد ذوق کرده بودنن چشماش دقیقا رنگ فندوق رو داشت!! اینا الان چیزایی هستن ه تو ذهنم نسبت به خانواده آمریکایی شکل گرفته.

    ۴) من همیشه فک میکردم آمریکاییا بد دهن باشن و همیشه فحش های بی ادب به هم میگن و یا همو با الفاظ زشت خطاب میکنن. که اینم همیشه هم تو فیلم های آمریکایی میدیدم و هم تو صحبت های معلم ها و دوستام میشنیدم .اما مثل بقیه دیدگاه هایی که داشتم الان واقعا رد شده. چون من به عینه دیدم که چقد مهربونن و چقد محترمنننن. چقد مودبانه با هم برخورد میکنن و به صورت کاملا محترمانه اسم همو میگن. و چه بسا کنارش عزیزم اینا هم میارن.

    ۵) باتوجه به قانون آزادی حمل اسلحه یه حس ترس زیادی از محیط آمریکا داشتم و همیشه این تو ذهنم بود که مردم چطوری تو این محیط نا امن زندگی میکنن که این دیدگاه رو من باتوجه به صحبت های دور و برم که اونم ناشی از اخبار هستش، شکل گرفته ولی برخلاف اینکه اسلحه تو این کشور آزاد هستش، میدیدم که چقد در صلح و صمیمیت با هم دارن زندگی میکنن. چقد آزادانه هرجور دوس دارن زندگی میکنن و بهم احترام میذارن . بدون هیچ گونه خشونتی . انگار این کشور از نحوه ی تربیت خودش مطمئنه و اینجوری تربیت درس رو داره یاد میده به گونه ای که با وجود ازاد بودن هر چیزی، انسان ها میتونن قدرت انتخاب های درست رو داشته باشن و نیاز به قانونی برای منع اون چیز نباشه!!! مثلا من در مورد آمیش ها میدیدم که چقد در صلح با بقیه دارن زندگی میکنن، کار میکنن، حتی تو خیابونا کلی ماشین بخاطر یه درشکه آمیش منتظر میمونن تا رد بشه اونم با کلی احترام نه خشونت!!! یا در دل مدرن ترین کشور این قوم با این شکل و عقاید دارن زندگی میکنن، بدون اینکه کسی بخواد به زور اونا رو مجبور به تغییر نگرششون بکنه واقعا برات حیرت انگیز بود. من تو این فایلا برعکس خشونت، سرتاسر خوشی و لذت دیدم. احترام و زندگی مسالمت آمیز در کنار هم دیدم. امنیت رو از اون خونه های بدون دیوار احساس کردم. واقعا خیلی حرفه ادم خونه ای بدون دیوار داشته باشه. این نشونگر امنیت بالای اون کشور رو میرسونه. یا مارکت های به اون بزرگی که فروشنده ها خیی راحت و در کمال امنیت و اعتماد داشتن محصول عرضه میکردن. یا من حتی به این فک میکردم که چقد باحاله که استاد و مریم جون و مایکی عزیز RV رو با اطمینان میذارن یه جا و خودشون تا ساعت ها میگردن و هر وقت هم برمیگردن هیچ چیزی تغییر نکرده!!! واقعا برام اولش عجیب بود. کم کم که فایلا رو نگا میکردم دیگه جزو تعریفات ذهنیم شده بود که امریکا واقعا امنه. واقعا امنهههه. یاحتی من همیشه تو ذهنم جاهایی که میخونه دارن اینا همیشه جنگ و دعواس و همیشه یه استرس خاصیی نسبت به اون مکان ها داشتم . حتی استاد و مریم عزیز رو که دیدم رفتن به اون سمت، استرس داشتم و ترس داشتم، ولی همینکه استاد داشت توضیح میداد و راحت داشتن رد میشدن ذره ذره این استرسه امد پایین . واقعا راسته که ادم باید بره تو دل ترساش. موقتی میری، دیگه ترسی برات باقی نمیمونه. یعنی من هی با تعجب نگا میکردم میگفتن چه جااللللببب هیچ دعوایی نشد!!!!! و چقد هم مردم آزاد بودن هر جور دلشون خواست میگشتن و بازم هیچ نگرانی از حتی اذیت شدن از طرف کسی رو هم نداشتن. من به گونه ای انگار با استاد ومریم همراه بودم و هر قدم که میرفتن اون ترسه دیگه کمرنگ میشد و حتی نسبت به اون محیط ها هم در حال حاظر خیلی دید مثبت تری نسبت به قبل دارممم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: