سریال زندگی در بهشت | قسمت 174 - صفحه 44 (به ترتیب امتیاز)

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین گفته:
    مدت عضویت: 2476 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    پیش زمینه ذهنی من راجع به همین استانبول که بهش مهاجرت کردم، مردمی دزد بود که هنوزه هنوزه بابام میگه بهم ولی خب من اومدم دیدم وایی اینا چقدر نازنین ان، اینا چقدر باشعور هستند.

    حیوانات در استانبول پادشاهی میکنند، آزاد هستند، یعنی چی؟ یعنی یک اداره هست که به سگ ها واکسن میزنه و مردم ازشون مراقبت میکنند، مردم بهشون غذا میدن. همچنین برای گربه ها، نمیتونستم باور کنم که جلوی در هر خونه توی استانبول شما آب و غذا برای گربه ها میبینید.. گربه ها و سگ ها به راحتی میرن توی خونه مردم، توی مغازه ها حتی دیدم میرن توی اداره پلیس و پلیس ها چقدر بهشون محبت میکنند.

    استانبول مردمش به دین هم احترام میزارن، با اینکه اینجا 5 بار اذان میگن، خیلی دختر بی حجاب با حجاب دیدم با هم دوست هستند، خیلی دیدم توی حمل و نقل عمومی زن و مرد ها خیلی محترمانه کنار هم میشینند و بهم زل نمی زنند.

    حتی من این ها رو توی دبی هم دیده بودم ولی فرهنگ مردم ترکیه بسیار بسیار بالاست. واقعا اسلام و دین اومده به ما انسانیت و شرف و بهتر زندگی کردن و خوشحال بودن رو یاد بده و اگر این رو از آدم هایی که با این شخصیت نیستن باید دوری کنیم. هر کسی میخواد باشه

    انسانیت و شرف چقدر تعریف های ساده ایی داره و ما بهش توجه نمی کردیم و خداوند توی قلب ما گذاشته هست.

    قشنگ توی همین عصر میبینیم تاریخ چقدر قشنگ تغییر میدهند و چقدر قشنگ مینویسن ولی ما که یادمونه حالا ببینید اون قدیم چی بوده و چی چیزهایی دارن به ما میگن.

    من واقعا حس ام خیلی بهتر شده، از وقتی قبول نکردم هر چیزی رو، از وقتی توی قرآن، یوتوب، توی گوگل سرچ کردم، پیدا کردم.

    من توی ترکیه دیدم چقدر ایران من میتونه بهتر زندگی کنه، چقدر ایران من خیلی ساده با کارهایی ساده میتونه رشد کنه، چقدر صلح نماینده هاشون با مردم و بالعکس، زندگی رو راحت تر میکنه. آزادی یعنی چی واقعا..

    من ذهن ام راجع به امریکا یک بیابان برهوت بود، مردمی وحشی که با رابطه های جنسی نامشروع زیاد توی ذهن ام بود که خودمم اومدم استانبول دیدم بابا اینجا طرف رفیق میشه به فکر ازدواج و رابطه بلند مدت ان بیشتر. یکی از دوستام بود میگفت توی آمریکا مردمش خیلی مذهبی ان، بچه زیاد دارن و اهل زندگی و کار هستند شدید.

    من به هر کسی که میگه امریکا فلان و فلانه میگم آقا، این همه اختراع، این همه امکانات این همه توسعه این همه کمک به جهان از یک مغز هوس باز و لا ابالی و …. میاد؟ الان توی ایران چندتا لا ابالی دیدین دو تا اختراع کنه؟ یا این همه تکنولوژی با این همه حس منفی میتونه اتفاق بیافته؟ الان طرف داره راجع به امریکا حرف میزنه کینه و نفرت و خشم میزنه بیرون، اینا فرکانس مثبته؟ فرکانس خداست؟ وای که چرا قبلا نمی فهمیدیم و نمی دیدیم که خداروشکر این کرونا نشون داد. کرونا بزرگترین نعمت بود برای شناخت حق و باطل، کسانی که به فکر جان آدم ها هستند به فکر توسعه زمین هستند به فکر گسترش زمین هستند.

    استاد من در این سریال زیبای زندگی در بهشت، واقعا این همه زیبایی که هر روز شکر میکردم خدا من رو به کنار دریا هدایت کرد، خونه ایی کنار دریا با فضایی زیبا و رنگارنگ پر از درخت گل های قشنگ پرنده های زیبا، حیوانات زیبا در استانبول زیبا.

    من سال 2010 که رفتم دبی برای بار اول دلار میدیدم و پشتش نوشته بود “IN GOD WE TRUST” من گفتم، اینا مگه به خدا اعتقاد دارند؟ اینا مگه خداپرستند؟ نگو که خودمون صدبرابر مشرک تر بودیم.:)))

    من اولین فایلی که ازتون دیدم توی سایت اون معرفی خودتون بود که وسطش همسایه هاتون میومدن بهتون تبریک میگفتن باهاتون صحبت میکردن میگفتم وای عجب آدم های خوبی هستند این ها.

    من یکی از دوستام که پاکستانی هست اینجا، میگه بهترین مشتری ها مردم آمریکان، موقع خرید میپرسند چند؟ سریع پرداخت میکنه، یادش بخیر یک راننده تاکسی توی اصفهان بود، میگفت آقا مسافر فقط مسافر آمریکایی :))

    خداروشکر که مردم ما بالاخره فهمیدن، دیدن، و این 10 سال گذشته چقدر ذهن همه ما رشد کرد و چقدر بهتر شدیم به نظرم.چقدر دین دارها رو دیدیم و شناختیم، چقدر نقش خدا، احساس خوب میتونه به همه ما کمک کنه. آرامشمون رو بیشتر کنه.

    استاد من نمی دونستم حتی توی ترکیه اعدام وجود نداره، و فهمیدم این اعدام کمتر بشه چقدر کمک میکنه قلب آدم ها سفیدتر بشه، چقدر زیباتر ببینند همه چیز رو. خوندم توی سوئد هلند زندان ها دارند خالی میشن، جرم و جنایت داره کمتر میشه، مردم یاد گرفتن آموزش دیدن میتونن با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند، به ولله اسلام کمتر ازینه؟ مگه اسلام و دین نیومدن ما آزاد باشیم؟ جرم و جنایت کمتر بشه!

    رفتم راجع به قانون اساسی امریکا خوندم دیدم اینا 250 سال پیش چقدر به آدم، به انسان به فکرش برای وجودش ارزش قائل میشند. اینا، بعد ما میگیم ما خلیفه خداییم، ولش کن همه میدونیم چه خبره :))) …. خدایا صدهزار مرتبه شکرت.

    درود بر آگاهی، درود بر اندیشه درود بر فکر کردن و درود بر اسم زیبای انسان

    ارادت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    محمود گفته:
    مدت عضویت: 2769 روز

    سلام به استاد عزیز وخانم شایسته عزیز و همه هم فرکانسی هایم

    به نام رب واحد که تمام قدرتها از ان اوست

    در این فایلهای زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا خیلی درسها گرفتم وبه صورت تجربی حس کردم

    شادی باهم بودن مردم

    در کنار هم و ازادانه زندگی کردن و بدون نقاب لذت بردن از تمام لحظه ها

    بنیان خانواده و روابط خانوادگی

    یکی از اتفاقات خوب و قشنگی که همیشه من انها رو تحسین میکنم در کنار هم لذت بردن و رفیق بودن خانواده ها باهم است

    که هم فرزندان با والدین و هم زن و شوهر باهمدیگر روابط عالی و بی نظیری دارند و از طرفی چیزی که برام خیلی جالب بود ازاد گذاشتن فرزندان به حال خود حتی در جاهای خطرناک مثل شنا کردن در دریاچه و رها بودن از بابت فرزندان توسط والدین

    روابط اجتماعی مردم

    واقعا انسانهای باشخصیت و مهربانی هستند وسرشان تولاک خودشان هست و مهربان و خوشرو هستند حتی وقتیکه یک غریبه را میینند انگار که سالهاست همدیگر رو میشناسند و خیلی جاها در اولین دیدار با شما انها سلام میدن و اگر نیاز به کمک داشته باشیم با تمام وجود کمک میکنند بر خلاف خیلی ها که میگویند ادم های بیروح و سردی هستند خیلی خونگرم هستند من به غیر از اینکه فایلهای زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا میبینم در یک کشور قدرتمند اروپایی دارم زندگی میکنم و دقیقا تمام ان برخوردها و شاد بودن و خونگرم بودم مردم و مهربان بودن را دارم تجربه میکنم و هر وقت اتفاقاتی که در سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو میبینم یاد این کشوری که در ان هستم میوفتم که چقدر اخلاقها شبیه هم هستند بی دلیل نیست که کشورهای جهان اولی هستند وبه قول استاد من دارم این زیبایی ها و خوبی ها رو تجربه میکنم ممکنه ادم های ناجوری هم باشند و من دوستانی دارم که این رو میگویند که نزاد پرستی رو تجربه میکنند اما به لطف خداوند من تجربه نکردم

    امنیت اجتماعی

    در این کشورهای جهان اولی انقدر امنیت بالاست که اکثر خانه هایی که در امریکا و اروپا میبینم بدون حفاظ هستند این یکی از نشانه های امنیت هست و امنیتی که من همیشه تحسین میکنم اینکه خانم ها و دختران ازاد و راحت و بدون ترس تردد میکنند

    نزدیک به 2سالو نیم هست که در اروپا دارم زندگی میکنم و ان هم بعد از اشنایی با استاد و کاردن دوره قانون افرینش و باور کردن حرف های استاد و برداشتن ترمز ها. توسط خداوند هدایت شدم به این کشور زیبا یکبار نشده ببینم پسری متلک به یک دختر بزنه یا بحثی یا ازار و اذیتی ببینم

    طبیعت

    طبیعتی که در سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا دیدم واقعا قابل تحسین هست همه جا سر سبز همه جا زنده است حتی انجای کویری که استاد با موتور رفتن چقدر زیبا بود و چقدر سخره های قشنگ و زیبایی وجود داشت که ادم دوست داشت ان لحظه جای استاد باشه و انجا رو تجربه کنه یا ان همه استیت پارکهای سر سبز و قشنگ با ان همه رودخانه های جاری زنده با اب خنک خیلی حس زیبایی به ادم میده واقعا حس میکنم استاد بهشت رو داره تواین دنیا تجربه میکنه مثل فرموده های خداوند در قران که نهرهایی زیر پاهتیتان جاریست و از این حرفها من این کشور با این پهناوری و زیبایی رو تحسین میکنم

    ازادی مشروع و نامشروع

    من تجربه خودم در این کشور اروپایی رو میگم که به جرات میتونم بگم با تجربه دیدن فایلهای استاد 80 درصد این دو کشور از همه چیز شبیه

    این کشورها واقعا ازادی بیش از حد رو به انسانها دادن به شرطی که کسی به کسی ضرر نرساند چیزی که استاد در فایلهاشون میگویند در دره قانون افرینش هم اشاره کرده چیزی به عنوان خیانت اصلا اینجا معنی نداره خیلی از میان سالها رو میبینم مجرد هستند هم خانم هم اقا به این دلیل که تا زمانی که باهم اوکی بودن زیر یک سقف زندگی میکنند و به هر دلیل وقتی که بخواهند از هم جدا میشوند فارغ از اینکه بچه دارند یا ندارند خیلی راحت از هم جدا میشوند و در این کشوری که هستم قدرت و حق با خانم هاست و خیلی به حقوق زنان احترام قائل هستند و مطمئن هستم در امریکا همینطوره اصلا این کشورها فکر کنم طرز زندگی کردنشان خیلی نه همه رفتارهایشان اما اکثر رفتارهاشون نزدیک به ان قانونی که استاد همیشه ان را تو دوره ها و فایل های رایگان شرح میده هست و این خیلی برام جالب بود

    اینجا ازادی نامشروع اینکه هر طور با هر جنسیتی میتوان رابطه داشت مثلا ازدواج دو تا دختر باهم یا دوتا مرد باهم وجود دارد و ازاد هستند که با هم باشند و هیچ کس جرات ازار و اذییت این افراد را ندارد و دولت از این اقلیت به صورت جدی حمایت میکند

    خشونت

    در کشورهای جهان اولی ممکنه خشونت باشه اما مقایسه کردن انها با کشور ما و کشورهای جهان سومی زمین تا اسمان فاصله هست

    ما در کشورهای جهان اولی به گفته استاد که همیشه از پلیس های کشور امریکا تعریف میکنند که مهربان بانظم و وظیفه خود را خوب انجام میدهند دقیقا همین است در ایران یادمه وقتی ما پلیس رو میدیدیم حتی اگر کاری نکرده باشیم میترسیم اما در این کشور ها احساس امنیت میکنیم چرا که در کشور ما نه همه اما اکثریت اگر شاکی بودی از کسی خیلی جاها باتو توری رفتار میشد که انگار متهم هستی اما اینجا همه چی به قول استاد سر جاشه خدایاشکرت

    ازادی مذهبی

    در این کشورها ازادی مذهبی به هر شکل و نامی وجود دارد کافی است فقط به کسی ازاری نرسانی با هر دین و مذهبی که هستی باش

    کسی کاری ندارد که دینت چیست مذهبت چیست همه در کنار هم دارن زندگی مسالمت امیزی رو تجربه میکنند خود من به شخصه دوستانی از مذاهب و ادیان متفاوتی دارم خیلی باهم خوب هستیم و خیلی به هم احترام میگذاریم و زندگی خوبی در کنار هم رو داریم تجربه میکنیم سنی شیعه یهودی مسیحی بی خدا و……………… همه طوره همه در کنار هم به خوبی و ارامش زندگی میکنند و زیبایی این کشورها و پیشرفت انها از اینکه همه ازاد هستند که چه تفکری داشته باشند هیچ کس نمیتواند به کسی ضرری برساند و من چقدر از این قانون و تفکر خوشحالم

    کیفیت کسب و کارها

    در فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا زمانی که استاد برای خرید هر چیزی به فروشگاه ها میروند را میبینم و اینجا هم دارم در حد خودم تجربه میکنم

    اول از هر چیز خدا رو شکر که قدرت خرید مردم بالاست همیشه سبد های خرید پر پر هست و بعضا دوتا سبد برای یکبار خرید پر میکنند هست

    دوما صداقت در تولید محصول به طور مثال یک نوع بسکویتی استفاده میکردم و برای کنجکاوی عکسی که روی بسکویت زدن را با چیزی که داخل ان بود را مقایسه میکردم ودیدم مثلا 5 نوع بسکویت در ان پاکت هست و دقیقا همان چیزهایی بودند در عکس که در داخل پاکت بود و چندین بار اینها رو امتحان کردم شرکتهای مختلف دیدم واقعا صداقت دارند در کار

    سوما یک قانونی در کشورهای جهان اولی هست که با توجه به محصول از 2هفته تا 2ماه میتوانید محصولی را که خریداری کرده اید را به هر دلیلی مرجوع کنید حتی اگر ان را استفاده کرده باشید و این چقدر قدرت به انسان میده که با خیال راحت ان محصول را بخرد و به هر دلیلیاگر نخواست مثلا کیفیت ان خوب نبود ان را پس بدهد و اکثر وسایل الکترو نیکی و برقی 2سال گارانتی تعویض دارد نه تعمیر و جدا خیلی خوب قانون را رعایت میکنند برای مثال دوستی دارم که ماشین اصلاح خریده بود بعد از یکسال ماشین اصلاح به مشکلی برخورد برد همان فروشگاه و برگه گارانتی در جا یک دستگاه مشابه ان را نو به او دادند یاد ایران افتادم وسیله برقی از مغازه طرف زدی بیرون بعد از یک دقیقه طرف پس نمیگیره خدا رو شکر از این همه نعمت و فراوانی که من به ان هدایت شدم

    صداقت مردم

    خیلی دل پاک و مهربان و زودباور هستند صداقت در اعمال و کردارشان را میشه حس کرد ادم های ارام و مشغول به خود هستند و از فضولی اجتناب میکنند کمک کردن به هم نوعان خود را دوست دارند حالا غریبه یا خودی باشد فرغ نمیکند کمک میکنند و من تجربه کردم واقعا انسان های دوستداشتنی هستند و چقدر دل زنده و شاد هستند و چقدر راحت زندگی میکنند و پیر و جوان هم ندارد همانطور که در فایل 173 دیدم پیرمردو پیر زنهایی را دیدم که مثل جوانها میخندیدند و میرقصیدند و شاد بودند و چقدر همه چیز جالب و زیباست چقدر همه چیز عالیست و همه چیز سرجاش قرار داره خدایاشکرت بابت این همه فراوانی که از طریق استاد در فایل ها نشانمان میدهی و بعضا خودمان تجربه میکنیم البته وقتی فرکانسها تغییر کنه این فراوانی ها و زیبایی ها را میبینیم

    در نهایت این تجربه من بود از فایل های استاد و تجربه شخصی ام

    از استاد و خانم شایسته نهایت تشکر وقدردانی را دارم که با این فیلم گرفتن ها و انگیزه دادن به ما که تمرکز به زیبایی ها داشته باشیم و به نکات زیبا توجه کنیم خدایا بابت استاد و سایتشون و دوستان هم فرکانسی سپاسگذار و قدردانم

    همه رو به خدای منان میسپارم الله یار و یاورتان باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    صادق فلاحی گفته:
    مدت عضویت: 1625 روز

    سلام به استاد اگاهی استاد عباس منش و مریم شایسته عزیز که به قول همسرم مریم منش

    در مورد سوالی که مطرح کرده بودید حسم بهم گفت برای اولین بار نظرم رو توی سایت بنویسم

    اینطوری بگم که من توی یه خانواده بسیار سنتی و مذهبی و البته پدر سالاری بزرگ شدم و از همون بچگی خیلی ادم کنجکاوی بودم برای پیدا کردن و کشف چیز های جدید

    یادم میاد حدودا ۸ سالم یود و پسر عموی مادرم که چندین سال بود ژاپن زندگی میکرد به ایران اومده بود و به دید و بازدید همه فامیل اومده بود و برای کل فامیل به نوعی هدیه اورده بود که برای بچه های فامیل ماشین اسباب بازی فلزی کوچک که درب و کاپوت ماشین ها باز میشد از شانس خوب من برا من و داداشم هم یکی اورده بود

    تو همون عالم بچگی که با این ماشین من و داداشم که ۲ سال از من بزرگ تر بود نوبتی بازی میکردیم به حرف های این فامیلمون و احساس خوبی که بهش داشتم بابت دادن کادو هایی که داده بود خیلی دقت میکردم که اره خارج خیلی خوبه درامد خوبه و شرایط زندگی خوبه ازادی هست و ……

    این که من تصورم از خارج این بود که همچی عالیه تو عالم بچگی با من بود تا این که یه کم بزرگتر شدم و خواستم انتخاب رشته تحصیلی کنم و برای ایندم تصمیم بگیرم پدرم میگفت باید بری رشته های هنرستانی ولی من که میخواستم برم خارج و رویایی که تو کودکی تصور کرده بودم رو به حقیقت بپیوندم رو دنبال کنم تا اینکه با چند شب غذا نخوردن رفتم رشته کامپیوتر و تا مهندسی نرم افزار ادامه دادم چون حرف های فامیل خارج رفته مون همش تو گوشم بود که رشته ای برم که یه روز برا مهاجرت بتونم اقدام کنم

    از طرفی پدرم مخالف صد در صد مهاجرت بود و همیشه میگفت بچه برزگ کنی و بری اون سر دنیا که چی

    من بچه بزرگ کردم که عصای پیری و کوریم باشه نه اینکه ول کنه بره یه جایی دیگه

    اگه به حرف من نباشید با پسر های تو خیابون فرقی نمیکنید اونا همه پسرن! پسر های من باید به حرف من باشن (دوست داشتن شرطی)

    از این حرف ها و تکرا بی نهایت این جمله که اسمون خدا همه جا یه رنگه خیلی زرنگی اینجا زندگی کن و……

    خلاصه براتون بگم چنان در ذهن ۷ تا بچه هاش نفوذ داشت که نگو تا جایی که داداش بزرگم که ۷ سال از من بزرگتره ۱۲ سال پیش تا یک قدمی مهاجرت به استرالیا پیش رفت ولی پدرم باکلامش و البته باورهای محدودی که درون ما گذاشته بود کار خودش رو میکرد و اون هم مهاجرت نکرد

    تصور من از خارج از کشور و فرهنگ های دیگه اون موقع ها خیلی افتضاح بود همش تو ذهنم به خاطر باور های محدود کننده ای که همیشه همراه من بود این طوری فکر میکردم که اونجا بی اخلاقی موج میزنه امنیت نیست روابط نامشروع و فساد زیاده پول دراوردن خیلی سخته و باید جون بکنی خیلی خیلی نژاد پرست هستن و اصلا نمیشه باهاشون ارتباط گرفت و این باورها همش این رو توی ذهن من تکرار میکرد که بچسب به همین شهری که داری زندگی میکنی و یه لقمه نون در بیار بگذرون و همین باور های محدود کننده باعث شده بود که با اینکه سال های سال بود مستقل شده بود و ازدواج کرده بودم جسارت اینکه بخوام سفر خارج از ایران برم رو نداشتم تا اینکه به اسرار همسرم و البته درک سطحی صحبت های استاد از فایل های رایگان داشتم رو خودم کار میکردم که فایل های سفر به دو رامریکا اومد

    وای خدای من نشونه از این محکم تر احساس کسی رو داشتم که تشنه اس و هر چی بهش اب میدی سیراب نمیشه همش میگفتم خدای من استاد میخواد با RV کل امریکا رو بگرده و فایل های سفر نامه رو هر قسمت ش رو بار های بار میدیدم و هی تحصین میکردم و میگفتم خدایا ببین تصورم در کودکی در مورد خارج داشتم درست بود – این همه فراوانی و ثروت که استاد داره تجربه میکنی – خدای من مگه میشه همه چی همه جا انقدر تمیز باشه

    مگه میشه ابر های اسمون انقدر تمیز و نزدیک باشن و مثل پشمکن که ادم هوس میکنه بخورشون

    مگه میشه انقدر ازادی و احترام به عقایت فرهنگ و نژاد از هر زنگی باوری

    استاد باورهام شکست – به قول خودتون که توی یه فایل گفته بودید پس هست خدا جون منم میخوام – منم میخوام این زندگی رو تجربه کنم و با تموم وجودم خواستم

    تا اینکه خدا من و همسرم رو هدایت کرد به یه سفر ۷ روزه به استانبول استاد خدا شاهده نفهمیدیم چطور روز اخر اومد اصلا انگار از روز اول ما به دنیا اومدیم برای تجربه زندگی پر از رهایی و ازادی و باید زندگی همین طوری باشه

    من و همسرم مریم بانو عین دو تا کودک شب ها تو هتل گوگل میکردیم که فردا با چه اتوبوس یا کدوم خط مترو بریم به گردش و صبح با عشق با لباس راحت بدور از هر گونه قضاوت ماجراجویی خودمون روشروع میکردیم زندگی رو تجربه میکردیم و خدا میدونه که با چه انسانهای مهربونی اشنا شدیم که با اینکه زبونشون رو نمیدونستیم کمکمون میکردن

    تو سفر که بودیم همش به مریم بانو میگفتم ببین استاد و مریم جان چه لذتی دارن میبرن خوش به حالشون که خونشون همیشه باهاشونه و اونا چه سطح از ازادی و لذتی رو دارن تجربه میکنن

    وقتی برگشتیم همش داشتیم رو خودمون کار میکردیم با فایل های رایگان

    خدا وکیلی فوق العاده ان

    افتادم یاد شعر حافظ که میگه

    آدمی در عالم خاکی نمی اید به دست ————– عالمی دیگر به باید ساخت و از نو آدمی

    ما داشتیم با این فایل های رایگان زندگی میکردیم درک میکردیم و دریایی اگاهی که میگرفتیم تمرین میکردیم و عمل میکردیم و و یه ادم دیگه ای شده بودیم تا رسیدیم و شیوع این بیماری شد و فایل های زندگی در بهشت شروع شد . به مریم بانو گفتم بیا استاد تنهامون نزاشته

    گفته میخواد برامون سریال درست کنه اونم سریال زندگی در بهشت

    هر روز این همه ثروت و فراوانی رو میدیدیم و تحصین میکردیم خدا رو شکر میکردیم به خاطر این همه نعمت و ازادی زمانی و مکانی که شما داشتید تجربه میکردید و خیلی دوست داشتم منم در مسیر فراوانی پایدار باشم

    که یه روز به مریم بانو گفتم حسم بهم میگه دوره ۱۲ قدم رو بگیرم و شروع کنیم با تمرکز رو باورهامون کار کنیم و گرفتیم و خدا میدونه چه مسیرهای شگفت انگیزی برامون باز میشه

    در پناه الله یکتا سلامت و تن درست باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سید حسین علوی گفته:
    مدت عضویت: 1608 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون

    من خیلی اهل نوشتن کامنت نیستم ولی این قسمت دیگه نتونستم فقط بیننده باشم گفتم هرجور شده باید حرف دلمو بگم

    اولین چیزیکه منو مجبور کرد که کامنت بذارم آرامشی بود که در لحن و تن صدای استاد بود اونم حین پخش تصاویر .

    که هر بیننده ای رو وادار به واکنش میکنه و نذاش اروم بشینم .

    و اما در مورد امریکا بگم …….

    من از بچگی تو فیلما دیده بودم امریکا پر از کاکتوسه 🌵

    پر از خاکه

    پر از بادهاییه که زوزه میکشن😰

    پره از حیواناتی مثل آفتاب پرست که اصلا دوستشون نداشتم

    همش آفتابه گرمه

    با توجه به این شرایط تو ذهنم مردمی رو میدیدم همه غمگین همه افسرده همه تو خاک و افتاب دارن بهم میتازن

    همش بنظرم میومد مردمش خشمگینن تا فایل هاکی رو یخ رو دیدم که چقد به دوربین میخندن و ابراز احساسات میکنن پیش خودم گفتم مگه میشه ….تا این حد ذهنیت بدی داشتم

    در مورد آمریکاییها همش بنظرم میومد با بدنهای هیکلی و قد بلند دارن جنگ میکنن

    حق همو میخورن …وای خدا منو ببخشه این دیگه چه طرز فکریه که من داشتم …….

    تا این سلسله فایلها و سریالها کلا ذهنیت منو تغییرداد بهم فهموند که بابا تا حالا هر چی فکر کردی الکی و اشتباه بود

    چقد امریکاییها خونگرمن چقد مهربونن چقد واکنش مثبت نشون میدادن نسبت به دوربین استاد

    همه کنار هم با عشق با صمیمیت و با ارامش مسابقه رو دیدن

    رقصیدن خندیدن شادی کردن عیش کردن نوش کردن و…….در نهایت با صلح و صفا راهی خونه هاشون شدن

    چقد خوبه دیدن این صحنه ها

    چقد خوبه یاد بگیریم این نوع رفتار و برخورد با همنوع رو

    چقد حس خوبی به آدم میده که میشه اینجوری هم بود و اینجوری زندگی کرد

    راستی چقد خیابونا تمیز و روشن بود پر بود از چراغهای خوشرنگ پر بود از درختان زیبا و سرسبز

    پر بود از گلهای زینتی زیبا

    خدایا اینهمه زیبایی و اینهمه نعمت تو یه مکان تو یه کشور مگه میشه

    بله که میشه همینجور که شده

    نوش جونتون ای شهروندان مهربون و حرف شنو و با اصالت آمریکایی

    نوش جونتون استاد عزیزم با اون کنترل ذهنتون که هدایت شدین به اون خطه زیبا و خوش اب و هوا و پر از آب

    خدایا همه بندگانت رو براه راست هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    لیلا داودپور گفته:
    مدت عضویت: 1865 روز

    درود بر شما استاد عزیز و همسر گرامی اتون خیلی سبک فکر و زندگی شما رو می پسندم و حدود یکسال هستش که با فایل های شما آشنا شدم و کمابیش پیگیر هستم و در تلاش برای تغییر خودم هستم.

    شاید باور اتون نشه من چند سال هست که قصد مهاجرت دارم و در حال اقدام هستم. و وقتی به کشور مقصد برای مهاجرت فکر می کردم هیچ وقت آمریکا توی گزینه هایم نبود تا قبل از اینکه سریال زندگی در بهشت رو ببینم با اینکه ۳ تا از عمه های من و حتی عموی همسرم هم اونجا زندگی می کنند.

    تصور من از آمریکا و بیشترین ترس من آزادی اسلحه بود که فکر می کردم چقدر خطر آفرین هستش و آدم امنیت جانی نداره و هر آن ممکنه تیراندازی بشه. البته دوست دارم در این مورد هم شما توضیح بدید، چون هنوز این ذهنیت من کاملا پاک نشده، اما با دیدن فیلم های شما آرامش و شادی که در مورد آمریکا، مناظرش و مردمش فکر نمی کردم رو دیدم و حتی بعد از چند ماه توی گزینه های مهاجرتم اومد و خیلی خوش بین شدم که باعث شد لاتاری رو شرکت کنم که البته اسمم در نیامد.

    اما به هر شکل ما و تمام مردم دنیا یک تن واحد هستیم و رسالتی که شما بسیار زیبا انجام می دهید به نظر من علاوه بر آموزش توحید عملی و قوانین جهان هستی و تغییر نگرش های ما انسان ها، نزدیک تر شدن و احساس ما انسان ها بهم هستش و از لحاظ اینکه اونها هم مثل همه آدم های دنیا هستند و نه وحشی و یا بی ریشه و بی محبت، مثل خیلی از چیزهایی که تلویزیون نشون می ده.

    من اصلا فکر نمی کردم که آنها هم مثل ما ایرانی ها وقتی همسایه جدید میاد ازش استقبال می کنند و حتی کیک و شیرینی براشون می برند. حقیقاتا شگفت زده شدم.

    و این تغییر نگرشی که با بیان این مطالب ایجاد می کنید به نظر من همانطور که اشاره کردم، علاوه بر همه آن آموزش ها به زیباتر شدن فکر ما انسان ها نسبت بهم و گسترش عشق و محبت بین دو ملت کمک می کنه و به نوبه خودم ممنون هستم.

    اگر در جهت گسترش این فرهنگ هم برنامه داشتید بنده خوشحال می شوم که همکاری کنم.

    ایام به کامتون و لب هاتون مثل همیشه خندان باشه ان شالله.

    💐💐💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 2205 روز

    با سلام و احترام به استاد عزیزم و خانم شایسته محترم ،

    در اول شکرگزار خدا هستم که به من کمک کرد تا در این مسیر قرار بگیرم و بعد سپاسگزار شما استاد عزیز و عشق جانم هستم که این فایل های زیبایی همچون زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو میسازید .

    واقعا انقدر این سریال ها برای من جذابه که از سریال های خارجی روی بورس امروزه برام جذابتره و یکی از علایق شخصیم اینه که موقع ناهار خوردنم که عموما عصر هستش قطعا این سریال و پِلی میکنم و ازش لذت میبرم .

    سوال ۱ ) قبل از دیدن این سریال ها چه دیدگاهی در مورد آمریکا داشتم ؟

    در اول که من چون دهه شصتی هستم از وقتی یادمه تا چیزی کم میشد تا نایاب میشد میگفتند، آمریکا تحریم کرده !

    هر وقت یادمه شعار میدادند تو تلویزیون و رسانه ها که : امریکای خونخوار و جهانخوار !

    حتی یادمه تو مدرسه وقتی ابتدایی بودم تو گروه سرود ، موسیقی هایی میخوندیم که توی اون حتما به ظالم بودن امریکایی ها و مقاومت ملی ما اشاره میکرد !

    اجازه بدید به موضوعی اشاره کنم که یادآوری کنم قانون داره چجوری کار میکنه ؛ من‌ تو محل کارم همکاری داشتم که ۲ برادرش امریکا زندگی میکنند و ایشون وضع مالی خوبی داشت و آرزو داشت بره آمریکا ولی همیشه میگفت تو امریکا نژاد پرستی هست، باید فقط کار کنی ، اونجا پر گروه های خلافکاره و ..

    حالا این تجربیات از کجا میومد براش ؟ یه روز داشتیم حرف میزدیم همش تو حرفاش میگفت داداشم میگه تو امریکا پر از گروه های خلافکاری هست و اونجا باید فقط کار کنی و همه مردم امریکا نژاد پرستند ، چون دوست من این حرف ها را باور کرده بود و ذهنش مقاومت داشت نسبت به مهاجرت، مدام براش اتفاقاتی میفتاد که نمیتونست بره و مطمئنم اگر هم میرفت ، اونجا تجربیاتی داشت که با باورهاش همخوانی داشتند.

    حتی تو فیلم های امریکایی که به خورد ما میدادند که سبک وسترن یا مثلا رمبو بود هم فقط خونخواری و وحشیگری و خشکسالی و فقر و بدبختی نمایش داده میشد و خیانت و دروغ و قتل و فحشا رو رواج میدادند.

    سوال ۲ ) چرا این نگرش را داشتم ؟

    من کم کم وقتی دیدم تو مدرسه و فضای حاکم بر جامعه و فیلم ها و رسانه ها همش مدام میگن امریکا چقدر ویژگی های بد داره ، منم کم کم باور کردم و پیش فرض هام شکل گرفت حالا چراشو نمیدونستم !🤦‍♂️😀

    آخه بگو پسر خوب پیش فرضو انقدر راحت به خوردت دادن ، فکر کن ، تحقیق کن و بعد قبول کن و نتیجه بگیر .

    سوال ۳ ) دیدن مستندات فایل های استاد چه تغییراتی در نگرش رضا ایجاد کرد ؟

    استاد جانم چی بگم … چی بگم که اولین قسمت ها انگار داشتم آدم فضایی هارو میدیدم 😀

    – بنیان خانوادگی : چقدر اخه تفاوت بود بین‌ پیش فرض هایی که من باور کردم تا واقعیتی که تجربه شما میکنید .

    خانواده هایی میدیم که چقدر با هم خوبند ، عشق واقعی بین اعضای خانواده ، احترام همه اعضا خانواده به هم ، حتی وقتی خانواده ها با هم هستند در جایی، فقط حواسشون به خودشونه و نه دیگران ، چقدر همه چیز سر جای خودشه و خانواده فقط در راستای عشق و احترام و شادی و حال خوب بقیه عمل میکنه .

    – عشق : من واقعا زوج ها و خانواده هایی رو در سریال های شما میبینم که باورم نمیشه مگه عشق انقدر زیبا و خالص هم میشه ؟!

    افراد مسنی که سالم و سلامت با حال خوب در کنار هم دارند در صلح زندگی میکنند .

    و خانواده هایی که هم فرزندان به پدر و مادر و هم‌پدر و مادر به فرزندان عشق می ورزند و همگی حالشون خوبه !

    – شادی : چقدر در استِیت پارک و در پارادایز خودتون و لب ساحل و هر کجا میرفتید همه داشتند شادی میکردند .

    آخه مگه میشه ؟؟

    خدایا حتی یک نفر که تنها بود هم داشت برا خودش کاری میکرد و مثلا موسیقی گوش میداد و لذت میبرد.

    وای از این همه در صلح بودن با خودددد😍

    – امنیت اجتماعی : چقدر پلیس ها مودب بودند، چقدر مردم محترمانه با هم حرف میزدند ، چقدر همه دوست داشتند به هم کمک کنند و به شما که البته مدارتان در فرکانس آنها بود، چقدر راحت مثلا خانم شایسته شب تنها در پارادایز بودند و یا مثلا وقتی در پارکینگ لات برای آپلود فایل ها بودند، پلیس می آمد با رفتار مودبانه میپرسید : همه‌چیز خوبه ؟ و چقدر همه چیز در سر جای خودش است …شما از آمازون بسته سفارش میدادید و مدت ها پشت در پارادایز می موند و بدون کوچکترین مشکلی !! …فقط میشه گفت مگه داریم …. الله اکبر… این حجم از مردم نیک و شایسته در یک جا 😍

    – آزادی : هر کس در ساحل یا خیابان هر جوری که دوست دارد هست با هر سلیقه ای ، با هر پوششی و با هر دینی ..

    چقدر به ما دروغ خوروندن !

    – انسان دوستی : چقدر مردم همدیگر را دوست داشتند، بارها دیدم که مردم با یک خانم مثلا باردار و یا یک شخصی که ملیت متفرقه دارد ، چقدر با ادب و احترام‌ برخورد میکنند.

    – آزادی مذهبی : همین بس که در ساحل دریا که جایی است که مردم برای تفریح و شنا می آیند ، یک شخص با اعتقادات مذهبی خودش به راحتی پوشش خودش را داشت و جالب اینکه هیچ کس نه او را آزار میداد و نه مشکلی ایجاد میکرد براش .

    – کیفیت کسب و کارها : در دو مبحث میتوان گفت : یکی وقتی چیزی میخریدید ( مثلا ابزار میلواکی و یا وقتی برای انجام کاری یا خدماتی به پارادایز می آمدند ، چقدر کارشان را تا لحظه آخر به درستی و با بالاترین استانداردها انجام میدادند )

    دوم وقتی مثلا به فروشگاه یا رستوران ها میرفتید ( همه چیز با کیفیت بود و آیتم های خوراکی تازه بودند و من هر چه میدیدم ثروت و فراوانی بود که جاری بود تو اون‌ مکان ها )

    – صداقت مردم : وقتی در فروشگاه میرفتید چیزی را میخریدید ، فروشنده یا متصدی چقدر بدون‌ جانبداری راهنمایی میکرد و این مورد در خرید های اینترنتی هم بود .. مثلا وقتی رفتید و تراکتور خریدید ، چقدر متصدی قشنگ توضیح میداد و دنبال به قول معروف انداختن جنس خودش نبود و من فقط لذت میبردم و تحسین میکردم .

    سر سبزی : برای منی که فکر میکردم امریکا بی آب و علفه ، یه باوری شکل گرفت که یکی از بهترین نقاط و سرسبزترین مکان ها برای زندگی آمریکا هست ، چقدر اتوبان و خیابون های تمیز و سر سبز هستند … چقدر همه چیز رنگ زیبای سبزداره و یه جورایی فسفریه ، من عاشق امریکا شدم واقعا😍❤.

    استاد مهربان و عزیز و دوست داشتنی ام

    واقعا خدا را شکر که انسان نیک و شایسته ای چون شما در مسیر زندگی من‌ قرار گرفت .

    بی نهایت دوستتان دارم ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مهدی ایزدی گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    بنام خدا

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم

    ما وقتی به این دنیای مادی پا گذاشتیم با ورودی هایی که به مادادن ذهن مارو برنامه ریزی کردن و اکثر این ورودی ها رو بدون دلیل و منطق ما پذیرفتیم فقط به این دلیل که اون افراد رو ما باور داشتیم و اغلب اون ورودی هایی هم که به ما دادن خودشون هم ناخواسته پذیرفته بودن

    مخصوصا درمورد مسائل مذهبی بشدت ورودی هایی رو به ذهن ما دادن که هیچ پایه و اساسی نداشته و به لطف خداوند با آموزش های استاد عزیزم تونستم تا به امروز حداقل شک کنم به اون چیزهایی که شنیده بودم

    اما من درمورد امریکا واقعا هرچی فکر میکنم میبینم که درمورد دولت امریکا من بیشتر تو ذهنم ورودی های اشتباهی رفته بود که اونجا دولتش و پلیس هاش خیلی وحشین و میزنن و باکسی اصلا کنار نمیان و از لحاظ امنیت خیلی مناسب نیس چون همشون گردن کلفتن و دعواچی و …

    من هرچی درمورد امریکا شنیده بودم بیشتر از زبان افرادی بود که فوق العاده مذهبی هم بودن و حرفشون این بود که اونجا همه بی خدان و بی حجابن و درمورد مسائل جنسی اینا اصلا به مادراشون هم رهم نمیکنن ودرکل اینکه بخاطر آزادی که داره (خیلی اوضا خرابه اونجا)

    واگرنه من اصلا چیزی ندیده بودم از امریکا که این همه آب داشته باشه این کشور و این همه سرسبزی و زیبایی

    من تو خانواده ای بزرگ شدم که به شدت مذهبین و هروقت که این تلویزیون از آدم هایی نشون میداد که مثلا حجاب ندارن دیگه داستان داشتیم که چرا اینارو میبینید و بزن بره و اینا بی خدان و ….

    به همین دلیل هم من تو ذهنم این بود که ما داریم درست میریم و اونا اشتباه میرن

    تا اینکه به لطف خداوند وبا اموزش های قرانی استاد خیلی از چیزها برام واضح شد که پس ما اشتباه میرفتیم واگرنه همون روزا هم من آزادی رو دوست داشتم اما بااین دیدگاه که ما اگه میخایم اخرتمون رو بخریم باید این دنیا مذهبی باشیم اینجور فکر میکردم🤭

    اما دیدگاهی که الان من نسبت به این کشور دارم:

    میتونم به جرئت بگم که هیچ کشوری به زیباییش ندیدم و توی این مدت با فایل های سریال زندگی در بهشت و مخصوصا سفر به دور آمریکا که

    ( سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز که این فیلم هارو بااین کیفیت براما گرفتن )

    من تازه فهمیدم که خداوند بهشتشو تو همین دنیا هم به نمایش میزاره براما

    مردمی که من میبینم توی این کشور همیشه شادن وخشحالن و هرکجا میبینم این افراد یه دلیلی دارن برای رقص و شادی و لذت بردن

    چقدر روابط های زیبایی دارن افراد باهم که هرکس میتونه برا خودش تصمیم بگیره

    خیابان ها چقدر تمیزه و حتی توی همون مسابقه ی هاکی که من دیدم افراد بیرون میرقصیدن و شادی میکردن همه زباله هاشون رو باخودشون میبردن و خیلی تمیز بود با اونهمه شلوغی ، چقدر با شخصیتن که افراد شادی میکردن بدون اینکه به چیزی خسارت بزنن و تازه پلیس هم باهاشون شادی میکرد

    توی تمام فیلم ها سایت من اینو دیدم که وقتی دوربین روی یک فرد خاص میره سریع واکنش نشون میده و دست تکون میده و همه شادن ،همه باخودشون درصلحن

    چقدر خوبه این آزادی که افراد راحت اونجور که میخان زندگی میکنن و لذت میبرن

    (شرایط خوبی که توی این کشور هست فقط و فقط بخاطر افکار همین مردمه)

    توی خیابان ها تمام ماشین ها مرتب و منظم حرکت میکنن و چقدر به قوانین احترام میزارن

    چقدر توی این کشور بارندگی میشه خدای من

    یعنی واقعا این کشور نمادیک بخشی از فراوانیه خداونده

    چقدر همه افراد با هم درصلحن با هر دین و مذهبی ،

    که توی کشور ما اگر یکی مثلا موهاش بیاد بیرون همه میخان به راه راست هدایتش کنن اما تو این کشور اصلا کسی به کسی کاری نداره همه برا خودشون زندگی میکنن

    چه دریا های زیبایی داره این کشور ساحل های زیبا

    یکروزی خانم شایسته میگفت که توی این کشور افراد کارکردنشون ساعتیه یعنی ساعتی پول میگیرن اما چه ما بالای سرشون باشیم و نباشیم این افراد کارشون رو عالی و سروقت انجام میدن چقدر واقعا جای تحسین داره

    خداراشکر میکنم که خداوند هدایتم کرد که بااین کشور آشنا بشم و ببینم که چقدر زیباست و از استاد عزیزم و خانم شایسته که همیشه درلحظه زیبایی هارو برای ما شکار میکنن بینهایت سپاسگزارم که وقت میزارید و هرروز و هرروز دید مارو نسبت به زندگی زیباتر باز میکنید

    سپاسگزارم ازتون

    درپناه خدای یکتا شاد باشید🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    رضا دزفولی گفته:
    مدت عضویت: 1888 روز

    با سلام خدمت همه دوستان و جناب عباسمنش و همسر گرامیشون.

    خیلی وقت بود میخواستم توی سایت کامنت بزارم ولی به هر دلیلی میسر نمیشد، خوشحالم که اولین کامنتم رو دارم منتشر میکنم.

    خب من یادمه خیلییی بچه بودم شاید سه چهار ساله بودم که به صورت گنگ و نامفهوم از وحشتناک بودن کشور آمریکا میشنویدم، بعد یک مقدار بزرگتر که شدم آمریکا رو محلی برای سلاخی شناختم یعنی که خیلیی راحت اونجا آدم کشته میشه یعنی بدون داشتن اختیار خیلی راحت یکی دیگه میتونه برای تو تصمیم بگیره، که تو در این لحظه کشته بشی، اینا خیلییییی جای صحبت داره. من باور کردم که اونجا بچه هاشون از سن پایین اسلحه دارند و برای کشتن آدمها، اونجا خیلی قانون درست حسابی نداره و خیلی ساده میتونن همدیگر رو به قتل برسونند خیلی نرمال این موضوع کشتن دیگران به راحتی آب خوردن رو پذیرفتم.

    توی بحث حجاب و رعایت اصول خانوادگی چنان ذهنیت بدی برای من درست شده بود که اگر یک خانم بی حجاب میدیدم میگفتم این فرد یا آمریکایی هست یا غربی هست، واین انسانها بسیار وبسیار انسانهای پست و بی خانواده ای هستند که دارن بی خدایی رو ترویج میکنند. من یادمه ۵ یا ۶ سالم بود با خانواده به یک عروسی دعوت بودم و مقداری از راه رو باید پیاده میرفتیم، من شاد و شنگول از این اتفاق جلوی خانواده بودم که زودتر برسم، به اشتباه وارد یک منزل دیگه شده بودم که اونها هم مجلس عروسی داشتند و خانمهایی رو دیدم که بدون پوشش وارد عروسی شدند (سال ۶۷ الی ۶۸ بود اوج مسائل مذهبی) باور کنید یک لحظه چشمام از حدقه زد بیرون احساس کردم وارد یک دنیای دیگه شدم، اصلا این صحنه انگار دروغه انگار خوابم، اصلا نمیتونستم باور کنم به شدت تکان ذهنی خوردم، توی کشورم این صحنه رخ بده مگه اینجا خارجه؟؟؟

    چنین ذهنیتهایی وحشتناکی من در مورد خارج و مخصوصا آمریکا داشتم.

    به من تزریق شده بود که اونجا منبع جنایتهای جنسی هست، اونجا اصلا مردمش اختیار جنسی ندارند برای همین مرتب توی خیابون به یک نفر تجاوز میکنند و باز هم نشاندن این باور که کسی اختیار زندگیش در دست خودش نیست و اونجا ظالمان راحت میتونند به دیگران ظلم کنند و هیچ کسی توانایی این رو نداره که از خودش دفاع کنه، مثلا شما در نظر بگیر یک خانمی خیلی شیک و خوشحال و شادمان و پر از ارزوهای رنگین و برای تحقق رویاهای خودش از خونش زده بیرون و یهو خیلی عادی آقایی در خیابان به ایشون تجاوز میکنه و مردم هم خیلی عادی از این اتفاق رد میشوند و پلیسها هم اونجا خیلی بی تفاوت از این صحنه میگذرند و اون خانم هم باید این موضوع رو بپذیره که خیلی شیک هم رویاهاش و هم آرزوهاش بر باد رفت و خدانگهدار، چون اون کاره ای نیست دیگران واسش تصمیم میگرند، اون فقط یک قربانی هست.

    و موضوع بعدی که در این چند سال اخیر هم خیلی پر رنگ شده بود این موضوع کد خدا بودن آمریکاست که آره این کشور خونخوار، بالا سر بقیه کشورها ایستاده و داره مهره چینی میکنه، قدرت اول جهان هست و هر جوری که دلش میخواد ظلم میکنه، شما در نظر داشته باش یکی از بزرگترین خاطره های موسیقی هم سن و سالهای من این بود: آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو خون جوانان ما میچکد از چنگ تو، خب دیگه کاملا مشخصه چی از این‌کشور رفته توی ذهن من، کلماتی مانند عقرب جراره ای دیو شکم پاره ای، وااااااااای به خدا الان دارم بیشتر میفهمم قدرت کلمات روووووو،

    من در جایی بزرگ شده بودم که خیلییی عقرب توی دست و بالمون بود و زیاد میشنویدم که عقرب این و اون رو نیش زده و فلانی رو کشته و از این حرفها، ذهنیت بسیار ترسناکی از عقرب داشتم خیلییی بیشتر از یک آدم عادی که فقط از عقرب شنیده بود، یا خود جراده که یک حشره بسیار سمی و خطرناک بود و توی جنوب خیلی این حشرات شایع بود، بعد اینها اومده بودن با ترسناک ترین موجودات برای آمریکایی ها صفت ساخته بودن خب طبیعی بود من وقتی اسم آمریکا رو میشنویدم از ترس ویبره میزدم، بزرگترین ذهنیت منفی که این قدرت اول بودن آمریکا به من میداد همونجور که در بالا چند بار گفتم این بود که زندگیت در دست دیگرانه و تو هیچ اختیاری از خودت نداری و آدمهای قدرتمند هستند که برای تو تصمیم میگرند در واقع تو هیچی نیستی. و جمله معروفی که به آمریکا میگفتند سرزمین کفر، سرزمینی که هیچ اعتقادی به خدا ندارند و تماما کافر هستند و به جنگ خدا میروند، در واقع یک موجودات ترسناکی که نه دل دارن نه مروت و نه انسانیت و پر از شهوت که زشت ترین و کثیف ترین کارهای موجود رو انجام میدن و انسانهای عرق خور بی دین و ایمان تاکید میکنم بی دین و بی ایمان که اراده میکنن بر هرکسی ظلم کنند.

    خیلی تلاش کردم که پارت اول رو خیلی دقیق بگم که متوجه بشید که من چه ذهنیت وحشتناکی در مورد این کشور داشتم.

    در خصوص پارت دوم همونطور که یک اشاره به آهنگ ننگ به آمریکا کردم، خب وسیع تیرین تبلیغات از رسانه ها بود یعنی منبع اصلی رسانه ها بود و خانواده و دیگر مردم هم با تاثیر گرفتن از رسانه هر چه رو که شنیده بودن در مغزشون پرورشش میدادن و بهش شاخ و برگ میدادند و در آخر هم در یک بسته بندی شیک و روبان خورده و جذاب و قابل پذیرش به ماها تحویل میدادند. یادمه توی همون دوران کودکی خواهرم بهم میگفت رضا میدونی آمریکا چه جوریه؟ گفتم چه جوریه؟ گفت مثلا دو نفر دارن از خیابون رد میشن یکی از اون دونفر در میاد به اون یک نفر دیگه میگه: هِیییی من از تو خوشم نمیاد و تفنگش رو در میاره و تَق میکشتش، گفتم وااااااااقعا!!!!!!

    گفت آره داداشی اونجا اینجوریه حتی بچه کوچیکاشون هم تفنگ دارن! گفتم یعنی بچه های اونجا که مثل من هفت هشت سالشونه تفنگ دارن!!! گفت آره شاید هم ۲ تا!!!!

    من هم خب پیش فرضش رو داشتم، خب دیگه مشخصه کشوری که عقرب جراده هست بچه هاشون هم عقرب جراده میشوند و راحت پذیرفتم و فقط چندتا نُچ نُچ کردم و بر ترسم از اون کشور افزوده شد.

    خب بزرگتر که شدیم با توجه به اینکه رسانه های مختلف دیگری برخلاف رسانه های داخلی رشد کردند و دیگه تک بُعدی نبود و اطلاعات خیلی بیشتر از قبل قابل دسترس بود و در مورد اینکه از خوبی های آمریکا گفته میشد چون برخلاف ذهنیت من بود فقط پوزخند میزدم و میگفتم ای دروغگوهای کثیف، یادمه وقتی تلویزیون ایران صحنه جنایتی از آمریکا نشون میداد من چقدر خوشحال میشدم که ذهنیت درست من رو تایید میکنه و حتی خدا شاهده یادمه خداروشکر میکردم که من این صحنه رو دیدم که دروغهای همه آدمهایی که از خوبیِ آمریکا میگن آشکار بشه، میگفتم واقعیت ایییینه آمریکا یعنی جنایت یعنی کثافت، جمع کنید دروغهاتون روووووو.

    فرهنگ آموزشی هم که شَدید روی این موضوع کار میکرد، یادمه دبستان که بودم اگر اغتشاش داخلی هم پیش میومد مثلا مردمی که به خاطر گرانفروشی میریختند بیرون و شعار بر علیه کشور میدادند ما بچه ها توی حیاط مدرسه که میدیدیمشون از همونجا داد میزدیم مرگ بر آمریکا مرگ بر آمریکا،

    خودم خندم میگیره،

    یعنی هر گونه اغتشاش و جنگی خفت شده بود با شعار مرگ بر آمریکا و ربط داشت به کشور آمریکا و به طنز هم تبدیل شده بود دیگه، مثلا اگر کسی پاش میشکست میگفتن کار آمریکا در میونه.

    ۲۲ بهمن که ماها توی مدرسه هامون جشن میگرفتیم ۱۰ روز ننگین رو برای کشور آمریکا و مردمی که فکر میکردم کثیف پرست هستند، رقم میزدیم، تا چشم کار میکرد، عکسهای مرگ بر آمریکا و مشت گره شده آمریکا که خون جوانان ما از او میچکد، سخنرانی های پی در پی، و هزاران تبلیغ دیگه….. رو بر ضد آمریکا میدیدیم و میشنویدیم.

    حالا میفهمم چطور اجازه دادیم ذهنیت ما رو در دست بگیرند و به میل خودشون برنامه ریزیش کنند.

    توی بحث احساس ما یاد گرفتیم که احساسمون رو در دست دیگران ندیم که اونها هر زمانی که خواستند با اعمالشون احساس ما رو بد کنند و ما هیچ اختیاری از احساسمون نداشته باشیم و ما یاد گرفتیم این ما هستیم که خالق احساساتمون هستیم و ما تعیین میکنیم چه احساسی دریافت کنیم.

    در این موضوع هم همینه چرا ما باید اجازه بدیم که یک فرد یا یک ملت یا یک دولت آشغالهای ذهنیش رو به ما تزریق کنه؟؟؟

    و حالا میرسیم به قسمت شیرین این موضوع:

    پارت سوم:

    من در حقیقت زمانی که تصمیم گرفتم سایت استاد عباسمنش رو پیگیری کنم همراه با سریال زندگی در بهشت بود و سریال سفر به دور آمریکارو جسته گریخته میدیدم.

    ولی همین سریال زندگی در بهشت که من روی اون تمرکز کرده بودم به شدت همه چیز رو در ذهن من به هم ریخت و به دلیل اینکه من از قبل آمادگیش رو داشتم و از جایی که واردش شده بودم اطمینان داشتم و فقط اومدم ببینم و باور کنم خیلیییی نگرش من رو تغییر داد.

    در واقع من چهار سال بود که به این نکته رسیدم که ذهن من پر از دروغهایی هست که نا خواسته تزریق شده، واسه همین اومدم که درستش رو باور کنم، ولی خیلی با ذهنم جنگیدم که چیزهایی که میبینم و میشنوم رو باور کنم چون زیر ساختام خیلی قویییی بود. در مرحله اول استاد عباسمنش رو بردم زیر سوال که آره این هم میخواد جلوه زیبایی از این کشور نشون بده و اصل موضوع رو بپوشاند، یعنی توی ذهنم واقعا با استاد عباسمنش درگیر شده بودم و او یک چیز میگفت و من یک چیز جواب میدادم. ولی کم کم دیدم نه اینطور نیست که در ذهن ساخته شده، میدونید ماها اصل رو یاد میگیریم و فکر میکنیم دیگه تمامِ تمامیم، در مورد باور ما میدونیم که هرچیزی رو بارها و بارها در موردش فرکانس بدیم ببینیم و بشنویم و صحبت کنیم، اون موضوع ملکه ذهن ما میشه و باور ما میشه ولی وقتی به یک باور سنگ شده ای در ذهنمون بر میخوریم، مقاومت میکنیم و نمیخوایم اون باور رو تغییر بدیم، تا یک نفر مثل جناب عباسمنش به ما تلنگر نَزند متوجه نمیشیم این باور نیاز به ترمیم داره و باید این دیدگاه رو عوض کنیم.

    یکی از قشنگترین صحنه ها در این سریال نشان دادن دائم شاد بودن آمریکاییهاست، از هر بهونه ای برای شاد بودن در همان لحضشون استفاده میکنند ، اینکه وقتی دوربین میره سمتشون به جای اینکه خودشون رو جمع کنند و بپوشونند و یا از فیلم گرفتن جلوگیری کنند یا فُحش بِدَن، برای دوربین دست تکون میدن کلی خوشحالی میکنند.چقدر این تصاویر دوست داشتنی هست. این تصاویر دقیقا قطعه آخر پازلی بود که این چند ساله تلاش میکرد تصورم رو در مورد آمریکا تغییر بده ولی من مقاومت میکردم ولی بلاخره این سریال این پازل رو تکمیل کرد و چقدر هم زیبا و بی سر و صدا این کار رو کرد تصاویر و گفته های صادقانه از مردم شکر گزار آمریکا از اون صحنه ای که هر بار توی جت اسکی وسط رود گیر میکنی یک نفر هست با آغوش باز به کمکت بیاد. دوره همی های بدون جِلف بازی و تربیت بسیار متفاوت والدین با فرزندان، کشتی گرفتن اون ۲ تا برادر کم سن و سال که به خدا اگر ما بودیم ۱۰ بار دعوا میکردیم. اون آرامش اون پذیرش اون عدم عصبانیتهای بیجا اون لبخندهای بی دلیل شهروندهای آمریکایی همه چیز زیبا و زیبا بود. اون امنیت بالا اون بسته های بزرگ و کوچیک که در خونه روزها میمیاندند ولی کسی به اونها دست نمیزد اون عدم نگاه های هیز آلود، اصلا به هم نگاه نمیکردند که بخواد هیز باشه یا نباشه!!!!

    بخداااا راست میگم دقت کنید اصلا به هم نگاه نمیکنند هر کس سرش توی کار خودشه. اون آزادی بچه ها برای خوشحالی کردن بدون مزاحمت والدین،

    ما خودمون تا میخواستیم توی جمع یک حرفی بزنیم یا خوشحالی بکنیم صدبار میگفتن نکن زشته بده گناه داره. اون مهر و محبت خانمی که در سفر به دور آمریکا نسبت به جناب عباسمنش و همسرش داشت و از اون دو خواهش کرده بود که به منزلش بروند، من قبلها آمریکاییها رو بدون احساس فکر میکردم.

    اون آزادیها آزادیها آزادیها بی نظیر بود هر کس با هر سر و شکل و زبانی اونجا آزادبود و این آزادی دادن حرکتی خداوندانه بود چون خدا به انسان در تمام انتخابهای زندگیش اعم از خوب و بد آزادی داده و این آزادی که بنیادی ترین حق انسانه رو، کشور آمریکا به زیبایی به نمایش گذاشته.

    توی همین قسمت مسابقه اسکی روی یخ، پایان بازی اون شادمانی ها اون خوشحالیها بی نظیر بود، دریک صحنه یک خانم که بسیار خوشحال بود میره اَزَش عکس بگیرند و موقع عکس گرفتن لباسش رو میزنه بالا، باور کنید من عاشق این صحنه شدم نه برای اینکه بدن لخت یک خانم رو دیدم برای اینکه پذیرفته بودم که این خانم برای وصف خوشحالیش این کار رو کرده نه برای چیز دیگه ای!!! من تا یک مدت پیش این حرکت رو یک حرکت فاحشه گرانه میدونستم ولی زندگی در بهشت این درس رو به من آموخت که نگاهم رو تغییر بدم واین بسیار ارزشمند بود و این صحنه ها به من نشون میداد که من در این مورد تغییر کردم. خدایا شکرت

    من خیلی این موضوع رو درک کردم که هر کس خوشحالتر باشه و احساس بهتری داشته انسانی هست که به خدا نزدیکتره و انسانی هست که انسان تره. این سریالها به غیر از اینکه باورهای اشتباه من رو در مورد آمریکا از بین برد به من کلی درس یاد داد کلی معرفت یادم داد مفت و مجانی به قول استاد عباسمنش همش سود هست و سود هست و سود.

    الان دارم فکر میکنم شکاندن چنین باور سنگ شده ای کار بسیار بزرگی هست و باید بابتش جشن گرفت و به خودم تبریک بگم همچنین به جناب عباسمنش و سرکار خانم شایسته تبریک عرض میکنم برای تولد این باور زیبا.

    دست مریزاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سید حسین علوی گفته:
    مدت عضویت: 1608 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون ……من تازه عضو این سایت شدم و اینو هم بگم

    خیلی اهل نوشتن کامنت نیستم ولی این قسمت دیگه نتونستم فقط بیننده باشم گفتم هرجور شده باید حرف دلمو بگم

    اولین چیزیکه منو مجبور کرد که کامنت بذارم آرامشی بود که در لحن و تن صدای استاد بود اونم حین پخش تصاویر .

    که هر بیننده ای رو وادار به واکنش میکنه و نذاش اروم بشینم .

    و اما در مورد امریکا بگم …….

    من از بچگی تو فیلما دیده بودم امریکا پر از کاکتوسه 🌵

    پر از خاکه

    پر از بادهاییه که زوزه میکشن😰

    پره از حیواناتی مثل آفتاب پرست که اصلا دوستشون نداشتم

    همش آفتابه ……گرمه

    با توجه به این شرایط تو ذهنم مردمی رو میدیدم همه غمگین همه افسرده همه تو خاک و افتاب دارن بهم میتازن

    همش بنظرم میومد مردمش خشمگینن …….دارن با تفنگ بهم تیراندازی میکنن …….. پلیسو دیگه نگم اونم پشت گردن مردمو میگیره میندازه تو ماشینای پلیس شاسی بلند مشکی 😅( باور کنین رنگ ماشینو هم تو ذهنم مشکی میدیدم ) و میبره زندان …….تا فایل هاکی رو یخ رو دیدم…( من هنوز موفق بدیدن سریال سفر به آمریکا نشدم) که بابا زمین تا آسمون با اون چیزیکه من تو ذهنم داشتم فرق میکنه …من کجا ذهنم کجا کشور آمریکا کجا……چقد این مردم به دوربین یه فرد غریبه میخندن بجای اینکه اعتراض کنن که اقا فیلم نگیر یا دعوا و سرو صدا راه بندازن و ابراز احساسات میکنن پیش خودم گفتم بابا اینا دیگه عجایب خلقتی هستن ….تا این حد ذهنیت بدی داشتم

    در مورد آمریکاییها همش بنظرم میومد با بدنهای هیکلی و قد بلند دارن جنگ میکنن

    حق همو میخورن …وای خدا منو ببخشه این دیگه چه طرز فکریه که من داشتم …….

    تا این سلسله فایلها و سریالها کلا ذهنیت منو تغییرداد بهم فهموند که بابا تا حالا هر چی فکر کردی الکی و اشتباه بود

    چقد امریکاییها خونگرمن چقد مهربونن چقد واکنش مثبت نشون میدادن نسبت به دوربین استاد

    همه کنار هم با عشق با صمیمیت و با ارامش مسابقه رو دیدن

    رقصیدن خندیدن شادی کردن عیش کردن نوش کردن و…….در نهایت با صلح و صفا راهی خونه هاشون شدن

    چقد خوبه دیدن این صحنه ها

    چقد خوبه یاد بگیریم این نوع رفتار و برخورد با همنوع رو

    چقد حس خوبی به آدم میده که میشه اینجوری هم بود و اینجوری زندگی کرد

    راستی چقد خیابونا تمیز و روشن بود پر بود از چراغهای خوشرنگ پر بود از درختان زیبا و سرسبز

    پر بود از گلهای زینتی زیبا

    خدایا اینهمه زیبایی و اینهمه نعمت تو یه مکان تو یه کشور مگه میشه

    بله که میشه همینجور که شده

    نوش جونتون ای شهروندان مهربون و حرف شنو و با اصالت آمریکایی

    نوش جونتون استاد عزیزم با اون کنترل ذهنتون که هدایت شدین به اون خطه زیبا و خوش اب و هوا و پر از آب

    خدایا همه بندگانت رو براه راست هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    راحله خانزاده گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    بنام خداوند جان و خرد

    استاد عزیزم همیشه شاکر خداوند مهربون و بخشنده ام بودم که با شما آشنا شدم و خیلی چیزها را از شما یاد گرفتم

    در این فایل زیبا در مورد ذهنت صحبت شده الان که دارم خوب فکر میکنم ذهنت ام نسبت به کشورها دیگر بصورت خثنی بود چون هیچ اطلاعاتی نداشتم ولی در مورد کشور آمریکا از همون اول آزادی عملی که در آن کشور وجود داشت را همیشه مورد پسند من بود وقتی فیلم ها آمریکایی را میدیدم که با ماشین های مدل بالا و با سرعت خیلی زیاد توی شهرها حرکت میکنند یا مسابقات رانی دارند آرزوم این بود که روزی بتونم این ازادی را هم من تجربه کنم با اون ماشینها حرکت کنم جسارت و جراتی که بهم میدادند را نمیتوانم بیان کنم

    من خیلی عاشق طبیعت و سرسبزی هستم وقتی فایل های سفر به امریکا را تماشا میکردم اینقدر واضح همه چیز را به تصویر کشیده بودید که حس میکردم خودم اونجا هستم و از این زیبایی لذت می برم استاد عزیزم خیلی ازتون تشکر میکنم که ما را با این همه زیبایی اشنا کردید نمی دانید که زمانی که فایل های زندگی در بهشت را نگاه میکنم چه تجربه ها را کشف نمیکنم و چه ارزویی ها را بر دل ندارم وقتی پا در جنگل میزارید و درختها را مرتب میکنید خودم را بین اون درخت ها حس میکنم و به آسمان زیبا و ابرهایش خیره میشم اه خدای من چقدر همه چیز زیباست و زیباتر از اون خدای دارم که زیبایش توصیف نشدنی هست امیدوارم که روزی برسد که من به ارزوی ام سفر به دور دنیاست برسم استاد عزیزم همیشه پایدار باشید که این همه زیبایی را با ما به اشتراک می گذارید خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: