سریال زندگی در بهشت | قسمت 174 - صفحه 5

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Azadeh Soleimani گفته:
    مدت عضویت: 2631 روز

    سلام و خسته نباشید به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و زیبا💕

    من چون ذهنیت بدی نداشتم نمیتونم در مسابقه شرکت کنم اما این فایل بسیار جالب و مفید بود و من دقیقاً به یاد گفته ها و اموزش های شما در محصول روانشناسی ثروت انداخت… من ذهنیت بدی نداشتم چون دقیقاً همینطور که گفتید والدینم ذهنیت خوبی داشتن پدرم بسیار اهل سفر هستند و ما از کودکی سفر زیاد میرفتیم و کلی عمو و دایی آمریکا داشتیم که هر وقت برمیگشتند کلی اسباب بازی و عروسک و لباس برامون سوغات می‌آوردند 😍😍و باز چون پدرم همش میگفتند این اخبار چیه جز اعصاب خرد کردن بزارید ماهواره یه اهنگی چیزی خیلی ذهن من محفوظ موند خداروشکر و عامل سوم این بود که حتی امروز هم جلوی پدرم من اگه بخوام به شکل جنرال و کلی بگم ایشون میگن همه جا خوب و بد هست دختر نگو مردها اینطوری یا زن ها اون طوری. مورد دیگه، در مورد همین که میگید خیلی ها فکر میکردند امریکا خشک و بیابانی هست واقعاً جای سوال داره که چطور ادم حتی یک بار نقشه و تصویر Map دنیا ندیده در زمان ما کاغذی بود و با رنگ های سبز و ابی و قهوه‌ای مشخص میکرد حالا که دیگه با گوگل خونه ادم هم میشه دید؟!!!! نکته بعدی در صحبت هاتون که واقعاً جالب بود موضوع همین پاندمیک بود هر روز از ایران به من زنگ می‌زدند توروخدا مراقب باش جنازه ها دارن میسوزون اصلا من نمیدونم این امار چطور اینقدر دقیق بود توی ایران و من هم میگفتم اینجا اعلام کردند هر کس که تامپون مثبت باشه حتی اگه واسه سکته یا هر بیماری دیگه از دنیا بره میگن واسه کوید اما خلاصه این نکته فهمیدم که یکی از دلایل عدم موفقیت همینطور که شما بارها گفتید این هست که بابا جان سرت بکن تو کار و بار خودت چه کار داری به بقیه حالا در جنبه کوچیک بقیه میشن فامیل و دوست در حالت بزرگتر میشن کشورهای دیگه و و و تمرکز روی زندگی واقعاً یکی از رکن های مهم موفقیت هست. وقتی شما میگید به کسایی که تازه با شما اشنا شدند من صادقانه در فایل های رایگان هم اطلاعات و راه درست و اموزش های درست بیان میکنم واقعاً درست هست این فایل پر از نکته بسیار مفید و اموزنده هست و ذهن من که در دوازده قدم هم کنار شما بوده مدام به یاد فایل های اون دوره میفتاد.

    دوستتون دارم به خاطر این همه صداقت و این همه خلوص در آموزش 🙏🙏❤️🌹

    در پناه خداوند شاد و سالم و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1937 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام و درود به استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و همه دوستان ارزشمندم در سایت

    خدارو سپاس گزارم برای این همه زیبایی و آگاهی که به وسیله شما داره منتشر میشه و من می تونم به اندازه ظرف خودم ازشون برداشت کنم، اون بک گرانده بی نظیر با صحبت های ناب شما یه ترکیب شگفت انگیز رو ایجاد کرده که واقعا به خاطرش شکرگزار خداوندم

    در ارتباط با این موضوع خیلی یاد یه اتفاقی افتادم که چند روز پیش برام افتاد

    من وقتی بسته روانشناسی ثروت رو تهیه کردم خیلی متعهد تر شدم که دنبال الگوهای موفق بگردم به همین خاطر برنامه های مختلفی رو شروع کردم به نگاه کردن، تقریبا از شروع آشنایی با شما یکی از اولین کارهایی که واقعا متهدانه ازون روز اول انجام دادن این بود که تمام کانال های خبری و اخبارو حذف کردم و خیلی وقت ها می شد تو جمعی بودیم و داشتن درباره یه موضوع جدید صحبت می کردن من اصلا می گفتم نمیدونم دارید درباره چی صحبت می کنید، خلاصه یه ویژه برنامه ای بود توی اخبار که اوایل دعوت می کرد از کارآفرینان نمونه کشور و مباهاشون مصاحبه می کرد، وقتی من اون مجری رو دیدم اصلا جا خوردم چون گفتم این آدم که همش دنبال بدی هاست چی شده اومده همچین برنامه ای رو درست کرده، حالا یک دوتا برنامه اول خیلی برام جذاب بود چون دقیقا با آموزه های استاد تطابق داشت و من مشتاق میشدم و انگیزه و ایده می گرفتم ازش ، بعد دیدم تو برنامه های بعدی دیگه برد برنامه رو به سمتی که دلش می خواست و همون دادن ورودی های منفی(خیلی باید مراقب این بود) که من کلا تصمیم گرفتم که نگاه نکنم دیگه، چند روز پیش دیدم برادرم داره توی اینستاگرام یه کلیپ از یه دانشمند ایرانی میدید که تو ناسا کار می کرده و ازون جایی که خیلی به بحث های فضایی علاقه دارم ازش خواستم برام بفرسته، وقتی شروع کردم به دیدن فایل دیدن عه همون برنامس و می خواستم قطع کنم اما احساس کردم که نشونه است و شروع کردم به دیدن، این آقا تعریف می کرد که تو‌ روستا زندگی می کرده و تو سن نوجوونی میره به امریکا و تا مقطع دکتری اونجا تحصیل کنه( این تکه رو به خاطر داشته باشید) بعد عضو ناسا میشه و شروع به فعالیت می کنه اونجا، تو یکی از پروژه های ناسا (اگه اشتباه نکنم اپلو ۱۱ یا چی) که با شکست مواجه میشه و فضاپیما منفجر میشه ، رئیس جمهور وقت آمریکا دستور میده که به این موضوع سریعا رسیدگی بشه و مشکل حل بشه، این مهندس ناشناس ایرانی( که تیتر برنامه هم همین بود) میاد تغییراتی توسیستم ایجاد می کنه و مشکل به کلی توسط برنامه این آقا برطرف میشه و حرکت بعدی به خوبی و باموفقیت انجام میشه، رئیس جمهور آمریکا به پاس این اتفاق بزرگ ۲۰۰ هزار دلار به اون تیم پاداش میده و ایشون میگه به من فقط یه پیراهن هدیه میده و سر این موضوع ایشون قهر میکنن و از ناسا خارج میشن و میرن به سوئد، به چندسالی هم در سوئد زندگی می کنن و در سازمان فضایی اونجا فعالیت دارن اما این بار زودتر متوجه میشن که سوئدی ها هم آدم های خوبی نیستند و به وطن باز می گردن و در حال حاضر‌ در همون دهات خودشون زندگی میکنن و یه پیکان و یه کارگاه کوچک برای خودشون راه انداختن و افتخار می کنن به سبک زندگیشون

    وقتی من این داستان رو شنیدم اول نمیدونستم باید بخندم یا غبطه بخورم اما تصمیم گرفتم بیان فکر کنم، به این نتیجه رسیدم که این آقا در شروع صحبت هاشون علی رغم تمام تمسخرهایی که توسط هم ولایتی ها و اقوام خودش داشته اما رویای سفر به امریکارو داشته و در همون سنین نوجوونی، یه بچه برای یکی از دهات های دور دست ایران به امریکا سفر میکنه و برای چندین سال اونجا زندگی میکنه و ادامه تحصیل میده و در بهترین شرایط ممکن که حتی برای خیلی از مردم نه تنها امریکا بلکه دنیا هم غیرقابل تصور بوده کار میکنه، خودش تعریف می کرد که وقتی رئیس جمهور این کارو با من کرد به من ثابت شد که چیزایی که درباره امریکاییا میگن چقدر درسته(این نکته کلیدی، یه بار دیگه جمله قبل رو بخونید)

    یه موضوع دیگه ای که ما خیلی ذهنومون درگیر شده مسئله اسرائیل و فلسطین و مغالطه با یهیودیت و اسلام و صهیونیسمه

    ظاهرا چندوقت پیش یه درگیری بین اسرائیل و فلسطین به وجود اومده بود ، من وقتی این موضوع رو شنیدم با خودم گفتم چرا این بحث ها تمومی نداره، بعد خوب همیشه ذهنیتم درباره اسرائیل و اسرائیلیها داغون بود و فکر میکردم همیشه دارن همدیگرو تیکه پارو میکنن، بعد یه پستی رو دیدم از یکی از سوپرمدل های مشهور فلسطینی که در امرکیا زندگی می کنه (باز ممکنه یه سری این موضوع رو دلیل اصلی بدونن) یه پستی رو منتشر کرده بود و یه فرد اسرائیلی زیرش کامنت گذاشته بود که بس کنید نسل کشی و ازین جور صحبت ها ، بعد این خانم خیلی با طمانینه اظهار کرده که ما همیشه مخالف قتل و کشتار هستیم و نفی می کنیم این مارو در هر جایی و اصلا پدر خود من دوستان اسرائلی زیادی داشته، بعد ازین ماجرا من توی کلاب هاووس با یه سرس گروه هایی برخورد کردم که دیدم دارن درباره این موضوع صحبت می کنن، یه سری اسرائلی و فلسطینی جمع شده بودن و داشتن خیلی آرام و دوستانه باهم صحبت می کردن و همفکری می کردن که چه کار کنیم که این معضل حل بشه، اصلا وقتی من این قضیه رو دیدم امگار یه دیوار پوچی از پیش فرض و باور ذهنی برام شکست.

    همین جا بگم که استاد چقدر خوشحالم‌ که دارید کناب جدید می نویسید.

    خاله خود من چندین سال در امریکا زندگی کرده بود و اصلا همون جا هم ازدواج کرد و بچه دار شد و دخترخالم هم الان چندین ساله که برگشته همونجا و زندگی میکنه و ازدواج کرده، این خاله من کلا عادت نداره به چیزی مثبت نگاه کنه و من هر وقت ازش می پرسم که خاله امریکا چطوره و ازش درباره امریکا کی پرسیدم می گفت مردمش خشکن و اینجورین و اونجورین و این به من کمک می کرد که ذهنیتم خراب و خراب تر بشه، جالبه تو بعضی از فیلم های هالیوودی هم خیلی اصرار دارن که متزلزل نشون بدن بنیان خانواده رو و هرچند که در اخرش نتیجه گیری مثبت داره اما تا بیای بفهمی چی شده تمام ذهنیتت خراب شده به خصوص برای ماییکه بک گرانده خوبی هم نداشتیم، بعد چند روز پیش داشتم به مادرم می گفتم که چرا خاله که این همه سال اونجا زندگی کرده یه دوست امریکایی نداشته و تمام ارتباطی که اونجا داشته فقط با چندتا از دوستاش بوده که از اول باهم بودن و الان سال هاست که ایرانن من ازشون می پرسم دوست ندارید برگردید میگن نه اونجا سخته و فلان و بیسار

    باور می کنید من که همیشه دنبال رو برنامه شما بودم و ادعا داشتم که خیلی متمدنم نسبت به اسم فایل سفر به دور امریکا یه گارد عجیبی داشتم و مقاومت می کردم از دیدنش و با خودم می گفتم که چی مثلا

    اما وقتی به لطف خدا هدایت شدم به این سری فایل ها و بعدش زندگی در بهش اصلا باور نمی کردم که بابا اینجا امریکاس؟!!!!

    پس کو اون همه جنایت و خیانت و بی بند و باری و بی اب و علف و افسردگی؟!؟

    چرا مردم انقدر خوبن ، چرا انقدر راحتت، چرا انقدر سرشون تو کار خودشونه در عین حال که محبت دارن به همدیگه، چرا انقدر به همدیگه احترام میذارن ،چرا انقدر زیباست این کشور.

    من داشتم روی یه موضوعی کار می کردم و مجبور بودم به تحقیق درباره اروپا و امریکا(یکی از دلایل هدایت من به سفر به دور امریکا) بپردازم و به اطلاعاتی دست پیدا کردم که وقتی از خالم پرسیدم اصن متعجب شده بود که جرا نمیدونست درباره امریکا و تا حالا تجربه نکرده بود اصن

    این موضوعات خیلی به من کمک کرد تا قوانین رو بهتر بفهمم،

    یا تو این چندسال اخیر مخصوصن یه نگاه خیلی بدی نسبت به روس ها باب شده و ما فکر می کنیم که میراث پدریمون رو غارت کردن و چقدر ادمای کثیفین روس ها، اما من بعد از درک این قانون رفتم دنبال الگو متضاد بگردم و به همین خاطر رفتم تو اینستاگرام و هشتگ روسیه چندتا روس رو پیدا کردم و شروع کردم به صحبت کردن باهاشون ، تازه سعی می کردم با کمک‌گوگل ترنسلیت به زبون خودشون باهاشون صحبت کنم و خدا میدونه چقدر خوشحال میشدن ازین موضوع و بعد دیدم چندتاشون سعی می کردن با همین تکنولوژی به زبان فارسی صحبت کنن و من باز فهمیدم که چقدر ذهنیتم درباره روس ها اشتباه بوده و این ها چقدر مردمان خوب و خانواده دوستی هستند

    دیشب هدایت شدم به فصل ۴ کتاب رویاهایی که رویا نیستن و اونجا یه موضوعی رو استاد مطرح کرده بود که من رو خیلی به فکر فرو برد، وقتی اون داستان حراست دانشگاه و اون پرسشی که شما ازون خانم کردید که واقعیت چیه؟

    واقعا واقعیت چیه؟!

    مگر غیر ازینکه ما داریم بازتاب فرکانس های خودمون رو تجربه میکنیم؟!

    این فرکانس ها از کجا میان؟!

    چه چیزی فرکانس های مارو می سازه؟!

    ورودی ها از کجا میان؟!

    زمانی ما تغییر رو در نتایج احساس می کنیم که باورهمون رفتار متفاوتی رو ایجاد کنه، وقتی من درباره امریکا صحبت میشه هنوز نگاه خوبی بهش ندارم این یعنی من تغییری نکردم ، ادا دراوردم و توهم زدم

    وقتی ما کانون توجهمون رو تغییر بدیم

    وقتی بیاموزیم به نکات مثبت در هر چیز و هر لحظه از زندگیمون توجه کنیم ما هدایت میشیم به اتفاقات و فرصت ها و ادم های بهتر

    به خاطر همین چیزاس که هیچ کدوم از عوامل بیرونی تاثیری در سرنوشت و زندگی ما ندارن

    میتونی شما در امریکا زندگی کنی و بدبخت باشی مثل خیلی از مثال هایی که من خودم دیدم و استاد دیده و میتونی اون جا باشی و بهشت رو تجربه کنی مثل استاد مثل خیلیای دیگه

    میتونی تو ایران باشی و بدبخت باشی میتونی تو ایران باشی و پادشاهی کنی

    اگر مثالی در این مورد ندارید زندگی خود استاد در اواخر زندگی در ایران بهترین نمونس

    دوستانی که میگید پول دوره هارو ندارید به خدا هر کتاب و هر فضل از کتاب ها خودش یه دوره کامله، پیشنهاد می کنم حتما بخونید، به خصوص برای درک بهتر موضوع این جلسه فصل چهار این کتاب فوق العادس

    یه چندتا موضوع دیگه که می خواستم در ابتدا بگم اما در اینجا میگم، استاد وقتی خاطره دوستتون رو تعریف کردید من یاد این موضوع و درسی از شما افتادم که خانواده من کسانی نیستن که باهاشون ارتبلط خونی دارم، بلکه کسانی هستن که با من هم فرکانس هستن

    ما واقعا چندبار به این فکر کردیم که با چه پیش فرض های ذهنی این باورهارو ایجاد کردیم

    یادمه یه بار قبل از اشناییم با قوانین درباره سیاست امریکا و دید مردم امریکا نسبت به ایران پرسیدم از دخترخالم بهم کفت بابا به خدا من خیلی از اخبار امریکارو از ایران می شنوم اصلا مردم خیلی اخبار نگاه نمی کنن اصلا خیلی ها نمیدونن ایران کجا هست

    خیلی تاکید دارم که ذهنیت ماست این نتایج رو به وجود میاره نه اینکه بگم امریکا بهشته ایران جهنم

    من خودم از وقتی دیدم به امریکا عوض شد قشنگ متوجه تغییر اتفاق ها میشم

    من یه کلاس زبان انلاینی در همین کلاب هاوس دارم که اساتیدش هم ایرانی های نیتیو هستن هم امریکایی و می بینم که چقذر این مردم با وجود این دانشی که دارن میان ساعت ها وقت میذارن و با مردم ایران ارتباط برقرار می کنن و چقدر اظهار خوشحالی و علاقه مندی نسبت به مردم ایران دارن

    واقعا خداروشکر می کنم

    الان بهتر متوجه میشم که چطور ذهنیت و پیش فرض های ذهنی نتایج زندگی مارو رقم میزنن

    یادمه وقتی برای اولین بار ماهواره وصل کردیم این ایرانی های که اونجا برنامه ضبط می مردن رو هر وقت میدیم خانواده می کفتن اینا مزدورن و ضد انقلاب و ازین داستانا

    خدارروشکر می کنم که استاد به کمک شما داریم بازی ذهن و زندگی رو بهتر درک می کنیم

    استاد وقتی ما باور کنیم که همه ما جزئی از وجود خداوند هستیم اصلا به پوچی این اختلافات و درکیری و تعصبات پی می بریم

    اگه باور کنیم که همه ما به یک اندازه به خداوند و جریان ثروت و نعمت متصل هستیم و هرکس به اندازه باورش به اون دسترسی پیدا می کنه دیگه نه حسادت می کنیم و نه طمع می ورزیم و نه افسوسی از گذشته داریم و نه نگران آینده هستیم

    این وظیفه ماست که دنبال این موضوعات باشیم

    این وظیف ماست که به دنبال ساخت باورها و یافتن الگوهای بهتر باشیم اون هایی که به ما احساس بهتری میدن و به روح و قلبمون نزدیک ترن و به ما تایید شدن رو میدهند

    اگر ما در این مسیر ثابت قدم باشیم اتفاقات بهتر نمی تونه که برامون رخ نده

    چون خداوند دنیا رو اینجوری خلق کرده و خودش هم نمیتونه ازون تخطی کنه

    با خودم گفتم من در هر صورت برنده این جایزه خواهم بود ، همین که خودم رو متعهد به تفکر در قوانین و تغییر و بهبود در زندگیم کردم

    خدایا سپاس گزار تو هستم

    استاد سپاس گزار شما هستم و منتظر کتاب جدید و آگاهی های نابتان هستم

    خدانگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    محمد محرابی گفته:
    مدت عضویت: 2029 روز

    سلام به استاد عزیز دقیقا من چندتا باور غلط خودم و نسبت به فرهنگ امریکا میگم

    ۱..اولیش این بود که اگه بخواهی بری امریکا باید بری لوس انجلس چرا چون ایرانیهارو اونجا میدیدم و این باور شده بود که همه ایرانیها میرن امریکا لوس انجلس میرن یعنی من کل امریکارو به لوس انجلس میشناختم در صورتی که یادم هست چندتا از منظرهای زیبای فلوریدارو تو فیلم ها و سایت های مختلف دیده بودم اما ذهنیت من به خاطر شنیدها و دیدها روی لوس انجلس بود و فکر میکردم باید رفت اونجا تا اینکه دیدم استاد فلوریدا زندگی میکنن و کلا باورم نسبت به این موضوع تغییر کرد

    .

    .

    .

    .۲…موضوع دوم قسمت ۱۷۳بود که یه نگرانی ذهنی داشتم که الان استاد داره فیلم میگیره از مردم نیان چیزی بگن بگن چرا از ما گرفتی و یه واقعیت ذهنی خودم میگم زمانهای که استاد کنار اب فیلم برداری میکردن خب حالا پوشش زنها ازادانه تر بود و این تصور ذهنی غلط و داشتم نکنه یکی بیاد گیر بده یا مثلا بیان شکایت بکنن یه روز که چرا از ما فیلم گرفتی و پخشش کردی

    میدونم گفتگوی ذهنی خودم هست اما به صراحت دارم میگم که این فکر درون من بود و واقعا توی ذهنم سوال شده بود

    .

    .

    .

    .۳موضوع باور سومی که به پلیس های امریکایی داشتم که خیلی خشنن تکون بخوری به قولی چپ بری دستگریت میکنن زندان میری ووووو تمام اینها به خاطر تعقیب گریزها و فیلم های و چیزهای بود که دیده بودم یه باور و ترس غلط از پلیسهای امریکایی یا نمیدونم اگه یه چراغ قرمز رد کنی مثال محاکمه میشی یا جریمه های سنگینی که دولت برای افراد در نظر میگیره

    .

    .

    .

    ۴…موضوع چهارم باور درومورد دقیقا مردم امریکا البته خب شنیده بودم که جامعه امریکا روی کیفیت خانواده اهمیت میده اما باورهای من همش خیانت ازادی غلط تضاد وووو اینجور چیزها بود که زندگی قشنگ نیست وجود نداره اصلا که خب تو سریال زندگی در بهشت چیز دیگه ای دیدم که اونجا هم همه دارن زندگی میکنن فرزند دارن سر کار میرن و تصورات من باز عوض شد

    .

    .

    .

    .در کل خیلی ترسها و نگرانی ها در مورد این کشور نه تنها امریکا جاهای دیگه دنیا که ازادی زیاد مثل اسلحه کشتار یا نژاد پرستی مردم امریکا نسبت به سیاه پوستان در صورتی که من تو همین ایران دیدم تا یه سیاه پوست میبینن مسخره میکنن و متلک میندازن خب تو ایران خودمون هم این اتفاق پیش میاد

    تمام وجود و باورهای من ترس از مردم کشورهای دیگه ترس از دولت ها ترس از جامعه ترس از زندگی ترس ترس وترس بود در مورد زندگی کردن در کشورهای دیگه با اینکه تمام وجودم دوست دارم به کشورهای مختلف سفر کنم

    در کل ذهنیت و باورهای که تو ناخوداگاه من وجود داشت رو بیان کردم

    و سپاس از استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز با زمان و انرژی گذاشتن برای سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا که باورهای ما کاملا تغییر کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محمد آصف باقری گفته:
    مدت عضویت: 2418 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز و تمام دوستان هم فرکانسی دوست داشتنی.

    اول از همه که من از این فایلی که قرار دادید بسیار سپاسگذارم. و این موضوعی که خیلی ها درگیرشون هستند و موضع پیش فرض های ذهنی. البته که من چندین سالی هست که به آلمان مهاجرت کردم. و پیش فرض ذهنی که به من گفته شده بود این بود که سگ یه موجود نجس و کثیفی هستش که آدم نباید بهش دست بزنه و این موضوع اونقدر در من ریشه داشت که بیش از حتی چهار سار طول کشید تا من راضی بشم و قبول کنم که به یک سگ دست بزنم و نوازشش کنم. و بعد از این که این تجربه را داشتم دیگه اون احساس انزجار و نفرت بدون دلیل رو از این مخلوق خدای مهربان نداشتم.

    حالا بیام ببینیم که دیده ها و شنیده های ما انقدر ما رو تحت کنترول و قول زنجیر خودشون دادند. که به قول شما که از اداب و رسومی که در امریکا و یا حتی در سطوح بسیار گسترده ای از فرهنگ، دین، جامعه در اعماق وجود ما تنیده که حتی در برخی از مواقع این سخته که این سوال رو آدم از خودش بپرسه که آیا واقعا چه فرقی بین چیزهایی که به عنوان عقید در من شکل گرفته و چیزی را که میبینم عقاید خودش را مورد سوال قرار دهد.

    من یه فردی بودم که بارها شانس این رو داشتم که از افغانستان برم به امریکا اما به خاطر باورهایی که حالا میبینم در من بوده این اتفاق نیافتاده. مثالا در طول زندگی که در ایران داشتم راه می افتادم پشت چند نفر بی خود و بی جهت در خیابان ها در ۲۲ بهمن مرگ بر امریکا می گفتم و آرزوی نابودی امریکا رو داشتم. در حالی که دولت تا ۵ام دبستان اجازه استفاده از مدرسه دولتی را به خاطر تابعیت من نمی داد.

    حالا بسیاری از ذهنیت هام تغیر کرده ولی این رو می خوام بگم که حتی رابطه سنی و شیعه، بین پدر و فرزند، از این مثال می تونم سریال دردسر های والدین در سالهای پیش رو یادآوری کنم که در طول زندگیم دیدم که والدین بسیاری که این سریال رو دنبال می کردند چطور مثال همین سریال زندگی شون پیش میرفت.

    یه مثال بسیار جالبی رو که اینجا می خوام بیارم که الان خیلی سر زبانهای بسیار از همشهری های من هستی این بود که در دورانی ۴۰ قبل این تبلیغ بین مردم روستای کشور ما شده بود. که هر کسی فرزندش رو بفرست مدرسه کمنیست میشه به خاطر مداخله روسیه و منافعی که برای صاحبان این تبلیغات داشت یعنی اون موقع های که تلوزیون و رسانه امروزی نبود ولی همین تبلیغ باعث شد که بسیاری حتی هم اگه شده از قوت و خوراک شون بزنند و در قبال این که فرزندشون نرن مدرسیه بتونن یه طوری با پرداخت وجوه نقد این ترک تحصیل رو برخند. اما تقریبا ۳۰ سال بعد که این افراد با هم جایی هم دیگر رو دیدند این طور گفتند. که فلانی چون خانواده پول داری داشت تونست ترک تحصیل این بابایی که این باور رو داشت که اگه بره مدرسه کمونیست مشه و نرفت و حالا یک کارگر ساده هستش و من که از خانواده فقیر بودم توی روستا و خانواده ام پول نداشت که در قبال معافیت مدرسه بده حالا یک پزشک هستم. اینجا دو درس داره. از این درس میفیمم که یک قانون تضاد باعث پیشرف یه آدمی می شه که در یک سطح اجتماعی هست. و دوم این که از گفته ها و شنیده های ما واقعا حالا حاظر ما رو میسازه.

    من خودم یه یتیمی بودم که تو ایران به خاطر کم لطفی دوستان دوباره بعد از سالها رفتم افغانستان با این باور که اونجا کشور خودمه و دیگه این مشکلات و کم ارزشی دیگه نخواهد بود اما غافل از این که این ریشه دوانده در تمام پوست و استخانم ولییییییییییییییییییییییییییییییییی … .اونجا هم با عنوانین مختلف بدتر از ایران به عنوان شیعه به عنوان نژاده قومی در مشقت قرار گرفتم. دوستان باور می کنید حتی حاظر نبودند که بهم شناسنامه بدن تا جایی که عموم گفت که هیچ راهی نیست مگر اینکه ایشون من رو به عنوان فرزند خواندگی بپذیره. از این قضه سالها گذشت تا اینکه انقدر شرایط سخت شد که عازم اروپا شدم. یک روزی با خود گفتم که حالا اینجا که همه آزادند و متمدن هستند و به یک زندگی که بهشت رویاهایم هستند رسیدم و تمام. کما این که این خبرها نیست تا اینکه خودم از درون واقعا تغیر کنم. با این سایت بعد از چنین کانال موفقیت آشنا شدم.

    حالا این موضوع این بحث نیست. بگذریم.

    اما موضوعی که استاد در این فایل و دیدگاه ذهنی ما ایراد کردند رو من حال کردم. و از اعماق وجودم می خوام برم امریکا و زبان انگلیسی رو هم خیلی دوست دارم و تو زبانم اصلا لحجه فارسی ندارم و زبان انگلیسی ام خوبه.

    وقتی که در آلمان در همان اوایل توی کمپ های مهاجرین بودن از خودم می پرسیدم که چرا اتباع سوریه به این سادگی از امکانات اجتماعی آلمان بهره می برن. اگه به قوانین مهاجرت باشه که افغانستان خیلی اوضاع نابسامان تری داره. و اگر نه این باید مشکل من باشه نه نقش قوانین مهاجرت یا شانس و یا ……

    از وقتی که روی خودم کار کردم قوانین برای من تغیر کرد اما برای کسانی که هر روز ناله می کردند تا همین حالا هم همان اس.

    در اوایل که این جا بودم خیلی از افراد مجرد اروپایی ها رو یه برده جنسی میدیدند. که آراه به قول خیلی ها اینجا نه ارزش خانواده هست و نه چیزی مثال اینها اما برخلاف اینها به خانواده انقدر اهمیت داده میشه که من آرزو می کردم که ای کاش منم یه زن و چند تا بچه داشتم تا از این همه امکانات استفاده می کردم. البته که از لحاظ فرهنگی اروپا و امریکا تقریبا یکی هستند. سال ها عموم بهمون می گفت که افریقا به خاطر این که الماس داره این طور مورد استعمار امریکا قرار گرفت و فکر می کرد که این طور انزجار و نفرت را در ما میکاره و همین طور هم بود. که بعدها حتی از امریکا و امریکایی بدم می آمد. با این که واقعیت امریکا رو من درک نکرده بودم. حتی همین الان هم خیلی ایرانی ها و افعانستانی ها امریکا رو یه استعمار گر می دونن ام و همین یه جمله توجهه افراد رو هرچه بیشتر به نکات منفی نه حتی امریکا بلکه به کشورهای دیگر هم ببره. بله همین امریکا وقتی پاش رسید در افغانستان تنها مزیتش این بود که این کشور در جامعه جهانی به عنوان یک کشور شناخته بشه با این که این همه کمک های جهانی در طی چندین سال اخیر وارد این کشور شد اما به خاطر باور های اکثریت که منفی بودند استفاده خیلی زیادی نشد. حتی اینجا در آلمان مساجد هستند که آدم می تونه برا عقایدش ازشنو استفاده کنند. اما درست در جنوب کشور یه جایی هست که بهش میگن مکان فرهنگر برهنگی یعنی افراد می تونن برن لخت مادر زاد حظور پیدا کنن. این یعنی این که آقا گل هست خار هم داره. تو چی رو می خوای این چهان با تما این تفاوت ها زیباست. یه روز یه زن باهجابی رو دیدم که راننده یه اتوبوس دو تیکه خیلی دراز بود. تحسینش کردم که با خودم گفتم که اگه این باور رو داشت که زن باید بشینه خونه و کارش بشه پرستاری و …. هرگز الان پشت این فرمون نبود. سپاگذاری کردم به خاطر این کشور آزاد و زیبا پس دوست عزیز اگر خانم هستی و میگی خانوادم اجازه نمی ده که برم خارج یا برم رشته ای رو که دوست دارم رو بخونم بدون که در گذشته با چه گفته ها و شنیده هایی درگیر بودی و پذیرفتی. تغیرش بده شرایط هم تغیر می کنه یکی از پاشنه های اشیل من این بود که هر وقت یه کار جدیدی رو می خواستم شروع کنم از درون انگار یه چیزی می گفت که تو حامی و خانواده ای نداری که پشتیبانی کنن در واقع همین نگرش پشتش یه باور شرک آلوده هست. که به آدم اجازه نمی ده که قدم بعدی بهش الاهم بشه.

    یه تابویی که حالا اینجا یه خورده زشت هست ذکر کنم با این که میدونم کسانی که توی این فضا نبودن چون هدایت نشدند به این چنین جاهایی اینه که فیلم های پورن انقدر در جامعه ما توسعه داره که تو افغانستان حتی بچه های در سنین ۱۳ سال هم در مبایل ها شون دارن که این موضع بعدها به تجاوز و بی ارزشی و ….. ختم میشه. یعنی چی؟ یعنی به چیزی که توجه کنی فرقی نمی کنه ثروت، فقر، فساد، بندباری، موفقیت …. به همان هدایت میشی و من حالا بیش از ۱۰ سال میشه که اصلا تلوزیون ندارم. و چقدر خوب بود که به خاطر تندگ دستی در دوران کودکی هم خودم تلوزیون نداشتم و حتی تا به حالا هم به فکر خریدنش هم نیافتادم بعضی اوقات خیلی ها می گن که یه تلوزیون بخر به بهانه یادگیری زبان اما به خودم می گم که برای یادگیری زبان راه های خیلی زیاد هست. خدا رو شکر.

    حالا بر می گرم به پیش فرض های افراد. از همشهری های من با این که من سر سفره ایرانی بزرگ شدم و یا اذیت شدم تونستم روی خودم کار کنم که نه تنها ایرانی رو دوست داشته باشم بلکه تمام مردم جهان رو دوست داشته باشم. ولی متاسفانه دوست من به خاطر این که تو ایران اذیت شده اینجا از زبان فارسی هم بدش میاد. با خودم گفتم که اگه ایشون قوانین رو میدونست هرگز چنین ذهنیتی نداشت. و یا حتی توی یه کلاس زبان به یه تبعه سوریه یه گز ایرانی تعارف کردم همین که دید مارک استاندار ایرانه از خوردنش هم امتناع کرد که این همه برای من درسی بود که از استاد واقعا یاد گرفتم. و خیلی هم ازشون ممنونم که ایشون ایرانی هستند و با همین ویژگی همزبانی تونستم که ذهنیت خودم رو به اکثریت ایرانی ها تغیر بدم.

    حالا خیلی به درازا کشید. خداوند را سپاسگذارم به خاطر این که در این راه قرار گرفتم، راهی که به ثروت خوشبختی، دوستی و سازندگی و سلامتی ختم میشه و من که سال ها افسرده بودم و سلامتی جسمی و روحی شده بود یک آرزو الان دارمش.

    تشکر می کنم از شما دوست عزیز که با علاقه این کامنت رو خوندید. و حرف آخر اینه که آدم توی هر جایی که باشه می تونه زندگی شو خلق کنه. این که اینجا ایران یا افغانستان هستش این فقط بازی ذهنه و گفته ها و شنیده هایی که در ما رسوخ کرده.

    درود

    با آرزوی سلامتی، ثروت و نعمت و موفقیت برای تمامی شما دوستان و شما استاد عزیز و مریم خانم.

    دوستتون دارم عزیزان ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سینا نعمتی گفته:
    مدت عضویت: 2317 روز

    به نام خدا وند بزرگ و رزاق

    سلام به استاد و خانم شایسته.

    امیدوارم که هرجا هستین موفق وثروتم ند باشید .

    درباره پیش فرض های ذهنی میخوام بگم.

    که در مورد ژاپن و چین و حتی کره من خانواده ام ذهنیت بدی نداریم چون چند هزار کیلومتر زا ما فاصله دارند و مهمتر اینکه فیلمی که نشان بده بین ایران و این کشور ها جنگی رخ داده نیست ویا من ندیدم و چین یا ایران رابطه سیاسی خوبی هم دارد کدوم اینکه اکثر از چین و ژاپن و کره می‌شنویم که هر روز ابزار هی اختراع میکنند که به پیش رفت بشر کمک میکند مخصوصا ژاپن و کره ومن خانواده و

    درصد بیشتر مردم ایران از ژاپن و کره ذهنیت خوبی دارند درباره محصولات آنها و حتی خانواده

    چون وقتی که درمورد احترام حرفی از ژاپن میزنند خوشحال میشم والبته به خودم که ما هم اینها را داریم پس چرا درباره آنها صحبت نمی کنیم چه احترام به هم کمک در رابطه با کشور های آسیای شرقی ذهنیت بدی ندارم یا اگر هم بوده که درمورد اذیت مسلمانان چین هست می گفتیم که ما د,کشور مسلمان هستیم و کشورهای اسلامی چیزی نمی گن

    پس چرا ما خودمان را به خاطر آنها ناراحت کنیم . و وسایل های چینی را هم که همه میدانند ونیاز به گفتن نیست در کل در مورد این کشور ها ذهنیت خوبی دارم و اروپا که همیشه حرف از آزادی بیان دین و مذهب هست و کمتر کسی هست که در باره اروپا ذهنیت .

    خوبی نداشته باشد و سایل های آلمانی که عالی هستن ودر باره حقوق بشر .

    چون در فامیل های ما افرادی هست که به اروپا وامریکا رفتن .

    وتو جای که من میدانم از امکانات فوق العاده واینکه اگر بری کار نداشته باشی بهت ۶ ماه حقوق میدن و خانه تا کا, مورد علاقه خودتو پیدا کنی .وهم اینکه

    من قبلا زیر به ماهواره علاقه داشتم اخبار های خارجی چه فارسی و کوردی را نگاه می کرد م همیشه در باره رعایت حقوق بشر در اروپا وامریکا صحبت میشد و بر عکس در باره ایران و چند کشور دیگر که چون خیلی برایم مهم نبود ذهنیت خیلی بدی ندارم .

    ودر رابطه با سرسبزی بر میگرده به ماهواره قسمت های زیبا را نشان میداد و شهرهای پیشرفته آمریکا و اروپا.

    ومن که در ارومیه زندگی میکنم وهر وقت که در باره غرب با هم صحبت میکردیم از رعایت حقوق بشر می گفتن. ودر کل مردم ارومیه تا جای که من با آنها صحبت کردم نگاه مثبتی دارن در باره آمریکا و

    در باره رابطه های جنسی هم من فکر میکردم شاید در بیرون هم باشه وبه دلیل شنیده ها والبته خیلی کم

    .

    واینکه ما هیشه میخواستیم آمریکا به ایران حمله کنه و ایران رو آزاد کنه که همین حالا هم مردم این نگاه دو دارن .اما من به لطف خدا نگاهم به این مسئله عوض شده وبا شما که دست خدا شدین .آنگاه من در باره مردم ایران هم عوض شده واینکه من دو ماه به

    مکان های سرسبز هدایت میشدم وبا آدمهای عالی وبه دلیل تحسین کردن زیبای های که در فایل های شمادیدم و زمانی که در فایل های شما آزادی را می دیدم چه مسلمانها و مسیحی ها ودیگر ادیان خوشحال میشدم اما تعجب نمی کردم .

    ودر باره خوشحالی کردن مر دم و ثروت وپیشرفت تکنولوژی در آمریکا چون خیلی زیاد دی ه بودم و شنید ه بودم واما در باره .استاپ ساین و این چیزها نمی دونستم واینکه هربار میتونی رک چیز بهتر یاد بگیری .

    نوزاد ترین کشور دنیا است .

    ودر مورد لباس که من همیشه دوست داشتم تی شرت های زیبای بپوشم وچون این فکر بین خانواده و مردم دور بر من بود که .

    من ویا بقیه آدم های با شخصیتی هستیم و اگر لباس های رنگی بپوشیم زشته واینکه اینه ماله دخترا است نه آقایان. ولی خیلی وقته که هر لباسی که بخوام می پوشم .ولذت میبرم دالان دیگه گس کمیته که سینا این بهت نمی یا د .

    حتی خوشحال هم میشن البته نه همه اما دیگه حرف بقیه مهم نیست .بدون اینکه به کسی بی احترامی بشه .

    ودر مورد خیلی از چیز های دیگه وزاحت تر ا تباط برقرار کردن با مردم .

    واینکه وقتی اولین با ر عینک زدم رفتم بیرون اولش به مردم نگاه میکردم .فکر میکردم که دارن به من میخندن .

    اما فقط یک ترس بود.

    وخیلی از کار های دیگه.

    که الان نگاه میکنم میبینم چقدر تو غیر کردم

    و دست کشیدن از کاری که چند سال انجام میدادم و دیگه.

    این کار رو نمی کنم.

    در کل میتونی راحت زندگی کنی .

    و این فایل های شما .

    سفر به دو آمریکا و زندگی در بهشت است خودشون یک دوره هستن .

    واعتماد به نفسم نسبت به قبل خیلی بهتر شده نسبت به قبل خودم نه کسی دیگه.

    واینکه احساس لیاقت در من بیشتر شده .

    ونه گفتن رو راحت تر میگم خیلی راحت تر از قبل

    والبته که روزهای شما هم کمک کرده ومن تا,ق م سوم امدم که با لطف خداوند دوباره ادامه میدم .

    و چیزهای زیادی هست که یادم نمیاد .

    ودر کل نگاه مثبتی داشتیم وبا فایل های شما این بهتر شد در مورد آمریکا و اروپا .

    وخود ایران که من قبلا هم میرفتم به هر جای خوبی آدم ها رو میدی م و اکثر هم با آدم های خوبی بر خورد میکردم اما در بحث پول این نگاه نبود .

    ولی یه لطف خداوند و شما این نگاه بهتر شده .

    وهم با افرادی که ثروتمند هستن کار میکردم و البته که قیل کار می گفتم که من نقد کا, میکنم ومن این کار رو ادامه دادم طوری شد که

    خودشون به من می گفتن ما نقد کار میکنیم نسیه نداریم .قبل از اینکه من بگم .

    امیدوارم که هرجا هستین موفق وثروتم ند باشید وباشیم وسعادت مند امین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار ومهربان،

    استاد اول از اینکه بگم من چون از بچگی پدرم و پدر بزرگم خیلی زیاد اخبار رو پیگیر بودن واکثرا میشنیدم و میدیدم از فیلمای امریکایی از نتایج اخبار که آمریکا کشور متجاوزی هستش امنیت نداره اینکه کشور هرج ومرجی هستش اکثرا چون اسلحه دارند و به صورت واضح و اسانی میتونن وارد خونه بشن با اسلحه بکشن مردمو بدون اینکه پلیسی و یا امنیتی به این چیزا رسیدگی کنن واینکه شنیده بودم که اکثر مشروبات الکی مصرف میکنن و انسان هایی بی قید و شرطی هستند ومیتونن به راحتی ودر هر مکانی تجاوز کنن به مردم ،یا اینکه از پدر بزرگم میشنیدم که آمریکایی ها انسان هایی خشن و بی احساس هستند اگر ایرانو تو دستشون بگیرن و حکومت کنن به مردمشون تجاوز میکنن یا برده میگیرن ادمشانو و ازشون سو استفاده میکنن واسه همین همیشه میگفت انسان هایی بدی هستن،یا اینکه یادمه تو دوران راهنمایی یه مقاله ای تهیه کرده بودیم راجب حکومت امریکایی وتو مراسم مدرسه میخوندیم راجب آمریکایی ها وشعار مرگ بر امریکارو میدادیم وهنوزم که هنوزم شعار تو راهپیمایی ها شعارمون مرگ بر آمریکا هستش،حتی اکثرا میگفتن تو راهپییمایی ها باید شعار مرگ رو بدین حتی اگر از خوبی های امریکا حرف بزنین میگیرنتون ومیبرن پاسگاه هنوزم که هنوزه اینجا با این دیدگاه داریم زندگی میکنیم.

    استاد عزیزم،زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا تحول عظیمی در زندگی من پدید آورد خیلی خیلی دیدگاهم نسبت به زندگی نسبت و اطرافیانم و طرز برخورد با انسان ها تغییر کرد،و وقتی این دو تا سریال هارو میبینم انقدری تو این فضایی که بخاطر ما تهییه میکنین غرق میشم قدری که تو اون فضا واقعا دارم زندگی میکنم،واز زمانی که با شما و خانوم شایسته عزیز و مایک عزیز امریکا رو با تمام جزئیاتش دیدم خیلی خیلی دیدگاهم نسبت به این کشور زیبا و با امنیت و انسان های مهربونش که حتی به انسان های که غریبه هستن هم عشق میورزن و با مردم همانند خانواده خودشون گرم و صمیمی رفتار میکنند..واقعا خیلی تعجب میکردم از اینکه شنیده بودم راجب کشور امریکا و با اینکه الان دارم جز به جز کشور امریکارو با شما از نزدیک میبینم،من فکر میکردم مردم این کشور خیلی ادمای بی احساس و خشنی هستند ولی دیدم اصلا اینطور نیست این کشور همانند یک خانواده متحد و مهربان باهمدیگه رفتار میکنن و هیچ تفاوتی بین دیگدیگر قائل نمیشوند اصلا چیزی که شنیده بودم با چیزی که میبنم زمین تا اسمون فرق میکنه و این باعث میشه کم کم باورهام بهتر و بهتر بشه راجب کل زندگیم وچیز هایی که شنیده بودم…خدارو هزاران بار شکر میکنم که با شما اشنا شدم استاد بزرگوارم…

    من وقتی این سریال هارو میبنم هزاران بار خدارو شکر میکنم میگم خداجونم ممنونم از اینکه منو هدایت میکنی تا اگاهانه بتونم باورهامو با دیدن این سریال ها تغییر بدم و ببینم که چه نعمتایی و چقدر فراوانی و زیبایی هارو افریدی برای ما انسان ها…استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم ممنون از اینکه وقت میزارید تا این فایل هارو در اختیار ما قرار دهید تا ما از نزدیک فرهنگ و اداب و رسوم این کشورهارو ببینم و باورهامون به طرز شگفت انگیزی تغییر کنه…بی نهایت سپاسگذارم ازتون استاد مهربانم

    خدارو هزاران بار شکر میکنم که شماهارو دارم و به من اموختیدکه یک زندگی و رابطه عاطفی عاشقانه چطور میشه خدارو هزاران بار شکرت.ممنونم استاد عزیزم در هر کجا که هستین در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Amin Tabrizi گفته:
    مدت عضویت: 1533 روز

    سلام

    پیش فرض ذهنی من قبل از دیدن سریال های سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت: تمام مردم آمریکا عصبی هستند و با خودشان در جنگ هستند.پلیس ها همه میخواهند اشوب به پا کنند و امریکا فقط قسمت های کوچکی از آن حاصل خیز هست و بقیه جاها همه کویری. تمام پیش فرض ها ی من همین اخبار هایی که دیدم بوده.

    پیش فرض ذهنی من بعد از این دو سریال : ۹۵ درصد مردم امریکا مردمی خوب هستند و در صلح با خود و در ارامش زندگی میکنند. اگر هم اتفاقی در امریکا افتاده خیلی کوچیک بوده اما اخبار ها بزرگنمایی میکنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3118 روز

    سلام بر استاد گرامی وتمام بزرگواران وسروران

    والا من از وقتی که چشم باز کردم پیش من می‌گفتند مرگ بر امریکا،وآمریکا شیطان بزرگ هست و…

    تصور من وشاید خیلی از مردم ایران از شکل گیری آمریکا این است که عده ای سرمایه دار ومتجاوز از اروپا به فرمانده ای کرستف کلمب وارد آمریکا شدن وتمام بومیان را قلع وقم کردن وبه زور اونجا رو از خودشون کردن

    واین افراد استسمار گر با حیله وفریب کل دنیا را در سلطه خود دارند وپول وسرمایه تمام کشور هارا ب زور میگیرن وهرکس بخواهد مقابل این افراد ایستادگی کند آن فرد را نابود میکنند

    اما امام خمینی ره ب اذن خدا وبا کمک امداد های غیبی انقلاب کرد و آمریکایی های متجاوز را از کشور خارج کرد وب اذن دست او تمام هلیکوپتر های آمریکایی در طبس نابود شدن

    وطبق گفته های دکتر احمدی نژاد رییس‌جمهور سابق ۵۰درصد مردم آمریکا زیر خط فقر رفتن بداز ۳۴سالگی انقلاب وخداوندامام زمان وحضرت عیسی را مخفی کرده است که در زمان مناسب ک امکان پیروزی بر شیطان بزرگ فراهم بود ظهور کنند واین شجره ی خبیثه ملعونه را نابود کنند

    راستش در اوایل زمانی که باسایت استاد گرامی آشنا شدم همش فکر میکردم ب خاطر اینکه استاد در گفته هاشون از احادیث وآیه های قرآن استفاده میکند جانش در آمریکا ب خطر میوفتد وکار ب دست خودش میدهد

    در قسمت های اول سفر ب دور آمریکا همش منتظر بودم که شخصی با قداره یاشمشیر دوربین خانم شایسته گرامی را نرم کنند او وقتی دیدم که همه با دوربین دست تکان میدهم و بوسه میفرستن وهای میگوین وسلام میدهن متعجب شدم

    آنجا ک استاد میخواستن یک دستگاه تقویت کننده ی امواج وایرلس را نصب کنند وآن مرد ب صورت رایگان ب استاد کمک کردن

    ویا زمانی که پله ی آروی خراب بود وآن اشخاص باز ب کمک استاد آمدن واستاد ب آنها گفت دستان خداوند من به فکر رفتم

    مگر میشود در مقعرگاه ابلیس ویارانش دستان خداوند باشد؟؟؟؟

    درآمد قسمت که آن خانم با حجاب و آن خانم بی حجاب آزادانه مشغول خرید بودن وحتی به هم متلک هم نمیگفتن فهمیدم

    ک بر خلاف چیزهایی که به من گفتن

    آمریکا کشوری هست که هرکس از هر نژاد وعقیده ای وبا هر رنگ پوستی و…همه وهمه باهم دوست وآزاد زندگی میکنند وبه هم احترام میگزاشتن

    چقدر زیبا بود آن قسمتی که استاد اوبر گرفتن وراننده اوبر افغانی بود وبا استاد فارسی صحبت کردن

    این درحالی است که ایران خودش را مسلمان میداند و طبق گفته ی پیغمبر هرمسلمانی برادر دینی ماست ولی امکان فعالیت برای افغانی های مسلمان مهاجر در تاکسی های اینترنتی ایران فراهم نیست….

    آنجا ک استاد درختان اضافه ی پرودایس را در سریال زندگی در بهشت سوزاندن وپلیس با احترام آتش را خاموش کرد واقعاً متعجب شدم

    چونکه مثلا در فیلم فرار از زندان دیده بودم شخصی در آمریکا هیچ جرمی نکرده وب اعدام محکوم شده است،با خودم میگفتم اگر کسی در آمریکا واقعا کاری خلاف قانون انجام دهد پلیس بدون سوال جواب ماشه را میکشد وآن شخص را میکشد….

    اما درآن قسمت متوجه شدم که همش شایعه است….

    من قبل از سریال زندگی در بهشت فکر میکردم آمریکایی ها افرادی بداخلاق سو استفاده گر و مغرور هستند که اصلا با برادر خودشان هم رفت و آمد نمی‌کنند ولی در این سریال دیدم ک آقای رایان با خانواده ی گرامی شان چقدر دوستانه ب دیدن استاد آمدن ویک کلمن یخ ونوشیدنی واسه استاد آوردن وچقدر جوزف وبچه ها با استاد مهربانانه برخورد کردن وحتی جکاپ سعی کرد زبان فارسی یاد بگیرد وکمی با استاد فارسی صحبت میکرد

    من فکر میکردم آمریکایی ها ب ایرانی ها ب چشم موجودی بد نگاه میکنند وحتی حیوانات را از مردم ایران محترم تر میشمارنند

    اما در سریال سفر ب دور آمریکا دیدم خانم چارلی که معلم مایک بود همسرش ایرانی بود وچقدر مهربانانه ب مهمانی مایک که شاگردش بود آمد…و چقدر این خانم معلم دوست‌داشتنی بود وایرانی هارا دوست داشت….

    از تمام اعضای سایت سپاسگزارم که کامنت من را تا آخر خواندن ودرخواست دارم که به کامنت من امتیاز مثبت بدهید،خدا پشت وپناهتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    الماس زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    به نام خدای خوبی‌ها🤲

    سلام استاد عباسمنش و سلام دوستان خوبم🖐💓

    تقریبا همه ما تصویر یکسانی در مورد قاره آمریکا و خصوصا کشور آمریکا داریم. مثلا من همیشه فکر میکردم تو این کشور ناامنی بیداد میکنه و کسی به کسی رحم نمیکنه یا فکر میکردم یه عده‌ کمی تو ناز و نعمتن ولی بقیه دارن خود فروشی میکنن که یه لقمه نون در بیارن. یادمه چندتا از فیلمهای پرطرفدار مثل( فرار از زندان) دیده بودم و فکر میکردم چندسازمان مخوف تو امریکا هست که چپ و راست مردم بی‌گناه رو ترور میکنن. خوب البته این برمیگرده به فیلم‌های هالیوودی که با بی‌قید و بندی داره درست میشه و برای جذابیت بیشتر هر چیزی رو ممکنه نشون بدن خصوصا صحنهای ناجالب. همونطور که استاد گفت، مثل فیلم‌های پورن که برای جذابیت بیشتر هرچیزی رو ممکنه به تصویر بکشه، و همه ما فکر میکنیم چون اینها ساخت آمریکا هست پس حتما اونجا اینجوریه. والبته صدا و سیمای ایران هم بیشتر اخبار حوادث آمریکا رو نشون میده و رو این اخبار بیشتر زوم میکنه. خوب همیشه ذهنیت من با این چیزها ایجاد شده و تصویر شفافی از امریکا نداشتم. تا اینکه با برنامه های استاد عباسمنش آشنا شدم بعداز اون سریال سفربه دور امریکا و سریال زندگی در بهشت رو دیدم و ذهنیتم عوض شد. حالا تصویر خیلی بهتر و زیباتری در مورد امریکا دارم. از جمله اینکه میبینم امریکا طبیعت بکر و نابی داره. مردم شاد و پرانرژی داره. دیگه تو ذهن من خبری از اون هرج و مرج ها نیست خبری از کشت کشتارها نیست. و به قول استاد همه چیز سر جاشه. البته که هنوز باید رو خودمون کار کنیم نه یکبار و دوبار و صدبار بلکه همیشه باید رو خودمون و روی ورودیهامون کار کنیم تا زیبایی های بیشتری رو ببینیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سمیرا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2641 روز

    سلام ب استادم عزیزم و همه عباس منشی ها

    ب نام خدایی ک قدرت تغییر و انتخاب مسیر زندگیمون رو ب ما داد…

    من بیش از سه ساله ک ب شما هستم و میتونم بگم کمتر روزی شاید باشه ک فایل های شمارو گوش نداده باشم و اونقد روحم ب شما نزدیک شده و روحیاتم تغییر کرده ک حتی تو خوابم هم با شما هستم…

    درسته ک نتایج ظاهریم(قابل دیدن برای سایرین) خیلی آهسته داره تغییر میکنه اما هیشکی بهترم از من نمی دونه چقدر خیلی حال درونی منی ک حتی تو کودکی پر بودم از مقاومت و در صلح نبودن با خودم، چقدر الان در آرامش هستم بماند ک وضعیت مالی و روابطم هم خیلی تغییر کرده…

    تعصب و ترس از متفاوت فکر کردن چیزی بوده ک از زمانی ک یادم میاد باهاش ب واسطه ی مهاجر بودن در ایران و افکار مذهبی رو ب رو بودم… و از زمانی ک خودمو پیدا کردم متوجه سمی بودنشون و اثرات و بدش تو زندگیامون ذهنمو ب چالش کشیده…

    برا همین با اینکه کلی زمینه ی این موضوع رو داشتم ک ب آدمی نژاد پرست و متعصب تبدیل بشم این تضاد باعث شد روحیات آزاد تری رو تو خودم پرورش بدم و در کل نسبت ب واژه های مهاجر و مهاجرت و غریبه و بیگانه متفاوت فکر کنم … و همیشه بسیار راحت با مردم ایران ارتباط دوستانه ای داشتم و بسیار دوستان نزدیکی دارم…

    میخوام بگم درسته ک پیش زمینه های ذهنی بسیار تاثیرگذاره اما انتخاب چ افکاری دست خودمونه فقط کافیه ب دلمون و بخشی خدایی درونمون وصل بشیم و اونوقت خیلی راحت درست و غلط خیلی چیزارو تشخیص میدیم و دیگه اگاهانه انتخاب میکنیم چطور فکر و رفتار کنیم…

    و اما در مورد آمریکا

    ذهنیت قبل از آشنایی با استاد

    1. مردم آمریکا خیلی خشنن

    2. قدرت طلب و زورگو هستن

    3. دزد

    4. طبیعت خشک

    5. بنیان خانواده ضعیفه

    6. همش الکل میخورن

    7. همه چاق و تنبلن

    8. اونجا پر از کارتن خوابه

    9. نژادپرستن

    و کلا احساس بدی داشتم…

    ذهنیت بعد از اشنایی و مشاهده زندگی استاد

    1. مردم بسیار با خودشون در صلحن

    2. مردم بسیار شادن

    3. طبیعت بی نظیر ک روح ادم پرواز میکنه

    4. خانواده دوست و وفادار

    5. مردم با چارچوب و اصولی هستن

    6. مردم بسیار سخت کوش

    7. پایبند ب اصول اخلاقی هستند

    8. اقتصاد بسیار غنی و حساب شده

    علت شکل‌گیری این افکار

    1. اعتقادات مذهبی ای مثل حکومت داشتم و بنابراین میزان تاثیرپذیری منو از رسانه کشور بالا میبرد

    2. کتاب های درسی

    3. فیلم ها

    4. ندید الگو و نداشتن دوست اشنایی ک در امریکا زندگی کنه

    دوستان و اقوامی داشتم ک در سایر کشور ها بودن اما در مورد امریکا هیچکس نبود ک بیاد چار تا خوبیشو بگه…

    5. داشتن ترس از شک کردن ب اعتقادات مذهبی ک تا اون موقع تو مغزم داشتم. (ترس بزگترین سم زندگی)

    6. من فکر میکنم مهم ترین دلیلش این بوده ک اونقد تو زندگی ب تضاد برنخورده بودم و یا اونقد درونم خواستار تغییر تو مسیر زندگیش نبوده چرا ک اگر واقعا از عمق وجودمون خواستار تغییر بشیم. (مثل سه سال قبلم) حتما زودتر از اینها با الگو ها، مطالب یا خوده استاد آشنا میشدم ک کمک ب تغییر و اشنایی با سبک جدیدی از زندگی بشم.

    قسمت جالب و دوست داشتنی ماجرا 😍😍😍

    اول بگم ک من مدت هاست حس بسیار بسیار خوبی ب آمریکا، مردمش،طبیعتش، فرهنگش، اقتصادش و… دارم.

    وقتی استاد تو این فایل داشتند در مورد کامنت ها و افکار مردم صحبت میکردن تازه یادم اومد ااااا منم اینجوری فکر میکردم منم حتی با دیدن خانواده ها تعجب میکردم ک ااا اینهمه زوج خوشبخت اونجاهست، چ طبیعتی، چ ثروتی، چ انسان های شریفی و…

    همیشه ب این وقتا ک میرسم اینقد ذوق میکنم ک بیا و ببین

    چرا؟ چون ینی من اونقد اروم تغییر کردم ک دیگه شخصیتم عوض شده ک حتی یادم نیس چجوری فکر میکردم😊😊😊

    افکار خوب و مثبت بخشی از من شده… و مطمئنم خوابام هم ب واقعیت میرسه و ب زودی امریکا میام😘😘😘

    تشکر از همه ی دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: