سریال زندگی در بهشت | قسمت 177 - صفحه 13

استاد نمیدونید این فایل با من چه کرد…..

امشب که با خدای خودم خلوت کرده بودم و براش نوشتم… نوشتم… صفحات زیادی رو پر کردم

هی بهم گفته می‌شد…

خدای من تو همه چیزتو به من دادی…

عشقتو به من دادی همون عشقی که اگه من بفهمم چقدره سلول به سلولم از هم گسسته میشه…

خدایا من وقتی می‌خواستم به این دنیا مادی بیام تو روحتو به من دادی تا تجربه کنم…

خدایا تو گفتی از رگ گردن بهت نزدیک ترم هروقت بخوای کنارتم..

خدایا اگه شغل دارم تو دادی.. خدایا اگر جایگاه دارم تو دادی.. خدایا اگر خانواده دارم تو دادی..

خدایا اگر درآمد دارم تو دادی.‌.

خدایا اگر سالمم تو دادی…

خدایا اگر احترام دارم تو دادی.‌‌.

من هیچی ندارم از خودم

خدایا من فقیرم

من فقیرم از هرچی که تو بهم بدی .‌‌.

یهویی بین نوشتنم بهت گفت برو سوره ی یاسین بخون

منم گفتم الهی قربونت برم انقد سریع جواب میدی…

وفتی خوندمش دیدم تایید کرده بود

گف من همه حرفاتو گوش دادم

من برات زمینو آفریدم‌.‌. من همه ی انسانهارو بدون هیچ الگویی خلق کردم‌‌‌… و دوباره خلق خواهم کرد.‌‌

وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ ﴿39﴾

و براى ماه منزلهایى معین کرده‏ ایم تا چون شاخک خشک خوشه خرما برگردد (39)

 اینجارو خوندم اصلا یه حالی شدم… ببین چه قشنگ درباره ی ماه به زبون ساده میگه..

لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ﴿40﴾

نه خورشید را سزد که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشى جوید و هر کدام در سپهرى شناورند (40)

اینجا میگه قوانین من ثابته.. ‌ ببین هیچ تغییری در آنها رخ نمیده

وَآیَهٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ﴿41﴾

و نشانه‏ اى [دیگر] براى آنان اینکه ما نیاکانشان را در کشتى انباشته سوار کردیم (41)

وَخَلَقْنَا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ ﴿42﴾

و مانند آن براى ایشان مرکوبها[ى دیگرى] خلق کردیم (42

وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ یُنْقَذُونَ ﴿43﴾

و اگر بخواهیم غرقشان مى ‏کنیم و هیچ فریادرسى نمى‏ یابند و روى نجات نمى ‏بینند (43)

إِلَّا رَحْمَهً مِنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ ﴿44﴾

مگر رحمتى از جانب ما [شامل آنها گردد] و تا چندى [آنها را] برخوردار سازیم (44

خدایا رحمتت شامل من کن…

خدایا منو توی اون کشتی از نجات یافتگان قرار بده .‌‌..

خدایا منو هدایت کن به راه راست،به راه بندگانی که بهشون نعمت دادی…

استاد بعدش اومدم سراغ نشونم و این فایل اومد … با ترکیب اون صحنه ی آخر و اون موزیک…

استاد بارها و بارها وبارها پارادایسو دیده بودم تو این فایل

فقط اشک ریختم

به پهنای صورتم اشک ریختم

مثل الان که دارم مینویسم

از زیبایی

از این عظمت

از این قدرت…

از نوری که وارد قلبم شد

وَآیَهٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَهُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ ﴿33﴾

و زمین مرده برهانى است براى ایشان که آن را زنده گردانیدیم و دانه از آن برآوردیم که از آن مى ‏خورند (33)

وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ ﴿34﴾

و در آن [زمین] باغهایى از درختان خرما و تاک قرار دادیم و چشمه ‏ها در آن روان کردیم (34)

چطور این آیه هارو بخونم و این فایل رو ببینم و از این همه احساس لبریز نشم…

درونم احساس میکنم یه چیز جدید متولد شده…

استاد قربون اون دست تکون دادنت بشم… ببین با من چه کردی.‌‌..

احساس میکنم زلال شدم، امشب درخواست کردم از خدا که عشقش رو بیشتر وارد قلبم کنه، چون که من نیاز دارم به عشقش

و احساسی که دارم قابل توصیف نیست ، یه یاد وقتی افتادم که حضرت موسی از خدا خواست که خدا خودشو بهش نشون بده ولی تحملشون نداشت…

من عاشق این اشک ها شدم عاشق این حس شدم..الهی شکرت:))))

.3.