سریال زندگی در بهشت | قسمت 179 - صفحه 5

180 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3184 روز

    روز سوم تعهد من به توجه به زیبایی ها و مرور قانون.

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه کسانی که بر آنها خشم گرفته‌ای و نه گمراهان .

    خدایا ما رو پاک کن از بدی ها قلبهای مارو پاک کن از عجله داشتن و عجول بودن برای نتیجه گرفتن و به قلبهای ما آرامش عطا کن . خدایا به ما تمرکز بر زیبایها رو در هر شرایطی یاد بده.🙏🙏🙏

    استاد جان خیلی ازتون سپاسگزارم که به ندای قلبتون عمل میکنید و این فایل آگاهی بخش روی سایت قرار گرفت.

    اهمیت خودباوری و عزت نفس و احساس خود ارزشی در برخورداری از نعمت ها در همه جنبه های زندگی در روابط در ثروت و در سلامتی..

    استاد جان من با گوشت و پوست و استخوانم اهمیت احساس خوب و عالی داشتن نسبت به خودم رو در تجربیاتم لمس کردم بقول شما[ عزت نفس چیزی نیست که یک روز روش کار کنید و برای همیشه اون بالا بمونه همیشه و همیشه باید روش کار کرد و من هر روز زمان گذاشتم و زمان میذارم تا هر روز اعتماد به نفسم را بالاتر بالاتر ببرم.]

    استاد جان من دو ماهه که دارم دوباره از اول روی دوره عزت نفس کار می کنم روی سه جلسه اول اونم به‌دلیل تضادی که توی رابطه عاطفی من پیش اومد من با کسی در ارتباط بودم که همش استرس داشتم نکنه کار نادرستی انجام بدم و اون آدم ناراحت بشه و بزاره بره و تمام مشکلاتی که یک همچین رابطه ای به همراه داره رو داشتم تجربه میکردم من اون رابطه رو تموم کردم و شروع کردم به کار کردن روی عزت نفسم من تا همین جاش که سه جلسه اول رو نوشتم، بارها و بارها دیدم و در موردش فکر کردم سعی کردم خودمو سرزنش نکنم سعی کردم احساس گناه رو از خودم دور کنم و خودمو ببخشم سعی کردم قربانی شرایط نباشم و گله و شکایت نکنم بلکه قدرتمندانه خودم مسئولیت حال خوب خودم و خلق تجربیاتم رو بپذیرم نتیجه این شده که من خود به خود بدون اینکه احساس کنم که تغییر بزرگی کردم فردی رو ملاقات کردم که مسئولیت پذیره و همه جوره میخواد با من باشه و منو همینجوری که هستم میپذیره و قبول داره و کاملاً تحسین میکنه ..میخوام بگم اینکه میگید اون چیزی که تأثیرگذاری ایجاد میکنه اعتماد به نفس شماست نه ظاهر شما حقیقتاً درسته، ظاهر من هیچ تغییری نکرده اما درونیترین افکار و باوهای من چرا..اونم با دوره ی عزت نفس..که ما رو دعوت میکنه به درونگری درباره افکار و باورهایی که نسبت به خودمون داریم و مهمتر از اون تمریناتی که عزت نفس مارو میسازه.. اینکه میگید یک فاکتور دیگه ای هست که داره کارا رو انجام میده و اون اعتمادبه‌نفس درونیه اون احساس قدرت، اون احساس اعتماد به نفس، اون احساس خودباوری، اون احساس خود ارزشی، اون احساس لیاقت داره کارا انجام میده هم تو روابط هم توی بیزینس هم تو زندگی صد درصد درسته👏👏👏👏

    استاد عزیزم وقتی میگید که واقعیت اینه که اون اعتماد به نفس بالاتره که داره کارا رو انجام میده نه انگشتر نه دستبند ه پرز کمتر توپ‌تنیس.. صد در صد حقیقته..

    ” اون چیزی که ما باید بهش فکر کنیم و در خودمان ایجاد کنیم اعتماد به نفسه خودباوریه اون احساس خوب اون احساس قدرته که وقتی در آدم ایجاد میشه کار را بهتر انجام میشه توانایی ها بیشتر به ظهور می رسه اتفاقات بهتر رخ میده…” بخدا که شما دارید صد در صد درست میگید و من تجربه ش کردم بارها و بارها..

    حالا سوال من باید این باشه:

    انجام دادن چه کارهایی عزت نفس منو بالاتر میبره؟

    ایجاد چه باورهایی عزت نفس منو بالاتر میبره؟

    گذشتن از چه ترس هایی عزت نفس منو بالاتر میبره؟

    با انجام چه کارهایی به خودم افتخار می کنم؟

    من با انجام چه اقدامات عملی به احساس عزت نفس و احساس موفق بودن می‌رسم؟

    و هر روز این کارا رو انجام بدم هر روز عزت نفسمو بالاتر ببرم.. در این صورت نتایج منم خود به خود عالی تر میشه.

    باید این سوالا روازخودمون بپرسیم:

    چه جوری احساس لیاقت و خود ارزشی مونو باید ببریم بالا ؟

    چه جوری خودمون رو بیشتر دوست داشته باشیم؟

    چه جوری قدرت رو در درون خودمان پیدا کنیم نه با عامل بیرونی که اگر اون نباشه ما احساس ضعف کنیم؟

    فکر کنیم به دلایل درست اتفاقات..

    بله استاد جان شما درست می فرمایید این عوامل بیرونی نیست که موفقیت ها رو میسازه ..همه ما تو این سایت الهی بارها و بارها و بارها تجربه اش کردیم ولی باز هم باید به خودمون یادآور میشیم..

    استاد جان شما خودتون چقدرزیبا این عزت نفس درونی رو ساختین و موفقیت رو در تمام ابعادش تجربه کردین .

    یه شخصی که الان یادم اومد و خیلی برای من الهام بخشه و به نظر من مصداق داشتن همین اعتماد به نفس درونیه که استاد میگن.. بازیگر سریال گیم آف ترونز پیتر دینکلیج هست.. که قد کوتاهی دارن ایشون ولی من عاشقشم .. خیلی جذابه خیلی قدرتمنده خیلی تحسین برانگیزه و بازیگر فوق العاده ایه.

    در آخر می خوام  یک نکته ای رو به خودم یادآور بشم و دلایل درست اتفاقات عالی این روزهای خودم رو ببینم این که هر یک ثانیه بودن تو این سایت الهی و خوندن و نوشتن و تفکر کردن و عمل کردن چنان با اهمیته که شاید چیزی مهمتر از اون نباشه ولی ذهن من ممکنه بگه برو کارهای مهم تر و انجام بده در حالی که چه کاری مهم‌تر از کاری که در من آرامش عمیق هر لحظه رو ایجاد میکنه.. چی مهمتر از تقویت عضله زیبا بینی که تجربه بهشت رو برای ما به ارمغان میاره .. پس خیلی مهمه دلیل اتفاقات خوب و خواسته رو بدونیم دلیلش احساس خوبیه که آگاهانه داریم ایجادش می‌کنیم با پاشیدن رنگ سفید روی سیاهی ها هر روز بیشتر و بیشتر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    ajabpour گفته:
    مدت عضویت: 2218 روز

    سلام بر استاد عزیز وخانم شایسته بنظرم الان 2سال ونیم در حال پیگیری ومطالعه قوانین جهانم که توسط شما آموزش دیدم دیروز همسرم گفت:”چرا کامنتی نمی زاری کلی اخلاقت عوض شده کلی تغییر کردی” خلاصه حال دلم خوبه یادمه من برای نظر دیگران یک کلاه کیس خریدم که نکنه دیگران بهم کچل نگن خیلی معذب بودم که نکنه بادی بیاد از سرم بیفته وبلاخره یک روز برای تفریح رفته بودیم بیرون وسط جمعیت بادی زد وکلاه گیسه پرید وچقد من خجالت کشیدم همان روز کلاه گیس پرت کردم سطل آشغال وتصمیم گرفتم خودم باشم وچقد خوشحال بودم وهیچکس در این 10 سال یک بار هم ندیدم کسی حرفی بزنه یا قضاوتی بکنه ویک موردی که باش مواجه شدم این بود که همسرم رفته بود کربلا ویک انگشتر عقیق برام خریده بود که خوش یومنه وباید دست کنی ومنم دستم کردم ورفتم شرکت محل کارم در ورودی شرکت بود روئسای نواحی هم از ان در وارد می شدند منم تا کسی سلام نکنه منم سلام نمی کردم باید بلند می شدم وعرض ادب می کردم منم اینکار نکردم همان روز حراست وچند جا منو خواستن اقا تو چرا سلام نکردی گفتم من سر به کار خودم بود ومگر عقده سلام دارن خلاصه منو جای دیگه منتقل کردند وانگشتر خوش یومن نبود انهم انداختم دور والان بهترین نجات دهنده من افکارمه وکنترل ذهنم همین بس والان بهترین کار دارم وهنوز این راه ادامه داره تا کامنتای بعدی خداپشت پناه همه کسانی باشه که طبق قوانین ثابت خدا قدم بر می دارند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    پردیس گفته:
    مدت عضویت: 2307 روز

    استاد عزیزم سلااام!

    من معمولا فایلای جدیدو نمیبنیم، چون نمیخوام عالم بی عمل باشم مدتیه سعی میکنم ذهنمو پر از اطلاعات نکنم و فقط به دانسته هام عمل کنم، ولی یه حسی بهم میگفت اینو ببین، این مهمه! و بووم!!! جواب سوالی که مدتها بود ذهنمو درگیر کرده بود رو خیلی صریح از زبون کسی که بیشتر از هرکسی به کلامش ایمان دارم شنیدم!

    مدتی بود یکی آشناهامون با یه پسر خیلی خوب آشنا شده بود، این پسر هم از نظر تحصیلی، هم از نظر ظاهری توی لول خیلی مورد پسندی بود، اخلاقشم که هیچی، حالا آشنای ماهم از نظر تحصیلی و اخلاقی خیلی خوبو باحال بود ولی جوری که این پسره انقدر بهش احترام میزاشتو بهش عشق میداد به نظرم زیادی بود(البته همش بخاطر اینه که ما فکر میکنیم عامل دیگه ای دخیله! فکر میکنیم ظاهره که مهمه، تحصیلاته که مهمه، پوله که مهمه یا اینکه کدوم محله میشینی مهمه) ولی همه ی اینا حواشین! همه ی اینا ابزارین که ما خودمونو بهشون وابسته میدونیم برای اینکه دوست داشته بشیم، برای اینکه بهمون احترام بزارن، برای اینکه جدیمون بگیرن، برای اینکه به خودمون بتونیم اجازه ی ورود نعمت ها یا آدمای مورد علاقمون رو به زندگیمون بدیم، فکر میکنیم اگه یکم عضلانی تر باشیم دخترای بیشتری جذبمون میشن، پس عضلانی بودن رو ابزار مورد نیاز برای جذب دخترای بیشتر میدونیم!(که میشه عامل بیرونی، یعنی یه میزانی که عضلاتمون کمتر بشن دخترا هم کمتر میشن و برعکس) یا فکر میکنیم هرچی خوشگلتر باشیم، چشامون رنگی باشه یا انداممون فلان باشه پسرای بیشتری عاشقمون میشن و برعکس!

    – من وقتی خیلی این قضیه بهم ثابت شد که توی اطرافیان و دوستانم دیدم! دوستی داشتم که از زیبایی هیچییی کم نداشت، انقدر زیبا بود که با اینکه اعتماد به نفس نداشت بازم زیباییش غیرقابل انکار بود، چشمای رنگی بسیاار خوشرنگ، مژه های خیلییی بلند و خوش حالت ، پوست خوشرنگ، دندونای سفید و ردیف و لبخندش که دل من که دختر بودمم رو میبرد🥴😂

    یادمه دلم خیلی میخواست باهاش دوست بشم اوایل وقتی دیدمش، هی میخواستم نگاش کنم و ناخودآگاه فکر میکردم آدم خیلی خاص و عجیبیه، یکم نگران بودم چون حس میکردم خیلی از ما بهترونه و قرار نیست بهم محل بده!(خودمم اونموقعا ته دلم فکر میکردم زیبایی خیلی مهمه، خیلی مهمه که از نظر ظاهری جذاب باشی وگرنه آدم خاصی نیستی و درکل زیبایی ظاهری از نظرم هم توی روابط عاشقانه و هم دوستی مهم بود! اونموقع هنوز درک درستی از قانون نداشتم و خیلی درگیر حواشی میشدم) جالبیش اینه که بقیه اونجوری که من اونو زیبا میدیدم نمیدیدن، یه حس مسخره کردن نسبت بهش داشتن، دستش مینداختن و درکل تحویلش نمیگرفتن، من فکر میکردم از روی حسادت این کارارو میکنن ولی وقتی بهش نزدیکتر شدم دیدم خیلی از خودش بدش میاد، خود انزجاری شدیدی داشت، خیلییی برام جای تعجب بود هی بهش میگفتم توی دیوونه اینهمه زیبایی رو نمیبینی؟ هی سعی میکردم بهش حالی کنم ولی هرچی من میگفتم اون بیشتر مقاومت میکرد، بعدها فهمیدم اون از بچگی توی جمع های ناسالم خانوادگی میرفته که همش بهش میگفتن چقدر لاغریو چرا گوشت به تنت نیست، اونم چون به مدت ۸ سال یا بیشتر هرروز توی این فضاها بوده خب معلومه که اینهمه ذهنش نسبت به زیبا بودنش مقاومت میکنه، وقتی از شرایطش برام تعریف کرد فهمیدم اعضای این جمع همه توی فاز ایراد گرفتن از همو مسخره کردن همدیگن و اونم وارد همین وادی شده بود!..

    من و چندتا دیگه از بچه ها باهاش دوست شدیم، خیلی زود صمیمی شدیم و همش ازش تعریفو تمجید میکردیم، کلا جمع سالمی بودیم، همه حمایتگر و خیلی مهربون بودیم باهم. خیلی باورش نسبت به خودش بهتر شده بود، حتی بقیه ی بچه ها هم متوجه زیباییش شده بودن‌ بخاطر احساسش که تغییر کرده بود اما خب، چون عادت کرده بود از بقیه این تعریفو بگیره هنوز به صورت بنیادین تغییری نکرده بود و اگه یکم ولش میکردی یا بهش یادآوری نمیکردی که زیباست انقدر به خود انزجاری میرسید که گریش میگرفت.

    روابط خوبی نداشت، بعد از یه مدتی توی رابطه هاش طرف مقابل ازش زده میشد، چون به شدت محتاج تایید و توجه بود!

    راسش خودمم رابطم باهاش کمرنگ شد، دیگه همفرکانس نبودیم، بعد از مدتها همین چند وقت پیشتر دیدمش، صورتش کلی جوش زده بود، ناراحت شدم، انگار برگشته بود سر خونه ی قبلی، حاضر نبود ماسکشو لحظه ای بیاره پایین تا عکس بگیریم، اصلا از خوش رضایت نداشت و راسش دیگه به نظرم خیلی زیبا نمیومد، ظاهرش خیلی فرقی نکرده بود اما دیگه حس خوبی ازش نمیگرفتم…

    جالبه یکی دیگه از دوستامم چون بهش گفته بودن شبیه فلان بازیگریه خیلی باورش شده بود و بخاطر همین کلی احساس زیبایی میکرد، در صورتی که به نظر من واقعا زیبا نبود اما وقتی بعد از چند ماه دیدمش فهمیدم چقدر بقیه زیبا میبیننش، خودمم دیگه مثله قبل این حسو نداشتم که نازیباست! واقعااا جهان همش فرکانسه!

    من خودمم جدیدا خیلی اینو تجربه میکنم که بقیه دقیقا همون نگاهی رو به من دارن که خودم در دنیای خیال نسبت به خودم دارم! یادمه یکسری توصیفات خاص رو توی ذهنم درباره ی خودم پذیرفته بودم، (مثلا یکیش این بود که موهام خیلی زیباست) و از فرداش همه خیلی به موهام توجه میکردن و از چپو راست میگفتن چقدر زیباست! خیلی لذت بخش بود، لذتبخشترین قسمتشم اینه که تو خودت آگاهانه خلقش کردی🥰 تازه من چند سال پیش بخاطر استرس ریزش مو گرفته بودم و موهام کم شده بودن اما با این حال تعداد افردای که موهای منو بعد از ریزش زیبا میدیدن خیلیییی بیشتر از کسایی بود که وقتی موهام خیلی پر بود ازش تعریف میکرن، اونموقع تقریبا هیچکس ازشون تعریف نمیکرد.

    استاد عزیزم چقدر حرفای شما ارزشمند و تاثیر گذار بودن، مثالاتون با چسب ده قلو چسبیدن به گوشام! خیلی خیلی خوشحالم که شما رو دارم🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2925 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان گلم

    خدا رو شکر می کنم که باز هم یک فایل خیلی عالی از استاد عزیزم رو دیدم و خدا رو شکر به باور های غلط و پاشنه آشیل های قدیم خودم پی بردم و در بعضی موارد هم واقعا به خودم می خندم و احساس کردم که بیشتر حرفهای استاد مربوط به زندگی من هست

    من هم مثل خیلی های دیگه دنبال عواملی بیرون از خودم برای ثروت و موفقیت بودم چون که ورودی های خوبی نداشتم و دست به هرکاری می زدم شاید خندتون بگیره یک مدتی به دنبال تهیه مهره مار بودم برای خودم 😃 چونکه شنیده بودم مهره مار برای آدم شانس میاره و خیلی خرافات دیگه

    چند سال پیش هم همیشه انگشتر شرف شمس می پوشیدم و می گفتن که رزق و روزی میاره و کلی حرفه‌ای الکی دیگه که نگم براتون و حتی پوشیدن یک پیراهن و یا یک شلوار خاص رو در زندگیم تاثیر گذار می دونستم و چقدر اشتباه فکر می کردم و چه باورهای غلطی داشتم و حتی زیارت کردن امامزاده ها و درخواست خواسته های خودم از آنها و هیچوقت به معنای واقعی کلمه روی خدا حساب نکردم و جالب اینجاست نه از انگشتر و نه از مهره مار نتیجه ای نگرفتم و خدا رو شکر می کنم که منو با استاد آشنا کرد و متوجه این باورهای اشتباه کرد

    خدایا شکرت 🌹🙏🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 3049 روز

    سلام استاد سپاس از دوست داشتن تون بابت این فایل زیبا و جملات دل نشین و انگیزه بخش ضبط کردید. استاد یه سوال فنی تا به حال شده یه باور نتوانید عوض ش کنید مجبور بشید وصل ش کنید به یه خورافات ی تا بتونید کار جلو ببرید مثلا من وقتی زیاد میشنوم بازار نیست بازار نیست مجبور میشم قبول کنم و چون یه آدمه بسیار بسیار خوش باورم ولی میگم درسته بازار نیست ولی خدا به من گفته فرزندم😅 و می چسبونم به خوش شانسی م و خوش اقبالیم اون وقته که همه ی کاسب ها نظاره گره من می مونند 🌹🌹😅😅استاد راستی یه کج فهمی من به نفع م شده😊 این ضرب المثل

    هرکه بامش بیش برف ش بیشتر هست !من از بچه گیم این طور متوجه شدم که هر که بامش همون ظرفیت ش که بزرگتر باشه خدا پول بیشتری توی ظرف ش پر میکنه😂 میگم خداراشکر از اول بچه گیمون تو عالمه دیگه سیر سفر میکردیم یه استاد ه دل انگیز روح انگیز اوفتاد تو مسیرمون جنس مون جور شد به قول آقای سنگرزاده دلی عاشقتونم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘😂🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سیدمصطفی میردهقان گفته:
    مدت عضویت: 1891 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    من برای چندمین باراین فایل روگوش دادم وآخرین بار امشب رفتم برای قدم زدن وشروع کردم به گوش دادن خدایاشکرت سپاس فراوان استادعزیز که این اطلاعات رودراختیارمن قرارمیدی منی که بابت این فاعل وفایلهایی که تاحالا گوش دادم پولی روبه گروه تحقیقاتی عباس منش ندادم

    وچقدرآگاهی واطلاعات کسب کردم دیدم من فکرمن نسبت به قبل فکرکرده منی که حالا وقتی توخیابان میبینم نوشته پشت یه وانت کی بشه مهدی بیایی دنیا گلستان شود

    منی که خودم فکرمیکردم درسته حتما بایدیکی دیگه بیاد وبرای من کارهاروانجام بده ولی خدارا شکر به خاطر وجود شمااینها رودارم متوجه میشم وبه خودم میگفتم تاحالا به این نکرده بودی ومثل بقیه جامعه فکرمیکردی کی بشه جمعه بیاد

    خب وقتی این فایل روبرای آخرین بار گوش دادم والان درحال نوشتن کامنتش هستم یاد اون فایلی افتادم که گفتید تحقیق کردن ببینن چرادونده هاسرعتشون بیشتر شده وبعد فهمیدن به خاطر اون تکیه کاهی هست که برای شروع تغیر کرده یاکفششون تغیر کرده دراون فایل هم شما گفتی اون کفش رو همه دارن اون زمین چمن روهمه دارن خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها

    درموردچشم زخم هم من مادری دارم که من هروقت وسیله نومیخریدم مثل موتور چندین چندآیه بود دعا بودنمیدنم مینوشت کیسه پیچ میکرد ومیبست به موتورم اوایل به خاطر این که کسی نبینه مخالفت میکردم ومیگفتم آبرو دارم ولی بعدها افکارم تغیر کرد و درونی شد ومتوجه شدم اینها تاثیری ندارم ولی ازقانون چیزی نمیدونستم احساسم میگفت اینها لازم نیست

    یه کاری که خیلی سربسرشون میگزاشتم این بود که آب بارون روجمع میکردن ودعامیخوندن وفوت میکردن بهش

    من هم اداشون رودر میاوردم وبعدتودل خودم میگفتم خدای من این چه کاری هست باران خداهمین جورفوق العاده هست نیازی به این کارهانیست وچندین ساله اونا هنوزاین کاررومیکنن ومن فقط همین جورمیرم زیر باران این رحمت خداوایمیسم ولذتشومیبرم

    من خودم چون دنسازی کارمیکردم مرتب بهم میگفتن لباس آستین کوتاه نپوش چشمت میزنن بدنت آب میشه

    هنوز که هنوزه وقتی من مدتی پیش میرفتم گوشت بگیرم دستمال میخواستن بدن گوشت روبگزارم توش کسی نبینه چشم بزنه بگه ببین اینا تو این وضعیت چقدرگوشت خریدن

    خدایاشکرت که من دارم میبینم هروقت استاد میره بیرون ماشین پرمیکنه میاد واصلا یادشو اینا نیست

    خدایا شکرت که یاری کردی من این مطالب روبنوسم

    به امید روزی که بگین لاتزیو تیمم که مالکشم امروز بازی داره ودارم میرم بازیشو ببینم

    درپناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1693 روز

    سلام استاد عزیزم و همه دوستان گلم⚘

    عزت نفس در یک کفه ترازو و بقیه مطالب یک طرف دیگه هست واقعا

    این عزت نفس یه پایه محکمه برای شخصیت یک انسان و همیشه و همیشه باید روش کار کنیم من جمله خودم

    از وقتی بافایلای رایگان و کتاب هاتون کار کردم پیشرفت در همه جنبه های زندگیم داشتم .. عزت نفسم هم میتونم بگم تا دو لول بالا رفته شکر خدا 🙏

    من الان در مداری هستم که عوامل بیرونی در بالارفتن عزت نفسم نقش موثری دارن مثلا نوع تیپ و لباسی که به تازگی انتخاب کردم و ازشون استفاده میکنم. میدونم این هم یک جور باوره ..من مدتها قبل از این ، عزت نفس پایینی داشتم و سعی کردم به هر نحوی اونو بالاببرم و دست بکار شدم .. این نوع لباس پوشیدنم برام ارزو بود بخاطر باورهای محدود کننده م!! اما محدودیت هارو کنار گذاشتم و بهش رسیدم و استاد یه جایی گفته بودن اگه میخوای به خدا برسی باید به پول برسی بعد ازش رد بشی …..منم تو این قضیه در این مرحله هستم که بهش رسیدم به تیپ مورد علاقم و به مرور ازش رد میشم و گوهر درونیمو کشف میکنم و با ظاهر خیلی ساده احساس ارزش بالایی خواهم داشت دقیقا مثل استاد . مهم اینه که الان درحال کار کردن روی خودم هستم

    به امید مدار های بالا💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 1971 روز

    وای استاد شما بینظیریییید🌹

    خیلی خیلی عالی بود

    من متوجه یه پاشنه آشیلم در عزت نفسم شدم.

    متوجه شدم در مواجه با آدمها به جای اینکه آگاهانه حواسم به ارزشمندی خودم باشه، به نگاه و عکس العمل اونها توجه میکردم! یعنی در این مورد حواسم به خالق بودن خودم نبود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      سیدمصطفی میردهقان گفته:
      مدت عضویت: 1891 روز

      سلام زینب خانم

      هدایت شدم به کامنت کوتاه درعین حال زیبا وپرمحتوا که 7امتیاز آورده بود من هم بهش امتیاز دادم وکامنت زیبای شما رو در دفترم نوشتم

      این پاشنه آشیلم رو

      من دیدم دقیقا درسته مثلا من اگر اصلاح کنم یا یه لباسی بپوشم حواسم بود ببینم دیگران چه رفتاری نشون میدن والان متوجه شدم ازاول ایراد داشته چون ازهمون اول اون لباسه رو واسه خودم نپوشیدم واسه دیگران پوشیدم وبعد هم درادامه منتظر عکسل العملشان بودم ولی وقتی برای خودت بپوشی اصلا عکس العمل اونها برات مهم نیست

      شاد وثروتمندباشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2268 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل.

    وبچه های خوب سایت.

    منم از بچگی کلا وقتی لباس نو وشیک داشتم خیلی اعتماد به نفسم بیشتر میشد.

    ووقتی اول دبیرستان به یه مدرسه جدید رفتم و منطقه نسبتا خوبی بود (.چون قبلا کلا پایین شهر درس میخوندم.) و بچه های نسبتا مرفهی در اون مدرسه بودند و من با همان لباسهای سال قبل وارد مدرسه شدم وبا اینکه واقعا دانش آموز درس خونی بودم ولی از همون ابتدای سال چون روی لباسم خیلی حساب میکردم حداقل فرم مدرسه رو میگم و چون یه هزینه رو بابت شهریه داده بودم دیگه برام لباس نو نخریده بودند.

    وخلاصه بگم من تا آخر سال کلا اعتماد به نفسم صفر بود و حتی معدل من از ۱۹ به ۱۸ رسید و همیشه یه احساس کم بدون در مقابل اون بچه ها داشتم .

    بچه هایی که کفش و لباسهای نو براشون چیزی نبود.

    ولی در همون کلاسم شاگردی بود که لباسهای سال قبلش رو پوشیده بود ولی کاملا با اعتماد به نفس و از نظر درسی درجه یک بود .ولی من چون داشتن اعتناد به نفس رو به لباس نو بسته بودم اون سال فقط دلم میخواست تمام بشه و از اون مدرسه بیرون بیام.

    و فکر میکردم حالا که لباسم نو نیس اصلا حق حرف زدن رو هم ندارم.

    و مطلب دیگه راجع به چشم زدن که ریشه قوی در فرهنگ ما ایرانی ها داره.

    فقط بگم از ۵ _۶سالگی این مطلب در گوشم بود.

    واینقدر بهش ایمان داشتم که مثلا اگه معدلم را کسی می پرسید حتما بهش دروغ میگفتم فقط به خاطر اینکه چشمم نکنه.

    و اینکه به چشم شور بعضی از اقوام و همسایه ها هم معتقد شده بودم و نتیجه این بود که چون باورش داشتم قطعا بلا هم سرم می اومد.

    و فقط بگم بچه های خوب سایت اگه من فقط یه نتیجه بخوام از همراهی با استاد گرفته باشم بگم اونم اینه که بعداز سی سال اعتقاد راسخ به چشم شور ، واقعا به این نتیجه رسیدم که اینها همش خرافاته و حتی تابلو فرشی که برام هدیه اوورده بودن و وان یکاد بود را از دیوار اتاقم برداشتم .البته این پاشنه آشیل منه باید همیشه روش کارکنم.

    با تشکر از همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    یونس پریرو گفته:
    مدت عضویت: 3557 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    یعنی من عاشق خدای خودم هستم که اینقدر سریع به درخواستهای من پاسخ میدهد ، همین صبی تو ستاره قطبی درخواست داده بودم که میخوام درک و فهمم از موضوع احساس لیاقت بیشتر بشود ، و وقتی اومدم داخل سایت دیدم فایل جدیدی اپلود شده و دانلودش کردم و وقتی گوشش کردم ، گفتم الله اکبر ، خدایا شکرت که اینقدر سریع الجوابی ، اتفاقا این فایل با درخواست من همزمان شود ، و چقدر بعضی دوستان کامنتهای پرمحتوا گذاشتن که به شخصه کلی درس گرفتم و متوجه یک سری باگ های خودم شدم

    در مورد آگاهی های این فایل تجربه خودم رو بگم اینکه :

    بنده در کار املاکم و از خودم مغازه دارم و الان بیشتر از یک ماه هست که با دمپایی میرم سرکارم ، بازدید ، جلسه و… تو شغلی که تقریبا همه با یه تیپ به قول معروف اتو کشیده میرن سرکار و خیلی به قول معروف ظاهرشون میرسن ، ولی من ، نه با دمپایی میرم ،

    البته اینم بگم این در صورتی هست که الحمدالله چندین و چند کفش عالی و اصطلاحا برند دارم و یک فرد سرشناسی در حوزه کاریم هستم و همچنین فرد خوش تیپ و خوش پوشی هستم

    چون عزت نفس من‌ به ظاهرم نیشت ، به ایمان و توکلم به الله به باورهایی که دارم هست

    البته اینم بگم که قبل از اینکه به این مسیر هدایت بشم خب نسبتا خیلی به ظاهرم اهمیت میدادم و حتی تو انتخاب لباسام بطور ناخوداگاه لباسایی رو انتخاب میکردم که از دید بقیه شیک به نظر برسه

    ولی الان نه اینطور نیست از وقتی که به این مسیر الهی و زیبا هدایت شدم و روی خودم دارم کار میکنم ، طوری شده که الان چند ماهه که آگاهانه میرم موهامو کل میکنم ، یا چند وقت پیش برای چند روز رفتم ییلاقات شهرم و کل اون منطقه رو با شلوارک دور میزدم ، خلاصه خیلی از این دست تمرینات انجام میدم چون واقعا برام نه مهمه و نه اینکه عمل میدونم

    راستی یه تجربه دیگه بگم بنده چند ماه تو منطقه یک شهرم فعالیت کردم ، منطقه یک مشهد ، مثه منطقه یک تهرانه و اونجا دیگه خیلی به ظاهرشون اهمیت میدادم و ۹۹/۹۹۹۹۹ خورده افراد یا کت و شلوار میپوشیدند یا تیپ کلاسیک به قول معروف میزدن به تیپایه خیلی شیک و مجلسی میزدن ولی نه من همیشه با تیپ اسپرت ، تیرشت پوش و حتی تیشرتهای طرح دار جوری که داخل اون دفتری که کار میکردم تنها شخصی بودم که به سبک خودم لباس میپوشیدم که حتی یکی از همکارا بهم گفت تو چجوریه با هر تیپی میخای میای بیرون ، این در صورتی بود که بین ۱۰ ۱۵ تا مشاوره بنده نفر یک بودم جوری که حجم کاریم از همون مدیر دفترمونم بیشتر بود و کلی مشتری ثروتمند و اصطلاحا کلاس بالا هم داشتم ولی خب ایناها برام مهم نیست دیگه ، عزت نفس من برپایه ایمانمه توکلمه باورمه ، دیگه این نظر بقیه و ظاهر و ایناها برام پشیزی اهمیت نداره

    خیلی مهمه که عزتنفست بر چه پایه ایی هست

    یک تجربه دیگه اینکه :

    چن ماه پیش متوجه شدم عزتنفسم رفته روی درامدی که دارم ، پولهایی که ساختم و معاملاتی که دارم و …. یعنی رفته روی یک عامل بیرونی ، بعد با هدایت الله

    گفتم آقا من چه پول داشته باشم ، چه نداشته باشم ارزشمندم ، اونی که ارزش به پولم ، به درامدم و کلا به موفقیتام میده منم ، نه اینکه پولم و درامدم و موفقیتام ،

    من به خودی خود ارزشمند هستم ، چه اونا باشند چه نباشند ، یعنی اومدم عزت نفسم به عامل درونی گره زدم و همچنانم دارم روی این موضوع کار میکنم

    و از اون موقع به بعد خب چند مرتبه ای شده که ریالی تو حسابم نداشتم ولی به لطف الله انگار نه انگار که مثلا من ریالی تو حسابم نیست ، خیلی خوش و خرم از زندگیم تا جایی که جا داشته لذت بردم و مبیرم و خواهم برد ، لذت بردن اصل زندگیه ، مهارت لذت بردم از زندگی یک مهارته که به عامل درونی برمیگرده و پول یک ابزار هست که کمک میکنه که لذت بیشتر با عمق و کبفیت بالاتر از زندگیت ببری ، این دیدگاهی که بنده بهش رسیدم

    و اینکه من قبل این مسیر سه تا انگشتر داشتم و ساعت ، یک دم و دستگاهی برای خودم‌ داشتم 😁

    یه تجربه دیگه اینکه همون اوایل این مسیر تمام انگشترامو گذاشتم کنار یعنی دیگه دستم نمیکردم و بعد چند وقت کلا انداختمشون دور ، خلاصه خیلی تغییر کردم ، انصافا تغییر کردم

    یه موضوع دیگه اینکه الان‌ چندین روزه که دارم تمرکزی روی باورهای ثروت افرین کار میکنم که با هدایت الله رسیدم به احساس لیاقت و داشتن عزت نفس ، که شاید بشه ازش به عنوان مهمترین عامل موفقیت و رسیدن به استقلال مالی ازش یاد کرد ، خیلی خیلی مهمه احساس لیاقت ، یعنی دروازه ای از نعمتها و ثروتها و رحمت خداوند رو بر روی فرد باز میکند (البته درها باز هستند ما به سمت اون درها هدایت میشیم)

    به قول معروف همینطور که طبق قانون اول باور میکنی بعد میبینی ، همینطورم اول لایق میشوی بعد دریافت میکنی

    به قول شاعر میگه تا نگردی اشنا زین پرده رمزی نشوی / گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    اول باید خودتو لایق اون نعمتی که مبخای بکنی بعد دریافت میکنی

    و اینکه ما واقعا به خودی خود ارزشمندیم ، لایقیم بدون هیج گونه قید و بندی ، یعنی لازم نیست که کار خاصی بکنیم ، به خودی خود با همین چیزی که الان هستم لایقم ارزشمندم و اینکه لازم نیست برای خداوند دلیل بگی مثلا برای فلان و بهمان من این خواسته رو دارم ، اقا شما فقط کافی بگی من این خواسته رو میخام تموم دیگه بقیشم به من ربطی ندارد ، وظیفه من درخواست کردن ، آقا من فلان مقدار ثروت میخام و … دلیل لازم نیست

    و اینکه لیاقت ایجاد کردنیه ، باید براش کد بنویسی

    من‌ خودم تو یکی از کدهایی که برای خودم‌ نوشتم اومدم‌ خودمو لایق یه عدد درامدی کردم و جالبه بعد از تقریبا ۴ ماه فک کنم ، همینطور که داشتم کُدم رو گوش میکردم بعد گفتم من چند ماه که این مبلغ رو رد کردم و چندین بارم اون عدد رو دریافت کردم

    یا تو یه کد دیگه اومدم خودمو لایق یه موجودی حساب کردم و بعد از چن وقت دیدم نه تنها به اون موجودی حساب رسیدم بلکه بیشتر از اونم رسیدم

    و اینکه خیلی مهمه که در مسیر اون لیاقتی که میای ایجاد میکنی حرکت کنی ، یعنی خودتو آگاهانه وارد مدار خواستت کنی با اقدامات عملی که انجام میدی ، یعنی وقتی رو لیاقتت کار میکنی ، کلا روی خودت کار میکنی یسری اقدامات عملی یا ایده های عملی بهت گفته میشود که باید انجام بدی البته اون ایده هایی که با شرایط فعلیت قابل اجرا باشد

    به عنوان مثال من میام ‌خودمو لایق یه معامله n میلیاردی میکنم و بایستی برم روی ملکهای n میلیاردی که دوست دارمم کار کنم و جالبیش اینه که متوجه نمیشی که به خواستت رسیدی و بعد از چند وقت میفهمی که بهش رسیدی

    و تمرین آگهی تبلیغاتی فوق العاده کار گشا یا راه گشایه ، یعنی خیلی احساس ارزشمندیت و کلا عزتنفست رو ارتقا میده ، بنده الان دو شب پیاپه دارم این تمرین رو انجام میدم

    (دیشب پیش دو خانوم و دو آقا انجام دادم و کلی هم برام دست زدن و شب قبلشم ‌پیش یه زوج انجام دادم که بنده خدا میخکوب صحباتم شده بود 😊😉 )

    و فوق العاده احساس خوبی دارم اصلا بار هربار انجام دادن این تمرین یک سر و گردن عزت نفس ادم میره بالا ،

    و به قول معروف هرجا دیدی مقاومت شدیدی داره بدون باید اون مقاومت رو برداری تا نعمتها وارد زندگیت بشن ، یعنی شاید یه سری موقع ها یه جاهایی مقاومت داشته باشی که به ظاهر با خواسته ات هم خوانی ندارد ولی وقتی میری تو دل اون مقاومت ذهنی که داری میبینی اون خواسته هایی که خیلی وقته منتظرشونی خود به خود وارد زندگیت میشن اصطلاحا بوم بوم بوم تو زندگیت رقم‌ میخوره

    من خودم بار اول که این تمرین رو انجام دادم بعد از چند وقت یه سری گشایش های مالی و غیر مالی برام رخ داده ،یعنی رسیدم به این نقطه که آقا باید این تمرین رو انجام بدم و وقتی انجام دادم گشایش ها رقم خورد ،

    اصلا عاشق اینم که با نتیجه و فکت صحبت کنم ، خیلی این و دوست دارم 😊😊

    و اینم بگم که اصلا تمرین راحتی نیست ، واقعا اعتماد بنفس میخاد که بری انجام بدی و همچنین کنترل ذهن قوی میخاد ، دوستانی که انجام دادند میدونن داستان چیه

    و خود این کامنت هم خودش یک پایه آگهی تبلیغاتی شد ☺☺

    و در مورد چشم ‌زخمم که کلا خرفاتی بیش نیست ، و هر فردی مطلقا فقط و فقط میتواند به برای خودش فرکانس بفرستد ولاغیر

    آقا همه چیز طبق قانون مندی رخ میدهد نه یکسری چرت و پرتا

    یک الگو مشابه به ذهن رسید اینکه ، شما دید میگن برای فلانی دعا کنید که مثلا از بیمارستان مرخص بشه ، بعد میبینی اتفاقا طرف فوت میشه ، یا نمیدونم میگن من فلان نزر رو میخام بکنم یا چندبار سوره فلان میخام بخونم که به فلان خواسته ام برسم ، یا من خودم‌ چند سال پیش ایت الکرسی رو میخوندم و بعد پوف میکردم که مثلا اتفاقی نیوفته ، 😅😅🤣🤣😂😂 خدا شاهده الان خودم دارم کلی میخندم به چنین خرافه ای ،

    خلاصه خیلی توهماتی هست که بشر میزند و هیچ تعقلی هم در اون اعتقاد و باورش نمیکند ، الحمدالله که خداوند من رو به این‌مسیر الهی و زیبا هدایت کردم و توانایی درک و فهم و آگاهی از قوانینش رو بهم داده است

    -و آقا یک کاری میخام در همین جا انجام بدم و اینکه:

    با کسب اجازه از استاد عزیزم در همین تریبون اعلام میکنم که آقا هر کسی تو دوست و فامیل و آشنا فردی داره که چمدونم چشم خیلی شور و تیزی داره ، برید بهش بگید که آقا یک آقایی به اسم یونس پریرو تو منطقه دو مشهد

    (اینم چون بیشتر از این نمیشه وگرنه ادرس دقیق میدادم ، به هرحال کسی که بخاد پیدا کنه ، پیدا میکنه ، جوینده یابنده است)

    هست که خیلی پروو و خیره هست و گفته آقا هر کی میتونه بیاد منو چشم بزنه

    😄😁😄

    خلاصه خیلی عاشقتونم و دوستتون دارم ❤❤❤🌺🌺🌺🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      فرحناز رستمی پور گفته:
      مدت عضویت: 3070 روز

      سلام دوست عزیز

      خدا رو شکر می کنم که هدایت شدم به کامنت شما

      خیلی جالبه که این روزا قانونمندی جهان رو بیشتر و بیشتر دارم به چشم می بینم و درک می کنم و داره بهم اثبات میشه!

      منم مدتی هست که به لطف خدا هدایت شدم به شغلی که تقریبا شبیه شماست در منطقه یک شهر محل سکونتم و این فکر در ذهنم می چرخید که اونجا همه به قول بعضی ها تیپشون خیلی به روز هست و مدل لباس پوشیدنشون با من خیلی فرق می کنه مخصوصا خانمها و باعث شده بود فکر کنم خب حالا من باید چه مدلی باشم؟

      و منی که همیشه خودم بودم و هر جور دلم می خواست لباس می پوشیدم انگار یه حسی داشت اذیتم میکرد و میگفت این تیپ بالا شهری نیست!

      خدا رو شکر که کامنت شما دهن ذهن نجواگرم رو بست.

      من ارزشمندم و لباس من نشانه ارزشمندی نیست!

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      براتون از خدا اقیانوسی از ثروت، سلامتی ، آرامش ، عشق و آگاهی خواهانم.🌻

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: