سریال زندگی در بهشت | قسمت 180 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

سلام به استاد عزیزم و مریم بانو گل

سلام به همه دوستان عزیزم

امشب بعد از مدتهای زیادیه که تصمیم گرفتم بنویسم تویی این دوهفته گذشته بارها امدم بنویسم ولی یه چیزی بهم گفت که تو چی میخوای بنویسی چه نتبجه و دست آوردی پیدا کردی. ولی الان مینویسم چون بعد از یه مدت دوری. تویی این دو هفته اخیر نشونه های دیدم که میدونم فقط اینجا و شما دوستان میتونی بفهمید و درکش کنید.

من تو نقطه پایانی زندگی مشترک هستم و بخاطر تضاد فکری و رفتاری ‌که با همسرم دارم و عشقی که بین ما از بین رفته تصمیم به جدایی گرفتم و این تصمیم یکی از بزرگترین تصمیم های زندگیم هست چون من شدیدا آدم وابسته ای بودم چه به خانواده خودم و چه به همسرم و تویی این سالهای که زندگی مشترک داشتم بارها به اتفاقاتی برخورد کردم که بخاطر وابستگیم چشم پوشی کردم. ولی الان با اینکه از نظر درآمد و مالی تحولی نداشتم تصمیم گرفتم قدم اول رو بردارم گرچه اطرافیان با حرف های مثل اینکه تو یه بچه داری و بخاطر اون باید به زندگیت ادامه بدی باید یه چیزهای رو تحمل کنی سعی دارن حس غذاب وجدان به من بدن یا بهم میگن تو سنگ دلی که به فکر بچه ات نیستی و از این چیزها.

ولی من با ایمان و عشق به خدای خودم میرم جلو و میدونم که با هر قدمی که بر میدارم کنارم هست و قدم بعدی رو بهم نشون میده.

تویی این مدت که اقدام به جدایی کردم ازش نشونه خواستم برای اینکه بدونم راهی که دارم میرم جلو درست یا نه

از لحظه ای که با خدای خودم حرف زدم و تا لحظه ای که برام نشونه فرستاد فقط ۲۴ ساعت زمان گذشت. من پدرم رو ۱۰ سال پیش از دست دادم و بعد از ۱۰ سال هفته پیش تو یه مکان عمومی پدرم برای مدت دو ساعت رو به روی من نشست(مردی که کاملا از تمام لحاظ شبیه پدرم بود. به قدری که هر کسی عکسش رو دید فکر میکرد خودشه ) با این اتفاق حالم خیلی دگرگون شد.چون همیشه پدرم پشتم بود ارم حمایت میکرد.

اتفاق بعدی خوابی بود که دیدم که اگه بخوام بنویسم خیلی طولانی میشه کامنتم.

و نشونه سوم

یه آشنایی بهم گفت با یه فرد ماهر دعا نویس آشناس و من یه لحظه از سر بی فکری بهش گفتم برام دعای رزق و روزی بنویسه که در امد و کسب و کارم رونق پیدا کنه.

باورتون میشه شب از تویی خواب بین خودم و ندای درون بحث بود با اینکه خواب بودم ولی انگار هوشیاریم کامل بود. بهم میگفت تو خجالت نمیکشی از کسی غیر از خدای خودت کمک میخوای. کی بالاتر و پر قدرت تر از خدا هست که بتونه کمکت کنه چرا بهش شرک می ورزی که تو همون حالا گفتم اره کارم اشتباه بود. صبح وقتی بیدار شدم کاملا درگیر این موضوع بودم که چطور انقدر دقیقه انقدر هواسش هست انقدر مواظبه فقط کافبه ازش بخوابیم تا تمام وجود و با ایمان کامل. میخوام بگم خدارو سپاسگذارم برای آگاهی های که از طریق شما میگیرم استاد عزیز که بتونم خودم و زندگیم رو خودم اداره کنم سپاس گذارم برای این لطفی که خدا بهم داره همیشه کنارم هست

امیدوارم به زودی بیام و از نتایج مالی و موفقیت کاریم هم بنویسم.

استاد جان و مریم بانو بینهایت سپاسگذارم برای زحمت های بی وقفتون.

خدایا سپاسگذارم برای حمایت همیشگیت. خوشحال میشم اگه از دوستان تجربه ای داره در اختیارم بذاره.توی این شرایطی که الان هستم من کاملا آرومم یعنی نه حس بدی دارم نه خوب خنثی البته این حس فقط نسبت به رابطه ام هست ور مورد کارم. بچه ام و باقی مسائل زندگیم کامل خوشحالم و آرامش عالی دارم میخوام بپرسم این چیه؟؟ یعنی این حسی های که دارم؟