سریال زندگی در بهشت | قسمت 180 - صفحه 16

بسم الله الرحمن الرحیم

وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ

ﻭ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﻭ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺩﻝ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ ، ﻭﻟﻲ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ،(٧٨) مومنون

سلام به استاد عزیز و مریم بانوی زیبا که بهترین الگوی که تا الان داشتم هستند و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی و مقدس

همیشه دلم میخواست جهانگرد بشم،ولی اصلا نمیدونستم چطوری و به چه روشی و با این محدودیت های که داشتم، که یه دخترم، یه زنم، یه مادرم و… ولی الان به لطف رسانه ها دیدیم که خیلی ها دارند جهانگردی می کنند از دختر و زن و مادر و… پس در این مورد محدودیتی نبود، حالا محدودیت بعدی چی بود، پول بود به هر کی میگفتم دلم میخواد جهانگرد بشم، میگن بابا این ها که می بینی جهانگردی می کنند،پولدارند یا از جایی دارند ساپورت میشن برای همین ، دنبال این بود که کار کنم و پول پس انداز کنم و یا یه کار فریلنسری پیدا کنم که بتونم خرج سفرم رو بدم، خلاصه که با آموزه های استاد یاد گرفتم که من باید روی خودم کار کنم شرایط بیرون تغییر می کنه و دست از زور زدن علکی برداشتم و شروع کردم روی خودم کار کردن، ولی این ذهن

لامصب آروم نمیشه و به هر بهانه ای آنقدر حالم بد میشه که انگار بدبخت ترین آدم روی زمین هستم. حالا امروز دقیقا همین اتفاق برایم افتاد و این فایل نشانه ام بود برای خلاصی از حال بد.حالا جریان چی بود؟ امروز صبح که استخر بودم، یه خانمی از آشناها رو دیدیم و صحبت سر اینکه چکار می کنی شد، گفتم که فعلا سالن نمیرم تا بعد از ماه صفر و اونم گفت که همسرم گفته دیگه سرویس مدارس نگیر و بیا یه کار خونگی راه بندازیم و گفت تا الان کلی شغل عوض کردیم و سر یه کار نموندیم که پیشرفت کنیم و علتش اینه که واقعا نمیدونیم علاقه مون چیه و اگه بدونیم هم نمیتونیم ازش پول بسازیم. منم که یه نگاهی به خودم انداختم و تو دلم گفتم من که دوست دارم جهان گرد بشم ولی هیچ ایده ای ندارم و گفتم خدایا اگر این مسیر درست باشه، برایم یه نشانه بفرست. اومدم خونه و یه قسمت از سریال یه زن و شوهری که دور دنیا می‌گردن رو دانلود کردم که با بچه‌ها شب نگاه کنیم، که یه ولاگی با یه دختر جهانگرد داشتن که گفت: جهانگردی بدون هیچ سرمایه و اون رو گوش دادم و متوجه شدم یه مدل جهانگردی هست که بهش میگن کار داوطلبانه و میتونی در یه اپلیکیشنی که البته تو ایران نیست و بری اونجا و کسانی هستند که مهمان می‌پذیرند در ازای جای خواب و خوراک و گردش و اینترنت رایگان ، یه مقدار در کارها کمک مهمان کنی با توجه به کار یا حرفهای که بلدی و مورد نیاز اون میزبان است.

و این برای من خیلی جالب و شگفت انگیز و کاربردی می آمد چون هم کار می کردی هم گردش. و در ایران هم همچین چیزی وجود داره و رفتم با ذوق و شوق به همسرم گفتم ولی اون اصلا علاقه ای به این کار نشون نداد و کلی تو ذوقم خورد و کلی فکر کردم که من و همسرم دو آدم کاملا متفاوت با سلیقه‌های متفاوت هستیم و من که نمیتونم سلیقه و خواسته های اون رو تغییر بدم و اصلا این کار اشتباه است، اینجا من دو تا انتخاب داشتم، یا باید قید همسر و خانه و فرزند رو میزدم و به دنبال علاقه ام می رفتم یا باید سال‌ ها منتظر میموندم و ببینم کی این باورها داغون در مورد ثروت درست بشه و بعد بشه بریم یه گشت و گذاری بکنیم و این فکرها برایم یه جهنمی درست کرده بود و انگار دنیا به آخر رسیده و همه چیزها رو بردن و رفتن و من از قافله عقب افتادم.و برای خلاصی از حال بد رفتم خوابیدم و چشام رو که باز کردم همسرم گفت: چای برات آماده کردم و تخمه گذاشتم، ولی هنوز حالم گرفته بود و بهش گفتم من دلم میخواد برم دنیا رو بگردم، با آدم های مختلف آشنا بشم طبیعت گردی کنم و.. اون هم گفت؛ اگه میخوای به خواسته ات برسی باید از یکسری چیز ها بگذری .خلاصه از اونجایی که میدونم احساس بد مثل دست کردن در آتیش است اومدم تو سایت و از خداوند هدایت خواستم و این فایل اومد و فهمیدم باید شکر بگم و باید صبر داشته باشم صبر به معنای تحمل نیست، صبر به معنی این که خواسته ات اوکی هست فقط یکم زمان میبره خلاصه خدا راشکر و همین طور که داشتم فایل گوش میدادم، همسرم که رفته بود برای ورزش پیام داد، ما باید بیشتر به فکر خودمان باشیم و اگه یه جای خوب پیدا کردی تا با هم بریم.

قبل از این عجله دا شتم که یه جایی پیدا کنم که برم ولی الان دیگه با این فایل دلم آروم گرفته و عجله ای برای هیچی ندارم و باید نعمت و ثروت به راحتی وارد زندگی ام بشه نه با زور زدن عجله.

حالا این هم از این. ان شاءالله کامنت بعدی ام با یه حال فوق العاده چسبیده به خدا باشه که هیچ لذتی بالا تر از اتصال به خدای مهربونم نیست ولی نمیدونم چرا بعضی وقتها بند وا میدم و میرم تو احساس بد. الهی العفو

پ.ن:

زندگی استاد رو برای جهان گردی الگو قرار دادم و به ذهنم میگم که استاد الان عزتمندانه داره سفر می کنه و باید مثل استاد سفر کنی نه با یکی دو تا کردن.

خدایا من به خودم ظلم کردم مرا ببخش و مرا به راه راست هدایت کن، راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه گمراهان و نه آنها که غضب کرده ای.