سریال زندگی در بهشت | قسمت 185 - صفحه 12

به نام رب

سلام و درود

خدایاشکرت روز پربرکت دیگری رو بهم هدیه دادی و هدایتم کردی به سمت زیبایی های زندگی

امروز که بیدار شدم بینهایت حالم عالی بود درصورتیکه روز قبل ی تصمیمی گرفتم که کمی سخت بود و کمی براش گریه کردم شاید اگه چندوقت پیش بود حالم خیلی بدتر از الان بود.

من تصمیم گرفتم ذهنم رو رها کردم

از فردی که عاشقش هستم

تصمیم گرفتم رهاش کنم

این رابطه برای من بینهایت عالی بود ولی اواخر وابستگی داشتم

وابستگی احساس خدایی منو خراب کرده بود درطول روز مدام توفکرش بودم اضطراب داشتم.

چندوقت قبل که هنوز وابستگی آنچنانی نداشتم خدابهم الهام کرد که رها کن تا ببینی برات معجزه میکنم

ولی ذهن منطقی ام اجازه نداد رها کنم

از همون روز تا الان حس من بهم ریخته

ولی بعد از کلی فشار روحی بالاخره دیروز رها کردم

بدون اینکه به طرف مقابل حرفی بزنم!

من تمام چیزهایی که حس کردم باعث هدر رفتن انرژیم میشه رو حذف کردم

و خودمو به خدا سپردم

انصافا خیلی سخته

آدمهای مختلفی تو زندگیم بودن ولی من حس متفاوتی به این فرد داشتم عشق عمیقی بود چون من تو این رابطه خدا رو میدیدم اوایل رابطه بینهایت رها بودم و بینهایت لذت بردم

بنابراین برای تمام روزهایی که گذروندیم سپاسگذاری کردم و تمام فکر و ذهنم رو رها کردم تا خداوند این رابطه رو برنامه ریزی کنه من نمیتونم من تسلیم شدم پلن خداوند عالیتره‌.

وقتی شماره و عکسهارو حذف میکردم گریه م گرفته بود.

غروب بود رفتم تو حیاط زیر درختامون نشستم چنددقیقه ای دلم پر بود اشک ریختم ولی رو به آسمون کردم ماه قشنگ و ستاره ای که نزدیکش بود بهم چشمک میزدن باخدا حرف زدم

دل بهش سپردم

بعداز نیم ساعت خیلی آروم شدم

خدایا این تغییره!

من چقدر بزرگ شدم چه زود خودمو آروم کردم شکرت خدایا.

به راحتی خداوند حس خوب در وجودم جاری کرد

و امروز اونقدر آرومم که دلم گریه میخواد از شادی از رهایی

حس میکنم رو اَبرام

ی حس پرواز

ی حس رها شدن از قفس از غل و زنجیر

دلم میخواد پر بکشم وای خدایا ممنونم برای این حال قشنگم.

خودمو تحسین میکنم برای شجاعتم

من خودمو رها کردم تا بیشتر و بهتر روی خودم کار کنم به خودم متصلتر بشم به صلح برسم و بعد سراغ رابطه برم یعنی این هدایت خدا بود ولی دیر بهش عمل کردم چک و لگدش رو خوردم کلی از انرژیامو گرفته بود بهاشو دادم اما الان تسلیمم به درگاهش ،ی اطمینان قلبی عمیقی دارم ی نوری میبینم ی گرمای لذتبخشی حس میکنم و این خود خداست که خودشو به این شکل بمن نشون داده

الهی شکرت.

…………………………………………………………….

قسمت 185

نشونه امروزم :

خدایاشکرت که من در عصر تکنولوژی زندگی میکنم استاد تو‌آمریکا فیلم میگیره و من تو ایران این فیلمو میبینم و لذت میبرم ،آخرای فایل به این فکر میکردم اگ صدسال قبل یا بیشتر تو زمین زندگی میکردم از داشتن چه نعمتهایی محروم بودم

من هرگز این زیبایی ها رو نمیتونستم ببینم

خدایا چقدر خوبه الان اینترنت هست،گوشی هوشمند هست،لبتاپ و تبلت و کلی نرم افزار هست که تماما برای خدمت به بشر ایجاد شدند و من چقدر خوشبختم طعم این امکانات رو میتونم بچشم

…………………………………………………….

چندروزی هست که قرآن رو باز میکنم تا ببینم خداوند چه پیامی برام داره هر چی آیه اومد از شکرگزاری کردن بود

واقعا من باید با تمام سلولهای وجودم سپاسگزار باشم برای نعمتهای بی شماری که خداوند به راحتی به من عطا کرده

.

زمان قدیم پادشاهان حاضر بودند تمام دارائی شون رو بدن تا بتونن ماشین داشته باشن و برای سفرشون ماهها توی راه نباشن ولی من الان به راحتی ماشین در دسترسمه ،هواپیما و قطار و کشتی….‌‌

هرجا بخوام برم در کمترین زمان ممکن میرسم از جنوب تا شمال کشور بخام برم فقط دوساعت زمان لازمه به همین راحتی.

بخدا که بغض کردم الهی شکرت

.

قدیما اگه میخواستن کسی رو ببینن کلی دلتنگی تحمل میکردن تا بلاخره بعد مدتها بتونن ببیننش ولی من الان به راحتی تماس تصویری میگیرم برای هرکی دلم تنگ بشه میتونم ببینمش

و هزاران نعمت دیگه که به موهبت تکنولوژی در اختیارمه

واقعا این نعمتها چقدر ارزش داره؟

اصلا میشه قیمت گذاشت؟

امشب باید حسابی شکرگذاری کنم احساس میکنم این مدتی که درگیر رابطه و وابستگی بودم خیلی خوب با خدا حرف نزدم قرار ما امشبه ،حسابی میخوام با خدای خودم خلوت کنم و‌چقدر خوبه که شرایطش هست (پیرزن همسایه ما تنهاست و چندوقتیه همسرش فوت شده از تنهایی خوابیدن ترس داره منم داوطلبانه قبول کردم شبها برم پیشش، یکهفته الی ده روزه میرم پیشش،هرشب ساعت نه یا ده میخوابه ولی من بیدارم تو سکوت مطلق اونجا کلی باخدا حرف میزنم کلی تمرکزم رفته بالا گاهیم باصدای بلند باخدا حرف میزنم و اون پیرزن گوشاش سنگینه نمیشنوه و اینو ی نعمت بزرگ میدونم چون به این سکوت و تنهایی واقعا احتیاج داشتم)

شکرت بارالها.

……………………………………………..

عاشق بازی کردن با بچه هام

لذتبخش ترین،رویایی ترین،عالیترین حسهارو وقتی دارم که با بچه ای مشغول بازی کردن یا حرف زدنم

غرق دنیای اونها میشم کودک درونم بینهایت ازین کار لذت میبره.

با دیدن اینهمه بچه های جور وواجور ذوق کردم،دیشب تو ستاره قطبی نوشتم خدایا ی نینی کوچولو ببینم بغلش کنم

شاید درخاست خنده داری باشه ولی خیلی دوس دارم بچه ای رو ببینم و بغل کنم مدتهاست بچه کوچیکی تو فامیل نداشتیم و دلم تنگ شده برای بودن با نینی کوچولوها.

تو این فایل خدابهم کلی بچه و نینی کوچولو نشون داد .

………………………

جشن و سرور چه حس خوبی داره خدایاشکرت برای مردمان شاد و توحیدی کشور امریکا

نشون میده روحیه شاد بچگیشون رو حفظ کردن

درونِ همه ما شادی رو میپسنده .

خدایا شکرت که منم شادی و سادگی دوران بچگی رو حفظ کردم و به ندای درونم ارزش میدم باورم نمیشه سی سالم شده خودمو با 25 و 30 ساله ها مقایسه که بکنم چقدر ساده ترم چقدر بچه ترم چقد آدم ذوقی و پر هیجانی ام!

روزایی که با خواهرزاده های 18ساله و 22ساله ام بیرون میریم چقدر تفاوت رفتار رو بیشتر میبینم چقدر من شیطونم بچه ام شادم ،قبلا خجالت میکشیدم و ناراحت میشدم از کارام میگفتم نجمه چرا بزرگ نشدی ؟

ولی الان خوشحالم بخاطر پویایی و نشاطم.

من خیلیم کم حرفم و تو خونه خیلی کم پیش میاد بشینم تو جمع و حرف بزنم اکثر اوقات با خودمم

خیلی مینویسم حرفامو و همین سکوت رو از بچگی با خودم آوردم تا الان.

و خلاصه که خدایاشکرت.

……………….

وای خدایا نورافشانی آخر فایل چه لدتبخش بود چه نورای قشنگی

از صبح تا شب جشن و پایکوبی عمومی بوده چقدر عالی

زیبایی های روز رو دیدم ،شب هم زیبایی خاص خودشو داره

الهی شکرت.

ظهر مشغول نوشتن کامنت بودم که مامان عزیزم گفت نمیای بریم تا مزرعه؟

معلومه ک میام از خدامه خخخخ

ی مزرعه ای که تقریبا دورترین زمینمون محسوب میشه و نزدیک کوهپایه س

نوشتن این کامنتو استپ کردم،رفتم و حسابی لذت بردم ، تازه اومدم و ادامه کامنتو با حس خوب نوشتم.

خدایاشکرت امروز خیلی عالی بود از خدا خاسته بودم پیاده روی جور کنه و حدود دوساعت رفت و برگشت زمان برد

الانم بوی روغن دنبه ای که ریختم تو ماهیتابه در اومد من برم که قراره نیمرو بپزم و ی تغذیه عالی داشته باشم

خدایاشکرت