https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-13.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-05-11 09:56:002024-12-29 09:01:24سریال زندگی در بهشت | قسمت 19
278نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود فراون به خانم شایسته مهربان و استاد عزیزم که هشدار محدودیت سنی رو اول ویدیو دادن و ازشون خیلی تشکر میکنم.با اینکه من فرزندی ندارم ولی این احترامشون به سنهای پایین تر خیلی خوشم اومد و تحسینشون میکنم.شروع آتش بازی با گامهای کوچک و شعله های کوچیک تر رو توی قسمتهای قبلی دیدیم و درک کردیم که اصول تکامل چی هست و از کجا شروع میشه.همونطور که خانم شایسته عزیز با شعله کوچیک و مقواهای ریزریز شده شروع کردن تا شعله هایی که داشتن حسابی خودشونو نشون میدادن.
همیشه از اونجایی که استاد دنبال آسان کردن کارها و راحتی تمام هستن ایده هایی به ذهنشون میاد که بازهم کارها رو راحت میکنه.مثل آوردن مشعل و آتیش زدن شاخه های بزرگ و دیدن اون درخت خشک وسط محوطه که بازم ایده ی خوبی به شما الهام شد تا به صورت مخروطی چوب بچینین کنارش و آتیشش بزنین.
امروز که داشتم باغچه ی خونه رو تمیز میکردم یه عالمه علف هرز پیدا کردم و چیدم انداختم دور.یه چیزی توجهم رو جلب کرد و اون این بود که این علفهای هرز دقیقا کنار محصولاتی بود که کاشته بودم مثل گوجه و بادنجون و فلفل و دقیقا اطراف این گیاه ها با علفهای هرز محاصره شده بودن که جلوی رشد و حرکتشون رو گرفته بود.همه رو تمیز میکردم و در همین حین به این فکر کردم که ببین هر هدفی که من توی زندگیم انتخاب میکنم ممکنه چندین باور اشتباه و منفی در مسیرش داشته باشم که مانع رسیدن من به اون هدف بشه.باید بیام باور های منفی رو پیدا کنم اونا رو از ریشه بکنم و بندازم دور و یه کود حسابی به باغچهی ذهنم بدنم تا هدفهام پرورش پیدا کنن و هم نور کافی داشته باشن و هم فضای وسیع برای رشدو نمو کردن.درس خوبی برام داشت و مطمئنم که اگر شروع کنم روی این باورها کار کنم جریانی از ثروت و برکت وارد زندگیم میشه.به طور مداوم کار کردن روی باورها شرط اصلی بردن ابن بازیه همونطور که هر روز به باغچه آب میدم و هرسش میکنم ذهن من هم نیاز به مراقبت هرروزه داره.
یه جایی با اینکه دیدین آتیش داره پیش روی میکنه با حس خوب تونستین مهارش کنین و اصلا هول نشدین یا نترسیدین در کمال آرامش با ایده ای استاد دادن آتش رو مهار کردین و خوبه که تموم اون منطقه پاک سازی شد از برگهای خشک و علفهای بیهوده و این میتونه برای طبیعت چقدر مفید باشه و شما با نگاه کردن از این زاویه به موضوع چقدر زیباا تونستید هم شاخ و برگهای اضافی رو از بین ببرین و هم به طبیعت کمک کنین تا حال بهتری داشته باشه و چیزی مانع پیشرفتش نشه.نگاه زیبای شما به این موضوع رو میپسندم و تحسینتون میکنم.
همکاری شما دونفر و بهتره بگم تیم دونفره ی شمارو خیلی دوست دارم که در عین احترام با هم تعامل ایده دارین و کارهاتونو پیش میبرید.واقعا رابطه ی شما یه رابطه ی بی نظیر و سرشار از آرامشه و تحسینتون میکنم و براتون آرزوی تندرستی سعادت بیشتر در دنیا و آخرت دارم .
ممنونم دوست خوبم الهی عزیز و سپاسگذارم از نگاه زیبات به نوشته های من واقعا یه حال اساسی به باغچه دادم و هرروز از توی تراس به گلهای زبا و سبزیجات و آلوئه ورا و پونه های که توی باغچه کاشتم نگاه میکنم و لذت میبرم جاتو واسه دیدن این منظره خالی میکنم .نمیدونم میتونی تصور کنی نسیمی که صبحها از توی تراس به صورتم میخورهو دیدن یه باغچه ی ترگل ورگل که پر از گلها رز محمدی هست . یه درخت سیب و انجیر که تا چند وقت دیگه از میوه های اونا میچینیم و میخوریم.
گلهای توی گلدونی که توی تراس هستن برگهای سبز روشنی دارن که گلهای صورتی اونا صبحها باز میشن و غروب میبندن.این صحنه ها و زیبایی های بیشتری رو برات آرزو دارم دوست خوبم.
خدارو شکر بابت دریاچه ی زیبا و بینظیرمون،که وجودش علاوه براینکه بر زیبایی های بهشتمون افزوده،کلی ام برامون کارایی داره
خدارو شکر بابت کپسول آتش نشانیمون
خدارو شکر بابت غروب خورشید رویایی
ماموریت جدید امروزمون
سوزندن این کارتن و علف های هرز و برگردوندشون به دل طبیعت
علف ها و کارتن هایی که همون ترمزهایی ریز در ذهن ما هستند،که از بین بردشون باعث بیشتر تمیز شدن ذهنمون و تقویت باورهامون میشن
ترمزهایی که نه تنها بد نبودن بلکه باعث سرعت بخشیدن و تقویت باورهامون هم مفید بودن
خدایا شکرت بابت دستکش های خفن مریم جانم
استارتر آتیش،ما هر کدوممون میتونیم استارتر خوبی برای شروع و ساختن یک زندگی عالی با سوزوندن و از بین بردن باورهای محدود کنندمون باشیم
عنکبوت،باور محدود کننده ایی که قبل از اینکه اجازه بدیم در ذهنمون ترمزهایی رو با وجود تارهاش بوجود بیاره،باید سریعا بسوزونیمش و از بین ببریم،خدایا شکرت
ترمزهایی که درسته بد قلق هستند اما وقتی پیداشون میکنیم،با کار کردن روشون،زودتر از بین میرن
خدایا شکرت بابت نیروی کمکی چون مشعل
خدای من چه آتیش زیبایی شده،چقدر ترکیب رنگ نارنجی و زرد،آبی،بنفش زیباست
خدایا شکرت بابت این آتیش زیبا
ای جان استاد دیگه تصویب شد؟میدان مریم
خدایا شکرت بابت فرشته ایی چون مریم جانم که اسمش در بهشتمون همیشه به یادگار موند
خدایا شکرت بابت احترام استادم و مریم جانم به تفاوت نظرها
دودی که برای درختها موثره،و به رشد درختها کمک میکنه،خدایا شکرت
وقتی که شاخه های نازک همون ترمزهای ریز رو بسوزونیم و از بین ببریم،دیگه از بین بردن باورهای محدود کننده که مشخص هستند،راحته،خدایا شکرت
عزیزم عصای موسی،خدایا شکرت
پیدا کردن چوب های پراکنده در بهشتمون،پیدا کردن ترمزهای پنهون در ذهنمون که پراکنده شدن،باید فکر کنیم و پیداشون کنیم و از بین ببریمشون
درختی که باید برود،باوری محدود کننده ایی که باید برود
درخت خشکی که مثه باور محدود کننده ی مشخص در ذهنمون مشخصه،ترمزهاشو پیدا میکنیم و روشون کار میکنیم و از بین میبریمشون
خدایا شکرت بابت فرغون که وجودش ارزش ابزار رو بهمون یادآوری میکنه
هنوزم خیلی چوب مونده،هنوزم خیلی ترمز مونده که بایذ از بین ببرن،چون همیشه جایی برای بهبود هست
قارچهایی که نشون دهنده ی ترمزها هستند که با از بین بردن باورهای محدود کننده اون ترمزها هم از بین میرن
خدایا شکرت بابت ایده ی راحت و ساده استاد برای جمع آوری چوبهای پراکنده در بهشتمون
هدف من سوزندن باور محدود کننده چون کمبود ثروت همراه با ترمزهاشه
خدایا شکرت بابت همکاری مریم جانم،پیش آتیش زننده
خدای من استاد،جنگل داره آتیش میگیره شما میگی که حست خوبه،این ایمانتون به خداوند منو دیوانه میکنه
منی که فکر میکنم ایمانم به خداوند خیلی زیاده اما تا اتفاق به ظاهر بد برام میوفته اینقدر میترسم که یاد میره خداوند حواسش به من هست،این چیزها رو که میبینم تفاوت زندگی شما و زندگی خودمو میبینم بایدم شما در بهشت زندگی کنین و ما اینجا
با یاری خداوند از همین جایی که هستم سپاسگزار پروردگارمم و از زندگیم لذت میبرم و ایمانمو در در مسیرم تقویت میکنم تا منم بتونم زندگی در بهشت رو در این دنیا به صورت واقعی تجربه کنم،امین
مردی که جنگلش داره میسوزه اما احساسش خوبه چون به خدای خودش ایمان داره هیچ اتفاق بدی نمیوفته،اگه قرار اتفاقی بیوفته اون اتفاق برای جنگلش خوبه
برویم تا جدی نشده مسئله رو تموم کنیم،آره مریم جانم برویم تا این باور محدود کننده ایی که باعث اتفاقات بد در زندگیمون نشده،حلش کنیم،درستش کنیم
آتیش هیولا رو مهار کردن ولی یک قسمت دیگه مونده که داره پیشروی میکنه باید استقامت بورزیم،باور محدود کننده ایی که باید روش کار کنیم،مهارش کنیم،نزاریم بیشتر از این در ذهنمون رشد کنه،باید ادامه بدیم،استقامت بورزیم تا بتونیم در ذهنمون خاموشش کنیم،خدایا شکرت
خدایی که همیشه کمک میکنه،حتی در جهت وزریدن باد
خاموش کردن و از بین بردن باور محدود کننده و موفق شدن در انجام این کار که نتایجی چون اتفاقات خوب،احساس خوب در زندگیمون میشه خدایا شکرت
خداقوت مرد همه چیز تموم
خدا قوت مریم جانم
استاد واقعا ایووول،برای راحتی کار،سره بشکه رو بریدی،کلی خندیدم،لذت بردم،گفت ببین استاد هیچ چیز سختی رو تحمل نمیکنه،میگه حتما باید راحت انجام بشه و برای راحتی خودش سره بشکه رو میبره،اینکه همیشه راهی هست برای راحت انجام دادن کارها
آتیشی که پخش شده،هنوزم شعله داره،باوری که هنوز هم جایی برای بهبود دادنش وجود داره تا خاموش بشه،خدایا شکرت
رمز “یا زهرا”
خدایا شکرت که این عملیات گسترده با موفقیت انجام شد با همکاری مرد بزرگ و بانوی همه چیز تموم
خدایا شکرت بابت همه چیز
ممنونم استادم،ممنونم مریم جانم
ممنونم از پروردگارم که منو در این مسیر هدایت کرده تا قوانینش رو با قوانین طبیعت بتونم بهتر درک کنم
🌸به نام خدایی که من رو خالق زندگی خودم قرار داده است..
سلام به همه ی دوست داشتنی هاااااااااا..💓💓
میخوااام کامنتمو با جمله آخر استاد شروع کنم..
⚡⚡یک آتیشی درست کردیم،نزدیک بود بهشتمون رو جهنم کنیممم..⚡⚡
🎀خدااااای من همین یک جمله،چقددددر برای من پر از نکته بودد..
✅پر از تامل..
✅پر از آگاهی.
✅در واقع جمله ایی بود که واقعااا بهش احتیاج داشتم..
🎀مفهموم اصلی این جمله اینه که بایدد همیشه مواظب بهشتمون باشیم،که با ارتعاشای دائمی بدمون میشه این بهشت زیبامون تبدیل به جهنم بشن..
بایدددد مواظب آتیش های کوچکی باشیم که روزانه به ذهن و رحمون وارد میکینم،که شاید اول این جرقه ها کوچک باشن و در حد آتیش چوب کبریت،ولی بعداااا با بزرگ شدن و شلعه ور شدن دامنمونو میگیره و به خودمون میایم و میگیم اخه چرا؟؟
چرا این اتفاق افتاد؟؟
غافل از اینکه یه روزی یه جایی خودمون شعله ورش کردیم و با توجه هات منفی بیشتر،شدت این آتشی رو هی بیشتر کردیم..
✴خدااای من چقددددر برام مفید بووود..
✴خدااای من چقدر برام تلنگر بووود..
✴اینکه اگه ناخواسته باعث ایجاد این آتیش شدم،باید از هر جایی که متوجه شدم سعی در خاموش کردنش کنم..
چه طوری؟؟؟
✅با کنترل ورودی هام..
✅با تغییر باورهام..
✅با حس خوب داشتن..
آره آره اگه الان هنوزم درونم زبانه های کوچیکی از آتشی که سالها درونم افروختمو دارم،بایددد به جای ناامیدی و اینکه نمیشه کاریش کرد،دست به کار بشم به خاموش کردن این آتیش..
مثل دیشب که یهوو بعد دو ماه دیدن فامیلمون،ناخوداگاه و بنا به عادت بد قدیمی به مدت چند دقیقه داشتیم باهم غیبت میکردیم،یهوو یادم افتاد و جوری بحثو عوض کردم که خود اون فامیلم تعجب کردد..آره آرهه آفرررین عزیزم،آفرین به آفرین جونممم..
درسته درسته..تو نذاشتی این اتیش زیاد شعله ور بشه،چون یهو یاد تعهد قشنگی افتادی که به خودت و خدای خودت داده بودیی..
بهت افتخار میکنم که نذاشتی این آتیش زیاد شعله بگیره..💓💓😘😘
💟مثل استاد و عزیز دل..که چطور داشتن آتیش رو خاموش میکردن و نتیجه ش چقدرر لذت بخش بووود..
💟چقدددر زیبا بوددد این همکاری..
💟چقدر لذت بردن وقتی میکوبیدن تو سر شعله های آتیش..
با خودم گفتم هر بار چه خواسته و چه ناخواسته این شلعه ها رو در درونم ایجاد کردم همین جوری بکوبم تو سرشون که خاموش بشن و پیشرویی نکنن..
کوبیدن آتیش دورن ولی من کمی فرق داره هااا..
✅من با تغییر توجه هاتم،میکوبم به سر این آتیش های درونم..
✅من با تلاش برای تغییر باورهای خانمان سوز گذشته م،میکوبم تو سر این آتیش های درونم..
✅من با حس خوب داشتن،میکوبم تو سر این آتیش های درونم..
✳من متهعدم..
✳متعهد به خودمم.
✳به خدای خودم..
✴من مسولم در برابر تمام آرزوهای بچگیم تا الان..
من درک میکنم که با وجود اینکه خیلی هم تلاش کنم که در این فضای بهشتی بمونم،گاهی ممکنه شعله های آتیش ایجاد بشه،من وظیفه م اینه که حسمو خوب نگه دارم تا این آتیشا خاموش بشن..
⛔من نباید دست پاچه بشم وقتی ارتعاش بدی فرستادم..
چون میدونم میتونم و قدرتش رو دارم که این ارتعاشا رو خنثی کنم،که این آتیشا رو خاموش کنم..
🚫من نباید خودموسرزنش کنم،که چرااا این آتیشو درست کردم،
چون انسانم و جایز الخطااا..
💫من تنها وظیفه م اینه که تمام سعی خودم رو بکنم که بهشتمو هر روز زیباتر کنم،اگه ناخواسته شعله های کوچکی از آتیش رو داخلش ایجاد کردم فورا دست به کار بشم برای خاموش کردنش،تا این شعه هاا زیاد نشه و با خیال راحتتتت باز مسیرمو ادامه بدم و از زیبایی های بهشت درونم لذت ببرم..
🙏🙏خداااااااایاااا شکرت که هر درس این بهشت برام پر از آگاهی و تلنگره..
🙏🙏خداااایاااا شکرتتتت که چشم و گوشمو باز کردی به آگاهی هایی که در دل هر جلسه از کلاسمونه..
🙏🙏خدااایااااا شکرتتتت که استادمووون بدون سانسور تمام وقایعی که براشون اتفاق میوفته برامون میزاره..
چه کسی از آین آتیش خبر دار میشد اگه خودشون نمیگفتن؟؟؟؟
🙏🙏خداااایااااا شکرت شکرت شکرتتتت..
⚡واقعاااا آتیش عذاب وجدانی که از دیشب واسه اون چند دقیقه ارتعاش منفی فرستاده بودمو رو با دیدن این فایل و آگاهاش خیلییی خوب خاموشش شد..⚡
عاشقتونمممم..💖💖💖💖
در پناه خداااوند بزرگ بهترین ها رو براتون آرزو میکنم..
شما دو نفر چقد خوب تونستید ذهنتون رو کنترل کنید و جلوی پیش روی آتیش رو بگیرید
دیدم که هر لحظه دارین احساستون رو خوب نگه میدارید و با تمرکز جلوی پیشروی آتش رو میگیرید
واقعیتش من اولش یه خورده ترسیدم که نکنه آتش زبانه بکشه به سمت بالا و یا سرعتش زیاد بشه اما خبر خوب این بود که استاد گفت من حسم خوبه و جا داره یه تشکر جانانه از شیر زن شجاع خانم شایسته بکنم که پا به پای استاد جلو میره و همکاری میکنه واقعا تحسینت کردم خانم شایسته که با همون ظرفی که داشتی شروع کردی و قدم به قدم آتیشارو خاموش میکردی حتی از پاهات کمک گرفتی و تا زمانی که استاد سطل آب رو می آورد تو با تمرکز کارتو انجام میدادی واقعا وجودت ارزشمنده بانوی شجاع
استاد چقد ریلکس و آروم بود و همش تمرکزش رو جنبه مثبت این اتفاق بود که میگه چقد خوب شد زمین صاف تر شد بارون میاد همه رو میشوره میبره اشکال نداره عوضش درس گرفتیم
عاشقتم استاد که توصیه کردی بچه ها این فایل رو نبینن
اما اینجا یه نکته هست و اونم کنترل کانون توجه و تمرکز کردن روی کاری که داریم انجام میدیم که باعث میشه نتیجه بگیریم مثلا اولش خانم شایسته گفت من الان باید دوربین بذارم کنار تمرکزم بذارم روی خورد کردن کارتونها و آتیش زدنشون و اینکارو با تمرکز خوب انجام میده طوری که کمتر از یه دقیقه آتیش روشن میشه ولی بعدش از همین تمرکز و توجه استفاده میکنه برای خاموش کردن آتیش تو جنگل، یعنی میخوام قانون تمرکز و توجه رو توی این قسمت به خودم یادآوری کنم که چقد مهمه و میتونم در جهت خلق خواسته ها و دعوت زیبایی ها و نعمت ها به زندگیم استفاده کنم
قدرت تصمیم گیری استاد و خانم شایسته در اول کار که خواستن آتیش رو خاموش کنن خیلی تحسین برانگیز بود برام، که در کمترین زمان ممکن و در این شرایط تصمیم گرفتن که بین بیل و آب، آب رو برای خاموش کردن آتیش انتخاب کنن و این خودش نشانه هدایت خداوند بود که اونا رو هدایت کرد بهترین ابزار ممکن رو برای خاموش کردن انتخاب کنن و اونا هم سریع تصمیمشون رو عملی کردن
و نکته دیگه اینه که اون آتیش هایی که داره پیش روی میکنه دقیقا مثل باورهای محدود کننده و ناخواسته هاست که اگه با توجهمون خاموششون نکنیم پیشروی میکنن و تمام زندگیمون رو در بر میگیرن. دیدید که آتیش ها اتوماتیک خاموش نشدن بلکه با کنترل ذهن و تمرکز استاد و خانم شایسته خاموش شدن پس باورهای قدرتمند ما هم اتوماتیک ساخته نمیشن بلکه با کنترل ورودیها توجهمون به خواسته ها و وجه مثبت اتفاقات با تعهد با کنترل ذهن ساخته میشن و اگه اینکارو نکنیم باورهاب نامناسب مث اون آتیش ها پیشروی میکنن و زندگیمون رو در بر میگیرن
بازم درس دیگه تو این قسمت اینه راه حل هر مسئله تو دل خودشه جای دیگه نیست تو فقط باید سوال خوب بپرسی که خداوند هدایتت کنه
استاد خیلی هوشمندانه عمل کردی که اون سطل رو سوراخ کردی و از آب دریاچه می آوردی که سریع تر مسئله رو حل کنی این نشون میده که استاد ذهنشو جوری تربیت کرده که در هر شرایطی دنبال ساده ترین و سریع ترین راه حل ها بگرده و همون موقع تصمیم رو عملی کنه
و خیلی دوست دارم آتیش گرفتن اون درخت دو شاخه بزرگ کنار دریاچه رو ببینم که چه هیولایی میشه
نکته قابل تحسین دیگه همکاری متقابل استاد و خانم شایسته و خسته نباشید به هم گفتن بعد از موفق شدن و بهم دیگه روحیه دادن انگیزه دادن که اصلا هوش از سر آدم میره وفتی که این همه زیبایی و قشنگی تو رابطه میبینه این اعتماد این احترام رو میبینه
حالا اون اتفاق تموم شد میریم سراغ اون درخت هیولا میریم سمت هدف بعدی قدم بعدی تمرکزمون میذاریم قدم بعدی و بهشت رو تر و تمیز میکنیم
بهشتی که هر روز داره درس های جدید بهمون نشون میده هر روز داره توانایی هامون رو بهمون نشون میده هر روز داره حرکت کردن جلو رفتن رو نشونمون میده
بهشتی که نعمت ها و زیبایی ها رو نشونمون میده
۱۹ روز داره از زندگیمون توی این بهشت میگذره و هر روزمون از روز قبل متفاوت تره هر روزمون جدیدتره تازه تره و هر روز بوی عطر این بهشت میخوره به مشامم و من روحم جلا داده میشه باورهای قدرتمندم صیقل داده میشه
سلام و درود به حامد عزیز و دوست داشتنی ممنون بایت نوشته ها و درسهایی که از این سریال گرفتی که البته برای ماهم درسهای زیادی داشت .تمام تمرکز من روی جمله ها و باورهاییه که استاد بیان میکنن و حرفهایی که میزنن و از میانشون جمله ای کلیدی برای خودم بیرون میکشم.خیلی زیبا تحسین میکنی زیبایی هایی که میبینی واقعا با شروع این سریال من هم استارت خیلی از کارها رو زدم که از خودم ممنونم بابت کارهایی که آغاز کردم تا زندگیمو تغییر بدم.
دوست خوبم حامد عزیز اشاره ی خوب تو روی باورهای محدود کننده خیلی زیبا بود آتشهایی که تمام جنبه های زندگی مارو درگیر خواهد کرد.با باورهای درست و مناسب مصلما میتوانیم زندگی آرامتر و سالم تری داشته باشیم.ممنون از تکته های که بیان کردی و بادآور شدی تا بازهم برای ما تکرار شود.
زندگی در بهشت برای من نمود شجاعت ، نمود ایمان و نمود حرکت است ، نمود پارو نزدن و اعتماد به جریان آبی که خاصیتش ، جاری بودن آن است ، نمود اعتماد به خدایی که خاصیتش و سیستمش ، جاری بودنش است ، خدایی که با افکار بنده هایش لحظه به لحظه حرکت می کند ، نیرویی که سراسر رحم و مهربانی و بخشش است ، نیرویی که به شکل ایده به مغزت می آید که بجای پرداخت صدها دلار برای قطع و جابجایی درختانت ، آنها را قطع کنی ، و بعد خود آن نیرو آنها را خشک میکند ، بعد که خشک شدند کار تو برای آتش زدن آنها آسان میشود ، بعد که این روند طی شد ، در تکاملش دوباره آن نیرو ، ایده میشود و میگوید زحمت کندن درختان را هم نکش ، برو به فلان شیوه ، خود درخت را آتش بزن و همینطور و به همین ترتیب ، آن نیرو با باورهای تو و به اندازه ی ظرفیت ذهنی تو و به اندازه ی علمی که تو در مورد آتش داری ، با تو همراهی میکند و تو را در راستای کاری که میخواهی انجام دهی ، پیش میبرد …..
خدایا من چقدر با « زندگی در بهشت» تو را بهتر می شناسم ، انگیزه ی اصلی من از دیدن این سریال ، فقط شناخت خداوند از لابلای حرفها و اعمال بازیگران مؤمن این سریال است ، سریالی که هرگز از هیچ صدا و سیمایی و از هیچ سینما یا تلویزیونی ندیدم ….
سریالی که هرگز هیچ کدام از قسمت هایش تکراری نمیشود ، سریالی که هربار هرقسمتش را نگاه میکنم بازهم چیز تازه ای یاد میگیرم و در زندگیم اجرا میکنم ، سریالی که مرا به حرکت میکشاند و ایمان مرا عملی میکند ….
استاد عزیزم این بی کله آتش زدن های تو دقیقا مرا یاد اون ساک قرمز و راهی تهران شدن و تمام کارهایی که در انجام آنها ، به جای استفاده از نیروی ذهنت از نیروی هدایت استفاده کردی ، انداخت ….
واقعا چند روز است که تمام تمرکز تو فقط روی مسأله آتش زدن و از بین بردن درختان مزاحم است و همین تمرکز ، به خداوند اجازه حرکت و ورود به زندگی را میدهد ، دارم یاد میگیرم که چطور باید روی اهدافم تمرکز کنم ، تمرکز معجزه میکند ، وقتی تمام فکر آدم روی اجرای اهدافش باشد ، کانال های دریافت ذهن باز میشود و خداوند به شکل ایده به ذهن می آید ، به شکل شرایط ، به شکل باد ، به شکل ، باران در می آید ، خودش موقعیت میشود برای ایجاد آتش و خودش زمینه میشود برای خاموش کردن آن …. بستگی دارد که چقدر توکل کنیم …..
من چقدررررر لذت بردم از عشق و بی نهایت توحید و این حس معرکه ایی که در داخل دانه دانه ی کلماتت بود ..چقدررر دقیق و کامل این درس و آگاهی های بهشتمونو کشیدی بیرون عشق جان
بی نهایت سپاسگذارمممم و بی نهایت عاشقتم
آرزو دارم هر لحظه ات پر از آرامش الهی و عشق الهی بلشد
تحسین شما و دوستانی که حرفهای منو میخونند انرژی منو چندین برابر میکنه که بازهم بنویسم و اینجا را با کلام مون که کلام خداوند است گسترشش بدیم …. این است نیروی تحسین ، پس تحسین کنیم که تحسین معجزه میکند ….آسمان را ، درختان را ، از صدای پرنده تا ماشین های خیابان را …. همه چیز قابل تحسین است …. ممنونم دوست خوبم
چقدر اون پاراف آخر دیدگاهت زیبا و پر از آگاهی بود …مررسی که اینقدر با عشق مینویسید 👌👏 شاد و پیروز سلامت و تندرست و ثروتمند در پناه الله یکتا 🙏🙏🙏خدانگهدار🌹❤️
من هم همیشه از شما و کسانیکه به حرفهای من گوش میکنید سپاسگزارم و امیدوارم این نوشته هایی که از قلبم بر دستانم جاری میشوند و دیده میشوند ، بتوانند راهگشای خودم و دوستانم باشند …. دیدید چی گفتم !!! دقیقا مثل خداوند ….. خداوند در جایی مثل قلب حضور دارد که در چیزی مثل دستان جاری میشود و در صفحه روزگار دیده میشود …. این هم از آگاهی امروزم …. خدایا شکرت
راستش اولش که استاد گفتن این فایل و بچه ها نبینن یه کم استرس گرفتم که قراره چه اتفاقی بیفته ولی بعد که فایل شروع شد گفتم نه بابا استاد و عزیزدلش کارشون درسته و میریم برای شروع یه تجربه عالی به امید الله
استاد فقط آتشنشانی رو با شما تو بهشت تجربه نکرده بودیم که اونم تجربه کردیم. خدا قوت کارتون عالی بود دمتون گرم
اول بگم مریم جون من عاشق اون جوراب های گوگولی مگولی ام که میپوشی مرسی که نشون میدی بهمون آخه من عاشق جورابای فانتزی ام اصلا میبینم کلی انرژی میگیرم. عاشقتم
این فرغونه هم خیلی خفن بود بازم من تا حالا ندیده بودم این مدلی چقدر راحت اهرم رو میگیری و میکشی بازم دیدیم که این امریکایی ها چقدر کارها رو ساده کردن ایول
چدر من این نگاه مریم جان رو دوست داشتم که کارتون ها رو برمیگردونیم به دامان طبیعت اگه این نگاه رو داشته باشیم که هرچیزی از هر جایی اومده باید برگرده به همون جا که بوده پس وابستگی به چیزی نداریم مثلا من همین کارتون ها رو نگه میدارم میگم یه روزی به درد میخوره ولی میخوام در اولین فرصت همه رو بریزم دور.
نمیدونم چرا با این حرف مریم جان یاد این افتادم که ما هم از سوی خدا اومدیم و به نزد خدا باز میگردیم
استاد راست میگه هرچی به مریم جان میگه ایشون با کمال میل میپذیره و حتی بیشتر از استاد شور و شوق نشون میده
میخوای مشعل بیارم ؟؟؟ بله حتما با کمال میل
میخوای اون درخت خشک و آتیش بزنیم ؟؟ آره اصلا باید از بین بره حتما کاملا موافقم
مریم جانم من بهت آفرین میگم و یه تشکر خیلی ویژه ازت دارم که تو این شرایط بی خیال فیلم گرفتن نشدی هرکی دیگه بود دوربین و رها میکرد میرفت و تا آتیش و خاموش کنه همه اینها برمیگرده به ایمانی که داری که خدا کمکت میکنه و عزت نفست که ازپس هرکاری به خوبی برمیای و عشق وعلاقه ای که به کاری که داری انجام میدی داری حتی با عشق آتیش و خاموش میکنی و تو اون لحظه هم داری به زیبایی هایی که شعله های آتیش به وجود آورده توجه میکنی. شاید هرکی دیگه جای شما بود دست و پاش و گم میکرد
خیلی تو این قسمت درس بود خیلی زیاد
اگه به جای استاد و خانم شایسته کسی بود که در مدار نامناسب قرار داشت اولا که صددرصد کنترل اعصابش رو از دست میداد و هول میشد و استرس میگرفت و شروع میکرد خودش و سرزنش کردن به خودش بد و بیراه گفتن عصبانیتش رو منتقل کردن به طرف مقابلش و………
و چون اعصابش داغون میشد و احساس گناه و پشیمونی میکرد و خودش و سرزنش میکرد و همه اینها باعث ارسال فرکانس بد میشد و همه این احساس بد اتفاقات بدتری به همراه داشت شاید باعث میشد فرد به خودش آسیب بزنه و کل جنگل نابود بشه
ولی باید یاد بگیریم که استاد و خانم شایسته اولا خونسردی خودشون رو حفظ کردن چون ایمان داشتن که خدا هست و کمکشون میکنه و دیدیم که استاد گفت احساسم خوبه همین احساس خوب باعث شد که هدایت بشن و این ایده به ذهنشون برسه که آب بیارن و آتیش و مهار کنن و حتی خدا کمک کنه باد به جهت موافق بوزد و نکته مهم اینجاست که حتی تو همون شرایط هم تمرکز داشتن بر زیبایی ها حواسشون بود که باد داره هم داره کمک میکنه و خدا هست
بعد اومدن به نکات مثبتش توجه کردن که اولا باید درس بگیریم که بیشتر مراقب باشیم و دیدیم که چقدر لذت بردن از اینکه برگهای خشک سوخت و تازه استاد گفتن یه جاده زیبا و جنگلی درست میشه و بارون میزنه و همه چیز و میشوره
چقدر لذت بردم از اینکه به جای بترسن بگن نه دیگه نمیریم سمت آتیش روشن کردن استاد گفت دوباره آتیش میزنیم و اینبار دیگه جایی برای گسترش نداره و خیلی بهتر هم میشه
و چقدر کیف کردن و این نگاه زیبا رو داشتن که ورزش کردیم و کلی چیز جدید یاد گرفتیم و همکاری گروهی رو بیشتر یاد گرفتیم
باز هم تو این قسمت قشنگی های رابطه خودشو نشون داد که خانم شایسته بازم پایه بود به جای اینکه بترس و بگه این یه کار مردونه ست
یه همکاری عالی دو نفره داشتن به جای اینکه همدیگر و مقصر کنن و چه زیبا از هم قدردانی میکنن و سپاسگزار خداوند هستند به خاطر وجود همدیگه
تو این قسمت هم چیز بود
ایمان به اینکه خدا در هیچ شرایطی تنهات نمیذاره و اگه توکل داشته باشی در زمان مناسب و مکان مناسب قرار میگیری و ایده ها بهت الهام میشه
نداشتن احساس گناه و عدم سرزنش خودمون در عوض تحسین خود حتی در زمانی که اتفاق ناجالبی افتاده
ایمان به توانایی ها که از پس هر کاری برمیام
از دل یه تضاد زیبایی ها رو بیرون بکشیم و ازش درس بگیریم
راه حل هر مشکل تو دل اون مشکل هست (ان مع العسر یسرا)
تمرکز بر نکات مثبت تو هر اتفاقی حتی اتفاقات بد
استفاده از تجهیزات مناسب برای ایمنی بیشتر نه سهل انگاری کردن
درک کردن معنی شجاعت به جای حماقت که منجر به تصمیمات درست در زمان مناسب میشه
استفاده از ابزار صحیح برای آسانتر کردن کارها
حفظ خونسردی در شرایط ویژه
سپاسگزاری از خداوند در هر شرایطی
و نکته مهم احساس خوب = اتفقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد
ایول بابا چقد خدارو شکر فرکانس شما بالاست و به من که تازه کارم کمک میکنین بیام بالا انشالله از خدا هرچی میخوایین بهتون بده هرچی باشه 👌👌👌👌🙏🥀🥀🌺🌺🌺🌸🌺🌸🌺🥀💐🌷🌹
درووود بر شما عزیزای دل، الله اکبر به قدرت خداوند یاد جنگلهای استرالیا افتادم و این به من یاد میده که قدرت خداوند از تمام قدرتها ارجع تر و والاتره، خدایا شکرت. چقدددررر این جلسه درس برای من داشت.
درس اول: یادتونه درختای خیس چقدر زمان بردن برای آتش گرفتن و این درختای خشک چقدر سریع آتش گرفتن این به من یاد میده که برای انجام کارهام عجول نباشم صبر کنم تا در زمان مناسب همه شرایط وقتی دست به دست هم میدن و محیا میشن همه چیز به صورت نجومی پیش میره و این به این معنا نیست که هیچ اقدامی نکنم، زمانهایی هست که یک خواسته در وجود ما شکل میگیره و ذهن عجولمون میخواد سریعا اون خواسته رو عملی کنه اما انرژی منبعمون بهمون میگه آرام باش همه چیز تحت کنترل رب است اونموقع است که نباید خودمون رو به آب و آتش بزنیم بلکه با این باور که اساس این جهان اینه که همه چیز راحت پیش بره قدم های کوچک و پیوسته رو برداریم تا در زمان خودش اون اتفاق عظیم با صبر و استمرار رخ بده.
درس دوم:قدرت خداوند از تمام قدرتها ارجع تره خدا با فوت خودش و با هیزم های طبیعی خودش یعنی اون سک های درخت کاج چه غوغایی به پا کرد الله اکبر
درس سوم: هیچوقت اوضاع برای افرادی که به هدایت خداوند ایمان دارند و به انرژی منبع وصل هستن از کنترل خارج نمیشه شما قانون رو خوب یاد گرفتین و از قانون هم برای روشن کردن آتش و هم خاموش کردن آتش استفاده کردید، کی فکرش و میکنه آتشی به این هیولایی با سه تا ابزار ساده یعنی سه تا قوطی و دبه ی آب خاموش بشه، بله میشه به شرطی که آرامشت رو حفظ کنی به شرطی که در شرایط به ظاهر دشوار بتونی ذهنت رو کنترل کنی و آرامشت رو حفظ کنی و طبق عمل به الهاماتت از همون منبعی که قدرت کله و تونسته به راحتی این آتش رو شعله ور کنه کمک بگیری تا خودش هدایتت کنه برای خاموش کردن آتشی با این عظمت، و خدا چقدر عالی هدایت کرد در زمان درست باد های موافق و مخالف میوزید و شما هماهنگ با جریان باد قسمت به قسمت آرام آرام و صبورانه این آتش رو خاموش کردید با تلاش و کار گروهیتون. و بهشتی که خدای نکرده میتونست تبدیل به جهنم بشه رو نجات دادین به یاری خداوند.
چقدر درس میشه گرفت از تمام این اتفاقات خدایا شکرت. و یه چیزی که برای من خیلی با مزه و فانه اینه که شما دوتا عزیزدل روحتون دقیقا مثل بچه ها پویا و رهاست با چه هیجانی با هم همکاری میکردین واسه خاموش کردن آتش و به جای اینکه مثل آدم بزرگا با دلهره و دادو بیداد و اضطراب کارو پیش ببرید با آرامش و لذت و دقت و تفکر به جا و کمک گرفتن از الهاماتتون کارها رو پیش بردید👏👏👏👏 و بعد بازهم داستان تکامل در تمام اتفاقاتی که در زندگی تجربه میکنیم تکامل ما طی میشه وآگاهیمون هربار بیشتر و بیشتر میشه و در نهایت استاد که بازهم از دل هر اتفاقی عادت داره که نکات مثبتش رو بیرون بکشه و سپاسگذار باشه واقعا لذت بردم و مریم عزیز که در اون شرایط همچنان فیلمبرداری میکردن و به کارشون ادامه میدادن تا جایی که دیگه نیاز بود تمرکزشون رو از فیلمبرداری بردارن و بگذارن روی خاموش کردن آتش خدا قوت به هردوی شما و یه سپاسگذاری حسابی از دریاچه ی بهشتیمون که با وجود پر نعمتش اینبار هم کمک شایان و بزرگی کرد به خاموش کردن آتش و سپاس بیشتر از خدای مهربان برای هدایت های ارزشمندش. در پناه الله یکتا به خدای مهربان میسپارمتون.
چه زیبا و چه مثبت و چه آرام خواسته هارو از دل امروز پارادایس مون بیرون کشیدی،تحسینت میکنم زیبا👏👏👏
ممنونم دست زیبای خداوندی تا مثل شاگرد زرنگای کلاس،دستتو باز میزاری تا هممون از روی دستان مهربانت هر چه بیشتر و بیشتر ببینیم زیبایی های بی نهایت خداوند رو.
عزیزدلمی نسترن خوبم، فدای تو گل من. چقدر نوشتت صمیمی و دلنشنه چقدر حس نزدیکی بهت دارم دوست خوب و نازنینم.😘😍👌🌷 خداروشکر بابت وجود دوستان ماه و خوش قلبی مثل شما.🙏
سلام ستاره ی زیبا .امروز هدایت شدم به کامنت آگاهی بخشت،وبعد بیوگرافی تو خوندم .عالی بود.تحسینت می کنم .اون احساس نابت رو در رابطه با شنیدن صدای خدا رو این روزها عمیقا درک می کنم اینکه خدا همهچیز می شود همه کس را یه شرط ایمان به شرط پاکی دل وبه شرط معامله نکردن با شیطان .به امید روزی که با نتایج بزرگ مهاجرتت بیای وبرامون بنویسی.بهترینها رو براتون آرزو دارم.
داشتم کامنتهارو میخوندم و منتظر فایل قسمت ۱۹ بودم که یکدفعه نوتیفیکیشن تلگرام اومد و گفتم آقا ایول، در کمتر از ۵ ثانیه خودمو رسوندم که به این صفحه و زدم فایلو دانلود شه.
و دیدم به به
عملیات پارادایس
با رمز یا زهرا
با حضور دو کماندوی زبده نیروی بهشتی ارتش الله، قراره بسوزونن و خاموش کنن
هی بسوزونن
هی خاموش کنن.
شروع فایلو که خیلی حال کردم، قشنگ سبک جدید از آلارم🔞 بود.
دستخوش استاد جون
و همینطور درود بر مریم خانم شایسته عزیز. وقتی که ایشون داشتند روی آتیشا میپریدن، حرکاتشون منو یاد بچگیام انداخت. همینجوری آتیش خاموش میکردم. و این ذوق و کودک درون که هیچ، کودک بیرونی که داره توی پارادایس میدوه، هر کسی رو مثل استاد جون به وجد میاره تا انرژی و شوقش چندین برابر بشه وقتی در کنار چنین یاری حضور داره.
کسی که پایه تفریح هست
پایه کار هست
پایه نظافت هست
پایه سفر هست
پایه آتش فشانی و آتش نشانی هست
و کلا پایه است.
و این سطح از اطمینان در این رابطه، واقعا لذت خاصی رو داره به ما منتقل میکنه.
انگار واقعا داریم کنار خانوادمون توی این ماجرا پیش میریم.
خودمونو کنار خودتون حس میکنیم
وقتی روی چمن ها قدم میذارید، انگار ما داریم راه میریم.
وقتی روی چوب خشک ها پا میذارید و میشکنن، صداشو از ته دلمون احساس میکنیم.
وقتی میگید نسیم خنکی میاد، یا وقتی که میگید حرارت داغی داره میزنه،واقعا اونو حس میکنیم.
و همه اینا برکت حضور شماست.
برکت آموزه های شماست.
شاید قبلا نمیتونستیم اینکارو بکنیم ولی الان هرجا شما برید، میتونیم خودمونو اونجا قرار بدیم.
خودمون اینجا و روحمون جای دگر
استاد عزیزم، این سریال نه تنها حال خوبی برامون بوجود آورده، بلکه اتفاقاتی بسیار لذت بخش رو هم واسمون به وجود آورده.
چیزهایی این چند وقت توی زندگیم وارد میشه، که همیشه میخواستمشون.
انگار خدا داره خانواده منو هدایت میکنه تا کارهایی رو انجام بدن که من میخواستم.
کارهایی که نتیجشون، همون نتیجه پس از نوشتن تعهد افزایش توان مالیه.
اون درآمدی که من تعهدشو دادم، داره به صورت تبدیل شده به لوازم مختلف وارد زندگیم میشه.
شاید نقد نباشه ولی انگار نقده و من همون چیزهایی که میخوام رو باهاش خریدم و داره میاد توی زندگیم.
منی که الان هیچ درآمد نقدی ندارم ولی خدا داره واسم نعمت میفرسته.درآمد تبدیل شده میفرسته.
واگر من این نعمت ها رو ببینم و به خاطرشون از خداوند سپاسگزاری کنم، به اون نقدی ها هم میرسیم.
خداروشکر
اون جا که خانم شایسته عزیز گفتند دوربینو بذارم کنار و تمرکزی برم واسه آتیش، یک دقیقه بعدش آتیش شعله ور شد. و این واسم نشانه ای بود که ببین تو حتی اگه یک دقیقه بتونی تمرکزتو صرفا بذاری روی یه کاری، بهتر از ده دقیقه تمرکز نصفه و نیمه نتیجه میگیری.
و اون احساس خوب استاد…
و اون احساس خوب که منو مجذوب خودش کرد. آتیش داره میره وسط جنگل به اون بزرگی ها ولی این مرد بزرگ آرومه.
نگران چگونگی کارهاش و جواب سوالاتش نیست.
نگران نیست که اتفاق بدی بیفته.
و این میشه که در کمال آرامش، اون آتش زبانه دار رو مهار میکنه.
و اون میشه که خیلی ریلکس و با حال خوب، یه مسئله حیاتی رو میاد و خیلی راحت حل میکنه.
اگر نگران میبود، صد در صد این آتیش بیشتر زبانه میکشید و مهارش سخت تر میشد.
اگر نگران میبود ممکن بود شاید درختا بسوزن.
ممکن بود خیلی از اتفاقات بیفته که این آرامش، این احساس اعتماد به رب، این ایمان ، توکل و تقوا، جلوشون رو گرفت.
استاد جون میگفتن که دوره ها، علاوه براینکه نتایج رو وارد زندگیتون میکنن، جلوی حجم عظیمی از ضرر هارو هم میگیرن.
و ببینیم
اینه نتیجه قانون
اینه حسن صداقت این مرد بزرگ
اینه همون باورهای درست
اینه نتیجه اون تقوا داشتن ها
نتیجه داره خودشو ثابت میکنه
قانون خود به خود خودشو ثابت میکنه.
حالا اگر ایمان به غیب آوردی، نتیجشو میبینی،
اگه نیاوردی، با کله میخوری زمین و میگی ای کاش گوش کرده بودم.
و اون موقع است که با کوله باری از فلاکت میگی از این به بعد من به غیب ایمان میارم.
و چقدر بهتر بود که قبل از اینکه اوضاع خیلی خراب شه، به فکر میفتادی.
چقدر اون موقع زندگی لذت بخش تر میبود.
چقدر آرامتر بود.
چقدر خوشبخت تر میبود.
فقط اگه همون اول ایمان می آوردی.
همون اول اون چوب خرده ها رو جمع میکردی و باهاش درخت هرزهارو میسوزوندی.
همون اول میزدی تنه بزرگ ها رو قطع میکردی.
همون اول قبل از اینکه خیلی دیر بشه، گنجینه نعمتهای نزد الله رو باور میکردی.
اگه همون اول اینکارا رو میکردی…
خدایاشکرت.
لطف الله بوده که تونستم حالا در همون حدی که تونستم، همون حدی که جسارت به خرج دادم، از همون اول بیام و ذهنمو شخم بزنم.
علف هرزهارو بسوزونم تا برسم به اون تنه ها و راحت بذارمشون روی هم و یه آتیش بندازم زیرش.
خداروشکر
و این تازه اول راهه.
این تازه شروعه
کللللللی راه داریم که بریم
کلللللی باور خوب هست که جا بدیم تو باورهامون
کلللللللی ترمز هست که باید پامونو از روش برداریم.
کللللللییی
واسه خودم میگم که یه وقت وسط راه نگم تموم شد
اون وسطا ول نکنم برم
قطعش نکنم که بعد از چند وقت برگردم بگم غلط کردم.
با سر افتاده و کوله باری از وزنه های سنگین نیام و بخوام دوباره از اول کلی انرژی بذارم تا تازه برسم به اینجا…
خدایا خودت کمکم کن
هیچ وقت، هرگز ، به هیچ عنوا نمنو به حال خودم واگذار نکن.
همیشه حواست بهم باشه.
اگه پامو کج گذاشتم، همون اول یه سیلی بخوابون تو گوشم که بفهمم چقدر درد داره و دیگه کج رو ادامه ندم.
اول میخوام از دوستان عزیزم که انقدر خوب مینویسند، انقدر کلام قدرتمندی دارن تشکر و سپاسگزاری کنم.
میدونین اینو با تمام وجودم دارم میگم و حسش کردم، چون وقتی داشتیم از سفر برمیگشتیم توی راه داداشم ماشین نگه میداره و دوغ آبعلی میخره، بعد میایم خونه و من میبینم و میگم عععععع کی اینو خریدین؟ و میگه توی راه
دقیقااااااااا اون زمانی بوده که من کامنت های شما عزیزای دلم رو میخوندم
واااااااااای استاد باورت میشه من اصلا نفهمیدم ماشین متوقف شد، بچه ها پیاده شدن، دوغ خریدن و دوباره برگشتن
خدای من یعنی با تمام وجودم دارم حس میکنم اون موقع جسم من تو ماشین بوده ولی روح من قلب من توی این بهشت پیش دوستای بهشتی ام بوده
میخوام اون عشقی که تو قلبم هست رو با تمام وجودم به همه شما، برای همه کسایی که در این مسیر همراه هستن برای این خانواده هدیه بدم من عاشق تک تک شماها هستم.
خدایا شکرت
.
خب ماموریت امروز برگردون چیزای اضافی، برگردون درختان خشک و هرز به دامن خودِ طبیعته
دقیقا از همونجایی که اومدن دوباره بهش برمیگردن
درست مثل ما آدم ها؛ ما از پیش خدا اومدیم و باز هم بهش برمیگردیم
خانم شایسته عزیزم اخه چقدر فیلم برداری شما قابل تحسینه
کفش میپوشید، در باز میشه، در نگه میدارید، فیلم میگیرید بعد بلند میشید و دوربین خیلی آرومه
واقعا دستتون در دست خداست
خانم شایسته جانم چقدر کار رو عالی شروع کردید
اول با قدم های کوچیک کوچیک، با چوب و شاخه های کوچیک با کارتن،
اون اتیشی که بعدا این همه شعله هاش بلند شدن حاصل اون قدم های کوچیکی بودن که گام به گام شما برداشتین
بعد به این اتیش تغدیه مناسب دادین
مشعل و درخت های بزرگتر و…
همه اینا کمک کرد تا اتیش شعله ور بشه
دقیقا مثل افکار ما که اگر در راستای زیبایی ها تغذیه اش کنیم جهان زیبایی های بیشتری رو بهمون نشون میده
مهم اون خوراک هست
این اتیش به چوب خشک، فندک و کارتن و مشعل حرفه ای نیاز داره برای شعله ور تر شدن، برای نتیجه گرفتن.
ما هم برای نتیجه گرفتن به خوارک منااسب، به کار کردن روی باورها، به کنترل ذهن همیشگی و در یک کلام توجه به زیبایی ها نیاز داریم.
خدای من خانم شایسته این دود اتیش میرفت تو چشم شما ولی با عشق ادامه میدادید و فیلم گرفتید
راستییییییی
چقدر با انرژی تحسین میکردید
با شور و هیجان کمکِ حرفه ای میکردید
چقدر همه چیز رو جذاب و زیبا جلوه میدادید مثل دود تو چشم درختا رفت، مثل من اتیش روشن کردم دود تو چشم اونا رفت، مثل عصای موسی و..
خدای من شما یه خانوم متفاوتی از تمام خانومایی که من دیدم هستید.
استقامت ورزیدید و ادامه دادید.
خانم شایسته من از شما الگو گرفتم و کارهامو خواستم به همین شیوه انجام بدم
دقیقا وقتی همین دو روز پیش با داداشم اتیش درست میکردیم، چقدر با عشق کمک میکردم، اولش هم با کلی شاخه های کوچیک شروع کردیم و جمع کردیم و کم کم و قدم به قدم تکامل که طی شد اتیش بزرگتر شد و درخت های هرز و خشکیده بزرگتری گذاشتیم و اتیش بزرگتر شد
میدونین اصل داستان چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینه که من با عشق و انرژی فراوان کار میکردم
اینه که با رفتن دود تو چشمام بازهم انرژی ام رو بالا نگه میداشتم
خدای من چقدر من این زهرای جدید رو بیشتر دوست دارم
راستیییییییییی وقتی تازه از مسافرت برگشتیم خونه
خیلی انرژی داشتم، کارها رو انجام دادم، وسیله ها رو با انرژی جا به جا کردم، تازه خیلی کم و متعادل خوابیدم و زود بیدار شدم حرفه ای ورزش کردم
خدای من خودم اصلا باورم نمیشه که انقدر به قول استاد جایگاه این چیزا تو ذهنم درست شده.
شمارو هم که میبینم و این انرژی رو انگیزه هام بیدار میشه
که اررررررررره منم میخوام پرانرژی باشم با شور و شوق همه کارهامو انجام بدم
و خبر خوب اینه که دارم قدم قدم این کارو انجام میدم و حس میکنم ناخوداگاه دارم با شور و شوق بیشتری کارهارو انجام میدم
واااااااااای خدایا شکرت
استاد عزیزم چقدر شما توجه تون به زیبایی هاست، و همه چیز رو جذاب و بامزه میکنید
مثل این: جلوی پیشروی دشمن رو گرفتیم و بچه ها بارمز یا زهرا در عملیات گسترده ای در این قسمت تونستیم پیشروی دشمن رو تا حد خوبی بگیریم
خدای من دقیقا هم فرکانسی و هم مدار بودن شما و خانم شایسته رو این کبوتر با کبوتر باز با باز رو درک دارم میکنم
اینکه چقدر شبیه بهم هستید علایق تون چقدر شبیه همه
هرردو دوست دارید تو دل طبیعت باشید و کارها رو انجام بدید
هردو خیلی شیرین و بامزه همه چیز رو جذاب میکنید
در یک کلام شما در یک مدار هستید که لاجرم باید با هم باشید
دنیا کارش همینه
انسان های مشابه رو بدون اینکه ما کار خاصی بکنیم کنار هم میاره
دقیقاااااا تاکید میکنم به خودم تاکید میکنم که این وظیفه ی جهانه.
خدای من شکرت برای جهانت.
خدایا شکرت که هرروز این قسمت ها این عشق الهی این ثروت رو دارم بیشتر باور میکنم
بیشتر باور میکنم که میشه رسید به هرانچه که بخواهیم
شما را از یک تن آفرید، سپس همسرش را از او پدید آورد، و از چهارپایان هشت زوج آفرید، شما را در شکم های مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی دیگر در میان تاریکی های سه گانه [شکم و رحم و مشیمه] به وجود آورد. این است خدا پروردگار شما که فرمانروایی [مطلق بر همه هستی] ویژه اوست، معبودی جز او نیست، پس چگونه شما را از حق بازمی گردانند؟
اگر کافر شوید [زیانی به خدا نمی رسانید؛ زیرا] خدا از شما بی نیاز است، و کفر را برای بندگانش نمی پسندد؛ و اگر سپاس گزاری کنید، آن را برای شما می پسندد. و هیچ سنگین باری، بار [گناه] دیگری را برنمی دارد. سپس بازگشت شما به سوی پروردگارتان خواهد بود، و شما را به آنچه انجام می دادید، آگاه خواهد کرد؛ زیرا او به نیّات و اسرار سینه ها داناست
=====================================
خدای عزیز و شیربن و دلبر و قدرتمندم،میدونم که میدونی این منم که به این صلات ها،نوشتن ها،شکرگزاری ها وکنترل توجه م ،محتاج و نیازمندم،خدایا اونی که تو بهش نور ندی،هیچ وقت روشن نمیشه،کمکم کن تا با نور رحمتت،روی از شیطان قسم خورده برگردونم و سپاسگزار خالقی باشم که مرا از هیچ خلق کرد.خدایا هرآنچه که دارم از آن توست و من به هر خیری که از جانب تو به من برسه سخت فقیرم.
نشانه ی امروز من به تاریخ هفتم مردادماه ١4٠٣
صبح اول وقت این فایل رو دیدم و ازین همه هم مداری وزندگی هدایتی لذت بردم،چندتا کامنت خوندم،هدایت خودمم رو از لابه لای تجربیات فایل درآوردم و تلاش کردم به میزانی که میتونم به هدایت دریافتیم عمل کنم.قصد کامنت نوشتن هم نداشتم اما الان قلبم منو هدایت کرد برای خلق یک صلات دیگه به امید الله مهربان…
خدایا بهم نعمت سپاسگزاری بیشتر عطا کن،نزار این همه نعمت هایی که آوردی توی زندگیم برام عادی بشه و ازش راحت بگذرم،خدایا من بدون تو هیچی ندارما،نشه که ولم کنی وسط نجواهای شیطان …نشه که نفهمم این همه اتفاق خوب از کجا داره رقم میخوره …نشه که روی عقل و منطق خودم حساب کنم،نشه که قدرت رو بدم دست کس دیگه،نکه حواسم نباشه و جز به دست تو،نگاهم جای دیگه بره،خدایا نشه که برم ته دره شرک و بعدا بفهمم ازت دور موندم،خدایا من شاید بیفتم توی تاریکی،ولی تو که به دل تاریکی آگاهی مگه نه؟من تورو نبینم …تو که توی دیدگان منی،آی خدا …فرمانروا …مهربونتر از مادرم ،شیرین تر از دخترام،ثروتمندتر از مدیرعاملم،عاشق تر از هر عشق انسانی …به نظم ضربان قلبم قسم میخورم جز تو چیزی رو نمیخوام،به نفس هایی که راحت میاد و میره قسم میخورم زندگی بدون نور تو جهنمه، به دستانی که مینویسه قسم میخورم تموم دارو ندارم تویی،به چشم های که میبینه قسم میخورم من به سمت تو مهاجرت کردم،خدایا تموم کس و کار من تویی،تموم سرمایه ی من تویی،هرجا به هر خیری که رسیدم از رحمت تو بود،هرجا چک و لگد خوردم از عقل ناقص خودم بود،خدایا من ضعیف،من عجول،من جاهل….میخوای چیکار کنی؟بندازی توی آتیش جهنم؟جهنم اونجاست که تو نباشی،هرجا گمت کردم وسط جهنم بودم،خدایا بندازیم توی جهنم انقدر ازونجا صدات میزنم تا صدامو بشنوی،خدایا هیچ کس نباشه،مادر نباشه،پدر نباشه،بچه نباشه،عشق نباشه ،تو باشی و تو باشی و تو باشی …خدایا نزار یک لحظه حواسم به جایی غیر از تو پرت شه،خدایا تو برای من کافی ای ،بیش از کافی ای،تو نزدیکتر از رگ گردن منی،من که نمینویسم،تویی که مینویسی،خودت گفتی بنویس،اراده ی من تویی،همه چیز من تویی.
خدایا تو سمیعی،تو علیمی،تو قادری ،تو اربابی،من در نقشه ی کیهان و کهکشان هات،اندازه ی سوزن پونز هم نیستم…
هیچ وقت دستمو ول نکن باشه؟
هیچ وقت نزار دستتو ول کنم باشه؟
خدایا بر بنده ی ضعیف و فقیر و ناآگاه و نادونت رحم کن ….
اگر تو کمکم نکنی
اگر تو دستمو نگیری
اگر تو بهم رحم نکنی
اگر تو منو نبخشی
اگر تو بهم نعمت شکرگزاری عطا نکنی
من خیلی گمراهم خدا
از جهل و ناتوانی خودم به تو پناه میارم که لحظه ای از بندگی و سپاسگزاری تو جدا نشم …
من میخواستم تمرین ستاره ی قطبی بنویسم از اتفاقات اخیر …ولی فرمون دست کس دیگه ست …
خدایا برای تموم اشک های که از عشق تو صورتم رو خیس میکنه ازت ممنونم.همین نعمت رو ازم نگیر ،باشه …؟
میخواستم برات بنویسم ازت بابت این کامنت فوق العاده توحیدی ت تشکر کنم و بگم همه ش رو برای خودم تو سیستمم نوت گذاشتم و صبحا عین یه دعای صبحگاهی میخونمش
بعد یه نجوایی اومد که بابا سعیده به اینجور پیامها عادت داره ولش کن ننویس.
بعد خدای درونم گفت حتی اگه سعیده عادت به شنیدن این جملات داشته باشه تو وظیفه ته تشکر کنی و قدردان باشی واسه همینم اومدم و شروع کردم به نوشتن.
سعیده ی عزیز
خدا رو شکر میکنم که یکی مثل تو چندسال پیش پا به این مسیر گذاشته و به اینجایی که هست رسیده تا بشه الگویی برای مثل منی که چند ماهه چشم و گوشم باز شده به شنیدن این جنس آگاهی ها
شما برای من الگوی فوق العاده خوبی هستی برای درک و فهم بنده ی توحیدی خدا بود.
وقتی دعا میکنم خدایا منو به راه راست هدایت کن ، راه کسایی که به ایشان نعمت دادی ، کنار اسم استاد چند وقتی اسم شمام میاد تو ذهنم .
خدارو شکر که هدایتم از مسیر تو میگذره ، وقتی تو دلم به خدا میگم کمکم کن بنده ی توحیدی تری برات باشم و فردا صبحش هدایت میشم به خوندن کامنت های بی نظیرت که میشینه تو عمق وجودم.
در پناه نور الله باشی و بتابی به زندگی آدما :)
به قول خودت بوس به کله ت با قلب فراوان فراوان فراوان :)
سلام سعیده عزیزم.خیلی عاشق خودت و کامنتای عالیتم.انگار یه کسی ،یه چیزی،یه حسی گفت بیا همین الان کامنت بذار.قبلا هم چند بار کامنت برات گذاشتم ولی توفیق نداشتم جواب بدی برام.بگو لطفا.درمورد هدایت بگو.درمورد خدا بگو.این روزا خیلی انگار به خدا وصلم.انگار جز اون هیچ کس و هیچ چیزی ندارم.نمیدونم عالیترین مسیر رسیدن به خواسته هام چیه،منم عاجزانه و بی انتها مثل تو از خودش میخوام.خیلی باهاش حرف میزنم.خیلی ازش ارامش و هدایت میخوام و…
چند وقتی هست که دنبال کننده کامنت هات هستم و هربار تحسینت می کنم.
بهتر بگم، تحسینش می کنم،
نه باز بهترتر بگم خودش خودشو تحسین میکنه.
اومدم که بخوابم ولی کامنت و عشق بازی خوشگل و قشنگنت خواب از سرم پروند و حلقه ی دُّر را بر حدقه چشمم هدیه داد.
چند وقتی میشه که وارد یک مرتبه ی جدیدی از دایره آگاهی وجودی او شدم، نه اینکه ادعایی بکنم نع
فقط لطف منت خود اوست که خواسته تا از سطح ذهنیت ها و منیت ها جدام کنه و اولین مرتبه اش درک مفهومات هست تا که به فرا مفهوم که ذات خودشه برسیم انشالله
و این نوشته دلی و توحیدی ناب تو برام مهر تایید از تجلی وجودی خودشه در تک تک موجودات و تو و من و همه …
دستت طلا که نوشتی؛
[[[خدایا من شاید بیفتم توی تاریکی،ولی تو که به دل تاریکی آگاهی مگه نه؟من تورو نبینم …تو که توی دیدگان منی ،آی خدا …فرمانروا …مهربونتر از مادرم ،شیرین تر از دخترام،ثروتمندتر از مدیرعاملم،عاشق تر از هر عشق انسانی …به نظم ضربان قلبم قسم میخورم جز تو چیزی رو نمیخوام،به نفس هایی که راحت میاد و میره قسم میخورم زندگی بدون نور تو جهنمه، به دستانی که مینویسه قسم میخورم تموم دارو ندارم تویی،به چشم های که میبینه قسم میخورم من به سمت تو مهاجرت کردم،خدایا تموم کس و کار من تویی،تموم سرمایه ی من تویی،هرجا به هر خیری که رسیدم از رحمت تو بود،هرجا چک و لگد خوردم از عقل ناقص خودم بود،خدایا من ضعیف،من عجول،من جاهل….میخوای چیکار کنی؟بندازی توی آتیش جهنم؟جهنم اونجاست که تو نباشی،هرجا گمت کردم وسط جهنم بودم،خدایا بندازیم توی جهنم انقدر ازونجا صدات میزنم تا صدامو بشنوی،خدایا هیچ کس نباشه،مادر نباشه،پدر نباشه،بچه نباشه،عشق نباشه ،تو باشی و تو باشی و تو باشی …خدایا نزار یک لحظه حواسم به جایی غیر از تو پرت شه،خدایا تو برای من کافی ای ،بیش از کافی ای،تو نزدیکتر از رگ گردن منی،من که نمینویسم،تویی که مینویسی،خودت گفتی بنویس،اراده ی من تویی،همه چیز من تویی.
خدایا تو سمیعی،تو علیمی،تو قادری ،تو اربابی،من در نقشه ی کیهان و کهکشان هات،اندازه ی سوزن پونز هم نیستم…]]]
چقدر با این نوشته های او، همون حضرت دوست که دستش در دست توست حال کردم و میلی درونی در درونم جوشید و گفت بنویس برایم، بنویس
دستکت بوسم بمالم پایکت …
سبحان الله عما یصفون
چه نظمی که مرا به اینجا رساند
فقط دوست داشتم سر سوزن نه ، قدر یک مولکول تشکر کنم از اینهمه جلال و جبروت و عشق
دستت طلا
راستی خالی از لطف نمی بینم دوباره مطلب دلی رو که یک ساعت پیش در دریای این سایت رها کردم با تو به اشتراک بزارم، هر وقتی که چنین مطالبی که گفته میشه، اون رو با یار غار من حمید رضای جان من است به اشتراک میزارم و کیف می کنیم ، و از ساعت ها صحبت کردن با هم خسته نمیشیم.
امشب این سطور قسمت توعه
نوش بشه در لایه های عمیق وجودیت
دوستت دارم که اینقدر جانانه به او وصل میشی و واسطه فیض عام الهی میشی با نوشته هات.
دوستت دارم که بوی و نشان حضرت دوست رو داری، اصلا خود خودشی، غیر از او هم مگه هست؟! همه چی خودشه، منم اونم،
آرررررهههه؛ انالحق
جانم به این وجود که وجد و سروری رو در دل این شب به من هدیه میده
صد رحمت و صد آفرین بر دست و بر بازوی او …
تقدیم به رو ماهت
سعید خانم دوست داشتنی خودم
به پیوست صد هزار بوسه
(((یا هو
و به نام او
و به اذن او
درونم حرف بسیار است یا هو
وجودم از تو سرشار است یا هو
نمی دانم چه گویم از که گویم
درونم یک جهان جان است یاهو
از اینکه رخصت نوشتن برای تو را دادی تشکر می کنم و آگاهانه تو را به یاد دارم در این لحظه
خوب من، زبانم قاصر است و کلمات را یارای جاری شدن برای اتصالت نیستند، اما تو خود خوب می دانی که تشنه ام تشنه
پرودگار تجلیات و معنویات و درونیات
ای وجودی که همه آنچه هست و نیست و آنچه گفته شده و گفته می شود خود خود تویی
از کجا بگویم؟
تو بگو
تو بنویس
تو بتاب بر این ذهن بی تاب و بی تابش
از اینکه نتوانم عاشقانه با تو و برای بنویسم بیمناکم
هر روز بیشتر به این حقیقت پی می برم که بی تو بودن جهنم است.
این جهان مادی که خود ظهور وجود توست ولی نگرش معتاد و وابسته به ناسپاسی ذهن من در باتلاق روزمرگی فرویم برده و مرا از زندگی غافل کرده
یا بهتر بگویم مرا از تو غافل کرده
امان از وقتی که به مشکلی برخورد کند، شروع می کند به هیاهو و همهمه
امان امان از دست شیطان ذهن انسانی
به قول قرآن خلق الانسان کفورا
اما این به یاد تو بودن کلید رهایی است، شاه کلید است
پروردگارم ای آنکه خلقم کردی و پرورشم دادی و بازگشتم به سوی توست از تو سپاسگزارم که با من هستی و صبورانه حمایت و هدایتم می کنی .
وااااای که چققققققدر کامنتت حالمو خوب کرد وااااااای که چقدر قشنگ نوشته بودی لذت بردم از این همه مناجات ناب خدااااااا
ازت سپاسگذارم سعیده جان ،ازت ممنونم ،ازت بی نهایت سپاسگدارم که که انقدر قشنگ نوشتی انقدر با احساس ناب خدایی
من یلدا ،من فراموشکار، من انسان چقدر باید حواسمو جمع کنم که لحظه ای از یاد خدا غافل نشم که به قول تو هر چه دارم و ندارم از خداست
من درمقابل خدا هیچی نیستم هیچی
آفرین به تو سعیده عزیزم همیشه کامنتات میخونم مثل همیشه لدت میبرم
این کامنتت الان به موقع بود و اشکم دراورد ،واقعا نمیدونم چجوری تحسینت کنم بارها بارها با صدای بلند برای عشق دلم خوندم و اشک ریختم …
آخ که سعیده عزیزم چقدر وصلی به خدا و من الان میفهمم چقدر از خدا دور شدم …
تو این روزها انقدر خدا دستمو گرفته ،انقدر حواسش به من بوده ،اتقدر کارامو راه انداخته ،انقدر قلب هارو برامنرم کرده ،انقدر نگاه قشنگو به سمت من بوده ،انقدر قدرت مطلق و بی نهایتش به من نشون داده که حد و اندازه نداااااره
واااااای خدایا منو ببخش ،منو ببخش به خاطر تمام خطاهام ،منو ببخش منو ببخش منو مورد رحمت و مغفرتت قرار بده
خدایا تو قهاری،تو قدرت مطلقی،تو وهابی،تو رحیمی،تو رحمانی،تو پوشاننده ی عیب هایی ،تو فرمانروای جهانی،تو تمام دارو ندارمی ،تو خود منی
سعیده جااان من امیدوارم همیشه و در هر لحظه در آغوش خداوند باااشی
بنام خداوند زیبایی ها
بنام خداوند مهربان
بنام خالق خوبی ها و مهربانی ها
سلام و درود فراون به خانم شایسته مهربان و استاد عزیزم که هشدار محدودیت سنی رو اول ویدیو دادن و ازشون خیلی تشکر میکنم.با اینکه من فرزندی ندارم ولی این احترامشون به سنهای پایین تر خیلی خوشم اومد و تحسینشون میکنم.شروع آتش بازی با گامهای کوچک و شعله های کوچیک تر رو توی قسمتهای قبلی دیدیم و درک کردیم که اصول تکامل چی هست و از کجا شروع میشه.همونطور که خانم شایسته عزیز با شعله کوچیک و مقواهای ریزریز شده شروع کردن تا شعله هایی که داشتن حسابی خودشونو نشون میدادن.
همیشه از اونجایی که استاد دنبال آسان کردن کارها و راحتی تمام هستن ایده هایی به ذهنشون میاد که بازهم کارها رو راحت میکنه.مثل آوردن مشعل و آتیش زدن شاخه های بزرگ و دیدن اون درخت خشک وسط محوطه که بازم ایده ی خوبی به شما الهام شد تا به صورت مخروطی چوب بچینین کنارش و آتیشش بزنین.
امروز که داشتم باغچه ی خونه رو تمیز میکردم یه عالمه علف هرز پیدا کردم و چیدم انداختم دور.یه چیزی توجهم رو جلب کرد و اون این بود که این علفهای هرز دقیقا کنار محصولاتی بود که کاشته بودم مثل گوجه و بادنجون و فلفل و دقیقا اطراف این گیاه ها با علفهای هرز محاصره شده بودن که جلوی رشد و حرکتشون رو گرفته بود.همه رو تمیز میکردم و در همین حین به این فکر کردم که ببین هر هدفی که من توی زندگیم انتخاب میکنم ممکنه چندین باور اشتباه و منفی در مسیرش داشته باشم که مانع رسیدن من به اون هدف بشه.باید بیام باور های منفی رو پیدا کنم اونا رو از ریشه بکنم و بندازم دور و یه کود حسابی به باغچهی ذهنم بدنم تا هدفهام پرورش پیدا کنن و هم نور کافی داشته باشن و هم فضای وسیع برای رشدو نمو کردن.درس خوبی برام داشت و مطمئنم که اگر شروع کنم روی این باورها کار کنم جریانی از ثروت و برکت وارد زندگیم میشه.به طور مداوم کار کردن روی باورها شرط اصلی بردن ابن بازیه همونطور که هر روز به باغچه آب میدم و هرسش میکنم ذهن من هم نیاز به مراقبت هرروزه داره.
یه جایی با اینکه دیدین آتیش داره پیش روی میکنه با حس خوب تونستین مهارش کنین و اصلا هول نشدین یا نترسیدین در کمال آرامش با ایده ای استاد دادن آتش رو مهار کردین و خوبه که تموم اون منطقه پاک سازی شد از برگهای خشک و علفهای بیهوده و این میتونه برای طبیعت چقدر مفید باشه و شما با نگاه کردن از این زاویه به موضوع چقدر زیباا تونستید هم شاخ و برگهای اضافی رو از بین ببرین و هم به طبیعت کمک کنین تا حال بهتری داشته باشه و چیزی مانع پیشرفتش نشه.نگاه زیبای شما به این موضوع رو میپسندم و تحسینتون میکنم.
همکاری شما دونفر و بهتره بگم تیم دونفره ی شمارو خیلی دوست دارم که در عین احترام با هم تعامل ایده دارین و کارهاتونو پیش میبرید.واقعا رابطه ی شما یه رابطه ی بی نظیر و سرشار از آرامشه و تحسینتون میکنم و براتون آرزوی تندرستی سعادت بیشتر در دنیا و آخرت دارم .
خیلی دوستون دارم.
به نام خدای مهربان
سلام ندا عزیزم ؛ سلام دوست زیبابین م
کامنت تون رو بسیار زیبا نوشتین و لذت بردم از خوندن کامنت تون
و چقدر حالم ادم خوب میشه وقتی که میره سمت باغچه ی خونه و درختا و گل های خونه رو هرس میکنه
و علاوه بر اینکه حال خودت خوب میشه حال اون گل ها و درختان رو هم خوب میکنی
و ذهن ما هم نیاز به همین هرس ها داره که سبکش کنیم و حال روح و ذهنمون رو و جسمم رو عالی کنیم.
ممنونم به خاطر این نوشته ی زیباتون که حال ما رو خوب کردی.
ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست بی نظیرم
در پناه خدای مهربان باشی دوست عزیزم
ممنونم دوست خوبم الهی عزیز و سپاسگذارم از نگاه زیبات به نوشته های من واقعا یه حال اساسی به باغچه دادم و هرروز از توی تراس به گلهای زبا و سبزیجات و آلوئه ورا و پونه های که توی باغچه کاشتم نگاه میکنم و لذت میبرم جاتو واسه دیدن این منظره خالی میکنم .نمیدونم میتونی تصور کنی نسیمی که صبحها از توی تراس به صورتم میخورهو دیدن یه باغچه ی ترگل ورگل که پر از گلها رز محمدی هست . یه درخت سیب و انجیر که تا چند وقت دیگه از میوه های اونا میچینیم و میخوریم.
گلهای توی گلدونی که توی تراس هستن برگهای سبز روشنی دارن که گلهای صورتی اونا صبحها باز میشن و غروب میبندن.این صحنه ها و زیبایی های بیشتری رو برات آرزو دارم دوست خوبم.
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم جانم
و سلام به همه ی دوستان همفرکانسم
استاد ممنونم بخاطره گوشزدی که برای بچه ها کردی
خدارو شکر که مجهز به الله اکبر هستیم
خدارو شکر بابت سیستم های حفاظتی بهشتمون
خدارو شکر بابت دریاچه ی زیبا و بینظیرمون،که وجودش علاوه براینکه بر زیبایی های بهشتمون افزوده،کلی ام برامون کارایی داره
خدارو شکر بابت کپسول آتش نشانیمون
خدارو شکر بابت غروب خورشید رویایی
ماموریت جدید امروزمون
سوزندن این کارتن و علف های هرز و برگردوندشون به دل طبیعت
علف ها و کارتن هایی که همون ترمزهایی ریز در ذهن ما هستند،که از بین بردشون باعث بیشتر تمیز شدن ذهنمون و تقویت باورهامون میشن
ترمزهایی که نه تنها بد نبودن بلکه باعث سرعت بخشیدن و تقویت باورهامون هم مفید بودن
خدایا شکرت بابت دستکش های خفن مریم جانم
استارتر آتیش،ما هر کدوممون میتونیم استارتر خوبی برای شروع و ساختن یک زندگی عالی با سوزوندن و از بین بردن باورهای محدود کنندمون باشیم
عنکبوت،باور محدود کننده ایی که قبل از اینکه اجازه بدیم در ذهنمون ترمزهایی رو با وجود تارهاش بوجود بیاره،باید سریعا بسوزونیمش و از بین ببریم،خدایا شکرت
ترمزهایی که درسته بد قلق هستند اما وقتی پیداشون میکنیم،با کار کردن روشون،زودتر از بین میرن
خدایا شکرت بابت نیروی کمکی چون مشعل
خدای من چه آتیش زیبایی شده،چقدر ترکیب رنگ نارنجی و زرد،آبی،بنفش زیباست
خدایا شکرت بابت این آتیش زیبا
ای جان استاد دیگه تصویب شد؟میدان مریم
خدایا شکرت بابت فرشته ایی چون مریم جانم که اسمش در بهشتمون همیشه به یادگار موند
خدایا شکرت بابت احترام استادم و مریم جانم به تفاوت نظرها
دودی که برای درختها موثره،و به رشد درختها کمک میکنه،خدایا شکرت
وقتی که شاخه های نازک همون ترمزهای ریز رو بسوزونیم و از بین ببریم،دیگه از بین بردن باورهای محدود کننده که مشخص هستند،راحته،خدایا شکرت
عزیزم عصای موسی،خدایا شکرت
پیدا کردن چوب های پراکنده در بهشتمون،پیدا کردن ترمزهای پنهون در ذهنمون که پراکنده شدن،باید فکر کنیم و پیداشون کنیم و از بین ببریمشون
درختی که باید برود،باوری محدود کننده ایی که باید برود
درخت خشکی که مثه باور محدود کننده ی مشخص در ذهنمون مشخصه،ترمزهاشو پیدا میکنیم و روشون کار میکنیم و از بین میبریمشون
خدایا شکرت بابت فرغون که وجودش ارزش ابزار رو بهمون یادآوری میکنه
هنوزم خیلی چوب مونده،هنوزم خیلی ترمز مونده که بایذ از بین ببرن،چون همیشه جایی برای بهبود هست
قارچهایی که نشون دهنده ی ترمزها هستند که با از بین بردن باورهای محدود کننده اون ترمزها هم از بین میرن
خدایا شکرت بابت ایده ی راحت و ساده استاد برای جمع آوری چوبهای پراکنده در بهشتمون
هدف من سوزندن باور محدود کننده چون کمبود ثروت همراه با ترمزهاشه
خدایا شکرت بابت همکاری مریم جانم،پیش آتیش زننده
خدای من استاد،جنگل داره آتیش میگیره شما میگی که حست خوبه،این ایمانتون به خداوند منو دیوانه میکنه
منی که فکر میکنم ایمانم به خداوند خیلی زیاده اما تا اتفاق به ظاهر بد برام میوفته اینقدر میترسم که یاد میره خداوند حواسش به من هست،این چیزها رو که میبینم تفاوت زندگی شما و زندگی خودمو میبینم بایدم شما در بهشت زندگی کنین و ما اینجا
با یاری خداوند از همین جایی که هستم سپاسگزار پروردگارمم و از زندگیم لذت میبرم و ایمانمو در در مسیرم تقویت میکنم تا منم بتونم زندگی در بهشت رو در این دنیا به صورت واقعی تجربه کنم،امین
مردی که جنگلش داره میسوزه اما احساسش خوبه چون به خدای خودش ایمان داره هیچ اتفاق بدی نمیوفته،اگه قرار اتفاقی بیوفته اون اتفاق برای جنگلش خوبه
برویم تا جدی نشده مسئله رو تموم کنیم،آره مریم جانم برویم تا این باور محدود کننده ایی که باعث اتفاقات بد در زندگیمون نشده،حلش کنیم،درستش کنیم
آتیش هیولا رو مهار کردن ولی یک قسمت دیگه مونده که داره پیشروی میکنه باید استقامت بورزیم،باور محدود کننده ایی که باید روش کار کنیم،مهارش کنیم،نزاریم بیشتر از این در ذهنمون رشد کنه،باید ادامه بدیم،استقامت بورزیم تا بتونیم در ذهنمون خاموشش کنیم،خدایا شکرت
خدایی که همیشه کمک میکنه،حتی در جهت وزریدن باد
خاموش کردن و از بین بردن باور محدود کننده و موفق شدن در انجام این کار که نتایجی چون اتفاقات خوب،احساس خوب در زندگیمون میشه خدایا شکرت
خداقوت مرد همه چیز تموم
خدا قوت مریم جانم
استاد واقعا ایووول،برای راحتی کار،سره بشکه رو بریدی،کلی خندیدم،لذت بردم،گفت ببین استاد هیچ چیز سختی رو تحمل نمیکنه،میگه حتما باید راحت انجام بشه و برای راحتی خودش سره بشکه رو میبره،اینکه همیشه راهی هست برای راحت انجام دادن کارها
آتیشی که پخش شده،هنوزم شعله داره،باوری که هنوز هم جایی برای بهبود دادنش وجود داره تا خاموش بشه،خدایا شکرت
رمز “یا زهرا”
خدایا شکرت که این عملیات گسترده با موفقیت انجام شد با همکاری مرد بزرگ و بانوی همه چیز تموم
خدایا شکرت بابت همه چیز
ممنونم استادم،ممنونم مریم جانم
ممنونم از پروردگارم که منو در این مسیر هدایت کرده تا قوانینش رو با قوانین طبیعت بتونم بهتر درک کنم
دوستون دارم
به نام زیبا نگارنده ی عشق
سلام مرضیه عزیزم؛ دوست دوست زیبا بینم
خدارو هزاران بار شاکرم که منو توی این راه زیبا و راهی که صراط مستقیمه هدایت کرده
و خدا رو هزاران بار شاکرم که دوستان الهی و زیبابینی چون شما رو دارم
و به خودم میبالم که خدا منو با شما اشنا کرد
دوست عزیم کامنتتون فوق العاده عالی بود و لذت بردم از خوندنش
و همیشه با خوندن کامنت های بی نظیرتون کلی انرژی مثبت میگیرم و کلی تحسین تون میکنم
شما یه دوست بی نظیر و عزیزی برام هستین
بازم ممنونم که این نوشته ی زیبا رو با ما به اشتراک گذاشتین و تا ما هم از این نگاه زیبای شما به این زندگی بهشتی لذت ببریم.
بازم ممنوم مرضیه عزیزم که این نوشته تون رو برامون به یادگار گذاشتین
ارزوی بهترین ها رو از خدا براتون دارم
در پناه خدای مهربان باشی دوست نازنینم
سلام دوست عزیزم،خواهر گلم ممنونم که بهم کلی انرژی دادی
خدارو شکر میکنم که خداوند از طریق شما داره بهم میگه مسیرم درسته،دارم قوانینش رو خوب درک میکنم
وای الهه جان خیلی خوشحالم کردی
منم از خداوند تشکر میکنم برای آشنایی ام با شما
برات بهترینهارو آرزومندم عزیزم
امیدوارم این مسیر رو اونقدر ادامه بدیم،تا ما هم بتونیم تجربه زندگی در بهشت رو به صورت واقعی تجربه کنیم
دوست دارم عزیزم❤
🌸به نام رب تنها خالق و فرمانروای دنیاااااااااا..
🌸به نام خدایی که من رو خالق زندگی خودم قرار داده است..
سلام به همه ی دوست داشتنی هاااااااااا..💓💓
میخوااام کامنتمو با جمله آخر استاد شروع کنم..
⚡⚡یک آتیشی درست کردیم،نزدیک بود بهشتمون رو جهنم کنیممم..⚡⚡
🎀خدااااای من همین یک جمله،چقددددر برای من پر از نکته بودد..
✅پر از تامل..
✅پر از آگاهی.
✅در واقع جمله ایی بود که واقعااا بهش احتیاج داشتم..
🎀مفهموم اصلی این جمله اینه که بایدد همیشه مواظب بهشتمون باشیم،که با ارتعاشای دائمی بدمون میشه این بهشت زیبامون تبدیل به جهنم بشن..
بایدددد مواظب آتیش های کوچکی باشیم که روزانه به ذهن و رحمون وارد میکینم،که شاید اول این جرقه ها کوچک باشن و در حد آتیش چوب کبریت،ولی بعداااا با بزرگ شدن و شلعه ور شدن دامنمونو میگیره و به خودمون میایم و میگیم اخه چرا؟؟
چرا این اتفاق افتاد؟؟
غافل از اینکه یه روزی یه جایی خودمون شعله ورش کردیم و با توجه هات منفی بیشتر،شدت این آتشی رو هی بیشتر کردیم..
✴خدااای من چقددددر برام مفید بووود..
✴خدااای من چقدر برام تلنگر بووود..
✴اینکه اگه ناخواسته باعث ایجاد این آتیش شدم،باید از هر جایی که متوجه شدم سعی در خاموش کردنش کنم..
چه طوری؟؟؟
✅با کنترل ورودی هام..
✅با تغییر باورهام..
✅با حس خوب داشتن..
آره آره اگه الان هنوزم درونم زبانه های کوچیکی از آتشی که سالها درونم افروختمو دارم،بایددد به جای ناامیدی و اینکه نمیشه کاریش کرد،دست به کار بشم به خاموش کردن این آتیش..
مثل دیشب که یهوو بعد دو ماه دیدن فامیلمون،ناخوداگاه و بنا به عادت بد قدیمی به مدت چند دقیقه داشتیم باهم غیبت میکردیم،یهوو یادم افتاد و جوری بحثو عوض کردم که خود اون فامیلم تعجب کردد..آره آرهه آفرررین عزیزم،آفرین به آفرین جونممم..
درسته درسته..تو نذاشتی این اتیش زیاد شعله ور بشه،چون یهو یاد تعهد قشنگی افتادی که به خودت و خدای خودت داده بودیی..
بهت افتخار میکنم که نذاشتی این آتیش زیاد شعله بگیره..💓💓😘😘
💟مثل استاد و عزیز دل..که چطور داشتن آتیش رو خاموش میکردن و نتیجه ش چقدرر لذت بخش بووود..
💟چقدددر زیبا بوددد این همکاری..
💟چقدر لذت بردن وقتی میکوبیدن تو سر شعله های آتیش..
با خودم گفتم هر بار چه خواسته و چه ناخواسته این شلعه ها رو در درونم ایجاد کردم همین جوری بکوبم تو سرشون که خاموش بشن و پیشرویی نکنن..
کوبیدن آتیش دورن ولی من کمی فرق داره هااا..
✅من با تغییر توجه هاتم،میکوبم به سر این آتیش های درونم..
✅من با تلاش برای تغییر باورهای خانمان سوز گذشته م،میکوبم تو سر این آتیش های درونم..
✅من با حس خوب داشتن،میکوبم تو سر این آتیش های درونم..
✳من متهعدم..
✳متعهد به خودمم.
✳به خدای خودم..
✴من مسولم در برابر تمام آرزوهای بچگیم تا الان..
من درک میکنم که با وجود اینکه خیلی هم تلاش کنم که در این فضای بهشتی بمونم،گاهی ممکنه شعله های آتیش ایجاد بشه،من وظیفه م اینه که حسمو خوب نگه دارم تا این آتیشا خاموش بشن..
⛔من نباید دست پاچه بشم وقتی ارتعاش بدی فرستادم..
چون میدونم میتونم و قدرتش رو دارم که این ارتعاشا رو خنثی کنم،که این آتیشا رو خاموش کنم..
🚫من نباید خودموسرزنش کنم،که چرااا این آتیشو درست کردم،
چون انسانم و جایز الخطااا..
💫من تنها وظیفه م اینه که تمام سعی خودم رو بکنم که بهشتمو هر روز زیباتر کنم،اگه ناخواسته شعله های کوچکی از آتیش رو داخلش ایجاد کردم فورا دست به کار بشم برای خاموش کردنش،تا این شعه هاا زیاد نشه و با خیال راحتتتت باز مسیرمو ادامه بدم و از زیبایی های بهشت درونم لذت ببرم..
🙏🙏خداااااااایاااا شکرت که هر درس این بهشت برام پر از آگاهی و تلنگره..
🙏🙏خداااایاااا شکرتتتت که چشم و گوشمو باز کردی به آگاهی هایی که در دل هر جلسه از کلاسمونه..
🙏🙏خدااایااااا شکرتتتت که استادمووون بدون سانسور تمام وقایعی که براشون اتفاق میوفته برامون میزاره..
چه کسی از آین آتیش خبر دار میشد اگه خودشون نمیگفتن؟؟؟؟
🙏🙏خداااایااااا شکرت شکرت شکرتتتت..
⚡واقعاااا آتیش عذاب وجدانی که از دیشب واسه اون چند دقیقه ارتعاش منفی فرستاده بودمو رو با دیدن این فایل و آگاهاش خیلییی خوب خاموشش شد..⚡
عاشقتونمممم..💖💖💖💖
در پناه خداااوند بزرگ بهترین ها رو براتون آرزو میکنم..
به نام خدای مهربان
سلام به افرین عزیزم ؛ سلام دوست همفرکانسی م
ممنونم که این کامنت های زیباتون رو با هم به اشتراک میزارین
یه دنیا زیباییی توی این نوشته ی فوقالعاده تون میبینم و درک میکنم و میفهمم
تحسین تون میکنم به خاطر این همه درک و اگاهی تون که این اگاهی های زیباتون رو هم به ما گوشزد میکیند.
ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست نازنینم
در پناه خدای مهربان باشی دوست بی نظیرم
سلام الهه مهربونمممم..
سلاممم خوش قلبم..
ممنونم ازت عزیز دلممم..
من که با نوشته هااای خودت اوج میگیرم و روحم پرواز میکنه…منم بابت نوشته های پر مهر تو سپاسگزارممم
سلام به دوست پر انرژیم 🌹
مثل همیشه زیبا و پر انرژی
موفق و پیروز باشید 💗💙💙
سلام به برادر خوب وهم فرکانسیمم..
ممنونم ازتون..
واقعااا من همهمیشه کامنتای شما روو حتما میخونم،از بس پر از حس خوب و خوش طبعیه،به طوری که محاله کامنتی از شما بخونم و لبخندم به لبم نیاااد…
ممنونم ازتووون که این همه زیبا مینویسیییی..
به نام الله یکتا
سلام استاد سلام خانم شایسته شجاع
شما دو نفر چقد خوب تونستید ذهنتون رو کنترل کنید و جلوی پیش روی آتیش رو بگیرید
دیدم که هر لحظه دارین احساستون رو خوب نگه میدارید و با تمرکز جلوی پیشروی آتش رو میگیرید
واقعیتش من اولش یه خورده ترسیدم که نکنه آتش زبانه بکشه به سمت بالا و یا سرعتش زیاد بشه اما خبر خوب این بود که استاد گفت من حسم خوبه و جا داره یه تشکر جانانه از شیر زن شجاع خانم شایسته بکنم که پا به پای استاد جلو میره و همکاری میکنه واقعا تحسینت کردم خانم شایسته که با همون ظرفی که داشتی شروع کردی و قدم به قدم آتیشارو خاموش میکردی حتی از پاهات کمک گرفتی و تا زمانی که استاد سطل آب رو می آورد تو با تمرکز کارتو انجام میدادی واقعا وجودت ارزشمنده بانوی شجاع
استاد چقد ریلکس و آروم بود و همش تمرکزش رو جنبه مثبت این اتفاق بود که میگه چقد خوب شد زمین صاف تر شد بارون میاد همه رو میشوره میبره اشکال نداره عوضش درس گرفتیم
عاشقتم استاد که توصیه کردی بچه ها این فایل رو نبینن
اما اینجا یه نکته هست و اونم کنترل کانون توجه و تمرکز کردن روی کاری که داریم انجام میدیم که باعث میشه نتیجه بگیریم مثلا اولش خانم شایسته گفت من الان باید دوربین بذارم کنار تمرکزم بذارم روی خورد کردن کارتونها و آتیش زدنشون و اینکارو با تمرکز خوب انجام میده طوری که کمتر از یه دقیقه آتیش روشن میشه ولی بعدش از همین تمرکز و توجه استفاده میکنه برای خاموش کردن آتیش تو جنگل، یعنی میخوام قانون تمرکز و توجه رو توی این قسمت به خودم یادآوری کنم که چقد مهمه و میتونم در جهت خلق خواسته ها و دعوت زیبایی ها و نعمت ها به زندگیم استفاده کنم
قدرت تصمیم گیری استاد و خانم شایسته در اول کار که خواستن آتیش رو خاموش کنن خیلی تحسین برانگیز بود برام، که در کمترین زمان ممکن و در این شرایط تصمیم گرفتن که بین بیل و آب، آب رو برای خاموش کردن آتیش انتخاب کنن و این خودش نشانه هدایت خداوند بود که اونا رو هدایت کرد بهترین ابزار ممکن رو برای خاموش کردن انتخاب کنن و اونا هم سریع تصمیمشون رو عملی کردن
و نکته دیگه اینه که اون آتیش هایی که داره پیش روی میکنه دقیقا مثل باورهای محدود کننده و ناخواسته هاست که اگه با توجهمون خاموششون نکنیم پیشروی میکنن و تمام زندگیمون رو در بر میگیرن. دیدید که آتیش ها اتوماتیک خاموش نشدن بلکه با کنترل ذهن و تمرکز استاد و خانم شایسته خاموش شدن پس باورهای قدرتمند ما هم اتوماتیک ساخته نمیشن بلکه با کنترل ورودیها توجهمون به خواسته ها و وجه مثبت اتفاقات با تعهد با کنترل ذهن ساخته میشن و اگه اینکارو نکنیم باورهاب نامناسب مث اون آتیش ها پیشروی میکنن و زندگیمون رو در بر میگیرن
بازم درس دیگه تو این قسمت اینه راه حل هر مسئله تو دل خودشه جای دیگه نیست تو فقط باید سوال خوب بپرسی که خداوند هدایتت کنه
استاد خیلی هوشمندانه عمل کردی که اون سطل رو سوراخ کردی و از آب دریاچه می آوردی که سریع تر مسئله رو حل کنی این نشون میده که استاد ذهنشو جوری تربیت کرده که در هر شرایطی دنبال ساده ترین و سریع ترین راه حل ها بگرده و همون موقع تصمیم رو عملی کنه
و خیلی دوست دارم آتیش گرفتن اون درخت دو شاخه بزرگ کنار دریاچه رو ببینم که چه هیولایی میشه
نکته قابل تحسین دیگه همکاری متقابل استاد و خانم شایسته و خسته نباشید به هم گفتن بعد از موفق شدن و بهم دیگه روحیه دادن انگیزه دادن که اصلا هوش از سر آدم میره وفتی که این همه زیبایی و قشنگی تو رابطه میبینه این اعتماد این احترام رو میبینه
حالا اون اتفاق تموم شد میریم سراغ اون درخت هیولا میریم سمت هدف بعدی قدم بعدی تمرکزمون میذاریم قدم بعدی و بهشت رو تر و تمیز میکنیم
بهشتی که هر روز داره درس های جدید بهمون نشون میده هر روز داره توانایی هامون رو بهمون نشون میده هر روز داره حرکت کردن جلو رفتن رو نشونمون میده
بهشتی که نعمت ها و زیبایی ها رو نشونمون میده
۱۹ روز داره از زندگیمون توی این بهشت میگذره و هر روزمون از روز قبل متفاوت تره هر روزمون جدیدتره تازه تره و هر روز بوی عطر این بهشت میخوره به مشامم و من روحم جلا داده میشه باورهای قدرتمندم صیقل داده میشه
درسهای این قسمت:
قدرت تصمیم گیری
توانایی حل مسئله
تمرکز بر هدف
کنترل کانون توجه
کنترل ذهن
الخیر فی ما وقع
سلام و درود به حامد عزیز و دوست داشتنی ممنون بایت نوشته ها و درسهایی که از این سریال گرفتی که البته برای ماهم درسهای زیادی داشت .تمام تمرکز من روی جمله ها و باورهاییه که استاد بیان میکنن و حرفهایی که میزنن و از میانشون جمله ای کلیدی برای خودم بیرون میکشم.خیلی زیبا تحسین میکنی زیبایی هایی که میبینی واقعا با شروع این سریال من هم استارت خیلی از کارها رو زدم که از خودم ممنونم بابت کارهایی که آغاز کردم تا زندگیمو تغییر بدم.
دوست خوبم حامد عزیز اشاره ی خوب تو روی باورهای محدود کننده خیلی زیبا بود آتشهایی که تمام جنبه های زندگی مارو درگیر خواهد کرد.با باورهای درست و مناسب مصلما میتوانیم زندگی آرامتر و سالم تری داشته باشیم.ممنون از تکته های که بیان کردی و بادآور شدی تا بازهم برای ما تکرار شود.
با آرزوی بهترینها برای تو
به نام خدای مهربان
سلام دوست عزیزم
خدارو هزارن بار شکر میکنم که دوستان زیبا بین و اگاهی چون شما رو دارم
عالی نوشتید کامنت تون رو و لذت بردم از خوندنش
اون درس هایی اخر کامنت تون عالی نکته برداری کردین و ما هم ازش استفاده کردیم
ممنونم ازتون به خاطر به اشتراک گذاری این نوشتهی زیباتون
ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست عزیزم
در پناه خدای مهربان باشی
زندگی در بهشت برای من نمود شجاعت ، نمود ایمان و نمود حرکت است ، نمود پارو نزدن و اعتماد به جریان آبی که خاصیتش ، جاری بودن آن است ، نمود اعتماد به خدایی که خاصیتش و سیستمش ، جاری بودنش است ، خدایی که با افکار بنده هایش لحظه به لحظه حرکت می کند ، نیرویی که سراسر رحم و مهربانی و بخشش است ، نیرویی که به شکل ایده به مغزت می آید که بجای پرداخت صدها دلار برای قطع و جابجایی درختانت ، آنها را قطع کنی ، و بعد خود آن نیرو آنها را خشک میکند ، بعد که خشک شدند کار تو برای آتش زدن آنها آسان میشود ، بعد که این روند طی شد ، در تکاملش دوباره آن نیرو ، ایده میشود و میگوید زحمت کندن درختان را هم نکش ، برو به فلان شیوه ، خود درخت را آتش بزن و همینطور و به همین ترتیب ، آن نیرو با باورهای تو و به اندازه ی ظرفیت ذهنی تو و به اندازه ی علمی که تو در مورد آتش داری ، با تو همراهی میکند و تو را در راستای کاری که میخواهی انجام دهی ، پیش میبرد …..
خدایا من چقدر با « زندگی در بهشت» تو را بهتر می شناسم ، انگیزه ی اصلی من از دیدن این سریال ، فقط شناخت خداوند از لابلای حرفها و اعمال بازیگران مؤمن این سریال است ، سریالی که هرگز از هیچ صدا و سیمایی و از هیچ سینما یا تلویزیونی ندیدم ….
سریالی که هرگز هیچ کدام از قسمت هایش تکراری نمیشود ، سریالی که هربار هرقسمتش را نگاه میکنم بازهم چیز تازه ای یاد میگیرم و در زندگیم اجرا میکنم ، سریالی که مرا به حرکت میکشاند و ایمان مرا عملی میکند ….
استاد عزیزم این بی کله آتش زدن های تو دقیقا مرا یاد اون ساک قرمز و راهی تهران شدن و تمام کارهایی که در انجام آنها ، به جای استفاده از نیروی ذهنت از نیروی هدایت استفاده کردی ، انداخت ….
واقعا چند روز است که تمام تمرکز تو فقط روی مسأله آتش زدن و از بین بردن درختان مزاحم است و همین تمرکز ، به خداوند اجازه حرکت و ورود به زندگی را میدهد ، دارم یاد میگیرم که چطور باید روی اهدافم تمرکز کنم ، تمرکز معجزه میکند ، وقتی تمام فکر آدم روی اجرای اهدافش باشد ، کانال های دریافت ذهن باز میشود و خداوند به شکل ایده به ذهن می آید ، به شکل شرایط ، به شکل باد ، به شکل ، باران در می آید ، خودش موقعیت میشود برای ایجاد آتش و خودش زمینه میشود برای خاموش کردن آن …. بستگی دارد که چقدر توکل کنیم …..
از ستارگان سینمای زندگی در بهشت سپاسگزارم
سلام بر اندیشه ی قشنگم
من چقدررررر لذت بردم از عشق و بی نهایت توحید و این حس معرکه ایی که در داخل دانه دانه ی کلماتت بود ..چقدررر دقیق و کامل این درس و آگاهی های بهشتمونو کشیدی بیرون عشق جان
بی نهایت سپاسگذارمممم و بی نهایت عاشقتم
آرزو دارم هر لحظه ات پر از آرامش الهی و عشق الهی بلشد
سلام دوست نازنینم
من هم دوستت دارم و صمیمانه بابت تک تک کلماتت که برای من نوشتی ازت تشکر می کنم ….
به نام خدای مهربان
سلام دوست عزیزم ؛ سلام دوست زیبا اندیشم
کامنت تون فوق العاده بود
لذت بردم از خوندنش و کلی درس و اگاهی رو بهم داد
و همیشه من کامنت تون رو با عشق میخونم و همیشه با خوندنشون حالم رو خوب میکنم
ممنونم که ما رو با این نگاه زیبابینت همراه میکنی دوست بی نظیرم
ارزوی بهترین ها رو براتون دارم
در پناه خدای مهربان باشی دوست عزیزم
سلام الهه جان
از نگاه قشنگت و احساسی خوبت سپاسگزارم
تحسین شما و دوستانی که حرفهای منو میخونند انرژی منو چندین برابر میکنه که بازهم بنویسم و اینجا را با کلام مون که کلام خداوند است گسترشش بدیم …. این است نیروی تحسین ، پس تحسین کنیم که تحسین معجزه میکند ….آسمان را ، درختان را ، از صدای پرنده تا ماشین های خیابان را …. همه چیز قابل تحسین است …. ممنونم دوست خوبم
سلام اندیشه عزیز🌹
چقدر اون پاراف آخر دیدگاهت زیبا و پر از آگاهی بود …مررسی که اینقدر با عشق مینویسید 👌👏 شاد و پیروز سلامت و تندرست و ثروتمند در پناه الله یکتا 🙏🙏🙏خدانگهدار🌹❤️
سلام دوست عزیزم
من هم همیشه از شما و کسانیکه به حرفهای من گوش میکنید سپاسگزارم و امیدوارم این نوشته هایی که از قلبم بر دستانم جاری میشوند و دیده میشوند ، بتوانند راهگشای خودم و دوستانم باشند …. دیدید چی گفتم !!! دقیقا مثل خداوند ….. خداوند در جایی مثل قلب حضور دارد که در چیزی مثل دستان جاری میشود و در صفحه روزگار دیده میشود …. این هم از آگاهی امروزم …. خدایا شکرت
به نام خدایی که همین نزدیکیست
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سلام به همسفران عزیزم
راستش اولش که استاد گفتن این فایل و بچه ها نبینن یه کم استرس گرفتم که قراره چه اتفاقی بیفته ولی بعد که فایل شروع شد گفتم نه بابا استاد و عزیزدلش کارشون درسته و میریم برای شروع یه تجربه عالی به امید الله
استاد فقط آتشنشانی رو با شما تو بهشت تجربه نکرده بودیم که اونم تجربه کردیم. خدا قوت کارتون عالی بود دمتون گرم
اول بگم مریم جون من عاشق اون جوراب های گوگولی مگولی ام که میپوشی مرسی که نشون میدی بهمون آخه من عاشق جورابای فانتزی ام اصلا میبینم کلی انرژی میگیرم. عاشقتم
این فرغونه هم خیلی خفن بود بازم من تا حالا ندیده بودم این مدلی چقدر راحت اهرم رو میگیری و میکشی بازم دیدیم که این امریکایی ها چقدر کارها رو ساده کردن ایول
چدر من این نگاه مریم جان رو دوست داشتم که کارتون ها رو برمیگردونیم به دامان طبیعت اگه این نگاه رو داشته باشیم که هرچیزی از هر جایی اومده باید برگرده به همون جا که بوده پس وابستگی به چیزی نداریم مثلا من همین کارتون ها رو نگه میدارم میگم یه روزی به درد میخوره ولی میخوام در اولین فرصت همه رو بریزم دور.
نمیدونم چرا با این حرف مریم جان یاد این افتادم که ما هم از سوی خدا اومدیم و به نزد خدا باز میگردیم
استاد راست میگه هرچی به مریم جان میگه ایشون با کمال میل میپذیره و حتی بیشتر از استاد شور و شوق نشون میده
میخوای مشعل بیارم ؟؟؟ بله حتما با کمال میل
میخوای اون درخت خشک و آتیش بزنیم ؟؟ آره اصلا باید از بین بره حتما کاملا موافقم
مریم جانم من بهت آفرین میگم و یه تشکر خیلی ویژه ازت دارم که تو این شرایط بی خیال فیلم گرفتن نشدی هرکی دیگه بود دوربین و رها میکرد میرفت و تا آتیش و خاموش کنه همه اینها برمیگرده به ایمانی که داری که خدا کمکت میکنه و عزت نفست که ازپس هرکاری به خوبی برمیای و عشق وعلاقه ای که به کاری که داری انجام میدی داری حتی با عشق آتیش و خاموش میکنی و تو اون لحظه هم داری به زیبایی هایی که شعله های آتیش به وجود آورده توجه میکنی. شاید هرکی دیگه جای شما بود دست و پاش و گم میکرد
خیلی تو این قسمت درس بود خیلی زیاد
اگه به جای استاد و خانم شایسته کسی بود که در مدار نامناسب قرار داشت اولا که صددرصد کنترل اعصابش رو از دست میداد و هول میشد و استرس میگرفت و شروع میکرد خودش و سرزنش کردن به خودش بد و بیراه گفتن عصبانیتش رو منتقل کردن به طرف مقابلش و………
و چون اعصابش داغون میشد و احساس گناه و پشیمونی میکرد و خودش و سرزنش میکرد و همه اینها باعث ارسال فرکانس بد میشد و همه این احساس بد اتفاقات بدتری به همراه داشت شاید باعث میشد فرد به خودش آسیب بزنه و کل جنگل نابود بشه
ولی باید یاد بگیریم که استاد و خانم شایسته اولا خونسردی خودشون رو حفظ کردن چون ایمان داشتن که خدا هست و کمکشون میکنه و دیدیم که استاد گفت احساسم خوبه همین احساس خوب باعث شد که هدایت بشن و این ایده به ذهنشون برسه که آب بیارن و آتیش و مهار کنن و حتی خدا کمک کنه باد به جهت موافق بوزد و نکته مهم اینجاست که حتی تو همون شرایط هم تمرکز داشتن بر زیبایی ها حواسشون بود که باد داره هم داره کمک میکنه و خدا هست
بعد اومدن به نکات مثبتش توجه کردن که اولا باید درس بگیریم که بیشتر مراقب باشیم و دیدیم که چقدر لذت بردن از اینکه برگهای خشک سوخت و تازه استاد گفتن یه جاده زیبا و جنگلی درست میشه و بارون میزنه و همه چیز و میشوره
چقدر لذت بردم از اینکه به جای بترسن بگن نه دیگه نمیریم سمت آتیش روشن کردن استاد گفت دوباره آتیش میزنیم و اینبار دیگه جایی برای گسترش نداره و خیلی بهتر هم میشه
و چقدر کیف کردن و این نگاه زیبا رو داشتن که ورزش کردیم و کلی چیز جدید یاد گرفتیم و همکاری گروهی رو بیشتر یاد گرفتیم
باز هم تو این قسمت قشنگی های رابطه خودشو نشون داد که خانم شایسته بازم پایه بود به جای اینکه بترس و بگه این یه کار مردونه ست
یه همکاری عالی دو نفره داشتن به جای اینکه همدیگر و مقصر کنن و چه زیبا از هم قدردانی میکنن و سپاسگزار خداوند هستند به خاطر وجود همدیگه
تو این قسمت هم چیز بود
ایمان به اینکه خدا در هیچ شرایطی تنهات نمیذاره و اگه توکل داشته باشی در زمان مناسب و مکان مناسب قرار میگیری و ایده ها بهت الهام میشه
نداشتن احساس گناه و عدم سرزنش خودمون در عوض تحسین خود حتی در زمانی که اتفاق ناجالبی افتاده
ایمان به توانایی ها که از پس هر کاری برمیام
از دل یه تضاد زیبایی ها رو بیرون بکشیم و ازش درس بگیریم
راه حل هر مشکل تو دل اون مشکل هست (ان مع العسر یسرا)
تمرکز بر نکات مثبت تو هر اتفاقی حتی اتفاقات بد
استفاده از تجهیزات مناسب برای ایمنی بیشتر نه سهل انگاری کردن
درک کردن معنی شجاعت به جای حماقت که منجر به تصمیمات درست در زمان مناسب میشه
استفاده از ابزار صحیح برای آسانتر کردن کارها
حفظ خونسردی در شرایط ویژه
سپاسگزاری از خداوند در هر شرایطی
و نکته مهم احساس خوب = اتفقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد
درپناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشیم همگی
به نام خدای مهربان
سلام مونای عزیزم؛ سلام دوست بی نظیرم
کامنت تون فوق العاده زیبا نوشتید و لذت بردم از خوندنش
و کلی درس زیبا رو از این نوشته ی زیبا و الهی تون یاد گرفتم
و خدارو هزاران بار شکر میکنم که دوستان زیبا بینی چون شما رو دارم
که اینقدر نگاه تون زیباست
و خدا رو هزاران بار شکر میکنم که خدا منو به این راه زیبا و این خانوداه ی صمیمی هدایت کرد.
ممنونم دوست عزیزم که اینقدر زیبا نوشتی و کلی حالمون رو خوب کردی
همیشه از نوشته های زیباتون لذت میبرم و همیشه با احساس عالی میخونم
بازم ممنونم مونای عزیزم
ارزوی بهترین ها رو براتون دارم.
در پناه خدای مهربان باشی دوست نازنینم
سلام دوست خوبم الهه جان
سپاسگزارم ازت خدارو شکر که دوستان خوبی دارم
من هم همیشه کامنتهای فوق العاده شما رو میخونم و لذت میبرم
دستت در دستان پر مهر خدای مهربان
چقدر کامنتتون رو دوست داشتم.
مرسی که انقدر به همه ی نکات توجه کردین و درسهای این فایل رو تو کامنت برامون گفتید.
سلام دوست عزیزم
خوشحالم و سپاسگزارم ازت که وقت گذاشتی و کامنتم رو مطالعه کردی
امیدوارم زندگیت هرروز پر از معجزات قشنگ خدا باشه
ایول بابا چقد خدارو شکر فرکانس شما بالاست و به من که تازه کارم کمک میکنین بیام بالا انشالله از خدا هرچی میخوایین بهتون بده هرچی باشه 👌👌👌👌🙏🥀🥀🌺🌺🌺🌸🌺🌸🌺🥀💐🌷🌹
سلام دوست خوبم
سپاسگزارم ممنون از دعای قشنگت
من هم برای شما آرزوی خیر و برکت و سلامتی و شادی فراوان رو از خدای مهربون دارم
درووود بر شما عزیزای دل، الله اکبر به قدرت خداوند یاد جنگلهای استرالیا افتادم و این به من یاد میده که قدرت خداوند از تمام قدرتها ارجع تر و والاتره، خدایا شکرت. چقدددررر این جلسه درس برای من داشت.
درس اول: یادتونه درختای خیس چقدر زمان بردن برای آتش گرفتن و این درختای خشک چقدر سریع آتش گرفتن این به من یاد میده که برای انجام کارهام عجول نباشم صبر کنم تا در زمان مناسب همه شرایط وقتی دست به دست هم میدن و محیا میشن همه چیز به صورت نجومی پیش میره و این به این معنا نیست که هیچ اقدامی نکنم، زمانهایی هست که یک خواسته در وجود ما شکل میگیره و ذهن عجولمون میخواد سریعا اون خواسته رو عملی کنه اما انرژی منبعمون بهمون میگه آرام باش همه چیز تحت کنترل رب است اونموقع است که نباید خودمون رو به آب و آتش بزنیم بلکه با این باور که اساس این جهان اینه که همه چیز راحت پیش بره قدم های کوچک و پیوسته رو برداریم تا در زمان خودش اون اتفاق عظیم با صبر و استمرار رخ بده.
درس دوم:قدرت خداوند از تمام قدرتها ارجع تره خدا با فوت خودش و با هیزم های طبیعی خودش یعنی اون سک های درخت کاج چه غوغایی به پا کرد الله اکبر
درس سوم: هیچوقت اوضاع برای افرادی که به هدایت خداوند ایمان دارند و به انرژی منبع وصل هستن از کنترل خارج نمیشه شما قانون رو خوب یاد گرفتین و از قانون هم برای روشن کردن آتش و هم خاموش کردن آتش استفاده کردید، کی فکرش و میکنه آتشی به این هیولایی با سه تا ابزار ساده یعنی سه تا قوطی و دبه ی آب خاموش بشه، بله میشه به شرطی که آرامشت رو حفظ کنی به شرطی که در شرایط به ظاهر دشوار بتونی ذهنت رو کنترل کنی و آرامشت رو حفظ کنی و طبق عمل به الهاماتت از همون منبعی که قدرت کله و تونسته به راحتی این آتش رو شعله ور کنه کمک بگیری تا خودش هدایتت کنه برای خاموش کردن آتشی با این عظمت، و خدا چقدر عالی هدایت کرد در زمان درست باد های موافق و مخالف میوزید و شما هماهنگ با جریان باد قسمت به قسمت آرام آرام و صبورانه این آتش رو خاموش کردید با تلاش و کار گروهیتون. و بهشتی که خدای نکرده میتونست تبدیل به جهنم بشه رو نجات دادین به یاری خداوند.
چقدر درس میشه گرفت از تمام این اتفاقات خدایا شکرت. و یه چیزی که برای من خیلی با مزه و فانه اینه که شما دوتا عزیزدل روحتون دقیقا مثل بچه ها پویا و رهاست با چه هیجانی با هم همکاری میکردین واسه خاموش کردن آتش و به جای اینکه مثل آدم بزرگا با دلهره و دادو بیداد و اضطراب کارو پیش ببرید با آرامش و لذت و دقت و تفکر به جا و کمک گرفتن از الهاماتتون کارها رو پیش بردید👏👏👏👏 و بعد بازهم داستان تکامل در تمام اتفاقاتی که در زندگی تجربه میکنیم تکامل ما طی میشه وآگاهیمون هربار بیشتر و بیشتر میشه و در نهایت استاد که بازهم از دل هر اتفاقی عادت داره که نکات مثبتش رو بیرون بکشه و سپاسگذار باشه واقعا لذت بردم و مریم عزیز که در اون شرایط همچنان فیلمبرداری میکردن و به کارشون ادامه میدادن تا جایی که دیگه نیاز بود تمرکزشون رو از فیلمبرداری بردارن و بگذارن روی خاموش کردن آتش خدا قوت به هردوی شما و یه سپاسگذاری حسابی از دریاچه ی بهشتیمون که با وجود پر نعمتش اینبار هم کمک شایان و بزرگی کرد به خاموش کردن آتش و سپاس بیشتر از خدای مهربان برای هدایت های ارزشمندش. در پناه الله یکتا به خدای مهربان میسپارمتون.
ستاره ی پارادایس سلام عزیزم🌹🌹🌹
چه زیبا و چه مثبت و چه آرام خواسته هارو از دل امروز پارادایس مون بیرون کشیدی،تحسینت میکنم زیبا👏👏👏
ممنونم دست زیبای خداوندی تا مثل شاگرد زرنگای کلاس،دستتو باز میزاری تا هممون از روی دستان مهربانت هر چه بیشتر و بیشتر ببینیم زیبایی های بی نهایت خداوند رو.
خدایا شکرت به خاطر ستاره جان🌻🌻🌻
عزیزدلمی نسترن خوبم، فدای تو گل من. چقدر نوشتت صمیمی و دلنشنه چقدر حس نزدیکی بهت دارم دوست خوب و نازنینم.😘😍👌🌷 خداروشکر بابت وجود دوستان ماه و خوش قلبی مثل شما.🙏
سلام ستاره ی زیبا .امروز هدایت شدم به کامنت آگاهی بخشت،وبعد بیوگرافی تو خوندم .عالی بود.تحسینت می کنم .اون احساس نابت رو در رابطه با شنیدن صدای خدا رو این روزها عمیقا درک می کنم اینکه خدا همهچیز می شود همه کس را یه شرط ایمان به شرط پاکی دل وبه شرط معامله نکردن با شیطان .به امید روزی که با نتایج بزرگ مهاجرتت بیای وبرامون بنویسی.بهترینها رو براتون آرزو دارم.
به نام خدا
سلام
داشتم کامنتهارو میخوندم و منتظر فایل قسمت ۱۹ بودم که یکدفعه نوتیفیکیشن تلگرام اومد و گفتم آقا ایول، در کمتر از ۵ ثانیه خودمو رسوندم که به این صفحه و زدم فایلو دانلود شه.
و دیدم به به
عملیات پارادایس
با رمز یا زهرا
با حضور دو کماندوی زبده نیروی بهشتی ارتش الله، قراره بسوزونن و خاموش کنن
هی بسوزونن
هی خاموش کنن.
شروع فایلو که خیلی حال کردم، قشنگ سبک جدید از آلارم🔞 بود.
دستخوش استاد جون
و همینطور درود بر مریم خانم شایسته عزیز. وقتی که ایشون داشتند روی آتیشا میپریدن، حرکاتشون منو یاد بچگیام انداخت. همینجوری آتیش خاموش میکردم. و این ذوق و کودک درون که هیچ، کودک بیرونی که داره توی پارادایس میدوه، هر کسی رو مثل استاد جون به وجد میاره تا انرژی و شوقش چندین برابر بشه وقتی در کنار چنین یاری حضور داره.
کسی که پایه تفریح هست
پایه کار هست
پایه نظافت هست
پایه سفر هست
پایه آتش فشانی و آتش نشانی هست
و کلا پایه است.
و این سطح از اطمینان در این رابطه، واقعا لذت خاصی رو داره به ما منتقل میکنه.
انگار واقعا داریم کنار خانوادمون توی این ماجرا پیش میریم.
خودمونو کنار خودتون حس میکنیم
وقتی روی چمن ها قدم میذارید، انگار ما داریم راه میریم.
وقتی روی چوب خشک ها پا میذارید و میشکنن، صداشو از ته دلمون احساس میکنیم.
وقتی میگید نسیم خنکی میاد، یا وقتی که میگید حرارت داغی داره میزنه،واقعا اونو حس میکنیم.
و همه اینا برکت حضور شماست.
برکت آموزه های شماست.
شاید قبلا نمیتونستیم اینکارو بکنیم ولی الان هرجا شما برید، میتونیم خودمونو اونجا قرار بدیم.
خودمون اینجا و روحمون جای دگر
استاد عزیزم، این سریال نه تنها حال خوبی برامون بوجود آورده، بلکه اتفاقاتی بسیار لذت بخش رو هم واسمون به وجود آورده.
چیزهایی این چند وقت توی زندگیم وارد میشه، که همیشه میخواستمشون.
انگار خدا داره خانواده منو هدایت میکنه تا کارهایی رو انجام بدن که من میخواستم.
کارهایی که نتیجشون، همون نتیجه پس از نوشتن تعهد افزایش توان مالیه.
اون درآمدی که من تعهدشو دادم، داره به صورت تبدیل شده به لوازم مختلف وارد زندگیم میشه.
شاید نقد نباشه ولی انگار نقده و من همون چیزهایی که میخوام رو باهاش خریدم و داره میاد توی زندگیم.
منی که الان هیچ درآمد نقدی ندارم ولی خدا داره واسم نعمت میفرسته.درآمد تبدیل شده میفرسته.
واگر من این نعمت ها رو ببینم و به خاطرشون از خداوند سپاسگزاری کنم، به اون نقدی ها هم میرسیم.
خداروشکر
اون جا که خانم شایسته عزیز گفتند دوربینو بذارم کنار و تمرکزی برم واسه آتیش، یک دقیقه بعدش آتیش شعله ور شد. و این واسم نشانه ای بود که ببین تو حتی اگه یک دقیقه بتونی تمرکزتو صرفا بذاری روی یه کاری، بهتر از ده دقیقه تمرکز نصفه و نیمه نتیجه میگیری.
و اون احساس خوب استاد…
و اون احساس خوب که منو مجذوب خودش کرد. آتیش داره میره وسط جنگل به اون بزرگی ها ولی این مرد بزرگ آرومه.
نگران چگونگی کارهاش و جواب سوالاتش نیست.
نگران نیست که اتفاق بدی بیفته.
و این میشه که در کمال آرامش، اون آتش زبانه دار رو مهار میکنه.
و اون میشه که خیلی ریلکس و با حال خوب، یه مسئله حیاتی رو میاد و خیلی راحت حل میکنه.
اگر نگران میبود، صد در صد این آتیش بیشتر زبانه میکشید و مهارش سخت تر میشد.
اگر نگران میبود ممکن بود شاید درختا بسوزن.
ممکن بود خیلی از اتفاقات بیفته که این آرامش، این احساس اعتماد به رب، این ایمان ، توکل و تقوا، جلوشون رو گرفت.
استاد جون میگفتن که دوره ها، علاوه براینکه نتایج رو وارد زندگیتون میکنن، جلوی حجم عظیمی از ضرر هارو هم میگیرن.
و ببینیم
اینه نتیجه قانون
اینه حسن صداقت این مرد بزرگ
اینه همون باورهای درست
اینه نتیجه اون تقوا داشتن ها
نتیجه داره خودشو ثابت میکنه
قانون خود به خود خودشو ثابت میکنه.
حالا اگر ایمان به غیب آوردی، نتیجشو میبینی،
اگه نیاوردی، با کله میخوری زمین و میگی ای کاش گوش کرده بودم.
و اون موقع است که با کوله باری از فلاکت میگی از این به بعد من به غیب ایمان میارم.
و چقدر بهتر بود که قبل از اینکه اوضاع خیلی خراب شه، به فکر میفتادی.
چقدر اون موقع زندگی لذت بخش تر میبود.
چقدر آرامتر بود.
چقدر خوشبخت تر میبود.
فقط اگه همون اول ایمان می آوردی.
همون اول اون چوب خرده ها رو جمع میکردی و باهاش درخت هرزهارو میسوزوندی.
همون اول میزدی تنه بزرگ ها رو قطع میکردی.
همون اول قبل از اینکه خیلی دیر بشه، گنجینه نعمتهای نزد الله رو باور میکردی.
اگه همون اول اینکارا رو میکردی…
خدایاشکرت.
لطف الله بوده که تونستم حالا در همون حدی که تونستم، همون حدی که جسارت به خرج دادم، از همون اول بیام و ذهنمو شخم بزنم.
علف هرزهارو بسوزونم تا برسم به اون تنه ها و راحت بذارمشون روی هم و یه آتیش بندازم زیرش.
خداروشکر
و این تازه اول راهه.
این تازه شروعه
کللللللی راه داریم که بریم
کلللللی باور خوب هست که جا بدیم تو باورهامون
کلللللللی ترمز هست که باید پامونو از روش برداریم.
کللللللییی
واسه خودم میگم که یه وقت وسط راه نگم تموم شد
اون وسطا ول نکنم برم
قطعش نکنم که بعد از چند وقت برگردم بگم غلط کردم.
با سر افتاده و کوله باری از وزنه های سنگین نیام و بخوام دوباره از اول کلی انرژی بذارم تا تازه برسم به اینجا…
خدایا خودت کمکم کن
هیچ وقت، هرگز ، به هیچ عنوا نمنو به حال خودم واگذار نکن.
همیشه حواست بهم باشه.
اگه پامو کج گذاشتم، همون اول یه سیلی بخوابون تو گوشم که بفهمم چقدر درد داره و دیگه کج رو ادامه ندم.
خدایا خودت کمکم کن
دستتون تو دست الله یکتا
به نام یکتا کیمیاگر هستی
سلام استادعزیز خانم شایسته و دوستانِ بهشتیام
اول میخوام از دوستان عزیزم که انقدر خوب مینویسند، انقدر کلام قدرتمندی دارن تشکر و سپاسگزاری کنم.
میدونین اینو با تمام وجودم دارم میگم و حسش کردم، چون وقتی داشتیم از سفر برمیگشتیم توی راه داداشم ماشین نگه میداره و دوغ آبعلی میخره، بعد میایم خونه و من میبینم و میگم عععععع کی اینو خریدین؟ و میگه توی راه
دقیقااااااااا اون زمانی بوده که من کامنت های شما عزیزای دلم رو میخوندم
واااااااااای استاد باورت میشه من اصلا نفهمیدم ماشین متوقف شد، بچه ها پیاده شدن، دوغ خریدن و دوباره برگشتن
خدای من یعنی با تمام وجودم دارم حس میکنم اون موقع جسم من تو ماشین بوده ولی روح من قلب من توی این بهشت پیش دوستای بهشتی ام بوده
میخوام اون عشقی که تو قلبم هست رو با تمام وجودم به همه شما، برای همه کسایی که در این مسیر همراه هستن برای این خانواده هدیه بدم من عاشق تک تک شماها هستم.
خدایا شکرت
.
خب ماموریت امروز برگردون چیزای اضافی، برگردون درختان خشک و هرز به دامن خودِ طبیعته
دقیقا از همونجایی که اومدن دوباره بهش برمیگردن
درست مثل ما آدم ها؛ ما از پیش خدا اومدیم و باز هم بهش برمیگردیم
خانم شایسته عزیزم اخه چقدر فیلم برداری شما قابل تحسینه
کفش میپوشید، در باز میشه، در نگه میدارید، فیلم میگیرید بعد بلند میشید و دوربین خیلی آرومه
واقعا دستتون در دست خداست
خانم شایسته جانم چقدر کار رو عالی شروع کردید
اول با قدم های کوچیک کوچیک، با چوب و شاخه های کوچیک با کارتن،
اون اتیشی که بعدا این همه شعله هاش بلند شدن حاصل اون قدم های کوچیکی بودن که گام به گام شما برداشتین
بعد به این اتیش تغدیه مناسب دادین
مشعل و درخت های بزرگتر و…
همه اینا کمک کرد تا اتیش شعله ور بشه
دقیقا مثل افکار ما که اگر در راستای زیبایی ها تغذیه اش کنیم جهان زیبایی های بیشتری رو بهمون نشون میده
مهم اون خوراک هست
این اتیش به چوب خشک، فندک و کارتن و مشعل حرفه ای نیاز داره برای شعله ور تر شدن، برای نتیجه گرفتن.
ما هم برای نتیجه گرفتن به خوارک منااسب، به کار کردن روی باورها، به کنترل ذهن همیشگی و در یک کلام توجه به زیبایی ها نیاز داریم.
خدای من خانم شایسته این دود اتیش میرفت تو چشم شما ولی با عشق ادامه میدادید و فیلم گرفتید
راستییییییی
چقدر با انرژی تحسین میکردید
با شور و هیجان کمکِ حرفه ای میکردید
چقدر همه چیز رو جذاب و زیبا جلوه میدادید مثل دود تو چشم درختا رفت، مثل من اتیش روشن کردم دود تو چشم اونا رفت، مثل عصای موسی و..
خدای من شما یه خانوم متفاوتی از تمام خانومایی که من دیدم هستید.
استقامت ورزیدید و ادامه دادید.
خانم شایسته من از شما الگو گرفتم و کارهامو خواستم به همین شیوه انجام بدم
دقیقا وقتی همین دو روز پیش با داداشم اتیش درست میکردیم، چقدر با عشق کمک میکردم، اولش هم با کلی شاخه های کوچیک شروع کردیم و جمع کردیم و کم کم و قدم به قدم تکامل که طی شد اتیش بزرگتر شد و درخت های هرز و خشکیده بزرگتری گذاشتیم و اتیش بزرگتر شد
میدونین اصل داستان چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینه که من با عشق و انرژی فراوان کار میکردم
اینه که با رفتن دود تو چشمام بازهم انرژی ام رو بالا نگه میداشتم
خدای من چقدر من این زهرای جدید رو بیشتر دوست دارم
راستیییییییییی وقتی تازه از مسافرت برگشتیم خونه
خیلی انرژی داشتم، کارها رو انجام دادم، وسیله ها رو با انرژی جا به جا کردم، تازه خیلی کم و متعادل خوابیدم و زود بیدار شدم حرفه ای ورزش کردم
خدای من خودم اصلا باورم نمیشه که انقدر به قول استاد جایگاه این چیزا تو ذهنم درست شده.
شمارو هم که میبینم و این انرژی رو انگیزه هام بیدار میشه
که اررررررررره منم میخوام پرانرژی باشم با شور و شوق همه کارهامو انجام بدم
و خبر خوب اینه که دارم قدم قدم این کارو انجام میدم و حس میکنم ناخوداگاه دارم با شور و شوق بیشتری کارهارو انجام میدم
واااااااااای خدایا شکرت
استاد عزیزم چقدر شما توجه تون به زیبایی هاست، و همه چیز رو جذاب و بامزه میکنید
مثل این: جلوی پیشروی دشمن رو گرفتیم و بچه ها بارمز یا زهرا در عملیات گسترده ای در این قسمت تونستیم پیشروی دشمن رو تا حد خوبی بگیریم
خدای من دقیقا هم فرکانسی و هم مدار بودن شما و خانم شایسته رو این کبوتر با کبوتر باز با باز رو درک دارم میکنم
اینکه چقدر شبیه بهم هستید علایق تون چقدر شبیه همه
هرردو دوست دارید تو دل طبیعت باشید و کارها رو انجام بدید
هردو خیلی شیرین و بامزه همه چیز رو جذاب میکنید
در یک کلام شما در یک مدار هستید که لاجرم باید با هم باشید
دنیا کارش همینه
انسان های مشابه رو بدون اینکه ما کار خاصی بکنیم کنار هم میاره
دقیقاااااا تاکید میکنم به خودم تاکید میکنم که این وظیفه ی جهانه.
خدای من شکرت برای جهانت.
خدایا شکرت که هرروز این قسمت ها این عشق الهی این ثروت رو دارم بیشتر باور میکنم
بیشتر باور میکنم که میشه رسید به هرانچه که بخواهیم
عاشقتم خداجونم
سلامم عزیز دلم..
سلام هم فرکانسم..
باورت میشه من میخواستم اینو نبویسم که بگم استاد از دوستام بابت کامنتی بی نظیرشون سپاسگزارمم..
وااای خداااا یعنی اینقدر هم فرکانسی..
عزیزممم..
منم بابت نوشته های بی نظیر تو سپاسگزارم عزیز دلم..
موفقترین باشیی..
سلام قشنگم سلام به تو دوست پاک و خوش قلبم
عزیزمممممم هم فرکانسی من دوست الهی من
چه خوبه دوستی مثل خودِ مقدست من دارم
پراز عشق و مهربونی
سپاسگزارم از عشقت
دوستت دارم به آفرین جونم
الهی که همیشه از ته دلت بخندی دوست من
دوست خوبم زهرا جان سلام
همیشه کامنتهای قشنگت رو میخونم
چقدر زیبا ما رو با خودت همراه کردی در سفرت
احساس کردم در این سفر همراه شما هستم
ممنونم ازت که نوشتی لذت بردم
امیدوارم همیشه غرق در شادی و آرامش باشی
سلام عزیزم
سلام موناجانِ زیبا و دوست داشتنی
عزیزدلممممم چه درونِ پاک و زلالی داری
میدونی من وقتی در سفر بودم همه شماهارو کنار خودم احساس میکردم
چقدر خوشحالم با شما هم فرکانس هستم
با وجود مقدس الهی شما
خیلییییییی دوستت دارم دوست خوبم
در پناه خداوند به همه خواسته هات با عشق و راحتی برسی
امین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَهَ أَزْوَاجٍ ۚ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ۚ ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ ﴿6﴾
شما را از یک تن آفرید، سپس همسرش را از او پدید آورد، و از چهارپایان هشت زوج آفرید، شما را در شکم های مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی دیگر در میان تاریکی های سه گانه [شکم و رحم و مشیمه] به وجود آورد. این است خدا پروردگار شما که فرمانروایی [مطلق بر همه هستی] ویژه اوست، معبودی جز او نیست، پس چگونه شما را از حق بازمی گردانند؟
إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ ۖ وَلَا یَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ ۖ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ ۗ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ۚ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿٧﴾
اگر کافر شوید [زیانی به خدا نمی رسانید؛ زیرا] خدا از شما بی نیاز است، و کفر را برای بندگانش نمی پسندد؛ و اگر سپاس گزاری کنید، آن را برای شما می پسندد. و هیچ سنگین باری، بار [گناه] دیگری را برنمی دارد. سپس بازگشت شما به سوی پروردگارتان خواهد بود، و شما را به آنچه انجام می دادید، آگاه خواهد کرد؛ زیرا او به نیّات و اسرار سینه ها داناست
=====================================
خدای عزیز و شیربن و دلبر و قدرتمندم،میدونم که میدونی این منم که به این صلات ها،نوشتن ها،شکرگزاری ها وکنترل توجه م ،محتاج و نیازمندم،خدایا اونی که تو بهش نور ندی،هیچ وقت روشن نمیشه،کمکم کن تا با نور رحمتت،روی از شیطان قسم خورده برگردونم و سپاسگزار خالقی باشم که مرا از هیچ خلق کرد.خدایا هرآنچه که دارم از آن توست و من به هر خیری که از جانب تو به من برسه سخت فقیرم.
نشانه ی امروز من به تاریخ هفتم مردادماه ١4٠٣
صبح اول وقت این فایل رو دیدم و ازین همه هم مداری وزندگی هدایتی لذت بردم،چندتا کامنت خوندم،هدایت خودمم رو از لابه لای تجربیات فایل درآوردم و تلاش کردم به میزانی که میتونم به هدایت دریافتیم عمل کنم.قصد کامنت نوشتن هم نداشتم اما الان قلبم منو هدایت کرد برای خلق یک صلات دیگه به امید الله مهربان…
=====================================
گفتم که شبی سوی خدا برگردم
از پیچ و خم راه خطا برگردم
نزدیک تر از حبل ورید است به من
بی او که نرفتم کجا برگردم
با عشق اگر غرق نشاطم کردند
با عقل دچار احتیاطم کردند
تا اینکه قدم به راه کج بگذارم
ابروی تورا پل صراطم کردند …
سلطان جهانی و به خود مینازی
بازار بهشت و دوزخت میسازی …
من گرمی بازار تورا میخواهم
شادم که مرا در آتشت اندازی
=========================================
اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا ۚ وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ
خدایا بهم نعمت سپاسگزاری بیشتر عطا کن،نزار این همه نعمت هایی که آوردی توی زندگیم برام عادی بشه و ازش راحت بگذرم،خدایا من بدون تو هیچی ندارما،نشه که ولم کنی وسط نجواهای شیطان …نشه که نفهمم این همه اتفاق خوب از کجا داره رقم میخوره …نشه که روی عقل و منطق خودم حساب کنم،نشه که قدرت رو بدم دست کس دیگه،نکه حواسم نباشه و جز به دست تو،نگاهم جای دیگه بره،خدایا نشه که برم ته دره شرک و بعدا بفهمم ازت دور موندم،خدایا من شاید بیفتم توی تاریکی،ولی تو که به دل تاریکی آگاهی مگه نه؟من تورو نبینم …تو که توی دیدگان منی،آی خدا …فرمانروا …مهربونتر از مادرم ،شیرین تر از دخترام،ثروتمندتر از مدیرعاملم،عاشق تر از هر عشق انسانی …به نظم ضربان قلبم قسم میخورم جز تو چیزی رو نمیخوام،به نفس هایی که راحت میاد و میره قسم میخورم زندگی بدون نور تو جهنمه، به دستانی که مینویسه قسم میخورم تموم دارو ندارم تویی،به چشم های که میبینه قسم میخورم من به سمت تو مهاجرت کردم،خدایا تموم کس و کار من تویی،تموم سرمایه ی من تویی،هرجا به هر خیری که رسیدم از رحمت تو بود،هرجا چک و لگد خوردم از عقل ناقص خودم بود،خدایا من ضعیف،من عجول،من جاهل….میخوای چیکار کنی؟بندازی توی آتیش جهنم؟جهنم اونجاست که تو نباشی،هرجا گمت کردم وسط جهنم بودم،خدایا بندازیم توی جهنم انقدر ازونجا صدات میزنم تا صدامو بشنوی،خدایا هیچ کس نباشه،مادر نباشه،پدر نباشه،بچه نباشه،عشق نباشه ،تو باشی و تو باشی و تو باشی …خدایا نزار یک لحظه حواسم به جایی غیر از تو پرت شه،خدایا تو برای من کافی ای ،بیش از کافی ای،تو نزدیکتر از رگ گردن منی،من که نمینویسم،تویی که مینویسی،خودت گفتی بنویس،اراده ی من تویی،همه چیز من تویی.
خدایا تو سمیعی،تو علیمی،تو قادری ،تو اربابی،من در نقشه ی کیهان و کهکشان هات،اندازه ی سوزن پونز هم نیستم…
هیچ وقت دستمو ول نکن باشه؟
هیچ وقت نزار دستتو ول کنم باشه؟
خدایا بر بنده ی ضعیف و فقیر و ناآگاه و نادونت رحم کن ….
اگر تو کمکم نکنی
اگر تو دستمو نگیری
اگر تو بهم رحم نکنی
اگر تو منو نبخشی
اگر تو بهم نعمت شکرگزاری عطا نکنی
من خیلی گمراهم خدا
از جهل و ناتوانی خودم به تو پناه میارم که لحظه ای از بندگی و سپاسگزاری تو جدا نشم …
من میخواستم تمرین ستاره ی قطبی بنویسم از اتفاقات اخیر …ولی فرمون دست کس دیگه ست …
خدایا برای تموم اشک های که از عشق تو صورتم رو خیس میکنه ازت ممنونم.همین نعمت رو ازم نگیر ،باشه …؟
سعیده جان سلام ،
میخواستم برات بنویسم ازت بابت این کامنت فوق العاده توحیدی ت تشکر کنم و بگم همه ش رو برای خودم تو سیستمم نوت گذاشتم و صبحا عین یه دعای صبحگاهی میخونمش
بعد یه نجوایی اومد که بابا سعیده به اینجور پیامها عادت داره ولش کن ننویس.
بعد خدای درونم گفت حتی اگه سعیده عادت به شنیدن این جملات داشته باشه تو وظیفه ته تشکر کنی و قدردان باشی واسه همینم اومدم و شروع کردم به نوشتن.
سعیده ی عزیز
خدا رو شکر میکنم که یکی مثل تو چندسال پیش پا به این مسیر گذاشته و به اینجایی که هست رسیده تا بشه الگویی برای مثل منی که چند ماهه چشم و گوشم باز شده به شنیدن این جنس آگاهی ها
شما برای من الگوی فوق العاده خوبی هستی برای درک و فهم بنده ی توحیدی خدا بود.
وقتی دعا میکنم خدایا منو به راه راست هدایت کن ، راه کسایی که به ایشان نعمت دادی ، کنار اسم استاد چند وقتی اسم شمام میاد تو ذهنم .
خدارو شکر که هدایتم از مسیر تو میگذره ، وقتی تو دلم به خدا میگم کمکم کن بنده ی توحیدی تری برات باشم و فردا صبحش هدایت میشم به خوندن کامنت های بی نظیرت که میشینه تو عمق وجودم.
در پناه نور الله باشی و بتابی به زندگی آدما :)
به قول خودت بوس به کله ت با قلب فراوان فراوان فراوان :)
ملیحه ی عزیز ومهربونم سلام به روی ماهت
چنین زیباچرایی دختر؟
خودت اذیت نمیشی انقدر قشنگی ؟:)
عاشقتم من،ازت ممنونم که به ندای قلبت گوش کردی و برام نوشتی.
ملیحه ی عزیزم هرجا قلبت باز شد برای نوشتن،اصلا درگیر منطق ذهنت نشو،فرمون رو بده دستش و بنویس…
چه برای خودت،چه برای دیگران
این شما نیستی که مینویسی،این خدای درونته که داره از دستان تو جاری میشه،بهش اجازه بده با نورش قلبت رو ،روشن وروشن تر کنه…
دوستت دارم دختر!
درپناه نور باشی همیشه
سعیده جانم
میشه آخر کلاس کنار دست خودت یه جا هم واسه من باز کنی؟
قول میدم تو دست به دست کردن نارنگی ها و انگورا نهایت مهارت رو به خرج بدم :))))
خیلی خیلی ممنونم که کامنتم رو جواب دادی
آخه میدونی …. امروز یه کدی نوشته بودم که از اون نقطه آبیا میخوام تو پروفایلم بگیرم که سعیده همیشه میگه
چه میدونستم قراره از خودت یه نقطه آبی خوشگل بگیرم.
اصلا تا خوندم پیغامت رو گوله گوله اشک از چشمام اومد پایین.
قلبم رو روشن کردی با پیغامت و یه هدیه شدی از سمت خدا
امیدوارم یه دوست غار حرایی خوب و عالی باشم واست .
میبوسمت از دور
به امید دیدار 🩷
سلام سعیده عزیزم.خیلی عاشق خودت و کامنتای عالیتم.انگار یه کسی ،یه چیزی،یه حسی گفت بیا همین الان کامنت بذار.قبلا هم چند بار کامنت برات گذاشتم ولی توفیق نداشتم جواب بدی برام.بگو لطفا.درمورد هدایت بگو.درمورد خدا بگو.این روزا خیلی انگار به خدا وصلم.انگار جز اون هیچ کس و هیچ چیزی ندارم.نمیدونم عالیترین مسیر رسیدن به خواسته هام چیه،منم عاجزانه و بی انتها مثل تو از خودش میخوام.خیلی باهاش حرف میزنم.خیلی ازش ارامش و هدایت میخوام و…
سلام
خواهر گلم
چطوری سعیده جان
چند وقتی هست که دنبال کننده کامنت هات هستم و هربار تحسینت می کنم.
بهتر بگم، تحسینش می کنم،
نه باز بهترتر بگم خودش خودشو تحسین میکنه.
اومدم که بخوابم ولی کامنت و عشق بازی خوشگل و قشنگنت خواب از سرم پروند و حلقه ی دُّر را بر حدقه چشمم هدیه داد.
چند وقتی میشه که وارد یک مرتبه ی جدیدی از دایره آگاهی وجودی او شدم، نه اینکه ادعایی بکنم نع
فقط لطف منت خود اوست که خواسته تا از سطح ذهنیت ها و منیت ها جدام کنه و اولین مرتبه اش درک مفهومات هست تا که به فرا مفهوم که ذات خودشه برسیم انشالله
و این نوشته دلی و توحیدی ناب تو برام مهر تایید از تجلی وجودی خودشه در تک تک موجودات و تو و من و همه …
دستت طلا که نوشتی؛
[[[خدایا من شاید بیفتم توی تاریکی،ولی تو که به دل تاریکی آگاهی مگه نه؟من تورو نبینم …تو که توی دیدگان منی ،آی خدا …فرمانروا …مهربونتر از مادرم ،شیرین تر از دخترام،ثروتمندتر از مدیرعاملم،عاشق تر از هر عشق انسانی …به نظم ضربان قلبم قسم میخورم جز تو چیزی رو نمیخوام،به نفس هایی که راحت میاد و میره قسم میخورم زندگی بدون نور تو جهنمه، به دستانی که مینویسه قسم میخورم تموم دارو ندارم تویی،به چشم های که میبینه قسم میخورم من به سمت تو مهاجرت کردم،خدایا تموم کس و کار من تویی،تموم سرمایه ی من تویی،هرجا به هر خیری که رسیدم از رحمت تو بود،هرجا چک و لگد خوردم از عقل ناقص خودم بود،خدایا من ضعیف،من عجول،من جاهل….میخوای چیکار کنی؟بندازی توی آتیش جهنم؟جهنم اونجاست که تو نباشی،هرجا گمت کردم وسط جهنم بودم،خدایا بندازیم توی جهنم انقدر ازونجا صدات میزنم تا صدامو بشنوی،خدایا هیچ کس نباشه،مادر نباشه،پدر نباشه،بچه نباشه،عشق نباشه ،تو باشی و تو باشی و تو باشی …خدایا نزار یک لحظه حواسم به جایی غیر از تو پرت شه،خدایا تو برای من کافی ای ،بیش از کافی ای،تو نزدیکتر از رگ گردن منی،من که نمینویسم،تویی که مینویسی،خودت گفتی بنویس،اراده ی من تویی،همه چیز من تویی.
خدایا تو سمیعی،تو علیمی،تو قادری ،تو اربابی،من در نقشه ی کیهان و کهکشان هات،اندازه ی سوزن پونز هم نیستم…]]]
چقدر با این نوشته های او، همون حضرت دوست که دستش در دست توست حال کردم و میلی درونی در درونم جوشید و گفت بنویس برایم، بنویس
دستکت بوسم بمالم پایکت …
سبحان الله عما یصفون
چه نظمی که مرا به اینجا رساند
فقط دوست داشتم سر سوزن نه ، قدر یک مولکول تشکر کنم از اینهمه جلال و جبروت و عشق
دستت طلا
راستی خالی از لطف نمی بینم دوباره مطلب دلی رو که یک ساعت پیش در دریای این سایت رها کردم با تو به اشتراک بزارم، هر وقتی که چنین مطالبی که گفته میشه، اون رو با یار غار من حمید رضای جان من است به اشتراک میزارم و کیف می کنیم ، و از ساعت ها صحبت کردن با هم خسته نمیشیم.
امشب این سطور قسمت توعه
نوش بشه در لایه های عمیق وجودیت
دوستت دارم که اینقدر جانانه به او وصل میشی و واسطه فیض عام الهی میشی با نوشته هات.
دوستت دارم که بوی و نشان حضرت دوست رو داری، اصلا خود خودشی، غیر از او هم مگه هست؟! همه چی خودشه، منم اونم،
آرررررهههه؛ انالحق
جانم به این وجود که وجد و سروری رو در دل این شب به من هدیه میده
صد رحمت و صد آفرین بر دست و بر بازوی او …
تقدیم به رو ماهت
سعید خانم دوست داشتنی خودم
به پیوست صد هزار بوسه
(((یا هو
و به نام او
و به اذن او
درونم حرف بسیار است یا هو
وجودم از تو سرشار است یا هو
نمی دانم چه گویم از که گویم
درونم یک جهان جان است یاهو
از اینکه رخصت نوشتن برای تو را دادی تشکر می کنم و آگاهانه تو را به یاد دارم در این لحظه
خوب من، زبانم قاصر است و کلمات را یارای جاری شدن برای اتصالت نیستند، اما تو خود خوب می دانی که تشنه ام تشنه
پرودگار تجلیات و معنویات و درونیات
ای وجودی که همه آنچه هست و نیست و آنچه گفته شده و گفته می شود خود خود تویی
از کجا بگویم؟
تو بگو
تو بنویس
تو بتاب بر این ذهن بی تاب و بی تابش
از اینکه نتوانم عاشقانه با تو و برای بنویسم بیمناکم
هر روز بیشتر به این حقیقت پی می برم که بی تو بودن جهنم است.
این جهان مادی که خود ظهور وجود توست ولی نگرش معتاد و وابسته به ناسپاسی ذهن من در باتلاق روزمرگی فرویم برده و مرا از زندگی غافل کرده
یا بهتر بگویم مرا از تو غافل کرده
امان از وقتی که به مشکلی برخورد کند، شروع می کند به هیاهو و همهمه
امان امان از دست شیطان ذهن انسانی
به قول قرآن خلق الانسان کفورا
اما این به یاد تو بودن کلید رهایی است، شاه کلید است
پروردگارم ای آنکه خلقم کردی و پرورشم دادی و بازگشتم به سوی توست از تو سپاسگزارم که با من هستی و صبورانه حمایت و هدایتم می کنی .
ممنونم که چشمه هایی را در درون می جوشانی
ای خدای خوب من مرا از زلال وجودت سیراب کن.
الحمد لله رب العالمین)))
به نام خداوندی که بخشاینده و بارحمت است
سلاااااام سعیده جونم دوست جونیم عاشقتم عااااشقتم
عاشق این خدای توام که به زیبایی با منم صحبت کرد
من از ذوق اتفاقاتی که امروز برام افتاده و کامل بهش سپردم روزمو و اونم در لحظه لحظش باهام حرف زد
همه چیز خودشه
همه چیز خودشه
همه چیز خودشه
خدایا شککرت
فقط کافیه بیشتر و بهتر درکش کنیم
دمت گرررم که نوشتی و منو سبکتر کردی
چقدر قدر عالی مینویسی
چقدر خدای ماها خدای خاصیه سعیده جونم
عاشقتم
آفرین دختر شجاع
به وجودت تو این سایت افتخار میکنم و ازت درس ها یاد میگیرم
به امید دیدار روی ماهت
سلام دختر نازنین
سلام بر روح زیبایت
سلام بر عشقی که در درونت میجوشه
سلام بر نیایش زیبایت که صورتم خیس شده از حالی که بهم دست داده
قربون قلب پاک و عاشقت
این روزا عحیب به ارامش نیاز دارم
نیاز به ایمان بیشتر
نیاز به توکل بیشتر
نیاز به باور بیشتر که خدا کنارمه
خدا همراهمه و صدامو شنیده و دست به کار شده
چقدر با خوندن دل نوشته ی زیبات اشک ریختم
انگار همین حرفا رو من میخواستم با خدا بزنم
و خدایی که در این نزدیکی ست
لای آن شب بوها
پای آن کاج بلند
خدای قشنگم که مرا میبینی و می شنوی من و عزیزانم سخت فقیریم و محتاج به هر نیکی و خوبی که از تو بهمون برسه
خدای عزیزم چشمانمون رو بیناتر
و قلبمون رو آگاه تر کن به نعمت هایی که با چیدمان زیبای خودت وارد زندگیمون میکنی و زبان و تمام وجودمون رو سپاسگزارتر به بخشندگی ها و عطاها یت
امین یا رب العالمین
سپاسگزار تو دو ست خوب و عزیزم که بسیار لذت میبرم از نوشته های پر از آگاهی و پاک و خالصت که وجودم رو زیرو رو میکنه
الهی در پناه فرمانروای عالم هر لحظه شادتر آرامتر ثروتمند تر اگاهتر و عاشقتر باشی عزیز دل
سلام سلام سعیده جاااااان من
وااااای که چققققققدر کامنتت حالمو خوب کرد وااااااای که چقدر قشنگ نوشته بودی لذت بردم از این همه مناجات ناب خدااااااا
ازت سپاسگذارم سعیده جان ،ازت ممنونم ،ازت بی نهایت سپاسگدارم که که انقدر قشنگ نوشتی انقدر با احساس ناب خدایی
من یلدا ،من فراموشکار، من انسان چقدر باید حواسمو جمع کنم که لحظه ای از یاد خدا غافل نشم که به قول تو هر چه دارم و ندارم از خداست
من درمقابل خدا هیچی نیستم هیچی
آفرین به تو سعیده عزیزم همیشه کامنتات میخونم مثل همیشه لدت میبرم
این کامنتت الان به موقع بود و اشکم دراورد ،واقعا نمیدونم چجوری تحسینت کنم بارها بارها با صدای بلند برای عشق دلم خوندم و اشک ریختم …
آخ که سعیده عزیزم چقدر وصلی به خدا و من الان میفهمم چقدر از خدا دور شدم …
تو این روزها انقدر خدا دستمو گرفته ،انقدر حواسش به من بوده ،اتقدر کارامو راه انداخته ،انقدر قلب هارو برامنرم کرده ،انقدر نگاه قشنگو به سمت من بوده ،انقدر قدرت مطلق و بی نهایتش به من نشون داده که حد و اندازه نداااااره
واااااای خدایا منو ببخش ،منو ببخش به خاطر تمام خطاهام ،منو ببخش منو ببخش منو مورد رحمت و مغفرتت قرار بده
خدایا تو قهاری،تو قدرت مطلقی،تو وهابی،تو رحیمی،تو رحمانی،تو پوشاننده ی عیب هایی ،تو فرمانروای جهانی،تو تمام دارو ندارمی ،تو خود منی
سعیده جااان من امیدوارم همیشه و در هر لحظه در آغوش خداوند باااشی