سریال زندگی در بهشت | قسمت 19 - صفحه 15

سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته و همسفرای عزیزم :

ماموریت امروز این قسمت اینه که کارتن ها سوخته بشه و بهشتمون رو ترتمییز و مرتب کنیم

خدا رو شکر اینهمه کارتن از خریدهای جنسای فوق العاده و با کیفیت شرکت آمازون که می خواهین با سوزاندنشون اونا رو به طبیعت برگردونین بدون استفاده از نفت یا بنزین فقط کارتن هست و کارتن ها قراره نقش بنزین رو بازی کنند مریم جون قراره استارتر آتیش باشن ، مریم جون دوربین رو می ذارند کنار و تمرکزشون رو میذارند روی روشن کردن آتیش با تمرکز بر این کار کمتر از یک دقیقه چه آتیشی درست شد الله اکبر ، با وجود اینکه هنوز کلی کارتن مونده ولی خدا بادش رو میاره کمک تا آتیش پیشروی کنه

مریم جون چقدر تمرکزی این کار رو پیش می بره آفرین به شما که هر کاری رو با نیروی تمرکز و دقت به بهترین شکل ممکن انجام می دی خدا قوت

استاد جان پیشنهاد می دهند که می خوای مشعل رو بیارم به کمک که مریم جان با اون انرژی مثبت فراوان ، با عشق از این پیشنهاد استقبال می کندو می گند : نیروی کمکی هر چی باشه ما ازش استقبال می کنیم دمت گرم استاد که درخچه های هرز رو روی آتیش می ریزی تا به شعله ور شده آن کمک کنی بعد مریم جان پیشنهاد می دند شما مشعل بیار منم کارتن می ریزم وای عجب مشعلی و چه طوری با یک اشاره آتش رو شعله ور می کنه خدایا بابت این ابزار با ارزش بینهایت سپاسگزارم

مشعل کار رو در یک لحظه تموم کرد و چوبا رو سوزند مثال عصای موسی چقدر تشبیه جالبی بود

استاد هم می گند اگه اینطوری باشه در عرض 2 الی 3 هفته تمام درختای هرز رو جمع می کنیم بعد یک مشعل زیرش می زنیم ، درس این قسمت اینه که اگه قدم اول رو برنداری قدم بعدی برات روشن نمی شه و نباید در ابتدای مسیر توقع داشته باشیم همه چیز رو بدونیم بلکه باید قدم برداریم تا قدم بعدی بهمون گفته بشه خدایا شکرت

اصلا 10ثانیه نشد مشعل کل اون درخچه های هرز رو سوزوند و مریم جان پیشنهاد می دند یک لحظه دوباره بزن که استاد عزیز می گند نه الان خیلی گرم است و دیگه از مشعل استفاده نمی کنند ولی می بینیم با وجود اینکه حتی کارتن ها هنوز استفاده نشدند به خاطر ابزار قدرتمند و خفن مشعل کار اینقدر راحت شد

چقدر قشنگ در حین کار از کلمات طنز آمیز استفاده می کنن که آتیش رو من روشن کردم دودش رفت تو چشم درختا خ خ خ

استاد عزیز هم که نتیجه رو می بینن قدم بعدی رو می گند برای سوزاندن تنه های ضخیم و قرار می شه اونها رو مرتب و منظم روی هم قرار بدند کارتن ها هم زیرش و دلیل اینکه تنه ضخیم ها رو نمی شه جا به جا کرد به خاطر شاخه هاس حالا که شاخه ها سوزانده شد پس تکلیف تنه های ضخیم هم معلوم شد

وای چقدر مریم جان قشنگ هم با یک دست فیلم می گیرند و هم با دست دیگه با قیچی شاخه را می برند آفرین به این مهارت ، ایده ی بعدی هم که به استاد الهام شد این بود که این نشونس که همه چی خیلی زود آتیش گرفت ما بیایم این چوب خشکا رو برداریم بگذاریم کنار اون درخت خشکه که نمی شه بسوزونیمش ، چوبا رو حالت اریپ کنارش بچینیم بعد درخت رو آتیش بزنیم خدایا شکرت از اینهمه درسایی که از این بهشت زیبا می گیرم خدایا صد هزار مرتبه شکرت

بعد از برداشتن هر قدم چه قشنگ قدم ها یکی پس از دیگری گفته می شود و ایده اش تو ذهن استاد جان میاد خدایا شکر

چقدر کار راحت می شه و اون تنه ی خشکیده هم از اون وسط برداشته می شه خدایا صدهزار مرتبه شکر

چقدر مریم جان با عشق برای این ایده ی استاد چوب جمع می کنه واقعا لذت بردم و در همون موقع خودم رو تجسم کردم که دارم چوبهایی رو که دست مریم جان هست جمع می کنم چه حس عالی بود خدایا شکرت

استاد می گند اگه اینکار جواب بده ما خیلی از درخت مرده ها مون رو می تونیم حالا که چند روزه بارون نزده و درختا خشکند یک حال اساسی بهشون بدیم

ایده راحت و ساده وای عاشق ایده های راحت و ساده تان هستم در هر لحظه از زندگی که همش به دنبال ایده های راحتتر هستین

چه فرغون صل علی ایی ، چهار تا چرخ داره و مثل قرقی راه می ره و اصلا انرژی نمی گیره دوباره ارزش ابزار خدایا شکرت

آفرین به مریم جان که برای انجام هر ایده چه اقدامات با ارزشی انجام می دهند مثل جمع کردن لوازم آتیش زننده از درختان کاج آفرین به این همیاری و همدلی بسیار بسیار زیبا در اوج اعتماد به نفس

فرمول مخروطی آتیش چه اصطلاح قشنگی برای این قسمت کار به زبان میارن چقدر قارچ به تنه ی درخت روییده خدایا شکرت به خاطر این همه عظمت جهان پیرامونمون

ایده ی بعدی بعد از گسترش آتیش اینه که آب بیاریم تا بتونیم آتیش رو مهار کنیم از بین 2 ایده ی بیل و آب تصمیم بر این می شه که از ایده ی آب برای مهار آتیش استفاده شود خدایا شکرت

مریم جان می گند بریم تا جدی نشده مسئله رو تموم کنیم این صحبت به من این درس رو داد که در حین برداشتن قدم ها ممکنه مسائلی به وجود بیاند که باید حلشون کنیم با قدرت و انرژی

چقدر از خاموش کردن تیکه به تیکه مریم جان در حین اینکه یک دستش دوربین بود و دست دیگرش آب و از پاهاش هم کمک می گرفت لذت بردم که چطور این آتیش هیولا مهار شد خدایا شکرت

مریم جان در حین انجام کار می گند ما باید استقامت بورزیم حتی اونجا که به خاطر شاخه ها و پیچک های هرز نمی تونند خودش رو به آتیش برسونند می رند آب میارند و با ته بطری آب در حالیکه یک دست دوربین فیلمبرداری دستشونه با دست دیگر با انرژی سر به فلک کشیده دولا می شوند و هم آب می ریزند و هم با ته بطری به شعله های بر جا مونده می کوبند چون نمی تونند نزدیک آتیش شوند به خاطر درخچه های هرز اون قسمت واقعا تحسینت می کنم مریم جان

ولی چه استدلال قشنگی در حین کار به زبان میارند خدا داره به جهتی فوت می کنه که آتیش تغذیه نداره ، عاشق این توجه داشتن به نکات مثبت هر لحظه ات هستم مریم عزیز صدای نفس نفسهات برایم از این ور دوربین دنیای انرژی مثبت در اون لحظه رو بهم القا کرد و بسیار از دریافت این حس لذت بردم و چقدر قشنگ آخرش رو مدیریت کردی واقعا لذت بردم

چقدر شما 2 نفر عشقید و چقدر خود خودتون هستین خدایا بینهایت سپاسگزارم

دیگه آتیش مهار شد و یک بارون بزنه (به قول استاد عزیز ) یک جاده ی صاف و جنگلی می شه خدایا شکرت

ایده ی بعدی آتیش زدن اون درخت مرده ای که بصورت هرمی آماده کردین خلاصه این بهشت رو تا تر تمییز نکنین ولش نمی کنین خ خ خ خ من چقدر از عملیات زیبا سازی بهشتمون لذت بردم

خدایا بابت این فایل و درسهایش بینهایت سپاسگزارم خدایا بابت گذاشتن کامنت برای این قسمت زیبا بینهایت سپاسگزارم

تا قسمت بعدی خدانگهدار