سریال زندگی در بهشت | قسمت 192 - صفحه 4

سلاااام به سریال گررم زندگی در بهشت؛

به به به ادم به وجد میاد از این طبیعت زییبا چقدر زیباست رنگ سبز چمن ها با اسمان آبی ترکیب شده و بینشون هم رنگ سفید ابر های تپل و خوشگل به چشم میخوره خدایا شکرت

چقدرر هوا تمیز و تابستونیه جون میده بپری تو اب

به به این تی شرت ادیداس استاد رو من چقدددر دوست دارم و رنگ و مدل و کیفیتش رو تحسین میکنم، عاشق جنس های با کیفیت بالا هستم

بله همیشه در زندگی باییید چالش باشه همیشه باید یک سری مشکلات باشه که ادم وقت بگذاره و حلشون کنه وقتی به یک مشکلی برمیخورم اولش با خودم میگم که گلناز ایا باور داری که از مشکلی که برات پیش اومده بزرگتری یا نه؟ خودم رو باید بزرگتر از مشکلم ببینم و بعدش با خودم بگم که زندگی همینه قرار نیست که من این چالش رو حل کنم و تموم بشه بره این که بره یکی دیگه میاد. همیشه باید مسائلی باشه که ما حلشون کنیم چون ما با هربار حل مسائل بزرگتر میشیم.

چقدر خوبه که استاد واسه همه چی سریع سرچ میکنه و جوابش رو میگیره، چقدر زود دنبال راه حل میگرده نمیشینه بخاطر مشکلش غصه بخوره و بگه عههه ببین این همه هزینه کردیم اخرشم اب میاد تو. یا مثلا بدون اینکه اطلاعی داشته باشه زنگ بزنه شرکت و بگه ببینین وظیفتون رو درست انجام ندادین اب اومده تو سوله، و اینجوری به خودش احساس قربانی شدن بده. سریع سرچ کرده و فهمیده که بله بقیه هم این مشکل رو دارند و بعدش از اونجایی ثروت و فراوانی وجود داره سریق وسایل مورد نیاز رو برای حل مشکل فراهم کرده، اینه هدایت خداوند.

چقدر من این ارامش خاطر استاد و مریم جون رو توی انجام کارها تحسین میکنم، مثلا استاد یا مریم جان هیچ‌وقت تو انجام کاری عجله نمیکنند که زود بتونند به کار بعدی برسند یا احساس کنند داره وقتشون تلف میشه، مثلا مریم بگه که بابا ول کن حالا نمیخواد لاستیک درها رو نشون بدی بیا سریع چسب بزن تموم بشه بریم به کار و زندگیمون برسیم. چقدر به صبر و حوصله و دقت تمام جزئیات رو نشون میدند واقعا مصداق در لحظه زندگی کردن هستید، واااقعا من خیلی دوست دارم اینطوری باشم. عجله نکنم برای تموم کردن یک کار و انجام کار بعدی، همش این حس درونم نباشه که بدووو وقتت داره تلف میشه، لذت ببرم از هرکاری که در هر لحظه‌ای دارم انجام میدم. خیلی از کارهای پردایس رو میشه کارگر گرفت و انجام داد بجای اینکه مریم جان یا استاد بخوان روش وقت بگذارند. من اگه جای استاد بودم میگفتم ولش کن بذار کارگر بگیرم بیان درخت هارو قطع کنند بجاش من زمان مفیدم رو بگذارم روی سایت اینجوری هم پیشرفت میکنم، هم بیشتر پول درمیارم. استاد اینو نمیگه استاد فقط از انجام کارها لذت میبره، نمیدونم… هنوز من با این مرحله فاصله دارم و باااید تکاملم طی بشه، خدایا شکرت که این چیز هارو دارم میبینم.

مثلا مریم جان هیچ‌وقت نمیگه عههه ای بابا چرا من همش باید تمیز کاری هارو انجام بدم، خب یه بارم تو انجام بده، یا مثلا بگه میخواست حواست باشه کثیف نکنی حالا که کثیف کردی خودت تمیز کن، یا بگه بابا من کارهای مهم تری از تمیز‌کاری خونه و دستشویی و اشپزخانه دارم، اینارو کارگر میگیریم انجام بده… این مسائل همیشه او این سریال واسه من جالب بوده.

((زندگی یک جریانه، ما فکر میکنیم که اگر یک کاری رو انجام بدیم دیگه مسئلمون حل میشه و دیگه مشکلی نداریم، ولی این جریان همیشه هست، همیشه مسائلی برای حل کردن هست، این منم که باید خودم رو از مشکلاتم بزرگتر ببینم))

چقدر خوبه که ادم مثل استاد کارهایی که انجام میده و پیشرفت هایی که داره رو ببینه نگه که خب حالا که چی حالا که هنوز کاری نکردیم. مثلا این انباری خب خیییلی بزرگه خیلی طول میکشه که بخواد مرتب بشه و هنوزم مرتب نیست، ولی استاد از کارهایی که انجام دادند و پیشرفت هایی که کردند صحبت میکنند نمیگند خب هنوزز خیییلی کار داریم هنوز این همه کار کردیم انگار نه انگار این سوله خیییلی بزرگه به گردش نمیرسیم. استاد میگه کلللی شاپ رو تمیز کردیم، کلی وسیله اوردیم، حتی برای اوردن تریلر میگه خلاقیت به خرج دادیم و اینجوری کارهای خودش و مریم جان رو ارزشمند میدونه و خودشون رو تحسین میکنه، و این رو در درون خودش میبینه که از پس بقیشم بر میاد.

به به به چقدر این وسیله باحاله برای از بین بردن درختچه های کنار دریاچه، چقدددر فراوانی درخت و طبیعت سبز هست که به رراحتی و بدون نیاز به اجازه گرفتن از کسی میشه راحت درخت چه هارو قطع کرد، خدایا شکرت. استاد داره کار میکنه و مریم جان هم بدون نگرانی و عجله داره میبینه و لذت میبره، فقط لذت میبره.

خدیا شکرت بخاطر پرستوهای زیبا به به ادم لذت میبره، خدای شکرت بخاطر افرین این موجدات مختلف و زیبا.

خدایا شکرت بخاطر وجود افرادی مثل لری و بقیه دوستان که کار بلدند و میان دست به کمک و بسیار مسئولیت پذیر و تمیز هم هستند،

دم لری گرم با این سنی که داره ولی چقدر بدن سالمی داره، نمیگه دیگه از من گذشته من باید تو خونه استراحت کنم، میاد با عشق کار میکنه و همه کار هم از دستش برمیاد.

بله و بازهم چالش بعدی بکس و باد کردن چرخ های عقب، اینم حل میشه بالاخره خداوند هدایت میکنه و راه حلش پیدا میشه، البته که راه حل مسئله در خود مسئله هست یعنی باید بریم داخلش انجامش بدیم تا بتونیم مسئلمون رو حل کنیم.

چقدر بالا رفتن ماشین مخصوص صاف کردن رمپ از اون سطح شیبدار بامزه بود، خدایا شکرت بخاطر این خلاقیتی که ادم ها در انجام کارها دارند.

خدایا شکرت