سریال زندگی در بهشت | قسمت 193 - صفحه 4

سریال بهشت قسمت 193

با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار

بقول پرنسس الای خودمون آقا من دیوانه شدم دیوانه

من تموم شدم و رفت با دیدن این صحنه ها

اونقدر حس و حالم خوب شد که با تمام وجودم میگم منم میخوام همه ی این لذت ها رو همهی این نعمت ها رو

چرا؟

چون خدای عباس منش و مریم جان و همه ی این آدم هایی که دارن از لحظشون لذت میبرن خدای من هم هست

چون خدایی که اینا رو اینجا جمع کرده میتونه من هم هم رو هدایت کنه به همچین جاهایی

فقط باید مراحل قانون درخواست رو بخوبی انجامش بدم که البته دو مرحلش وظیفه ی منه و اون وسطش کار همون خدایییه که برای این همه آدم انجام داده :

ادعونی استجب لکم

Ask and it is given

فقط باید این صحنه ها رو ببینم و تحسینشون کنم و تاییدشون کنم تا برا من هم آسون بشه و محقق

باید ببینم و به ذهنم بگم میبینی ؟؟؟؟؟؟ از اون میبینی هایی که تکیه کلام مریم جانه

فقط باید با حال خوب ببینم و لذت ببرم همین به همین آسونی

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن استاد و مریم جان که الگوهای ی رابطه عاشقانه واقعی هستن برام

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن جت اسکی که ی روزی جز رویاهای استاد بوده و الان به حقیقت پیوسته و باورم میکنم که میشود به هر خواسته ای رسید

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن ماشین استاد .کسی که ی روزی باورش اونقدر در مورد ثروت ایراد داشت که خودش رو لایق داشتن ماشین نمیدونست و فکر میکرد دیگران این لیاقت رو دارن .اما از وقتی که لیاقت رو درخودش ایجاد کرد هر چند تا ماشینی که دوست داشت وارد زندگیش شد

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن جلیقه های نجاتی که نتیجه ی بر خورد به ی تضاد توی آب بودن تا لذتبودن در آب رو بیشتر و بیشتر کنن

پس میبینم و لذت میبرم :

از شنیدن صدای موسیقی که هیچ چیزی محدودش نمیکنه و همه جا در زندگی مردم آمریکا جریان داره

پس میبینم و لذت میبرم از:

دیدن صحنه های سرسبز مناظر اطراف و باور میکنم که میشه ی جایی زندگی کنم که هر جا که سرم رو میچرخونم فقط سرسبزی و درخت و سبزه و چمن باشه چیزی که تمنای وصالش رو دارم به خاطر تضادی که توش هستم

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن آب زلال و شفافی که دیدنش من رو یاد آشنایی با قوانین خداوند درک اونها عمل کردن به اونها و شفاف و زلال شدن روح و دریافت الهامات و دیدن نشانه ها میندازه

پس میبینم و لذت میبرم از :

رد درخواست استاد توسط مریم جان برای بردن ماشین که خیلی راحت نه میگه و به یادم میاره که قدرت نه گرفتن محترمانه و مودبانه رو در خودم تقویت کنم حتی اگر عزیزترین کسم از من درخواستی کنه که تو اون لحظه نمیخوام انجامش بدم

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن چند لحظه رقصیدن اون خانم که خیلی راحت احساسش رو نشون میده به چیزی که حالش رو خوب میکنه و یادم میندازه که در همه حال احساس خوب برام ملاک باشه فارغ از اون چه که داره اطراف اتفاق می افته

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن تنوع و فراوانی وسایل تفریحی که یادم میندازه جهان جهان فراوانی وتنوعه و کمبود رو باور نکنم حتی اگر پروفسور هاوکینگ گفته باشه و صد درصد باور کنم حرفهای استاد عباس منش رو که به فراوانی توی همه چیز باور داره

پس میبنم و لذت میبرم از :

دیدن آسمون آبی و تمیز بودنش و یادم میاد که تکنولوژی و پیشرفت میتونه دردل طبیعت زیبا و تمیز جریان داشته باشه و اینا تضادی با هم ندارن

پس میبنم و لذت میبرم از :

دیدن پوشش آزاد اینهمه آدم و مرور میکنم که پوشش فقط ی فرع توی زندگی ما تا یادم باشه که به فرعیات نچسبم که من رو از رسیدن به خواسته ها و اهدافم دور میکنه .اون باورهای مذهبی غلطی که هیچ پایه و اساس درستی نداشتن و من ی عمرم خودم رو زجر میدادم به خاطرشون و احاس گناه رو توی وجودم ریشه دارتر میکردم. احساس گناهی که ساخته و پرداخته ذهن یکسری آدم هایی بود که نه خدا رو میشناختن و نه قوانینش رو

پس میبینم و لذت میبرم از دیدن انسان های زیادی کنارهم فارغ از جنسیت و لذت بردن مشترکشون رو و یادم میاد که ملاک و معیار برای خداوند تقواست نه چیز دیگه ای و یادم میمونه که من فارغ از جنسیتی که دارم میتونم لذت ببرم از دنیای مادی و دور میریزم چرت و پرت هایی که 40 سال به ذهن من دادن و منم رو محروم کردن از تجربه کردن لذت ها یی که خق طیبیعیه منه به عنوان یک انسان

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن اینهمه آدمی که وقت آزاد دارن برای لذت بردن و این یعنی اینکه باورهای درستی دارن

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن اینهمه خانم خوش اندام و خوش قیافه که تنهایی با جمع با خانواده همه چوره دارن لذت میبرن و به من میگن که از تنهاییم لذت ببرم تا لذت بردن جمعی رو هم تجربه کنم

پس میبنم و لذت میبرم از :

پیاده روی کردن توی آبی که شن هاش نرمه و پاهای آدم اذیت نمیشه و لذته رو هم بیشتر میکنه و باور میکنم وقتی که میبینم که ی همچین جایی و همچین چیزی هم هست

پس میبینم و لذت میبرم از :

خلق ثروت اونم وسط آب با امکانات خیلی ساده و باورم میشه که پول درآوردن خیلی راحته

پس میبینم و لذت میبرم از :

امنیت فوق العاده زیبای شهر تمپا بدون حضور پلیس و نگهبان و آمرین به معروف و ناهین از منکر خخخ

پس میبنم و لذت میبرم از :

دمای فوق العاده ولرم آب که با حرفهای استاد حسش میکنم و خودم رو توش تصور میکنم

پس میبینم و لذت میبرم از :

شنیدن آهنگی که داره قانون رو برام بازگو میکنه :

که من مختارم قدرت انتخاب دارم .خودم میتونم اتفاقاتم رو رقم بزنم.خودم میتونم رابطه هام رو مشخص کنم. هر چیز ی و هر کسی که حالم رو بد میکنه باید ازش دوری کنم و هر چیزی و هر کسی که حالم رو خوب میکنه رو میتونم نگه دارم .

اینکه خودمم که میتونم خودم رو خوشبخت یا بدبخت کنم حالا دیگه انتخاب با خودمه

اینکه میتونم جوری زندگی کنم که ماه باشم و تو اوج فارغ از اینکه دیگران چه فراز و نشیب هایی رو دارن طی میکنن

اینکه وابسته نشم به هیچ کس و هیچ چیز چون آخرش غم و شکسته

اینکه خودم باشم و نقاب نزنم

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن اینکه حتی وسط آب هم میشه برگر خورد و لذت برد خیلی ساده و راحت وقتی که من باورهای درست داشته باشم هدایت میشم به جایی که همه چیز در دسترس و در خدمت منه و من با خیال راحت فقط لذت میبرم مثل اینهمه آدمی که هدایت شدن به اینجا و دارن لذت میبرن

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن اینکه وسط آب هم میشه نوشیدنی خورد اونم نوشیدنی فرش وقتی که توی مکان درست و زمان درست باشی

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن شکوه اون پل های وسط آب که من رو یاد هوش و ذکاوت اشرف مخلوقات میندازه که ی همچین سازه هایی رو اونم تو دل آب خلق کرده و بهم یادآوری میکنه توانایی های درونی حیرت انگیزی که در وجود من به ودیعه نهاده شده و من فقط بادی باور داشتم باشم به این توانایی ها و ازشون استفاده کنم تا زندگیم رو اونجوری که دوست دارم خلق کنم

پس میبنم و لذت میبرم از :

کمک کردن به همنوع برای لذت بردن بیشتر

پس میبنم و لذت میبرم از :

شنیدن آهنگی که توش خواستگاریه چون نشونس برای من که دارم کم کم به یکی از خواسته هام نزدیک میشم چون جهان داره پیشاپیش مقدماتش رو فراهم میکنه

پس میبینم و لذت میبرم از :

جاری شدن کلام عاشقتم بر لبان مریم جان و یادم میندازه که بادی عاشق باشم عاشق خودم عاشق دیگران عاشق جهان عاشق خدا که همه چیه

پس میبینم و لذت میبرم از :

دیدن این ساحل آردی سفید

پس میبنم و لذت میبرم از :

دیدن بچه هایی که غرق در بازی هستن با تمام وجودشون و یادم میاد که باید مثل بچه ها غرق بشم در بازی و لذت

پس میبینم و لذت میبرم از :

شنیدن صدای آبی که رویای شنیدنش از نزدیک رو در سر دارم و همینکه دارم از دور صداش رو میشنوم نشانه ایه برای نزدیک شدنش که داره میاد

سپاسگزارم استاد و مریم جان برای به اشتراک گذاشتن این زیباییها