سریال زندگی در بهشت | قسمت 197 - صفحه 12

138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1042 روز

    الهی به امید تو

    قلبم الهام کرد که بیام و کامنت بنویسم

    بهم گفت اول زیبایی هارو نت برداری کن تا تمرکز بیشتری رو زیبایی ها بزاری و بعد کامنت کن.

    بک گراند این فایل انقدر توش حال خوب داشت که تا دیدم خنده به لبم اومد دیدن مریم جون با اون خنده خوشگلش انرژی منو چندبرابر کرد ‌.

    چقدر خوبه که اینجارو دارم و میتونم بیام حالمو خوب کنم و شکر.

    من با شما یاد گرفتم که زیبایی ها چی هستن

    من با شما دو عشق یادگرفتم ذهنمو کنترل کنم

    من با شما رابطمم با خدا عاشقانه شد…..

    استاد عزیزم مریم نازنینم براتون بهترین لحظه هارو آرزو میکنم ،،،،،،امیدوارم همیشه همینقدر عاشق و پر از انرژی و حال خوب باشین،خدایاشکرت

    و اما فایل

    -خداروشکر برای این پرودایس زیبا

    -خداروشکر برای این کارگاه بزرگ که انقدر خفنه و زیبتاا و بزرگ که اینم نشان از فراوانی و ثروته

    -خداروشکر برای رابطه شما باهم این رابطه که با عشقه بدون وابستگی و چقدر خوبه که همو انقدر با مهربونی و عشق صدا میکنید و عزیزدلم میگید.،،،،،،،

    -خداروشکر جیلی چقدر فرندلی و چه بامزه دنبال مریم جون میره…….

    برای خوشحال بودن برای حال خوب داشتن شما دنبال دلیل نیستید با همه چی حالتونو خوب میکنید با این جوجه ها با نوازش جیلی با غذا دادن به ماهی ها،و چقدر خوبه بی بهانه شاد بودن و تو لحظه زندگی کردن

    -خداروشکر برای این چمن های خوشگل و سبز و یک دست که به برکت تراکتور خفن انقدر زیبا شدن.

    -خداروشکر استاد چقدررررر با عشق مریم جونو صدا میکنه و سوار تراکتورش کرد و گفت مورچه ها پاهاتو اذیت کردن ،،،،،این عشق توش نقاب نیست ،این عشق توش وابستگی نیست ،،،،و خداروشکر برای دیدن این الگوی عاشقانه

    خداروشکر که منو در مدار این زیبایی ها قرار دادی و با حال خوب دارم هر روزومو میگذرونم ،،،،،مهم نیست چی بوده،مهم نیست چی شده ،مهم نیست چی میشه،،،،،،،،مهم بودنم تو حال خوبه که هر روزومو بهتر از قبل میکنه.

    -چقدر این صحنه زیباست دیدن اونور دریاچه دیدن برونی که داره علف میخوره منو یاده تابلو های نقاشی میندازه.

    -و اما تضاد هاا باعث میشن ما بدونیم دقیقا چی میخواهیم،،،،،،،،،شاید زمین با آب فرسوده شده اما همین تضاد باعث ایده کاشت چمن میشه…..و تصور کردن صحنه رسیدن به خواسته ها باعث میشه خستگی مسید یادمون بره.

    خدای من چقدرررررررر این رابطه دوست داشتنی که با همکاری هم انجام میدین و استاد هم همیشه از مریم جون تعریف میکنه و همیشه قدردانی میکنه،با خنده هاتون من میخندم ،،،،،و همون لحظه حس میکنم اونجاام و خداروشکر ک شماها هستین

    خدایاشکرا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام خانم شایسته نازنین

    چه جالب انگار پرنده ها هم تنوع رنگی رو دوست دارن ، و‌ جالبه این دوست داشتنشون را نشون میدن.

    رنگ قرمز تراکتور ،سبزی چمن ها،ابی آسمون ،ابرهای سفید رنگ .بسیار تا بسیار احساس خوبی بهم دادن ،به هر رنگ که خیره می‌شدی حالتو خوب میکرد.

    چقدربا این تراکتور کوتاه کردن چمن ها راحت تر شده ،می‌تونستم حس کنم از صاف و یکدست شدن چمن های آنجا چقدر لذت میبرید.جون میده برای ورزش کردن .

    هر روز این کارگاه شما را حول میده به انجام یک ایده و کلی چیز یاد میگیریدو ما هم از تجربیات شما استفاده میکنیم .

    تجربه چمن کاشتن را چندین سال قبل تجربه کردم حس خوبی داره وقتی هر روز آنها را نگاه می‌کنی تا سبز شوند .

    استاد چقدر راحت و بدون نگرانی روی خاک دراز کشیده بودند و نگران خاکی شدن آن لباس زردرنگ خشکلشون نبودند.

    احسنت بر شما خانه شایسته که هیچ عکس العملی در برابر خاکی شدن لباس استاد انجام ندادید اگه من بودم از دست طرف مقابلم ناراحت میشدم و میگفتم که شستن این لباس سخته و لکه میشه چرا مراعات نمیکنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    هما ی سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1794 روز

    سلام به استاد عزیز و سلام به مریم خانم شایسته ی عزیز …

    سپاس خدایی که هر لحظه هدایت گر من به سوی خوشبختی هاست و به سوی آسانی هاست …

    چه گذر زمان زیبایی و چقدر طبیعت زیبا و به مرور زمان تغییر می کند …

    و طبیعت هم پیوسته در حال تکامله …

    فصل پاییز و زمستان به سمت بهار و تابستان…

    چه زیبا کخ با آگاهی بیشتر به اطراف نگاه کنیم

    و چه زیبا که به همراه طبیعت ما هم آگاهانه حرکت کنیم و ما هم همگام با طبیعت اطرافمان تکامل پیدا کنیم …

    پرادایس دارد زیبا می شود و شما دارید به شکل آگاهانه تر و زیبا تری در این طبیعت زیبا کار می کنید و گسترش پیدا می کنید …

    و یک فکر عجیبی که داشتم بهش فکر می کردم و یا باور خوب …

    اینکه من به هر جا می توانم تعلق داشته باشم و در هر جا می تونم رشد پیدا کنم…

    وقتی به ایم موضوع فکر می کنم . در بک کشور دیگر یا یک فرهنگ دیگر فردی بتواند برای خودش همچین جایی داشته باشد و برای خودش اینقدر آزادانه و زیبا زندگی کند …

    به جای تاثیر پذیری از محیط اطرافش خودش صاحب فکز باشد . صاحب ایده باشد . خودش تعقل کند و خودش تفکر کند ، واقعا به روحم یک حس خوبی می می دهد . اینکه من هم می تونم من هم و روح منم می تواند این آزادی را احساس کند …

    کار کردن لذت بخشه !

    هیچ زمان به این موضوع این طور فکر نکردم . کار کردن شما در این گرما به من انرژی حرکت می دهد . حرکت کنم تا تکامل پیدا کنم ، به جای اینکه بایستم . منتظر باشم کسی برای من حرکت کند …

    چه لذت بخش ، که با ایمان حرکت کنی ! اینکه خداوند برای کار من ارزش قائله ! جهان اطراف من و طبیعت اطراف من کار منو می بیند و به من جواب خواهد داد …

    و چه زیبا که ایمان داریم کار هایی که من انجام می دهم ، به من قدرت می دهد . منو گسترش می دهد . و قدرت درونی من باعث انجام کارهای بزرگ می شود…

    خدایی که درون منه هر لحظه هدایت گر من برای انجام کار های درسته و من خداوند رو سپاس گزارم ازین بابت…

    باور بعدی اینکه چه زیبا هست خودمان بودن و خودمان را پذیرفتن …

    و چقدر آسانی ها را به سوی تو هدایت می کند . به جای اینکه از خودمان فرار کنیم و یا خودمان را پنهان کنیم .( این به معنای این هست که ارزش خودمان را نشناختیم ) ، درک کنیم باور کنیم هرچه می خواهیم درون خودمان هست …

    مریم جان عزیز ، وقتی از نوک بوقلمون هت ترسیدید کاملا درکتون کردم . و اینکه اصلا جلوی دوربین نقش بازی نمی کنید ، این به معنای پذیرفتن خود و دوست داشتن خود…

    من به این موضوع جدیدا رسیدم که ترس خودم را بپذیرم . اشتباه خودم را و تمام ویژگی هایم را …

    به جای تمارض کردن به این که من هیچ ترسی ندارم . خودم را بپذیرم . مداری که درش هستم را قبول کنم و بعد از این مرحله عبور کنم …

    باز هم خدا رو سپاس گزارم که منو در این مسیر قرار داد …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سید احمد طباطبایی گفته:
      مدت عضویت: 938 روز

      درود بر شما دوست گرامی، خوشحالم که اول صبح این ویدیو رو دیدم و به کامنت شما هدایت شدم. و چقدر باورهای قدرتمندی رو اینجا نوشتین و من هم سعی میکنم تکرارش کنم و برای خودم بسازمشون:

      *

      – اینکه من به هر جا میتوانم تعلق داشته باشم و در هر جا میتونم رشد پیدا کنم…

      – حرکت کنم تا تکامل پیدا کنم ، به جای اینکه بایستم و منتظر باشم کسی برای من حرکت کند …

      – خداوند برای کار من ارزش قائله ! جهان اطراف من و طبیعت اطراف من، کار منو می بیند و به من جواب خواهد داد …

      – خدایی که درون منه، هر لحظه هدایتگر من برای انجام کار های درسته و من خداوند رو سپاسگزارم ازین بابت…

      – درک کنیم هرچه می خواهیم درون خودمان هست …

      بسیار عالی و ممنونم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سجاد محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 880 روز

    تا مزرعه چو من خرابی ، آباد شود به خاک و آبی

    خاکی ده از آستان خویشم،وابی که دغل برد زپیشم

    روزی که مرا ز من ستانی،ضایع مکن از من آنچه مانی

    سلام به استاد عزیز و بانوی شایسته کارکشته..

    کامنت زیبای انتخابی این قسمت از زندگی در بهشت واقعا درست و بجا بود..

    در صلح بودن تکاملی و قابل فهم و عملگرا بودن با دیدگاه توحیدی فارغ از دیدگاه دیگران از بانوی شایسته پرادایس..

    خب من خیلی دوست دارم با خودم در صلح باشم و این تلاش برای بهبود درونی و احساس خوب داشتن به خود، برخاسته از یک دیدگاه بسیاااار قدرتمند توحیدی است که میشه گفت، تواضع و احساس لیاقت و ارزشمندی بی قیدوشرط بانوی ما که الگویی قابل دیدن هست ..تونسته غرور و خودبینی رو شکست بده که چنین محبوبیتش به دل اهالی محترم پرادایس نشسته ..

    من هربار خواستم حرکتی درونی در وجودم رو امتداد بدم،غرور و خودبینی دامن گیرم شد و میتونم بگم هربار اون پیروز میدان بود،و جالب اینجاست آنچنان زیر دو خم رو میگیره و بار‌اندازی رو اجرا میکنه که حتی نمیتونی ببینی از کجا چنین ضربه فنی در وجودت رخ داده ، تا زمانیکه دست برنده بالا نگهداشته میشه..اینجاست که اگر در نبردهای بعدی حواست نباشه این حریف چغر از کجا بهت آسیب میزنه ، بازم بازنده اعلام میشی ؛بدون اینکه بفهمی داره فنّش رو اجرا میکنه..

    کی باید بفهمم که غرور و خود بینی از کجا و چگونه وارد فن اختصاصی میشه؟!

    اونجایی که یه ذره فکر کردی فهمیدی ..ازونجا میاد ناااابووودت میکنه..

    چیکار کنم که نذارم فن روم اجرا بشه؟!

    فقط در هر لحظه شکرگزار هرچیزی باشم که وجود داره،هرررررچیزی ..اینجوری میتونم نگاهم رو به نگاهی بسپرم که همیشه و هرلحظه نگاهش به منه..اونکه میگه :قربون سجادم بشم که چشم دلش رو به نعمت هایی که دادم باز کرده، پس منم بیشتر بهش میدم..

    سجاد جان..توجهت به چه سمتیه عزیزم..داری باخودت درچه موردی گفتگو میکنی؟!داری چه چیزی رو به خودت یادآور میشی ؟@zizam سجاد جان..امروز کدنویسی کردی و اجراشده.. چرا اجرا شد؟!چون سعی کردی احساست رو خوب نگه داری و باتمام وجودت همین کارو کردی..چون داری سعی میکنی به خودت یادآوری کنی که تو لایق و ارزشمند هستی ، پس مواظب حالت و احساست باش..اینا دیتاهای اتصال به خالق هستناااا…بزار ی چیز مهم رو بهت بگم عزیزم :امروز تو فوق العاده ظاهر شدی و میتونی ازم جایزه بخوای ..

    خدایاشکرت که امروزم تونستم توجهم رو به زیبایی معطوف کنم ..

    در پناه الله یکتا شادو سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    زری شیخی گفته:
    مدت عضویت: 281 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز

    نشانه امروز من این فایل بسیار زیبا و آموزنده بود که توش هزار نکته و درس بود خدا وشکر میکنم چقدر آدمارو خوب هدایت می‌کنه اصلا قشنگ میزنه به هدف

    اینقدر مناظر پارادایم زیبا و دوست داشتنیه که آدم از دیدنش سیر نمیشه و زیباتر ازون اطلاعاتیه که استاد و مریم جان در اختیارمون میزارن

    امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت باشین استاد جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    سلام استادان عزیزم.

    خدارا شکر با شما دوستان همسو و هم مسیر هستم.

    استاد چقدر این قانون سلامتی خوب هست.

    واقعا. اصلا بارزترین موضوعی که توی این فایل میشه دید همین موضوع سلامتی و مخصوصا اونجایی که دیگه افتادید روی زمین هست.

    من خودم بشخصه بخاطر کمر درد شدید و گرسنگی زیادی که موقع هرس درختان داشتم؛ متنفر بودم از هرس میوه های درختان.

    اما تابستان امسال دیدم که به طرز عجیبی منی که توی هر کاری خیلی زود خسته میشدم، ساعت‌ها داشتم درخت بادام را می‌تکوندم.

    جوری که برادر خانمم به خانمم میگفت برو اینو از برق بکش بیرون، بیاد یه چایی بخوره. :)

    و بازهم سپاسگزار شما استاد عزیزم هستم.

    چه ایده ی خوبی برای جلوگیری از باران.

    خب شاید بدونید و شاید هم نه من کارم ساخت سوله است.

    همیشه آبرو میذاریم برای سوله ها… ولی تازه این ایده را گرفتم که ببین جایی که بارندگی خیلی زیاد هست و سرسبز هست نیازی به آبرو نداره.

    خداروشکر. تازه یه ایده ی خوب در مورد فونداسیون سوله شما گرفتم. اطلاعاتم هی داره تکمیل و تکمیل تر میشه.

    عاشقتونم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 623 روز

    به نام خداوند زیبایی‌ها

    قسمت جدید را به هدایت الله مهربان شروع می‌کنیم

    به به چه صحنه سبز زیبایی همراه با کار کارگران در پرادایس به راه است و ابرهای زیبا که خودنمایی میکنند

    خیلی این سکویی که درست شده به ساختمون کارگاه نمای زیبایی دارید و باعث تمیزی میشه

    دیدن دریاچه و پرختان دورش بسیار زیباست خصوصا عکس برانی که تو اب افتاده بود خیلی جلوه قشنگی داشت.

    غذا دادن به ماهی ها خداروشکر خیلی لذت بخش بود.

    پرادایس درس بهبود داره از زدن علف های هرز تا ساختن کارگاه و ساخت سکو و دوباره چمن کاری و…

    همکاری شما با خانم شایسته برای خراش انداختن روی زمین خیلی پنداموزه که در کنارهم کار میکنید.

    چه نگرش خوبی ان شاالله دستمون سبز باشه.

    کاشتن اون دونه ها مثل باغچه ذهن ماست که داخلش باور میکاریم .

    اگر زمین اماده نباشه دونه ریختن فایده نداره و دونه ها هم نیاز به مراقبت دارن و مثالش برای دونه ها مراقب از مرغ ها و برای ذهن کنترل ورودی هاست و این کار نیاز به وقت و انرژی داره و اخر میگیم ارزشش رو داشت و وقتی اون فضای اخر رو تجسم میکنیم شیرین میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    آرزو رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 830 روز

    به نام یگانه قدرت دنیا

    بعضی مواقع توی مسیر زندگی شرایط جوری پیش میره که ما میدونم باید یه کاری رو بکنم ولی به هر دلیلی نمیکنم چه خوبه که فقط ازش درس بگیرم و تجربه کسب کنم و تصمیم های بهتری بگیرم و تحت هیچ شرایطی خودمو سرزنش نکنم بخاطر نگاه کمالگرایانه و توقع بی نقصی … مثل وقتی که بانو میدونست که باید توی این شرایط کفش مناسب بپوشه ولی نپوشید و مورچه پاشو زد و بعدش گفت آره دیگه اینا رو نمیپوشم .

    توقع بی نقصی یه توقع غیرممکن و محاله که بدترین ضربه ها رو به ساختار عزت نفس میزنه درحالیکه هیچی در این دنیا کامل نیس، کی کامله؟ کی انسان کامل تابحال دیده؟ حتی پیامبرا کامل بودن؟ کامل ذات مقدس خداست و بس ، حتی بهترین کمپانی ها هربار محصول بهتری ارائه میدن و هرگز زمانی نبوده که بگن به انتها و ته تهش رسیدن ، برنامه های گوشی هر بار یه برورسانی ازشون میاد و این نشون میده دنیا دنیای بهتر شدنه نه کامل شدن .

    وقتی دارم تو مسیر خیلی خوب پیش میرم و نتایج عالی هم بطبع میگیرم ولی یه زمانی که میبینم دارم همونقدر تلاش میکنم ولی نتیجه مناسب نیس یعنی باید تیغه ابزارهای ذهنم رو مثل تیغه های بوشهاگ تیز کنم تا به نتیجه دلچسب تر برسم .

    تنها راه بهتر شدن عمل کردن به ایده هاست ، حتی ممکنه اون ایده جواب نده ولی از اون ایده هدایت میشی به یه ایده دیگه یا حداقلش اینه که یه راه رو حذف میکنی و فضای ذهنت باز تر میشه ، قرار نیس نا امید نشی قرار نیس خسته نشی ، اینا طبیعیه، ولی سوخت این مسیر تجسم وقتیه که کارت به نتیجه رسیده و این بهت انگیزه میده که ادامه بدی ، یادت باشه هرکی به هرچیز کوچک یا بزرگی رسیده به این معنا نبوده که هرگز نا امید نشده ما صفر و یک نداریم اون فقط تونسته با وجود نجواها حرکت کنه تونسته درصد بیشتری به ندای الهی گوش کنه تا نجوای شیطان

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      ارشیا گفته:
      مدت عضویت: 2148 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر کامنتتون زیبا بود. داشتم کامنت هارو میخوندم، خسته و بی حوصله، تا اینکه به کامنت شما افتاد. فهمیدم چقدر به خودم سختگیری داشتم، جقدر سر یکی از ایده هایی که عمل کردم ولی جواب نگرفتم خودم رو سرزنش کردم. چقور خسته هستم اما انگیهز گرفتم‌و فهمیدم چطور میتونم ادامه بدم به مسیری که دارم براش تلاش میکنم. برای مسیر هدف!

      سپاسگذارم از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زهرا اسحاقی گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم گلی و دوستان عباسمنشیم

    این فایل رو خیلی وقت پیش شاید 1 سال پیش من دیده بودم

    اما امروز وقتی گزینه ی مرابه سوی نشانه ام‌هدایت کن رو زدم این فایل برام باز دوباره اومد

    من از دیدن این فایل فقط لذت بردم و خندیدم.

    خیلی حس خوبی گرفتم

    استاد من قبل از اینکه این فایل رو ببینم)دیروز(توی یه باغ کنار خونه ی روستایی پدر شوهرم که واقعا صحنه های محشری رو میشه اونجا دید و لذت برد، داشتم با بچه های فامیل شوهرم که زیر 15 سال بودن والیبال بازی می‌کردم

    دوتا از اون بچه ها، که خواهر هم‌بودن، و مدتیه که پدر و مادرشون از هم جدا شده بودن،اول با ارتباط گرفتن با من مقاومت داشتن،حتی بهشون میگفتم بیاین تا با هم‌عکس بندازیم مقاومت میکردن.

    تا اینکه بحث والیبال پیش اومد و دیدم اومدن سمتم تا انجامش بدیم.

    من وقتی داشتم باهاشون بازی می‌کردم مثل بچه ها حرف میزدم،مثل بچه ها رفتار می‌کردم و اونها شروع کردن به خندیدن.

    انقدر حالشون با من بودن خوش شده بود که‌میگفتن خاله ما یار تو میشیم تو بازی.

    و همشون‌میخواستن سمت من باشن.

    توی یار کشی میگفتن، خاله من خاله من

    خخخخ

    چقدر دنیای بچه ها زیباست واقعا،اصلا اشک آدم در میاد از این خودشون بودن،به خودشون وصل بودن.

    خلاصه انقدر من‌ادای بچه ها رو براشون در آوردم و توی بازی از حقم مثل بچه ها دفاع می‌کردم و اونا هم‌کلی میخندیدن..

    یکیشون به من‌گفت خاله چرا داری مثل بچه ها رفتار میکنی؟

    منم به حالت همون بچه گانه بهشون گفتم من با بچه ها بچه میشم و با بزرگا بزرگ.

    با هم گفتن ایول خالهههه

    از این دید نگاه نکرده بودیم.

    چقدر خوبه که اینجوری هستی خاله.

    و دیگه تا لحظه ی آخر این‌بچه ها‌از کنار من‌تکون نخوردن.

    راستی کلی عکس هم‌با من‌گرفتن،عکسهای زیبا در باغ گردو.

    خودم رو واقعا تحسین میکنم که به این مرحله رسیدم.

    به مرحله ای که برام اهمیتی نداره کی چه فکری در موردم میکنه.

    و گاهی اوقات عمدا خودِ خودِ خودم میشم تا عزت نفسم رو بیشتر بالا ببرم.

    و این یعنی رشد

    که من در این دریای آگاهی سایت عباسمنش یاد گرفتم.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1830 روز

    سلام بر بهشت و بهشتیان

    تصویر کامل از جلسات عزت نفس بود در عمل این قسمت هم بسیار تحسین کردم و هم بسیار خندیدم و چقدر رابطه شما برای من مقدسه اصلا با عشق من این رابطرو تحسین میکنم خب میرم سراغ نکاتی از فایل که دیدم افرین به هر دو عزیز که انقدر رو عزت نفسشون کار کردن که حرف دیگران براشون اصلا مهم نیس اول از مریم عزیز میگم که انقدر راحت لباس میپوشه لباسی که دوسش داره و ازهمه مهمتر باهاش راحته وقتی اونجا که پیش جیل میره و میترسه و استاد میگه نترس وایسا و انقدر اعتماد داره که وایمیسه با اینکه میترسه و میره تو دل ترسش یا استاد حتی مسخرشم نمیکنه من انقد تو این فایل عزت نفس و زیبایی دیدم دوس دارم تند تند فقط بنویسم وقتی مورچه پاشو نیش میزنه بدون نق بدون غر فقط یکبار میگه و تمام حتی وقتی استاد ازش پرسید فقط یکبار گف دم عزت نفسی که ساختین واقعا گرم مریم عزیز وقتی مار دیدی یکبار گفتی عه مار نه داد زدی نه جلب توجه کردی اخر فایلم که وقتی اون چنگکو‌کشیدی رو خاک استاد خندید شماهم باهاش خندیدی نه غری نه هیچی احسنت واقعا و شماهم به پاش خندیدی حالا میرم سراغ استاد اخر فایل که وقتی رو خاک خوابیده بود استاد و شما دوربینو انقدر بردی جلو و استاد نگف دوربینو ببر اونور یا تو خستگی ازم فیلم نگیر خود خود خودش بود با همون خستگی و لباس خاکی اخرم که خودش بلند شد خودشو تکوند افتخار میکنم به الگوهایی که دارم انقدر درس اخلاق بود که من یادم رف چیز دیگه ایو توجه کنم احسنت به شما هر دو عزیز که انقدر به هم احترام میزارین و خودتون هستین خدایا شکرت واقعا بابت این بهشت و اهالیش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: