سریال زندگی در بهشت | قسمت 198 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-25 07:32:192021-08-26 22:49:07سریال زندگی در بهشت | قسمت 198شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت دوستان و استاد عباسمنش عزیز و خانوم شایسته
یکی از بزرگترین بهونه هایی که من می اوردم این بهونه بود که فکر میکنم خیلی از دوستان به گفته استاد این توهم رو هم دارند که من می شینم خونه پول خودش می اد من تو بغل خدا هستم و خدا خودش پول رو برام می سازه و من می شینم تو خونه ولی خب این باگ ذهنی رو خیلی وقته که درست کردم و استاد نمیدونید که چقدر اعتماد به نفسم رفت بالا به طوری که واقعا الان فکر میکنم و دقیق تر بگم باور می کنم (البته نه اندازه کافی) که هر کاری که من اراده کنم می تونم انجامش بدم پس ببینید که چقدر یه باگ می تونه زندگی رو تغییر بده و الان من روابطم هم بسیار تغییر کرده چون از خونه زدم بیرون و با ادم ها جدید اشنا شدم. ممنونم استاد عباسمنش عزیز
به نام هدایت الله
سلام خدمت استاد و خانم شایسته و تمام دوستان خوب خانواده عباسمنش
خدا را شکر میکنم امروز هم با دیدن زیباییها ی سریال زندگی در بهشت رو میبینم و چقدر انرژی خوبی گرفتم از این فایل ارزشمند چقدر لذت بخش است و هر چقدر این زیباییها را میبینم روزم خوبه تا شب واحساس خوبی دارم
واقعا در چنین روز گررمی بعد اون همه کار فیزیکی یه آب تنی اونم در دریاچه زیبای پارادایس خیلی میچسبه! چقدر تجربه زیبا و دوست داشتنی ای بود پریدن استاد عزیزم با دوربین بداخل آب من برای اولین بار بود که میدیدم واقعا جالب بود شنیدن صدای آب و دیدن تمام زیبایی ها و مناظر اطراف پارادایس از داخل آب زندگی تماما تجربس و این تجربه فوق العاده بود استاد ایول به خانوم شایسته عزیز! که با غلبه بر ترسهاشون پریدن داخل آب و ایشونم این تجربه رو با استاد شریک شدن. واقعا تحسین برانگیزه پارادایس زیبا با ابرهای سپیدش ، با فضای سرسبزش ، با جنگل انبوهش ، با دریاچه آب شیرینش آبی زلال و خنک و گوارا ، با وجود کلبه زیبا بر روی دریاچش ، واقعا پارادایس زیباست خدایا شکرت
ترس من هم رانندگی لیفتراک بود که خیلی میترسیدم با اینکه گواهینامه داشتم توجیهات زیادی برای خودم درست میکردم تا سوار نشم اما به یکباره پا روی آن گذاشتم وبعد از نیم ساعت به قدری لذت بردم وکیف کردم که خدا میدونه وبه خودم میگفتم جرا تا الان خودم رو بی دلیل محروم کردم وقتی میشود این همه لذت رو برای خودم داشته باشم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیاً یُنَادِی لِلإِیمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ (193)
پروردگارا! همانا ما دعوت منادى ایمان را شنیدیم که (مى گفت:) به پروردگارتان ایمان بیاورید، پس ایمان آوردیم. پروردگارا! پس گناهان ما را بیامرز و زشتى هاى ما را بپوشان و ما را با نیکان بمیران.
توجیه کردن
اکثر در طول زندگی دچار ترس هایی می شویم گاهی ایمان ما بالا هست می تونیم به ترس حمله کنیم و لذت ببریم از نتایج ان ، گاهی هم ما در ناخودآگاه ذهن خودمان ترس را توجیه می کنیم یعنی خودمان را بطرز منطقی قانع می کنیم که بیرون از ترس بمانیم و بهش حمله نکیم در این صورت ما قانون کیهان را نادیده می گیریم بعد اینقدر آین کار را ادامه می دهیم که خودمان هم کم کم قبول می کنیم و ترس را می پذیریم
سلام وقت بخیر
یه فایل توی این ساین الهی بهم بگید که آدم نگاه کنه توش یه مطلب مفید پیدا نکنه آخه چقدر خوبه اینجا خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم ازت خدایا بخاطر این مسیر فوق العاده شکر استاد عزیز خانوم شایسته نازنین تریلیون تریلیون خیروبرکت و ثروت و سلامتی هر لحظه جاری بشه در زندگیتون
سلام ب استاد عزیزم و مریم جان
چقدر فایل های شما ب من احساس خوب میده و من را چقدر آگاه تر میکنه خدا رو شکرت
دیروز استاد منم خودم خیلی توجیح میکردم من ی سالن دارم کارم را عالی انجام میدهم ولی بعضی موقع ها خودم دست کم میگیرم و از همه کمتر میبینم در صورتی که کارم عالی نسبت ب بقیه ولی اون ترسه یا اون توجیح کردن خودم همیشه ی یکم من را عقب می انداخت مخصوص موقعی که ی نفر همکار من باشه شاید کار من از اون هم بهتر باشه ولی با چشم هم میدیدم که کارم بهتر ولی بهونه های دیگه مغز برام میاورد اون مسخره ات میکنه کارت بد میشه و من جلوی ترس ها وایمیستادم و میگفتم کارم بهتر اون هستش داشتم میدیدم که بهتره ولی نمیدونستم این ی ترمز دیروز جلو همکارم زدم وعالی شد خدایا شکرت
منم ی ترمز دیگم همین استخر رفتنه که منم باید کار کنم روی خودم
خدایا شکر چقدر احساس خوبی من با ترس ها کنار بیام و جلوی اونا وایسم خدا رو صد هزار مرتبه شکر
به نام خداوند هدایتگر مهربانم
خدایا شکرگزارم که باز هم چشمانم رو به این زیبایی ها باز کردی .
جمله ی کلیدی امروز : مگه ما چقدر زندهایم!؟ واقعا مگه ما چقدر زنده ایم که خودمون از تجربه ی این همه لذت و شادی و آزادی و آرامش و خوشبخت بودن محروم کنیم ؟!!
خدایا شکرت که زنده هستم و میتونم جهان زیبای تو و این همه شادی و لذت و تفریح و رفاه و ثروت و احساسات ناب و خوشبختی رو تجربه کنم .
چمن های سبز و زیبای پرادایس ، قفس ساخته شده مرغا که چقدر منظم و زیبا و حرفهای ساخته شد و من تکاملش رو هم در ساخته شدن در سازه های قبلی دیدم و چون خودمون مرغ داشتیم میدونم که داشتن چنین قفسی چقدر کار نگهداری از مرغها رو راحتتر میکنه و یه سیستم حرفه ای هست . تحسین می کنم استاد و خانم شایسته ی عزیزم رو ، وقتی خودت چنین سازه ای رو می سازی هربار که بهش نگاه میکنی چقدر لذت و اعتماد به نفس بهت میده . و حالا اون روش حل مسأله ی دستشویی مرغها که خب قطعا استاد و مریم جان اینقدر به تکامل رسیدن در مورد نگهداری و رفع مسایل مرغها ک دیگه تونستن ایده های جدید و کارآمد بدن .
خدایا شکرت برای آزادی . برای حس رهایی . برای اینکه هروقت هرکاری که میخوای رو میتونی انجام بدی . برای این احساس آرامشی که در زندگی داریم تجربه میکنیم همه مون .
و خدا رو شکر بابت این کلاس درس امروز . اینکه مریم جان با چه حد از پذیرشی به زیبایی میگه من دیگه خودم رو توجیه نمیکنم . و چ زیبا اونقدر تکامل بودن در طبیعت رو پشت سرگذاشته که الان به تجربه ی لذت دریاچه و شنا و آب بازی در اون رسیده .
علیرضای عزیز چقدر زیبا در مورد مفهوم آزادی و قفسهای خودساخته نوشتن . خیلی از ترسهایی که ما داریم مثل همین قفسی هست که به دور خودمون کشیدیم که ما رو از خیلی از لذتها محروم میکنه . لذتهایی چون رانندگی و دوچرخه سواری و شنا و بدون آرایش حاضر شدن و …. منم خیلی وقت پیش بعد از شرکت در دوره عزت نفس شروع کردم به یکی یکی شناسایی کردن ترسهام و اونها رو آروم آروم با طی تکاملم برطرف کردن . مثل رانندگی ک بعد از سالها ثبت نام کردم و با وجود اینکه مثل بید پشت فرمون می لرزیدم اما انجامش دادم و حالا که در این نقطه ایستادم و یک سال از تکاملم رو طی کردم می بینم چ لذتی داره داشتن این مهارت . چیزی شبیه به آزادی . اینکه هروقت بخوای هرجا ک بخوای میتونی با رانندگی کردن و برداشتن ماشین از پارکینگ بری و تجربه ش کنی و دیگه وابسته به عاملی نیستی . و ترس بعدی من هم در مورد شنا کردن بود . من عاشق شنا بودم اما از غرق شدن می ترسیدم و باز هم به سراغش رفتم به لطف آموزه های عزت نفس و روی این ترس هم پا گذاشتم و با وجود اینکه روزهای اول بسیار بسیار میترسیدم اما ادامه دادم و اجازه ندادم ذهنم منو فریب بده . و حالا ک یاد گرفتم چقدر احساس اعتماد به نفس می کنم. وقتی یه جا به آب برمیخوریم چقدر احساس آرامش و رهایی دارم و انگار دیگه چیزی نیست ک بخواد لذت من رو تحت الشعاع قرار بده و کم کنه . و ترس از افتادن در زمان یادگیری دوچرخه هم همینطور بود . ترسی ک از بچگی ها با من بود و هیچ وقت تجربه نکردم . اما اون رو هم با کمی تمرین پشت سرگذاشتم و تموم شد . و هرکدام از این ترس ها وقتی تموم میشه و پشت سر گذاشته میشه به این نتیجه می رسی که چه ترسهای بیخود و الکی ای بوده که تو رو بی دلیل از چ لذت هایی محروم کرده .
خدایا شکرت برای این درک و آگاهی و درس بزرگی ک امروز در مورد توجیه ذهن در برابر ترس ها و قفس خودساخته ای که به دور آزادی ما آدمها کشیده میشه با ترسها مون دریافت کردم در این قسمت سریال .
خدایا شکرت برای این آب زیبا و لطیف و این حس پریدن تو آب که خودم عاشقش هستم و بارها تجربه ش کردم و الان ک فیلمش رو دیدم چقدر لذت بخش بود .
خدایا شکرت که استاد و مریم جان اینقدر شکرگزار هستند و اینقدر زیبایی های پارادایس رو می بینند و میگند و هربار به فکر بهتر و زیباتر کردنش هستند .
خدایا شکرت که این جنگل و این ابرهای زیبا و این آسمان زیبا رو دارم و می توانم از داشتن و دیدنشون لذت ببرم .
خدایا شکرت که در این 200 قسمت سریال بهشت همراه بودم و 200 بار چشمانم زیباییها و عشق و شادی و آرامش و ثروت و فراوانی رو دید .
خدایا شکرت برای این حد از ثروت و آزادی و آرامش استاد و مریم جان و تجربه ای تمام تفریحات و رفاه و زیبایی جهان .
سلام به استاد عزیز و همه دوستان که از آشنایی با هاتون بسیار خوشحالم وخدا رو شکر میکنم.
منم میخوام از ترس هام بگم ترسهایی که هر روز براشون توجیه میارم من ترس دارم از رانندگی با اینکهچند سال هست گواهینامه گرفتم چند باری تصمیم گرفتم یاد بگیرم اما چند قدم بیشتر نرفتم وکنارش گذاشتم. وبهانه ای که الان هم میارم این بود که من هر جا بخوام برم شوهرم منو میبره واگر بخوام جایی برم وشوهرم نباشه خوب ماشینم نیست چون ماشین رو با خودش میبرد سر کار. الان که شوهرم کارش یه جوری هست که ماشین همیشه خونه هست میگم خودش بیاد با هم میریم مثلا فلان جا حالا چه کاریه من خودم پاشم برم. اما میدونم میترسم. از امروز تصمیم گرفتم برای زندگی بهتر ترسهام رو کنار بزارم ترس من از رانندگی برای چیه میگم اگر تصادف کنم . چیکار کنم.. منطقی که برای غلبه بر ترسهام میارم اینه که اینهمه خانم رانندگی میکنند مگه تصادف میکنند تازه اولش آهسته وبا دقت رانندگی میکنم تا کاملا مسلط بشم آرام واهسته تا تکامل رو طی کنم اگر شما هم منطقی دارید که کمک کنه من رانندگی رو راحتتر یاد بگیرم لطفا بنویسید ممنون از شما واستاد عزیزم
سلام برای اینکه بتونید راحت هر رانندگی کنید باید آروم آروم شروع کنید یعنی اول برید و بشینید پشت رل بعد از چند روز سوئیچبندازید دوروز اینکارو انجام بدین و کم کم با دنده خلاص گاز بدید و بازم بعد از چند روز چند متری حرکت کنید این تکنیک حرف نداره امتحانش مجانیه
به نام خدا
غلبه بر ترس ها
من این مورد را باهاش مشکل داشتم و الان به لطف الله مهربانم و خواستن خودم دارم روش کار می کنم و موفق هم شدم
مثلا یکی از ترس هام //ترس از بیماری بود///خیلی ازش می ترسیدم و الان با گفتن باور //// سیستم ایمنی بدن من اونقدر قویه که از پس هر بیمار ی برمیاد //// خیلی بهتر شدم و به بهتر شدنم فکر می کنم مثلا یه هفته ای هست دندونم درد میکنه و عفونت کرده و با داروهای گیاهی دارم به امید خدا درمانش می کنم و الان با دیدن این فایل حجت برام تموم شد و خنده روی لبام اومد
یکی دیگه از ترسام ترس از // گربه // بود….. خیلی از گربه می ترسیدم چون یه حیونیه که زود می پره…..
اونم دارم روش کار می کنم وقتی می بینم میگم چیزی نیست….. اون از من می ترسه و همینم هست تا ما رو می بینه فرار می کنه
من با غلبه بر ترسهام وارد مدار جدیدی میشم به امید خدا … خداوند به شجاعان پاسخ می دهد
خدایا شکرت
سلام دوست عزیز.
خیلی خیلی حال خوبی بهم دست داد ازخوندن کامنتتون.
واقعا این سایت یه گنجینه از حال خوب و احساس خوبه. من قبل از آشنایی با استاد نسبت به هم سنی ها و اطرافیان خودم خیلی کتابهای روانشناسی و موفقیت میخوندم. اما از اونجایی که استاد گفتند محتوای این سایت از هرچی کتاب بهتره و من هم اعتماد کردم و دیدم بله، کاملا دُرُسته. این پیام با احساس خیلی به من کمک کرد تا بیشتر و بهترتر و بالذت تر امنت بخونم. آخه این یکی دوماه اخیر بد جور از مدار سایت فاصله گرفته بودم و درگیر اینستا و شده بودم و خدا میدونه اگه با استاد آشنا نبودم بد جور درگیر سیاست میشدم. آخه چند تا فایل از خاندان پهلوی دیدم خوشم اومد یه جورایی احساس کردم که دل محمدرضا شاه رُ شکستند و بیرونش کردند و… خلاصه داشتم بد جور در گیر میشدم و نمیخوام بیشتر از جزئیات و خرابکاری های رژیم فعلی بگم و فضا رُ آلوده کنم. اینجا بود که به خودم گفتم من بهتره سَرَم تو کار خودم باشه و همه چیز رُ بسپارم به خدا خودش هدایت میکُنه من رُ به اون چیزی که دوستدارم.
خلاصه خواستم بگم این پیام با انرژی و احساستو خیلی مفید بود.
سپاسگزارم.
سلام استاد عزیزم.سلام مریم گلی…تجربه من از بهانه هایی که از ترس در مورد گواهینامه می اوردم این بود که…من هر جا میرم همسرم هست و هر جا میریم با هم میریم و گواهینامه میخوام چیکار..واگه گواهینامه بگیرم بعضی کارای بیرون میفته گردنم من… و همسر عادت میکنه و تنبل میشه …من همسرم ادم خوبیه و هر جا بخوام برم منو میبره و نیازی نیست گواهینامه داشته باشم که بخوام خودم تنهایی برم…اگه بگیرم بچه بخواد سرویس بگیریم همسرم بگه خودت میتونی چرا سرویس و…..و خدارو شکر که با کمک شما من فهمیدم و تمام این توجیهات رو میزارم کنار و گواهینامه رو میگیرم برای اینکه بگم من میتونم و بهانه بی بهانه…به امید خدا❤️❤️❤️دوستتون دارم خدانگهدارتون باشه در همه احوال