سریال زندگی در بهشت | قسمت 198 - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-25 07:32:192021-08-26 22:49:07سریال زندگی در بهشت | قسمت 198شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
وووووای استاد عاشقتممممم چقدر عالی چقدر لذت بردم بخدا وقتی پریدی تو اب انگار بات بودم خیلی بااب لذت میبرم احساس میکردم که انگار منم با عشقم تو اب هستم من بخاطر حافظه گوشی و انترنت😛😛
سری فایل های سریال رو دانلود نمی کنم البته از وقتی که ۱۲قدم رو شروع کرد م
ولی این قسمت رو که دیدم خیلی لذت بردم تا نصف قسمت رو نگاه کردم دیگه تحمل نکردم رفتم فایل رو دانلود کرد م خیلی لذت بردممممم م خیلیییییی
عاشقتونم
سلام گرم من به باحالترین وپایه ترین آدمهایی که تابه حال دیدم
چقدر لذت بردم از دیدن اینهمه زیبایی. نوش جونتون باشه .اینهمه تلاش برای داشتن احساس خوب یه همچین جایزه نابی رو هم می طلبه.
وای که اون لحظه که با دوربین پریدن توی آب ,اینقدر کیف داد وباتمام وجودم تجسمش کردم که قابل وصف نیست.ممنون که حتی از دیدن زیر ساختمان خونتونم ما رو بی نصیب نمیزارید.دمتون گرم که اینقدر باصفاهستین وبامهر مارو شریک این حجم زیاد زیبایی ولذت میکنین.عاشقانه دوستتون دارم
بسم الله النور
ای خدا 🤣🤣🤣🤣الله اکبر 🤣🤣🤣
آقا من دلم میخاد از آخر فایل بیام اول 🤣🤣🤣🤣🤣 این خنده ها به خاطر یه عالمه توجیه که خودمم باورم شده ای خدا 🤣🤣🤣
منم انقدر دلم میخاست بیام پارادیس و عاشق اون دریاچه هستم اما میگفتم من نهایت فقط پاهامو لبه پل بزنم تو آب و از دیدن دریاچه و دیدن شما تو آب لذت میبرم 🤣🤣استادمن چقدر عاشق این ویو بودم که از توی آب بگیرید و چقدر دلم میخاست ببینم وقتی شما تو آب هستید چه ویویی رو تجربه میکنید و دلم میخاست پیشنهاد بدم از ابن ویو برام فیلم بگیرد که الان دارم میفهمم اینم یه توجیح هست و الان به خودم میگم من میخام این ویو رو تجربه کنم اون دمای مطبوع آب و اون آب شیرین رو تجربه کنم راستی استاد بی زحمت از اون قالیچه سلمان هم واسه منم یه دونه بزارید تا بیام با اونا بپرم تو آب 😁
چون منم یک عالمه ترس داشتم از آب و مخصوصا لاکپشت ها و اون تمساح که نشون دادید هر بار که شما میپریدند تو آب و من هم دلم میخاست شنا تو دریاچه رو تجربه کنم دلم میریزید و میترسیدم و همونجا میگفتم نه من از دیدن شنا دیگران هم لذت میبرم 🤣🤣🤣و کلا من پاشنه آشیلم ترس از تجربه ناشناخته هاست اما امروز دیگه تصمیم گرفتم انقدر ترس هامو توجیح نکنم که باورم بشه
منم چقدر تو ایران لب دریا و رودخونه رفتم و چقدر دلم میخاست تو آب رفتن رو تجربه کنم اما همیشه میگفتم نه من از لذت بردن عزیزانم دارم لذت میبرم 🤣🤣ای خدا یادمه چقدر دلم میخاست جزیره ناز توی قشم رو ببینم و اون آب رو تجربه کنم اما فیلم هم گرفتم تا اونجا رفتم اما فقط تا مچ پام پا گذاشتم تو آب میگفتم نه من همین که موج میزنه به پام دارم لذت میبرم 🤣🤣🤣الان میبینم خودمو از چه تجربه هایی محروم کردم
پسر من سیزده ساله شه استاد اما هر جا یه کوچولو هم آب باشه میپره چه برسه به دریا و رودخونه هایی که رفتیم و هر بار به من میگه مامان بیا یه کم جلو انقدر خوبه و من بازم توجیح میگم نه مامان من لباس ندارم یا من تو رو میبینم بیشتر دوست دارم 🤣آخ آخ یادم افتاد باغ داداشم یه استخر داره به چه بزرگی همین هفته پیش ما اونجا بودیم و چقدر همه اصرار کردن بیا تو آب آب تمیز مثل اشک چشم اما من با اینکه لباس راحت هم برده بودم گفتم نه من همین یه دست لباس رو دارم بعدش مجبورم مانتو بپوشم و بازم تو آب نرفتم 🤣🤣با اینکه عاشق شنا و آب هستم
آخ آخ بازم یادم افتاد من موی بلند خیلی دوست دارم 🤣🤣باهاش راحتم اما استاد دو روز پیشکش قدم شش رو خریدم تصمیم گرفتم هر چیزی که باعث میشه من تمرکزم بره رو میخام حذف کنم و یه لیست تهیه کردم و یکیش موهام بود 😁چون حساب کردن حدود یکی دوساعتاز تایم هرروز برای شستشو و خشک کردن و بعدش چند وقت یه بار دنبال شامپوی فلان و ویتامینه فلان بودم واسه موهام و کلی تمرکزم میرفتم و اینکه هدفی که برای تناسب اندام دارم و پاکسازی که دارم انجام میدم یکی از چیز هایی که داره ممکنه موها ریزش پیدا کنه و من گفتم تا موهام احتمالا نریخته و منو تومسیر ستت نکرده و این هم مزید علت شد که دیگه حتما باید موهامو کوتاه کنم تا تو مسیر تمرکز کمتری ازم گرفته بشه و فرداش رفتم کوتاه کوتاه کردم و پا گذاشتم رو اون توجیح ها که یه عمر باورم شده بود 🤣🤣آقا من همیشه کلی داستان داشتم واسه موهام یاد جعبه ارایش مریم جان افتادم که منم همین داستان رو داشتم و آرایش رو که خداروشکر با شروع سریال زندگی دربهشت حذف کردم چون اونم یکی از شاخه های اضافه تمرکزم بود و این موهام هم که الان بهش رسیدم و خدارو شکر پا گذاشتم رو ترسم
یا اینکه من عاشق رفتم زیر بارون هستم که حداقل یه تایمی وایسم و یه مدیتیشن کوتاه کنم و اون حس خوردن بارون روی صورت و تنم رو احساس کنم اما هر بار چون موهام خیس میشد و بعدش برام داستان بود و یا سر درد میشدم اگر موهامو خشک نمیکردم از این لذت خودمو محروم کرده بودم
و انشالله پریدن تو آب رو هم حتما قول میدم تجربه کنم تا وقتی میام اونجا دیگه توجیح نکنم 🤣🤣
استاد کلی از توجیح هایی که باورم شده بود رو مثل یه فیلم مرور کردم و دیدم چقدرخودم خودمو محروم کردم از این لذت ها هر بار که مریم جان این خود افشایی ها رو انجام میده من میبینم که عه من تنها نیستم و چقدر باعث میشه من بفهمم که چه ترس هایی دارم و چه پاشنه آشیل هایی دارم مریم جان بینهایت ازت سپاسگزارم چون هر چی میگی قشنگ تو وجود من هم هست گاهی پررنگ تر عاشقتم که انقدر کمک میکنی من ذهنم باز بشه
استا. بینهایت سپاسگزارم برای این حرف ها که باعث شده چقدر توجیح های الکی رو پیدا کنم و ترس هامو بشناسم و سپاسگزارم برای این ویو بینهایت زیبا که برای ما گرفتین و خدا میدونه چقدر دوست داشتن این ویو رو تجربه کنم و حتما خودم تجربه خواهم کرد به امید الله
و چقدر من گوشی شمارو تحسین کردم که انقدر کیفیت خوب داره تو آب و تصویر و صداش عالی بود
و رسیدیم اول فایل اون مرغ هایی که فحش میدادن و میرفتن 🤣🤣ای خدا چقد. خندیدم تو این فایل
و درآخر اینکه هر چه برم تو دل ترس های دنیای بزرگتری رو تجربه میکنم و چقدر دوست دارم که دنیای بزرگتری و بزرگتری رو تجربه کنم که لازمش اینه که بتونم پا بزارم تو دل ترسهام خدایا شکرت برای این آگاهی خدایا شکرت
استا. جان مریم جان بینهایت عاشقتونم و بینهایت ازتون سپاسگزارم بابت این همه زیبایی که با ما به اشتراک میزارید عاشقتونم و به زودی آمریکا میبینمتون 😘😘😘
سلام به استاد عزیز و همه دوستان که از آشنایی با هاتون بسیار خوشحالم وخدا رو شکر میکنم.
منم میخوام از ترس هام بگم ترسهایی که هر روز براشون توجیه میارم من ترس دارم از رانندگی با اینکهچند سال هست گواهینامه گرفتم چند باری تصمیم گرفتم یاد بگیرم اما چند قدم بیشتر نرفتم وکنارش گذاشتم. وبهانه ای که الان هم میارم این بود که من هر جا بخوام برم شوهرم منو میبره واگر بخوام جایی برم وشوهرم نباشه خوب ماشینم نیست چون ماشین رو با خودش میبرد سر کار. الان که شوهرم کارش یه جوری هست که ماشین همیشه خونه هست میگم خودش بیاد با هم میریم مثلا فلان جا حالا چه کاریه من خودم پاشم برم. اما میدونم میترسم. از امروز تصمیم گرفتم برای زندگی بهتر ترسهام رو کنار بزارم ترس من از رانندگی برای چیه میگم اگر تصادف کنم . چیکار کنم.. منطقی که برای غلبه بر ترسهام میارم اینه که اینهمه خانم رانندگی میکنند مگه تصادف میکنند تازه اولش آهسته وبا دقت رانندگی میکنم تا کاملا مسلط بشم آرام واهسته تا تکامل رو طی کنم اگر شما هم منطقی دارید که کمک کنه من رانندگی رو راحتتر یاد بگیرم لطفا بنویسید ممنون از شما واستاد عزیزم
سلام برای اینکه بتونید راحت هر رانندگی کنید باید آروم آروم شروع کنید یعنی اول برید و بشینید پشت رل بعد از چند روز سوئیچبندازید دوروز اینکارو انجام بدین و کم کم با دنده خلاص گاز بدید و بازم بعد از چند روز چند متری حرکت کنید این تکنیک حرف نداره امتحانش مجانیه
سلام استاد عزیز من به نوبه خودم از این قسمت زندگی در بهشت این موارد زیر رو درک کردم وحس کردم::
اینکه شما ۵سال همسرتون رو ازاد گذاشتید تا خودش در مورد شنا به نتیجه برسه واین یه اخلاق خیلی حرفه ای هست.
این سری در این قسمت این خاکی بودنت وادعا نداشتنت زیاد برام مشخص شد.
وباز فراوانی ونعمت خدا که تو زندگیت هست ومن خداروشکر میکنم وایمان دارم دست یافتنی هست.
ود اخر همه حرفهای دیگه ام رو تو یک کلمه خلاصه مختصر ومفید بخوام بگم اون آفرین هست.
سلام
خدای من سپاس که بعد از مدتها دوباره هدایت شدم که بیام و ی سر ب استاد جان و مریم بانو بزنم ب پرادایس بهشت ب جنگلهای زیبا ب آسمون آبی که هر روز که میگذره تغییر نگاه من قدرتمند اونو زیباتر از همیشه میکنه همین آب شیرین تر از عسل که از زیر خونه چوبی خوشگل پرادایس داره ب آرامی میگذره خدایا ی میلیون بارشکرت که امروز ،امروز هدایت شدم ب این قسمت ارزشمند
استاد جانم موضوع امروز در مورد ترس و توجیه هاییه که برای مواجه نشدن با ترسهامون میاریم بود و چقدر چقدر این موضوع با مسئله ای که این روزا افراد دوست داشتنی بهشت خونه ما باهاش روبرو هستن
و الان که ب لطف الله افراد خونه ما تونستن با ترسامون روبرو بشیم دقیقا نه ماه پیش بود که ما با ی قضیه ای روبرو شدیم که از اولش نشانه ها حاکی از این بود که آقا نرو آقا نکن اما از همون اول ترس از حرف مردم ،ترس از اینکه نکنه بگن من باعث شدم ،نکنه کسی ناراحت بشه نکنه من باعث بهم خوردن این قضیه بشم ،و…. «خوش بینی همراه با احساس بد »شروع شد اما کو توجه ب نشانه ها ،کو ایمان ،شروع شد و همه چیز ب ظاهر عالی بود اما کم کم تضادها شروع شد اما ی چیز تو همه این اوضاع و احوال خوب بلد بودم و اونم توجه ب نکات مثبت بود من فقط فقط ب نکات مثبت توجه میکردم و شکر گزاری میکردم فقط با توجه به احساسم به خودم کمک میکردم …. تا اینکه ب لطف الله اون اتفاق مهمه که بقول استاد لاجرم وارد میشه وارد شد یهو همه ترسها رفت علارغم تمام تهدیدات همه چیز اونی شد که ب صرف ما بود خدایا صد هزار بار شکرت که ارامش تمام وجودم فرا گرفته خدایا صد هزار بار شکرت که تو تمام این مدت طبق آموزه های بنده خوبت استاد عباس منش و انجام تمریناتی که باید انجام میدادم اونی شد که بهترین بودخدایا هزاران بار شکرت که تو مسیرم نباشم هم، با حس خوب میام تو مسیر، عین شنا کردن عین رانندگی اگر من بلد باشم اگر نترسم اگر اعتماد بنفس داشته باشم اگر ایمان داشته باشم همه چیز خوب پیش میرم .غزل بانو همیشه میگه مامان،نترس هیچکس و هیچچیزی نمیتونه ب ما آسیب برسونه
استاد جانم خواستم بهتون بگم من زهرا فرجی شدم شاگرد اول کلاستون الان ب جایی رسیدم که دقیقا هر چی که میخوام انجام میشه خدا جانم شکرت که حالم خوبه خدای مهربونم شکر که منو هدایت کردی خدای عزیزم شککککرت شکککرت که با این تضاد تونستم ایمانم بسنجم خدای نازم ممنون که منو آفریدی تا این تجربه های قشنگ تو زندگیم خلق کنم مهربون پروردگار، سپاسگزارم که با خلق تضادها کم کم یاد میگیرم که نترسم از قانون خلا ب نفع خودم استفاده کنم الهی شکرت که فهمیدم باج دادن از کجا شروع میشه گاهی آدم حتی ب خودشم باج میده الهی شکر
استاد جان سپاسگزارم که یادم دادی چطور زندگی کنم ممنون که استادمشدید ممنون که این مسئولیت بزرگ متقبل شدید الهی خیر ببینید الهی هر چی که میخواید خدا بهتون بده
نمیدونم چی بخوام براتون آها انشاالله ب مرتبه نفس مرضیه برسید که شاید هم رسیدید میدونم که آرزوتون اینه که تمام مردم دنیا هدایت بشن
نمیدونم چ آرزویی دارید ولی از خدای مهربونم میخوام که خیلی سریع ب آرزو هاتون برسونه
😊نجوا داره میگه استاد ب هر چی که میخواسته رسیده
استاد جانم از آب بازی امروزتون خیلی لذت بردم از آسمون خوشگل و جنگل سر سبز
کلا یادم رفته بود فکر میکردم هنوز زمستونه و شما دارید اون لونه مرغا رو درست میکنید ولی چهمزمانی خوبی امروز اتفاق افتاد دقیقا مناسب موضوع این روزهای بهشت کوچیک خونه ما بود
استاد جانم من تونستم با کنترل نجواهام از خراب شدن از بردگی دادن خودم از بدبخت شدنم نجات پیدا کنم
ازتون سپاسگزارم و …. عاشقتونم
به نام کسی که نامش عشق است وانرژیش یک تا.. سلام بر استاد عزیزم که نامت برازنده شخصیت زیبایت هست.وسلام به خانم شایسته عزیزی.چی بگو استاد از لحظهای که پریدی تواب خداروشکر کردم بخاطر این همه زیبایی که توسط دوربین گوشی گرفتین عالی بود عالی بود.من عاشقانه رانندگی ماشین سنگین دوست داشتم ومیترسیدم ولی با غلبه به ترسم موفق شدم وچه لذتهای وتجربه های کسب کردم..وخیلی از ترسهای دیگه که باتکراروصحبت با خودم موفق شدم انجامش بدم.عاشقتم استاد چقدر صحنه توی آب عالی بود عالی عالی عالی عاشقانه دوستتان دارم
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته❣
خدایا شکرت خدایا شکر
چقدر زیباست این منظره از پرادایس باورتون میشه داشتم به این فکر میکردم که کاشکی یه فایل از داخل آب هم داشتیم دوست داشتم ببینم حسش چه جوریه و چقدر فوق العاده بود خدای من وقتی پریدید داخل آب انگار منم پریدم باهاتون🤗 خدایا شکرت که چنین دوربین های هست که میتونه این همه فایل توحیدی برامون ضبط کنه استاد جونم من عاشق شنا کردنم و یکی از ترس هام هم بود چون که وقتی بچه بودم واقعا داشتم تو دریا غرق میشدم که یکی اومد و نجاتم داد
بدون اینکه شنا بلد باشم رفته بودم تو دریا😂 و یهو زیر پام خالی شد و داشتم غرق میشدم ولی بازم عاشق شنا کردنم نمیتونم اصلا فکر کنم که شنا نکنم
چند وقت پیش که تو اینستاگرام داشتم چند تا الگوی موفقیت رو پیدا میکردم با این خانم آشنا شدم Bethany hamilton
ایشون یه موج سوار موفق هست که تو سال ۲۰۰۳ وقتی داشته تو هاوایی موج سواری میکرده یه کوسه بهش حمله میکنه و دست چپش رو به طور کامل از دست میده ولی خودشو نجات میده و به ساحل برمیگرده
اما جالبیش اینجاست که تنها سه هفته بعد برمیگرده تا دوباره موج سواری کنه
واقعا اشک آدم سرازیر میشه آخه چقدر توحید و ایمان میتونه در یک فرد باشه و در سال ۲۰۰۵ جایگاه اول رو تو مسابقات بدست میاره
و الان هم هنوز موج سواری میکنن و کنار خانوادشون با شادی زندگی میکنن
یه کلیپ از خودش گذاشته بود داشت با شوهرش میرقصید و همشون خوشحال و شاد بودند.
استاد جونم من خودم کلا آدم ترسویی هستم ولی اگه بخوام صادق باشم هیچوقت خودمو توجیه نکردم تا بخوام خومو گول بزنم هر چی که میترسیدم فقط میگفتم میترسم نمی تونم انجامش بدم😅
وقتی که کتاب رویاهایی که رویا نیستند اون جلدش بود که راجع به ترس و ایمان نوشته بودید
اونو خریدم
دیگه مصمم شدم برم تو کار ترسام
دهن همشونو سرویس کنم :)
یه کاغذ برداشتم و لیست ترسامو توش نوشتم
۲۳ تاشو
پیدا کردم
و الان فکر میکنید چنتاش خط خورده
۱۴ تاش😚💪
و جدید ترین دستاوردم مربوط به موتور سواری هستش من به شدت از این کار میترسیدم یعنی حاضر بودم یک کیلومتر پیاده راه برم ولی ترک موتور بابام نشینم
دوچرخه سواری رو قبلا یادگرفته بودم ولی موتور فرق داره سنگین تر بود خیلی سریع میرفت و من اصلا روش تعادل نداشتم میگفتم تو دلم الان خودمو و بابامو همه و پرت میکنم پایین اون پشت ویبره میزدم
اما چند روز پیش یک دفعه تصمیم گرفتم که باید اینکارو تموم کنم و با وجود ترس رفتم پشت اونجا نشستم یه صدایی در درونم گفت آروم باش و لذت ببر هیچ اتفاق بدی قرار نیست بیوفته و من میخوام که تو رو رشد بدم
تمام ترس های تو دلم از بین رفت
و لذتی تجربه کردم که تا به حال در عمرم حس نکرده بودم
باد توی صورتم میخورد و من دیگه ویبره نمیزدم با نهایت تعادل و آرامش نشسته بودم حتی از جاهای باریک و سختی بابام رد شد اما همون صدا باز هم بهم میگفت آروم باش و لذت ببر❤:)
و لذت بردم خیلی خوش گذشت بهم بعد از اون هرجایی بابام میرفت منم باهاش رفتم چون دلم میخواست موتورسواری کنم😂
و بعد فردای همون روز تصمیم گرفتم موتور رو خودم
برونم تنهایی
حدود ده متری باهاش رفتم البته در حالت خاموش چون سرازیری بود
بعد دستم یهو درد گرفت و بعد موتور رو وایسوندم خواستم مثل دوچرخه ازش بپرم پایین که افتاد رو پام موتور
پام زخمی و کبود شد😂
ولی خیلی خوش گذشت خدایی
اصلا تصمیم گرفتم کل زندگیم همین جوری باشم
آخه خیلی خوش میگذره
دمت گرم استاد
عاشقتم❤❤✌
حالا که گرم صحبتم دوست دارم بقیشم بنویسم
یکی دیگه از ترسای بزرگم سگ هستش و هر کدوم از این حیوانای بزرگ و درنده مثل کروکودیل و شیر و ببر و اینا
حتی تو خوابم اینا رو میبینم اینقدر ترسم شدیده مثلا اینطوری که یه گله سگ وحشین یا چند تا شیر بهم حمله میکنن منو میکشن و منم نمیتونم کاری کنم
چند وقت پیش مامانم بهم گفت یه کاسه سمنو ببرم واسه زنداییم که خونمون نزدیکشون بود
داشتم تنها میرفتم که یهو صدای سگ شنیدم خیلی صداش وحشتناک بود
ولی نمیدیدمش که کجاست ولی اون مثل اینکه منو میدید
خیلی ترسیدم گفتم با خودم عمرا از اونجا رد شم گفتم برمیگردم خونه بعد گفتم نه از یه راه دیگه میرم
بعد میخواستم از یه راه فرعی برم نه راه مستقیم دیدم راه فرعیا خیلی ترسناک ترن
واقعا مستاصل شده بودم
که صدا بهم گفت
هر کی ایمان نداشته باشه به راه های فرعی کشیده میشه اما اون راه های فرعی ترسناک ترن
گفتم نه من ایمان دارم و الان نشونت میدم دولا شدم و یه سنگ برداشتم و بسم الله گفتم و مستقیم رفتم از همون راه اصلی
دیدم یه سگ نشسته یه گوشه به چه بزرگیه سفید سفید اما ساکته ولی یه سگ دیگه از اون طرف داره پارس میکنه صداش خیلی نزدیک بود ولی جرئت نکردم برگردم ببینم کجا قایم شده
از جلوشون رد شدم
و زنگ درو زدم و دادم کاسه رو
میخواستم برگردم برم خونه که نجوا دوباره اومد که بیا از یه راه دیگه برو
گفتم نه
اگه میخوام ایمانم رو ثابت کنم دوباره باید از همین راه برم. سنگ رو دوباره برداشتم و از وسط سگ ها رد شدم
هیچ آسیبی هم به من نرسید
خدایا شکرت خدایا شکر
که اینقدر ما رو هدایت میکنی و رشد میدی
دیوونه این توحید و ایمانم که در هرلحظه حضور داره
خدایا متشکرم ازت❤❤
استاد جونم کلی اتفاقای دیگه افتادو چیزی که یاد گرفتم این بود که عاشق ترسامم
و میخوام برم توشون چون بعدش کلی لذت توشه
دوستت دارم عاشقتم
مریم جونم شما رو هم خیلی دوست دارم
که این سریال رو تهیه کردی و این همه زیبا پیش رفت
خدایا شکر
سلام استاد عزیز و
سلام مریم دوست داشتنی
بی نهایت بی نهایت سپاسگزارم از ارسال این فایل.
فوق العاده است … یعنی بخش بخش این سریال، حس بودن در لحظه را به آدم میده ….
اصلا اینقدر این فیلم حالم رو عوض کرد که قابل بیان نیست
چقدر لذت بردم از چمن کاریهاتون
چقدر لذت بخش و دیدنی است زمان بیرون امدن مرغ و خروسها از لانه.
و عالیترین بخش آن پریدن تو آب با گوشی….. خدایا انگار خود ما هم پریدیم تو آب …. ای خدا باورم نمیشه بقدری این صحنه را احساس کردم که تا بیرون آمدن شما از آب، من کاملا نفسم رو حبس کرده بودم از ترس اینکه اب تو دهنم نره :))))
بابت صحبتهایی که مریم جان گفتند و شما هم فرمودید، دقیقا منم ترس از رانندگی و دوچرخه سواری دارم …. بااینکه گواهی نامه ام رو گرفته ام ولی همیشه با ترس پشت فرمان نشسته ام و اخرسر رانندگی رو گذاشتم کنار
دوچرخه سواری رو هم با اینکه چندبار زمین خوردم دیگه ادامه ندادم و پشیمان شدم
خوشبختانه شنا رو دوست دارم و مشکلی با آن ندارم
اما همین الان به خودم قول میدم که حتما رانندگی و دوچرخه سواری رو هم مسلط تر بشم
مجددا از شما و مریم جان خیلی خیلی تشکر میکنم بابت نشان دادن این صحنه های بی نظیر واقعا بی نظیر .
برایتان شادی و سلامتی و ثروت بی پایان از خدای نازنیم ارزومندم
سلام.. خیلی زیباست خدایی که زیبایی هارا برای ما خلق کرده
به نام خدا
من زمانی فروشنده محصولاتی بودم و همیشه میگفتم مشتری نیست اما چون از برخورد با مشتری میترسیدم اقدام نمیکردم و اگر اقدامی بود از روی رفع تکلیف بود تا اینکه باالاخره شروع به تغییر کردم و دکترها و طلافروشها و وکلای شهر بهترین مشتری ها م شده بودن اینم از تغییر من …
هر چند ذهنم میگفت که ننویسم اما توکل برخدا و اینکه فنداسیون خوبی برای خودم در ذهنم بسازم نوشتم
✅چقدر این رابطه زیباست ،،چقدر صمیمی و جالب در اوج احترام استاد و عزیزدلشون و صمیمیت
✅این دریاچه چه زیباست و چه آب زلال و شیرینی و چه رنگ زیبایی
✅مرغ و خروس ها چقدر زیبا بودن و چه جذاب اون مرغ میپرید
✅اون قالیچه جادویی که روی آب نگه میدارتون جالب بود
در کل زیبایی ها اونقدر هستند که نمیشه شمرد مثل آسمون قشنگ،،درختان،،زمین،، کود مرغی که خودشون درستشون میکنن،، ابرهای زیبا،، شکر خدا توجه ام را میتونم بزارم روی زیبایی ها