نوشتهی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «یزدان»، به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
دوست دارم با تمرکز بر زیبایی ها کامنتم رو شروع کنم تا با توجه به این زیبایی ها، فرکانسم بهتر بشه و بتونم اتصال قوی تری حین نوشتن بسازم. پس اول شروع میکنم به زیبایی های فایل!
همون لحظه اول که استاد مشغول هشدار دادن بودن، اون عکس بینظیر از دریاچه منو محو کرد. همیشه گفتم … میخوام بازم بگم! عاشق اینم که وقتی دریاچه صافه و هوا آفتابیه، دریاچه دقیقا مثل یک آیینه عمل میکنه! یعنی زیبایی منظره ی پرادایس رو به صورت قرینه دو برابر میکنه! سبزه ها و درختان اطراف خودش کاملا به صورت قرینه منعکس میکنه و آسمون آبی خالی از ابر رو در خودش نشون میده! و چون هیچ ابری در اسمون نیست حتی اگه گوشی رو ۱۸۰ درجه بچرخونیم، بازم تفاوتی در منظره ایجاد نمیکنه! چون واقعا تفاوتی بین آسمون و دریاچه نمی بینم و هر دو یکی هستن! دریاچه اینجا حکم آیینه رو داره! چون پرادایس خودش زیباست، آیینه ی دریاچه هم همون زیبایی رو در خودش نشون میده و زیبایی محیط رو بدون کم و زیاد دوچندان کرده!
جهان هم آیینه ست! اگه فرکانس ما خوب باشه، خوبی فرکانس خودمون رو بدون کم و کاست نشون میده و اگه بد باشه، همون بدی رو نشون میده. این یعنی همه چی خودِ ماییم و همه چی رو خودمون با فرکانسمون می سازیم.
عاشق آسمون صاف و آفتابی این منطقه ی Sunshine State هستم که آفتاب تابانش دل و روح رو تابان میکنه و جلا میده و آسمونش همیشه آبیه! آبی واژه مناسبی نیست! بهتره بگم طیف عظیمی از آبی رو در بوم آسمونش میشه دید!
به محض اینکه خانم شایسته اسم مستعار فلوریدا، یعنی the Sunshine State رو گفتن، داخل گوگل سرچ کردم و از اونجا هدایت شدم به …. شعار فلوریدا !! به جرئت میگم مو به تنم سیخ شد! شعار امریکا (خصوصا فلوریدا) چیزی نیست جز، In God We Trust و عاشق هدایتی شدم که روز اول استاد دریافت کرده! کی گفته امریکا کافر خداست؟! اینا روی پولاشون همین شعار رو نوشتن! حتی شعار مردم فلوریدا اینه! و استاد به زیبایی تمام، این شعار رو در همه جای زندگیش نصب کرده! من عاشق اون هدایتی هستم که شما رو به امریکا، این کشور آزاد، و به فلوریدا، این ایالت بهشتی هدایت کرده!
نکته بعدی همون دود زیبای آتیش بود که در تشعشعات خورشید با پرتوهای واگرا خودنمایی می کرد. و لحظه ای که خانم شایسته دوربین رو بالابرد، من محو اون آبی اسمون پشت درختا شدم. به قول خانم شایسته، دیوانه شدم! و نحوه ی روشن کردن آتش …
خیلی لذت بردم وقتی دیدم با درسی که از آتیش قبلی گرفتین، با همون شاخک های خشک کاج آتیش رو روشن کردین! موقعی که مشغول سوزوندن درخت بودین با خودم گفتم چرا استاد با همون ارش درخت رو نبرید که راحت تر بسوزه … و خداوند سریع الجواب در درخت بعدی به صورت تصویری رد اره و تبر بر درخت رو نشونم داد ! نشون داد که چقدر زحمت میطلبه بریدنش! عاشق این خدای سریع الجوابم. به محض اینکه اون نیمکت رو سوزوندین، با اینکه نمی دونستم نیمکت بوده …. با خودم گفتم کاش نسوزونیمش و به جای نیمکت ازش استفاده کنیم اما خداوند سریع الجواب بازم در قالب استاد پاسخ داد! گفتن که این خودش قبلا نیمکت بوده ولی بعد یه مدت شکسته! خدایا شکرت که همیشه حی و حاضر هستی! نه کنارم! بلکه درونم! درون قلبم!
راستی استاد یه ایده ای به ذهنم رسید در جهت زیبا سازی پرادایس! این درختای خشک شده که میخواین بسوزونین، این کنده ها (البته اونایی که قطور تر و سالم هستن)… ازشون به عنوان صندلی های ایستاده در اطراف فایرپیت استفاده کنیم! خیلی خوب میشه شبا که فایر پیت رو روشن میکنین، اطرافش این کنده ها باشن که بیتونیم دور آتیش بشینیم!
و موضوع آخر، اما به نظر من آموزنده ترین نکته این قسمت، اون لحظه ای بود که خانم شایسته داشتن فرغون رو می کشیدن تا چوب خشکا رو بریزن روی آتیش! همون فرغونی که خوب میدونم خانم شایسته چه طوری دونه به دونه ی چوبای روی زمین رو داخلش ریختن و پرش کردن! درست همون لحظه که یهو استاد گفتن این کارو نکنن و نیازی به این کار نیست! اول از همه میخوام تحسین کنم که این قسمت از فیلم رو ادیت نکردین! خیلی خیلی! خیلی برام ارزشمند و تحسین برانگیز بود که دیدم این لحظه رو ادیت نکردین! چون … به محض اینکه استاد اون حرفو زدن، خوده من، اگه در جایگاه خانم شایسته بودم، یه مقدار حالم گرفته می شد و دلم می ریخت! فرکانسم پایین میومد و یه کوچولو ناراحت می شدم! اولش فکر کردم خانم شایسته هم یه مقدار جا خوردن و لحن صداشون عوض شد … شایدم همینطور باشه!
اما به قدری عزت نفس بالایی داشتن که در عجبم چه طوری همون لحظه ذهنشون رو کنترل کردن و فیلم رو به خوبی ادامه دادن! نه تنها ادامه دادن، بلکه کما فی السابق به تحسین زیبایی های تصویر ادامه دادن! همین همین همین! همینه! دقیقا بلافاصله بعد از حرف استاد نشستن و از زاویه ی بهتری از درخت فیلم گرفتن و همون لحظه شروع کردن به تحسین شعله های آتش! همون لحظه با تمرکز بر زیبایی ها، سعی کردن فرکانسی که پایین اومده بود رو بالا ببرن! بدون اینکه حتی به روی خودشون بیارن، بلافاصله ذهنشون رو به بهترین نحو کنترل کردن! و نتیجش رو دیدیم!
نتیجه کنترل ذهن این بود که استاد اومدن و گفتن که اون چوبای داخل فرغون بهترین گزینست برای سوزوندن اون یکی درختی خشکی که نتونسته بودن قطش کنن! بدون اینکه خانم شایسته بخواد چیزی در این مورد بگه ها! و مطمئنم حالشون بهتر شد! همش ذهنم درگیر این اتفاق بود و سعی کردم ازش درس بگیرم که خداروشکر، عدم قربانی شدن رو رفتار خانم شایسته رو دیدم که این قطعا نشان دهنده ی عزت نفس بالای ایشونه! همینطور فهمیدم چه طور میشه در چنین موقعیت هایی به جای اینکه ادای دل شکسته ها رو دربیارم و خودمو اذیت کنم، چه طوری با کنترل ذهنم همه چی رو درست کنم!
خدایا شکرت
همونطور که همیشه کفتم، خوبی این سریال عملی اینه که به صورت عملی جلوه ی قانون رو در زندگی نشون میده و نشون میده! مثلا وقتی میگه ادای قربانی ها رو در نیاریم یعنی چی! خدایا شکرت بابت تمامی آگاهی های ارزنده ی دانشگاهت!
با افتخار میگم دانشجوی این دانشگاه خداوندم که استاد مدرسش، استاد عباس منشه! تا اخر عمرم دانشجوی این دانشگاه جهان هستم.
the Universe University (U.U) of God
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD272MB18 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 2081MB18 دقیقه
به نام خدای مهربان
اول بگم که من دیوونه اون تصویر اول فیلم شدم😍 چقدر زیباس، چقدر زیباس، چقدر زیباس، هرچقدرهم که بگم باز هم کم گفتم، مثل تابلوی نقاشی میمونه، البته نقاشش خدای زیبا دوسته خودمونه، چقدر زیبا خلق کرده،
درختان سربه فلک کشیده، دریاچه، آسمون، ابر، تمام این هارو خدای زیبا و زیبابین و عاشق زیبایی افریده، به همه عناصر طبیعت با عشق رنگ پاچید، توی هر جزئش عشق و محبت ریخت، خورشید گرمابخش رو با نور طلایی رنگ طراحی کرد🌞 و عشق و محبت خودش رو در تک تک اجزای هستی به حرکت انداخت، هرکدومشون رو مایه آرامش موجودات قرار داد، همه این اجزا به سمت هدفی در حرکت هستند، درخت ها مایه زنده بودن موجودات هستند با اکسیژنی که تولید میکنند، اشیانه پرنده ها میشن، سرسبزی میدن زیبایی میدن، رودخونه دریا دریاچه محل زندگی کلیی موجود هستند که تعداد خیلی زیادیشون رو حتی هنوز نمیشناسیم و دوباره این ها زیبایی بخش عالم هستند، خورشید عالم تاب که گرما و نور و عشقش رو بی دریغ به موجودات میبخشه مثل خود خدا😍 ماه زیبا که با رفتن خورشید نمایان میشه و تعداد روزها رو به وسیله اون به دست میاریم و ماه هم زینت بخشه آسمونه، آسمون خدای من خود آسمون که خودت فقط میدونی چقدر رمز و راز داره توی دل خودش، اون آبی خوش رنگش واقعا از کجا میاد از چی میاد؟ ابرهایی که داخلشن که هرکدوم هرروز یه مدل جدیدن یه روز تپلی و گوگولی، یه روز شبیه پر سبک و رها یه روز پر از بارون و نعمت تو که عشق تو رو روی زمین میاره با بوی خوبی که به خاک میده بوی نم بارون، شبنمی که روی گل ها میشینه، صدای آواز پرنده ها بعد از بارون. خدای من به راستی که سخنت حق و درسته که اگه تمام آب های عالم جوهر شوند و تمام درختان قلم بازهم نمیتونید نعمت های من رو بشمارین. خدایا سپاسگزارم برای این همه زیبایی. سپاسگزارم برای این همه نعمت. زیباتر از تمام این ها اینه که میگی تمامی این نعمت هارو تحت اراده و مسخر تو انسان کردم. خدایا اگه این جمله رو درکش کنیم، اگه باورش کنیم چی میشه واقعااااا. ای خدای عشق، ای خدای زیبایی، ای خدای زیبابین.
من اصلا اینارو ننوشتم خود خدا به دلم انداخت و کلمه به کلمش رو نوشت تا به اینجا برسم که اینو بگم(( وقتی نعمت های خدا رو با دقت نگاه کنیم، بدون استثنا ویژگی مشترک همشون زیباییه، زیبایی. چه درسی داره برای من؟ چرا خدا همه چیز رو زیبا خلق کرده؟ چون خود خداهم تمرکزش رو زیباییهاس، چون خدا که خالق ماس خواسته مارو متوجه کنه بابا به زیبایی ها تمرکز کن. اصلا من اینجوری زیبا خلق کردم که وقتی تو بنده عزیز من به طبیعت نگاه کنی به وجد بیای که در نتیجش فرکانس خوب ارسال کنی، که حس سپاسگزاری داشته باشی، که اینطوری حالت خوب باشه، که اتفاقات خوب رو تجربه کنی عشق من. پس تو عادت کن به این کار، توجه کن به زیبایی ها، تمرکز کن بهشون، سپاسگزاری کن، هی با خودت بگو. که توی این کار رمزی نهفتس.(( واما بنعمت ربک فحدث)) که اونایی که از قانون آگاه شدن این رمز رو درک کردن. دیدن زیبایی ها مساویست با حال خوب، شکر گزاری مساویست با حال خوب، یاداوریشون مساویست با حال خوب، تمام این ها ورودی مثبتن در نتیجه حال خوب رو میارن. حال خوب، احساس خوب، مساویست با ارسال فرکانس عالیی، ارسال فرکانس عالی مساویست با بازگشت اتفاق عالی و هم اساس با اون فرکانس))
یچیزی بگم؟ خیلی عجیبه ولی تو زندگی من این مسئله بود و واقعی واقعیه. من تا چندماه پیش نمیتونستم شکر گزاری کنم😑 نمیتونستما. جدی جدی. اگرم انجام میدادم ۹۹ درصد با حس بد بود. میدونید چرا؟ دراثر یه ورودی مخرب. یه کد خیلی خیلی درب و داغون. اگه اشتباه نکنم از کتاب دینی کلاس دوم دبستان اومده بود. از داستان ایوب پیامبر. نوشته بود که ایوب مدام شکر خدا میگفت و خدا در مقابلش نعمت هاشو دونه دونه ازش میگرفت هرچی شکر گزاری میکرد اتفاقات داغون تری رو تجربه میکرد. شیطان هی میومد سراغش بابا بنده خدا چرا هی شکر میگی اینکه داره ازت میگیره دیگه هیجی نداری بدبخت ولی ایوب شکر میکرد و خدا همچنان امتحانش میکرد😑 نمیدونید من چقد کار کردم تا تونستم این ترمز امتحان خدارو بردارم. حالا فکر کنید کد ذهن من این شده بود. سپاسگزاری= از دست دادن نعمت ها😑 یکی نبود اونموقع بیاد بگه باباااا فرکانس ایوب مگه میدونید چی بوده؟ مگه باوراش رو میدونید چی بوده؟ هرچند اونموقع نه کسی میدونس نه حتی اگه میگفت بعید میدونم متوجهش میشدم. اصلا یکی نبود بگه خدا هیچ احتیاجی به آزمایش ما نداره که خودش گفته(( سبحان الله ولحمدالله و لا اله الا الله والله اکبر)) خداوند پاک ومنزهه از اون چیزی که ما بهش نسبت میدیم. اصلا اینکار مدل صفت های انسانیه، در صورتی که خدا انسان نیست و ویژگی انسانی نداره و جهان رو با قوانین سیستمی خودش پیش میبره. و هرکسی بسته به فرکانسی که میفرسته جواب متفاوتی از بقیه میگیره. اصلا نیومدن اون آیه های قرانی رو بگن (( اگر شکر گزاری کنید شما را می افزاییم)) چی شد؟ اینکه میشه یه کد برخلاف اون داستانی که توی کتاب دینی ما نوشته بود. داستان همینه دیگه، دنیا دنیای ورودی هاس، برا همین تمام اموزش های استاد اینه که کنترل کنید ورودی هاتون رو که مغز متوجه نمیشه درست و غلطش رو. برا همینه که توی هر فایلی از استاد میبینیم مدام داره به نکات مثبت و زیبایی ها توجه میکنه، واسه اینه که کلمه(( خدایا شکرت)) مدام ورد زبون استاده. تازه من این ترمز و این پاشنه آشیل رو علاوه بر ایه های قرانی با دیدن زندکی استاد از بین بردم. چطوری؟ استاد یه الگو هستش که مدام داره سپاسگزاری میکنه، خب زندگیشم دارم میبینم. اصلا خود استاد گفت سپاسگزاری بالاترین و نزدیک ترین فرکانس به خداونده. ایه خود قرانم هست دیگه. خب من اینارو هی با خودم تکرار کردم تکرار کردم هی گفتم بعدش رفتم تو دل ترسم. تررررس بود برام ها. بزرگ بود در حد چی بگم اخه. یه روز گفتم خب من منطقی کردم ولی ذهنم هنوز ترس داره. پس چکار میکنم، من این مرحله میرم توی دل ترسم، اصلا یجا هست ما مدام ورودی مثبت رو میدیم، برا ذهنمون هم منطقی میکنیم ولی یه قدمم هس و اون قدم خیلی مهمه. اون قدم اینه که (( برو توی دل ترست)) چون تا زمانی که نری بهونه نرفتنش میاد، پس من تصمیم گرفتم و رفتم تو دل ترسم، شروع کردم به سپاسگزاری، اولش یکم ترس همراهم بود، ولی زورش زیاد نبود دیگه، چون برا ذهنم هم ایه اوردم، هم استاد رو الگو قرار دادم و ادامه دادم و ادامه دادم و ادامه دادم تا الان که منم تقریبا مثل استاد جان😍 تقریبا ورد زبونم شده خداااایااااا شکرت. غروب خورشید رو میبینم از ته قلبم برای خدا سپاسگزاری میفرستم. زیبایی میبینم میگم خدایا شکرت. دیگه خلاصه که هنوز هم دارم تمرین میکنم و این سریال خیلی به روند پیشرفتم کمک کرده. تازه متعهدم شدم که کامنت هم بزارم و این سرعتش رو خیلی برده بالاتر. نمیدونم چی شد که مسیر نوشتنم اومد تا اینجا. ولی الهام قلبی بود، شاید یکی از بچه های سایت هم مثل من باشه و الان یا حتی خیلی بعدها کامنت منو بخونه و هدایت بشه. شاید جواب سوال کسی بوده. در کل که خدا هیچ چیزی رو الکی نمیگه به آدم. همین کامنت چقدر دوباره به خود عزیزم کمک کرد. کلی دوباره باورام تقویت شد، مسیرم رو دیدم و حسم عالیه. خداروشکر😍
خب بریم سراغ درس امروز
بازهم کفش های خوشگل خانم شایسته و کنترل ذهن ایشون درمورد سیاه شدن جوراب های گوگولی و همینطور کفش زیباشون. که بازهم با خنده ذهنش رو کنترل میکنه. آفرین به این مهارت👏
خب حالا میبینیم که تضاد جلسه قبل الان تبدیل شده به تجربه و اینبار استاد آگاهانه میاد اتیش رو پیش میبره و اینبار با مقصود و هدف مشخص که اون برگ های اضافی از بین برن و تبدیل به مواد مغذی جنگل بشن. و اینه ارزش تضاد.
نکته ای که استاد درباره اتیش به پا کردن گفتن، اگه ما یه اتیش به پا کنیم توی وجودمون برای سوزوندن باورهای غلط، برای سوزوندن ترمزها، و این آتیش رو شعله ور کنیم نتیجه خیلی خیلی فراتر از انتظار ما پیش میره و زمینه برای رشد باورهای مناسب که در حکم همون مواد مغذی برای روح و وجودمون هستند فراهم میشه.
خدایا شکرت بخاطر آگاهی هایی که هر لحظه بهمون میدی.
راستی استاد کاش یبار برید فلکه مریم و بشینید کافی بخورید😍 شایدم رفتین. من فلکه مریم رو خیلی دوس دارم. انگار برایند همه تلاش هاتون اونجا خیلی مشخصه و عاشق اینم که روش اسم گذاشتین اونم اسم خانم شایسته رو😍😍😍
مرسی بابت فایل های عالیتون. دوستتون دارم😘❤😘❤