https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-09-09 08:09:472021-09-16 19:58:00سریال زندگی در بهشت | قسمت 204
358نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایا چقدرررر این مردم توحیدی هستند چقدر سرشار از ایمان ب خدا هستند در بدترین شرایط چقدر خوددار و توانا هستند برای کنترل کردن ذهنشون.. خداجون چرا اشک های من سرازیر شد وقتی میشنیدم مرتب بهممیگفتن خدا توروحفظ کنه چقدررر آرام بخش چقدرررر همبستگی چقدر با مهربانی و عشق همدیگه رو در آغوش میگرفتن و بجز حس عشق و حمایت و انسانیت چیزی ندیدم.. خدایا اون موقع ک اون مرد صحبتش رو شروع کرد چرا من دگرگون شدم..
چطور خدا ساعت ۴صبح بیدارشون کرد و چقدرر زیبا ک ب این الهام گوش جان سپردند و رها کردند و خدا دقیقا همون اتاق رو براشون حفظ کرده بود تا لوازم موردنیاز و اصلی شون رو داشته باشن و البته این تضاد حتما در جهت خیر و صلاح زندگی آنها بوده در جهت خونه های مقاوم تر و البته عشق دادن بیشترشون در همه جهت
خدایا چقدر عکس العملشون عالی بود نه توقع از رییس جمهور نه اینکه غررر بزنن نه ناسپاسی و کفران و … فقط صبر و صلاه دیدم از همه شون مخصوصا این مرد عزیز دوست داشتنی که از ایشون استقامت دیدم و تلاش برای کنترل ذهن و باز هم سپاسگزار خدا بود برای مهربان بودن مادر طبیعت..
خدایا شکرت واقعاااا قلبم باز شد ممنونم استاد برای این چنین فیلم های واقعی و باارزش و بی نظیری که هنر این مردم رودر کنترل ذهنشون اون هم در فاجعه ها چقدر زیبا نشون دادین. خدایاشکرت برای چشموگوش و زمان و اینترنت و گوشی و … که تونستم این فایل رو ببینم.
درس هایی من از تخریبِ مکزیکوبیچ و بازسازی آن یاد گرفتم که دوست دارم به اشتراک بگذارم :
وقتی در متنِ یک حادثه ی سخت بی خیال بودن رادر دستور ذهنت قرار دهی
آن گاه می توانی از تضادها ، بیشتر از پیروزی ها ، موفقیت و برکت بدست آورد
فکر می کنم بی خیالی به این معنا بود که آن خیال و ذهن خود را درگیر منبع کنیم
اُستاد ، واقعا در زندگی طوفانهایی بوجود می آید شبیه همین طوفان
گاهی وقت ها ضربه هایی در زندگی انسان پیش می آید که تصمیمی که در آن لحظه می گیری می تواند همان تصمیمی باشد که در این لحظه ی تخریب این شهر گرفت
اما واقعا چه چیزی جز حرکت کردن و بی خیالی و مثبت بودن هست که ما را از این موانع بالا می کشد ؟
اکثر مردم مکزیکوبیچ به نظر می آید پذیرفتند این اتفاق را و آن را جزئی از اتفاقات روزمره دانستند
آنچنانکه ما در زندگی هر اتفاقی که می افتد ، برای اینکه آن را به نفع خود بدانیم باید آن را بپذیریم و اجازه دهیم که جریان پیدا کُند و انگار اجازه داده ایم که خدا در جریان است
طوفانهای زندگی ممکن است اخلاقیات و رفتارهای همسرت باشد که مورد پسند ذهنت نیست اما اگر همفرکانس با منبع باشی می پذیری هر کس هرجوری باشد
و چیزی که مهم است من خود چگونه باشم.
طوفان زندگی ممکن از ربوده شدن ماشینت باشد
اما مهم آنست که چقدر ایمان و باور فراوانی ات رشد کرده و چقدر با خودت در صُلح هستی مهمتر است
طوفان زندگی ممکن است از دست دادن فرزندت باشد
اما اینکه چقدر او را هدیه ی خدا دانسته ای و نه تنها آن را از دست رفته ندانی ، بلکه او را تقدیم به یک محافظ بهتر و مکان و ابعاد بهتر دادن بدانی مهمتر است
بپذیریم طوفانهای زندگی را
چون قرار است ما را فرسایش تر و سیقل تر کنند و قرار است مجسمه ای زیباتر از ما ساخته شود .
هزینه ی پرداخت در سواحل به قول ابتدای فایل زیاد است و فکر میکنم هزینه ی اصلی آنجاست که این جمعیت هرکدام چگونه ذهن خود را به سمت رویاها و خواسته های خود می بَرند و چگونه این تضاد را یک موهبت و یک پیشرفت بدانند
یک نکنه ای که اکثرا در مردم در این فایل بود
این بود که : من فکر میکردم مردم آمریکا در این صحنه ها خیلی عصبی و فحش و فحش کاری و شکایت به دولت و ….. خواهند داشت
اما واقعا کاری را داشتند انجام میدادند
شکلی از خونسردی و هم راستایی داشتند که فکر میکنم اگر خود خداوند هم آنجا بود همین کار را می کرد
فهمیدم که وقتی در مورد چیزی یا کسی قضاوت کنم در واقع ویژگیهای خودم را با بیرون ریخته ام
در این اوجِ تضاد :
چقدر باید خودت باشی که بگویی مهم نیست ، خدا ما را بیدار کرد
چقدر باور توحیدیِ قوی باید داشته باشی
و چقدر آسوده بخوابی
که ایمان داشته باشی که : خدا بیدارم می کند
چقدر فاصله ی ذهن و روح کم است که اینگونه راحت و ریلکس بیان می کند : خدا بیدارم کرد
انگار مردم نگران مرگ نبودند
و اگر خوشحال بودند به این دلیل نبود که کسی نمُرده است
به این خاطر خوشحال بودند که می توانند زندگی را به شکلی دیگر و به حالتی دیگر تجربا خواهند کرد .
چرا اونها اینقدر پُخته و چقدر از ناحیه ی هم راستایی با منبع با این حوا ث برخورد می کنند ؟
و اگر در کشور ما این طور اتفاقات وقتی می اُفتد چرا
این قدر دم از شکایت
دَم از بد شانسی
دَم از اینکه خدا خواست
و چقدر مردم غرق در نگرانی و غم و …..می شوند
چقدر حالت پذیرش ، همان حالت سوم قانون جذب در کشور ما پایین است ؟
چقدر انسان باید هم راستا با منبع باشد که در عُمقِ چنین حادثه ای بگوید :
” همه خوب خواهیم شد ”
تصور کُنید ما در وسط حوادث سخت آنقدر روی باورهای خود کار کرده باشیم و آنقدر خود باشیم
که بگوییم : بهتر می شویم
این نهایت استفاده از میوه ی یک تضاد است
من به شخصه یاد گرفتم و با خودم متعهد شدم که به یاد بیاورم :
هر اتفاقی و هر جریانی و هر حرکتی که در پیرامونم ، در اطرافم بیفتد به نفعم است.
خدا رو شکر میکنم که این فایلهای آموزنده رو می بینم
چقد این فایل برایم آموزنده وپر از درس بود.
خدایا شکرت از اینکه در همه حال و هر شرایطی هوای بندگانت رو داری و کمکشون میکنی.
عجب مردمی هستن این آمریکایی ها. چقد اینا با خودشون در صلح هستن خدا جون ،چه خوب که دارم با چشمام میبینم وبا گوشام میشنوم این همه عظمت وبزرگی رو
تو این فایل، هرچه دیدم نکات مثبت بود حتی غمی که تو چهره بعضیاشون بود واشکی که تو چشمای رندی واون مادرو پسری که همدیگرو در آغوش گرفته بودند .
همش به نکات مثبت همدیگه توجه داشتن و بخاطر همینه که به مسیر های مثبت هدایت میشن.
وزندگی شون بعد از دویا سه سال خیلی از قبلش بهتر و قشنگتر شده بود .
درست برعکس کشور مون که فقط ادعا داریم وبقول استاد حرف مفت (حرفی که عمل توش نباشه مفت )زیاد میزنیم.
مادر طبیعت با این طوفان درس های زیادی به مردم اون منطقه که البته خودشون تو این زمینه استاد بودند وبه ما داد و این روز ها با این بیماری درسهای خیلی زیادتری به کل مردم جهان داد . استاد جان ومریم نازنین بینهایت سپاسگزارم از این ویدیوی عالی
دیدگاه و طرز تفکر آمریکایی ها در این فایل برام خیلی جالب بود و از هر لحظه ی اون لذت بردم
واقعاً اعتقاد توحیدی عمیق و درونی که آنها دارند بسیار بسیار به ندرت در کشور ما دیده میشه
چیزی که در میان مردم میشود دید واقعا نگاه توحیدی و توانمندی و باور داشتن به این است که همه چیز را دوباره میسازیم
در این بدترین شرایط خدا و به قول خودش مادر طبیعت رو شکر میکنه برای اینکه همه چیز رو خراب نکرده و چی هایی رو براشون باقی گذاشته خدا رو شکر میکنه برای اینکه از شهر خارج شدن و هنوز زنده آمد و میتوانند دوباره زندگی زیبایی بسازند
خداروشکر که عضو گروه شما هستم و هر روز بخاطر تمام نعمت های زیبایی که دارم خداوند بزرگ و وهابم رو شکر میکنم
این فایل واقعا خیلی تکان دهنده بود. تمام مدتی که این فایل رو میدیدم اشک در چشمانم حلقه زده بود و بغض گلویم را گرفته بود. از برقی که در چشمان رندی بود که می گفت هنوز اسلحه هام و لباسهامون سر جاشه. در عمق چشمانش غمی عمیق دیده میشد اما لبخندی رضایت بخش بر روی لبانش بود.
واقعا من چقدر می تونم تصور کنم که روزی بجای این مردم باشم؟ واقعا چقدر می تونم ذهنم رو کنترل کنم و ایمانم رو نشون بدم؟ تصور اینکه لباسهات رو از توی یک کمد شکسته و از زیر آوار خانه ای که همین دیشب در اتاقش خوابیده بودی در بیاری و داخل یک پلاستیک بریزی و از روی بقایایی که از زندگیت مونده رد بشی و به طرف دیگر بری. چقدر دردناک و غم انگیزه. اینکه از فردا صبح نه کامپیوتری داشته باشی برای اینکه کارهات رو انجام بدی، نه مدرسه ای باشه که بچه ات رو به اونجا ببری، نه فروشگاهی باشه که مایحتاج خونه ات رو تهیه کنی و برای بچه ات یک شام خوشمزه درست کنی، نه یک تشک برای خوابیدن داشته باشی و نه حتی سقفی بالای سرت. از یک روز به روز بعد تبدیل بشی به آدمی که فقط باید به فکر سیر کردن خودش و خانوادش باشه و پیدا کردن یک سرپناه.
حتی تصورش هم سخته. اما این آدمها این شرایط رو تجربه کردند و هنوز هم ایمانشون رو از دست ندادند. درک می کنند که اگر ساعت ۴ صبح ساعت زنگ زده این یک نشانه بوده برای اینکه جونشون رو از دست ندن. اینقدر به خداوند ایمان دارند که می دونن این یک پیام از طرف خداوند بوده. کدوم عقل سلیمی میگه در اوج طوفان از خونه ات بزن بیرون؟ منطق میگه اگر بزنی بیرون باد در یک لحظه بلندت می کنه و به یک جایی می کوبدت و لهت می کنه. حداقل اگر تو خونه باشی شاید سقف و دیوارها جلوی مرگت رو بگیرند.
اما این افراد به نشانه خداوند توجه می کنند و از خانه بیرون میرن. واقعا من چقدر ایمان دارم وقتی از خداوند نشانه ای می بینم یا یک الهامی رو درک می کنم بدون اینکه سوال کنم یا با ذهن منطقی ام تصمیم بگیرم تسلیم محض پروردگارم باشم و بگم چشم و انجامش بدم؟
یک همچین کارهایی کم از دست به چاقو بردن ابراهیم و به رود نیل انداختن یک نوزاد توسط مادرش و ساختن کشتی توسط نوح نداره.
وقتی این آدمها رو میدیدم به خودم گفتم تو کجای کاری؟ تو حاضر نیستی به یک الهامی که با صدای واضح شنیدی به طور کامل عمل کنی. الهامی که میدونی تو رو به مسیر درست می اندازه. تو حاضر نیستی بخاطر داشتن اینهمه نعمت و برکت و سلامتی و چیزهای خوبی که در زندگی ات هست یک سپاسگزاری درست و حسابی بکنی و فقط منتظری یک اتفاق بدی بیفته و زبان به کفر باز کنی.
استاد از شما ممنونم. این فایل انگار یک سیلی محکم به صورتم بود. که بهم گفت از داشته هات لذت ببر. این قدرت خداوند رو ببین و بدون همونقدر که قدرت داره بدون اینکه تو هیچ اراده ای داشته باشی این ویرانی رو بوجود بیاره، همونقدر هم قدرت داره زندگی تو رو بسازه. بهم گفت ایمان این مردم رو الگوی خودت قرار بده و نگاه کن به این درختهای رنج کشیده و نحیف و لاغر و سر به فلک کشیده ای که با یک دنیا امید، اون نوک نوکشون جوانه های تازه سر زده و چند وقت دیگه دوباره یک جنگل انبوه رو بوجود میارن.
هر قدر هم شیطان بهت بگه مادر طبیعت هیچ قدرتی نداره خداوند یک طوری باهات حرف می زنه که قشنگ خوب خوب درک کنی که قدرت دست کیه.
امروز این فایل رو دیدم اولش خیلی جالب بود برام طوفان با چه قدرتی این شهر رو خراب کرده بود (چه قدرتی که انسان در مقابلش ضعیف و ناتوانه) بعد که این شهر به این زیبایی ساخته شد (چه انرژی و امید به زندگی و اراده ایی، که باز هم قدرتی که خداوند به انسان داده تا بلند شه شروع کنه)
خونه هایی که مثل کارتن ها بودن وای چقد قشنگ تازه بالاتر َساخته شده بودن و باصفاتر شده بودن. خونه هایی از چوب که هوش از سرم میبره (من عاشق چوبم) همیشه آرزو دارم خونم از چوب باشه بوی چوب، حس امنیت توی یه خونه چوبی و آرامشش وصف ناپذیره.
طبیعت زیبای اونجا… همراه آدمهایی که نشکستن و بلند شدن (قوی بودن و صبور بودن نسبت به غمی که براشون پیش اومد و حتی به داشته هاشون تمرکز کردن)
و خدا به اونایی که ایمانشون قوی بود گفت پاشید برید… عجب خالق نزدیکی…
و زندگی تو شهر ساحلی زیبا که اگه من اونجا بودم و میدونستم چند سال بعد دوباره چنین طوفانی خواهد اومد، باز همونجا میموندم (و اگر باز طوفان خونمو خراب میکرد که بعید میدونم چون خونم خیلی محکمتر از قبل بود) اما باز هم ارزششو داشت اونجا زندگی کنم و دوباره از نو بسازم…
دریای زیبا و اون خونه نزدیک به دریا که انگار شسته بودیش برق میزد.
خدای من، منو اینقدر قوی کن که اگر غمی بهم وارد شد خیلی محکم و راحت از کنارش بگذرم و آرامشم رو داشته باشم 💙
واقعاً وقتی این فایل رو نگاه می کردم مو بر بدنم سیخ می شد یکی از قسمت هایی که من رو تحت تاثیر قرار دارد، هشدار ساعت همسر رندی بود که گفت اصلاً هیچگاه ساعت او هشدار نمی دهد ولی شاید این بار هشدار از جانب خداوند برای آن ها به عنوان هدیه ای جهت نجات جان اونها فرستاده شده بود. این یعنی در هر حالتی و در دل هر اتفاق ناخوشایندی خداوند مهربان حواسش به ما هست. ما واقعا نمی دانیم در دل هر اتفاق به ظاهر منفی، چه نکات مثبتی نهفته است. در این مورد میخام یک خاطره ای را تعریف کنم. من حدودا 4 سالی هست که ازدواج کردم درست 2 ماه مونده به روز عروسی من پدرم تصادف بدی داشت و مفصل پاش مصنوعی شد این خیلی برای من سنگین بود چون خوب نزدیک عروسی بود و در حال تدارم جهیزیه بودم از یه طرف با تصادف پدرم خوب ایشون دیگه توان سرکار رفتن رو نداشتن و هر کسی این موضوع را میشنید خیلی برای من و خانواده من ناراحت می شد. ولی استاد عزیزم همین اتفاق به ظاهر تلخ برای من درس بزرگی شد که به دنبال خلق یک اتفاق و یک فرصت جدید در زندگیم باشم. برای پدر و مادرم از ته قلبم طوری آرزو کردم که این قدر داشته باشن که اصلا نخواهند سرکار بروند به عبارتی برای پدر و مادرم آزادی مالی رو آرزو کردم و درست از همون سال بود که اتفاقات خیلی خوبی برای ما افتاد. اول اینکه پدرم مغازه اش رو به نزدیک خانه آورد که مجبور نباشد هر روز مسافت طولانی را با موتور طی کند و دوم اینکه اصلا به دنبال راهی گشت تا کمی از میزان سنگینی کارش بکاهد و کم کم نوع شغلش را تغییر داد و به صورت خلاصه بخواهم بگم خیلی خیلی اون تصادف برای ما نکات مثبتی داشت اگرچه درظاهر خیلی تلخ بود و این رو هم بگم که الان پدرم مثل روز اول راه میره و هیچ مشکلی نداره. خلاصه اینکه همین طوفان هم قطعا نتایج مثبت بسیاری داره که فقط یکیش نوسازی خانه های منطقه است….
این فایل در واقع یک نمونه از هماهنگی با قوانین بصورت عملی هست. تمامی درسهایی که تا کنون یاد گرفتیم رو در شرایط سخت باید پس بدهیم. یاد این آیه افتادم “الذی خلق الموت و الحیات لیبلوکم ایکم احسن عملا و هو العزیز الغفور” در واقع تمامی شرایطی که انسان بطور ناخواسته با آن مواجه میشود فرصتی هست برای محک زدن خودش و اینکه چقدر می تواند ذهنش را کنترل کند و بیشتر بر روی داشته ها و موهبت هایی که دارد تمرکز کند و این میسر نیست مگر اینکه قبلا روی باورهای قدرتمندکننده خود کار کرده باشد چرا که رندی را قبل از این واقعه نیز یک فردی مثبت و توانمند می دانستند. چنین فردی هست که وقتی به او الهام می شود، می تواند ذهن استدلال کننده اش را خاموش سازد و به الهام قلبی اش عمل کند و از سخت ترین وقایع به سلامت عبور کند. تازه بعد از اینکه از آن شرایط عبور کرده به تأیید نیکی هایی که به او شده می کند و بابت آن بارها از خداوند سپاسگزاری می کند و فقط به آنچه که می تواند برای شروع و ادامه مسیر به او کمک کند توجه می کند. شکر برای وسایلی که برای او باقی مانده و جالب اینکه حتی حاضر است چند بار این مسیر سخت عبور از رودخانه را طی کند تا تمام وسایلش را به وسیله نقلیه اش برساند. و این فایل نشان می دهد که تنها راه عبور از بلایا و سختی ها داشتن نگرش مثبت و باورهای نیرومندکننده و تمرکز بر داشته ها و کنترل ذهن و رسیده به احساس خوب و حالت پذیرش است. تا زمانی که ما دیگران را مسؤل وضع نابسامان فعلی خودمون بدانیم فقط بر نکات منفی تمرکز کرده و در احساس قربانی بودن، ملامت و سرزنش کردن، خشم و ناتوانی باقی می مانیم و این قدرت پذیرش و دریافت ما را پایین می آورد اما وقتی آن را بعنوان یک اتفاق طبیعی می پذیریم دیگر انرژی خود را هدر نمی دهیم و سریع تر به حالت پذیرش و امیدواری و حرکت و بهبود می رسیم. در واقع یادآور قانون اصلی این جهان هستی است: احساس خوب=اتفاق های خوب . که نتیجه آن را هم بعد از 3 سال دیدیم. داشتن خانه های زیبا و مستحکم. ممنونم برای این فایل آگاهی بخش
این قسمت، ماجرای طوفایل مایکل بود اما وقتی به رفتار مردم آمریکا در برابر این مسئله نگاه می کردم، جز زیبایی هیچ چیزی ندیدم. اینقدر رفتار و نگرش آمریکایی ها منو تحت تاثیر قرار داد که حتی گریه ام گرفت. این حد از ایمان واقعا شگفت انگیزه و هر ثانیه اش هزاران نکته با ارزش داره. چیزی که برای من جالب بود این بود که مردم آمریکا درحالیکه طوفان خونه هاشون رو خراب کرده بود، همگی با هم امیدوار بودند و سعی داشتن توی این شرایط، نگاه مثبت داشته باشن.
مردم و شهردار با هم با دید مثبت و امید از همون روز اول دست بکار شدن و با فکر و ذهن و قدرت شروع کردند به سازندگی و ساختن دوباره شهر مکزیکو بیچ. واسه همین هم خیلی زود نتیجه گرفتن. وقتی تصاویر شهر ساخته شده 3 سال بعد از طوفان رو دیدم، شگفت زده شدم.
این تصاویر مستند، به من خیلی چیزا رو ثابت کرد. قبل دیدن سریال “زندگی در بهشت” و دیدن زندگی مردم آمریکا از طریق این سریال فکر میکردم تنها آدمهای خوب، ما ایرانیا هستیم که مسلمونیم و بقیه مردم که مسلمون نیستند، همه شون آدمای بدی هستن، به خدا ایمان ندارن و فقط ما با ایمان هستیم. اما من ایمان واقعی رو توی این تصاویر و در مردم آمریکا دیدم. دیدم این مردم اینقدر به خدا نزدیک هستن تا جایی که اون آقا که اسمش رندی بود می گفت: نصفه شب خدا من رو از خواب بیدار کرد تا خونه رو ترک کنم و از طوفان نجات پیدا کنم. برام جالب بود که اون مرد جوون اینو میدونست که اگر نصف شب و قبل از شدت طوفان از خواب بیدار شده و تصمیم به ترک خونه گرفته، این خدا بوده که بیدارش کرده و بهش گفته خونه رو ترک کن. حتی نمی گفت من شانس آوردم یا زرنگی کردم که خونه رو ترک کردم بلکه می گفت خدا من رو بیدار کرد و گفت خونه رو ترک کن.
برام جالب بود که مردمی که فکر می کردم خدا رو نمی شناسن، این حد از دانایی و ایمان به خدا رو دارن. همه شون میگفتن از این شرایط نیز عبور میکنیم. یعنی به جای اینکه ناله کنند یا غصه بخورند، به فکر سازندگی و عبور کردن از اون شرایط بودن. شهردار می گفت: ما همه خوب خواهیم شد. امروز صبح که از خواب بیدار شدم، به خودم گفتم که میخوام مثبت اندیش باشم، داشتن نگرش مثبت همه چیز است. آسان گرفتن چیزی است که میتونه ما رو از شرایط سخت عبور بده. می گفت: من یک مرد خوش بین هستم، با وجود طوفان شدید، ما همه زنده هستیم پس باید چیزی پیدا کنیم که ازش قدرت بگیریم. من معتقدم که ما میتوانیم، ما حلش میکنیم. ما راهی پیدا میکنیم. خدا شما را حفظ کند.
من توی این تصاویر، شجاعت و ایمان رو دیدم. ساختن دوباره اما محکم تر و قوی تر رو دیدم و در نهایت، 3 سال بعد خونه های که توی مکزیکو بیچ ساخته شده بود، زیبا، محکم، منظم و با کیفیت تر ساخته شدن و خیلی خوشگلن همه شون. خونه ها رو دو طبقه و بعضی هاش حتی سه طبقه ساختن. اکثرشون پارکینگ زیر خونه ساختن، که هم از فضای باز اونجا واسه پارکینگ استفداه میکنن هم از لحاظ ایمنی و بالاتر بودن خونه از سطح آب که اگه دوباره طوفانی شد در امنیت باشن و اینجاست که تضاد باعث پیشرفت میشه.
سلام به استاد عباسمنش و مریم عزیزم ❤️
خدا رو هزاران بار شکر برای این همه زیبایی
نگاه این مردم واقعا فوق العاده بود ، این همه باور زیبای مشترک بین مردم واقعا جالب بود
اینکه همه حتی تو همچین شرایط سختی به اصطلاح به نیمه ی پر لیوان توجه میکردن و بابت داشته هاشون شکرگزار بودن
برای اینکه همه سلامت بودن شاکر بودن
اون آقا برای اینکه نیمی از خونه ش و درختهای حیاطش سالم بود ابراز خوشحالی و شکرگزاری میکرد
آقایی که خوشحال بود برای اینکه خانوادش سالم بودن
بعضی از وسایل خونه ش سالم بودن
حتی برای سالم موندن لباسها و عکسهای آلبوم شکرگزاری میکرد
چقدر زیبا گفت که این عکسها رو ما دوباره نمیتونیم بگیریم اینا خاطرات زیبای ما رو زنده میکنن …
این نکته که اون آقا میگفت ، خداوند من و همسرم رو با آلارم گوشی بیدار کرد و به ما گفت از خونه بیرون بریم . خیلی برام عجیب بود 🥺
واقعا خداوند هر لحظه ما رو هدایت میکنه و اگر ما ذهنمون رو خالی از افکار منفی کنیم همواره الهامات الهی رو به وضوح دریافت میکنیم. خدایا شکرت ❤️
اینکه همه باور داشتن باید استقامت داشته باشن و حرکت کنن
و خداوند همه چیز رو درست میکنه نشون میداد قلب های این مردم زنده ست و امید تو زندگیشون جریان داره .
خدایا شکرت برای این ساحل زیبا و تمیز و پهناور
این ها همه فقط عظمت خدای بزرگ رو نشون میده
اینکه چقدر قدرتمنده و عظیم
اینکه با کوچکترین چیز که واقعا دربرابر عظمت خدا هیچی نیست کل دارایی ما میتونه از بین بره
ولی اگر بهش توکل داشته باشیم و باورش داشته باشیم
به راحتی همه ی اون ها رو دوباره به ما برمیگردونه
و هر چیزی که درخواست کنیم به راحتی بدست میاریم چون خداوند عظیم بسیار ثروتمند و قدرتمنده که هیچ چیزی در دنیای زیبایی که خلق کرده غیر ممکن نیست .
خدایا شکر برای این که اینقدر سریع همه ی شهر به زیبایی ساخته شد و از قبل هم زیباتر شد
این زیبایی و آرامش همه و همه از باور عمیق قلبی مردم اون شهر میاد .
وقتی باور قلبی به خدا داشته باشی همه چیز به زیبایی درست میشه
حتی اگر همه چیز به ظاهر نابود شده باشه .
خدایا من رو هدایت کن تا به بهترین نحو بتونم ذهن و قلبم رو پاکسازی کنم و باورم رو عمیق و قوی کنم
تا به راحتی الهامات و هدایت های تو رو دریافت کنم 🙏
خدایای مهربانم شکرت
سلام به استاد عزیزم و مریم جان
خدایا چقدرررر این مردم توحیدی هستند چقدر سرشار از ایمان ب خدا هستند در بدترین شرایط چقدر خوددار و توانا هستند برای کنترل کردن ذهنشون.. خداجون چرا اشک های من سرازیر شد وقتی میشنیدم مرتب بهممیگفتن خدا توروحفظ کنه چقدررر آرام بخش چقدرررر همبستگی چقدر با مهربانی و عشق همدیگه رو در آغوش میگرفتن و بجز حس عشق و حمایت و انسانیت چیزی ندیدم.. خدایا اون موقع ک اون مرد صحبتش رو شروع کرد چرا من دگرگون شدم..
چطور خدا ساعت ۴صبح بیدارشون کرد و چقدرر زیبا ک ب این الهام گوش جان سپردند و رها کردند و خدا دقیقا همون اتاق رو براشون حفظ کرده بود تا لوازم موردنیاز و اصلی شون رو داشته باشن و البته این تضاد حتما در جهت خیر و صلاح زندگی آنها بوده در جهت خونه های مقاوم تر و البته عشق دادن بیشترشون در همه جهت
خدایا چقدر عکس العملشون عالی بود نه توقع از رییس جمهور نه اینکه غررر بزنن نه ناسپاسی و کفران و … فقط صبر و صلاه دیدم از همه شون مخصوصا این مرد عزیز دوست داشتنی که از ایشون استقامت دیدم و تلاش برای کنترل ذهن و باز هم سپاسگزار خدا بود برای مهربان بودن مادر طبیعت..
خدایا شکرت واقعاااا قلبم باز شد ممنونم استاد برای این چنین فیلم های واقعی و باارزش و بی نظیری که هنر این مردم رودر کنترل ذهنشون اون هم در فاجعه ها چقدر زیبا نشون دادین. خدایاشکرت برای چشموگوش و زمان و اینترنت و گوشی و … که تونستم این فایل رو ببینم.
قلبم باز شد واقعا عالی بود دوستتون دارم❤️
با سلام :
🌺🌸🌺🌸
درس هایی من از تخریبِ مکزیکوبیچ و بازسازی آن یاد گرفتم که دوست دارم به اشتراک بگذارم :
وقتی در متنِ یک حادثه ی سخت بی خیال بودن رادر دستور ذهنت قرار دهی
آن گاه می توانی از تضادها ، بیشتر از پیروزی ها ، موفقیت و برکت بدست آورد
فکر می کنم بی خیالی به این معنا بود که آن خیال و ذهن خود را درگیر منبع کنیم
اُستاد ، واقعا در زندگی طوفانهایی بوجود می آید شبیه همین طوفان
گاهی وقت ها ضربه هایی در زندگی انسان پیش می آید که تصمیمی که در آن لحظه می گیری می تواند همان تصمیمی باشد که در این لحظه ی تخریب این شهر گرفت
اما واقعا چه چیزی جز حرکت کردن و بی خیالی و مثبت بودن هست که ما را از این موانع بالا می کشد ؟
اکثر مردم مکزیکوبیچ به نظر می آید پذیرفتند این اتفاق را و آن را جزئی از اتفاقات روزمره دانستند
آنچنانکه ما در زندگی هر اتفاقی که می افتد ، برای اینکه آن را به نفع خود بدانیم باید آن را بپذیریم و اجازه دهیم که جریان پیدا کُند و انگار اجازه داده ایم که خدا در جریان است
طوفانهای زندگی ممکن است اخلاقیات و رفتارهای همسرت باشد که مورد پسند ذهنت نیست اما اگر همفرکانس با منبع باشی می پذیری هر کس هرجوری باشد
و چیزی که مهم است من خود چگونه باشم.
طوفان زندگی ممکن از ربوده شدن ماشینت باشد
اما مهم آنست که چقدر ایمان و باور فراوانی ات رشد کرده و چقدر با خودت در صُلح هستی مهمتر است
طوفان زندگی ممکن است از دست دادن فرزندت باشد
اما اینکه چقدر او را هدیه ی خدا دانسته ای و نه تنها آن را از دست رفته ندانی ، بلکه او را تقدیم به یک محافظ بهتر و مکان و ابعاد بهتر دادن بدانی مهمتر است
بپذیریم طوفانهای زندگی را
چون قرار است ما را فرسایش تر و سیقل تر کنند و قرار است مجسمه ای زیباتر از ما ساخته شود .
هزینه ی پرداخت در سواحل به قول ابتدای فایل زیاد است و فکر میکنم هزینه ی اصلی آنجاست که این جمعیت هرکدام چگونه ذهن خود را به سمت رویاها و خواسته های خود می بَرند و چگونه این تضاد را یک موهبت و یک پیشرفت بدانند
یک نکنه ای که اکثرا در مردم در این فایل بود
این بود که : من فکر میکردم مردم آمریکا در این صحنه ها خیلی عصبی و فحش و فحش کاری و شکایت به دولت و ….. خواهند داشت
اما واقعا کاری را داشتند انجام میدادند
شکلی از خونسردی و هم راستایی داشتند که فکر میکنم اگر خود خداوند هم آنجا بود همین کار را می کرد
فهمیدم که وقتی در مورد چیزی یا کسی قضاوت کنم در واقع ویژگیهای خودم را با بیرون ریخته ام
در این اوجِ تضاد :
چقدر باید خودت باشی که بگویی مهم نیست ، خدا ما را بیدار کرد
چقدر باور توحیدیِ قوی باید داشته باشی
و چقدر آسوده بخوابی
که ایمان داشته باشی که : خدا بیدارم می کند
چقدر فاصله ی ذهن و روح کم است که اینگونه راحت و ریلکس بیان می کند : خدا بیدارم کرد
انگار مردم نگران مرگ نبودند
و اگر خوشحال بودند به این دلیل نبود که کسی نمُرده است
به این خاطر خوشحال بودند که می توانند زندگی را به شکلی دیگر و به حالتی دیگر تجربا خواهند کرد .
چرا اونها اینقدر پُخته و چقدر از ناحیه ی هم راستایی با منبع با این حوا ث برخورد می کنند ؟
و اگر در کشور ما این طور اتفاقات وقتی می اُفتد چرا
این قدر دم از شکایت
دَم از بد شانسی
دَم از اینکه خدا خواست
و چقدر مردم غرق در نگرانی و غم و …..می شوند
چقدر حالت پذیرش ، همان حالت سوم قانون جذب در کشور ما پایین است ؟
چقدر انسان باید هم راستا با منبع باشد که در عُمقِ چنین حادثه ای بگوید :
” همه خوب خواهیم شد ”
تصور کُنید ما در وسط حوادث سخت آنقدر روی باورهای خود کار کرده باشیم و آنقدر خود باشیم
که بگوییم : بهتر می شویم
این نهایت استفاده از میوه ی یک تضاد است
من به شخصه یاد گرفتم و با خودم متعهد شدم که به یاد بیاورم :
هر اتفاقی و هر جریانی و هر حرکتی که در پیرامونم ، در اطرافم بیفتد به نفعم است.
سلام خدمت استاد گرانقدرو خانم شایسته دوست داشتنی
خدا رو شکر میکنم که این فایلهای آموزنده رو می بینم
چقد این فایل برایم آموزنده وپر از درس بود.
خدایا شکرت از اینکه در همه حال و هر شرایطی هوای بندگانت رو داری و کمکشون میکنی.
عجب مردمی هستن این آمریکایی ها. چقد اینا با خودشون در صلح هستن خدا جون ،چه خوب که دارم با چشمام میبینم وبا گوشام میشنوم این همه عظمت وبزرگی رو
تو این فایل، هرچه دیدم نکات مثبت بود حتی غمی که تو چهره بعضیاشون بود واشکی که تو چشمای رندی واون مادرو پسری که همدیگرو در آغوش گرفته بودند .
همش به نکات مثبت همدیگه توجه داشتن و بخاطر همینه که به مسیر های مثبت هدایت میشن.
وزندگی شون بعد از دویا سه سال خیلی از قبلش بهتر و قشنگتر شده بود .
درست برعکس کشور مون که فقط ادعا داریم وبقول استاد حرف مفت (حرفی که عمل توش نباشه مفت )زیاد میزنیم.
مادر طبیعت با این طوفان درس های زیادی به مردم اون منطقه که البته خودشون تو این زمینه استاد بودند وبه ما داد و این روز ها با این بیماری درسهای خیلی زیادتری به کل مردم جهان داد . استاد جان ومریم نازنین بینهایت سپاسگزارم از این ویدیوی عالی
با سلام خدمت استاد عزیز و مریم عزیزم
خداروشکر میکنم بابت این همه زیبایی
دیدگاه و طرز تفکر آمریکایی ها در این فایل برام خیلی جالب بود و از هر لحظه ی اون لذت بردم
واقعاً اعتقاد توحیدی عمیق و درونی که آنها دارند بسیار بسیار به ندرت در کشور ما دیده میشه
چیزی که در میان مردم میشود دید واقعا نگاه توحیدی و توانمندی و باور داشتن به این است که همه چیز را دوباره میسازیم
در این بدترین شرایط خدا و به قول خودش مادر طبیعت رو شکر میکنه برای اینکه همه چیز رو خراب نکرده و چی هایی رو براشون باقی گذاشته خدا رو شکر میکنه برای اینکه از شهر خارج شدن و هنوز زنده آمد و میتوانند دوباره زندگی زیبایی بسازند
خداروشکر که عضو گروه شما هستم و هر روز بخاطر تمام نعمت های زیبایی که دارم خداوند بزرگ و وهابم رو شکر میکنم
با سلام خدمت استاد عزیزم
این فایل واقعا خیلی تکان دهنده بود. تمام مدتی که این فایل رو میدیدم اشک در چشمانم حلقه زده بود و بغض گلویم را گرفته بود. از برقی که در چشمان رندی بود که می گفت هنوز اسلحه هام و لباسهامون سر جاشه. در عمق چشمانش غمی عمیق دیده میشد اما لبخندی رضایت بخش بر روی لبانش بود.
واقعا من چقدر می تونم تصور کنم که روزی بجای این مردم باشم؟ واقعا چقدر می تونم ذهنم رو کنترل کنم و ایمانم رو نشون بدم؟ تصور اینکه لباسهات رو از توی یک کمد شکسته و از زیر آوار خانه ای که همین دیشب در اتاقش خوابیده بودی در بیاری و داخل یک پلاستیک بریزی و از روی بقایایی که از زندگیت مونده رد بشی و به طرف دیگر بری. چقدر دردناک و غم انگیزه. اینکه از فردا صبح نه کامپیوتری داشته باشی برای اینکه کارهات رو انجام بدی، نه مدرسه ای باشه که بچه ات رو به اونجا ببری، نه فروشگاهی باشه که مایحتاج خونه ات رو تهیه کنی و برای بچه ات یک شام خوشمزه درست کنی، نه یک تشک برای خوابیدن داشته باشی و نه حتی سقفی بالای سرت. از یک روز به روز بعد تبدیل بشی به آدمی که فقط باید به فکر سیر کردن خودش و خانوادش باشه و پیدا کردن یک سرپناه.
حتی تصورش هم سخته. اما این آدمها این شرایط رو تجربه کردند و هنوز هم ایمانشون رو از دست ندادند. درک می کنند که اگر ساعت ۴ صبح ساعت زنگ زده این یک نشانه بوده برای اینکه جونشون رو از دست ندن. اینقدر به خداوند ایمان دارند که می دونن این یک پیام از طرف خداوند بوده. کدوم عقل سلیمی میگه در اوج طوفان از خونه ات بزن بیرون؟ منطق میگه اگر بزنی بیرون باد در یک لحظه بلندت می کنه و به یک جایی می کوبدت و لهت می کنه. حداقل اگر تو خونه باشی شاید سقف و دیوارها جلوی مرگت رو بگیرند.
اما این افراد به نشانه خداوند توجه می کنند و از خانه بیرون میرن. واقعا من چقدر ایمان دارم وقتی از خداوند نشانه ای می بینم یا یک الهامی رو درک می کنم بدون اینکه سوال کنم یا با ذهن منطقی ام تصمیم بگیرم تسلیم محض پروردگارم باشم و بگم چشم و انجامش بدم؟
یک همچین کارهایی کم از دست به چاقو بردن ابراهیم و به رود نیل انداختن یک نوزاد توسط مادرش و ساختن کشتی توسط نوح نداره.
وقتی این آدمها رو میدیدم به خودم گفتم تو کجای کاری؟ تو حاضر نیستی به یک الهامی که با صدای واضح شنیدی به طور کامل عمل کنی. الهامی که میدونی تو رو به مسیر درست می اندازه. تو حاضر نیستی بخاطر داشتن اینهمه نعمت و برکت و سلامتی و چیزهای خوبی که در زندگی ات هست یک سپاسگزاری درست و حسابی بکنی و فقط منتظری یک اتفاق بدی بیفته و زبان به کفر باز کنی.
استاد از شما ممنونم. این فایل انگار یک سیلی محکم به صورتم بود. که بهم گفت از داشته هات لذت ببر. این قدرت خداوند رو ببین و بدون همونقدر که قدرت داره بدون اینکه تو هیچ اراده ای داشته باشی این ویرانی رو بوجود بیاره، همونقدر هم قدرت داره زندگی تو رو بسازه. بهم گفت ایمان این مردم رو الگوی خودت قرار بده و نگاه کن به این درختهای رنج کشیده و نحیف و لاغر و سر به فلک کشیده ای که با یک دنیا امید، اون نوک نوکشون جوانه های تازه سر زده و چند وقت دیگه دوباره یک جنگل انبوه رو بوجود میارن.
هر قدر هم شیطان بهت بگه مادر طبیعت هیچ قدرتی نداره خداوند یک طوری باهات حرف می زنه که قشنگ خوب خوب درک کنی که قدرت دست کیه.
عاشقتونم استاد
سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنین.
امروز این فایل رو دیدم اولش خیلی جالب بود برام طوفان با چه قدرتی این شهر رو خراب کرده بود (چه قدرتی که انسان در مقابلش ضعیف و ناتوانه) بعد که این شهر به این زیبایی ساخته شد (چه انرژی و امید به زندگی و اراده ایی، که باز هم قدرتی که خداوند به انسان داده تا بلند شه شروع کنه)
خونه هایی که مثل کارتن ها بودن وای چقد قشنگ تازه بالاتر َساخته شده بودن و باصفاتر شده بودن. خونه هایی از چوب که هوش از سرم میبره (من عاشق چوبم) همیشه آرزو دارم خونم از چوب باشه بوی چوب، حس امنیت توی یه خونه چوبی و آرامشش وصف ناپذیره.
طبیعت زیبای اونجا… همراه آدمهایی که نشکستن و بلند شدن (قوی بودن و صبور بودن نسبت به غمی که براشون پیش اومد و حتی به داشته هاشون تمرکز کردن)
و خدا به اونایی که ایمانشون قوی بود گفت پاشید برید… عجب خالق نزدیکی…
و زندگی تو شهر ساحلی زیبا که اگه من اونجا بودم و میدونستم چند سال بعد دوباره چنین طوفانی خواهد اومد، باز همونجا میموندم (و اگر باز طوفان خونمو خراب میکرد که بعید میدونم چون خونم خیلی محکمتر از قبل بود) اما باز هم ارزششو داشت اونجا زندگی کنم و دوباره از نو بسازم…
دریای زیبا و اون خونه نزدیک به دریا که انگار شسته بودیش برق میزد.
خدای من، منو اینقدر قوی کن که اگر غمی بهم وارد شد خیلی محکم و راحت از کنارش بگذرم و آرامشم رو داشته باشم 💙
سپاسگذارم استاد مهربان با نگاه زیباتون💙
با سلام به استاد عزیزم
واقعاً وقتی این فایل رو نگاه می کردم مو بر بدنم سیخ می شد یکی از قسمت هایی که من رو تحت تاثیر قرار دارد، هشدار ساعت همسر رندی بود که گفت اصلاً هیچگاه ساعت او هشدار نمی دهد ولی شاید این بار هشدار از جانب خداوند برای آن ها به عنوان هدیه ای جهت نجات جان اونها فرستاده شده بود. این یعنی در هر حالتی و در دل هر اتفاق ناخوشایندی خداوند مهربان حواسش به ما هست. ما واقعا نمی دانیم در دل هر اتفاق به ظاهر منفی، چه نکات مثبتی نهفته است. در این مورد میخام یک خاطره ای را تعریف کنم. من حدودا 4 سالی هست که ازدواج کردم درست 2 ماه مونده به روز عروسی من پدرم تصادف بدی داشت و مفصل پاش مصنوعی شد این خیلی برای من سنگین بود چون خوب نزدیک عروسی بود و در حال تدارم جهیزیه بودم از یه طرف با تصادف پدرم خوب ایشون دیگه توان سرکار رفتن رو نداشتن و هر کسی این موضوع را میشنید خیلی برای من و خانواده من ناراحت می شد. ولی استاد عزیزم همین اتفاق به ظاهر تلخ برای من درس بزرگی شد که به دنبال خلق یک اتفاق و یک فرصت جدید در زندگیم باشم. برای پدر و مادرم از ته قلبم طوری آرزو کردم که این قدر داشته باشن که اصلا نخواهند سرکار بروند به عبارتی برای پدر و مادرم آزادی مالی رو آرزو کردم و درست از همون سال بود که اتفاقات خیلی خوبی برای ما افتاد. اول اینکه پدرم مغازه اش رو به نزدیک خانه آورد که مجبور نباشد هر روز مسافت طولانی را با موتور طی کند و دوم اینکه اصلا به دنبال راهی گشت تا کمی از میزان سنگینی کارش بکاهد و کم کم نوع شغلش را تغییر داد و به صورت خلاصه بخواهم بگم خیلی خیلی اون تصادف برای ما نکات مثبتی داشت اگرچه درظاهر خیلی تلخ بود و این رو هم بگم که الان پدرم مثل روز اول راه میره و هیچ مشکلی نداره. خلاصه اینکه همین طوفان هم قطعا نتایج مثبت بسیاری داره که فقط یکیش نوسازی خانه های منطقه است….
باسلام به همه دوستان عزیزم
این فایل در واقع یک نمونه از هماهنگی با قوانین بصورت عملی هست. تمامی درسهایی که تا کنون یاد گرفتیم رو در شرایط سخت باید پس بدهیم. یاد این آیه افتادم “الذی خلق الموت و الحیات لیبلوکم ایکم احسن عملا و هو العزیز الغفور” در واقع تمامی شرایطی که انسان بطور ناخواسته با آن مواجه میشود فرصتی هست برای محک زدن خودش و اینکه چقدر می تواند ذهنش را کنترل کند و بیشتر بر روی داشته ها و موهبت هایی که دارد تمرکز کند و این میسر نیست مگر اینکه قبلا روی باورهای قدرتمندکننده خود کار کرده باشد چرا که رندی را قبل از این واقعه نیز یک فردی مثبت و توانمند می دانستند. چنین فردی هست که وقتی به او الهام می شود، می تواند ذهن استدلال کننده اش را خاموش سازد و به الهام قلبی اش عمل کند و از سخت ترین وقایع به سلامت عبور کند. تازه بعد از اینکه از آن شرایط عبور کرده به تأیید نیکی هایی که به او شده می کند و بابت آن بارها از خداوند سپاسگزاری می کند و فقط به آنچه که می تواند برای شروع و ادامه مسیر به او کمک کند توجه می کند. شکر برای وسایلی که برای او باقی مانده و جالب اینکه حتی حاضر است چند بار این مسیر سخت عبور از رودخانه را طی کند تا تمام وسایلش را به وسیله نقلیه اش برساند. و این فایل نشان می دهد که تنها راه عبور از بلایا و سختی ها داشتن نگرش مثبت و باورهای نیرومندکننده و تمرکز بر داشته ها و کنترل ذهن و رسیده به احساس خوب و حالت پذیرش است. تا زمانی که ما دیگران را مسؤل وضع نابسامان فعلی خودمون بدانیم فقط بر نکات منفی تمرکز کرده و در احساس قربانی بودن، ملامت و سرزنش کردن، خشم و ناتوانی باقی می مانیم و این قدرت پذیرش و دریافت ما را پایین می آورد اما وقتی آن را بعنوان یک اتفاق طبیعی می پذیریم دیگر انرژی خود را هدر نمی دهیم و سریع تر به حالت پذیرش و امیدواری و حرکت و بهبود می رسیم. در واقع یادآور قانون اصلی این جهان هستی است: احساس خوب=اتفاق های خوب . که نتیجه آن را هم بعد از 3 سال دیدیم. داشتن خانه های زیبا و مستحکم. ممنونم برای این فایل آگاهی بخش
این قسمت، ماجرای طوفایل مایکل بود اما وقتی به رفتار مردم آمریکا در برابر این مسئله نگاه می کردم، جز زیبایی هیچ چیزی ندیدم. اینقدر رفتار و نگرش آمریکایی ها منو تحت تاثیر قرار داد که حتی گریه ام گرفت. این حد از ایمان واقعا شگفت انگیزه و هر ثانیه اش هزاران نکته با ارزش داره. چیزی که برای من جالب بود این بود که مردم آمریکا درحالیکه طوفان خونه هاشون رو خراب کرده بود، همگی با هم امیدوار بودند و سعی داشتن توی این شرایط، نگاه مثبت داشته باشن.
مردم و شهردار با هم با دید مثبت و امید از همون روز اول دست بکار شدن و با فکر و ذهن و قدرت شروع کردند به سازندگی و ساختن دوباره شهر مکزیکو بیچ. واسه همین هم خیلی زود نتیجه گرفتن. وقتی تصاویر شهر ساخته شده 3 سال بعد از طوفان رو دیدم، شگفت زده شدم.
این تصاویر مستند، به من خیلی چیزا رو ثابت کرد. قبل دیدن سریال “زندگی در بهشت” و دیدن زندگی مردم آمریکا از طریق این سریال فکر میکردم تنها آدمهای خوب، ما ایرانیا هستیم که مسلمونیم و بقیه مردم که مسلمون نیستند، همه شون آدمای بدی هستن، به خدا ایمان ندارن و فقط ما با ایمان هستیم. اما من ایمان واقعی رو توی این تصاویر و در مردم آمریکا دیدم. دیدم این مردم اینقدر به خدا نزدیک هستن تا جایی که اون آقا که اسمش رندی بود می گفت: نصفه شب خدا من رو از خواب بیدار کرد تا خونه رو ترک کنم و از طوفان نجات پیدا کنم. برام جالب بود که اون مرد جوون اینو میدونست که اگر نصف شب و قبل از شدت طوفان از خواب بیدار شده و تصمیم به ترک خونه گرفته، این خدا بوده که بیدارش کرده و بهش گفته خونه رو ترک کن. حتی نمی گفت من شانس آوردم یا زرنگی کردم که خونه رو ترک کردم بلکه می گفت خدا من رو بیدار کرد و گفت خونه رو ترک کن.
برام جالب بود که مردمی که فکر می کردم خدا رو نمی شناسن، این حد از دانایی و ایمان به خدا رو دارن. همه شون میگفتن از این شرایط نیز عبور میکنیم. یعنی به جای اینکه ناله کنند یا غصه بخورند، به فکر سازندگی و عبور کردن از اون شرایط بودن. شهردار می گفت: ما همه خوب خواهیم شد. امروز صبح که از خواب بیدار شدم، به خودم گفتم که میخوام مثبت اندیش باشم، داشتن نگرش مثبت همه چیز است. آسان گرفتن چیزی است که میتونه ما رو از شرایط سخت عبور بده. می گفت: من یک مرد خوش بین هستم، با وجود طوفان شدید، ما همه زنده هستیم پس باید چیزی پیدا کنیم که ازش قدرت بگیریم. من معتقدم که ما میتوانیم، ما حلش میکنیم. ما راهی پیدا میکنیم. خدا شما را حفظ کند.
من توی این تصاویر، شجاعت و ایمان رو دیدم. ساختن دوباره اما محکم تر و قوی تر رو دیدم و در نهایت، 3 سال بعد خونه های که توی مکزیکو بیچ ساخته شده بود، زیبا، محکم، منظم و با کیفیت تر ساخته شدن و خیلی خوشگلن همه شون. خونه ها رو دو طبقه و بعضی هاش حتی سه طبقه ساختن. اکثرشون پارکینگ زیر خونه ساختن، که هم از فضای باز اونجا واسه پارکینگ استفداه میکنن هم از لحاظ ایمنی و بالاتر بودن خونه از سطح آب که اگه دوباره طوفانی شد در امنیت باشن و اینجاست که تضاد باعث پیشرفت میشه.