https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/09/abasmanesh-10.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-09-18 09:40:302021-10-22 07:36:25سریال زندگی در بهشت | قسمت 211
138نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد عاشقتم من اینروزا ذوق دیدن پرادایسم بیشتر شده. تو دیوار داشتم میگشتم که یهو یه ویلای روی آب دیدم با جنگل و درختهای بیشمار گفتم اینجا کجاس خدایااا؟ پرادایس؟ من چی دارم میبینم؟ پیام گذاشتم که اینجا کجاس و قیمت پرسیدم؟
بعد یه آقایی تماس گرفت که مدیر فروش اونجا بود و صدای فوق العاده زیبایی داشت و منم چون جلسه سوم عزت نفس بودم اتفاقا تحسینش کردم بخاطر صداش و کلی هم تشکر کرد و از منم تعریف و تمجید کرد. خلاصه با کلی صبر و حوصله برام توضیح داد شرایط خرید ویلا تو شهر آبی، جنگلی شمال کشور رو.
استاد میدونید چی گفت؟ گفت 20 هکتاره (گفتم پرادایسم 20 هکتاره) با 7 کیلومتر دریاچه و تالاب با جنگل انبوه و پرنده های مهاجر زیبا که وقتی عکسو فیلمها رو واسم فرستاد من سرگشته و حیران شدم از اینهمه زیبایی، فقط گفتم خدایا شکرت بابت این جهان زیبات.
تازه از من دعوت کرد که به همراه خانواده برم و از نزدیک ببینم اونجارو. استاد جان من به خودم همش میگم فاطمه داری نشونه ها رو دریافت میکنی پس تو مسیر درست قرار گرفتی.
باورتون میشه من شبها با ذوق این تصاویر میخوابم و روزها هم به عشق این مکان زیبا که یه روزی برم و اونجا رو از نزدیک ببینم، همش تو فکر و ذهنمه. بعد میگم خدایا استاد عباسمنش و مریم جان چه ذوقی میکنن که یه جنگل 20 هکتاری تنها و شخصی واسه خودشون دارن و رسما دارن تو بهشت زندگی میکنن.
خدایا من با دیدن عکسو فیلم از خودبیخود شدم اگه بهش برسم چی میشم.
خدایا شکرت که تو مسیر خواسته هام دارم قدم برمیدارم و با یه تعهد عمیقتر قطعا بهشون میرسم..
استاد عاشقتم که داری نجاری میکنی. من بوی چوب رو با تمام وجودم استشمام کردم. وقتی اون شاخه ها رو میبریدین و مکعب درست میکردین من چشامو میبستم تا بوش و بیشتر احساس کنم.
استاد جانم من عاشق بوی چوب و نجاریم. مثل شما که تو بچگی میرفتین مغازه نجاری رو نگاه میکردین منم میرفتم تو نجاریها تا بوی چوب به دماغم بخوره و از این کار لذت میبردم.
یادمه یه رمانی میخوندم تو دوران راهنمایی،اسمش یادم نیست. من اون زمان رمان زیاد میخوندم، تو این رمان یه پسری بود که نجار بود و عاشق یه دختری شده بود که دختره از جلو مغازش رد میشد و چقد با جزییات اون برش چوب و بوی اونهارو به تصویر میکشید. منم اون موقع تمام وجودم چشم و گوش میشد طوری که خودمو جلوی نجاری تصور میکردم.
آهان یادم افتاد منی که اینقد قوه تجسمم بالا بود الانم استفاده کنم برا رسیدن به آرزوهام.
عند الله لا تموت الأمنیات
نزد خدا آرزوها نمیمیرند.
استاد دارم لحظه شماری میکنم که از سفر برگردید و شروع کنید به نجاری کردن.
مریم جان عاشقتم که داری کاربرد اون وسیله های تازه خریداری شده رو از استاد میپرسین و ما هم اطلاعات جامع و کاملی رو دریافت میکنیم. فکر نمیکنم اون نجارای ماهرم اینهمه وسیله داشته باشن.
برای هر لحظه ای که استاد تصور کرد رسیدن به این لحظه رو و امروز خلق شد
استادجان خیلی خوشحالم که قدرت تصور کردن و حرف زدن و کلام را به ما نشان دادید
واقعا سپاسگزارم که از دل تضادهایی که قبلا می توانست مرا از هم بپاشد و چند روز زندگیم و روح و روانم را بهم بریزد دنبال چند دلیل منطقی میگردم و بدون اینکه برای چنگ زدن به منطق افکارم حرکتی کنم به سایت می آیم و دکمه هدایت را میزنم و خیر خواستنم برای خودم را مطمئنا میخواهم و با اطمینان کامل مطمئن میشوم شرایطم مرا در مسیر بهبود و گسترش و اجابت خواسته هایم قرار داده اند
و چقدر قدرتمندانه افکارم برای تصوراتم قدرت خلق میکنند یا ضعف
و این قانون چقدر در این مسیر مرا یاری کرده است چه دانسته چه ندانسته
شکر وجود قوانین در جهان…عاشقتم خدای مهربان من که دراین بازی واقعی نعمت حضور بخشیدی مرا
حال می خواهم از آرزوهایم بنویسم که ردپایی بماند از مینای امروزم به تاریخ 2 خرداد1404
1.می خواهم خانواده ی خودم را داشته باشم و در رفاه کامل کنار همسر و فرزندانمان زندگی کنیم.
2.می خواهم همیشه در وزن نرمال باشم و هیکل عالی وشکم تخت و عضلات سالم داشته باشم وقدم همینقدر که هست ثابت بماند
3.میخواهم سیصد رنگ کت و شلوار دو رنگ با طراحی خودم در اتاق لباس خودم داشته باشم که هم راحت باشد و هم شیک و جذاب و هم دوست داشتنی
4.می خواهم یک ماشین kmc مدل سال متعلق به خودم داشته باشم و به راحتی با آن رانندگی کنم و همیشه در بهترین حالت قرار داشته باشد
5.می خواهم یک سازمان پنجاه نفره داشته باشم و محصولاتم را به راحتی به دیگران معرفی کنم و به راحتی با افراد معاشرت کنم و افراد توحیدی تاثیر گزاری ام را درک کنند و این به نفع من باشد و همچنین آن ها
6.می خواهم هر روز یک ساعت بدوم و علاوه بر آن کلی انرژی داشته باشم و همچنین به قانون سلامتی عمل کنم و همیشه کفش هایی عالی برای ورزش داشته باشم که هم کیفیتشان و هم رنگشان و هم مارکشان را دوست داشته باشم
7.می خواهم هر سال حداقل سه سفر با خانواده ام داشته باشم.حداقل دو تا داخلی و حداقل یک سفر خارجی
8. می خواهم همیشه خودم و همسرم و فرزندانم و اطرافیانم که با آن ها در ارتباطم در سلامت کامل باشند یا فقط در مورد سلامتی شان با من حرف بزنند
9.می خواهم یک واحد سه خواب با دو اتاق کار و دو اتاق لباس و یک اتاق خشک شویی و یک آشپزخانه و یک مطبخ و یک بار نوشیدنی و سه تراس مشرف به خیابان و دو ورودی با چهارپارکینگ و چهار سرویس بهداشتی و سه حمام داشته باشم که متعلق به خودم باشد.
10.می خواهم یک سالن ماساژ حرفه ای داشته باشم و خودم هم ماساژور اصلی سالن باشم با درآمدی دو برابر نیازهای متداولم…
11.می خواهم یک ویلای عالی در رودهن تهران داشته باشم با مقیاس هزار متر و دوبلکس و دارای هشت اتاق 40 متری و پارکینگ برای 10 ماشین و دو آتلیه دویست متری برای کارهای هنری ام و کارگاهم و یک کتابخانه صد و پنجاه متری مجهز به تلویزیون و اینترنت برای مطالعه و تحقیق و یک باغ بزرگ برای خلوت کردن و پیاده روی های طولانی و دو تا اتاقک شش متری با سقف یک و نیم برای سگ هایم می خواهم…
خدایاشکرت برای تک تک این آرزوهایی که در دلم قرار دادی و مطمئنم که در مسیر خلق شان فقط یک تصور برای شروع کافیست و قدم های بعدی گفته می شود…
شکر وجودتون
مرسی که هستین
خدایاشکرت برای هر نفس که هستی کنارم و اجابتم میکنی
چقدر قشنگه که من بارها و بارها به شکل های مختلف این عبارات رو از زبان شما استاد شنیدم و شما منادی ایمان و امید شدید برای من . برای منی که یه زمان فک میکردم رویاپرداز و خیال پرداز بودن یه ویژگی منفی هستند و آروم آروم این قدرت خدادادی رو در وجود خودم کشتم چون از طرف انسانهای منطقی و محدود پیرامونم همواره سرزنش شدم و این ویژگی ب عنوان یه ضعف به رخم کشیده شد و من هم آروم آروم تبدیل شدم به نمونه ای از همون آدمهایی ک زمانی ازشون گریزون بودم . و این تبدیل شدن مساوی شد با محدود شدن . با فقیر موندن . با کم داشتن و کم دیدن و کم چشیدن و کم تجربه کردن. ذوق کردن های کودکانه خاموش شد . رویاپردازی ها خاموش شد و از راه اصلی دور و دورتر شدم و روحم خسته تر و درمانده تر و تشنه تر . تا راه پیدا کردم . قدم به قدم به مسیر اصلی نزدیک و نزدیک تر شدم و لحظه ب لحظه چشمه ی گوارای آگاهی های ناب این سایت برام دست یافتنی تر شد. و رسیدم. به جایی رسیدم ک من رو دوباره پیوند داد با تمام اون آگاهی های ناب و خالصی ک در وجودم ودیعه گذاشته شده بود و زندگی در دنیای مادی و در کنار انسانهای عادی و محدود من رو ازشون دور کرده بود : صحبت کردن با خود ، رویاپردازی ، تجسم ، استفاده از قدرت خیال ، لذت بردن، ذوق کردن کودکانه ، زندگی در لحظه و لذت بردن و لذت بردن و لذت بردن ، ساده گرفتن ،شاد بودن … من دوباره پیدا کردن حقیقت رو . حقیقتی که مثل کارتون های بچگی ها همه ش پر از شادی و حس خوب و جذابیتی و دلخوشی و لذت هست و نجات پیدا کردم
خدا رو شکر ک هدایت شدم . و الان من هم دارم به خودم و ب وجودم فرصتی دوباره میده برای زنده کردن رویاهاش و زنده نگه داشتن شون تا لحظه ی درآغوش گرفتن فرا برسه و هدف لذت بردن از مسیر هست و خودش خود به خود ب وجود میاد . به وجود خواهد آمد وقتی ک من در حال لذت بردن هستم و شاد بودن و زیبایی دیدن و زیبا دیدن رو تمرین میکنم. خدایا شکرت
شکرت برای این هدایت .
شکرت برای این جمع بی نظیر .
شکرت برای این بهشت و این سریال بهشتی .
شکرت برای شنیدن این صحبت ها
شکرت برای دیدن این زیبایی ها
شکرت برای وعده ی سفر ک چنان من رو به وجد آورد که داشتم بال در میآوردم ک دوباره قرار هست برم سراغ ادامه سفر به دور آمریکا چون از نظر تاریخی دارم بهش نزدیک میشم . به زمان سفر
خدایا شکرت که این زمان آزاد رو برام فراهم کردی .
شکرت که من قدم دوم رو دارم پیش می برم و روز ب روز بزرگتر و بزرگتر میشم .
روز ب روز درکم عمیق تر میشه و وجودم آماده تر برای دریافت نعمتها و ثروتهای بی نهایت ت .
نوش جونتون از قیافه اش پیدا بود ،خیلی خوشمزه است، احسنت به شما که هدایت شدید به محیط زیبا با مردمان نازنین و غذاهای خوشمزه
واقعا ذوق کردم چون کلی اطلاعات از دستگاه های کار نجاری گرفتم . برام لذت بخش بود که استادعاشقانه باچوب کار میکرد،کاری که از بچگی دوستش داشت ،در زمان مناسب هدایت شدن به انجامش آن هم در بهترین شکل ممکن .
صحبتهای انگیزه بخش استاد بیشتر بهم باور داد که منم به تک تک آرزوهام میرسم ،وقتی زندگی را مرور میکنم میبینم منم به خیلی از خواسته هام رسیدم .
من عاشق سفر دور دنیا هستم ایمان دارم روزی برسه که با افتخار بگم منم دور دنیا را سفر کردم .
الان تو کارگاهم ، نشسته بودم پشت سیستم و کارم تموم شد . یک لحظه گفتم برم توی سایت یه فایل زیبا ببینم که هدایت شدم به این فایل زیبا و عالی .
من وحید هستم .
شغلی که دارم نجاری هست .در یکی از شهرستان های اصفهان . خدارو شکر در شغل خودم مهارت خوبی دارم نمیگم که کامل هستم . اما در شهر خودم عالی هستم و هنوز جا برای یادگیری دارم .
اصلا دلیل اینکه چرا امدم کامنت بنویسم (( خیلی هم برای خودم جالب بود ))
زمانی که شما شروع کردید به برشکاری چوب با اره فلکه یه لحظه گفتم خدای من استاد خیلی باید مراقب باشه در حال سادگی کار یا ایمن بودن دستگاه ها ولی باید دقت زیادی داشته باشید .
همون موقع یادم افتاد به حرف استادکار خودم اقا مرتضی ( البته من در سن 13 سالگی از سال 77 تا سال 82 به طور نیمه وقت شاگردی نجاری را شروع کردم و از سال 82 تا 89 به طور مداوم در این شغل شاگردی کردم و در این چند سال سه استاد کار عوض کردم و اخرین استاد کارم اقا مرتضی چه انسان عالی ، که من به مدت سه سال و نیم پیشش شاگردی کردم ) که به من میگفت تو چرا دنبال اتفاقات بد هستی . چرا دنبال احتمالات میگردی . چرا همیشه قسمت بد رو داری نگاه میکنی . حواسدو جمع کن قرار هم نیست اتفاقی بیفته . اینو هم بگم من هیچ وقت در اون زمان نمیفهمیدم چی میگه .دقیقا این حرف توی ذهنم امد بالا و گفتم یا خدا ، حدودا 15 سال پیش استاد مرتضی چی میگفته و من نمیفهمیدم .
اینو بگم که من از زمانی که با استاد عباس منش اشنا شدم خیلی بهتر شدم و هنوز جا داره که هر روز روی خودم کار کنم و از دیروزم بهتر بشم . البته نتایجی که گرفتم عالی بوده و باید هر روزم بهتر بشه .
استاد عباس منش کارگاه خیلی زیبای داری . ابزارالات که داری خیلی عالی هستند .
نمیدونم اینجا جاش هست که بگم یا نه
از زمانی که با استاد عباس منش شروع کردم به کار کردن روی خودم و تغییر باورهای که نمیدونستم اصلا به اینها میکن باور خیلی زندگیم تغییر کرده
از کارگاه اجاره 100 متری رسیدم به یه کارگاه زیبا به متراژ 525 متر مربع
از بیکاری یا کار کم رسیدم به جای که الان دست کم برای 4 ماه دیگه میرسم کار دست بگیرم
از بی شاگردی الان رسیدم به 4 نیروی عالییییییی که خداوند برام فرستاده
از تجهیز نبودن کارگاه الان رسیدم به بهترین ابزارلات به رزو که این متراژ کارگاه برام کمه
و خیلی چیزهای دیگه ………
از خدای خودم تشکر میکنم که به این مسیر هدایت شدم
از استاد عباس منش تشکر میکنم به خاطر زمان و انرژی که میزاره برای انسانهای که می خواهند خودشون تغییر بدند .
استاد عباس منش عزیز و مریم خانم عزیز امیدوارم که هر کجا که هستید حال دلتون خوب باشه .
سلام استاد عزیزم و بانو مریم جان
سلام دوستان گلم
استاد عاشقتم من اینروزا ذوق دیدن پرادایسم بیشتر شده. تو دیوار داشتم میگشتم که یهو یه ویلای روی آب دیدم با جنگل و درختهای بیشمار گفتم اینجا کجاس خدایااا؟ پرادایس؟ من چی دارم میبینم؟ پیام گذاشتم که اینجا کجاس و قیمت پرسیدم؟
بعد یه آقایی تماس گرفت که مدیر فروش اونجا بود و صدای فوق العاده زیبایی داشت و منم چون جلسه سوم عزت نفس بودم اتفاقا تحسینش کردم بخاطر صداش و کلی هم تشکر کرد و از منم تعریف و تمجید کرد. خلاصه با کلی صبر و حوصله برام توضیح داد شرایط خرید ویلا تو شهر آبی، جنگلی شمال کشور رو.
استاد میدونید چی گفت؟ گفت 20 هکتاره (گفتم پرادایسم 20 هکتاره) با 7 کیلومتر دریاچه و تالاب با جنگل انبوه و پرنده های مهاجر زیبا که وقتی عکسو فیلمها رو واسم فرستاد من سرگشته و حیران شدم از اینهمه زیبایی، فقط گفتم خدایا شکرت بابت این جهان زیبات.
تازه از من دعوت کرد که به همراه خانواده برم و از نزدیک ببینم اونجارو. استاد جان من به خودم همش میگم فاطمه داری نشونه ها رو دریافت میکنی پس تو مسیر درست قرار گرفتی.
باورتون میشه من شبها با ذوق این تصاویر میخوابم و روزها هم به عشق این مکان زیبا که یه روزی برم و اونجا رو از نزدیک ببینم، همش تو فکر و ذهنمه. بعد میگم خدایا استاد عباسمنش و مریم جان چه ذوقی میکنن که یه جنگل 20 هکتاری تنها و شخصی واسه خودشون دارن و رسما دارن تو بهشت زندگی میکنن.
خدایا من با دیدن عکسو فیلم از خودبیخود شدم اگه بهش برسم چی میشم.
خدایا شکرت که تو مسیر خواسته هام دارم قدم برمیدارم و با یه تعهد عمیقتر قطعا بهشون میرسم..
استاد عاشقتم که داری نجاری میکنی. من بوی چوب رو با تمام وجودم استشمام کردم. وقتی اون شاخه ها رو میبریدین و مکعب درست میکردین من چشامو میبستم تا بوش و بیشتر احساس کنم.
استاد جانم من عاشق بوی چوب و نجاریم. مثل شما که تو بچگی میرفتین مغازه نجاری رو نگاه میکردین منم میرفتم تو نجاریها تا بوی چوب به دماغم بخوره و از این کار لذت میبردم.
یادمه یه رمانی میخوندم تو دوران راهنمایی،اسمش یادم نیست. من اون زمان رمان زیاد میخوندم، تو این رمان یه پسری بود که نجار بود و عاشق یه دختری شده بود که دختره از جلو مغازش رد میشد و چقد با جزییات اون برش چوب و بوی اونهارو به تصویر میکشید. منم اون موقع تمام وجودم چشم و گوش میشد طوری که خودمو جلوی نجاری تصور میکردم.
آهان یادم افتاد منی که اینقد قوه تجسمم بالا بود الانم استفاده کنم برا رسیدن به آرزوهام.
عند الله لا تموت الأمنیات
نزد خدا آرزوها نمیمیرند.
استاد دارم لحظه شماری میکنم که از سفر برگردید و شروع کنید به نجاری کردن.
مریم جان عاشقتم که داری کاربرد اون وسیله های تازه خریداری شده رو از استاد میپرسین و ما هم اطلاعات جامع و کاملی رو دریافت میکنیم. فکر نمیکنم اون نجارای ماهرم اینهمه وسیله داشته باشن.
خدایا شکرت بابت اینهمه فراوانی و نعمتت.
خدایا شکرت بابت وجود استاد نازنینم و مریم عزیزم.
خدایا شکرت بابت این سایت الهی
خدایا شکرت بابت دوستانم.
عاشقتونم
با سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
شکر وجود تک تک تون
برای هر لحظه ای که استاد تصور کرد رسیدن به این لحظه رو و امروز خلق شد
استادجان خیلی خوشحالم که قدرت تصور کردن و حرف زدن و کلام را به ما نشان دادید
واقعا سپاسگزارم که از دل تضادهایی که قبلا می توانست مرا از هم بپاشد و چند روز زندگیم و روح و روانم را بهم بریزد دنبال چند دلیل منطقی میگردم و بدون اینکه برای چنگ زدن به منطق افکارم حرکتی کنم به سایت می آیم و دکمه هدایت را میزنم و خیر خواستنم برای خودم را مطمئنا میخواهم و با اطمینان کامل مطمئن میشوم شرایطم مرا در مسیر بهبود و گسترش و اجابت خواسته هایم قرار داده اند
و چقدر قدرتمندانه افکارم برای تصوراتم قدرت خلق میکنند یا ضعف
و این قانون چقدر در این مسیر مرا یاری کرده است چه دانسته چه ندانسته
شکر وجود قوانین در جهان…عاشقتم خدای مهربان من که دراین بازی واقعی نعمت حضور بخشیدی مرا
حال می خواهم از آرزوهایم بنویسم که ردپایی بماند از مینای امروزم به تاریخ 2 خرداد1404
1.می خواهم خانواده ی خودم را داشته باشم و در رفاه کامل کنار همسر و فرزندانمان زندگی کنیم.
2.می خواهم همیشه در وزن نرمال باشم و هیکل عالی وشکم تخت و عضلات سالم داشته باشم وقدم همینقدر که هست ثابت بماند
3.میخواهم سیصد رنگ کت و شلوار دو رنگ با طراحی خودم در اتاق لباس خودم داشته باشم که هم راحت باشد و هم شیک و جذاب و هم دوست داشتنی
4.می خواهم یک ماشین kmc مدل سال متعلق به خودم داشته باشم و به راحتی با آن رانندگی کنم و همیشه در بهترین حالت قرار داشته باشد
5.می خواهم یک سازمان پنجاه نفره داشته باشم و محصولاتم را به راحتی به دیگران معرفی کنم و به راحتی با افراد معاشرت کنم و افراد توحیدی تاثیر گزاری ام را درک کنند و این به نفع من باشد و همچنین آن ها
6.می خواهم هر روز یک ساعت بدوم و علاوه بر آن کلی انرژی داشته باشم و همچنین به قانون سلامتی عمل کنم و همیشه کفش هایی عالی برای ورزش داشته باشم که هم کیفیتشان و هم رنگشان و هم مارکشان را دوست داشته باشم
7.می خواهم هر سال حداقل سه سفر با خانواده ام داشته باشم.حداقل دو تا داخلی و حداقل یک سفر خارجی
8. می خواهم همیشه خودم و همسرم و فرزندانم و اطرافیانم که با آن ها در ارتباطم در سلامت کامل باشند یا فقط در مورد سلامتی شان با من حرف بزنند
9.می خواهم یک واحد سه خواب با دو اتاق کار و دو اتاق لباس و یک اتاق خشک شویی و یک آشپزخانه و یک مطبخ و یک بار نوشیدنی و سه تراس مشرف به خیابان و دو ورودی با چهارپارکینگ و چهار سرویس بهداشتی و سه حمام داشته باشم که متعلق به خودم باشد.
10.می خواهم یک سالن ماساژ حرفه ای داشته باشم و خودم هم ماساژور اصلی سالن باشم با درآمدی دو برابر نیازهای متداولم…
11.می خواهم یک ویلای عالی در رودهن تهران داشته باشم با مقیاس هزار متر و دوبلکس و دارای هشت اتاق 40 متری و پارکینگ برای 10 ماشین و دو آتلیه دویست متری برای کارهای هنری ام و کارگاهم و یک کتابخانه صد و پنجاه متری مجهز به تلویزیون و اینترنت برای مطالعه و تحقیق و یک باغ بزرگ برای خلوت کردن و پیاده روی های طولانی و دو تا اتاقک شش متری با سقف یک و نیم برای سگ هایم می خواهم…
خدایاشکرت برای تک تک این آرزوهایی که در دلم قرار دادی و مطمئنم که در مسیر خلق شان فقط یک تصور برای شروع کافیست و قدم های بعدی گفته می شود…
شکر وجودتون
مرسی که هستین
خدایاشکرت برای هر نفس که هستی کنارم و اجابتم میکنی
به نام خداوند هدایتگر مهربانم
«رویاهایت را باور کن»
«آرزوها نمی میرند.»
«رویاهایی که رویا نیستند»
چقدر قشنگه که من بارها و بارها به شکل های مختلف این عبارات رو از زبان شما استاد شنیدم و شما منادی ایمان و امید شدید برای من . برای منی که یه زمان فک میکردم رویاپرداز و خیال پرداز بودن یه ویژگی منفی هستند و آروم آروم این قدرت خدادادی رو در وجود خودم کشتم چون از طرف انسانهای منطقی و محدود پیرامونم همواره سرزنش شدم و این ویژگی ب عنوان یه ضعف به رخم کشیده شد و من هم آروم آروم تبدیل شدم به نمونه ای از همون آدمهایی ک زمانی ازشون گریزون بودم . و این تبدیل شدن مساوی شد با محدود شدن . با فقیر موندن . با کم داشتن و کم دیدن و کم چشیدن و کم تجربه کردن. ذوق کردن های کودکانه خاموش شد . رویاپردازی ها خاموش شد و از راه اصلی دور و دورتر شدم و روحم خسته تر و درمانده تر و تشنه تر . تا راه پیدا کردم . قدم به قدم به مسیر اصلی نزدیک و نزدیک تر شدم و لحظه ب لحظه چشمه ی گوارای آگاهی های ناب این سایت برام دست یافتنی تر شد. و رسیدم. به جایی رسیدم ک من رو دوباره پیوند داد با تمام اون آگاهی های ناب و خالصی ک در وجودم ودیعه گذاشته شده بود و زندگی در دنیای مادی و در کنار انسانهای عادی و محدود من رو ازشون دور کرده بود : صحبت کردن با خود ، رویاپردازی ، تجسم ، استفاده از قدرت خیال ، لذت بردن، ذوق کردن کودکانه ، زندگی در لحظه و لذت بردن و لذت بردن و لذت بردن ، ساده گرفتن ،شاد بودن … من دوباره پیدا کردن حقیقت رو . حقیقتی که مثل کارتون های بچگی ها همه ش پر از شادی و حس خوب و جذابیتی و دلخوشی و لذت هست و نجات پیدا کردم
خدا رو شکر ک هدایت شدم . و الان من هم دارم به خودم و ب وجودم فرصتی دوباره میده برای زنده کردن رویاهاش و زنده نگه داشتن شون تا لحظه ی درآغوش گرفتن فرا برسه و هدف لذت بردن از مسیر هست و خودش خود به خود ب وجود میاد . به وجود خواهد آمد وقتی ک من در حال لذت بردن هستم و شاد بودن و زیبایی دیدن و زیبا دیدن رو تمرین میکنم. خدایا شکرت
شکرت برای این هدایت .
شکرت برای این جمع بی نظیر .
شکرت برای این بهشت و این سریال بهشتی .
شکرت برای شنیدن این صحبت ها
شکرت برای دیدن این زیبایی ها
شکرت برای وعده ی سفر ک چنان من رو به وجد آورد که داشتم بال در میآوردم ک دوباره قرار هست برم سراغ ادامه سفر به دور آمریکا چون از نظر تاریخی دارم بهش نزدیک میشم . به زمان سفر
خدایا شکرت که این زمان آزاد رو برام فراهم کردی .
شکرت که من قدم دوم رو دارم پیش می برم و روز ب روز بزرگتر و بزرگتر میشم .
روز ب روز درکم عمیق تر میشه و وجودم آماده تر برای دریافت نعمتها و ثروتهای بی نهایت ت .
خدایا شکرت
دوستتان دارم
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته نازنین
نوش جونتون از قیافه اش پیدا بود ،خیلی خوشمزه است، احسنت به شما که هدایت شدید به محیط زیبا با مردمان نازنین و غذاهای خوشمزه
واقعا ذوق کردم چون کلی اطلاعات از دستگاه های کار نجاری گرفتم . برام لذت بخش بود که استادعاشقانه باچوب کار میکرد،کاری که از بچگی دوستش داشت ،در زمان مناسب هدایت شدن به انجامش آن هم در بهترین شکل ممکن .
صحبتهای انگیزه بخش استاد بیشتر بهم باور داد که منم به تک تک آرزوهام میرسم ،وقتی زندگی را مرور میکنم میبینم منم به خیلی از خواسته هام رسیدم .
من عاشق سفر دور دنیا هستم ایمان دارم روزی برسه که با افتخار بگم منم دور دنیا را سفر کردم .
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم
من تا الان در فایلهای دانلودی کامنت ننوشتم .
الان تو کارگاهم ، نشسته بودم پشت سیستم و کارم تموم شد . یک لحظه گفتم برم توی سایت یه فایل زیبا ببینم که هدایت شدم به این فایل زیبا و عالی .
من وحید هستم .
شغلی که دارم نجاری هست .در یکی از شهرستان های اصفهان . خدارو شکر در شغل خودم مهارت خوبی دارم نمیگم که کامل هستم . اما در شهر خودم عالی هستم و هنوز جا برای یادگیری دارم .
اصلا دلیل اینکه چرا امدم کامنت بنویسم (( خیلی هم برای خودم جالب بود ))
زمانی که شما شروع کردید به برشکاری چوب با اره فلکه یه لحظه گفتم خدای من استاد خیلی باید مراقب باشه در حال سادگی کار یا ایمن بودن دستگاه ها ولی باید دقت زیادی داشته باشید .
همون موقع یادم افتاد به حرف استادکار خودم اقا مرتضی ( البته من در سن 13 سالگی از سال 77 تا سال 82 به طور نیمه وقت شاگردی نجاری را شروع کردم و از سال 82 تا 89 به طور مداوم در این شغل شاگردی کردم و در این چند سال سه استاد کار عوض کردم و اخرین استاد کارم اقا مرتضی چه انسان عالی ، که من به مدت سه سال و نیم پیشش شاگردی کردم ) که به من میگفت تو چرا دنبال اتفاقات بد هستی . چرا دنبال احتمالات میگردی . چرا همیشه قسمت بد رو داری نگاه میکنی . حواسدو جمع کن قرار هم نیست اتفاقی بیفته . اینو هم بگم من هیچ وقت در اون زمان نمیفهمیدم چی میگه .دقیقا این حرف توی ذهنم امد بالا و گفتم یا خدا ، حدودا 15 سال پیش استاد مرتضی چی میگفته و من نمیفهمیدم .
اینو بگم که من از زمانی که با استاد عباس منش اشنا شدم خیلی بهتر شدم و هنوز جا داره که هر روز روی خودم کار کنم و از دیروزم بهتر بشم . البته نتایجی که گرفتم عالی بوده و باید هر روزم بهتر بشه .
استاد عباس منش کارگاه خیلی زیبای داری . ابزارالات که داری خیلی عالی هستند .
نمیدونم اینجا جاش هست که بگم یا نه
از زمانی که با استاد عباس منش شروع کردم به کار کردن روی خودم و تغییر باورهای که نمیدونستم اصلا به اینها میکن باور خیلی زندگیم تغییر کرده
از کارگاه اجاره 100 متری رسیدم به یه کارگاه زیبا به متراژ 525 متر مربع
از بیکاری یا کار کم رسیدم به جای که الان دست کم برای 4 ماه دیگه میرسم کار دست بگیرم
از بی شاگردی الان رسیدم به 4 نیروی عالییییییی که خداوند برام فرستاده
از تجهیز نبودن کارگاه الان رسیدم به بهترین ابزارلات به رزو که این متراژ کارگاه برام کمه
و خیلی چیزهای دیگه ………
از خدای خودم تشکر میکنم که به این مسیر هدایت شدم
از استاد عباس منش تشکر میکنم به خاطر زمان و انرژی که میزاره برای انسانهای که می خواهند خودشون تغییر بدند .
استاد عباس منش عزیز و مریم خانم عزیز امیدوارم که هر کجا که هستید حال دلتون خوب باشه .