https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-16.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-05-14 10:20:532024-12-30 08:37:08سریال زندگی در بهشت | قسمت 22
222نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدارو سپاسگزار هستم که یه روز دیگه بهم فرصت زندگی کردن در این بهشت زیبا و لذت بردن و درس گرفتن از اتفاقاتش رو داد
آخر فایل استاد میگن که اول هیچ ایده ای نداشتیم برای پاکسازی ولی وقتی قدم برداشتیم ایده ها اومد و هدایت شدیم به اینکه درختان و برگها و زمین رو بسوزانیم
به نظر من این مصداق همون حرف استاده که میگه من تو زندگیم هیچ برنامه ریزی ندارم و اجازه میدم که الهامات من رو هدایت کنن چون داریم میبینیم که شاید اگه برنامه ریزی خاصی میشد هیچ وقت به استفاده از آتیش هدایت نمیشدن و ایده ها بهشون الهام نمیشد و هرچی میریم جلوتر میبینیم از تجربه هایی که داشتن الهامات جدید هم میاد مثلا اینکه اون چوب بزرگ رو هم آتیش بزنن و با تمام این هدایت شدن ها به این حرف استاد میرسیم که همیشه جا برای بهتر شدن هست چون تو فایل های اول ما فکر میکردیم که درختان رو با اره بریدن خیلی بهتره ولی دیدیم که نه بهتر از اون هم میتونه باشه پس فکر نکنیم خیلی عالی شدیم درسته باید خودمون رو تحسین کنیم ولی باید تعادل داشته باشیم و جا برای بهتر شدن بذاریم
و این که این ایده به ذهنشون رسید که بیان زمین رو هم بسوزنن از فایل ۱۹ نشات میگیره وقتی که به آتیش گرفتن جنگل از دید مثبت نگاه کردن و ازش درس گرفتن و به جای اینکه بگن دیگه نمیریم سمت آتیش گفتن این دفعه راحتتر و آگاهانه میسوزونیم اصلا همین حرف نقطه شروع آتیش زدن زمین و پاکسازی اون شد و شاید به ظاهر زمین سوخته باشه ولی خدا میدونه که چه چمن های قشنگی میخواد سبز بشه و یه نکته که تو این چند تا فایل آتیش سوزی بود اینکه استاد و خانم شایسته چقدر ایمان دارن که بارون میاد و خاکسترها رو میشوره
وقتی خانم شایسته اون درخت پوسیده رو نشون داد من یه درسی گرفتم و این بود که من و شاید خیلی از بچه ها اولش استاد رو قضاوت کردیم گفتیم ای بابا چرا درختا رو قطع میکنه آخه ولی دیدیم که الان که صبر کردیم فهمیدیم که اصلا باید یه سری از درختان از بین میرفتن چون نه تنها فایده ای نداشتن بلکه داشتن ضرر هم میزدن
پس یاد بگیریم قضاوت بی جا نکنیم
و وقتی خانم شایسته گفتن که الان درختا دارن دعا میکنن برامون که نجاتشون دادیم به خودم گفتم من همیشه فکر میکردم اگه به درختا آب بدیم دعامون میکنن هیچ وقت فکر نمیکردم با سوزاندنشون بازم مارو دعا کنن چون به قول خانم شایسته برگشتن به اصل خودشون به همون جایی که ازش اومده بودن سرشار از انرژی پاک و خالص
و چه زیبا خانم شایسته اتاق کارش و تشبیه میکنه آفرین به این خلاقیت دیوارهای اتاق درختان گردو هستن
وقتی از گردو صحبت کردن رفتم تو اینترنت سرچ کردم و فهمیدم که این گردوی امریکایی اسمش پکان هست و بعضی ها هم بهش میگن پیکن و امریکا بزرگترین تولید کننده این نوع گردو هست و کلی فایده داره برای لاغری هم خیلی مفیده و امریکایی ها علاوه بر استفاده به عنوان آجیل برای تولید انواع نان و کیک و دسر و سس سالاد هم ازش استفاده میکنن
خدارو شکر بازم اطلاعاتم زیاد شد و یه چیز جدید یاد گرفتم
و با این جمله که خانم شایسته گفتن اینقدر نعمتها زیاده که هرچی ازش برداشت کنیم تمومی نداره یاد این جمله افتادم
( این جهان چنان پر است از فراوانی که چاره ای نداریم جز شادمانی)
چقدر لذت میبرم وقتی میبینم که استاد و خانم شایسته حتی از اون درخت سوخته که به ظاهر زشته باز هم زیبایی ها رو بیرون میکشن و میگن مثل اثر هنری شده
اینا همش پر از درسه که یاد بگیریم از دل تاریکی ها زیبایی رو بیرون بکشیم
ولی یه قسمتی که من خیلی دوست داشتم و ازش خیلی درس گرفتم اون قسمت غذا درست کردن بود که توش خیلی درس داشت
اولا که استاد اصلا هنوز غذا رو نخورده بود ولی وقتی خانم شایسته ازش پرسید باید ببینم نظرت چیه استاد گفت صددرصد راضی خواهم بود و چقدر از عشقش سپاسگزاری میکنه با اینکه هنوز غذا رو نخورده
چقدر این تحسین کردن و این قدردانی کردن به من انرژی داد
مگه زندگی از این قشنگتر هم میشه که دونفر چقدر با عشق همدیگه رو تحسین میکنن و از وجود هم سپاسگزار هستن خدایا شکرت به خاطر این همه زیبایی
خانم شایسته انقدر با خودش درصلحه انقدر به توانایی های خودش باور داره که از استاد توقع نداره که ازش سپاسگزاری کنه و همین که توقعی نداره همین که به خودش باور داره همین که عزت نفس داره همه اینها باعث میشه که استاد اینطوری تحسینش کنه چون اول خودش خودش رو تحسین میکنه. همه این که دیگران چطوری باهات رفتار کنن برمیگرده به خودت و آفرین به خانم شایسته که انقدر رو خودش خوب کار کرده که واقعا شایسته بهترین هاست
و یه درس دیگه هم که برام داشت این بود که خانم شایسته ظرف غذا رو آوردن جلوی دوربین باز کردن چون اولا نگران چیزی نبودن که شاید غذا سوخته باشه شاید بد شده باشه و ایمان داشتن که خوب شده چون به توانایی های خودشون ایمان دارن و دوما اینکه به قضاوتهای دیگران توجهی نمیکنن ظرف غذا رو جلوی دوربین باز کرد فارغ از اینکه دیگران چه فکری میکنن
ولی من صد بار به غذا سر میزنم و مزه شو میچشم که اگه ایرادی داره برطرف کنم بعد بیارم سر سفره به خاطر اینکه دیگران ازم ایراد نگیرن
همه اینها برمیگرده به عزت نفس
من که فقط دارم دوره عزت نفس رو کار میکنم دقیقا اون چیزی که استاد تو دوره عزت نفس گفته رو دارم تو این سریال از استاد و خانم شایسته به وضوح میبینم و میبینم چقدر نگاهم وسیعتر و آگاهانه تر شده نسبت به فایل های سفر به دور امریکا که کمتر رو خودم کار میکردم و دوره عزت نفس رو کار نکرده بودم
با تمام وجودم میگم که ثانیه به ثانیه این سریال درس داره شاید از دید بعضی ها خیلی معمولی باشه ولی کسانی که تو این مسیر هستن میدونن که این سریال چقدر پر محتوا هست و هر کسی بسته به اون مداری که توش هست این آگاهی ها رو درک میکنه و این زیبایی ها رو میبینه
به خاطر همین هم من سعی میکنم تا جایی که بتونم کامنت های بچه ها رو بخونم چون ممکنه دوستم خیلی بیشتر رو خودش کار کرده باشه و مدارش از من بالاتر باشه و یه نکته ای رو ببینه که من ندیده بودم و بهش بی توجه بودم و یکی از روشهای کنترل ورودی ها همین خوندن کامنت های بچه هاست چون اصلا دیگه وقت نمیشه که بری سراغ حاشیه ها
خدایا شکرت امروزم کلی درس یاد گرفتم
خدایا شکرت امروز هم زیبایی ها رو دیدم
خدایا شکرت امروز هم به خودم یاد آوری کردم که هرچی میبینم و یاد میگیرم تو زندگیم به کار بگیرم
خدایا شکرت به خاطر دوستان خوبم
خدایا ازت سپاسگزارم تا ابد و تو را بی نهایت شکر میکنم
💓(تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خود را گویدت که چوون باید رفت)💓
🎀و شرووووع شد این سوزاندن و ایده های یکی پس از دیگری اومد..
🎀موقعیتی به ظاهر ناخواسته پیش اومد(اتش سوزی برگای اضافی کنار جنگل و پیشرویی آتش به داخل جنگل)
❎نجواای شیطانی:ببببببببیییییین چی شد؟؟؟؟؟اه اه،بخشکی شانس..نگا نگاااااااا چی میخواستیم و چی شد..میدونی چیه تو اصلا از پس انجام دادن کاری به این سادگی هم برنمایی..خدا دوستت نداره..جای اینکه مواظبت باشه داره بهشتتو جهنم میکنه..زووود باش خاموشش کن و دیگه هیچ وقت آتیش بازی نکن..چون بدتر از این سرت میاد..برو زود باشوواصلا ول کن تو نمیتونی خاموشش کنی،برووو به آتش نشانی زنگگگ بزن..زوووود باشششششش..بدبخت شدیییی..بدبخت..
💓الهااام قلبی: تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خود را گویدت که چون باید رفت
👨استاد عباس منش:حسممم خوبه،مطمنم که مدارم درسته..مطمنم نتیجه ش خوب میشه..
اصلا عزیز دلمم بیا تو از این ور منم از این ور کنترلش کنیم..من به توانایی های توم اطمینان دارم..
خدااایااااا شکرتتتتتت..ببینننن چه درسی گرفتیم از اینجا..
🎦قسمت ۲۰ زندگی در بهشت..
👨استاد عباس من:راستی بچه هااا از اون آتیش که قبلا راه انداختیم به این نتیجه رسیدیم که برگای اطراف این درختا رو هم بسوزونیم..
ما که توانایی کنترل کردن این شرایطو داریم..
👨ا؟عزیز دلممم نگاه کن، آتیش باز شروع شدددد..همون قبلیه که خاموش کرده بودیم باز شروع شد..
❎نجوای شیطانی::ههههههه..چقدددر خنده دارررر…ببین زیاد به خودتون مطمئن بودیننناااا..ببین همین آتیشه که فکر میکردین خاموشش کردین باز شروع شده..شماهاااا که توانایی مهار یه آتیشو ندارین چرا بیخودی هی ادعا میکنین؟؟؟
💓الهام قلبی:تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خد را گویدت که چون باید رفت
👨استاد عباس منش:خداااا رووو شکر به این نتیجه رسیدیم چه خوبه این آتیشو از این اطراف خاموش نکنیم بزاریم جلو بره،چهه خوب میشه که کل این برگای اضافی رو که سالهاست اینجا افتاده رو بسوزونه..ای جاااان ادامه بده…خدااایااااا شکرتتتت ببین از کجا به کجا رسیدییییمم..
🎦قسمت ۲۲:
👦استاد عباس منش:بچه ها تصمیم گرفتیم کل این برگای این منطقه رو از Hamaka erea شروع کنیم و بسوزونیم..ما که از قسمتهای قبلی یاد گرفتیم که میتونیم کنترلش کنی..پس حالا وسعتشمم زیادتر کنیم…خیلییییی هم زیادتر از قبلیاااا..
❎نجوای شیطانی:….
💓الهام قلبی:تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خود را گویدت که چون باید رفت
👧بفرین(به آفرین):خدااااای من چقدددر تکامللللللللل..
چقددددر ایدههههه..
چقددددر عزت نفس..
چقدر اطمینان به درستی مدارشون.
چقدددر اطمینان به هدایت الله
چقدددر همکاری..
چقددر پشتکااار..
چقدددددر ابراز عشق قلبی
چقدددددر رعایت کردن قانوووون
خداااااای من شگفت انگیزهههه..
این شیوه ی زندگی کردن شگفت انگیزه..
این حجم از رعایت قانون در تک تک مراحل زندگی شگفت انگیزهههه..
حتی تو آشپزی هم هدایتی عمل میکنند..
خداااای من چقدر تفاوته شیوه ی زندگی من با زندگیشوننن..
حالا بهتر میفهم و درک میکنم چرا اونها اونجا هستن و من اینجااا..
خدااای من شکرتتتتت شکرتتتت شکرتتتت..
چقددرر میشه بارهای بار این فایلا رو دید و نکته یاد گرفت..
خدایاااا میخوااام ازت زمان بخرم…
من زمان بیشتر از ۲۴ ساعت میخوام در شبانه رووووز..
میخوااام فرصت خیلی خیلی خیلی بشتر داشته باشم که درک کنم و تمرین کنم این آگاهی ها رووو
میخووام با تک تک سلولهای تنممم این شیوه ی زندگی رو یاد بگیرمممم..
💓الهام قلبیممم:(تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خود را گویدت که چوون باید رفت)
💓بفرین:ای جانممممم..چشمممم چشمممم چشمممممم به حرفف تو عمل میکنمممو الهام جونم
در ضمن میدونی چیه نجوا خان،من حتییی میتونم خیای بهترم از استاد باشم…چوووون من استادو دارم که راهنماییم کنه،ولی استاد یکی مثل خودشو نداشته
مممنونم استااااد …این قسمت که دیدن نتایج کارهای این چند روزه مون بود خیلی حس قدرت و اعتماد بنفس بهم داد..
چقدددر عالیههه دیدن این نتایج که همش هدایتی بودههه..که مرحله به مرحله کارا ساده تر شدوونتایج باشکوه تر…
ای جان دلمممم..عزززیییززز دلم که سایه افتاده بود روی صورت مهربون و پر از عشقتتت….
راستی استاد از شما یاد گرفتم که همیشه چیزی که به نظرم یه کم سخته رو بگم از این ساده تر چی؟؟؟
مثلا تو این فایل،با دیدن مشعل که همش باید با دست جابه جا کردین ایده ایی به ذهنم رسید که چی میشد اگه کولی بود و میشد کولش کرد رفتم سرچ کردم،سم پاش کولی پیدا شد،ولی مشعل یا شعله افکن کولی رو پیدا نکردم،شایدم باشه و باید به انگلیسی سرچ بشه….بهر حال اینمم یه ایده ی پول ساززز..که چقدددر هم میتونه کار بقیه رو آسونتر کنه…با یه کپسول کوچیکتر و قابل حمل و آسوننن..
سلام و درود خدای زیبایی ها بر به آفرین عزیزم… مرسی از اینکه کامنت انرژی بخش منو خوندی و خندیدی…
کامنتت خیلی قشنگ و جالب بود برام… میمیک که چه عرض کنم دندونام از خنده درد اومد موقع خوندن کامنت باحالت… چقدر خوب از زاویه های مختلف نجواها و نداها رو تحلیل کردی. آفرین به این ذکاوت…
چند تا از کامنت هاتو این روزا خوندم… باورم نمیشد با این مدت عضویت اینقدر عالی پیش بری و مقاومت های ذهنت کم باشه… اصلاً تا به حال همین چیزی ندیده بودم، مشارکت فعال و کامنت عالی نوشتن در ابتدای راه کار هر کسی نیست… بهت تبریک میگم… اتفاقاً میخواستم همین امروز برات کامنت بذارم و تحسینت کنم…
همین الان رفتم داستان هدایتت توی پروفایل خوندم، و خدا رو شاکرم بابت این هدایت واضح و دقیقش… چقدر لذت بردم از داستان هدایتت.فقط هیچچچچ وقتتتت این مسیرو رو ترک نکن و مهم ادامه دادنه، نتایج و نشانه ها بصورت طبیعی خودشون هر روز میان… در کامنت های قبل گفتم سرم بدجور به سنگ خورد و پس از مدت ها برگشتم سر اصل مسیر و قسم خوردم که تحت هیچ شرایطی از فضای سایت و عمل در چارچوب قانون خارج نشم…
اونجا که گفتی من از خدا وقت بیشتر از ۲۴ ساعت میخام، چقدر حس همذات پنداری کردم باهات.. منم اغلب میگم ای کاش روز ۴۰ ساعت بود تا بیشتر روی خودم کار کنم. منم اونقدر تشنه و گسنه پیشرفتم و دارم ۲۴ ساعته کار میکنم که حتی وقت خوابیدن هم ندارم…
راستی چه اسم زیبایی… به آفرین… با چهره ناز و زیبات همخونی داره…( بفرین … یاد نام پرنسس الهام عزیز میوفتم که مختصر و جذابش کرده به نام پرنسس الا… به آفرین… بفرین)
با نهایت قدرت پیش برو که خوشبختی بیشتری در انتظارته…
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیز سایت
خیلی خوشحال شدم وقتی در این فایل متوجه شدم خانم شایسته عزیز همشهری خودمه ، با توجه به اینکه دوستای زیادی دارم که لر هستند احساس نزدیکی به استاد میکردم ولی حالا یک احساس نزدیکی بیشتری میکنم و کرمانی بودن خانم شایسته رو به فال نیک میگیرم و امیدوارم بتوانم در مدار فرکانسی ایشان هم قرار بگیرم .
راستی در فایل قبل در باره میدون مریم میگفتید ، میخواستم بپرسم آیا میدون مریم تاکسی خور هم هست ما هم بیاییم . به امید آنروز و دیدار از نزدیک .
سلامی با عطر خوب خدا تقدیم به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
و سلام به تمامی دوستان بهشتیم
و سلامی با عطر خوش عشق تقدیم به خود مقدس م
خدارو هزاران بار شاکرم که با عشق و با تمام وجودم دارم این زندگی بهشتی رو زندگی میکنم.
خدارو هزاران بار شکر میکنم که دارم با تمام شادی که وجودم رو گرفته درس های بهشتی رو از دستان بی نظیر خدا یاد میگیرم و توی زندگیم پیاده میکنم.
………….
خدایا شکرت به خاطر دیدن دوباره این زندگی بهشتی مون
خدایا شکرت به خاطر دیدن این غروب زیبای خورشید که به زیبایی هر چه تماتر داشت خود نمایی میکرد و اون نمای زیبای دریاچه مون که عکس درختای کاج توش افتاده بود ادم رو محو تماشای خودش میکرد.
خدایا شکرت به خاطر صدای زیبای کلاغ هایی که توی بهشت مون شنیدم
خدایا شکرت به خاطر اون نور طلایی و زیبایی که خورشید به درختای بهشتی مون تابیده بود
خدایا شکرت به خاطر این سایه های بهشتی که با شاخ و برگ های درختا ایجاد شده
خدایا شکرت به خاطر دیدن اون درخت گردوی بهشتی مون که برگ هاش برام خیلی زیبا بودن
خدایا شکرت که دارم تاریکی شب بهشت مون رو با اون اتیش های زیبا و قرمز رنگ دارم میبینم
خدای عزیزم یه دنیا ازت سپاسگزاریم که عمری با عزت و حالی خوب بهم دادی تا بتونم این قسمت زیبای اتیش سوزی علف های هرز بهشت مون رو ببینم و ازش کلی درس یاد بگیرم
…………………
استاد عزیزم من توی همین چند قسمت مربوط به اتیش زدن علف ها و درختچه های هرز کلی درس یاد گرفتم
کلی بزرگ شدم؛ مدارم بالاتر رفت؛ بیشتر با خدا دوست شدم
تونستم کلی باورهای مخرب و نازیبام که ذهنم رو اشفته کرده بود رو شناسایی کنم توی ذهنم بسوزونموشون
و ذهنم رو پاک کنم از هر چی باورهای شرک الود و مخربی که سال های سال فضای ذهنم رو پر کرده بود.
و من دارم با همین زندگی در بهشت زیبامون دارم خودم رو میسازم
دارم روحم رو جسمم رو تمام زندگی م رو پاکسازی میکنم.
خدایا شکرت
……………………….
تا الان که ۲۲ روز از این زندگی بهشتی مون میگذره من درس هایی یاد گرفتم که تا حالا هیچ کسی بهم یاد نداده بود
و حالا من پرم از اگاهی های ناب و خالصی که زندگیم رو بهشتی کرده
و حالا دارم با عشق زندگیم رو بهشتی تر میکنم
دستان بی نظیر خدا بهم یاد دادین که:
بیام و اون زندگی نازیبایی که قبلا خودم برای خودم بوجود اورد و اونم با افکار نازیبا و مخرب که فضای ذهنم رو گرفتن و نمیزارن که حرکت کنم بیام و مثل اون درخت از ریشه بسوزونموشون و از نو برای خودم زندگی بهشتی رو بسازم
بیام و فضای ذهنم رو ازاد کنم از هر چی که مانع رسیدن به خواسته هام میشه و با اعتماد به خدا و ایمان و امید به خودش قدم اول رو بردارم و خودش توی طول مسیر هدایتم میکنه و الهامات زیباش رو به قلبم الهام میکنه
بیام و قدم ها رو محکم بردارم و قدم به قدم تا رسیدن به خواسته م پیوسته حرکت کنم و تکاملم رو طی کنم تا به اون نتیجه ی دلخواهم برسم و وقتی میدونی که برای رسیدن به این خواسته هات باید تکاملت رو طی کنی
دیگه عجله نمیکنی ؛دیگه ناامید نمیشی ؛دیگه خسته نمیشی و دیگه وسط راه خواسته ت رو رها نمیکنی
بلکه با عشق راهت رو ادامه میدی و با ایمان به خدا مصمم میشی
صبر و حوصله به خرج میدی و تا به اون نتیجه ی دلخواهت میرسی و این نتیجه ی کارت حالت رو عالی میکنه انرژی ت رو چندین برابر میکنه و زندگی مون رو گلستان میکنه
و چقدر حالت خوب میشه وقتی که میبینی اون ایدهات جواب داده و به خواسته ت رسیدی
یه حس راحتی و لذت بخش و شادی بخشی داری که انرژی مضاعفی بهت میده برای حرکت کردن به سمت خواسته های بزرگتر بهت جرات میده که اره میتونی چون تو خدا رو داری و هدایتت میکنه ؛حمایتت میکنه؛ تنهات نمیزاره و همیشه تو رو راهنمایی میکنه.
و چقدر عالی بهمون یاد دادین که تو اگه حرکت کنی راهای ساده تری بهت گفته میشه مثل همین اتیش زدن چوب های اضافی و هرزی که نمای بهشت زیبامون رو گرفته بودن
و همیشه اون راهای ساده و راحت زندگی رو برامون لذت بخش تر میکنه. و از همه طرف برات سود و سود و سود.
خدای من وقتی دیدم اون فضایی که ننو نصب میکردین زیر اون برگ های خشک شده و اون چوبی که پوسیده بود و زیرش حشره ها و کرم های وحشتناکی درست شده بودن منو به یاد ذهنم انداخت
و همین تیکه ای که دیدم اینقدر کثیف و نازیبا شده که وقتی دیدم حالم بد شد یاد ذهن و افکارهای نازیبا و مخربی افتادم که خودم توی ذهنم برای خودم بوجود اوردم
و به خودم گفتم خدای من چه قدر ذهن من هم به همین قسمتی که شما بهمون نشون دادین شباهت داره و به خودم قول دادم که این باورهای نازیبا رو از توی ذهنمون پاک کنم و مثل همین اتیش سوزی که استاد با اون مشعل هیولایی اون منطقه رو تمیز کرد منم تمام باورهای نا زیبایی رو که شناسایی کردم رو اتیش زدم و پاک کردم از هر گونه کثیفی و الودگی و نازیبایی ها.
و اون وقت با خیالی راحت و با ذهنی ارام و با ارامش تمامی که وجودمون رو گرفته باورهای زیبایی رو توی ذهنم در مورد تمام جنبه های زندگیم برای خودم میسازم و زندگی م و روحم و روانم رو و تمام جسمم رو بهشتی کنم خدایا شکرت
و چقدر عالی شد دیدم که فضای بهشت مون خالی شده از هر چی که مانع رشد درختای بهشتی مون میشد
و به منم یاد دادین که این موانع ذهنیم رو از بین ببرم و جا رو باز کنم برای رشد باورهای زیبایی که بهم کمک میکنن تا زندگیم رو بهشتی کنم.
بهم یاد داین هر چی که نیاز داره برگرده به اصل خودش باید یه روزی برگرده و مثل همین سوختن نمکیت چوبی و پالتی که پوسیده بود و خاکستر شدن و برگشتن به دامن طبیعت و ما هم یه روزی باید برگردیم به اصل خودمون
بهم یاد دادین که همیشه تمرکزم بر نکات مثبت باشه و همیشه ذهنم رو کنترل ذهن و همین کنترل ذهن باعث میشه من تکاملم رو توی رسیدن به خواسته هام طی کنم.
وبا درس های بهشتی که بهمون دادین زندگی مون رو پر از زیبایی و خیر و برکت کردین و زندگیمون رو به بهشت زیبای خدا تبدیل کردین و تا عمر دارم همیشه دعا تون میکنم دستان زیبای خدا.
……….
خدای من ؛ من عاشق اون صدای خش خش برگ هایی م که زیر پا خرد میشن و دارم توی بهشت مون این صدا رو میشنوم.
مریم عزیزم من عاشق اون اتاق کارتم که دیواراش با تنه ی درختای گردویی هست که همین جور میوه میدن و میریزن و هنوز فرصت نشده اینا رو جمع کنید و این داره بهم میگه همه جا فراوانی هست فقط باید یه کمی بیشتر چشمامو باز کنیم و ببینم این همه نعمت و ثروت و فراوانی های خدا رو.
و چقدر با شور و هیجان داری برامون از اون ایده ی غذای هیولایی و خوشمزه تعریف میکنی و استاد هم داره لذت میبره از این حرفای زیباتون و ما هم لذت بردیم از این همه ایده ها و الهامات زیبایی که بهتون میشه و با عشق و شور و هیجان برامون توضیح میدید.
تحسین میکنم اون روابط عاشقانه و زیباتون رو که دارید به ما هم یاد میدید زندگیمون رو با همین روابط زیبا عالی کنیم.
اون غذای بهشتی تون هم که پرادایس بهتون هدیه داد نوش جانتون .شما لایق بهترین ها هستین.
و چقدر لذت بخشه که با موتور رفتین و نتیجه ی کارتون رو دیدین و کلی حالتون رو خوب کردین.
بازم ممنونم ازتون که برامون این همه با شور و عشق این زندگی بهشتی تون رو هم به چشمان ما هدیه میدین تا ما هم زیباترین زندگی رو برای خودمون بوجود بیاریم.
انشالله به زودی همدیگه رو همین حوالی بهشت ملاقات میکنیم.
سلام و درود خدا بر الهه عزیزم…مرسی که واسم کامنت گذاشتی و خوشحالم کردی.
الهه عزیزم، بدون شک تو از بهترین شاگردان این دوره بینظیر زندگی در بهشت هستی… گاها کامنت هاتو توی بعضی قسمت ها میخوندم… من خودم فرصت نشد توی این دوره اعجاب انگیز حضور فعال و کاملی داشته باشم… اونقدر درگیر قطع ، آتش سوزی و به خاک سپاری برخی باورهای مسمومم بودم که از حضور پیوسته در سریال جا موندم… عوضش چند تا از مهمترین ترمز ها و باورهای محدودکننده ای که سال ها گربان گیرم بودن، فاتحه شون رو خوندم.و چقدر احساس سبکی و رهایی دارم الان.. دارم متمرکز روی روی عقل کل، قرآن، عزت نفس، کنترل ذهن، و باورهای توحیدیم کار میکنم… سر فرصت کامنت های بی نظیر تو، الا، زهرا،یزدان و بقیه دوستان رو میخونم و بهره میبرم…
ولی ولی… دختر چکردی با دل من…الان که داشتم نوشتار الهی ات میخوندم،فایل ۷ آرامش در پرتوی آگاهی، موزیک زمینه ام موقع خواندن متن بود…
چقدر روان ، خوانا و آرامبخش مینویسی !!! آرامش آرامش و حس خوب همش موج میزد… عاشق سپاس گزاری های بی حد و اندازه ات شدم… مشخصه که چقدر با اصل خودت هماهنگی… مشخصه که چقدر با خودت در صلح و آرامشی… مشخصه که با حضور مداوم و با انگیزه در این دوره، مدارت بالاتر رفته… مشخصه که خدایی تر شدی… بهت تبریک میگم بابت این رشد و بالندگی… غرق خدا بودم که نوشته های خداگونه ات، اشک شوق و سپاس گزاری از چشمان نازم جاری کرد….
با قدرت پیش برو که خوشبختی بیشتری انتظارتو میکشه عزیز دلم
وااای واااای وای… دارم از شوق می میرم… از بس که خندیدم، فَک درد گرفتم… الان که دارم مینویسم اونقدر پر انرژی ام که اجسام و جامدات اطرافم دارن متلاشی میشن!!!
راستش صبح زود ساعت چهار با انگیزه و احساس سپاس گزاری بیدار شدم. یه صبحانه شاهانه خوردم، رفتم سراغ فایل قسمت ۲۱… موقع دیدن این فایل برخلاف بقیه فایل ها، اصلا شاد و خندان نشدم، حالم گرفته شد…و احساسم بد شد… چرا؟… شدیداً این فایل به ظاهر ساده منو به فکر فرو برد… اونجاهایی که در مورد پخش و پراکنده شدن انرژی و عدم تجمع و تمرکز انرژی حرف زدین؛ اونجاهایی که در مورد قدم به قدم عمل کردن به ایده ها و تکامل حرف زدین، من احساس ندامت اومد سراغم… اینکه چقدر در گذشته کارامو یا به تعویق مینداختم یا نصف نیمه ول میکردم… سریع به خودم اومدم … میلادی داری اشتباه میزنی هاااا… احساس بد و پشیمانی ممنوع… گذشته رو بیخیال… بچسب به الان که داری با تمام توان پیش میری و از زندگی لذت میبری… با کنترل ذهن و تمرکز بر نکات مثبت، احساسم خوب شد… اومدم که برای فایل قبل کامنت بذارم که دیدم عععه قسمت ۲۲ اومد…فایلو دیدم…استاد و مریم عزیزم باورتون نمیشه کل محله رو گذاشتم روی سر از فرط شادی…میدونستم بالاخره میای جلو دوربین مریمی… اتفاقاً همین صبحی میخواستم جسورانه ازت درخواست کنم که بیای جلو دوربین و روی ماهتو ببینیم… باورم نمیشد که این درخواست بدون اینکه بگم سریع جواب داده…
البته اینو بگم که یه حدس هایی توی ذهنم بود که چرا نمیای جلو دوربین، شاید، شاید یه ترمزهایی مثل قضیه موتور روندن توی ذهنت بود یاشایدم به دلایل شخصی یا مسایل سایت… هرچی که هست مطمئن باشید که با چند بار اومدن جلوی دوربین عادی میشه هم برای شما هم برای بچه های سایت… استاد عزیزم لطفاً مثل قضیه موتور روندن، تشویق و راضیش کن که راحت تر باشه جلو دوربین…
استاد عزیزم، من ایده آل هام از روابط خیلی بالا بود ولی با دیدن روابط فوق عاشقانه و الهی شما، استاندارد هام جابجا شد و کلی خواسته جدید تو دلم شکل گرفت… بلد نبودم که دقیقا یه رابطه رویایی چطور میتونه باشه چون نه تجربه داشتم نه آگاهی… ولی شما با لطف و بزرگیتون این رو به ما نشون دادید که وقتی میگیم روابط رویایی ،یعنی چی… بخدا قلب خیلی بزرگی میخاد که آدم زندگی شخصی شو نشون بده تا دیگران الگو و الهام بگیرن…
همیشه دوست داشتم که ببینم زندگی شخصی افرادی که برام الهام بخشه چجوریه… بیل گیتس… ایلان ماسک… کریس رونالدو… زلاتان ابراهیموویچ… تونی رابینز… یا حتی امامان و پیامبران….
اصلاً هیشکی… هیشکی از آدمای معروف و ثروتمند حاضر به این کار نیستن یا اصلاً براشون اهمیتی نداره… ولی شما با سبک زندگی شخصیتون مرزها رو جابجا کردید و تابوها رو شکستید… استاد عزیزم بخدا میبینم که چقدر دلتون صاف و زلاله و هیچی تو دلتون نیست… چقدر خوش قلب و بخشنده اید و اینا همه از خداست… بخدا ارزش این فایل های رایگان اونقدر برام زیاده که نمیتونم قیمت بذارم روش… به این میگن زکات و انفاق… خدایا بی نهایت شکرت بابت این زوج آسمانی که پیام آور کلام تو اند… پیام آور عشق و صلح و مهربانی…
مریم جان، چقدر کاری خوبی کردی که اونجا که استاد با مشعل افتاد به جون علف ها، فیلم رو قطع نکردی و استادو دنبال کردی… خیلی دلم میخواست ببینم استاد بصورت ممتد تا کجا پیش میرن، جیگرم حال اومد ازین عملیات آتیش بارون، با رمز یا مریم…
رنگ بوی غذاهای عجیب مریم خانم منو کُشت… برم غذای خودمو درست کنم دهنم آب افتاد… راستی به لری میگن پیاز بِخَ… پیاز وخور مال شب های بَرَرَست…
دمپایی اوستادو ببین… همونیه که قبلاً با یه چاقو هیولا بریدیش… از خنده و ذوق میمیک های صورتم پاره شد… چقدر تو ساده و متینی مرد… یه عمر تو تخیلم به ساده زیستی اماما و پیامبرا و اولیا فکر میکردم، که مثلا با قدرت تخیلم ازشون الگو بگیرم… شما دو تا دو عِند ساده زیستی و خاکی بودن هستین… روز به روز فضای این خانواده داره صمیمی تر و با صفاتر میشه… عاشق همه تونم عزیزای دلم
خیلی بامزه نوشتین مخصوصا اونجایی که گفتین مریمی خیلی قشنگه. و واقعا مریمی جوون خیلی دوست داشتنی هستن
خیلی از خداوند سپاسگزارم که با خانم شایسته آشنا شدم خیلی الگوی خوبی هستن .
من همیشه فک میکردم خدایاا چرا بعضی مسایل برای دخترها و خانم ها انقد مهم است و خندم میگرفت یکیش آرایش کردن بود .و واقعا همیشه میگفتم مگر میشه آدم بخاد یه نفر رو (جنس مخالف) با ارایش کردن و به زور به دست بیاره .خداروشکر الان میبینم بابا خیلیا هستن که اینجوری فک نمیکنن و من هر روز دارم نمونه های بیشتری از این افراد رو میبینم که خودشون هستن .و انسان های هم فرکانس و هم مدار در کنار هم قرارمیگیرند.
سلام به استاد عزیز، خانم شایسته گل و دوستان هم فرکانسی
ابتدای سریال با تصویر مرد مشعل بدست که همچنان در حال سوزاندن اضافات این بهشت زیباست و پیام هشدار برای کودکان.
. به قول خانم شایسته بسوزون آقا هر آنچه که جلوی دیدن زیباییهای این بهشت رو میگیره .
1- به اتیش کشیدن نیمکت مامن حشرات موذی، که بعد از چند بار سعی برای جابجا کردن و موفق نشدن، با برداشتن قدمهای کوچک برای زیباتر کردن این بهشت زیبا، راه نابودی این مامن هم با هدایت الله نشون داده شد و در انتها انرژی پاک و خالص آن نیمکت به دامن طبیعت برگشت و توطئه حشرات برای حمله به درختان دیگر خنثی شد.زیر نیمکت سوراخهایی در اثر موریانه ایجاد شده بود که با آتیش زدن و از بین بردن نیمکت مشخص شد و البته که خدا روشکر موریانه ها هم ازبین رفتن و نابود شدن.درسی که برای من داره اینه که من واسه باورهای مخربی که جا خوش کردن و از هر راهی که میرم سفت به ذهنم چسبیدن نگران نباشم ،شروع کنم به نابودی باورهای مخرب و کم کم جلو برم، راه نابودی این باورهای محدودکننده ای که محل تغذیه و آرامش باورهای مخرب ریز هستن هم به لطف الله به من نشون داده میشه و جلوی نفوذ این باورها به باورهای قدرتمند کننده گرفته میشه.و اگه این باورهای نامناسب ریز از بین نرن مثل همون موریانه های زیر نیمکت شروع به تخریب زمین ذهن ما و از بین رفتن باورهای درست ما میشن.پس با توکل بر خدا، حرکت و حرکت و کار روی باورها و شخم زدن زمین ذهن برای پیدا کردن و نابود کردن موریانه های ذهن. خدایا ما را لحظه ای به حال خودمون وامگذار .
2- حمله به علفهای هرز و حشرات موذی در محل نصب ننوی خوشگل استاد که ارامش استراحت در ننو و دیدن زیباییها رو تحت الشعاع قرار میدادن و باعث میشدن ذهن در کنار دیدن زیبایی این بهشت زمینی یه نگاه کوچک هم به این صحنه داشته باشه و کمی ذهنو قلقلک بده. پس بزن بسوزون و از حرکت آرام ننو و این بهشت زیبا بدون هیچ نگرانی از زیر پا لذت ببر. مثل باورهای محدود کننده ریز که نمیذارن با آرامش کامل از باورهای قدرتمند کننده لذت ببریم و در کنار آرامش و احساس خوبی که داریم این باورهای ریز مثل مورچه یه قلقلک هایی به آدم میدن که نمیذارن لذت کاملی از احساس عالی ناشی از باورهای خوبمان ببریم و باید با مشعل هدایت الله این باورهای نامناسب ربز رو هم بسوزونیم.
البته اعتراف میکنم با پیشروی آتیش در قسمت قبل من که جرات نمیکردم مثل استاددوباره مشعل بدست تو این فضای پر از خوراک آتیش، بچرخم و البته که این کنترل ذهن و توکل و اعتماد بالای استاد به خداوند قادر رو میرسونه.
و می رسیم به اتاق کار خانم شایسته عزیز که قطعا با کنترل ذهن و با تمرکز بر زیباییها و سپاسگذاری بدست آورده. آخه چه اتاق کاری بهتر از اتاقی که دیوارش درخت گردو و ویوش بهشت زیبای زمینی و دریاچه و جنگل باشه. و چقدر نعمت کشف نشده مثل انواع گردو، این بهشت زیبا داره که قابلیت برداشت و استفاده داره و قطعا در ادامه خواهیم دید.
چه جالبه که شب شده ولی آبی آسمون هنوز پیداست و شعله های کوچک آتیش که مثل الماسند و مثل ستاره های اسمون توی تاریکی شب میدرخشند خدایا شکرت . و البته چشممون روشن که خانم شایسته گل رو هر چند ناواضح دیدیم و من که واقعا خوشحالم از دیدن روی گل ناواضحتون.و اون زغالهای خوشکل که از آتیش زدن نیمکت بوجود اومده و در نهایت دعاگویی درختان که باعث شده پرادایس از استاد و عزیز دلشون با یه غذای خوشمزه هدایتی پذیرایی کنه خدایا شکرت .
3- سوزوندن درختان خشک که نرم و آرام از بن در حال سوختن هستن و اگرچه دیر ولی اصولی از بین می روند و ریشه آنها هم باقی نمی ماند. مثل باورهای نامناسبی که ریشه دارند با آرام آرام و البته پیوسته کار کردن روی آنها میشود از بن آنها را نابود و از شر آنها به حول و قوه الهی نجات پیدا کرد و به همان نسبت آرام آرام و پیوسته باورهای قدرتمند کننده را ریشه ای و اصولی در زمین ذهن کاشت و این یعنی تکامل و در این مسیر باید به ایده های الهی گوش جان سپرد و عمل کرد.
و در نهایت باز هم زیبایی بی نظیر و رنگارنگ پرادایس و پرش خانم شایسته گل، ترک موتور به رانندگی استاد و بررسی نتایج عملکردشان که ناشی از قدم برداشتن و حرکت، دریافت الهامات حین حرکت و عمل به الهامات بود که از هر طرف نگاه کنی سود بود و تمیزی و زیبایی .
پس به خودم میگم : قدم بردار هر چند کوچک، حرکت کن و گوش جان بسپار به الهامات رب و دریافت کن الهامات رو و عمل کن تا به بهترین نتایج در همه زمینه ها برسی. که اگر حرکت نکنی نشانه بارز همان ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است، هستی.
از رب جهانیان درخواست هدایت و توانایی دریافت الهامات و عمل به انها را برای خودم و همه دوستان همفرکانسی آرزومندم
چقدر این مجموعه فایل های تمیز کردن پارادایس زیبا و اموزنده بودن، هر لحظه از این فایل ها ملیاردها ملیارد ارزش داره و داره وارد زندگیمون میشه.
امروز داشتم این قسمت رو که میدیدم گفتم خدایا چقدر تفاوت هست، یه دنیا و یک زمانه ولی چقدر تفاوت وجود داره. من تو شهری هستم که مدام تذکر میدن که آب کمه و آب نیست و تو شهر خیلی آب یا رودخانه ای نمیبینیم ، بعد یک نفری تو همین دنیا به تنهایی صاحب یه دریاچه بزرگه، اونم نه این که فقط همین دریاچه باشه بلکه آب همینجوری روونه ازچشمه داره میاد و یه جوری راه براش درست کردن که بره بیرون مگرنه انقدر زیاده که همه جا رو میگیره ، الله اکبر چقدر فراوانی
یا من تو شهرم درخت خیلی کمه و ما وقتی بریم جایی چند تا درخت باشه اصلا دنیا رو به ما دادن ، بعد یه نفر در همین دنیا و همین زمان من صاحب چند تا جنگل بزرگه که برای زیبا تر شدنش مدام باید درخت ها رو ببرن و هرس کنن تا راه برای عبور باشه 😍
یا گردو که انقدر گرون و لاکچری حساب میشه تو کشور ما ، رو زمینا بیوفته و غذای حیوونا باشه چون ادمها ازون بهتر دارن که بخورن
کلا همه زندگی شما فراوانی رو فریاد میزنه
استاد
خیلی ازتون ممنونم
یه جوری تکاملمون رو داریم با شما طی میکنیم که خودمونم خیلی متوجه نمیشیم چجوری ازون ادم متعصب که فکر میکرد من درست میگم و چیزی جز این نیست داریم تبدیل میشیم به ادمی که بپذیریم هر طرز فکری برای خودش ارزشمند و قابل احترامه وتاثیری تو زندگی من نداره اگرمن نخواهم پس چرا بخوام دیگران رو تغییر بدم؟ اونا رو قبول میکنم و بهشون امترام میذارم و راه خودم رو انتخاب میکنم برای زندگی.
سفر به دورامریکا و زندگی در بهشت خیلی دید من یکی رو به امریکا تغییر داد. دیروز که فکر میکردم دیدم من قبلا تصویری که از امریکا داشتم همش کویر بود ، از فیلم های سرخپوستی که دیده بودیم و بعد انگار تو فکرم امریکایی ها به شکل همون کابوی ها اومدن حمله کردن به اون سرخپوستا و همه اون کشور رو تصاحب کردن الانم دارن با زور گفتن وظلم کشور شون رو الکی پیشرفته نشون میدن . ولی الان که شما این همه تصویر نشونمون دادید از روزمرگی های مردم تازه فهمیدیم بابا اونا سرشون به کار خودشونه و دارن لذت میبرن پس مدام دارن پیشرفت میکنن.
حتی استعمار که به ما انقدر ازش بدی گفتن باعث پیشرفت کشورهای مستعمره شده، چون اون ادمها واقعا عرضه نداشتن و الانم همین رو ثابت کردن که وقتی ازاد شدن واقعا تغییری نکردن و هیچکس نمیتونه طلمی به کسی بکنه اگر خود شخص پذیرای ظلم نباشه.
واقعا آتش زیباست ؛ من را یاد سریالهای کره ای انداخت زیبا است
با آتش چه راه زیکزاکی زیبایی ساختید و تازه هم زیباست هم مفید.
چقدر عالی از خود طبیعت استفاده میشه برای بهبود طبیعت و یاد این افتادم که همیشه راه حل در دل مشکل است یک پیشنهاد از این شیلنگهای بلند بخرید که به دریا چه یا آب وصل بشه و هر جا خواستید با خود ببرید که آب همیشه همراهتان باشد.
جالبه که به آتش کشیدن اشو را بعد از مرگش دیدم ؛ یعنی در فرکانس هر چیزی که باشم یک عالمه دیگه خود به خود هم می آید ؛ به فکر آتش هستم و آتیش بازی نشانه هم می آید
بعد از آتش بازی ؛ بوی دودی که آدم می گیرد خوش بو است و خوشایند است و آدم لذت می بره .
این فایل را که دیدم یاد اتفاقات قبلنم افتادم که در بره هایی خیلی مشکلات بود ولی من این قدر قوی بودم که همه را حل کردم و یاد این افتاده بودم که خدا این قدر توانایی و قدرت به ما داده به انسان داده، که همیشه می تواند حلال باشد و قامتش هم راست باشد.
ریشه که خراب باشه بالاخره می افتی زمین اگر حتی ظاهری خوب داشته باشی.
هر چه که می گذره همه چیز زیباتر و زیباتر و سبزتر می شود ماشاله به این سبزی زیبا . دوستدارم چند روز تنهایی درآنجا باشم چقدر زیبایت .
یاد این آیه افتادم : انالله و انا الیه راجعون ؛ ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم ؛ درخت هم می میرد و از بین می رود دوباره به خاک بر میگردد و زنده میشود.
اصلا طبیعت با طبیعت زیبا و لذت بخش است ؛ سبزیجاتی که از طبیعت است و با خود طبیعت یعنی آتش زدن خود طبیعت خوشمزه ولذت بخش می شود .
چه زیبا بود اون شُعله ای که از زیر و روی تخته زبانه کشیده بود.
چه زیبا بود اون حرکتِ مارپیچیِ استاد برای آتیش زدنِ خار و خاشاک.
چه زیبا بود اون از بُن سوختنِ درختِ خشک.
چه زیبا بود اون ایده های پی در پیِ مریم خانومِ شایسته برای تهیه ی یه پیاز چال.
بَه بَه دهنم آب افتاد . عجب صفایی می کنیدا.
وایی مریم خانوم هم هم اُستانیمون از کار در اومد.راستی اون چیزای داخل شیشه اگه اشتباه نکنم پسته ی کوهیه(بَنه) .
ما بَمی ها ازش ترشی درست می کنیم یعنی اون مرحله ای که هنوز کال و نرسیده هست.
چه زیبا بود اون ظاهر غذا.
چه زیبا بود اون نور و شکلِ آتیش در شب.
چه زیبا بود اون سپاسگزاری های طِبقِ معمولِ شما.
چه زیبا بود اون توصیفاتِ شما دوتا زوجِ ماجرا جوی بهشتی.
چه زیبا بود ؛
ما رایت الا جمیلا.
چه قدر زیبا ؛ واقعا استادمون استاده.
از اونجایی که نیازی به دلیل آوردن از سوزوندن برای بینندگان نبود باز هم توضیح دادند که به چه دلیلی آتیش می زنند بقایای پوسیده ی گیاهان رُ تا نویدی داده باشند.
شاد،سلامت،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.
عاشقتم که فقط دنبال ایده های هستید که کار رو راحت کنید و این باور رو میدید به من که کارها هر چقد که ما فکرش رو میکنیم میشه راحت تر و ساده تر و حتی لذت بخش تر انجام بشه.
تواین چند قسمت که در مورد پاکسازی پرادایس کلیپ هارو دیدم هیچ وقت از کانال ذهنی خودم به این ماجرا نگاه نکردم
که شاید این ایده های سوزندن و پاکسازی شما اگر تو ایران بود چقد مورد انتقاد میتونست قرار بگیره و شاید هزاران نفر این روش پاکسازی رو برای طبیعت مضر میدونستن،ولی من این قضیه رو فقط از دریچه کانال شما استاد عزیز دارم میبینم چون شما اولا به روش خودتون دارید کار میکنید و اصلا براتون مهم نیست که دیگران برداشتشون چیه از کار شما و این به من یاد میده هر ایده و هر الهامی که از طرف خداوند به ما میشه باید اجرا بشه بدون اینکه بفکر انتقادات دیگران و نظرات دیگران باشیم.
ممنونم استاد عزیزم که همیشه به من درس میدید،
در پناه خداوند باشید شما و خانم شایسته عزیز🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به نام خدایی که همین نزدیکیست
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان عزیز و هم فرکانسی ام
خدارو سپاسگزار هستم که یه روز دیگه بهم فرصت زندگی کردن در این بهشت زیبا و لذت بردن و درس گرفتن از اتفاقاتش رو داد
آخر فایل استاد میگن که اول هیچ ایده ای نداشتیم برای پاکسازی ولی وقتی قدم برداشتیم ایده ها اومد و هدایت شدیم به اینکه درختان و برگها و زمین رو بسوزانیم
به نظر من این مصداق همون حرف استاده که میگه من تو زندگیم هیچ برنامه ریزی ندارم و اجازه میدم که الهامات من رو هدایت کنن چون داریم میبینیم که شاید اگه برنامه ریزی خاصی میشد هیچ وقت به استفاده از آتیش هدایت نمیشدن و ایده ها بهشون الهام نمیشد و هرچی میریم جلوتر میبینیم از تجربه هایی که داشتن الهامات جدید هم میاد مثلا اینکه اون چوب بزرگ رو هم آتیش بزنن و با تمام این هدایت شدن ها به این حرف استاد میرسیم که همیشه جا برای بهتر شدن هست چون تو فایل های اول ما فکر میکردیم که درختان رو با اره بریدن خیلی بهتره ولی دیدیم که نه بهتر از اون هم میتونه باشه پس فکر نکنیم خیلی عالی شدیم درسته باید خودمون رو تحسین کنیم ولی باید تعادل داشته باشیم و جا برای بهتر شدن بذاریم
و این که این ایده به ذهنشون رسید که بیان زمین رو هم بسوزنن از فایل ۱۹ نشات میگیره وقتی که به آتیش گرفتن جنگل از دید مثبت نگاه کردن و ازش درس گرفتن و به جای اینکه بگن دیگه نمیریم سمت آتیش گفتن این دفعه راحتتر و آگاهانه میسوزونیم اصلا همین حرف نقطه شروع آتیش زدن زمین و پاکسازی اون شد و شاید به ظاهر زمین سوخته باشه ولی خدا میدونه که چه چمن های قشنگی میخواد سبز بشه و یه نکته که تو این چند تا فایل آتیش سوزی بود اینکه استاد و خانم شایسته چقدر ایمان دارن که بارون میاد و خاکسترها رو میشوره
وقتی خانم شایسته اون درخت پوسیده رو نشون داد من یه درسی گرفتم و این بود که من و شاید خیلی از بچه ها اولش استاد رو قضاوت کردیم گفتیم ای بابا چرا درختا رو قطع میکنه آخه ولی دیدیم که الان که صبر کردیم فهمیدیم که اصلا باید یه سری از درختان از بین میرفتن چون نه تنها فایده ای نداشتن بلکه داشتن ضرر هم میزدن
پس یاد بگیریم قضاوت بی جا نکنیم
و وقتی خانم شایسته گفتن که الان درختا دارن دعا میکنن برامون که نجاتشون دادیم به خودم گفتم من همیشه فکر میکردم اگه به درختا آب بدیم دعامون میکنن هیچ وقت فکر نمیکردم با سوزاندنشون بازم مارو دعا کنن چون به قول خانم شایسته برگشتن به اصل خودشون به همون جایی که ازش اومده بودن سرشار از انرژی پاک و خالص
و چه زیبا خانم شایسته اتاق کارش و تشبیه میکنه آفرین به این خلاقیت دیوارهای اتاق درختان گردو هستن
وقتی از گردو صحبت کردن رفتم تو اینترنت سرچ کردم و فهمیدم که این گردوی امریکایی اسمش پکان هست و بعضی ها هم بهش میگن پیکن و امریکا بزرگترین تولید کننده این نوع گردو هست و کلی فایده داره برای لاغری هم خیلی مفیده و امریکایی ها علاوه بر استفاده به عنوان آجیل برای تولید انواع نان و کیک و دسر و سس سالاد هم ازش استفاده میکنن
خدارو شکر بازم اطلاعاتم زیاد شد و یه چیز جدید یاد گرفتم
و با این جمله که خانم شایسته گفتن اینقدر نعمتها زیاده که هرچی ازش برداشت کنیم تمومی نداره یاد این جمله افتادم
( این جهان چنان پر است از فراوانی که چاره ای نداریم جز شادمانی)
چقدر لذت میبرم وقتی میبینم که استاد و خانم شایسته حتی از اون درخت سوخته که به ظاهر زشته باز هم زیبایی ها رو بیرون میکشن و میگن مثل اثر هنری شده
اینا همش پر از درسه که یاد بگیریم از دل تاریکی ها زیبایی رو بیرون بکشیم
ولی یه قسمتی که من خیلی دوست داشتم و ازش خیلی درس گرفتم اون قسمت غذا درست کردن بود که توش خیلی درس داشت
اولا که استاد اصلا هنوز غذا رو نخورده بود ولی وقتی خانم شایسته ازش پرسید باید ببینم نظرت چیه استاد گفت صددرصد راضی خواهم بود و چقدر از عشقش سپاسگزاری میکنه با اینکه هنوز غذا رو نخورده
چقدر این تحسین کردن و این قدردانی کردن به من انرژی داد
مگه زندگی از این قشنگتر هم میشه که دونفر چقدر با عشق همدیگه رو تحسین میکنن و از وجود هم سپاسگزار هستن خدایا شکرت به خاطر این همه زیبایی
خانم شایسته انقدر با خودش درصلحه انقدر به توانایی های خودش باور داره که از استاد توقع نداره که ازش سپاسگزاری کنه و همین که توقعی نداره همین که به خودش باور داره همین که عزت نفس داره همه اینها باعث میشه که استاد اینطوری تحسینش کنه چون اول خودش خودش رو تحسین میکنه. همه این که دیگران چطوری باهات رفتار کنن برمیگرده به خودت و آفرین به خانم شایسته که انقدر رو خودش خوب کار کرده که واقعا شایسته بهترین هاست
و یه درس دیگه هم که برام داشت این بود که خانم شایسته ظرف غذا رو آوردن جلوی دوربین باز کردن چون اولا نگران چیزی نبودن که شاید غذا سوخته باشه شاید بد شده باشه و ایمان داشتن که خوب شده چون به توانایی های خودشون ایمان دارن و دوما اینکه به قضاوتهای دیگران توجهی نمیکنن ظرف غذا رو جلوی دوربین باز کرد فارغ از اینکه دیگران چه فکری میکنن
ولی من صد بار به غذا سر میزنم و مزه شو میچشم که اگه ایرادی داره برطرف کنم بعد بیارم سر سفره به خاطر اینکه دیگران ازم ایراد نگیرن
همه اینها برمیگرده به عزت نفس
من که فقط دارم دوره عزت نفس رو کار میکنم دقیقا اون چیزی که استاد تو دوره عزت نفس گفته رو دارم تو این سریال از استاد و خانم شایسته به وضوح میبینم و میبینم چقدر نگاهم وسیعتر و آگاهانه تر شده نسبت به فایل های سفر به دور امریکا که کمتر رو خودم کار میکردم و دوره عزت نفس رو کار نکرده بودم
با تمام وجودم میگم که ثانیه به ثانیه این سریال درس داره شاید از دید بعضی ها خیلی معمولی باشه ولی کسانی که تو این مسیر هستن میدونن که این سریال چقدر پر محتوا هست و هر کسی بسته به اون مداری که توش هست این آگاهی ها رو درک میکنه و این زیبایی ها رو میبینه
به خاطر همین هم من سعی میکنم تا جایی که بتونم کامنت های بچه ها رو بخونم چون ممکنه دوستم خیلی بیشتر رو خودش کار کرده باشه و مدارش از من بالاتر باشه و یه نکته ای رو ببینه که من ندیده بودم و بهش بی توجه بودم و یکی از روشهای کنترل ورودی ها همین خوندن کامنت های بچه هاست چون اصلا دیگه وقت نمیشه که بری سراغ حاشیه ها
خدایا شکرت امروزم کلی درس یاد گرفتم
خدایا شکرت امروز هم زیبایی ها رو دیدم
خدایا شکرت امروز هم به خودم یاد آوری کردم که هرچی میبینم و یاد میگیرم تو زندگیم به کار بگیرم
خدایا شکرت به خاطر دوستان خوبم
خدایا ازت سپاسگزارم تا ابد و تو را بی نهایت شکر میکنم
💕به نام رب تنها مالک و فرمانروای دنیا..
💕به نام خدایی که من رو خالق زندگی خودم قرار داده است..
سلااااام سلااممم سلام…💓💓💓
🎦قسمت ۱۹ زندگی در بهشت،
خدایااااا میخوایم بسوزونیم شاخ وبرگای اضافی روووو…چه طوری؟؟/چه راهییی آسونتره؟؟
💓(تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خود را گویدت که چوون باید رفت)💓
🎀و شرووووع شد این سوزاندن و ایده های یکی پس از دیگری اومد..
🎀موقعیتی به ظاهر ناخواسته پیش اومد(اتش سوزی برگای اضافی کنار جنگل و پیشرویی آتش به داخل جنگل)
❎نجواای شیطانی:ببببببببیییییین چی شد؟؟؟؟؟اه اه،بخشکی شانس..نگا نگاااااااا چی میخواستیم و چی شد..میدونی چیه تو اصلا از پس انجام دادن کاری به این سادگی هم برنمایی..خدا دوستت نداره..جای اینکه مواظبت باشه داره بهشتتو جهنم میکنه..زووود باش خاموشش کن و دیگه هیچ وقت آتیش بازی نکن..چون بدتر از این سرت میاد..برو زود باشوواصلا ول کن تو نمیتونی خاموشش کنی،برووو به آتش نشانی زنگگگ بزن..زوووود باشششششش..بدبخت شدیییی..بدبخت..
💓الهااام قلبی: تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خود را گویدت که چون باید رفت
👨استاد عباس منش:حسممم خوبه،مطمنم که مدارم درسته..مطمنم نتیجه ش خوب میشه..
اصلا عزیز دلمم بیا تو از این ور منم از این ور کنترلش کنیم..من به توانایی های توم اطمینان دارم..
خدااایااااا شکرتتتتتت..ببینننن چه درسی گرفتیم از اینجا..
🎦قسمت ۲۰ زندگی در بهشت..
👨استاد عباس من:راستی بچه هااا از اون آتیش که قبلا راه انداختیم به این نتیجه رسیدیم که برگای اطراف این درختا رو هم بسوزونیم..
ما که توانایی کنترل کردن این شرایطو داریم..
👨ا؟عزیز دلممم نگاه کن، آتیش باز شروع شدددد..همون قبلیه که خاموش کرده بودیم باز شروع شد..
❎نجوای شیطانی::ههههههه..چقدددر خنده دارررر…ببین زیاد به خودتون مطمئن بودیننناااا..ببین همین آتیشه که فکر میکردین خاموشش کردین باز شروع شده..شماهاااا که توانایی مهار یه آتیشو ندارین چرا بیخودی هی ادعا میکنین؟؟؟
💓الهام قلبی:تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خد را گویدت که چون باید رفت
👨استاد عباس منش:خداااا رووو شکر به این نتیجه رسیدیم چه خوبه این آتیشو از این اطراف خاموش نکنیم بزاریم جلو بره،چهه خوب میشه که کل این برگای اضافی رو که سالهاست اینجا افتاده رو بسوزونه..ای جاااان ادامه بده…خدااایااااا شکرتتتت ببین از کجا به کجا رسیدییییمم..
🎦قسمت ۲۲:
👦استاد عباس منش:بچه ها تصمیم گرفتیم کل این برگای این منطقه رو از Hamaka erea شروع کنیم و بسوزونیم..ما که از قسمتهای قبلی یاد گرفتیم که میتونیم کنترلش کنی..پس حالا وسعتشمم زیادتر کنیم…خیلییییی هم زیادتر از قبلیاااا..
❎نجوای شیطانی:….
💓الهام قلبی:تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خود را گویدت که چون باید رفت
👧بفرین(به آفرین):خدااااای من چقدددر تکامللللللللل..
چقددددر ایدههههه..
چقددددر عزت نفس..
چقدر اطمینان به درستی مدارشون.
چقدددر اطمینان به هدایت الله
چقدددر همکاری..
چقددر پشتکااار..
چقدددددر ابراز عشق قلبی
چقدددددر رعایت کردن قانوووون
خداااااای من شگفت انگیزهههه..
این شیوه ی زندگی کردن شگفت انگیزه..
این حجم از رعایت قانون در تک تک مراحل زندگی شگفت انگیزهههه..
حتی تو آشپزی هم هدایتی عمل میکنند..
خداااای من چقدر تفاوته شیوه ی زندگی من با زندگیشوننن..
حالا بهتر میفهم و درک میکنم چرا اونها اونجا هستن و من اینجااا..
خدااای من شکرتتتتت شکرتتتت شکرتتتت..
چقددرر میشه بارهای بار این فایلا رو دید و نکته یاد گرفت..
خدایاااا میخوااام ازت زمان بخرم…
من زمان بیشتر از ۲۴ ساعت میخوام در شبانه رووووز..
میخوااام فرصت خیلی خیلی خیلی بشتر داشته باشم که درک کنم و تمرین کنم این آگاهی ها رووو
میخووام با تک تک سلولهای تنممم این شیوه ی زندگی رو یاد بگیرمممم..
میخوووام چشمامم بازتر بشه به زیبایی های اطرافم…
چیکاررررر کنممممم؟؟؟؟؟
میخوااام مثل استاد موفق باشم..
❎نجوای شیطانی:نمیشههه..تو نمیتونی..ستاد شانس داشته..خدا واسه اون خواسته
💓الهام قلبیممم:(تو پای در ره بنه و هیچ مپرس،خود را گویدت که چوون باید رفت)
💓بفرین:ای جانممممم..چشمممم چشمممم چشمممممم به حرفف تو عمل میکنمممو الهام جونم
در ضمن میدونی چیه نجوا خان،من حتییی میتونم خیای بهترم از استاد باشم…چوووون من استادو دارم که راهنماییم کنه،ولی استاد یکی مثل خودشو نداشته
مممنونم استااااد …این قسمت که دیدن نتایج کارهای این چند روزه مون بود خیلی حس قدرت و اعتماد بنفس بهم داد..
چقدددر عالیههه دیدن این نتایج که همش هدایتی بودههه..که مرحله به مرحله کارا ساده تر شدوونتایج باشکوه تر…
ای جان دلمممم..عزززیییززز دلم که سایه افتاده بود روی صورت مهربون و پر از عشقتتت….
راستی استاد از شما یاد گرفتم که همیشه چیزی که به نظرم یه کم سخته رو بگم از این ساده تر چی؟؟؟
مثلا تو این فایل،با دیدن مشعل که همش باید با دست جابه جا کردین ایده ایی به ذهنم رسید که چی میشد اگه کولی بود و میشد کولش کرد رفتم سرچ کردم،سم پاش کولی پیدا شد،ولی مشعل یا شعله افکن کولی رو پیدا نکردم،شایدم باشه و باید به انگلیسی سرچ بشه….بهر حال اینمم یه ایده ی پول ساززز..که چقدددر هم میتونه کار بقیه رو آسونتر کنه…با یه کپسول کوچیکتر و قابل حمل و آسوننن..
خدااایاااا شکرتتتتت..ذهنمم داره ایده پردازم میشهههه هااا…
متشکرمممم..متشکرممم..متشکرررر..بابت این رشد همه جانبه ای که به زندگیمون وارد کردین..
دوستتون دارم..
امیدوارم بتونم با خبر موفقیتهام جبران این زحماتتون رو کرده باشم.
سلام و درود خدای زیبایی ها بر به آفرین عزیزم… مرسی از اینکه کامنت انرژی بخش منو خوندی و خندیدی…
کامنتت خیلی قشنگ و جالب بود برام… میمیک که چه عرض کنم دندونام از خنده درد اومد موقع خوندن کامنت باحالت… چقدر خوب از زاویه های مختلف نجواها و نداها رو تحلیل کردی. آفرین به این ذکاوت…
چند تا از کامنت هاتو این روزا خوندم… باورم نمیشد با این مدت عضویت اینقدر عالی پیش بری و مقاومت های ذهنت کم باشه… اصلاً تا به حال همین چیزی ندیده بودم، مشارکت فعال و کامنت عالی نوشتن در ابتدای راه کار هر کسی نیست… بهت تبریک میگم… اتفاقاً میخواستم همین امروز برات کامنت بذارم و تحسینت کنم…
همین الان رفتم داستان هدایتت توی پروفایل خوندم، و خدا رو شاکرم بابت این هدایت واضح و دقیقش… چقدر لذت بردم از داستان هدایتت.فقط هیچچچچ وقتتتت این مسیرو رو ترک نکن و مهم ادامه دادنه، نتایج و نشانه ها بصورت طبیعی خودشون هر روز میان… در کامنت های قبل گفتم سرم بدجور به سنگ خورد و پس از مدت ها برگشتم سر اصل مسیر و قسم خوردم که تحت هیچ شرایطی از فضای سایت و عمل در چارچوب قانون خارج نشم…
اونجا که گفتی من از خدا وقت بیشتر از ۲۴ ساعت میخام، چقدر حس همذات پنداری کردم باهات.. منم اغلب میگم ای کاش روز ۴۰ ساعت بود تا بیشتر روی خودم کار کنم. منم اونقدر تشنه و گسنه پیشرفتم و دارم ۲۴ ساعته کار میکنم که حتی وقت خوابیدن هم ندارم…
راستی چه اسم زیبایی… به آفرین… با چهره ناز و زیبات همخونی داره…( بفرین … یاد نام پرنسس الهام عزیز میوفتم که مختصر و جذابش کرده به نام پرنسس الا… به آفرین… بفرین)
با نهایت قدرت پیش برو که خوشبختی بیشتری در انتظارته…
دوسِت دارم و تحسینت میکنم
همواره به یگانه معبود و معشوقت وصل باشی 💜❤😘👍✌
ممنونم دوست خوبممم..
خوشحالم که کامنتای منو خوندی و خوشت اومده..
مممنونم از تحسین کردنات..
امیدواااارم هر روززتتت بهتر از دیرروووزت باشهههه
من عاشقتممممم که چقدرررررر چیزاهایی زیبای و فوق العاده محشرییی از نوشته های خداگونه ات یاد گرفتم عشق من
چقدررررر عاشقتم که اینقدرررر فوق االعاده داری پیشرفت میکنی عزیزدلم
آخه چطور میتونم ننویسم چطور میتونم این عشقموووو ایننننن احساس شادیمو ابراز نکنمممم به آفرین مننن بهت افتخار میکنمممم
بی نهایت بهت افتخار میکنمممممم
آرزومه بهترین و عالی ترین جاها از همه جهت ببینمتتتت
عاشقتم
عزیزززززز دلممممم..
مرسی خواهرممم.
مرسی عزیزمممم..
منم عاشقتمممم و قلبم واسه هر کامنتت از جا درمیاد..از بس پر عشقههه
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیز سایت
خیلی خوشحال شدم وقتی در این فایل متوجه شدم خانم شایسته عزیز همشهری خودمه ، با توجه به اینکه دوستای زیادی دارم که لر هستند احساس نزدیکی به استاد میکردم ولی حالا یک احساس نزدیکی بیشتری میکنم و کرمانی بودن خانم شایسته رو به فال نیک میگیرم و امیدوارم بتوانم در مدار فرکانسی ایشان هم قرار بگیرم .
راستی در فایل قبل در باره میدون مریم میگفتید ، میخواستم بپرسم آیا میدون مریم تاکسی خور هم هست ما هم بیاییم . به امید آنروز و دیدار از نزدیک .
به نام خدای مهربان
سلامی با عطر خوب خدا تقدیم به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
و سلام به تمامی دوستان بهشتیم
و سلامی با عطر خوش عشق تقدیم به خود مقدس م
خدارو هزاران بار شاکرم که با عشق و با تمام وجودم دارم این زندگی بهشتی رو زندگی میکنم.
خدارو هزاران بار شکر میکنم که دارم با تمام شادی که وجودم رو گرفته درس های بهشتی رو از دستان بی نظیر خدا یاد میگیرم و توی زندگیم پیاده میکنم.
………….
خدایا شکرت به خاطر دیدن دوباره این زندگی بهشتی مون
خدایا شکرت به خاطر دیدن این غروب زیبای خورشید که به زیبایی هر چه تماتر داشت خود نمایی میکرد و اون نمای زیبای دریاچه مون که عکس درختای کاج توش افتاده بود ادم رو محو تماشای خودش میکرد.
خدایا شکرت به خاطر صدای زیبای کلاغ هایی که توی بهشت مون شنیدم
خدایا شکرت به خاطر اون نور طلایی و زیبایی که خورشید به درختای بهشتی مون تابیده بود
خدایا شکرت به خاطر این سایه های بهشتی که با شاخ و برگ های درختا ایجاد شده
خدایا شکرت به خاطر دیدن اون درخت گردوی بهشتی مون که برگ هاش برام خیلی زیبا بودن
خدایا شکرت که دارم تاریکی شب بهشت مون رو با اون اتیش های زیبا و قرمز رنگ دارم میبینم
خدای عزیزم یه دنیا ازت سپاسگزاریم که عمری با عزت و حالی خوب بهم دادی تا بتونم این قسمت زیبای اتیش سوزی علف های هرز بهشت مون رو ببینم و ازش کلی درس یاد بگیرم
…………………
استاد عزیزم من توی همین چند قسمت مربوط به اتیش زدن علف ها و درختچه های هرز کلی درس یاد گرفتم
کلی بزرگ شدم؛ مدارم بالاتر رفت؛ بیشتر با خدا دوست شدم
تونستم کلی باورهای مخرب و نازیبام که ذهنم رو اشفته کرده بود رو شناسایی کنم توی ذهنم بسوزونموشون
و ذهنم رو پاک کنم از هر چی باورهای شرک الود و مخربی که سال های سال فضای ذهنم رو پر کرده بود.
و من دارم با همین زندگی در بهشت زیبامون دارم خودم رو میسازم
دارم روحم رو جسمم رو تمام زندگی م رو پاکسازی میکنم.
خدایا شکرت
……………………….
تا الان که ۲۲ روز از این زندگی بهشتی مون میگذره من درس هایی یاد گرفتم که تا حالا هیچ کسی بهم یاد نداده بود
و حالا من پرم از اگاهی های ناب و خالصی که زندگیم رو بهشتی کرده
و حالا دارم با عشق زندگیم رو بهشتی تر میکنم
دستان بی نظیر خدا بهم یاد دادین که:
بیام و اون زندگی نازیبایی که قبلا خودم برای خودم بوجود اورد و اونم با افکار نازیبا و مخرب که فضای ذهنم رو گرفتن و نمیزارن که حرکت کنم بیام و مثل اون درخت از ریشه بسوزونموشون و از نو برای خودم زندگی بهشتی رو بسازم
بیام و فضای ذهنم رو ازاد کنم از هر چی که مانع رسیدن به خواسته هام میشه و با اعتماد به خدا و ایمان و امید به خودش قدم اول رو بردارم و خودش توی طول مسیر هدایتم میکنه و الهامات زیباش رو به قلبم الهام میکنه
بیام و قدم ها رو محکم بردارم و قدم به قدم تا رسیدن به خواسته م پیوسته حرکت کنم و تکاملم رو طی کنم تا به اون نتیجه ی دلخواهم برسم و وقتی میدونی که برای رسیدن به این خواسته هات باید تکاملت رو طی کنی
دیگه عجله نمیکنی ؛دیگه ناامید نمیشی ؛دیگه خسته نمیشی و دیگه وسط راه خواسته ت رو رها نمیکنی
بلکه با عشق راهت رو ادامه میدی و با ایمان به خدا مصمم میشی
صبر و حوصله به خرج میدی و تا به اون نتیجه ی دلخواهت میرسی و این نتیجه ی کارت حالت رو عالی میکنه انرژی ت رو چندین برابر میکنه و زندگی مون رو گلستان میکنه
و چقدر حالت خوب میشه وقتی که میبینی اون ایدهات جواب داده و به خواسته ت رسیدی
یه حس راحتی و لذت بخش و شادی بخشی داری که انرژی مضاعفی بهت میده برای حرکت کردن به سمت خواسته های بزرگتر بهت جرات میده که اره میتونی چون تو خدا رو داری و هدایتت میکنه ؛حمایتت میکنه؛ تنهات نمیزاره و همیشه تو رو راهنمایی میکنه.
و چقدر عالی بهمون یاد دادین که تو اگه حرکت کنی راهای ساده تری بهت گفته میشه مثل همین اتیش زدن چوب های اضافی و هرزی که نمای بهشت زیبامون رو گرفته بودن
و همیشه اون راهای ساده و راحت زندگی رو برامون لذت بخش تر میکنه. و از همه طرف برات سود و سود و سود.
خدای من وقتی دیدم اون فضایی که ننو نصب میکردین زیر اون برگ های خشک شده و اون چوبی که پوسیده بود و زیرش حشره ها و کرم های وحشتناکی درست شده بودن منو به یاد ذهنم انداخت
و همین تیکه ای که دیدم اینقدر کثیف و نازیبا شده که وقتی دیدم حالم بد شد یاد ذهن و افکارهای نازیبا و مخربی افتادم که خودم توی ذهنم برای خودم بوجود اوردم
و به خودم گفتم خدای من چه قدر ذهن من هم به همین قسمتی که شما بهمون نشون دادین شباهت داره و به خودم قول دادم که این باورهای نازیبا رو از توی ذهنمون پاک کنم و مثل همین اتیش سوزی که استاد با اون مشعل هیولایی اون منطقه رو تمیز کرد منم تمام باورهای نا زیبایی رو که شناسایی کردم رو اتیش زدم و پاک کردم از هر گونه کثیفی و الودگی و نازیبایی ها.
و اون وقت با خیالی راحت و با ذهنی ارام و با ارامش تمامی که وجودمون رو گرفته باورهای زیبایی رو توی ذهنم در مورد تمام جنبه های زندگیم برای خودم میسازم و زندگی م و روحم و روانم رو و تمام جسمم رو بهشتی کنم خدایا شکرت
و چقدر عالی شد دیدم که فضای بهشت مون خالی شده از هر چی که مانع رشد درختای بهشتی مون میشد
و به منم یاد دادین که این موانع ذهنیم رو از بین ببرم و جا رو باز کنم برای رشد باورهای زیبایی که بهم کمک میکنن تا زندگیم رو بهشتی کنم.
بهم یاد داین هر چی که نیاز داره برگرده به اصل خودش باید یه روزی برگرده و مثل همین سوختن نمکیت چوبی و پالتی که پوسیده بود و خاکستر شدن و برگشتن به دامن طبیعت و ما هم یه روزی باید برگردیم به اصل خودمون
بهم یاد دادین که همیشه تمرکزم بر نکات مثبت باشه و همیشه ذهنم رو کنترل ذهن و همین کنترل ذهن باعث میشه من تکاملم رو توی رسیدن به خواسته هام طی کنم.
وبا درس های بهشتی که بهمون دادین زندگی مون رو پر از زیبایی و خیر و برکت کردین و زندگیمون رو به بهشت زیبای خدا تبدیل کردین و تا عمر دارم همیشه دعا تون میکنم دستان زیبای خدا.
……….
خدای من ؛ من عاشق اون صدای خش خش برگ هایی م که زیر پا خرد میشن و دارم توی بهشت مون این صدا رو میشنوم.
مریم عزیزم من عاشق اون اتاق کارتم که دیواراش با تنه ی درختای گردویی هست که همین جور میوه میدن و میریزن و هنوز فرصت نشده اینا رو جمع کنید و این داره بهم میگه همه جا فراوانی هست فقط باید یه کمی بیشتر چشمامو باز کنیم و ببینم این همه نعمت و ثروت و فراوانی های خدا رو.
و چقدر با شور و هیجان داری برامون از اون ایده ی غذای هیولایی و خوشمزه تعریف میکنی و استاد هم داره لذت میبره از این حرفای زیباتون و ما هم لذت بردیم از این همه ایده ها و الهامات زیبایی که بهتون میشه و با عشق و شور و هیجان برامون توضیح میدید.
تحسین میکنم اون روابط عاشقانه و زیباتون رو که دارید به ما هم یاد میدید زندگیمون رو با همین روابط زیبا عالی کنیم.
اون غذای بهشتی تون هم که پرادایس بهتون هدیه داد نوش جانتون .شما لایق بهترین ها هستین.
و چقدر لذت بخشه که با موتور رفتین و نتیجه ی کارتون رو دیدین و کلی حالتون رو خوب کردین.
بازم ممنونم ازتون که برامون این همه با شور و عشق این زندگی بهشتی تون رو هم به چشمان ما هدیه میدین تا ما هم زیباترین زندگی رو برای خودمون بوجود بیاریم.
انشالله به زودی همدیگه رو همین حوالی بهشت ملاقات میکنیم.
در پناه خدای مهربان باشید.
سلام و درود خدا بر الهه عزیزم…مرسی که واسم کامنت گذاشتی و خوشحالم کردی.
الهه عزیزم، بدون شک تو از بهترین شاگردان این دوره بینظیر زندگی در بهشت هستی… گاها کامنت هاتو توی بعضی قسمت ها میخوندم… من خودم فرصت نشد توی این دوره اعجاب انگیز حضور فعال و کاملی داشته باشم… اونقدر درگیر قطع ، آتش سوزی و به خاک سپاری برخی باورهای مسمومم بودم که از حضور پیوسته در سریال جا موندم… عوضش چند تا از مهمترین ترمز ها و باورهای محدودکننده ای که سال ها گربان گیرم بودن، فاتحه شون رو خوندم.و چقدر احساس سبکی و رهایی دارم الان.. دارم متمرکز روی روی عقل کل، قرآن، عزت نفس، کنترل ذهن، و باورهای توحیدیم کار میکنم… سر فرصت کامنت های بی نظیر تو، الا، زهرا،یزدان و بقیه دوستان رو میخونم و بهره میبرم…
ولی ولی… دختر چکردی با دل من…الان که داشتم نوشتار الهی ات میخوندم،فایل ۷ آرامش در پرتوی آگاهی، موزیک زمینه ام موقع خواندن متن بود…
چقدر روان ، خوانا و آرامبخش مینویسی !!! آرامش آرامش و حس خوب همش موج میزد… عاشق سپاس گزاری های بی حد و اندازه ات شدم… مشخصه که چقدر با اصل خودت هماهنگی… مشخصه که چقدر با خودت در صلح و آرامشی… مشخصه که با حضور مداوم و با انگیزه در این دوره، مدارت بالاتر رفته… مشخصه که خدایی تر شدی… بهت تبریک میگم بابت این رشد و بالندگی… غرق خدا بودم که نوشته های خداگونه ات، اشک شوق و سپاس گزاری از چشمان نازم جاری کرد….
با قدرت پیش برو که خوشبختی بیشتری انتظارتو میکشه عزیز دلم
دوستت دارم، دوست الهی ام…
در آغوش خداوندگار عشق و مهربانی 😘😍❤❤👍👍✌✌💖💖
به نام خدای مهربان
سلام میلاد عزیزم؛ سلام داداش بی نظیرم
خدارو هزارن بار شاکرم که دوستان عزیز و الهی چون شما رو دارم که با هر بار خوندن کامنتاشون حالم رو عالی تر میکنن.
ممنونم که وقت میزاری و کامنت هامو میخونی .
و تحسینت میکنم به خاطر این کارهای زیبایی که داری انجام میدهی و همین ها زیباترین زندگی رو برات رقم میزنن همون زندگی بهشتی و زیبایی که دوست داری .
نوشته های زیبات برام بوی خدارو میدن برام عشق خدا رو دارند و زیبایی و حس زیبای رو بهم منتقل میکن
و اینم به خاطر زیبایی روحت هست که عالی با خدای خودت دوست شدی و این همه حس زیبا رو بهمون منتقل میکنی.
میلاد عزیزم شما هم از بی نظیرترین شاگردهای این مکتب عشق هستین و من مطمئنم اینده ی زیبایی داری
اینده ای که سرشار از عشق و زیبایی خداست.
و تو لایق بهترین ها در زندگیت هستی دوست عزیزم.
بازم ممنوم که برام کامنت گذاشتی .
از خدای مهربون میخام که تو را به سر منزل مقصودت برسونه. الهی امین
در پناه خدای مهربان باشی دوست الهی م
وااای واااای وای… دارم از شوق می میرم… از بس که خندیدم، فَک درد گرفتم… الان که دارم مینویسم اونقدر پر انرژی ام که اجسام و جامدات اطرافم دارن متلاشی میشن!!!
راستش صبح زود ساعت چهار با انگیزه و احساس سپاس گزاری بیدار شدم. یه صبحانه شاهانه خوردم، رفتم سراغ فایل قسمت ۲۱… موقع دیدن این فایل برخلاف بقیه فایل ها، اصلا شاد و خندان نشدم، حالم گرفته شد…و احساسم بد شد… چرا؟… شدیداً این فایل به ظاهر ساده منو به فکر فرو برد… اونجاهایی که در مورد پخش و پراکنده شدن انرژی و عدم تجمع و تمرکز انرژی حرف زدین؛ اونجاهایی که در مورد قدم به قدم عمل کردن به ایده ها و تکامل حرف زدین، من احساس ندامت اومد سراغم… اینکه چقدر در گذشته کارامو یا به تعویق مینداختم یا نصف نیمه ول میکردم… سریع به خودم اومدم … میلادی داری اشتباه میزنی هاااا… احساس بد و پشیمانی ممنوع… گذشته رو بیخیال… بچسب به الان که داری با تمام توان پیش میری و از زندگی لذت میبری… با کنترل ذهن و تمرکز بر نکات مثبت، احساسم خوب شد… اومدم که برای فایل قبل کامنت بذارم که دیدم عععه قسمت ۲۲ اومد…فایلو دیدم…استاد و مریم عزیزم باورتون نمیشه کل محله رو گذاشتم روی سر از فرط شادی…میدونستم بالاخره میای جلو دوربین مریمی… اتفاقاً همین صبحی میخواستم جسورانه ازت درخواست کنم که بیای جلو دوربین و روی ماهتو ببینیم… باورم نمیشد که این درخواست بدون اینکه بگم سریع جواب داده…
البته اینو بگم که یه حدس هایی توی ذهنم بود که چرا نمیای جلو دوربین، شاید، شاید یه ترمزهایی مثل قضیه موتور روندن توی ذهنت بود یاشایدم به دلایل شخصی یا مسایل سایت… هرچی که هست مطمئن باشید که با چند بار اومدن جلوی دوربین عادی میشه هم برای شما هم برای بچه های سایت… استاد عزیزم لطفاً مثل قضیه موتور روندن، تشویق و راضیش کن که راحت تر باشه جلو دوربین…
استاد عزیزم، من ایده آل هام از روابط خیلی بالا بود ولی با دیدن روابط فوق عاشقانه و الهی شما، استاندارد هام جابجا شد و کلی خواسته جدید تو دلم شکل گرفت… بلد نبودم که دقیقا یه رابطه رویایی چطور میتونه باشه چون نه تجربه داشتم نه آگاهی… ولی شما با لطف و بزرگیتون این رو به ما نشون دادید که وقتی میگیم روابط رویایی ،یعنی چی… بخدا قلب خیلی بزرگی میخاد که آدم زندگی شخصی شو نشون بده تا دیگران الگو و الهام بگیرن…
همیشه دوست داشتم که ببینم زندگی شخصی افرادی که برام الهام بخشه چجوریه… بیل گیتس… ایلان ماسک… کریس رونالدو… زلاتان ابراهیموویچ… تونی رابینز… یا حتی امامان و پیامبران….
اصلاً هیشکی… هیشکی از آدمای معروف و ثروتمند حاضر به این کار نیستن یا اصلاً براشون اهمیتی نداره… ولی شما با سبک زندگی شخصیتون مرزها رو جابجا کردید و تابوها رو شکستید… استاد عزیزم بخدا میبینم که چقدر دلتون صاف و زلاله و هیچی تو دلتون نیست… چقدر خوش قلب و بخشنده اید و اینا همه از خداست… بخدا ارزش این فایل های رایگان اونقدر برام زیاده که نمیتونم قیمت بذارم روش… به این میگن زکات و انفاق… خدایا بی نهایت شکرت بابت این زوج آسمانی که پیام آور کلام تو اند… پیام آور عشق و صلح و مهربانی…
مریم جان، چقدر کاری خوبی کردی که اونجا که استاد با مشعل افتاد به جون علف ها، فیلم رو قطع نکردی و استادو دنبال کردی… خیلی دلم میخواست ببینم استاد بصورت ممتد تا کجا پیش میرن، جیگرم حال اومد ازین عملیات آتیش بارون، با رمز یا مریم…
رنگ بوی غذاهای عجیب مریم خانم منو کُشت… برم غذای خودمو درست کنم دهنم آب افتاد… راستی به لری میگن پیاز بِخَ… پیاز وخور مال شب های بَرَرَست…
دمپایی اوستادو ببین… همونیه که قبلاً با یه چاقو هیولا بریدیش… از خنده و ذوق میمیک های صورتم پاره شد… چقدر تو ساده و متینی مرد… یه عمر تو تخیلم به ساده زیستی اماما و پیامبرا و اولیا فکر میکردم، که مثلا با قدرت تخیلم ازشون الگو بگیرم… شما دو تا دو عِند ساده زیستی و خاکی بودن هستین… روز به روز فضای این خانواده داره صمیمی تر و با صفاتر میشه… عاشق همه تونم عزیزای دلم
سلام دوست خوبممم.
چقدر کامنتت پر از حس خوب بووود..
میمیک صورت منم با خوندن کامنت شما خندون شد..
در ضمن منم منتظرم که مریم جون بیاد جلوی دوربین..حسم میگه کم کم میاد..حالا امروز که تو تاریکی شب اومد..
فردا هم که مسابقه تنیس داریم ببینیم اونجا چطور میاد جلو..
واقعاااا مثل یه خواهر همه دوستش داریم و خیلی هم مدیونشیم که این همههههه با سخاوت داره برامون زحمت میکشه..
موفق باشین..
کامننتون خیلی خووب بووود
به نام خدای مهربان
سلام میلاد عزیزم ؛ سلام دوست بی نظیرم
چقدر کامنت تو رودوست داشتم .
واقعا اون سادگی رو اون زیبایی رو دارم با تمام وجودم توی کامنت های عالیت دریافت میکنم
یه شور و شوق عالی رو برام میده
با لذت خوندم این کامنت بی نظیرت رو.
ممنونم ازت که این همه زیبا و با احساس عالی نوشتی و به ما هم منتقل کردی.
ارزوی بهترین ها رو برات دارم دوست الهی م
در پناه خدای مهربان باشی
سلام آقای میلاد
خیلی بامزه نوشتین مخصوصا اونجایی که گفتین مریمی خیلی قشنگه. و واقعا مریمی جوون خیلی دوست داشتنی هستن
خیلی از خداوند سپاسگزارم که با خانم شایسته آشنا شدم خیلی الگوی خوبی هستن .
من همیشه فک میکردم خدایاا چرا بعضی مسایل برای دخترها و خانم ها انقد مهم است و خندم میگرفت یکیش آرایش کردن بود .و واقعا همیشه میگفتم مگر میشه آدم بخاد یه نفر رو (جنس مخالف) با ارایش کردن و به زور به دست بیاره .خداروشکر الان میبینم بابا خیلیا هستن که اینجوری فک نمیکنن و من هر روز دارم نمونه های بیشتری از این افراد رو میبینم که خودشون هستن .و انسان های هم فرکانس و هم مدار در کنار هم قرارمیگیرند.
سلام به استاد عزیز، خانم شایسته گل و دوستان هم فرکانسی
ابتدای سریال با تصویر مرد مشعل بدست که همچنان در حال سوزاندن اضافات این بهشت زیباست و پیام هشدار برای کودکان.
. به قول خانم شایسته بسوزون آقا هر آنچه که جلوی دیدن زیباییهای این بهشت رو میگیره .
1- به اتیش کشیدن نیمکت مامن حشرات موذی، که بعد از چند بار سعی برای جابجا کردن و موفق نشدن، با برداشتن قدمهای کوچک برای زیباتر کردن این بهشت زیبا، راه نابودی این مامن هم با هدایت الله نشون داده شد و در انتها انرژی پاک و خالص آن نیمکت به دامن طبیعت برگشت و توطئه حشرات برای حمله به درختان دیگر خنثی شد.زیر نیمکت سوراخهایی در اثر موریانه ایجاد شده بود که با آتیش زدن و از بین بردن نیمکت مشخص شد و البته که خدا روشکر موریانه ها هم ازبین رفتن و نابود شدن.درسی که برای من داره اینه که من واسه باورهای مخربی که جا خوش کردن و از هر راهی که میرم سفت به ذهنم چسبیدن نگران نباشم ،شروع کنم به نابودی باورهای مخرب و کم کم جلو برم، راه نابودی این باورهای محدودکننده ای که محل تغذیه و آرامش باورهای مخرب ریز هستن هم به لطف الله به من نشون داده میشه و جلوی نفوذ این باورها به باورهای قدرتمند کننده گرفته میشه.و اگه این باورهای نامناسب ریز از بین نرن مثل همون موریانه های زیر نیمکت شروع به تخریب زمین ذهن ما و از بین رفتن باورهای درست ما میشن.پس با توکل بر خدا، حرکت و حرکت و کار روی باورها و شخم زدن زمین ذهن برای پیدا کردن و نابود کردن موریانه های ذهن. خدایا ما را لحظه ای به حال خودمون وامگذار .
2- حمله به علفهای هرز و حشرات موذی در محل نصب ننوی خوشگل استاد که ارامش استراحت در ننو و دیدن زیباییها رو تحت الشعاع قرار میدادن و باعث میشدن ذهن در کنار دیدن زیبایی این بهشت زمینی یه نگاه کوچک هم به این صحنه داشته باشه و کمی ذهنو قلقلک بده. پس بزن بسوزون و از حرکت آرام ننو و این بهشت زیبا بدون هیچ نگرانی از زیر پا لذت ببر. مثل باورهای محدود کننده ریز که نمیذارن با آرامش کامل از باورهای قدرتمند کننده لذت ببریم و در کنار آرامش و احساس خوبی که داریم این باورهای ریز مثل مورچه یه قلقلک هایی به آدم میدن که نمیذارن لذت کاملی از احساس عالی ناشی از باورهای خوبمان ببریم و باید با مشعل هدایت الله این باورهای نامناسب ربز رو هم بسوزونیم.
البته اعتراف میکنم با پیشروی آتیش در قسمت قبل من که جرات نمیکردم مثل استاددوباره مشعل بدست تو این فضای پر از خوراک آتیش، بچرخم و البته که این کنترل ذهن و توکل و اعتماد بالای استاد به خداوند قادر رو میرسونه.
و می رسیم به اتاق کار خانم شایسته عزیز که قطعا با کنترل ذهن و با تمرکز بر زیباییها و سپاسگذاری بدست آورده. آخه چه اتاق کاری بهتر از اتاقی که دیوارش درخت گردو و ویوش بهشت زیبای زمینی و دریاچه و جنگل باشه. و چقدر نعمت کشف نشده مثل انواع گردو، این بهشت زیبا داره که قابلیت برداشت و استفاده داره و قطعا در ادامه خواهیم دید.
چه جالبه که شب شده ولی آبی آسمون هنوز پیداست و شعله های کوچک آتیش که مثل الماسند و مثل ستاره های اسمون توی تاریکی شب میدرخشند خدایا شکرت . و البته چشممون روشن که خانم شایسته گل رو هر چند ناواضح دیدیم و من که واقعا خوشحالم از دیدن روی گل ناواضحتون.و اون زغالهای خوشکل که از آتیش زدن نیمکت بوجود اومده و در نهایت دعاگویی درختان که باعث شده پرادایس از استاد و عزیز دلشون با یه غذای خوشمزه هدایتی پذیرایی کنه خدایا شکرت .
3- سوزوندن درختان خشک که نرم و آرام از بن در حال سوختن هستن و اگرچه دیر ولی اصولی از بین می روند و ریشه آنها هم باقی نمی ماند. مثل باورهای نامناسبی که ریشه دارند با آرام آرام و البته پیوسته کار کردن روی آنها میشود از بن آنها را نابود و از شر آنها به حول و قوه الهی نجات پیدا کرد و به همان نسبت آرام آرام و پیوسته باورهای قدرتمند کننده را ریشه ای و اصولی در زمین ذهن کاشت و این یعنی تکامل و در این مسیر باید به ایده های الهی گوش جان سپرد و عمل کرد.
و در نهایت باز هم زیبایی بی نظیر و رنگارنگ پرادایس و پرش خانم شایسته گل، ترک موتور به رانندگی استاد و بررسی نتایج عملکردشان که ناشی از قدم برداشتن و حرکت، دریافت الهامات حین حرکت و عمل به الهامات بود که از هر طرف نگاه کنی سود بود و تمیزی و زیبایی .
پس به خودم میگم : قدم بردار هر چند کوچک، حرکت کن و گوش جان بسپار به الهامات رب و دریافت کن الهامات رو و عمل کن تا به بهترین نتایج در همه زمینه ها برسی. که اگر حرکت نکنی نشانه بارز همان ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است، هستی.
از رب جهانیان درخواست هدایت و توانایی دریافت الهامات و عمل به انها را برای خودم و همه دوستان همفرکانسی آرزومندم
به نام خداوند فراوانی ها
سلام استاد و خانم شایسته دوست داشتنی
چقدر این مجموعه فایل های تمیز کردن پارادایس زیبا و اموزنده بودن، هر لحظه از این فایل ها ملیاردها ملیارد ارزش داره و داره وارد زندگیمون میشه.
امروز داشتم این قسمت رو که میدیدم گفتم خدایا چقدر تفاوت هست، یه دنیا و یک زمانه ولی چقدر تفاوت وجود داره. من تو شهری هستم که مدام تذکر میدن که آب کمه و آب نیست و تو شهر خیلی آب یا رودخانه ای نمیبینیم ، بعد یک نفری تو همین دنیا به تنهایی صاحب یه دریاچه بزرگه، اونم نه این که فقط همین دریاچه باشه بلکه آب همینجوری روونه ازچشمه داره میاد و یه جوری راه براش درست کردن که بره بیرون مگرنه انقدر زیاده که همه جا رو میگیره ، الله اکبر چقدر فراوانی
یا من تو شهرم درخت خیلی کمه و ما وقتی بریم جایی چند تا درخت باشه اصلا دنیا رو به ما دادن ، بعد یه نفر در همین دنیا و همین زمان من صاحب چند تا جنگل بزرگه که برای زیبا تر شدنش مدام باید درخت ها رو ببرن و هرس کنن تا راه برای عبور باشه 😍
یا گردو که انقدر گرون و لاکچری حساب میشه تو کشور ما ، رو زمینا بیوفته و غذای حیوونا باشه چون ادمها ازون بهتر دارن که بخورن
کلا همه زندگی شما فراوانی رو فریاد میزنه
استاد
خیلی ازتون ممنونم
یه جوری تکاملمون رو داریم با شما طی میکنیم که خودمونم خیلی متوجه نمیشیم چجوری ازون ادم متعصب که فکر میکرد من درست میگم و چیزی جز این نیست داریم تبدیل میشیم به ادمی که بپذیریم هر طرز فکری برای خودش ارزشمند و قابل احترامه وتاثیری تو زندگی من نداره اگرمن نخواهم پس چرا بخوام دیگران رو تغییر بدم؟ اونا رو قبول میکنم و بهشون امترام میذارم و راه خودم رو انتخاب میکنم برای زندگی.
سفر به دورامریکا و زندگی در بهشت خیلی دید من یکی رو به امریکا تغییر داد. دیروز که فکر میکردم دیدم من قبلا تصویری که از امریکا داشتم همش کویر بود ، از فیلم های سرخپوستی که دیده بودیم و بعد انگار تو فکرم امریکایی ها به شکل همون کابوی ها اومدن حمله کردن به اون سرخپوستا و همه اون کشور رو تصاحب کردن الانم دارن با زور گفتن وظلم کشور شون رو الکی پیشرفته نشون میدن . ولی الان که شما این همه تصویر نشونمون دادید از روزمرگی های مردم تازه فهمیدیم بابا اونا سرشون به کار خودشونه و دارن لذت میبرن پس مدام دارن پیشرفت میکنن.
حتی استعمار که به ما انقدر ازش بدی گفتن باعث پیشرفت کشورهای مستعمره شده، چون اون ادمها واقعا عرضه نداشتن و الانم همین رو ثابت کردن که وقتی ازاد شدن واقعا تغییری نکردن و هیچکس نمیتونه طلمی به کسی بکنه اگر خود شخص پذیرای ظلم نباشه.
موفق باشید
سلام
واقعا آتش زیباست ؛ من را یاد سریالهای کره ای انداخت زیبا است
با آتش چه راه زیکزاکی زیبایی ساختید و تازه هم زیباست هم مفید.
چقدر عالی از خود طبیعت استفاده میشه برای بهبود طبیعت و یاد این افتادم که همیشه راه حل در دل مشکل است یک پیشنهاد از این شیلنگهای بلند بخرید که به دریا چه یا آب وصل بشه و هر جا خواستید با خود ببرید که آب همیشه همراهتان باشد.
جالبه که به آتش کشیدن اشو را بعد از مرگش دیدم ؛ یعنی در فرکانس هر چیزی که باشم یک عالمه دیگه خود به خود هم می آید ؛ به فکر آتش هستم و آتیش بازی نشانه هم می آید
بعد از آتش بازی ؛ بوی دودی که آدم می گیرد خوش بو است و خوشایند است و آدم لذت می بره .
این فایل را که دیدم یاد اتفاقات قبلنم افتادم که در بره هایی خیلی مشکلات بود ولی من این قدر قوی بودم که همه را حل کردم و یاد این افتاده بودم که خدا این قدر توانایی و قدرت به ما داده به انسان داده، که همیشه می تواند حلال باشد و قامتش هم راست باشد.
ریشه که خراب باشه بالاخره می افتی زمین اگر حتی ظاهری خوب داشته باشی.
هر چه که می گذره همه چیز زیباتر و زیباتر و سبزتر می شود ماشاله به این سبزی زیبا . دوستدارم چند روز تنهایی درآنجا باشم چقدر زیبایت .
یاد این آیه افتادم : انالله و انا الیه راجعون ؛ ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم ؛ درخت هم می میرد و از بین می رود دوباره به خاک بر میگردد و زنده میشود.
اصلا طبیعت با طبیعت زیبا و لذت بخش است ؛ سبزیجاتی که از طبیعت است و با خود طبیعت یعنی آتش زدن خود طبیعت خوشمزه ولذت بخش می شود .
ارزو دارم همیشه سلامت و خندان باشید .
سلام اُستاد عزیز و سعادتمند.
سلام هم اُستانیِ عزیز.
سلام هم فرکانسی های عزیز.
چه زیبا بود
چه زیبا بود اون شُعله ای که از زیر و روی تخته زبانه کشیده بود.
چه زیبا بود اون حرکتِ مارپیچیِ استاد برای آتیش زدنِ خار و خاشاک.
چه زیبا بود اون از بُن سوختنِ درختِ خشک.
چه زیبا بود اون ایده های پی در پیِ مریم خانومِ شایسته برای تهیه ی یه پیاز چال.
بَه بَه دهنم آب افتاد . عجب صفایی می کنیدا.
وایی مریم خانوم هم هم اُستانیمون از کار در اومد.راستی اون چیزای داخل شیشه اگه اشتباه نکنم پسته ی کوهیه(بَنه) .
ما بَمی ها ازش ترشی درست می کنیم یعنی اون مرحله ای که هنوز کال و نرسیده هست.
چه زیبا بود اون ظاهر غذا.
چه زیبا بود اون نور و شکلِ آتیش در شب.
چه زیبا بود اون سپاسگزاری های طِبقِ معمولِ شما.
چه زیبا بود اون توصیفاتِ شما دوتا زوجِ ماجرا جوی بهشتی.
چه زیبا بود ؛
ما رایت الا جمیلا.
چه قدر زیبا ؛ واقعا استادمون استاده.
از اونجایی که نیازی به دلیل آوردن از سوزوندن برای بینندگان نبود باز هم توضیح دادند که به چه دلیلی آتیش می زنند بقایای پوسیده ی گیاهان رُ تا نویدی داده باشند.
شاد،سلامت،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.
سلام به استاد سر تا سر سود سود سود خودم،خداقوت
😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
عاشقتم که فقط دنبال ایده های هستید که کار رو راحت کنید و این باور رو میدید به من که کارها هر چقد که ما فکرش رو میکنیم میشه راحت تر و ساده تر و حتی لذت بخش تر انجام بشه.
تواین چند قسمت که در مورد پاکسازی پرادایس کلیپ هارو دیدم هیچ وقت از کانال ذهنی خودم به این ماجرا نگاه نکردم
که شاید این ایده های سوزندن و پاکسازی شما اگر تو ایران بود چقد مورد انتقاد میتونست قرار بگیره و شاید هزاران نفر این روش پاکسازی رو برای طبیعت مضر میدونستن،ولی من این قضیه رو فقط از دریچه کانال شما استاد عزیز دارم میبینم چون شما اولا به روش خودتون دارید کار میکنید و اصلا براتون مهم نیست که دیگران برداشتشون چیه از کار شما و این به من یاد میده هر ایده و هر الهامی که از طرف خداوند به ما میشه باید اجرا بشه بدون اینکه بفکر انتقادات دیگران و نظرات دیگران باشیم.
ممنونم استاد عزیزم که همیشه به من درس میدید،
در پناه خداوند باشید شما و خانم شایسته عزیز🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹