سریال زندگی در بهشت | قسمت 23

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «امیر»، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

سلام. عجب بازی نفس گیری. و عجب انرژی های نفس گیری. واقعا اینهمه انرژی قابل تحسینه.

راستش اگه با من بود بجای «زندگی در بهشت» اسمشو میذاشتم «زندگی به سبک بهشت».

میدونین من معتقدم این جنس آدمهاست که یه مکانی رو تبدیل به بهشت و جهنم میکنه حالا هرچقدرم که ظاهر اون مکان زیبا یا زشت باشه.

وقتی نگاه میکنم به اینهمه عشق و مودت بین استاد و خانم شایسته میتونم درک کنم که این جنس شخصیتی و رفتاری شماهاست که اونجا رو تبدیل کرده به بهشت. فک کنین دونفر دیگه رو جایگزین میکردیم تو این مکان زیبا و این دونفر از صبح تا شب بجای تمییز کاری جنگلشون، آشپزی به سبکهای مختلف، تنیس بازی کردن، گفتن عاشقتم و شنیدن منم منم و در یک کلام عاشقانه زیستن، باهم دعوا میکردن، مدام از هم دیگه آتو میگرفتن یا همدیگرو تحقیر میکردن یا در تقلا برای تغییر همدیگه بودن، اونوقت از این بهشت برین چی باقی میموند؟ بنظر منکه یه جهنم سوزان.

و احتمالا هربار که هرکدوم از اون آدمهای فرضی قصه ی خیالیمون پا میذاشت به این مکان زیبا حالش بد میشد بواسطه مرور خاطرات نازیبایی که تجربه کرده بود در این مکان.

من فک میکنم صفای یه مکان به جنس آدمهاشه. آدمهان که تعریف میکنن با رفتارهاشون، نوع نگرششون، کلامشون و نهایتا با ارتعاشاتشون که یه مکان بهشت باشه یا جهنم.

صفای پارادایس بی شک بخاطر شما عزیزانه که وجودتون پر از عشق و آزادیه و نگاهتون توحیدیه. نمیدونم ست چندم بود اما ۱۷ ۱۷ برابر بودین و استاد از ته دل گفت «خدایا خودت کمک کن» و همونجا من تو دلم گفتم استاد این ستو برد. و چهار امتیاز پشت سرهم براحتی از خانم شایسته گرفت و ست رو ۲۱ ۱۷ برد. برای کسی که دنبال یه نشانه س این یه دنیا میتونه باشه که تو با ایمان بخواه، بدون شک دریافت میکنی، هر چیزی رو در هر زمینه ای.

نمیدونم تا کی زنده ام اما میدونم که چه ۱ ثانیه باشه چه ۱۰۰۰ سال، دوست دارم آزاد و عاشق و در درلحظه زندگی کنم. چه فایده ای داره نگرانی از آینده؟ اونم در حالیکه واقعا نمیدونیم فردا زنده ایم یا نه و چقدر راحت لحظه هامونو با تکرار ناراحتی های گذشته یا ساختن نگرانی های آینده تباه میکنیم. حال اینکه باید از خودمون بپرسیم اگه تا فردا همین موقع فرصت زندگی داشتم آیا بازم نگران چیزی میشدم یا میرفتم بجاش ۲۰ ست تنیس میزدم تو رگو حالشو میبردم؟

بقول استاد شاد و سالم و ثروتمند باشین در دنیا و آخرت.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

261 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ابوالفضل جعفری» در این صفحه: 1
  1. -
    ابوالفضل جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2295 روز

    سلام به استادخوشگلم وخانم شایسته مهربون…

    امروز…یه بازی دونفره ساده.اما پراز قوانین :

    از دور که نگاه میکنید یه بازی ساده که خیلی ها توی خونشون بازی میکنن. حتی توپارک ها…

    اما وقتی ریز میشی و تمرکز می کنی میبینی دارن یه جورایی از یه سری قوانین پیروی میکنن …

    اول اینکه شور واشتیاق زیادی دارن برای انجام این کار

    وقتی به بازی کردن استاد نگاه میکنید استاد تمام حرکت هایی رو که اشتباه میزنه و امتیاز از دست میده اول یه کم حالش بد میشه و به خدش میگه چرا این حرکتو زدی و اگه سریع حال خودشو خوب بکنه و به خودش امید بده و به فرست هایی که هنوز وجودداره فکر کنه و پیروزی هایی که داشته قبلا و توانایی خودش

    حالش خوب میشه و امتیاز بعدی برا خودشه …و بعضی اوقات هم پیش میومد که تا چنتا حرکت بعدش نمیتونست حال خودش رو خوب کنه و امتیاز ها برای خانم شایسته بود..

    یکی از مواردی که خیلی به چشم نمی یومد اما خیلی مهمه این بود که استاد هرچی عرصه بهش تنگ تر میشد مخصوصا در امیتیاز های اخر که نتیجه رو مشخص میکرد توانایی هاش بیشتر میشد…تمرکزش.قدرت بدنش.اشتیاقش.بها دادنش(حتی یه بار برای امتیاز اخر حاضر شد بهای زمین خوردن هم بدهد…

    یکی دیگه از قوانینی که استاد انجام میداد این بود از همون اول مقصد و هدفش رو از اون بازی مشخص کرد یعنی اگه میبرد خوشحال میشد و اگه نمی برد هم براش مهم نبود و دفعه بعدی دوباره تلاش میکرد…و این حرکت باعث شد ترس و استرسی نداشته باشه و تمرکزش رو بتونه بزاره روی بازی هرچند که خانم شایسته هم نسبت به استاد حریف سر سختی بود و استاد به سختی بعضی راندها رو میبرد حتی یه با جفت 20 شدن….

    و خانم شایسته هم با جمع کردن تمرکزش روی بازی (حرف نزدن.حاشیه نرفتن.ایمان به خودشون داشتن و من احساس می کنم توی ذهنشون با خودشون حرف زدن و امید وار بودن )بازیو حسابی برای استاد سخت کردند…و البته ناگفته نماند که خانم شایسته جوانمردانه بازی میکرد با این که یکی از قوانین بازی این بود که اگه حریف شروع کرد و تو حواست نبود یه امتیاز ازت گرفت حق اعتراض نداری.صبر می کرد که استاد حواصش جمع بازی بشه بعد شروع می کرد اما استاد 2 امتیاز از حواص پرتی خانم شایسته گرفت.(حتی این قضیه هم نکته مثبت داشت..اینکه استاد از تمام فرصت هاش استفاده می کرد و از تمام ابزار هایش …این قانون هم یک ابزار برای امتیاز گرفتن بود و استاد ازش غافل نبود)

    یکی از قوانینی که خانم شایسته به خوبی اجرا می کرد این بود که به هیچ وجه برای حرکت اشتباهی که زده بود خودشو سرزنش نمی کرد و این خودش از اعتماد به نفس بالای ایشون خبر میده و دوباره تلاش می کرد و نا امید نمی شد

    حتی اگه کلا بازی رو میباخت برای بازی فردا اماده می شد دوباره تلاشش رو می کرد(اخه استاد گفت من فقط 2یا3بار توپ هارو جمع کردم یعنی بیشتر اوقات خانم شایسته می باخته خوب اگه اعتماد به نفس بالایی نداشت که ناامید میشد وبعداز مدتی دیگه ادامه نمیداد و حتی تلاش های اخرش اصلا انگیزه و اشتیاق و امیدی توش نبود اما الان کاملا برعکسه)

    و یکی دیگه از چیزهایی که خیلی هوویدا بود اینه که استاد ایمان بسیار زیادی به خدا وعدالت خدا وخودش و عملکرد خودش داره اخه سر یه امتیاز که هم استاد و هم خانم شایسته شک داشتن واعتراض کردن سریع استاد گفت که اقا اشکال نداره ادامه میدیم. و باید اینو بدونید که حق به حقدار میرسه (خیلی با این حرفش حال کردم …موبه تنم سیخ شد)….

    و نکته جالب دیگش این بود که وارد حاشیه نشد(نخواست خودشو سابت کنه که من درست میگم …حق بامنه.من ادم خوبیم) و سریع بازیو شروع کرد و به ایمانش ودرونش رجوع کرد که حق به حقدار می رسه

    یکی از قوانین دیگه این بود که استاد وقتی یه امتیاز رو می گرفت سریع خودشو تشویق میکرد (حتی یه موفقیت کوچکم نیاز به تشویق خودمون داره نباید کمالگرا باشیم)حتی اگه چند امتیاز عقب بود(به جایگاهش پیش دیگران فکر نمیکرد وبرایش مهم نبود به عملکرد خودش توجه میکردوخودشو مقایسه نمیکرد)

    یه نکته دیگه این که قوانین درخواست کردن که خانم شایسته استفاده می کرد وقتی به مساله برخورد که نور توی چشمش بود سریع مطرحش کرد راه حلشو پیدا کرد و از استاد خواست تا اون کارو براش انجام بده (لامپو خاموش کنه)و بازم به تضاد برخورد کرد که نور توچشمش بود اول خواستشو پیدا کرد یعنی این که جاشو عوض کنه بعد از استاد خواست که خواستشو انجام بده براش استاد قبول نکرد اما خانم شایسته خواستشو پیدا کرده بود واینقد پا فشاری کرد تا استاد قبول کرد و حتی فیلمو قطع کردن تا خانم شایسته به هدفش برسه

    یه نکته دیگه که قبلا اشاره کردم اینکه استاد وقتی یه امتیاز ازدست میداد حالش بد میشد و سریع ذهنش اونو سرزنش میکرد(البته استاد داشت بلند بلند فکر میکرد)اما سریع استاد حال خودشو خوب میکرد ودوباره ادامه میداد ووارد حاشیه نمیشد خوب نکته دیگه این قضیه اینه که ماهم هرروز شاید یه اتفاق بد رو تجربه کنیم به یه تضادی بر بخوریم اما نتونیم حال خودمون رو خوب کنیم واز دل اون تضاد خواسته خودمون رو بکشیم بیرون ودوباره اتفاقات بدتری رو تجربه کنیم…

    وخوبی این بازی این بود که سریع یه اتفاق بد میوفتاد سریع واکنش ذهن نسبت به اتفاق سریع امید دادن به خودش و دوباره حرکت…

    توی زندگی ماهم همینه باین تفاوت که سرعتش کمه…یعنی اگه فیلم 1سال زندگی مارو بگیرن و بعد باسرعت نشونمون بدن دقیقا اتفاق های زندگیمون توی یکسال رو مثل فیلم یه بازی پینگ پنگ میتونیم تحلیل برسی کنیم و حالا برنده اون راند کسی هست که توانسته بابرخورد به تضادها خواسته هارو پیدا کنه و انرژی وانگیزه بگیره و به هدفش برسه…دقیقا ماهم همین جوری به اهداف ماهیانه و سالیانه و یا بلند مدتمون میرسیم (وقتی که یک روز زندگیمون 1امتیاز باشه.ویک راند 21 امتیازی یک ماه از 1سال زندگیمون باشه.وتمام بازی یک سال از زندگیمون باشه)

    وکسی این بازی زندگی رو میبره که ترسهاشو زیر پا بزاره(ترس از حریف قوی.نکنه ببازم.نکنه وقتمو ازدست بدم و….)

    باورش نسبت به خودش و خدای خودشو درست کنه

    هدفشو مشخص کنه

    حرکت کنه (پای در ره بنه مترس. که خود ره بگویدد که چون باید کرد)

    ایمان داشته باشه(حق به حقدار میرسه)

    و امید واشتیاق و انگیزه داشته باشه…

    و تکامل خودشو طی کنه

    ………………………………………………………

    امیدوارم همه ما گروه عباسمنشی ها نتونیم توی بازی زندگی برنده باشیم. هرچند که قانون اینه که اونی که بخواهد هدایت می شود

    ………………………………………………………

    و چقدر درس داشت این بازی ساده پینگ پنگ برای من انشاالله که من بتونم از این قوانین در تمام جنبه های زندگیم استفاده کنم

    ………………………………………………………

    یه نکته جالب برای من اینکه من امروز وقتی بیدار شدم اومدم توی سایت دیدم قسمت 23 زندگی در بهشت اومده رو سایت خوشحال…نشستم دیدم …و بعدش گفتم بزار ببینم نشانه امروز من چیه و اون چه قوانینی رو به من یاد میده…وقتی وارد اون قسمت شدم شکه شدم دیدم در قسمت نشانه امروز من هم قسمت23 زندگی در بهشت هست…. به قول استاد:ببییییییین خیلی حال کردم…

    و بعداز فکر کردن واقعا ایمانم یه تلنگر خورد که ببین خدا حواسش بهت هستا تو فقط بندگی بکن اون همه چیو ردیف میکنه…اخه من خیلی این قسمت نشانه امروز من رو توی سایت دوست دارم پیشنهاد میکنم امتحان کنید اول درمورد یه تضادی که بهش برخوردید فکر کنید و از خدا بخواید هدایتتون کنه توی این فایل…اصلا معجزه میشه دقیقا خدا میزنه وسط خال…برای من که خیلی خوب جواب میده حتی اگه توی اون فایل هم چیزی که میخوای نباشه یه مسیری توی اون فایل برات باز میکه که به فایلی محصولی کتابی ….اخه یه جوری من که خدا نیستم…خودش هدایتم میکنه.من ازش میخوام و اونم بهم میگه…منم سعی میکنم جای خدا نشینم و خدایی نکنم و نخوام بدونم که ازکجا بهم میده….میگم اصلا به منچه تو خدایی تو رب هستی .تو قدرت داری خودتم انجامش بده….ببین جواب میده مثل بنز

    ……… ……………………………………………..

    استاد عزیزم خانم شایسته مهربون و دوستان و هم فرکانسی های عزیزم دوستتون دارم و ارزوی بهترین ها رو براتون دارم…

    و ارزو میکنم برای شما و خودم یه روز توی یه بهشت که خودمون برای خودمون ساختیم توی یه خونه چوبی کنار دریاچه ای زیبا و پراز ماهی

    و یه منظره و بسیار رویایی و یه RV که بیرون گذاشته و چندین تا ماشین و موتور و یه اسب مهربونی مثل برانی و یه اسمون ابی با ابرهای بزرگ و زیبا و …..

    بدون هیچ استرس و روزمرگی و ترس و….

    از بازی کردن یه پینگ پنگ با عشقمون لذت ببریم…و این بازی پراز درس برای خودمون ودیگران باشه….

    ……………بدرود………💕💕😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: