سریال زندگی در بهشت | قسمت 232 - صفحه 8

231 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 934 روز

    بنام خدای هدایت کننده

    بهبود دادن لحظه به لحظه

    درس بزرگی که از تمام قسمتهای سریال در بهشت میگیریم

    .

    و نکته مهمی که وحود داره اینه که ما به چه عادتهای غلطی عادت کردیم و بابتش خودمون رو به زحمت میندازیم

    و باید هربار از خود بپرسیم که چرا این رفتار و این کار رو دارم انجام میدم؟

    و پاسخی که به خودمون میدیم که گاهی هم خیلی مسخره هست داره نشون میده که چقدر ما نااگاهیم به انچه درون ما میگذره

    و

    اینجا میبینیم که استاد اولا هر سختی رو نمیپذیرن

    و دوما تلاش برای بهبود دادن دارن

    اگه هربار میبینی سرت داره میخوره به نرده بالای در

    خب بابا چرا ی فکری براش نمیکنی

    واقعا چقدر ما سرمون به همچین نرده هایی میخوره و بازم انگار نه انگار

    ابنقدر که برامون عادیه

    بگردیم همه این نرده ها رو تو زندگی مون پبدا کنیم

    همه ابن پاگیرها رو

    چرا وقتی میتونه نباشه و راحت کارها پیش بره ما چسبیدیم بشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمد شادی گفته:
    مدت عضویت: 823 روز

    بادورود فراوان وخسته نباشید خدمت استادعزیزوخانوم شایسته .امروز این فایل زیبا نشانه امروزم بود وخیلی عالی بود استاد هر موقع از اون بهشت زیبا فایل میزارین من خیلی حالم بهتر میشود وخودم رو کنار شما حس میکنم ویکی از خواسته هام اینکه منم با همسرم ودختردر همچین جای زندگی بکنیم باتشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مطهره گفته:
    مدت عضویت: 1820 روز

    سلام استادعزیزم و مریم جان

    استاد تجربه ی من تو این زمینه اینه ک چیدمان اتاقم ی جوری بود ک میزو صندلی تحریر نداشتم وخب الان شرایطم جوریه ک نیاز دارم داشته باشم و همینطورم تختم زیر کولر قرار داشت و عملا من سرمایی رو احساس نمیکردم و توتابستون اذیت میشدم و اتاقم دقیقا روبروی کولر ی قسمتی بود ک فرش نداشت ،استاد من اومدم چیدمان اتاقمو تغییر دادم جوری ک اون قسمتی ک فرش نداشت تختمو گذاشتم و جایی ک قبلا تختم بود میزتحریر و کتابخونمو گذاشتم و الان کل اتاقم فرشه ،جاییم ک فرش نیست تختمه و ظاهرا کل اتاق فرشه دیگه،ودوتا نکته داشت یکی اینکه ظاهر اتاقم واقعا زیباتر و منظم ترشد و دوم اینکه من راحتترم ،روبروی کولر میخابم و خیلی راحت میزوصندلی تحریر دارم توی اتاقم و استاد دقیقا حرفاتونو متوجهم ک چقد ادم خودش راحتتر میشه اگه فک کنه و عمل کنه

    این تجربه ی من بود و خداروشکر میکنم بابت وجود شمااستاد عزیزو سخنان باارزشتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    رعنا گفته:
    مدت عضویت: 2892 روز

    مثالهای من که این اواخر برام پیش اومد رو میگم که رعایت این قانون و تغییر چیزهای خیلی ساده چقدر زندگیم رو بهتر و لذتبخشتر کرد و البته که باید بهش فکر کنم و به جای جای زندگیم بیشتر نگاه کنم تا تغییرشون بدم.

    حالا مثال‌های من:

    همین چند وقت پیش، رفتم رو بالکن خونه و هر چیز اضافه‌ای که بود رو برداشتم و تمیز کردم و بردمشون گذاشتم تو انباری یا بردم خونه‌ی شمال. یه سری سطل بود که برای زمانی بود که فردی مییومد و خونه رو تمیز می‌کرد و حدود یک سال میشد که دیگه ایشون نمییومدن ولی سطل‌ها همچنان بودن! یا یه سطل بود که لباس‌های کثیف رو خانواده توی اون جمع میکردن تا بعد تو لباسشویی بندازن و خانواده‌ام برای مدتها بود که دیگه تهران نمییومدن. یه سری گلدون خالی بود که گلهاش خشک شده بود و یه سری خاک که برای کار گلکاری‌های گلدونها بابام گذاشته بودن و الان باز مدتها بود که خانواده نمییومدن تهران. (راستش خودم خجالت می‌کشم که انقدر طولش دادم! ولی میگم چرا) خلاصه یه سری وسیله بود که هم فضا رو اشغال کرده بود هم باعث میشد خونه کثیف بشه چون باد می‌زد و خاک‌ها مییومدن تو خونه. یه روز قشنگ بالکن رو پاکسازی کردم و از اون به بعد هر روز بعد از ظهر نزدیکای گلدن تایم صندلی و میز میبرم میذارم رو بالکن و چای عصرم رو اونجا می‌خورم و زبان می‌خونم یا فایلهای استاد رو گوش میکنم و به درخت‌ها و فضای سبز حیاطمون و همسایه‌ها و خیابون نگاه می‌کنم و باد توی موهام می‌پیچه و تا دم غروب اونجام و به آسمون رنگارنگ نگاه می‌کنم و لذت میبرم و سپاس گزار این آرامشم و واقعاً میگم حتی لذت بردن هم تکامل می‌خواد. چیزی که هست رو هم باید به اون سطح لذتش برسی تا استفاده‌ کنی.

    قبلا همین لذت رو من از روی مبل خونه می‌بردم ولی خب اون زمان باید وسایل میبودن.

    و اینکه چرا من انقدر دیر دست به این اقدام زدم، چون سال پیش که اون آقا برای خدمات نمیومدن و خانواده هم نیومدن، منم خودم خیلی کم تهران بودم و کلا اگر ایران بودم داشتم تند تندکارهام رو انجام میدادم برای سفرم و دوباره برم. این بود که من خیلی به بالکن قشنگم توجه نکرده بودم ولی از یه جایی به بعد که بیشتر خونه بودم و هوا عالی شد، گفتم خب چرا این انباشتگی رو تمیز نکنم!؟ و خب بعدش شد خیر و برکت.

    مورد دوم یه تغییر ساده ولی عالی بود. من دیدم روزها اتاق خودم که یه میز حرفه‌ای هم توش هست برای کار، خیلی نور خوبی داره نسبت به سالن خونه‌مون که من روی میز ناهارخوریش برای خودم میز کارم رو درست کرده بودم. تصمیم گرفتم روزهایی که برای کار خونه‌ام، لپ تاپم رو بردارم و تو اتاقم و با پنجره‌ی باز و هوای عالی و نور فوق‌العاده کار کنم. روزهای اول یه صندلی ساده گذاشتم و کار کردم و لذت بردم ولی کم کم احساس کردم صندلی کارم که بردمش تو سالن خیلی صندلی راحتتریه، اونو بیارم بذارم پشت میز کارم و شبها ببرمش بذارم پشت میز ناهار خوری تو سالن و اونجا کار کنم که فضاش بازتره. ولی مشکلی که این وسط بود، بخاطر وسایل اتاقم، ورودی اتاقم برای بردن صندلی حرفه‌ای کوچیک بود و من هر روز، روزی دوبار باید صندلی رو با اون چرخهای بزرگش بلند می‌کردم و از بالای میز کارم رد میکردم. چه برای بردن تو اتاقم چه اوردن بیرون. خب این پروسه‌ی سختی بود!

    یه روز که داشتم کار می‌کردم دیدم با تغییر قرار گرفتن یه وسیله توی اتاق کارم، فضای بیشتری باز میشه و من میتونم میز کارم رو یکمی هل بدم داخلتر تا ورودی اتاق بیشتر باز بشه. و ظرف 3 ثانیه، این مشکل بلند کردن صندلی حل شد و من هر روز صندلی رو با چرخهاش هل میدم به سمت اتاقم و عصرها هل میدم به سمت سالن!

    قبلا تنها فضای خصوصی من تو این خونه همون اتاق خودم بود و از وسایلم بیشتر استفاده می‌کردم ولی حالا که من تنها تو این خونه‌ی به این بزرگی دارم زندگی میکنم و وقتی از وسایل اتاقم خیلی کمتر از قبل استفاده می‌کنم و خوشگلی اتاقم دیگه برام انقدرها مهم نیست بلکه خوشگلی و دیزاین کل خونه و راحتی خودم برام مهمه، چرا اینکارو نکنم!؟

    اصلا شاید باورتون نشه ولی برای سشوار و وسایلی که روی میز کارم بود و من سختم بود از اینکه میز کارم شلوغ باشه هم با این حرکت ساده به شکل قشنگتری جا باز شد و من هر دفعه که اونجا کار میکنم به خودم میگم واقعاً‌چه کاری بودا!! چرا زودتر انجامش ندادم!

    خلاصه این دو تا تجربه‌ی اخیر من بود. اینا بهبودهایی که وقتی آدم توجه می کنه انجام میده وگرنه حتی بهبودهای ساده هم به ذهن آدم نمیرسه و تا آدم آماده‌ی تغییر و بهبود نباشه، بهش هدایت نمیشه.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    هایده عبدپناه گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    به نام خالق یکتا

    سلام استاد عزیزم و مریم خانم مهربون

    خدای من چه فایل قشنگی بود واقعا فیض بردم از دیدن عشق شما دو نفر ،، چه قد خوبه با عشقت کار کنی چقد لذت بخشه اون کار اصلا گذر زمان احساس نمیشه عاشق اون خستگیه کارم که با عزیز دلت تجربه کنی چه خوب یکی باشه مثل خودت پایه همه چی باشه جفت روحیت باشه واقعا اگه این لذت این عشق نبود کی حاضر بودین باهم این همه کارو انجام بدین مسپردینش به یکی دیگه چه کار با کیفیتی باشه وقتی توام با حال خوب و عشق و انرژی فوق العاده باشه .. واقعا لذت بردم از این دو فایل 233و232 بیشتر از اینا بذارین لطفاً

    من فایل بعدی 233 نشانه روزانه ام بود ولی الان یه حسی گفت بیا اینم ببین

    مریم جونم قدر استادو بدون اینجوری با عشق واست آهنگ میخوناااا این دیگه نهایت عشق یه مرد میتونه همین باشه

    خداااای من این بزا رو نگاه نژادشون فرق می‌کنه بیشتر به گوسفند میمونن اینجا از اینا نیست مگه یه سریا اونم به ندرت اونم فروشنده میگه که نژاد خارجیه فک کنم شیرشون به نسبت بیشتر باشه ،،، بابا این بزا خیلی شیطونن شماها بخاطر اینکه زیاد باهوش بودین اهلی ترن مال ما فقط باید دنبالشون دوید ،،، وقتی کوچولون ساعتها میرم نازشون میکنم و بغلم میگرمشون و میبوسمشون ولی بزرگ بشن انقد بالا و‌پایین میپرن نمیتونم بهشون دست بزنم ،، تازه فقط سرگل رو هم میخورن از بس لوسن ولی گوسفند کل ساقه و تنه گیاهو مبخوره

    شکرت چه هوای پاییزیه خوبی عجب سیستم و وسایلی که به این راحتی چوبارو خورد کرد همممم بوی اون چوبا خدایااا من واقعا بوشونو احساس کردم بوی زندگیه ، من همیشه عاشق بوی چوبم اونم درخت چنار

    اوه اوه مرغ گردن طلا چه نازی تو تا الان همچین مرغی ندیدم پرهاش خاکستری و زغالی بود سر و گردنش زرو و سفید

    استاد اینکه به این فایل هدایت شدم این بود دیروز غروب اتفاقی چشم به یه باغ روبه رو خونمون افتاد چندتا درخت بزرگ گردو داره یکی از درختا که از همه بزرگتر بودبه درختای اطرافش فشار آورده بود و مانع رشد اونا به سمت خودش شده بود و اونا کج و معوج رشد کردن روبه سمت بالا رشد نکردن از قضا این درخت گردو بزرگ 2،3 سال پیش خشک شد و بریدنش و کلا الان جاش درختی نیست و فضای اون قسمت خالیه ولی دیدم اون درختای کناریش به همین منوال که از اول رشد کرده بودن دارن به همون سمت میرن و کج م خم شدن خب درخت هر ساله چند سانت قد می‌کشه ولی چونکه عادت کردن به اون سمت میرن با وجود اینکه اون درخت دیگه نیست ولی روند رشدشون تغییر نکرده ،،، این قضیه کمی دهنمو درگیر کرد همین که داشتم لباسارو پهن میکردم به این موضوع تو زندگی خودما انسانها فک میکردم که خیلی مواقع ماهم تحت تاثیر یه سری شرایط و موقعیت ها بودیم در گذشته که شاید روند زندگیمونو تغییر داده باشه ولی اون مانع یا مشکل الان دیگه نیس یا اهمیتی نداره ولی ما هنوز خودمونو ذهنمونو درگیر اون مسئله کردیم و طبق عادت دیرینه همون راه رو داریم میریم

    خیلی دوست داشتم فایلی در این باره رو‌سایت پیدا کنم که بیشتر موضوع رو واسم باز کنه و به درک عمیقتر این موضوع کمکم کنه که الحمدلله به این فایل هدایت شدم ،، شکرت خدا چقد سریع الاجابه به قول خودش ما به درون سینه شما آگاهایم واقعا ما در هر لحظه در حال هدایت و تغییریم اگه خودمونو با اون شرایط جدید وقف ندیم مثل همون درختا نه تنها رشد خوبی نخواهیم داشت بلکه کج و معوج و ناقص رشد میکنیم ،،، جهان در حال پویایه و حرکت ،، ثابت بمونی و عادت و رفتارهای دیرینتو حفظ کنی و نخوای تغییر کنی زیر این چرخای جهان له میشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فرزانه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1198 روز

    سلام استاد عزیزم

    من این فایل از سریال زندگی در بهشت رو چند سال بعد از ضبطش دیشب یعنی 1402/01/28 دیدم و به محض دیدنش دست به کار شدم . تختم رو که یکسال پیش بعد از اسباب کشی به خاطر نیاز به استفاده از تراس به یه حالتی گذاشته بودم که در تراس باز بشه اما بعد از گذشت یکسال با دیدن این فایل دیدم که من هیچ استفاده ای از تراس نکردم بنابراین تخت رو گذاشتم کنار اتاق و یه جورایی جلو در تراس گرفته شد ولی این کار باعث شد فوق العاده اتاق خواب بزرگتر و وسیع تر بشه و بشه از فضاش استفاده کرد و در ضمن رفت و آمدم به کمد دیواری فوق العاده راحت تر شد و دسترسی به کشو لباس خونگی هام فوق العاده راحت تر شد و یه مقدار هم میز ناهار خوری رو از جلو در اتاق خواب زدم کنار تر و فوق العاده اتاق خوابم بزرگ شد و استفاده ازش بهینه شد و در حموم هم رفت و آمدش راحت شد جالبه که تازه در تراس هم کامل کامل کور نشد و باز هم میتونم از تراس استفاده کنم سپاسگزارم استاد که باعث شدید این الگوی اشتباه رو اصلاح کنم

    من تو کارم هم خیلی خیلی بهتر شدم و سعی میکنم از خودم بپرسم چطور از این بهتر و کاراتر و سریع تر؟ و توی نظافت خونه و توی صبر و حوصله. و توی توکل و جسارت . الهی صد هزار مرتبه شکرت. خدا رو صد هزار مرتبه شاکرم به خاطر آشنایی با شما استاد و سپاسگزارم بابت جدا کردن اون تیکه آهن و چوب بالای سر چیکن شا و قبول کردن پیشنهاد مریم جانم و توضیح دادن در مورد اصلاح الگوهای قدیمی که باعث شد این همه اتاق خواب من بزرگ و وسیع و بهینه بشه سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    کریستوفر براتی گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    درود بر استاد عزیز و دوستان گرامی

    نکته ی بسیار ارزشمندیکه الان نیاز داشتم بشنوم داخل این قسمت بیان کردین، اینکه گاهی اوقات ما و اهدافمون تغییر کردیم اما ذهن ما شرطی شده و بدون اینکه فکر کنیم یک کارو مداوم انجام میدیم و چرایی انجام کارهارو فراموش میکنیم و حواسمون نیست که سطل انرژیمون سوراخه،

    به لطف خداوند و شما در دوره ی عزت نفس باور هایم تبدیل به عمل شد و ارام ارام انرژی های درونیم داره متمرکز میشه…

    ممنون از خداوند و شما استاد عزیزم ومریم بانو به خاطر نکته های واقعا ارزشمندیکه در سریال زندگی در بهشت به ما یاداوری میکنید…

    عاشقتونم️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    به نام الله هدایتگر

    این فایل نشانه امروزمن بود

    خداونددرهرلحظه داره باماصحبت میکنه

    داشتم باخودم فکرمیکردم که چقدرتغییرکردم تواین چندوقته که تواین سایت هستم وازاموزش های استاداستفاده میکنم چون هی نجواهامیگفت توتعییرنکردی توهنوزادم های اطرافت تغییرنکردن

    توهنوزنتایج مالی خوبی نداشتی ولی من بافکت وواقعیت بهش گفتم

    یکی این که اکثراوقات ارامش دارم

    روابطم بهترشده ولی الان طبق عادت بااین که باورهام تغییرکرده ولی هنوزبه دوستای قبلم چسبیدم وبایدوقتی حالم بهتره وتواین مسیرم افرادمنفی روبایداززندگیم حدف کنم بااین که خیلی بهترشدنددوستان من ولی الان دیگه بایدمثل قبلا نباشم وبیشترتمرکزبزارم روافرادخوب که بیشترازاین افرادروبه سمت خودم جذب کنم

    الان که میبینم خیلی تغییرکردم وشاهدمعجزات الهی بودم وهستم ولی زیادتوجه نکردم وخیلی بایدروی خودم کارکنم ودلیل رفتارهای خودم روبدونم کهدچرادارم این کارروهمش تکرارمیکنم بااینکه داره وقت منومیگیره

    من همیشه توکسبو کارم ازخداوندسوال میکنم ومینویسم که چطورازاین راحت ترچطورپولسازترواسان تروخداوندهدایتم میکنه به مسیرهای راحت تربرای خلق ثروت

    ارامش دارم

    روابطم بهترشده

    درامدم بیشترشده

    بیشترخداروتووجودم حس میکنم ولی قبلااینجوری نبودوخداروقبلایک خدای خشمگین میدیدم که میخواداذیتم کنه ولی الان این خدارویک خدای پرازارامش وثروت وخوشبختی میبینم وهمش ازش درخواست میکنم وخداوندیک سیستمه واحساساتی عمل نمیکنه

    احساس خوب=اتفاقات خوب

    احساس بد=اتفاقات بد

    اول وقتی باورات تغییرمیکنه اون به شکل ارامش درزندگیت پدیدارمیشه بعدکمکم نتایج مالی میادوهی بهتروبهترمیشه وارام ارام تغییرمیکنی ویک دفه میبینی هیچ شباهتی ازهرنظربااون ادم قبلی وشخصیت قبلیت نداری ویک ادم دیگه ای شدی ازهرنظرسلامتی ثروت روابط معنویت

    نمیدونم بااین که من روزقبل روزپرتلاشی برام بوده ونخوابیدم ولی الان خوابم نمیاداحساس میکنم خدامیخوادبامن حرف بزنه اصلاپرانرژیم الله اکبر

    خداوندوقتی تعهدتوبرای تغییرمیبینه درهای نعمت وثروت وخوشبختی برات بازمیشه اینوباورکن

    همین که دیگه اخبارگوش نمیدی

    توفضاهای مجازی نمیری

    حرف های منفی نمیشنوی

    سپاسگذاری

    غرنمیزنی وشکایت نمیکنی

    به نکات مثبت هرچیزی توجه میکنی وسعی میکنی دراین قسمت مهارت پیداکنی

    اینامیشه یک تغییربزرگ که قبلانداشتی

    خداوندبیشترازتومیخوادکه توثروتمندبشی خوشبخت بشی به ارزوهات برسی چون باعث میشه جهانش بهتربشه وگسترش پیداکنه وخداوندلذت میبره وقتی میبینه بندش داره به خواسته هاش میرسه

    خدایامارواسان کن برای اسونی ها

    خدایاجرات وشهامت تغییرکردن رودرتمام ابعادزندگیم بهم بده تابتونم برم تودل ترس هام ودردل ناشناخته هابرم وازنقطه امن خودم خارج بشم

    الهی امین

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه بچه های فوق العاده سایت

    من چندین بار این فایل رو گوش دادم خیلییی عجیب آگاهی هاش و عمل به اونها سبک زندگیمو تغییر داده بود

    من از پارسال تا به الان کلی از این نشتی های انرژی رو از بین بردم

    قبلا یه میز تلویزیون دادیم درست کردن برامون که چند سال پیش خیلی مد بود که ام دی اف با طرح شلوغ میزدن منم دیدم فقط خود میز تلویزیون که روی 5 پایه اصلی سواره و سه تا کشو داره لازم میشه بقیه باکس هاشو از دیوار برداشتیم و مدل روی همون سه کشو رو هم برداشتیم چون اصلا نیازی بهشون نبود حالا امسال که دارم خونا تکونی میکنم میفهمم که چقدر کارم ساده تر و زودتر انجام میشه بدون اتلاف انرژی

    چند روز پیش هم که داشتم کابینت ها رو پاکسازی میکردم متوجه شدم هیچ چیز اضافه ای نیست و خیلی زود و راحت تمیز کردم چون از پارسال کلی ظرف و ظروف که اضافه بود و هیچوقت استفادشون نمیکردم دادم به کسی و اینجوری نشتی انرژی رو از بین بردم و خیلی کار کردن برام لذت بخش شد حتی یه پایه ای که توی آشپزخونه واسه قابلمه هام داشتم و همش باید جا به جا میکردم و قابلمه هایی که خیلی استفاده نمیشد هم روی اون پایه بود و همش گردو خاک میگرفت منم پایه رو حذف کردم و قابلمه ها رو توی کابینت گذاشتم

    یه پرده هم جلوی تراس داشتیم که طبق باورهای قبل واسه اینکه کسی نبینه ما رو روی تراس وصل کرده بودیم بعد که بهش فکر کردم گفتم دیگه لازم نیست بهش وقتی برداشتیمش وااای کلی لذت بخش شد برامون آسمون و درخت و نور و ماه و ستاره و خورشید همه چی آشکار شد

    خلاصه خیلی موارد هست که به همین اکتفا میکنم

    به خدای بزرگ میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مجید شرافت گفته:
    مدت عضویت: 1693 روز

    با سلام

    این فایل نشانه من بود

    عالی بود

    مناظر زیبا

    گفتگو استاد

    فعال بودن استاد و خانم شایسته

    طبیعت زیبا

    نکته جالبی که استاد گفتند اینکه به دلایل کارهایی که می کنیم فکر کنیم

    و این منو به حرکت خواهد انداخت که به عادتهام به رفتارهام فکر کنم

    باورهای محدودکننده را کشف کنم

    باورهای جدید بسازم

    تغییر مثبت داشته باشم

    ما باید تغییر کنیم

    بهتر و بهتر شویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: