سریال زندگی در بهشت | قسمت 234 - صفحه 3

به نام رب،

تنـــــــها قدرت جهـــــــان

سلام

صبح است و هوا و نفس دلکش پاییز

من هستم و یک سینه از مهر تو لبریز

زیباست تو را دیدن از این پنجره صبح

زیباست هوای تو در این صبح دل انگیز

خدایا شکرت برای نعــــــمات بی شـــــماری که از شمردن آن‌ها ناتوانم.

خدایــا، با تو که باشیــــم ، تمام دور‌ها نزدیکند و ناممکن‌ها ممکــن.

خورشید، چنان باشکوه از مشرق، طلوع کرد که غرق در شکوه و زیبایش شدم!

طلوع، همیشه منور است و گرما بخش و شادی آفرین و خبر آفتاب زندگی است با تمام فرصتهایش، برای آغازی دوباره.

طلوع آفتاب و روز نو ،

طلوع خورشید، یکی از نعمت‌های بسیار زیبای خداست که به ما، احساس شوق و سرزندگی می‌دهد. الهی شکر

استاااااد، نمی دونید چققققدر دلم براتون تنگ شده بود😍 با اینکه هــــــــرررر روز تو سایت هستم و هر روز کامنتهای بی نظیر دوستانم رو می خونم و هرررررر روز، فایلهای پر از عشق و برکت رو می بینم اما برای نوشتن و صحبت باشما خیییلی دلم تنگ شده بود‌.

خدا روشکر به لطف عمل به قانون درحد توانم و نوشتن های متعهدانه ای که مدتی در سایت داشتم، حالا انقدر کارم زیاد شده که دیگه حتی فرصت نمی کنم بیام کامنت بنویسم و ازهمه مهمتر، کاری که دارم، دقیقا همین لذتِ کامنت نوشتن رو بهم میده! انقدر لذت بخشه که وقتی تایم غذا خوردن میشه، دلم نمیخواد از کارم دست بکشم.

یعنی میخوام بگم، به قول شما،  از هرچیزی که لذت ببری و به هرچیزی که توجه کنی، از اســـاسش و از اصـــلش رو در زندگیت جذب می کنی.

الان می خوام فریاد بزنم که این، درست ترین قانونه دنیاست.

و چقدر باید شکرگزار باشم بخاطرِ بودن در اینجا و آشنایی با استاد عزیزم.

این قدم اوله استاد، و مطمئنم که اگر همینطور متعهد بمونم و قانون رو در تک تک اعمال و رفتارم لحاظ کنم و از تمام لحظاتم لذت ببرم و شکرش رو بجا بیارم، قدم های بعدی گفته میشه و ادامه ی این مسیر بی نظیر… خدایا شکرت.

حتی در تمام لحظاتی هم که کامنت نمی نویسم، باهاتون هستم استاد، درتمام لحظه ها فایلهارو دارم زندگی می کنم و قوانینی رو که بهم آموختید در تمام دقایق زندگیم جاری می کنم و اگر لحظه ای فراموش کنم،

بسان بچه ای که مادرش را گم کرده، دوان دوان به آغوش صــــدای گرم استادم در فایلها و دوره ها، پنـــــاه می برم و دوباره، خون در رگ های زندگی ام جــــــاری می شود و چه گرم است و دل انگیز.

و این، لذت بخش ترین کار دنیاست.

خدایا شکرت. چگونه شکر کنم این نعمت بزرگ رو. می خوام هر سه مرحله ی شکرگزاری رو ادا کنم و این کمترین کاریه که میتونم بکنم. چون شنیدم که شکرگزاری، سه مرحله داره:

۱- شکر قلبی یعنی شناخت نعمت و ارزش و اهمیت آن

۲- شکر زبانی یعنی سپاسگزاری زبانی از خدا، با کلماتی که از عمق دل و جان بر میاد و

۳- شکر عملی، که این مرحله، مهم ترین شیوه شکرگزاری است. زیرا خیلی از آدمها، زبان شاکری دارند اما در عمل، حتی کفر می ورزند!

خدایا تورا به زبان و به دل، شکر می کنم و ازت میخوام تا مرا در عمل یاری کنی.

🌹

این سایت، نعمت بــزرگــیـه  و امیدوارم همیشه قدرش رو بدونم. هر روز صبح به محــــض بیدارشدن میام فایل جدید رو می بینم و کلی با استاد و مریم جان و اون برو بچ صحبت می کنم. عجب سوختگیریه خفنی دارم برای اول صبح، خدایا شکرت.

از وقتی بر و بچ اومدن اینجا ، انرژی پرادایس بیشتر شده.

خدای من، این جوجه اردک ها چقدر نمکی هستند و واقعا این چند روزه چقدر بزرگ شدند😍 شازده رو ببین، خدااا، چقدر ماساژهای استاد رو دوست داره، از کنارش تکون نمیخوره😍 براونی هم واسه خودش چه صفایی میکنه. هر وقت براونی رو می بینیم میخوام بگم: « صفا باشه» 😁

اما براونی تو هر قابی که باشه، اون قاب رو واقعا رویایی میکنه.

چقدر وقــــــار داره این اسب،

چقدر نجابت داره،

چقدر آرومه،

چقدر در صلحه،

چقدر در لحظه است،

چقدر راضیه همیشه.

با این موسیقی و این صحنه ها از طبیعت هم که واقعا روح آدم به پرواز درمیاد ، انگاری این منم که از اون بالا دارم پرواز می کنم و نظاره گر پاییزِ زیبای پرادایس هستم و… این همه زیبایی ، به تسخیرِ من در اومده یعنی خدا تمام زمین و آسمون رو مسخر من کرده. و در یک بهشت زندگی میکنم، بهشتی که هر روز ، یک هدیه داره:

طلوع،

غروب،

بارانی که از آسمان می بارد

و

چشمه ای که از زمین می جوشد،

و چشمه ای که از زمین می جوشد! الله اکبــــــــر

الله اکبر به این همه نعمت و این همه زیبایی و این همه معجزه.

چقدر هیجان داشتم وقتی داشتید از لابه لای درختان به سمت اون چشمه ی جدید می رفتید، احساس فوق العاده ای بود. حتی جا پای اون حیوانی که نمی دونستیم چیه، خیلی جذاب بود. همیشه ورود به دل ناشناخته ها یک جذابیت خاصی داره.

این فایل با هنرنمایی خورشــــید در شرق شروع شد و با هنرنماییش در غرب به پایان رسید.

خورشید مهربان، که صبـــح با نوارهای طلایی رنگ زیبای نور، مهمان زمین شد و

لبخند دلربایش را به همه ی موجودات بخشید و مهربانانه هر چه داشت را به آن ها ارزانی کرد.

اما حالا وقت رفتنش رسیده و کم کم داشت انوار طلایی اش را از زمین جمع می کرد تا به جایگاه طلوعش بر گردد.

خورشید این توان را دارد تا یکی یکی نور های طلایی رنگش را از روی بوم خانه ها، جنگل ها، دشت ها، دریاها و گندم زار ها که صبح، زیر نورش می درخشیدند و دلبری می کردند، جمع کرده و آن ها به شب بسپارد.

خدایا شکرت که به من فرصتی برای بودن، نوشتن و فرصتی برای شکرگزاری از استاد عزیزم دادی و این همان شکرگزاری از خودتوست ای مهربان🙏

در پناه مهربانترین باشید

بی وقفه عاشقتونم😍