نوشتهی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «سجاد و فاطمه»، به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
نگاه زیبای سجاد عزیز
به نام عشقی که ندیدمش با ایمانی که همیشه کنارمه،
سلام به راه یافتگان عشق و حقیقت، وقتی که 3دقیقه آخر این فایل رسیدم انگار اون زنگ زیبای خداوند بهتر از اکثر اوقات در قلبم به صدا دراومد که خداوند همواره بامنه همیشه دروجودمنه عاشق منه من نزدخدا محبوبم منوقضاوت نمیکنه دروجودمنه من نزدخدا مقدسم باهرشرایط و هر گذشته هر تیپ و قیافه هر سن و سال هر چقدر خطا کرده باشم اما همیشه منو دوست داره و عاشق پیشرفت کردن منه،
خدایا چندروزی بود احساس میکردم وقتی به خواسته ای میرسم و موفق میشم چقدر انگیزه ام کمترمیشه مدام با خودم میگفتم خدایا چه چیزی چه ایرادی دروجودمنه که بعداز حتی موفقیت کوچکی انگیزه میگرفتم اما بی انگیزگیش بیشتراز انگیزه اش بود برام میگفتم درسته باورمو قویترکرده اما یه احساسی درناخودگاهم بوجود میومد که انگار اون طوفان شدتش پایین میومد، میگفتم خدایا چه چیزی داره باعث میشه که اینطور ظرف ذهنیم کوچک بمونه؟ من که خیلی بزرگتراز اینهارو میخوام اما چرا باوجود آگاهی رسیدن به یه عالمه خواسته و اهداف با رسیدن به بعضی خواسته هام انگار میشدم مانند مبارزی که در پایان مبارزه اش کلا عضلاتش سست و رها میشه.
خدایا شکرت این جواب سوال من بود الان استاد در موردش دراین فایل گفتی بهتر برام جاافتاد، درسته این فایل نمادی از ثروت روابط عاشقانه و…. است ،اما برای من حجم عظیمی از نماد ارزش تضاد و عزت نفسه، که بعلاوه خیلی آگاهی های دیگه درونش داره. وقتی تضادهایی در زندگی دارم و در جنبه هایی ضعیف هستم بلکه همینکه به سمتشون حرکت میکنم و چقدر انگیزه دارم برا بدست آوردنشون باعث میشه که یه عالمه ایده پیدا کنم مسیر تجربه کنم با افراد مختلف آشنا بشم یه عالمه به آدمها خیر برسونم کلی کمک بگیرم، کلی کمک کنم به خیلی ها
من همیشه عدالت خداوند رو ازهمون بچگی از بیس و ریشه ای دروجودم احساس میکردم، باخودم میگم اگه هر تضادی که در زندگی هرکس باشه به این معنا نیست که خداوند بخواد یسری آدمها گناه کنن، بدی کنن آدم بکشن مانند جنگ ،، تا باعث بشه یسری آدمهای دیگه موفق بشن، مسیر درست، ایمان، و ثروتمندشدنو پیدا کنن،،
درسته استاد در بعضی فایلها مثلا گفته جنگ و خون ریزی ،بیماری، و ….باعث رشد و پیشرفت شده اما این بحث و موضوع خیلی عمیقتراز این حرفهاست این یعنی بمعنای همونکه استاد میگه بعضی ها مغز حرفها رو باید بفهمن هست، خب استاد مثلا یه بار وسط بازی گفتی خدایا به امیدتو همون لحظه یه امتیاز گرفتی،، برداشت من اینه که در هر زمان و هر لحظه در کاری مسابقه ای، موفقیتی ….بگی خدایا به امید تو، خدا هم واقعا کمکت میکنه اما ممکنه بعضی اوقات اون نتایج دلخواهت رو بدست نیاری چونکه این کنترل ذهن هرلحظه داره رقم میخوره مانند اینه که حتی 1 ثانیه پیش یا 1دقیقه چند روز قبل چندماه قبل چندسال قبل و چندسال بعد از دیگری متفاوته،،
و یاد کردن و نام الله را برزبان آوردن برای کسب هرموفقیت مانند سناریو نوشتنه درسته شاید همیشه دقیق جواب نده اما خیلی اوقات جواب میده، اونم بدلیل ایراد از خودمونه نه جواب ندادن خداوند اون که هیچ زمان تعطیل یا غیرفعال نیست،، اما آمار همیشه اکثرا درست از آب در میاد، مثلا خود من امروز داشتم سناریویی درمورد کسب درآمدم مینوشتم در دفترم که وسط نوشتن یکی از دوستان بهم زنگ زد یه پیشنهاد چندمیلیونی بهم داد اما چونکه اون پیشنهاد در زمینه موردعلاقه من نبود ردش کردم اما گفتم خدایا شکرت همین خودش یه نشونه ای برام بود،، آره واقعا خود من ورزشکارم و بسیار هدفهای بزرگ ، نامحدود، توقف ناپذیر، و نابغه آفرین در رشته خودم دارم و در وجود خودم احساس میکنم این توانایی رو دارم، اما الان واقعا چند درجه بهتر و بیشتر آگاه شدم که خیلی از باورهای اشتباه عمیقتر و ریشه ای تر از این حرفهاست اما با ادامه دادن و درخواست های مکرر از خداوند برای بهبود باورها و کشف به درون خودمون خداوند بهمون پاسخ میده،، چونکه واژه ها هم دارن باهامون حرف میزنن که از کلمات باید فهمید، «خودم،،خدا» هردوتا واژه از یه خانواده ان یعنی همه چی خودمم و خدا هم دروجود خودمه نه بیرون ازخودم فقط باید ازش بخوام و همیشه صداش بزنم ،،
استاد درسته که خیلی ها بدلیل کوچک بودن ظرف ذهنی و قبل از هرموفقیتی موفقیت بعدی رو انتخاب نمیکنن و همین باعث توقف و ادامه ندادنشون و سیر شدنشون میشه، اما میخوام بگم خیلی ها قبل از این بدلیل باورهای اشتباهی که در ناخودآگاهشون هست دیگه ادامه نمیدن مثالش ورزشکارها چونکه خودم ورزشکارم اینو در 99/9دهم درصد میبینم شاید بگم100درصد که افزایش سن و سال ناتوانشون میکنه اما من سالهاست دارم روی این موضوع باورسازی میکنم هر دقیقه و همیشه،، مثلا پریروز یه حسی انگار از طرف خداوند بود بهم گفت همون خدایی که اصحاب کهف رو 300سال در خواب نگه داشت همون خداهم میتونه تا هرزمان که تو بخوای سلولهای بدنتو تازه و جوان نگهداره. همون خدایی که هرثانیه میلیاردها موجود و انسان خلق میکنه و میمیراند رو همون خداهم خواسته ی تو رو اجابت میکنه ،اصلا مهم نیست حتی اگه تابحال تمام آدمها و نابغه ها هم حتی اگه اینو در طول تاریخ باور نداشتن اصلا مهم نیست بلکه فقط خداوند برای تو کافی ست هرزمان کسی تونست ثابت کنه که با گذر زمان خداوند پیر و ناتوان میشه اون موقع تو هم ناتوان میشی ،،من سنم زیر 30ساله اما واقعا بعضی اوقات این باور اشتباه عذابم میده اما خداروشکر میکنم که همیشه دارم روش کارمیکنم و تاحالا هم چندتا دفتر درمورد این زمینه پر کردم،،
خب من یه اعترافی هم کنم چندروز پیش داشتم باخودم میگفتم تاوقتی من دراین سایت نبودم چقدر خیلی اوقات بیشتر انگیزه و پتانسیلم بالا میرفت برای کسب خواسته و موفقیتی و شدیدتر و فعالتر بودم اما از زمانی که با استاد آشنا شدم و تعهد استاد رو برای درست بودن و کسب نتایج از فایلها و دوره ها رو شنیدم چونکه خیالمون راحت تر شده یه خورده سست تر شدم و یه جورایی در ناخودآگاهمون کمرنگ تر شدن احساس مسئولیت دروجودمون و پایین تر اومدن پتانسیل وجودمون چونکه دیگه مسئولیت رو چنددرصد هم درذهنمون دادیم به عباسمنش،، واقعا من که بیشتر آگاه شدم که قوانین خداوند همیشه براساس خیره چه ما شرایطمون و حال حاضرمون بدون دستاورد و تجربه شکست باشه چه با کلی موفقیت و دستاورد باشه همچنان میشه پراز انگیزه و پتانسیل بالا داشت برای پیشرفت و رفتن به مدار بالاتر ،،،
استاد احسنت بهت اکثر بازیها از وسط بازی و اکثرا در زمانهای پایانی میتونی کنترل ذهنت رو بدست بگیری و بازی رو ببری،، مریم عزیز احسنت بهت بجای تضعیف و مقایسه کردن خودت بااستاد بلکه خودتو باورداشتی و مهارتتو بالابردی،، استاد وقتی این همه اشتیاق داشتی از سالهای قبل که پینگ پنگ بازی کنی و بخاطر درخواست و فرکانس های مدام باعث شد که هرجایی هم شرایطش نبود اما با عشق و علاقه و ایمانت به همچین مکانهایی هدایت بشی منم چقدر این رسیدن شما به هدفت باورم بیشتر شد که به بهترین مکانها هدایت میشم برای انجام همیشگی هدفم که عشقمه،،
و اینکه مریم جان بااینکه هنوز درست چهره تون رو ندیدیم اما بیشتر باور میکنیم که برای مشهور و محبوب شدن نیاز به خودنمایی و خیلی کارهای دیگه نیست بلکه قدرت خداوند خیلی عظیمه و کائنات خیلی هوشمنده،، همون معنای درست بودن فرکانس،، خب دوستان عزیز هرچی بگم تمومی نداره میرم کامنتهاتون رو بخونم و لذت ببرم،،
استاد و مریم موفق باشید،،..
نگاه زیبای فاطمه عزیز
بنام خدای عشق
سلام استاد جونم ، سلام مریم عزیزم که به شایستگی در دلم نشسته ای، سلام خونواده ی عزیزم
من اولین بار هست که تصمیم گرفتم دیدگاهم رو به اشتراک بگذارم که مجموعه برداشتم هست از تمام قسمتها و این حس بینظیری هست. دیدگاه من شاید تا حدودی با بقیه فرق داره، یا شایدم من اینطوری فکر میکنم. من با دیدن سریال زندگی در بهشت هر بار بیشتر و بیشتر رشد کردم، هربار بیشتر و بیشتر یادگرفتم و میتونم با اطمینان بگم که نود و نه درصد چیزایی که از این فایلهای بهشتی یاد گرفتم در زمینه روابط بوده و هست.
از مریمِ عزیز که کمتر دیده شدن و بیشتر شنیده، چیزهایی یاد گرفتم که برام حسش بشدت بینظیر بوده. من هر بار این فایلها رو باز میکنم تا مستندی ازتلفیق عشق و احترام رو ببینم و یاد بگیرم و لذت ببرم و شاکر باشم که خداوند من رو در این مسیر اگاهی قرار داد. مریم عزیزم من یاد گرفتم که هرچقدر هم حس نزدیکی و راحتی در رابطه ای وجود داشته باشه ولی بـــــــــاز هم حرمت حرف اول رو میزنه. اینکه شما استاد عزیز رو با ضمائر جمع خطاب میکنین برام بشدت لذت بخش هست
اینکه وقتی استاد بسته های سفارشی رو یکی یکی باز میکردن و شما حتی اطلاع نداشتین محتوی بعضی بسته ها چیه ، به من یاد داد که لزوما نیازی نیست از تمام جیک و پوک طرف مقابلم باخبر باشم اینکه مثلا کی بود بهت رنگ زد؟ رفتی فلان جا چی گفتی؟ و….. اینکه راحت بگیرم، کنترل نکنم و آزاد بگذارم طرفم رو
اینکه شما هربار نظرات و پیشنهادات استاد رو تایید میکنید به من یاد داد: بزرگترین کاری که میتونم در راستای پیشرفتهای همسرم داشته باشم حمایتها و تاییدهای همه جانبه ی من هست نه خالی کردن ته دلشون و دلسرد کردنشون که اگر نشد چی؟
وقتی شما دست به آچار میشین و یا در حد توانتون کمک میکنید به قطع کردن شاخه ها به من یاد داد که: کمک کردن و در کنار همسر بودن هیچ ربطی به پرتوقع کردن و لوس کردن ایشون نداره. بلکه این نوع کمک یعنی همقدم و شانه به شانه از زندگی لذت بردن ☺
زمانی که چکش وسط کار افتاد توی برکه و شما آغازگر شوخی و مزاح شدین به من اموخت : که اشتباهاتِ خواسته یا ناخواسته ی همسرم رو هربار مثل یک پتک نکوبم رو سر زندگیمون و تلخ نکنم لحظه هامون رو، یاد گرفتم از وسط هر چالشی چیزی هست برای لبخند زدن
اینکه طی بازی تنیس در مقابل اون همه استرس و هیجان و کری خوندن های استاد عزیز، شما سکوت کردین و سکوت و سکوت برام چنان قابل ستایش بود که میتونم بگم سر تعظیم فرود میارم در مقابل این همه وسعت
اینکه هربار شما رو با جوراب میبینم به من یاد داد که: مراقب باشم و احترام قائل بشم برای بدنم برای پوستم که سالهاست به من خدمت میکنند و من ناخواسته مراقب نبودم و قدر ندونستم و ……….
اینها فقط چند مثال بود از دنیا نکته ای که یاد گرفتم از مریمم و استادِ جان. مانا باشید و سبز
و در اخر خداروشاکرم بابت اینکه در مداری قرار دارم که میتونم از استاد عزیزم و شما بانوی بزرگ یاد بگیرم و به کار ببندم و لذت ببرم
دوستتون دارم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD972MB65 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 24276MB65 دقیقه
وقتی میتونی ابر قهرمان بمونی ک خودت رو از دیروزت بهتر کنی
چون ممکنه گاهی دور و برت کسی نباشه ک از تو بهتر باشه و برات انگیزه بشه بیشتر رشد کنی،ولی اگه بخوای از دیروز خودت بهتر بشی،همیشه میتونی پیروزیتو حفظ کنی چون همیشه انگیزه ی قهرمان شدن داری
این کاری بود ک من تا ۲۰ سالگی انجام میدادم ولی اگاهانه نبود
هزارتا حرف دارم بگم بابته این فایل و فایل قبلی ولی نمیدونم چطوری بنویسمشون اما بولدهاشو مینویسم…
واقعا فک نمیکردم استاد حتی ب همسرشون وقتی بهونه میارن بگن مستر اکسکیوز.این خیلی درس داشت برای من.بهم نشون داد اگه بهونه گری عزیزترین هات رو بپذیری توی درونت و بگی اره خب حق داره حالش بد باشه چون شرایطش بده و اگه مث من شرایطش خوب بود حالش خوب بود موفق بود،اینجوری گند میزنی ب باورای خودت ،ب اینکه ماییم ک داریم میسازیم توی هرشرایطی و نه هیچ عامل دیگه ای.ماییم ک میتونیم از هر شرایطی بزرگتر باشیم و برسیم ب هدف یا نه…..و حتی وقتی جابجا میکنن جاشونو با خانم شایسته،از این جهت انجام میدنش ک نشون بدن خانم شایسته بابته اون موضوع میز ، مستر اکسکیوز بودن،وگرنه استاد هم باید این سمت میز میباخت !
اصلا هرچی بگم بابته این استثنا قائل نبودن در موردباور ب اینکه ماییم ک میسازیم،کم گفتم.هرچقد میخواد فشار روانی زیاد باشه توی محیط،تهش این ماییم ک یا اونارو ب نفع خودمون استفاده میکنیم یا ب ضرر خودمون……عروس رقصیدن بلد باشه،زمین کجم باشه ، تهش، رقصشو عالی از اب درمیاره
برای مثال من دوران راهنمایی تیزهوشان شرکت کرده بودم برای ورود ب دبیرستان،بجز کتابای درسیم هم کتاب دیگه ای نداشتم و بچه های تیزهوشان کلی کتاب داشتن ک از اونا سوال توی ازمون میومد مث محاسبه عمر هسته اتم و این چیزا ک حتی اسمش توی کتاب علوم ما نبود چ برسه مسائلش…معلم ما ی سوال داده بود ازش گفته بود همچین سوالایی میاد ولی راه حلو نداده بود….من سر جلسه ازمون،رسیدم ب یکی از این سوالا،یهو کپ کردم،متوجه شدم من شب توی خواب این صحنه رو دیدم ک سر جلسه هستم این سوال رو میرسم و توی خواب گزینه ج ک جوابش ۶ بود رو انتخاب میکنم……هنگ کردم ولی اعتماد کردم و گزینه ج رو پر کردم،بعد ازمون از بچه های تیزهوشان پرشیدن گفتن اره جواب گزینه ج میشد!!! میخوام بگم حتی لازم باشه خدا توی خواب تقلب میرسونه ک ب قول استاد ” حق ب حقدار برسه حتما” ب شرطی ک ما اولا بهونه نیاریم دوما عمل کنیم ….و من تیزهوشان قبول شدم! هیچ کس باور نمیکرد کتاب تست یا کتاب اضافی نداشته باشم و قبول شده باشم! یادمه مو ب مو کتابموم رو خونده بودم و باعث شده بود ی ادراک خاصی از هر کتاب داشته باشم و سوالا برام خیلی ساده بیاد….تمرکز تمرکز تمرکز همه چیزه (صدای استاد) …..توی ارشد هم رتبه ام شد تک رقمی فقط با همین روش،درحالیکه سال قبلش با همون شرایط و همون کتابا حتی مجاز هم نشده بودم!!!تفاوته من در یک سال .و جالب اینه هرزمان توی زندگیم متمرکز بودم،باعث شده ادم چند بُعدی باشم،تفریح کنم مطالعه کنم عبادت کنم رابطه داشته باشم و هر روز هر بخش از روزم رو ب انواع کارا بگذرونم ،ولی هروقت تمرکز نذاشتم،تک بُعدی شدم،چون همه چی کش میرفت و انرژیم نشت میرفت و حوصله هیچی نداشتم و بداخلاق میشدم و…مث سال اول ک فقط درس خوندم ولی مجاز هم نشدم،ولی سال دوم همه کاری کردم تک رقمی هم شدم،چون هرکاری میکردم حتی نماز،فقط تمرکزم روی اون بود
قشنگ یاد دوران قبل از ورود ب دانشگاهم افتادم ک از بازی توی کوچه تا مسابقات درسی و ….همیشه با هرچی ک در توانم بود با تمرکز کارمو انجام میدادم با اینکه توی خونه مشکلاتی پیش میومد ک براحتی میتونست تمرکز ذهنمو بگیره ازم…..ولی من اول بخاطر باورای مناسبی ک توی وجودم بود و دوم بخاطر اینکه همیشه ی صدای بلندی توی سرم بود ک میگفت نشون میدم ک من اول میشم ،میترکوندم ……
اما بعد ورود ب دانشگاه چون اشراف نداشتم چ باورا و نگرشای خوبی توی وجودم هست،با انواع ورودی ها بمباران شدم و باعث شد هر اتفاق ب ظاهر نازیبایی توی زندگیمون رو “”بهونه کنم”” واسه خوب انجام ندادن کارام.واسه اینکه تمام توانمو و تمرکزمو نزارم…..در سال های بعد هم ک ی روز تصمیم ب تغییر گرفتم،رفتم و رفتم و ترکوندم و عالی شدم دوباره،تا اینکه پدرم فوت شد و ی باور غلط در من شکل گرفت ک توی اوج موفقیتام ممکنه ی اتفاق دردناک رخ بده و من برای ۳ سال تمام با اینکه موفقیت میخواستم و براش هرکاری میکردم ولی اصلا درِ دریافت رو باز نمیکردم در وجودم چون ته وجودم این بود ک “نه” ،نمیخوامش .اگه وارد اون اوج شادی بشم ممکنه اینبار مادرم فوت کنه یا هرچیزی شبیه ب این…..و از اونجایی ک نمیدونستم این باور در من هست،اومدم دوباره شروع کردم ودقیقا توی اوج بود ک برای خواهرم ی اتفاق تلخ رخ داد جوری ک من مجبور شدم تایم زیادمو برای خانواده بزارم اما همچنان مث سری قبلی تمرکزم سر جاش بود ،کمی هم اون “نه” رو ب “اره میخوام دریافت کنم نتیجه تمرکزم رو” تبدیل کرده بودم،ولی اینبار هم خودم تهش همه رو رد کردم گفتم نه نمیخوام……….
تا اینکههههههههههههههههههههه
این همه مدته دنبالِ ی باور حسابی برای جایگزین کردن بودم ،چون باورایی مث همه اخرش میمیریم یا سرنوشت دیگران ربطی ب موفقیت ما نداره و این چیزا ک هیچ کدوم کاملا اون باور خرابم رو اصلاح نمیکردن و نمیتونستم تهش مث بچگیا بگم اره میخوامش و واقعا قلبمو اماده دریافت بزارم و میخواستم هیچ تغییر جدیدی توی زندگیم رخ نده ولی برای اینکه پژمرده نشم خیلی فعالیت های مرتبط انجام میدادم
ک ی نکته توی بازی استاد و خانم شایسته برای من شد باور جایگزین!✌✌✌
این قانون ک اگه طرف مقابل حواسش نباشه،توپ رو میزنن و امتیاز میگیرن……
برای من حکم رفتار کائنات و خدا رو داشت با من،انگار یهو یکی بم گفت پریا
میخوای بهونه بیار و مستر اکسکیوز شو
اوکی
هم تو میمیری تهش
هم تمام نسل قبل و بعدت
تهش چیزی ک میمونه اینه ک توی این جهانی ک همه مدل موضوعی داخلش هست،هرکدومتون چسبیدین ب تمرکز روی چ چیزایی و هدف اصلی زندگی رو انجام دادین یا نه
حالا خود دانی
زمان داره میره و برای کسی واینمیسته ( منتظر نشدن برای اینکه حریف بازی اماده بشه)
پس
نه خودت بخاطر بهونه هایی ک هیچ ربطی ب موفق شدن تو ندارن ،هدفتو بزا کنار
نه بخاطر کسایی ک برات عزیزن ولی اخلاقشون مستر بهونه اس،و تو میگی کاش اونام شاد باشن تا من بتونم پیش برم،دست از هدفت بردار!!!
مث اینه استاد بگه دیگه agressive بازی نمیکنم چون مریم جان بهونه میاره ک شرایطم خوب نیس اینور میز!!!!!!!و نتیجه اش چی میشه اگه اینکارو کنن؟ میشن مث من ک میدونن مهارت دارن برنده شدن رو خلق کنن کاملا خلق کردن بارها و یقین دارن،ولی بگن نه ولش کن،چ اهمیتی داره،بیخیال،زندگی خوبه،منم ک میدونم مهارت دارم،کافیه پس…..درحالیکه زمان خواهد گذشت و عمر تمام خواهد شد و فرصتی ک هدف ازش فقط نتیجه و برنده شدن نبود،هدف ازش رشد بود بواسطه ی اهداف جدید،تموم شده و تحت هیچ شرایطی هم تکرار نخواهد شد……
واقعا الان میفهمم یعنی چی زندگی مث ابیِ ک توی کف دستت گرفتی و تموم خواهد شد
پس بچش اون اب رو
قبل از اینکه از لای انگشتات ب هربهانه ای بریزه زمین و فقط حسرتش و تشنگیش بمونه……
گاهی وقتا مث الانه من
باور غلط خفنی نداری توی یسری موارد
و حسابی باورات خوبن و اتفاقای خوبم بلدی رقم بزنی
اما خودت همون اتفاقا رو عمدا رد میکنی
میگی اره میدونم اینارو دقیقا خودم خلق کردم
ولی میخوام توی همین زندگی بمونم
ولش کن
و نمیدونی چ باوری داشته باشی ک اون حس موندن توی نقطه امنت رو عمیقا پر کنه،چون خیلیاشون زورشون ب پای اون باور منفی نمیرسه و همش میگی اره میدونم ولی نمیخوام
و واقعا دیگه باورت هم نمیشه ک هدف اصلی زندگی لذت بردن و طعم رشد رو چشیدن باشه،فک میکنی نه بابا زندگی این نمیتونه باشه چون مساویه با اهمیت ندادن ب زندگی! باید بشینی برای بدبختیا ی راه حل پیدا کنی ،تمرکزروی تفریح ب چ دردم میخوره اخه….
و اینجاس ک دیدن زندگی از بیرون،یهو همه اش رو درهم میشکنه و عوض میشی و میگی حالا دیگه همشو میخوام😍😍😍
“این باور امروز،و اون باور دیروز ک حرف استاد رو توی کامنت دوستان دیدم ک توی دنیا همه چی وجود داره،همه مدل اتفاق،این تویی ک تصمیم میگیری ب کدوماشون توجه کنی و وارد کدوم وادی بشی،بشدت کنار هم باعث شد من در دریافت رو باز کنم و اجازه بدم قبل تموم شدن عمرم،خلق هایی ک خیلی توشون ماهرم رو بچشم”
💫ی درس دیگه ام بود خیلی دوس داشتم
حتی استاد وقتی میدونه داره میبره بازم میگه خدایا خودت کمکم کن ! ✔
استاد ممنونتونم هم شما هم خانم شایسته عزیزم ک کلی حرف دارم واسه درسایی ک ازشون توی این بازی گرفتم ،اینکه چقد حس ی مرکزیت متمرکز و پر از ارامش رو ب ادم منتقل میکنن با اون سکوت پر مفهومشون و….❤❤❤دوستتون دارم💗
اره خیلی خوب بود😂😂😂خدایی اصن تعارف ندارن و همینش منحصر ب فردِ توی رفتاراشون،ک هر چیزی رو متمرکز انجام میدن و با کیفیت، حتی کری خوندن رو
من امروز رفتم یکمی ادمای ثروتمند و معروف و ورزشکار رو دیدم،از هیچکدوم ب اندازه استاد ارتعاش خوب نگرفتم ب یک علت،اونم اینکه استاد توی تمام جنبه ها موفقه،ولی اونا اکثرا توی یک یا دو جنبه……تازه امروز صدبرابر تفاوت استادو متوجه شدم و فهمیدم چی میگن وقتی میگن کسی مث خودم رو ندیدم تا حالا حتی توی امریکا.هیچ کدوم از الگوهایی ک ایشون دارن مث خودشون توی همه جنبه ها موفق نبودن……استاد محشرن،و البته خانم شایسته هم همینطور توی همه جنبه ها.همیشه ب نظرم پیامبر و حضرت علی و همسراشون خیلی الگوهای خفن و جنتلمنی میومدن چون همه جانبه موفق بودن،حتی تا مدل موهاشون ک پیامبر گیس میکرده و خوش بو بوده و….😎بماند ک برداشت عموم مردم ازشون اصلا اینجوری نیس…..استاد بعد از پیامبر و حضرت علی و همسراشون،دومین کسی هستن ک میبینم چقد خفن هستن با همسرشون….انشالله ما هم الگوهای بعدی باشیم برای دیگران در تمامه جنبه ها😍
مرسی از شما بخاطر کامنتتون چون باعث شدین چیزی ک خودم بهش نیاز داشتم مرور کنم رو امروز با دیدن کامنت شما ببینم و مرور کنم!!!! اینجوری تک تک کارامون بهم وصله!!! و دستای خدا میشیم بی اونکه بدونیم!