سریال زندگی در بهشت | قسمت 242 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

74 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهرداد نیک پور گفته:
    مدت عضویت: 3343 روز

    Practice makes perfect

    استاد عزیرم و خانوم شایسته عزیز سلام. عالی بود، عالیییییی، من یه کار خلاقانه انجام دادم و با سرعت پخش رو ۸۰ درصد بیشتر کردم، اینقدر جالب شده بود، دقیقا سیر تکاملی رو میشه دید. سری قبلی که بازی تون رو گذاشته بودید خیلی خام تر بازی می کردید، اما این کار کاملا متفاوت بود، ضربات کاملا حرفه ای و پر جون زده می شدند.

    من که لذت بردم. خیلی تبریک میگم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2505 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    سلام استاد چه خوب بازی پبنگ‌پنگ را انجام دادید ایول

    مریم‌جان سلام بازیت عالی بود

    تو دوران‌مدرسه من عاشق پینگ پنگ بودم

    چون حجابی بودم

    و تو بازی والیبال نمی تونستم خوپ‌بزمم اینقدر اعتماد نداشتم به خودم که اگه توپ‌بخوره تو زمین خودم یا نتونم شوت درست بزنم از زیر بازی والیبال در میرفتم و پینگ پنگ‌بازی میکردم

    بازی عالی هست

    ایول به شما و بودنت با هم و تفریحات عالی که دارید

    دلم‌میخوهد یه دوست داشته باشم با آرامش و به خوبی با هم صحبت کنیم در مورد قوانین

    آرامش وجودتان حین بازی را دوست داشتم

    بهتون تبریک میگم بابت وجودتان

    خانه و چیدمان و نور پردازی عالی بود

    استاد ایول

    تو این فضاو آرامش بهترین راه بازی است

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ابوالفضل نادی گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان هم مسیر چقدر همه چیز زیبا چه ابزار هاوبازیکن های حرفه ای چه خانه چوبی زیبایی چقدر همه جا تمیز و مرتب تمام اجزای خانه برق میزند چه رابطه قشنگی همه وهمه اینا به من این را می‌گوید که میتوان همه اینها را داشت و دارد برای من باور پذیر میکند چون من خودم بوکسور هستم و عاشق این رشته هستم واین باور را برای من میسازد که میتوان به رابطه ای برسم که طرف مقابل با من هم مسیر باشد ومرسی از استاد عزیزم ومریم بانوی گل که در دنیایی که همه رسانه های جمعی از نازیبایی ها خیانت ها آتش سوزی ها فقر بدبختی نشان میدهند واین باور را می‌سازند که هیچ زیبایی وجود ندارد شما بر عکس این کار را انجام میدهید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مرجان گفته:
    مدت عضویت: 1788 روز

    سلام

    الان ساعت 1و46 دقیقه شب هست و من فردا ساعت 8 صبح کلاس دارم تا ساعت 5ونیم عصر

    گفتم بیام مثل هرشب کامنت های فایلی که بهش هدایت میشم رو بخونم و بخوابم، یه حسی بهم گفت برو کامنتای خودتو ببین، اول باورم نشد که اخرین کامنتم مال 1سال پیشه چون یادمه تو این چندماه کامنت گذاشتم، اما باورم نمیشد که اون حرفای منه، دغدغه های منه!!!

    الان خیلی همچیز فرق کرده، ذهنیت من، رفتار من و اصلا باورم نمیشد که من از زندگی و از جایی که هستم ناراضی بودم و دوست قبلیم که هم اتاقیم بود چقدر روی من تاثیر منفی داشت و من ارتباطاتم رو با همه قطع کرده بودم و فقط با خودش دوست بودم و کلی بهش اعتماد داشتم، اما من از درون خوشحال نبودم

    وقتی اون رفت و من هم وارد یه اتاق جدید شدم تازه انگار چشم هام حقیقت هارو دیدن!! و من فهمیدم چقدر به من دروغ گفته شده بود، چقدر خودم رو محدود کردم از دوستی با دیگران و شاد بودن و رقصیدن و رها بودن

    با اینکه جابجایی و اومدن در اتاق جدید سخت بود، خیلیم سخت بود چون حس میکردم جام اینجا نیست

    اما الان من خیلی خوشحالم، مسابقات دانشگاه رو بعد از دوسال دارم شرکت میکنم، همه ی جشن هارو میرم و حتی اعتماد به نفس شرکت در مسابقه هارو دارم!!

    و دوست و هم اتاقیای خیلی خوبی دارم که سعی میکنم روابطم رو در یه حدی نگه دارم و همچیز زندگیم رو بهشون نگم

    خیلی پخته تر شدم اما هنوز بلد نیستم با ادما کانکشن بسازم و خیلی دوست دارم اینو یاد بگیرم

    خلاصه که خیلی دوستت دارم مرجان

    17 اردیبهشت 403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1219 روز

    درود به استاد خوب خودم و بانوی قوی و شاد

    مدتها بود که فایلهای رایگان استاد را ندیده بودم ،الان یعنی قبل دیدن این فایل یک مسئله منفی کاری ذهنم را درگیر کرده بود ،در حقیقت چند روز قبل همکارم حرف ناراحت کننده ای نسبت به من زد و من حرفش را شنیدم و گذشت کردم و جواب ندادم و اتفاقا خوشحال بودم که جوابی ندادم،امروز ذهنم رفت توی فاز منفی و جواب دندان شکن طراحی کرد تا در یه فرصتی بهش بزنم و کلا یکی دو ساعت توی این جواب و مرورش بودم و هر چی به خودم گفتم زینب ول کن شیطان داره حالت را بد میکنه ها ،بی خیال اگر قرار هم باشه جوابی بهش بدی،در لحظه خدا هدایتم میکنه ،حالا ولش کن،بازم نمیشد،تا اینکه یک لحظه رو به آسمان کردم و گفتم خدایا کمکم کن(من عادت دارم وقتی میخوام با خدا حرف بزنم صورتم را به سمت طبیعت و بالا میبرم) و بعد چند دقیقه خدا یهو به ذهنم انداخت که بیام توی سایت ،به محض اینکه گوشی را برداشتم به دلم انداخت که بزنم روی نشانه امروز و گفتم خدایا آنچه حال الان منو خوب میکنه برام بیار و من به این فایل رسیدم و جالبه تمام مدتی که داشتم میدیدم، فکرم کامل از آن مسئله پاک شد و بعد اتمام فایل حال‌ام خوب شد و تقریبا اون کلنجار شدید ذهنی آرام شد،خدایا شکرت و نکته جالب برام این بود که من تا قبل اینکه ببین خدایا مرا از این حالت منفی نجات بده اتفاقی نیفتاد ولی به محض درخواست من خدا کرا به سمت سایت هدایت کرد سپاااااااااااس بی کران الله یاری کننده ی هدایتگر را.و سپاس از مرد با ایمان خدا استاد خوبم، راستی جقدر روش جمع آوری توپها جالب بود چقدر همه چیز راحته…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: