سریال زندگی در بهشت | قسمت 244 - صفحه 1

قسمت ۲۴۴

سریال بینظیر زندگی در بهشت

سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم

و سلام به دوستان همراه این قسمت

اول از همه باید بگم که نمیدونید چقدر خوشحال شدم ووقتی بعد از چند روز دیدم فایل جدید روی سایت قرار گرفته و آنقدر دلتنگ شده بودم که فقط نشستم کلی کامنت بروبچه ها رو در بخش های دیگه سایت رو خواندم و هر لحظه ثانیه شماری می کردم که فایل جدیدی رو ببینم و بیشتر از همه دلتنگ استادان عزیزم بودم دلتنگ حیونای پارادایس بودم و بخودم می گفتم خانم شایسته الان در تنهایی خودش چیکار می کنه هر چند میدونستم که خانم شایسته جان برای تمام فرصت هاش برنامه ریزی کرده تا اورکانیز کردن تمام کارها و امورات سایت و بهشت پرادایس و سروسامان دادن به کارها کلی زمان بندی کردند و امروز واقعا خیلی خوشحال شدم که خبرهای خوبی رو از شما دیدم خانم شایسته جان و همین اول باید بگم در نبود استاد و با این حجم از کارها یک خدا قوت جانانه 🤩😍👌👏💪💪🤳 براتون میفرستم ..

خدارو شکرت که که امروز هم در مسیر دریافت بهترینع بهترین آگاهی های درست و مناسب برای سروسامان دادن به افکار و باورهای پراکنده ام نصیبم شد ..

چقدر خوشحال شدم که دوباره هوای ابری با اون ابرهای پراکنده ی آسمان زیبای پرادایس رو دیدم و لذت بردم و خدارو شکر کردم بایت دیدن صحنه ی زیبای پرادایس و اون دریاچه ای که

روش باد میوزید و حرکات موج مانند داشت و اون درختان زیبایی که سایه اش بر روی این دریاچه وجود داشت و همچنین جای خالی استاد بوضوح احساس میشد و یهویی دلم برای استاد هم تنگ شد..

امروز یک جورایی منم افکارم پراکنده بود و دوست دارم اینجا مطرح کنم.

بعد از اینکه فایل رو دانلود کردم فوری وارد لب تاپم کردم و بعدش سریع باید میرفتم بیرون چون وقت دکتر داشتم البته نه برای بیماری بلکه برای زیبایی پوست و مو .. امروز بعد از اینکه دفتر شکر گزاری و ستاره قطبی و مدیتیشن هامو انجام دادم و در دفترم طبق معمول هر روز از خداوند خواستم که در مدار زمان درست و مناسب و مکان

درست و مناسب و در شرایط درست و مناسب هدایت بشم تا بهترین اتفاق ها رو تجربه کنم وبعدش این فایل رو دانلود کردم و نگاه نکردم فقط گفتم آماده باشه که وقتی برگشتم فوری بیام کامنت بنویسم..

من همیشه انتظار دارم که کارهام بخوبی و طبق روال درست پیش بره ولی امروز وقتی رفتم سمت اتوبوس از یک فاصله ای دیدم اتوبوس حرکت کرد و رفت انگار ی جورایی احساس یک تضادی بهم دست داد و داشتم قوانین رو با خودم مرور می کردم و پیش خودم گفتم.. ای ی ی ی قبل از اینکه من برسم جلوی چشممم اتوبوس حرکت کرد و رفت پس باید یک زمانی رو معطل بمونم تا اتوبوس بعدی برسع… آخه امروز پردیس هم هوا برفی بود منم داشتم همینطوری با درونم صحبت می کردم و گفتم.. ببین این اتوبوس رفت پس این یعنی یک نشونه است آخه قبلانا خیلی عجول بودم و همش برای رسیدن به هر چیزی هم عجله می کردم و هم حرص می خوردم ولی الان اصلا و بهیچ وجه به تضاده با افکار آشفته نگاه نمی کنم و هر تضادی رو بچشم یک فرصت نگاه میکنم و میگم حتما باید همینطور میشد .. خلاصه بعد از یک پانزده دقیقه ای اتوبوس بعدی از راه رسید و من سوار اتوبوس شدم بسمت تهران. و بعدش هم سوار مترو شدم که برم بسمت شریعتی و خ قلهک پیاده بشم که باز هم حواسم به این فزوشنده های داخل مترو جلب شد و باز هم از اون ایستگاه مورد نظر رد شدم و در ایستگاه قیطریه پیاده شدم بعدش بازم بخودم گفتم خُب این هم دومین نشونه یعنی داشتم به هدایت ها و الهام و شهود فکر می کردم که یهویی پیش خودم گفتم نکنه امروز دکترم نیست و منم همینطوری راه افتادم و اومدم بیرون 🤔🤔🤔🙄 چون آدم وقت شناسی هستم حدودا یکساعتی زودتر رسیدم و پیش خودم گفتم بهتره از ایستگاه قیطره تا سر دولت رو پیاده روی کنم و کلی برای خودم باورسازی ثروت بخورد ذهنم بدم.. خلاصه همینطور ماشین های مدل بالا رو نگاه می کردم و می گفتم ببین چقدر ثروت .. چقدر فراوانی و بخاطر تمام این نعمت ها و ثروت ها و

فراوانی ها و تنوع و زیبایی ها تحسین شون کردم … به مغازه های بزرگ و زیبا نگاه می کردم و بازم می گفتم . چه مغازها های زیبایی چقدر ثروت .و فراوانی . چه شیشه های قدی زیبایی و هی تحسین می کردم بعدش چشمم خورد به جوی آب شفاف وزلال که از زیر درختان بسمت سرازیری بسرعت عبور میکرد و همینطور داشتم با خودم حرف میزدم و تحسین می کردم و از صدای اون آب شفاف و زلال لذت میبردم و باز می گفتم چقدر آب فراوانع .. چقدر هم شفافع .. چقدر هم خوشکلع.. و بعدش صدای پرنده ی زیبایی توجه منو بخودش جلب کرد و داشتم صداشو ناز میدادم و بخودم میگفتم چه صدای زیبایی خدارو شکرت که صدای پرنده ی به این زیبایی رو اینجا می شنوم خدایااا شکرت .. و بعدش با پله برقی رفتم روی پل و بعدش با پله برقی اومدم بسمت دیگر خیابان . و چقدر این پله برقی رو تحسین کردم و بخودم گفتم واقعا چقدر پوداری خوبع هاااااا در چنین منطقع پولدار نشین بایدم چنین پله برقی زیبا و خوبی باشه خلاصه همش داشتم از پول و ثروت تشکر می کردم و برای تمام این نعمت ها شکرگزاری می کردم .. امروز یک جورایی خیابان ها خلوت بود ..بعدش گفتم نکنه امروز بمناسبتی تعطیلی هستش.. ( چون من که TV و اینجور چیزها نگاه نمیکنم ) خلاصه حتی اسفالت خیابان و پیاده روی ها خیلی تمیز بود و من خیلی خیلی بیشتر از قبلانا به نکات مثبت اطرافم توجه میکردم و تازه فهمیدم که چقدر خوبه که آدم بتونه ذهن شو با این زیباییها تربیت کنه و کنترل ذهن داشته باشه خلاصه همش لبخند میزدم و همه چیزهای خوب و اون ساختمان های زیبا و سنگفرش های پیاده رو ها رو با دقت نگاه می کردم و تحسین می کردم.. انگار تمام این سنگفرش های زیبا رو شبیه پول میدیدم و هی میگفتم ببین اگه پول نبود این سنگفرش های به این زیبایی رو اینجا نمیذاشتن ..🤣😂 انگار چهره ی آدمها هم زیباتر و شاداب تر بنظر میرسید 😍😂بعدش می گفتم ببین ثروت و ثروتمند بودن واقعا چقدر باشکوه هستش.. حتی هوای تنفس این جور جاها چقدر عطر آگین هستش انگار درختان خیابان شریعتی فوق العاده زیباتر از همیشه بود حتی گربه هاشون تپل ومپل و شاداب بودن .. کلاغ ها دیگه چی میگن.. نگاهشون کردم و مثل اون دوستمون آقا سهیل گفتم … کلاغی 🕊چطوری عزیز 🤣🤣 خلاصه کلی حال و احوال و احساس خوب داشتم تا اینکه رسیدم مطب که دیدم روی یک کاغذ نوشت شده بعلت فوت خواهر خانم دکتر مطب از هفته دیگه باز است…

بعدش دوباره به فکر قوانین افتادم و گفتم .. پس تمام این تضادها میخواست به من بگه که از مطب خبری نیست.. ولی من از مسیرم لذت بردم و کلی اتفاق خوب برام داشت و از اینکه امروز هیچ عجله ای نداشتم و با خیال راحت رفتم و برای خودم تمرین های باورسازی انجام دادم خیلی هم برام سود داشت و یاد گرفتم که

هر تضادی بنفع منه … و یک چیز دیگه این بود که موقع برگشتن داخل مترو یک خانمی کنارم نشسته بود و دیدم روشو کرد به من و گفت … میدونی خانم من یوقتایی میرم بازار بزرگ و همینجوری اجناس رو نگاه می کنم و وقتی هم از یک چیزی خوشم بیاد بخودم میگم میام میخرمت و بعدا هم برام جور میشه و میرم میخرمش … کلی امروز درس و آگاهی برام مرور شد و کلی هم خوشحال شدم در روابط هم دارم آدم های درست و مناسب قانون جذبی رو جذب می کنم و تحسین کردم این خامونو وبهش گفتم خانم میشه دوباره حرفتونو تکرار کنید و اون هم با خنده دوباره تکرار کرد و بعدش بهش گفتم یعنی همین حرف و بخودت میگی و بعدش میری اونو میخری ؟؟؟؟؟ گفت آره من هر چیرو بخوام خدا بهم میده و بعدش خداحافظی کرد و از مترو پیاده شد و

رفت ….

بعدش اومدم خونه و این فایل زیبای خانم شایسته رو دیدم و گفتم ببین افکار ما هم مثل این کارگاه شلوغ و پلوغ باید اورگانیز بشه .. باید ببینیم که باید به چی توجه کنیم و بعدش دسته بندی کنیم تا با یک نگاه بفهمیم که اون خواسته مون در ردیف چه اهدافمون هست و بعدش اون باورها رو شناسایی کنیم تا با یک نگاه بفهمیم که به چه ابزاری نیاز داریم ..

تا بهتر و کاراتر باشه.. به چیزهای ریز و درشت توجه کنیم و دسته بندی کنیم.. تا بفهمیم اصلا چی میخواهیم و بدونیم هدفمون چی هست.. و تمام اهداف و خواسته هامونو با هم قاطی نکنیم.. یعنی برای هر خواسته و هدف جداگانه برنامه ریزی کنیم جداگانه باور سازی کنیم جداگانه تمرین کنیم.. ترمزهاشو جداگانه بررسی کنیم و چشممون به هدفمون باشه و براش وقت و فرصت زمانی بذاریم مثل خانم شایسته که زمان زیادی رو برای سروسامان دادن به کارگاه گذاشتن تا به هدفشون که همون نظم و انظباط و ترتیب دهی و اورگانیز کردن ابزارآلاتی که در دسترس تر باشه و همچنین کارا تر باشه و همه ی اینها نیاز به تمرکز و جابجایی و تمرین و مداومت و صبر و حوصله و نیاز به زمان داره و همچنین برای اینکه فراموش نکنیم خوبع که نت برداری کنیم و مطالب رو یاداشت کنیم و قدم به قدم پیش بریم که البته خانم شایسته در تمام موارد فیزیکی و غیره فیزیکی از عهده این اورکانیزه ها بر می آیند..

خدارو شکرت که امروز هم درس هایی از آگاهی داشتم و برای هر چیزی با نگاه به قوانین می تونیم چه درون و چه بیرون از خودمون رو نظم وترتیب خوبی بدیم هر چند اینکارو باید بطور مداوم و مستعمر انجام داد ولی در همین لحظه ها هم ما بهترین هستیم.. و باید مدام و بطور مداوم و مستعمر مشغول این اورگانیزهای بیرونی و درونی مون باشیم.. یعنی اگر اول از درون خودمونو بسازیم بعدش میتونیم بیرون از خودمون رو هم بسازیم

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم است

خدارو شکرت برای تمام این آگاهی ها

خدارو شکرت برای این فایل ها که بطور مداوم در لابه لای زندگیم به واقعیت زندگیم تبدیل شده و هدایت شدم..

خدارو شکرت برای اینکه در این سایت عزیزمون حضور دارم

و خدارو شکرت که در بهترینع بهترین سایت و استادان به این نازنینی حضور

دارم

خدایاااااا شکر گزارم شکر گزارم شکرگزارم

🙏🙏🙏🙏🙏👌👌👏👏❤❤💚💙💚🍂🍁🍁🌹🥀🌳💐💐💐🥀

سلام و درود به آقای محمد فتحی عزیز

واقعا هر چقدر از شما تشکر کنم باید بگم اصلا نتونستم سپاسگذاری درست و مناسبی کرده باشم چون شما خودتون سرگل تمام این تحسین ها هستید.💐🙏آقای فتحی عزیز چقدر خوشحال میشم از اینکه علاوه بر اینکه دیدگاه منو خوندید در ضمن بی تفاوت نگذشتین و بقول خودتون فقط با یک پنج ستاره قانع نشدید و فرصت و زمانی رو برای بازخورد این دیدگاه گذاشتید ..💐🤩🙏

چقدر گفته های شما و تحسین های شما به دلم نشست و باعث شدید انگیزه ی بیشتری برای نوشتن پیدا کنم هر چند این سایت یک گنجینه ی فوق العاده ایست و هر روز بیشتر از همیشه شیفته ی بودن در این مکان معنوی بینظیر میشم واین بدلیل این هست که تمام انرژی های آسمانی و زمینی و دریایی مثبت اندیشی رو میشه اینجا پیدا کرد.. واقعا صمیمانه و از اعماق قلبم مممنون و سپاسگزارم و بهترین بهترین ها رو در نور الهی و عشق الهی صلح دوستی مهربانی شادمانی خوشحالی و خوشبختی و سعادتمندی و آرامش و آسایش و سلامتی و تندرستی و پول و ثروت و قدرت و امنیت و نعمت و برکت و رحمت و فراوانی و تمام خوبی هایی که فراتر از حد تصور و درک تجربه ها و ایده ها و معیارها مون هست رو به آسونی و به زیبایی و عزتمندانه برای شما دوست عزیزم آقای محمد فتحی و برای همه مون آرزومندم

💐💐💐💐🙏🙏🙏🌺🥀

سلام لیلا جونم💙🙋‍♀️

ممنونم عشقم❤

عزیز دلمی 😍

ممنونم برای این بازخورد زیبایت و ممنون از اینکه احساست با خوندن کامنت من اینقدر خوب بود که خودت رو کنار من و در اون مکان ها احساس کردی

لیلا جان منم همیشه کامنت های زیباتو میخونم و به درک آگاهی بیشتری هدایت میشم و ممنون و سپاسگذار خداوند هستم که دوستان فوق العاده با عشقی مثل شما عزیزان رو کنارم دارم

در مورد نوشتن هم باید بگم چشمممممم حتما بازم می نویسم و خیلی دوست دارم در نوشتن و افکارم رشد و پیشرفت بیشتری داشته باشم و از خداوند درخواست کردم که در همه ی موارد زندگیم عملگراتر باشم یعنی باید روی باورهام کار کنم.. که البته با خواندن کامنت های دوستان ورودی های خوبی برای خودم ایجاد می کنم

💐💐💐🤳👏👏👏

لیلا جان تحسینت میکنم برای اینکه در این مسیر بینظیر هدایت شدی و بهترینع بهترین ها رو برای لیلای عزیزم و برای همه مون آرزومندم

روز و شب هات بخوبی و خوشی عزیزدلم

💐💐🥀🤣🤣🤩🙏🙏🙏🙏🙏

سلام و درود به دوست عزیز م خدیجه شریعتی 🙋‍♀️🌹🌹

خدارو شکر که امشب هم با خواندن کامنت دوستان در این قسمت شاد و خوشحال شدم بخصوص بعضی از دوستان که مدتی است توی این قسمت ندیده بودموشون واقعا چقدر خوشحال شدم 👏🤣🤣🤣 که کامنت زیباتو خوندم و مرسی که اومدی از این کلاف سر در گم بودن مغازه تون نوشتی و بقول خودت سر کلاف پیدا شده 🤣🤣 و حتما تا الان کلی نظم و ترتیب به دکوراسیون مغازه تون دادید .. به به مغازه ی یک عباسمنشی چه شود😍😎 بخصوص الگوش خانم شایسته جان باشه .. خدارو شکر

خدیجه جان بهترینع بهترین ها رو برای رشد و پیشرفت در همه ابعاد و لایه لایه های زندگی برای تو دوست عزیز و خواهرتون که فکر کنم صدیقه جون هم توی همین سایت هستند آرزو مندم 🤩🤩🤩🙏🙋‍♀️🌹👏

سلام و درود به فریبای عزیز 🌹🙋‍♀️

ممنونم عزیزم که کامنت های منو میخونید عزیزم و ممنونم از اینکه هم امتیاز پنج ستاره به من دادید و هم فرصت و وقت و زمان گذاشتید برای نوشتن بازخود به کامنتم..🙋‍♀️

🙏🙏🙏🙏🌹🌹

و تحسین تون میکنم برای اینکه در این جمع و این سایت عزیزمون حضور دارید خدارو شکر که دوستان بینظیری مثل شما رو اینجا دارم

بهترینع بهترین ها رو برای شما فریبای عزیز و برای همه مون آرزو مندم

ممنون و سپاس

🙏🙏🙏🙏🌹🌹