سریال زندگی در بهشت | قسمت 257 - صفحه 1

سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیزم و اون دو دوست بینظیر

اولین روزی که آقا رامتین با عزیز دلشون اومده بودن و فایلشو دیدم گفتم عه استاد اومده

بعد دیدم ععععع نیست که

ولی از همون فایل ها حس نمیکردم که یک فرد جدید یا غریبه توی سریال زندگی در بهشت اومده یک جورایی حس نزدیکی احساس میکردم انگار میشناختمشون اون لبخند اون خودشون بودن و اون شوق و ذوق و اون حس خوب

چقدر لذت بخشه دیدن همین آزادی ، دیدن این استارلینک چه هیولا بود و واقعا خداروشاکرم که در موردش یک تیکه فیلم دیدم و استاد گفت سرعتش و پینگ و ویژگی هاش اینه و خودش ماهواره رو پیدا کرد و چقدر باحال بود.

داکا خیلی باحال بودن انگار یکی یه چی میگفت بعد خودش میخندید میگفت هه هه هه بعد همه باهم برای اینکه ضایع نشه میگفتن هه ههه ههه ههه هه . خیلی باحال بودن اونجا که لب دریاچه یکی ترسید تند تند بال زد رفت همه باهم ترسیدن و در رفتن موجودات بامزه ای هستن.

واقعا دمت گرم استاد که اینقدر بدنت خوش فرم شده و تغییرو من دارم به وضوح میبینم چون سریال زندگی در بهشت رو دوباه دارم از اول میبینم و قشنننننگ تغییر رو دارم میبینم که باز هم اون وزن به اون بدن نمیخورد

واقعا ایول

دم خانوم شایسته گرم که این یکی دو ماهی کاری با عزت نفسش کرد که خودش یدونه چوب گرفت رفت سر وقت ماینر سا و اره میگرفت دستشو خودش به تنهایی نصف کار انجام میداد ، قبلا شاید خودشو تو قالب خاصی میزاشت یا میگفت استاد هست دیگه داره انجام میده ، مثل یک سری زنجیر هایی که تو زندگی خودم بود و هست و وقتی که رها کرد اون زنجیر ها رو چقدرررر تجربه کسب کرد چقدر به شناخت رسید که مثلا تو رنگ زدن مهارت داره یا قطع کردن درخت ها هرکدوم چیکار کنه راحت تر بشه و ….

به یک ترکیبی انگار دارم میرسم که خب نباید شل کنم الان باید سفت بچسبم این آگاهی ها و به یک معجون واحد برسونم

یه مدت چسبیده بودم به مثلا درآمد و ثروت و جوری بود که به سختی وارد زندگیم میشد

یا مثلا هدف از تولید کار های دستم شده بود مشتری ببینه کف کنه و بخره ، بعد خداروشکر با یکی از فایل های استاد هدایت شدم که بابا خود استاد هم این آگاهی ها رو برای تدریس کسب ثروت نرفت دنبالش ، برای عشق خودش بود وقتی چیزی میفهمید دیوانه میشد که پسر یافتم یافتم ، بعد یاد خودم افتادم که اوایل هم اینجوری بود به خاطر علاقه و حس لذتش بود تولید میکردم( داره یادم میاد که دوست داشتم اسباب بازی ها متحرک باشه کلی کار انجام بده و فقط برچسب الکی نداشته باشه ) و قشنگ میتونم تفاوت رو احساس کنم وقتی به اون محصولی که با اون حس تولید کردم نگاه میکنم واقعا نمیتونم قربون صدقش نرم ولی میام به این محصول جدیده نگاه میکنم در صورتی که به ظاهر جذاب تر و بامزه تره ولی باید یکم زور بزنم تا قربون صدقش برم و گفتم اره من تکامل رو رعایت نکردم این یک تیکه باید مهارتم بره بالا برای خودم کار کنم به وقتش بهم گفته میشه که الان وقتشه و خدارو هزاران مرتبه شکر الگو هایی دیدم که فقط از طریق به اشتراک گذاری دانش تولید آثار هنری دارن ثروت کسب میکنن به سادگی

یه تایمی هم کلا بی هدف و بیخیال بودم یا شل میگرفتم که خب عزت نفس ام خراب میشد

الان یک ترکیب ناقصی رسیدم دست پا شکسته یعنی هم میرم پیاده بیرون و خودمو تو قالب نمیزارم که من فقط برای ورزش و دویدن میرم بیرون یا …

میرم قدم میزنم پرنده ها رو میبینم انسان ها رو میبینم نجوای شیطان رو میشنوم میفهمم ضعفم کجاست

بعد میام خونه ادامه فعالیت ام رو انجام میدم و عجله ای هم ندارم برای اینکه سریع به ثروت برسم و به پول

استاد به همه این ها با عجله و بدو بدو نرسید و اصلا هدفش هم از رسیدن به همه این ها لذت بردن بود وقتی من میتونم الان لذت ببرم چرا تعویق بندازمش

هنوز کامل نشده حس میکنم خیلی باید هر دو طرف رو بیارم بالا تا به یک معجون واحد برسه ولی خیلی خوشحالم که دارم کم کم میفهمم که واقعا از زندگی چی میخوام و روش درست زندگی کردن بیسش چیه( هزار بار باید مولد ثروت رو گوش داد ، بینظیره)

( اینو بیشتر برای خودم نوشتم امیدوارم مفید بوده باشه براتون )

خدارو بینهایت شاکرم که هدایتم میکنه به این آگاهی ها

خیلی ممنونم استاد ازت که اینقدر عالی عمل میکنی اینقدر زندگی زیبا و پر باری داری

از خانوم شایسته عزیز هم تشکر میکنم که کلی وارد مسیر های جدید شد و نقاط تاریک ذهن منو هم باهاش روشن کرد

از اون دو دوست هم ممنونم که چهر زیبا و خندانی داشتن و حالشون خوب بود

از همه دوستان سایت هم تشکر میکنم که با کامنت هاشون کلی ایده و هدایت شدم

همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید