سریال زندگی در بهشت | قسمت 257 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند بخشنده ی رزاق

سلام

آقا یه چیزی بگم؟ من اگه به ترتیب میخواستم این سریال رو ببینم، الان صفحه ی 15 بودم! اما راستش حیفم اومد که شما هی فایل جدید میذارید و من اون عقبام! این شد که تصمیم گرفتم از صفحه ی اول برم به آخر. خیلی از اتفاقات و تغییرات پرادایس هم برام لو میره، اما اینجوری خوشحال ترم. اینم باحالی خودشو داره وقتی داری یه فیلم رو از آخر به اول میبینی! :)

مودم استارلینک هم، هم توی سریال سفر به دور آمریکا دیده بودم، هم قسمت های جلوتر همین سریال =)

اما این دوباره دیدن، باعث نشد که دوباره به خاطرش ذوق نکنم و دوباره تحسین و شکرگزاری نکنم!

چقدر چقدر چقدر، جای خوشحالی داره که انقدر داره همه چیز برای انسان، راحت و در دسترس میشه..

وسط جنگل، یک مودم وای فایِ بدون محدودیت حجمی و پر سرعت داشته باشی! خدایا شکرت واقعا! عاااالیه!

الان خاطرم اومد که قبلا، یعنی بار اول که تو فایل های دیگه دیدمشم، بازم کامنت گذاشتم و کلی ازین استارلینک تعریف و تمجید کردم:))))) (ایموجی اون میمونه که چشماشو گرفته)

خدایا واقعا تو این دوره زمونه، اینترنت پرسرعت یکی از بزرگتریییین نعمت هاست! واقعا عالیه.. واقعا زیاد. خدایا شکرت..

استاد من امروز یه سری برنامه هایی برای انجام داشتم، که درست موقع انجامشون به یه سری اتفاقات یهویی ناخواسته برخورد کردم و کلا کلی از برنامه م عقب افتادم و همچنان هم عقبم.

اما اصلا، اصلا خودمو ناراحت نکردم!

یاد شما افتادم که هرموقع تو سریال سفر به دور آمریکا، مسئله ی ناخواسته ای براتون پیش میومد، اصلا خودتونو ناراحتش نمیکردید و میرفتید همون لحظه یک کار موردعلاقه میکردید و بعدش دوباره با حس بهتر برمیگشتید و دنبال حل مسئله میگشتید.

منم اینجا اصلااا نذاشتم حسم بد بشه و اتفاقا سعی کردم خودمو سرگرم چیزی که حالمو خوب میکنه بکنم و دوباره برگردم بهش دنبال راه حل. از برنامم هم کلی عقب افتادم ها، ولی فدای سرم! پیش میاد دیگه..

تازه همین الانم دوباره به یه مسئله ی دیگه خوردم و یه قسمتیشو از کسی کمک خواستم. و تا اون خبرشو بده، اومدم دارم سریال رو نگاه میکنم :)

داکا چقدر باااامزه ن! مخصوصا وقتی همه با هم میرن تو آب و یه آرایش منظم میگیرند! خیلی جالبه ها!

من عاااشق اون داک فوکولیام! یعنی غش میکنم از خنده با دیدنشون! چراا ایییینشکلی اند:))))))) انگار همین الان از حموم در اومدن و موهاشونو سشوار کشیدن اینجوری پف کرده:))))) بعدم حتما کت شلوار میپوشن میرن عروسی :))

چه اون قسمت که تایم لپس گرفته بودید بامزه بود مریم جان!

به به عجب چوبای یک دست و باحالی

چه بافت قشنگی توشون داشتن و حتما بوشون فوق العاده بوده!

عجب آتیش بازی ای بعدش راه انداختید عااالی بود

خداروشکر