سریال زندگی در بهشت | قسمت 26 - صفحه 19

306 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه امینی گفته:
    مدت عضویت: 974 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جانم

    وایییی چه قدر لذت بخشه این چنین میزبانی کردن

    چه قدر لذت بخشه این چنین مهمانانی پرانرژی وشاد،این قدر باخودشون درصلح اند،واقعا من با دیدن این همه شادی و خنده ،شاد شدم واقعا فرکانس لذت بردن رو دریافت کردم واقعا تک تک سلول هام انگار احساس اب دریاچه و غروب زیبا،اکسیژن،عطر طبیعت،خنده های از ته دل ،رو حس کردند

    الان اینقدر پر انرژی شدم از دیدن این فایل که انگار خودم اونجا بودم انگار من هم شیرجه زدم توی اب من هم شنا کردم من هم کنار اتش بودم و بوی اتش گرفتم وااااایی اصلا حس الانم قابل توصیف نیست

    اما درس مهم که خداوند هدایتم کرد

    این بود که ترس هام توهمی بیش نیستند و باید خودم رو توی موقعیت ترس هام قرار بدم باید الگوهایی پیدا کنم،ان موقعیت،شرایط،و… که من میترسم را دارند به زیبایی زندگی میکنند بلکم تجربه های زیبایی به دست اوردند

    مثلا اگه من از تاریکی میترسم ؛الگوهایی بیایم که در تاریکی شب به دیدن ستاره ها میروند،به خلوتی میروند به سوی معبود خویش ،دران سکوت شب باخود رازو نیاز میکنند ….

    الهی شکرت

    خداجونم سپاسگزارم ازت به خاطر درس هایی که به من می اموزی

    مریم جان سپاسگزارم ازت که چنین فایل های باارزشی ضبط کرده ای و با هر بار دیدن درسی جدید کسب میکنیم

    استاد سپاسگزارم ازت که از موقعیتی استفاده میکنی برای یادادری کردن قانون به ما….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 640 روز

    به نام خداوند شکور

    درود بر همگی عزیزان، خانم شایسته و استاد عباسمنش

    میریم که روز جدید رو اغاز کنیم

    به به، خداروشکر بابت این دریاچه و این اب پربرکت

    خداروشکر بابت این درختای زیبا

    شما چقدر راحت هستین که دنبال پذیرایی خاص و غذای خاص و تدارکات نیستین و با مهمونا تفریح میکنین و اونا هم از راحتی شما راحت میشن و لذت میبرن

    این اخلاق مسئولیت پذیری رو بچه ها از خانواده شون یاد میگیرن و این باعث شد استاد امکانات بیشتری بهشون بدن و توی زندگی هم همینطوره و افراد بیشتر اعتماد میکنن و کارهاشون و وسایلشون رو در اختیارت میدن

    چه غروب زیبا و پر ارامشی

    تمام ترس های ما واهی هستن، و جلوی حرکت رو میگیره

    یادم میاد ترس داشتم وقتی سنم کم بود ویندوز سیستم رو عوض کنم بلاخره یه روز رفتم جلو فهمیدم کار اسانی هست و دیگه ویندوز سیستم رو عوض میکردم و رفتم جلو که یه کیس سیستم با ویندوز رو ردیف میکنم.

    یکی از بهترین تفریحات اتیش توی شب و غذا با اتش هست

    نوش جونتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1093 روز

      سلام دوست عزیز

      از ترس گفتین

      به نظرم ترس همون مرگ هست

      ترس باعث میشه اتفاقای قشنگی که تو اون ماجرا بوده بمیره و احساس نکنیم.

      من از اینکه به همسرم بگم چقدر از این رفتار یا برخود خوشم میاد میترسیدم که قصاوتم کنه چقدر جلفی و یا هرچیزی

      خوب وقتی ترس رو کنار گذاشتم و بهش گفتم بهم گفت زودتر میگفتی و چقدر همراهی م کرد و اتفاقا از اون چیزی که درخواست داده بودم بهترش شد.

      بحث توحیدی باشه وقتی از خدا میترسیم و میگیم نه زشته بگیم خونه بزرگ بگیم….

      خوب هیچی

      از وقتی به برکت استاد و سایت با خدا دوست شدیم و درخواست میکنیم از چیزی که میخوایم بهترشو بهمون میده

      واقعا این ضرب المثل جواهره

      با خدا باش و پادشاهی کن

      در پناه حق خوشحال و ثروتمند باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سعید گفته:
        مدت عضویت: 640 روز

        سلام دوست عزیز

        تشکر بابت پاسخ زیبا و به جای شما

        هر شخصی در یک زمینه ای نوعی ترس و مقاومت داره ، اما شجاعت اینه که با اینکه میترسی، بری داخلش.

        یکی از راه هایی که خیلی کمک میکنه حرکت کنیم ، اعتماد به نفس هست که باید روش کار کنیم و برای خودم همین موضوع هست.

        و باید قدم به قدم با تمرین عملی برای خودمون جلو بریم تا عزت نفس بالا بیاد و بتونیم رشد کنیم.

        عزت نفس یعنی خودشناسی و خودشناسی همون خداشناسیه

        در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    Salehe گفته:
    مدت عضویت: 1033 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم جان خوش قلبم

    امروز بعد چند ماه که در این سایت عضو هستم و از فایل های رایگان استفاده میکنم تصمیم گرفتم بیام و برای اولین بار یکی از نتایجی که به دست اوردم از زمان ورود من به سایت و گوش دادن فایل ها را بنویسم

    که مربوط میشد به پا گذاشتن روی ترس ها .

    از خداوند قدرتمندم در خواست کردم که از این به بعد میخوام یکی یکی نتایجی که تا الان گرفتم رو بنویسم تا فراموش نکنم کجا بودم و به کجا رسیدم ،

    و اولین چیزی که به ذهنم رسید بیام اینجا راجبش بنویسم ، مربوط میشد به پا گذاشتن روی ترس هام ، و از خدا خواستم که من رو هدایت کنه به فایل مرتبط با اون که بتونم اولین کامنتم رو بنویسم .

    و چقدر قشنگ دست گذاشتم رو لینک که من رو هدایت کن و این فایل نشانه ی امروز من بود که استاد عزیز هم در این فایل راجب این موضوع به خوبی توضیح دادند. خدایا شکرت که انقدر حواست به بنده هات هست.

    خب شروع کنم .

    من 25 سالمه و از زمانی که 18 سالم شد که میتونستم برای گواهی نامه راهنمایی رانندگی اقدام کنم، میترسیدم .اصلا از رانندگی برای خودم غول ساخته بودم .

    هر وقت میدیدم خانوما رانندگی میکنند حسادت میکردم نکنه شوهرم منو با اونا مقایسه کنه .دوستام یکی یکی گواهی نامه هاشونو میگرفتن و من فقط حسرت میخوردم .

    دلایل خودمو داشتم که من که عینکیم و شماره چشمم زیاده ، من که از بچگی تحقیر شدم و همش شنیدم نمیتونی نمیتونی.

    خلاصه که این ترس و حسرت همیشه با من بود تا اینکه هدایت شدم به سایت شما.

    هر روز حداقل یکی از فایل های شما رو گوش میدادم .

    و چقدرررر تاثیرات بزرگ در همین یک سال و از فایل های رایگان در زندگیم دیدم .

    خلاصه گوش میدادم گوش میدام و دنبال یه وقت خالی برای گوش دادن فایل ها بودم.

    تا جایی که دیگه صحبت های شما کم کم باورم شد کم کم محدودیت های ذهنی منو شکست .

    شما قدرت خداوند رو تو زندگیم به من یاداوری کردید و بیشترین تاثیر رو فایل های توحید عملی و فایل هایی که راجب یکتا پرستی صحبت میکردید رو من داشتند.

    من با گوش دادن به فایل ها کم کم خودمو شناختم قدرتی که در وجود منه رو شناختم .

    یه روز خواهرم به من زنگ زد و گفت منو جاریم و خواهر شوهرم قصد داریم برای گوهی نامه اقدام کنیم فک میکنم الان بهترین فرصته (چون مسیرمونم از اموزشگاه 45 دقیقه بود و باید صبح میرفتم دوساعت اموزش میدیم و برمیگشتم نصف روز باید زمان میذاشتم )گفت هر دفعه با همسر یکی میریم که رفت و امدم مشکل نداشته باشه.

    خلاصه من فایل ها رو گوش داده بودم و گفتم وقتشه پا بذارم رو ترسم من میتونم قدرت در دست خداست و حتما من رو به بهترین شکل راهنمایی میکنه .

    به خدا اعتماد کردم و گفتم باشه قبول .

    خلاصه رفتیمو کاراشو کردیم.

    در ابتدا ما رو فرستادن بیناسنجی ، رفتم و معاینه شدم و چون شماره چشمام بالا بود 10 و 12 با آستیگمات 2.5 ردیف های اخر رو با عینک نمیدیم و گفت بلند شو برو ابمیوه بخور و بعد نیم ساعت دوباره بیا بشین . منکه میدونستم یه ابمیوه نمیتونه تاثیر انچنانی بذاره ولی میدونستم خدا برام درستش میکنه خلاصه ابمیوه رو خوردم تو مطب نشستم تا صدام بزنن به خانوم منشی گفتم که چشمام خیلی ضعیفه و میشنم نیم ساعت بعد دوباره قراره صدام بزنن . سپردم به خدا میدونستم برام درستش میکنه بعد نیم ساعت صدام زدن نشستم رو صندلی ، ردیفای اولو که گفتم دیدم خانوم منشی اومده از دم در داره ردیف های پایینو اشاره میکنه با اینکه اصلا من به منشی نگفته بودم و همچین پیشنهادی به ذهنمم نمیرسد . خلاصه که پذیرفته شدم و مثل آدم های عادی گوهی نامه 10 ساله تونستم بگیرم ( در غیر این صورت باید کمیسیون تشکیل میشد و گواهینامه 2 ساله میدادن که باز باید تمدید میکردم ) .

    مهر بینایی سنجی رو گرفتم و برگه رو بردم اموزشگاه گفتن 6 ماه طول میکشه تا نوبتتون بشه که به شکل معجزه اسایی دو ماه بعد تماس گرفتن و گفتن نوبتتون شده . و بیاین و اموزش ها رو شروع کنید .

    رفتیم و منتظر بودیم که مربی ها مشخص بشه و من همش بخاطر فایل هایی که گوش داده بودم مطمئن بودم خداوند بهترین مربی رو برای من در نظر داره.

    و بعد اینکه اسم ها رو خوندن اسم من رو با خانوم تقوی خوندن که من هیچ دیدی نسبت به هیچکدوم از مربی ها نداشتم . و بعد از چند دقیقه دوباره خود مربی ها اسم ها رو جابجا کرده بودند و اسم من رو با خانوم سلمانی خوندن . که وقتی با چند جلسه با خانوم سلمانی نشستم متوجه شدم که بهترین مربی اموزشگاه هستن انقدر حرفه ای اموزش دادن که من کامل متوجه میشدم و عالی عمل میکردم .

    خلاصه نوبت به امتحان ها شد و من ایمان داشتم که به بهترین شکل ممکن قبول میشم . کتبی شو قبول شدم . برای تو شهری که خواستم بریم همه میگفتن امکان نداره برای دفعه ی اول کسی قبول ولی من مطمئن بودم که میشه و شد! من برای بار اول امتحان عملیشو تو شهری رو قبول شدم . و الان یک ساله که گواهی نامه مو گرفتم و از رانندگی لذت میبرم و هر بار که سوار ماشین میشم میگم خدایا شکرت که کمکم کردی پا روی ترس هام بذارم و الان لذت رانندگی رو بچشم و وقتی کاری برام پیش میاد بدون اینکه مزاحم کسی بشم خودم کارامو انجام میدم .

    من توی تک تک این مسیر هدایت های خدارو میدیم که چقدر خوشگل داره برنامه میچینه برام و به بهترین شکل به سمت خواستم منو هدایت میکنه . کافی بود ازش بخوام و تسلیمش باشم و برم تو دل ترسام بقیش با خودش

    این یکی بود از نتایج من که پا روی ترس هام گذاشتم و نتایج فوق العاده عالی دیگه که یکی یکی در روز های بعد با شما دوستان همفرکانسیم به اشتراک میذارم .

    بی نهایت از شما استاد عباسمنش عزیز مریم جان مهربونم سپاس گذارم که با اموزش های فوق العادتون یه زندگی جدید به من و هزاران نفر دیگه هدیه دادید

    از خداوند قدرتمندم برای همه ی مردم جهان خوشبختی و سلامتی و حال خوب رو

    آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 937 روز

    بنام خدایی وهاب و رزاقم

    سلام و‌ هزاران سلام خدمت استاد عزیزم

    چقدر فضایی رویایی و لذت بخش است

    چقدر می شود اینجا درس های خوبی آموخت

    چقدر راحت می شود اینجا اعتماد به نفس ها را افزایش داد

    چقدر خوب می شود اینجا از هر لحظه زندگی بهترین لذت را برد

    چقدر خوب اینجا فقط به زیبایی و قشنگی ها توجه می شود

    چقدر خوب این بچها باهم دوست و رفیق هستند

    واقعا که این بچه ها سالم بار آمده اند

    پرخاشگری

    زورگویی

    رییسی کردن بالای دیگری

    طبق دستور من رفتار کردن

    و خلی از رفتارهای ناجالب اینجا نیست

    بلکه فقط عشق است

    صمیمیت است

    محبت است

    لذت است

    شادی است

    و خوشحالی

    چقدر این بچه ها خوب بزرگ شده اند و رفتار های شأن چقدر حساب شده و جالب است

    چقدر آدم می تواند از حرکات و رفتار اینها بیاموزد

    چقدر شور و شوق توی آب فراوان بود

    چقدر خوب شما استاد داشتید به اینها انگیزه می دادید

    واقعا همین مسأله الگو گرفتن چقدر جذاب است

    این غلبه کردن برتری ها چقدر مفید و موثر است

    اینجا دیدیم که وقتی یکی از بچها راحت توی آب داشت آب بازی یا شنا می کرد برای بچه های کوچکتر این خود باوری ایجاد شد که بله می شود

    هیچ جای ترس نیست

    و دیدیم که چقدر مدت های زیادی را اینها توی آب بودند

    و این حس مسولیت پذیری شأن چقدر آموزنده است

    و حرکات و رفتار شأن قابل تحسین است

    استاد شما واقعا با این بچها داشتید لذت می بردید و این شادی و خوشحالی اینها برای شما کلی لذت بخش بود

    و این پدر خانوانده چقدر با خودشان در صلح است

    چقدر دارد با بچهاش شوخی و مستی دارد

    چقدر خوب به اینها اجازه حرکت کردن می دهند

    چقدر خوب به این بچها اجازه اشتباه کردن می دهد

    چقدر خوب دارد برخورد سالم به بچها انجام می دهد

    و این بچه ها چقدر لذت بخش پینگ پنگ بازی می کند

    چقدر راحت در کنار همدیگر کنار می آیند و لذت می برند

    قهر کردن و از یکدیگر دور شدن را اینجا نمی بینی

    بلکه لذت و شادی را می بینی

    من تا هنوز بچه های یک خانواده را ندیده ام که اینجوری باهم صمیمی و راحت باشد

    اما اینها خلی باهم راحت بودند

    و این آتش بازی کلی لذت بخش و آموزنده است

    واقعا این چنین فضایی قشنگ و مهمان نوازی را من قبلا نه دیده بودم

    اما اینجا باشما دیدم .‌کلی هم تحسین تان کردم

    که داشتن این چنین باورهای های جالب نتیجه شأن هم این چنین می شود که شما با مهمان کلی حال می کنید و‌خلی سخت نمی گیرید

    و مهمان هم خلی ریلکس و راحت است

    و چقدر اینها اینجا احساس خوبی دارند و راحت هستند

    این فایل خلی درس های قشنگ برایم داشت

    کلی لذت بردم و تحسین تان کردم

    کلی خواسته های قشنگ هم در من شکل گرفت

    امروز اینجا روز عاشقا بود

    یا همان روز ولنتاین

    من به پیشنه ای این روز کاری ندارم و چیزی هم نمی دانم

    اما امروز من خلی زیادی از افراد را دیدم که باهم خوشحال و شادمان بودند

    یکی تحفه های را تهیه کرده بودند

    یکی کادو های قشنگی را تهیه کرده بودند

    یکی گل‌های قشنگ و عالی را تهیه کرده بودند

    بعضی ها باهم بودن در ماشین های شأن شادمان و خوشحال بودند

    و کلی تصاویر قشنگ و رویایی را دیدم

    کلی تحسین شأن کردم

    کلی برای شأن آرزو های قشنگ کردم

    کلی برای شأن آرزوی خوشبختی کردم

    کلی برای شأن از خداوند زندگی عاشقانه تر را خواستم

    و کلی در این وسط خودم حسی قشنگ داشتم

    حسی سپاسگذاری و شاکر بودن داشتم

    حسی اینکه جهان سرشار است از فراوانی و نعمت ها

    حسی فراوان بودن روابط قشنگ و عاشقانه

    و روزی بسیار قشنگ و لذت بخش را سپری کردم

    و شب هم این فایل قشنگ را دیدم و کلی لذت بردم

    خدایا صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    سلام استاد جونم و مریم جونم

    عاشقتونم

    تنها کسی ک پا ب پای بچه ها کیف کرد و کودک درونش عشق کرد شما بودین استاد

    چقدر دوست داشتم این حرکتتون رو

    و اینجا همیشه وقتی میریم مهمونی یا کسی میاد پیش ما مهمونی هیشکی کاری ب کار بچه ها نداره و همیشه بحث مسائل سیاسی و زندگی فلانی و بهمانی مطرحه

    اصلا جالب هم هست بحث بچه ها جدا نوجوان جدا جوان جدا و میان سال هاو پیرها جداست

    اصلن توی مهمونی قشنگ هم فرکانس ها جفت میشن با هم

    من نمیگم ک من خودم خیلی تافته جدا بافته هستم

    نه ولی ب محض اینک ببینم توی یه بحث وارد شدم سعی میکنم آگاهانه خارج شم

    بیام سایت

    یا حواسم رو یکم پرت کنم

    دیگ ته تهش نتونستم خارج شم

    دنبال رد پای قانون توی باورهای آدم هایی ک دارن صحبت میکنن میگردم

    و تحلیل میکنم و این همیشه خیلی جوابه خیلیی زیاد

    و این تا اینجا

    چقدر شیفته صحبت پدر بچه ها و بچه ها شدم

    چقدر خوشگل انگلیسی صحبت میکردن عاشق زبان انگلیسی هستم

    و الانم دارم میخونم ک مسلط شم بهش

    چون میدونم یه روز مهاجرت میکنم و این اولین قدم هست ک از همین جایی ک وایستادم میتونم انجام بدم

    و عاشق زیبایی و چشم های رنگی و خوشگل بچه ها شدم

    چقدر خوش گذشته ب بچه ها ب شما

    وای این غذا خوشمزه رو من نخوردم تا حالا:((

    و اینک فک نکنم دیگ هم بخورم آخه توی قانون سلامتی هستم

    سپاس گزارم استاد جونم برای تمام زیبایی هایی ک دیدم

    و در آخر بگم ک بازم برای سومین بار از استاد شنیدم ک ترس واهیه توهمه

    واقعا ترس توهمی بیش نیست

    عجیبه ک میدونم ولی بازم از این توهم رد نمیشم

    ولی طبق اون چیزی ک گفتم من میخوام تکاملی تغییر کنم و تکاملی هم از ترس های کوچیکم شروع کنم

    استاد ازت سپاس گزارم و عاشقتم برای آگاهی ها و زیبایی هایی ک دیدم و لذت بردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1327 روز

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و دوستان بیظیرم

    چقدر بچه ها راحت احساسشون رو بیان میکردند

    اون قسمتی که داشتید پیاز چال ها رو تقسیم میکردید و نظر بچه ها رو در موردش میپرسیدید چقدر راحت اونایی که دوست نداشتن میگفتن ، مثلا اگه اشتباه نکنم ریوایی گفت از گوجه خشک خیلی خوشم نمیاد ولی در کل اوکیه و رایان هم که فکر کنم دوست نداشت ، اگه به شخصه خودم بودم روم نمیشد که بگم این غذایی که درست کردید رو من دوست ندارم چون احساس میکردم ممکنه میزبان بدش بیاد یا ناراحت بشه و زیبا تر از اون رفتار شما و خانم شایسته بود که اصلا ناراحت نشدید ، استاد اگه یکی بیاد خونه ی من و من غذا درست کنم و بگه من دوست ندارم و یا خوب نشده من واقعا ناراحت میشم و احساس بی ارزشی میکنم بازهم برمیگردیم به دوره احساس لیاقت که من ارزشمندیم رو گره زدم به تایید و تحسین شدن توسط بقیه

    من بار دوم هست که این سریال رو میبینم و چقدر درکم نسبت به قبل بیشتر شده واقعا

    چقدر باهم صمیمی بودن و خودشون و توانایی هاشون رو مقایسه نمیکردند

    اون قسمتی که جیکاپ میخواست بیاد بالای تیوب چون تپل تر از بقیه بود سختش بود که بیاد بالا ولی برادراش به جای اینکه بخندن بهش ، دستش رو گرفتن و اوردنش بالا

    وقتی موقع پینگ پونگ بازی کردن داشتم بهشون نگاه میکردم داشتم مفهوم و معنای خانواده رو درک میکردم

    چقدر من از پدرشون لذت بردم که آدم از چهره ی این بشر اصن حال خوب دریافت میکرد ، چقدر آرامش داشتند

    چقدر این خواسته رو توی من ایجاد کرد که یک روز همچین خانواده ای داشته باشم

    چقدر اعتماد به نفسشون بالا بود

    چقدر تحسین کردم استاد شما رو موقعی که پیچ اون دسته شل شد همون لحظه اومد درستش کرد با اینکه وسط شنا کردن و تفریح بود ، خیلی آدما از جمله خودم اگه بودم میگفتم حالا ولش کن بعدا درستش میکنیم ولی شما همون لحظه انجامش دادید و این نشون میده چقدر برای اعتماد به نفس خودتون ارزش قائل هستید و نمی گذارید بهش آسیب وارد بشه

    در اخر هم یک تشکر حسابی باید از خانم شایسته بکنم که لحظه های زیبا رو با ما به اشتراک گذاشتند

    از صمیم قلب و از طرف تک تک سلول های بدنم ازتون سپاسگزارم

    خدایا صد هزار مرتبه شکر که منو به این سایت هدایت کردی وگرنه معلوم نبود الان چه وضعیتی داشتم

    عاشقتونم

    درپناه الله یکتا موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان خوبم

    از خداوند مهربان سپاسگزارم امروز هم هر لحظه نشانه‌های خودش را در زندگی من پررنگ تر کرده این این باعث شده که روابط خوب من با خداوند به قدری عالی باشه که با درخواست کردن هر چیزی در راستای نعمت و ثروت به طرز معجزه آسایی با آگاهی‌های آن را دریافت کنم و به خواسته‌هایم برسم

    مثل این سریال زندگی در بهشت که از وقتی زیبایی‌ها و آدم‌های خوب و شاد را می‌بینم از جمله مهمانان استاد طرز فکرم و احساسم عالی‌تر شده و این قدرت سپاسگزاری کردن از خداوند به زیبایی‌ها و قشنگی‌ها من را هدایت می‌کند

    مگه می‌شود در پرادایس این سرزمین بهشت کسی باشد و لذت نبرد من که از قاب این تصاویر وقتی این همه زیبایی‌ها را می‌بینم و این همه نعمت را خودم را وجود این همه زیبایی‌ها می‌بینم و آنچه که لذت و انرژی بالایی به من می‌دهد را دریافت می‌کنم اما این فایل‌ها که سرتاسر درس و آگاهی‌های ناب برای من است فرصت بهتر بودن را برای تغییر شخصیت و تغییر باورها برای من فراهم می‌کند تا زندگی خوب و ایده آل با موفقیت و نتایج عالی برسم و این را می‌دانم که همه با هدایت الله مهربان است که به مدار شنیدن و دیدن این فایل‌های ارزشمند قرار می‌گیریم

    من خیلی خوشحالم بخوبی دارم وارد ترس هام میشم من بخوبی حتی دارم لذت میبرم .. یجورایی من ترس ها رو دوس دارم چون باعث حرکت من میشن چون هربار لذت تجربه ی یه چالش جدید و بهم میدن و همیشه متوجه این ترسم هستم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1059 روز

    بنام خالق عشق و زیبایی….

    سلااااام به استادم و مریم جون ……

    خدایاشکرت برای این بهشت زیبااااا و قشنگگگگگ ،خدایاشکرت برای این فضای صمیمی و این رابطه عاشقانه و سراسر زیبایی

    تحسین میکنم استادمو با این کودک درونش انقد زندس

    تحسین میکنم این استخر اختصاصی پرودایسو

    تحسین میکنم این بچه های فوق العاده و مسئولیت پذیرو .

    چقدر این نحوه تربیت عالی و چقدر خوبه که بچع ها وظیفه شناس هستن .

    تحسین میکنم پدر خانواده رو که انقدر با عشق و ذوق از بچه هاش فیلم میگیره.

    واقعا همینه ،،،،ترسا تا زمانی ترس دارن که ناشناخته هستن و تو دلشون نرفتی،به محض اینکه بری تو دل ترسا دیگ اونا ترس نیستن بلکه جسارت تو حساب میشن.

    الگو ها بهترین چیزن اینکه نگاه کنم تو عرصه کاری و علاقه خودم الگو ها و باور هاشونو ببینم و بگم اینا تونستن خب منم میتونم.

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    به نام جان جانانم هدایتگر رزاقم

    سلام به همگی

    Wowwww

    این بهترین قسمتی بود که دیدم

    چقدر شور و هیجان

    چقدر هماهنگی و عشق

    احسنت بر شما

    چقدر قشنگ و تحسین بر انگیز بود که بچه ها بر سرشون غلبه کردن

    چقدر زیباست که میخواهند لحظات شادتری را تجربه کنند

    وای استاد چقدر شما دوست داشتنی هستید به خصوص وقتی تو اب شنا میکردید تحسین منو برانگیخته بودید، استاد جونم زندگی شما سراسر عشقه، سراسر امیده، پر از توحیده ، پر از ثروته ، احسنت بر شما و مریم جون

    چقدر این 4 تا برادر دوست داشتنی هستند به خصوص یعقوب، چقدر با هم هماهنگ هستن و به هم کمک میکنند.

    چ پدر مهدبانی ، احسنت بر این پدر با این همه درایت ، چقدر سعی میکند فرزندانش نترس باشند ، او اجازه ی همه ی تجربه ها را به آنها می‌دهد احسنت بر او .

    به به چ تیوپ بزرگی ، چقدر بزرگ است که همگی روی آن نشسته اید، احسنت بر شما

    خداروشکر خداروشکر برای تجربه‌ ی این لحظات زیبا ، عجب شور و اشتیاقی به راه انداخته اید ،

    بعد از شنا تنیس بازی کردید ، چ انرژی ای دارید باریکلا ، از خدا خواسته ام انرژی مرا هم به دوران 14 سالگی ام بازگرداند .

    چ پدری که همراه شنا ، همراه تنیس ، همراه آتش بازی کنار فرزندان ش است ، احسنت بر او ، احسنت ، حتما همسر فوق العاده ای هم هست .

    مریم جون همیشه زحمات سایت را می‌کشند و لحضه ای اعضای این خانواده ی صمیمی را فراموش نمیکنند ، مریم جانم ، عزیز دلم سپاسگزارم، احسنت بر شما بانوی مهربان ،عاشقتم مریم جون ، عاشقتم عزیزم .

    اتیش بازی عجب چیزی بود ، بعد از این بازی های فوق‌العاده نشستن کنار آتش، گرم شدن و آرام شدن عجب لحظات ی میشه ، افرین افرین

    خدایا شکرت، خداجون سپاسگزارتم که انسان های خوب را خلق کردی ، دنیا را برای ما خلق کردی ، و ما را خلق کردی تا از سودی ببریم ، نعمت هایت را بر ما ارزانی دار

    دلم فرزندی میخواهد مثل یعقوب

    همسری میخواهم توحیدی و ثروت مند

    خداوندا من از آرامش ، توحید ، ثروت بی کران ، همسر ، فرزند ، سلامتی و شادی خودم و همه ی این اعضای بهشتی را میخواهم ، نعمت هایت را بر ما ارزانی دار

    شکرت خدایا ، شکرت

    شکرت از این دریاچه ی زیبا ، شکرت از این درختها و اسمان و صدای جیرجیرک ها

    به به عجب چیزی شده ، پیاز و سیب زمینی نوش جونتون

    واقعا هیچ ترسی وجود نداره و فقط ما آنها را در ذهن خود بزرگ کرده ایم، با ورود به دل ترس ها اعتماد به نفس و عزت نفس ما افزایش میابد و راه را برای ورود به بقیه ترس ها باز میکند و این گونه رشد میکنیم

    استاد یکی از ترس های بزرگ من رانندگی بود که 12 سال به تعویق انداختمش، از اون جایی در دوره ی عزت‌ نفس گفتید یه کاری انجام بدید که خیلی به تعویق افتاده من رانندگی رو انتخاب کردم و حالا اعتراف میکنم که اصلا ترسی نداشت ، احسنت بر من و احسنت بر شما .

    خدایا شکرررررررررتتتتتتتتت

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    رضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1109 روز

    بنام یگانه خالق زیبایی ها

    سلام به استاد همیشه سبزم مهربانوی همیشه شایسته و همه خانواده صمیمی ام

    خدایا شکرت برای جان تازه ای که بمن عطا کردی تا امروز شکرگزار زیبایی های زندگیم باشم و تحسین کنم زیبایی‌های پارادایس رو

    خدایا شکرت برای این دریاچه آرام و زیبا، برای این اسکله چوبی، درختان سرسبز و چمنزارهای پارادایس و آدمهای بی نظیری که دور هم جمع شدند.

    چه حرکت بی نظیری استاد انجام دادید که تیوب رو دادید به پسر بزرگ آقای رایان تا ریختن ترسش بخاطر عمق آب تثبیت بشه، ماشاالله هزار ماشاالله پسر کوچیکه خیلی تر و فرزه و چقدر فهمیده ست و بقول استاد مسئولیت پذیر، یعنی همون‌طور که لذت برد از اون تیوب همون‌طور هم با گرفتنش از آب به جهان اعلام کرد که قدر این وسیله رو می‌دونه و بخاطر همین جهان هم از طریق استاد یه نعمت و لذت بیشتر رو بهش عطا کرد.

    اصل شکرگزاری همینه، یعنی باید بصورت عملی با استفاده درست از نعمتی که بهمون داده شده شکرگزار باشیم وگرنه اگر قرار باشه صبح تا شب فقط به زبان شکر کنیم به نظر من بی فایده ست.

    استاد نازنینم دم شما گرم که همه وسیله سرگرمی برای لذت بردن از نعمتهای خداوند تهیه کردی، و با سخاوت در اختیار دیگران هم قرار میدی و چقدر رابطه دوستانه و همترازی با بچه ها برقرار می کنی، جوری رفتار می‌کنید که اونها با شما احساس راحتی دارند. گاهی اوقات ما بزرگترها حتی در حین بازی با بچه‌ها جوری رفتار می کنیم که انگار به بهانه بازی می خوایم درسی بهشون بدیم و همین باعث میشه در کنار ما لذت نبرن، اما چیزی که در این فایل دیدم فقط لذت بود و لذت بود و لذت.

    چقدر پارادایس شور و نشاط بیشتری گرفته، صدای شادی این بچه ها و صدای جیرجیرک‌ها و قورباغه ها بی نظیرترین هارمونیه این روزهای پارادایس هستش. چه لذتی می‌بره مستر رایان از لذت بردن پسراش و با چه عشقی فیلم می گیره، رفتار منم دقیقا مثل آقای رایانه همیشه سعی می کنم یه پارازیتی توی عشق و حال بچه ها وقتی توی دل طبیعت هستند، بندازم و می ترسونمشون.

    استاد سرود follow the seid ( سید رو دنبال کن) هم توسط این شیطونها ساخته شد، بدیم یه ملودی هم روش بذارن تا هر روز زمزمه اش کنیم.

    نکته ای که خیلی نظر منو جلب کرد اینه که، از صبح این بچه‌ها دارن بازی می کنند و استاد و پدرشون یا همراهشون بازی می کنند یا کنارشون هستند، حالا اونها بچه ان و انرژی شون تمومی نداره ولی همراهی استاد و مستر رایان پا به پای این بچه ها نشان از سلامت کامل جسمی و روحی داره و چقدر در بزرگسالی باید با خودت در صلح باشی و کودک درونت فعال باشد که بتونی با بچه لذت ببری، وگرنه همه مون دیدیم نهایتا بزرگترها نیم‌ساعت با بچه ها بازی کنند دیگه خسته میشن و میرن پی زندگی شون.

    استاد روزی که با لذت شروع بشه، شب اش هم با آتش بازی و پیاز چال و انتهای لذت بردن ختم میشه و چه حالی میده خوابیدن بعد از داشتن یک چنین روز و شبی

    من تجربه کردم استاد، یه جور خستگی زیبا تو تنت می شینه، و اینقدر سبکبال و راحت می خوابی که توصیفش ممکن نیست مگر اینکه تجربه اش کنی.

    استاد خیلی خوب بود این فایل خیلی حال خوب کن بود این فایل و همه فایل های زندگی در بهشت

    خدارو شکر می کنم که شما و بانو شایسته در مسیر سبز زندگیم هستید.

    خدارو شکر می کنم برای بودنم در این خانواده الهی و صمیمی عباسمنش.

    خدایا شکرت که هر روز مزرعه رویاهام رو بمن نزدیکتر می کنی.

    خدایا شکرت که تو رو دارم.

    مانا باشید و شاد زی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: