سریال زندگی در بهشت | قسمت 26 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

306 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1447 روز

    به نام خدا

    با سلام خدمت همگی

    این فایل زیبا پر از درس و عشق بود!

    شنا کردن بچه ها و انگیزه گرفتن بقیه برای شنا کردن و نترسیدن و منطقی کردن ذهن که آقا!میشود

    میشود شنا کرد و نترسید!

    وقتی یه الگوی این چنینی پیدا میشه و منطقی میشه برای بقیه که نترسیدن ،لذت داره و تجربه ی لذت،شادی ست!لاجرم اونایی که نمی ترسند و شجاع هستند لذت های بیشتری رو تجربه می کنند!

    در سفر اخیر به دریای خزر،خیلی علاقه مند بودم جت اسکی و سواری کردنش رو تجربه کنم و چون ده نفر بودیم و وقتی اعلام کردم که میخوام سوار جت اسکی بشم هیچ یک از همراهان بااینکه اکثریت مرد بودن ولی تمایلی نشان ندادن و باید دو نفری سوار میشدیم ولی وقتی گفتن ما می ترسیم و نمی خواهیم ریسک کنیم بااینکه منم سوار نشدم چون باید دونفر میشد ولی از اینکه یه قدم از اونا جلوتر بودم و نمی ترسیدم!من واقعا میخواستم تجربه کنم خوشحال شدم توی دلم و گفتم در بهترین زمان و بهترین مکان من این کار رو انجام میدم!

    رابطه ی عالی بچه های این خانواده و احترام متقابل برای همدیگه و پدر خانواده از ویژگی های بارز این خانواده بود، و در حالیکه خانواده ی ثروتمند و متمولی بودند و می تونستند از آخرین سیستم گوشی های اندروید و لپ تاب و تبلت استفاده کنند و مثله بقیه ی بچه های امروزی غرق دنیای مجازی باشند از بازی های ساده و لذت بخش استفاده کردند و کلی حس و حال خوب رو بهم دیگه انتقال دادند و کلی چیزه جدید یاد گرفتند و این خیلی خوبه که در این دنیای مدرنیته،این قدر آزاد و رها از کودکی و نوجوانی لذت برد!

    رابطه ی فوق العاده ی استاد با بچه های این خانواده باز هم بارز و در خوره تحسین بود وقتی که تمام وقت خود رو با بچه ها بازی کردند و خودشون رو در چهار دنیای مختلف تجربه کردند و یاد دادند و تحسین کردند بچه ها رو و اعتماد به نفسی بهشون دادند که اونی هم که کلا قصد شنا کردن و در دریاچه رفتن رو نداشت انگیزه گرفت و پا روی ترساش گذاشت،چقدر باور قدرتمند کننده ایی برای بچه ها ساختید و چقدر بهتون ایمان آوردند مثل منی که اولین ساعات ورودم به سایت لحظه ای،ذره ایی به شما و مسیرتون شک نکردم و باور داشتم که این راه ،یه مسیر جدا و فوق العاده ست!

    عشق مریم عزیز از فیلمبرداری که نشان از علاقه ی وافر ایشون به اینکار رو داره و هر لحظه در حال ثبت وقایع لذت بخش و عالیست!

    خدایا شکرت به خاطر این بهشت زیبا،به خاطره این دریاچه ی فوق العاده،به خاطره این کلبه ی چوبی روی آب که در کارتون های زمان کودکی چنین چیزی دیده بودیم،شکرت به خاطره توحیدی بودن استاد که در این منطقه به دور جامعه،به دور از حاشیه و هیچ تنشی در حال لذت بردن از زندگی هستند،شکرت به خاطر کاج ها و درخت های همیشه سرسبز،شکرت به خاطر تمیزی و طراوت هوا که مثله آینیه هست و خوده خوده بهشت هست!

    شکرت به خاطر مریم عزیز که سخاوتمندانه در حال فیلمبرداری هستند،شکرت به خاطر ماشین های مدرن که روی سبزه ها پارک شده اند،شکرت برای استاد عزیز که خواستند و تونستند چنین بهشتی رو به لطف خودت برای خودشون درست کنند!

    و شکرت که چنین انسان های وارسته ایی هستند که در هر لحظه توجه میکنند به زیبایی ها و اعراض میکنند از ناخواسته ها و بر لبشان ذکر خدایا شکرت همیشه جاریست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مبین هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2185 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و همه دوستان عزیزم

    خیلی خوشحالم که با شما دوتا عزیز توی زندگیم آشنا شدم و رابطه فوق العادتون رو یکبار دیگه تحسین می کنم.

    راجب الگو برداری که استاد توی این قسمت یکم راجبش صحبت کردن باید بگم که واقعا الگوبرداری توی مسیر رسیدن به هر خواسته ای میتونه بی نهایت بهمون کمک کنه. وقتی که می بینیم یک نفر دیگه اون کاری رو که تو میخوای انجام بدی انجام داده و یا به اون خواسته ای که تو میخوای بهش برسی رسیده ناخودآگاه این باور میتونه در تو هم ایجاد بشه که اگه اون تونسته منم میتونم…. البته این اتفاق در صورتی میتونه بیفته که اجازه ندی ذهنت شروع به بهونه آوردن بکنه و عوامل بیرونی رو تاثیر گذار بدونه و مثلا بگه فلانی چون شرایطش فرق میکره ( مثلا چون مدرک داشته چون سرمایه اولیه داشته چون تو فلان کشور زندگی کرده) به این موفقیت رسیده….. خیلی خوب میشه که هر موفقیتی رو که میخواییم بهش برسیم بریم افرادی رو که از قبل به اون موفقیت رسیدن پیدا کنیم و تو مواردی که میدونیم بهمون کمک میکنه ( و نه در همه موارد چون ممکنه خودمون بتونیم در خیلی از موضوعات مسیر بهتری رو با توجه به دانش خودمون و خودشناسی که داریم برای خودمون انتخاب کنیم) ازشون الگو بگیریم. به عنوان مثال سال 99 من میخواستم دوره عزت نفس رو وارد زندگیم بکنم در حالی که درآمدی از خودم نداشتم و داشتم برای کنکور درس میخوندم و راه حلم برای رسیدن به دوره این بود که مامانم بتونه دوره رو برام بخره که آخر سر دوره رو هم برام خرید اما یکی از کارهایی که من برای رسیدن به این دوره انجام دادم این بود که اومدم توی سایت و پروفایل 99 نفر از دوستان رو که دوره عزت نفس رو خریداری کرده بودن پیدا کردم و اسمشون رو توی دفتری که داشتم نوشتم و بعدش نفر 100 م اسم خودم رو نوشتم که این الگو برداری واقعا بهم کمک کرد دوره وارد زندگیم بشه و هر بار که اسم یک نفر رو می نوشتم می گفتم فلانی تونسته فرکانس دریافت این دوره رو به جهان ارسال کنه و بهش برسه پس منم میتونم…

    امیدوارم در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    آرین عبّاسی گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    سلام بر خداوند رزاق و وهاب و بخشنده!

    درود خدمت تمامی دوستان امیدوارم در پرتو حق تعالی شاد و پیروز باشیم همگی!

    خدا قوت آقای عباسمنش و خانم شایسته و سایر اعضای سایت

    خیلی زیبا و قشنگ بود

    کلا دیدن زندگی آمریکایی ها و تصور کردن خودم در اونجا برام احساس خیلی لذت بخشی و بابتش خدا رو هزاران بار شکر میکنم

    سپاس گزارم! سپاسگزارم! سپاس گزارم!

    قسمت قبلی فهمیدیم: جیکاپ میشه یعقوب خودمون!

    این قسمت هم فهمیدیم: جوزف میشه یوسف خودمون!

    ترس ها را میشکنیم و با ایمان به سمت جلو حرکت میکنیم!

    به شخصه قبلا از تاریکی میترسیدم ولی چند وقت تصمیم گرفتم شجاعت بورزم و دیگه از تاریکی نترسم

    موفق هم شدم! خدایا شکرت! خدایا شکرت! خدایا شکرت!

    چه آب بازی فوق العاده ای خیلی باحال و جالب بود برام

    اینکه بچه ها تو شیرجه زدن مکث میکردن و دو دل میشدن برام جالب بود

    ولی بعد چند لحظه با تشویق بقیه میدوییدن و میپریدن تو آب و این جای تحسین داره!

    اینکه گفتید پدر خانواده خیلی شوخ طبع و شیطون برام جالب بود

    از چهره اش مشخص که خیلی صمیمی و فان!

    خدایا ممنونم!

    پیازچال هم که عالی بود. نوووووش جااااااان همتون!

    اینکه بچه ها پیازچال رو دوست داشتن خیلی باحال بود!

    مسئولیت پذیری بچه ها هم واقعا لایک داشت!

    کلی درس و لذت داشت!

    ممنون از خداوند ممنون از آقای عباسمنش و خانم شایسته و سایر اعضای سایت!

    خدا را سپاس گزارم که من را به مسیر سعادتمندی در دنیا و آخرت هدایت کرد و میکند و خواهد کرد!

    در پناه خداوند سلامت و پیروز باشیم همگی

    آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهران

    من بهترین میشم چون به خداوند ایمان دارم و بر همه ی ترس هایم با قدرت غلبه میکنم!

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فرزانه الهی گفته:
    مدت عضویت: 2621 روز

    وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ ۚ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ ۖ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ

    و اگر از این مشرکان بپرسی که زمین و آسمانها را که آفریده است؟ البته جواب دهند: خدا آفریده. پس به آنها بگو: چه تصور می‌کنید، آیا همه بتهایی که جز خدا می‌خوانید اگر خدا بخواهد مرا رنجی رسد آن بتان می‌توانند آن را رفع کنند؟ یا اگر خدا بخواهد مرا به رحمتی رساند بتان می‌توانند آن رحمت را از من باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است، که متوکلان عالم بر او توکل می‌کنند.

    سلام به دوستان عزیزم

    چقدر این قسمت هم پر از لذت و شادی بود.

    رابطه بین بچه ها واقعا برای من درس آموز بود.

    مگه داریم مگه میشه چهار تا پسربچه اینقدر در صلح و دوستی باهم درنهایت رفاقت و کمک کردن به هم

    خدایا اونا تو چه مداری هستن

    البته فکر کنم که مریم جان و استاد تشویقشان میکردن و‌نو ذهن شون به نکات مثبت اونها فکر میکردن با یک نگاه عاشقانه که جهان درون اونها هم بهترین وجه خودش رو نشون میداد

    و چقدر با حال

    آقا مگه داریم پیازچال برای مهمون اونم تو ظرف یکبار مصرف

    دمتون گرم

    مریم جان ممنون که با اون همه شلوغی و کار و اینا اینقدر تصاویر زیبا رو برای ما فیلم برداری کردی

    واقعا ممنونم

    خدایا شکرت که یه بار دیگه فارغ از جهان بیرون منو نشوندی تو یه مدار دیگه

    مداری که از سیاره های این مدار یاد گرفتم ساده بگیرم لذت ببرم برقصم و شاد باشم

    مداری که یاد بگیرم نترسم برم تو دل ترسهام ببینم بادکنکی بیش نبوده

    خدایا خیلی ممنونم از هدایت هات

    از قرآن قشنگت

    هدایت های قرآنی

    الله اکبر از هدایت امروز

    سوره زمر

    آیه 36

    أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

    چقدر به جا چقدر درست

    چقدر نزدیکی تو رو بیشتر حس کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 239 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خدایا، هر آنچه دارم از لطف و کرم توست.

    سلام به استاد عزیزم، الگویی از خرد و معرفت، بانوی شایسته و مهربان، و دوستان خوبم در این محفل صمیمی.

    امروز سه قسمت از زندگی در بهشت را تماشا کردم و اینجا، ردپای احساسم را به جا می‌گذارم…

    چه خانواده‌ای، چه صمیمیتی! روابطی سرشار از عشق و ادب، برادرانی که همدلانه کنار هم‌اند، بی‌هیچ نزاعی، فقط درک و همراهی. همکاری‌شان در آب، جلوه‌ای از مهربانی و اتحاد بود، تصویری تحسین‌برانگیز از اصالت و فرهنگ.

    پدر خانواده، آرام و مطمئن، از لحظات فرزندانش لذت می‌برد، گویی با جهان هستی هم‌نفس است. و این، کمال آرامش در یک خانواده را نشان می‌دهد.

    و اما مهمانی… چه حس دلنشینی داشت! استاد عزیز و بانوی مهربان، چقدر با رفتار صمیمی و پرمحبتتان، فضایی ایجاد کردید که هیچ‌کس احساس معذب بودن نکند. این هنر میزبانی شما، نشانی از بزرگی و منش والایتان بود.

    زندگی در بهشت تصویری از زیبایی‌های واقعی زندگی را به نمایش می‌گذارد؛ یادآور می‌شود که می‌توان سادگی را در آغوش گرفت، می‌توان با تفریحات سالم، لحظاتی بی‌نظیر آفرید، و می‌توان در کنار هم، عمیقاً خوشبخت بود.

    استاد عزیزم، شما برای ما الگوی انسانیت و دانایی هستید. هر کلامتان درسی از عشق، حکمت و معرفت است.

    و من، از صمیم قلب، شکرگزارم که فرصت دیدن زندگی در بهشت را دارم… خدایا شکرت….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    تینا گفته:
    مدت عضویت: 306 روز

    سلام ب استاد و مریم بانو و همه دوستان

    این دومین کامنت امروزم

    لحظه ب لحظه بودنم تو این سایت مقدس و گوشه ب گوشه این سایت مقدس برای من هدایت الله

    چقدر قشنگ این چهار برادر کنار هم بازی میکنن و ب دور از دعوا های بیخود ک حتی ما بزرگ سال ها هم با افکار بیمارمون درگیرش هستیم کنار هم هستن با اخلاق ها و شخصیت های متفاوت اینقدر قشنگ با هم در صلح هستن

    چقدر لذت بردم از اینکه موقع پریدن پسر تو آب پدرش انقد قشنگ تشویقش میکرد ب حرکت و مانعش نمیشد و خیلی با آرامش داشت انتخاب و ب خودش میداد و وادارش نمی‌کرد و نشسته بود و فقط با صحبت داشت بهس این باور رفتن تو دل ترس و با تشویق کردن بهش میداد

    استاد چقدر عالی با بچه ها همبازی شدید و اصلا تبعیض سنی و اینا قائل نشدید و خیلی راحت و صمیمی با بچه‌ها وقت گذروندید و لذت بردید

    مریم جان عزیز چقدر با حوصله ویدیو گرفتین و وقت گذاشتین برای استفاده ما هم از این لذت ها و زیبایی ها

    منم اول همیشه فکر میکردم ی وقت ماهی گاز نگیره استاد یا اتفاقی نیفته ولی بعد حرف استاد ک اینجا اوکی انگار منم اونجا حضور داشتم و خیالم راحت شد و اعتماد کردم

    خیلی راحتی و صمیمی بودن موقع پذیرایی از مهموناتون دوست دارم و لذت میبرم از این همه سادگی تو مهمونی ها

    گذاشتن ظروف یکبار مصرف غذای خیلی ساده و عالی برخورد راحت و صمیمی

    ی نکته قشنگیو بگم من با خودم کامنت دوستان خیلی دقتم بالا تر می‌ره تو توجه کردن ب نکات مثبت و لذت بردن از ویدیو ها

    ی خبر خوبی ک سایت بهم داد این بود ک امشب وارد سایت شدم و دیدم هدیه ویژه 25 درصد بازگشت مبلغ ب کیف پولم و بهم دادین ب مناسبت فعال بودنم

    خداروشاکرم ک هدایت می‌کنه ب دریافت هدایا و دریافت نعمت های بیشتر این از جانب شاکر بودن و حضور من در سایت هستش

    از خدا میخام هدایتم کنه برای دریافت دوره هم جهت با جریان خداوند از طریق درست و بتونم از این هدیه ام استفاده کنم

    ممنونم از تک تک دوستانی ک همکاری می‌کنن و با اشتراک گذاشتن نظر هاشون ب ما هم کمک میکنن برای دیدن بیشتر این زیبایی های الله

    ب امید توجه بیشتر ب نکات مثبت و لذت بردن بیشتر از نعمت ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    Salehe گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم جان خوش قلبم

    امروز بعد چند ماه که در این سایت عضو هستم و از فایل های رایگان استفاده میکنم تصمیم گرفتم بیام و برای اولین بار یکی از نتایجی که به دست اوردم از زمان ورود من به سایت و گوش دادن فایل ها را بنویسم

    که مربوط میشد به پا گذاشتن روی ترس ها .

    از خداوند قدرتمندم در خواست کردم که از این به بعد میخوام یکی یکی نتایجی که تا الان گرفتم رو بنویسم تا فراموش نکنم کجا بودم و به کجا رسیدم ،

    و اولین چیزی که به ذهنم رسید بیام اینجا راجبش بنویسم ، مربوط میشد به پا گذاشتن روی ترس هام ، و از خدا خواستم که من رو هدایت کنه به فایل مرتبط با اون که بتونم اولین کامنتم رو بنویسم .

    و چقدر قشنگ دست گذاشتم رو لینک که من رو هدایت کن و این فایل نشانه ی امروز من بود که استاد عزیز هم در این فایل راجب این موضوع به خوبی توضیح دادند. خدایا شکرت که انقدر حواست به بنده هات هست.

    خب شروع کنم .

    من 25 سالمه و از زمانی که 18 سالم شد که میتونستم برای گواهی نامه راهنمایی رانندگی اقدام کنم، میترسیدم .اصلا از رانندگی برای خودم غول ساخته بودم .

    هر وقت میدیدم خانوما رانندگی میکنند حسادت میکردم نکنه شوهرم منو با اونا مقایسه کنه .دوستام یکی یکی گواهی نامه هاشونو میگرفتن و من فقط حسرت میخوردم .

    دلایل خودمو داشتم که من که عینکیم و شماره چشمم زیاده ، من که از بچگی تحقیر شدم و همش شنیدم نمیتونی نمیتونی.

    خلاصه که این ترس و حسرت همیشه با من بود تا اینکه هدایت شدم به سایت شما.

    هر روز حداقل یکی از فایل های شما رو گوش میدادم .

    و چقدرررر تاثیرات بزرگ در همین یک سال و از فایل های رایگان در زندگیم دیدم .

    خلاصه گوش میدادم گوش میدام و دنبال یه وقت خالی برای گوش دادن فایل ها بودم.

    تا جایی که دیگه صحبت های شما کم کم باورم شد کم کم محدودیت های ذهنی منو شکست .

    شما قدرت خداوند رو تو زندگیم به من یاداوری کردید و بیشترین تاثیر رو فایل های توحید عملی و فایل هایی که راجب یکتا پرستی صحبت میکردید رو من داشتند.

    من با گوش دادن به فایل ها کم کم خودمو شناختم قدرتی که در وجود منه رو شناختم .

    یه روز خواهرم به من زنگ زد و گفت منو جاریم و خواهر شوهرم قصد داریم برای گوهی نامه اقدام کنیم فک میکنم الان بهترین فرصته (چون مسیرمونم از اموزشگاه 45 دقیقه بود و باید صبح میرفتم دوساعت اموزش میدیم و برمیگشتم نصف روز باید زمان میذاشتم )گفت هر دفعه با همسر یکی میریم که رفت و امدم مشکل نداشته باشه.

    خلاصه من فایل ها رو گوش داده بودم و گفتم وقتشه پا بذارم رو ترسم من میتونم قدرت در دست خداست و حتما من رو به بهترین شکل راهنمایی میکنه .

    به خدا اعتماد کردم و گفتم باشه قبول .

    خلاصه رفتیمو کاراشو کردیم.

    در ابتدا ما رو فرستادن بیناسنجی ، رفتم و معاینه شدم و چون شماره چشمام بالا بود 10 و 12 با آستیگمات 2.5 ردیف های اخر رو با عینک نمیدیم و گفت بلند شو برو ابمیوه بخور و بعد نیم ساعت دوباره بیا بشین . منکه میدونستم یه ابمیوه نمیتونه تاثیر انچنانی بذاره ولی میدونستم خدا برام درستش میکنه خلاصه ابمیوه رو خوردم تو مطب نشستم تا صدام بزنن به خانوم منشی گفتم که چشمام خیلی ضعیفه و میشنم نیم ساعت بعد دوباره قراره صدام بزنن . سپردم به خدا میدونستم برام درستش میکنه بعد نیم ساعت صدام زدن نشستم رو صندلی ، ردیفای اولو که گفتم دیدم خانوم منشی اومده از دم در داره ردیف های پایینو اشاره میکنه با اینکه اصلا من به منشی نگفته بودم و همچین پیشنهادی به ذهنمم نمیرسد . خلاصه که پذیرفته شدم و مثل آدم های عادی گوهی نامه 10 ساله تونستم بگیرم ( در غیر این صورت باید کمیسیون تشکیل میشد و گواهینامه 2 ساله میدادن که باز باید تمدید میکردم ) .

    مهر بینایی سنجی رو گرفتم و برگه رو بردم اموزشگاه گفتن 6 ماه طول میکشه تا نوبتتون بشه که به شکل معجزه اسایی دو ماه بعد تماس گرفتن و گفتن نوبتتون شده . و بیاین و اموزش ها رو شروع کنید .

    رفتیم و منتظر بودیم که مربی ها مشخص بشه و من همش بخاطر فایل هایی که گوش داده بودم مطمئن بودم خداوند بهترین مربی رو برای من در نظر داره.

    و بعد اینکه اسم ها رو خوندن اسم من رو با خانوم تقوی خوندن که من هیچ دیدی نسبت به هیچکدوم از مربی ها نداشتم . و بعد از چند دقیقه دوباره خود مربی ها اسم ها رو جابجا کرده بودند و اسم من رو با خانوم سلمانی خوندن . که وقتی با چند جلسه با خانوم سلمانی نشستم متوجه شدم که بهترین مربی اموزشگاه هستن انقدر حرفه ای اموزش دادن که من کامل متوجه میشدم و عالی عمل میکردم .

    خلاصه نوبت به امتحان ها شد و من ایمان داشتم که به بهترین شکل ممکن قبول میشم . کتبی شو قبول شدم . برای تو شهری که خواستم بریم همه میگفتن امکان نداره برای دفعه ی اول کسی قبول ولی من مطمئن بودم که میشه و شد! من برای بار اول امتحان عملیشو تو شهری رو قبول شدم . و الان یک ساله که گواهی نامه مو گرفتم و از رانندگی لذت میبرم و هر بار که سوار ماشین میشم میگم خدایا شکرت که کمکم کردی پا روی ترس هام بذارم و الان لذت رانندگی رو بچشم و وقتی کاری برام پیش میاد بدون اینکه مزاحم کسی بشم خودم کارامو انجام میدم .

    من توی تک تک این مسیر هدایت های خدارو میدیم که چقدر خوشگل داره برنامه میچینه برام و به بهترین شکل به سمت خواستم منو هدایت میکنه . کافی بود ازش بخوام و تسلیمش باشم و برم تو دل ترسام بقیش با خودش

    این یکی بود از نتایج من که پا روی ترس هام گذاشتم و نتایج فوق العاده عالی دیگه که یکی یکی در روز های بعد با شما دوستان همفرکانسیم به اشتراک میذارم .

    بی نهایت از شما استاد عباسمنش عزیز مریم جان مهربونم سپاس گذارم که با اموزش های فوق العادتون یه زندگی جدید به من و هزاران نفر دیگه هدیه دادید

    از خداوند قدرتمندم برای همه ی مردم جهان خوشبختی و سلامتی و حال خوب رو

    آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سمیرا گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و مریم مهربان

    من اگه می‌خوام که بچه هام با ادب و تو مسیر درست باشن باید بتونم روی خودم کار کنم باید اول تمام تمرکز و انرژیم روی خودم بزارم تا بتونم یک شخصیت درست صبور آرام مهربان و پایدار توی مسیر قانون خداوند باشم وقتی من موفق بشم یکی از نتیجه های این تغییر من تغییر اطرافیانم هست

    بچه ها خیلی آرام و اونطور که من می‌خوام میشن

    من باید در لحظه زندگی کنم شاد باشم و همیشه احساسم رو خوب نگهدارم .

    این تفریح و بازی و لذت این فایل یعنی زندگی یعنی قانون همینه در لحظه بودن . استاد مثل بچه ها با بچه ها بازی می‌کنه و لذت میبره این شادی ذوق در دل آدم ایجاد می‌کنه

    همین فقط نگاه کردن به زندگی استاد خودش درس شادی در لحظه بودن و ایمان و توحید یاد میده

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مریم رضوی گفته:
    مدت عضویت: 3537 روز

    سلام استاد عزیزم..

    همیشه فکر میکردم بچه ها باید با هم سن و سالهای خودشون بازی کنن..

    و امروز این ویدیو یه باور اشتباه دیگه من رو در هم شکست‌‌.

    شما به جای اینکه بیکار بشینید کنار پدر خانواده و حرفهایی بزنید که شاید باورهای مخرب و ورودی نامناسب به شما بده رفتید و هم بازی مهمان هاتون شدید..

    آنچنان باهاشون بازی میکردید و لذت میبردید که انگار واقعا باهاشون هم سنید..

    به این فکر کردم که استاد فقط بدنبال لذت بردن از زندگیه..

    به هر شکلی‌‌

    از کوچک ترین چیزها..

    چند نفر از ما حاضریم ساعتها با بچه های کم سن و سال تر از خودمون غرق شادی و بازی بشیم‌‌..

    فکر میکردم همیشه باید کنار مهمان ها بشینم و در مورد مسائل سیاسی حرف بزنیم ولی من امروز یاد گرفتم میتونم با بچه های مهمون هام هم بازی کنم و اصلا وقتی فکر میکنم در مورد این موضوع مقاومت هم دارم که مهمون خونم با خودش بگه این دیگه کیه ..

    بجای اینکه با ما بشینه رفته داره با بچمون بازی میکنه..

    چقدر باید روی خودمون بودن و راحت زندگی کردن بیشتر کار کنم..

    چه رهایی و آزادی ای توی این فایل موج میزد..

    استاد جوری با این ۴ تا پسر همبازی بود که انگار واقعا پسرای خودشن و مثل یه پدر عاشقانه به تمام هیجاناتشون واکنش میداد ذوق میکرد..

    و این فایل درسی داره که باید تو زندگیم عملیش کنم..

    استاد مرسی که هستی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: